PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مهران رنجبر: بازيگري دغدغه اصلي من است



neginekimiya
8th September 2010, 10:06 AM
مهران رنجبر:
بازيگري دغدغه اصلي من است


http://www.cinemaema.com/parameters/cinemaema/images/cache/dddf0ca5cdfe76df5c767b673be89690.jpg

اشاره: مهران رنجبر به يكي از چهره‌هاي شاخص اين روزهاي تلويزيون تبديل شده است. او بعد از درخشش در مجموعه "تاوان" كه در واقع اولين كار تصويري‌اش هم محسوب مي‌شد، حالا با "نون و ريحون" در قالبي جديد ظاهر شده است و اين نشان مي‌دهد كه پيشينه تئاتري او سراسر تجربه است و او با سال‌ها حضور در عرصه تئاتر اين قابليت را پيدا كرده است كه نقش‌هاي مختلف را به نمايش بگذارد.

در ابتدا يك معرفي كامل از خودتان داشته باشيد؟
مهران رنجبر هستم، 30 سال سن دارم و متولد خرداد هستم و به شدت ماه تولدم را دوست دارم. در يك خانواده تحصيلكرده بزرگ شدم كه اصلاً ربطي به بازيگري نداشتند. 3 برادر دارم كه هر 3 دكتر هستند. پدرم به شدت با بازيگر شدن من مخالف بود و البته هنوزهم مخالف است و دوست داشت من هم مانند برادرانم به تحصيل مشغول شوم و همان رشته آنها را دنبال كنم ولي من عاشق بازيگري بودم و از 14 سالگي كار بازيگري را با تئاتر شروع كردم.

بازيگري برايتان چطور شكل گرفت؟
در سن 14 سالگي بازيگري را با تئاتر "جنگ كور" به كارگرداني بهروز غريب‌پور آغاز كردم و در سن 15-16 سالگي كاملاً به صورت حرفه‌اي به اجراي تئاتر در سالن‌هاي تئاتر شهر و تالار مولوي مي‌پرداختم و بيشتر نقش‌هاي محوري بازي مي‌كردم. در 18 سالگي وارد دانشگاه در رشته ادبيات دراماتيك شدم و با ورود به دانشگاه كار بازيگري‌ام حرفه‌اي‌تر شد و به اجرا در تئاتر شهر، تالار مولوي، خانه نمايش اداره تئاتر و... مي‌پرداختم. با افراد بسيار بزرگي در عرصه تئاتر كار كردم، با خانم شهلا ميربختيار كه يكي از قديمي‌ترين هنرمندان در عرصه تئاتر است، با دكتر محمد خاكي، با دكتر مسعود دلخواه، با خسرو احمدي و... كار كردم و در كنار اين موارد يك گروه تئاتر به همراه دوست خوبم مجيد رحمتي راه‌اندازي كرديم به نام "ايست" كه اجراهاي زيادي داشتيم. تا اينكه آخرين كار تئاترم به نام "منتشا" را در سال 88 كار كردم كه يك نمايش تك‌نفره بود و من در آن نمايش 9 نقش را بازي كردم و در جشن بازيگر خانه تئاتر به داوري حميد سمندريان، احمد دامود و دكتر علي رفيعي به عنوان يكي از 10 بازيگر برتر تئاتر ايران در سال 88 انتخاب شدم.

انگيزه و هدف‌تان از ورود به اين عرصه چه بود؟
من اكثراً در خانه تنها بودم و در آن زمان عجيب و غريب عاشق "راكي" بودم و ديوانه‌وار دوستش داشتم. در آن موقع يواشكي و زمانيكه كسي خانه نبود فيلم "راكي" را مي‌ديدم و بعد از اينكه فيلم تمام مي‌شد از اول تا آخر فيلم را براي خودم بازي مي‌كردم و تا سن 14 سالگي در اين فضا قرار داشتم تا اينكه به همراه يكي از دوستان برادرم براي ديدن يك نمايش تئاتر رفتيم و يادم هست كه آقاي مهدي هاشمي بازيگر آن نمايش بودند و از آنجا خيلي به تئاتر علاقمند شدم و از طريق همان دوست برادرم به چندجا معرفي شدم تا اينكه توسط يكي از دوستان براي بازي در نمايش "جنگ كور" به آقاي غريب‌پور معرفي شدم كه نمايشي بود كه 4 بازيگر 13-14 ساله در آن بازي مي‌كردند. بازي در تئاتر رفته‌رفته برايم به شكل مستمر درآمد ولي حرفه‌اي نبود و كم‌كم خيلي برايم مهم شد و بعد از 15 سالگي به دغدغه اصلي من تبديل شد. ديدم مي‌توانم، بلدم، دوستش دارم و عاشقش هستم و برايم خيلي مهم شد و همانطور كه گفتم دغدغه اصلي من شد.

از چگونگي ورود به عرصه تصوير برايمان بگوييد؟
خُب در واقع مدت زمان زيادي طول كشيد تا من وارد عرصه تصوير شوم چرا كه دوست نداشتم در هر كاري بازي كنم و از آن دسته بازيگران هم نبودم كه دائم به دفاتر سينمايي سر بزنم تا نقشي بگيرم ولي در عين حال انگيزه زيادي براي حضور در عرصه تصوير داشتم. در سال 87 يك فيلم نيمه‌بلند به نام "پيتوك" به كارگرداني مجيد توكلي را در كنار 9 بازيگر تئاتري ديگر كار كردم و تجربه خيلي خوبي بود. تصويربردار كار كوهيار كلاري بود و خيلي چيزها در آن زمان به من ياد داد و مي‌گفت به صورت غريزي درست بازي مي‌كنم و خيلي به من كمك كرد. در زمان اجراي نمايش "منتشا" مجيد توكلي كه با شهرام شاه‌حسيني دوست بود من را معرفي كرد و شهرام شاه‌حسيني هم بازي من را در اين نمايش ديد و من را براي نقش "كامبيز" انتخاب كرد و تازه از اينجا دردسرها شروع شد. زمين و زمان با حضور من در نقش "كامبيز" مخالف بودند مخصوصاً تهيه‌كننده محترم كار كه به شدت روي اين موضوع اعتراض داشت و مي‌گفت نقش "كامبيز" را بايد يك بازيگر چهره بازي كند ولي شهراه شاه‌حسيني روي من تاكيد داشت و اصرار داشت كه من نقش "كامبيز" را بازي كنم و در نهايت در اين كشمكش براي اين نقش انتخاب شدم و قرارداد بستم و اولين سريال حرفه‌اي من بود كه 8 ماه هم طول كشيد.

"تاوان" براي مهران رنجبر چطور بود؟ به چيزي كه مي‌خواستيد از اين كار دست پيدا كرديد؟
خُب به دليل مسائلي كه درباره انتخاب شدنم براي نقش "كامبيز" گفتم و اعتمادي كه شهرام شاه‌حسيني به من كرده بود، كارم در "تاوان" خيلي سخت شد بخصوص اينكه تا قبل از آن كار تصويري جدي نداشتم ولي با اين حال بايد جواب آن اعتماد را مي‌دادم چرا كه اگر من بازي بدي ارائه مي‌كردم اولين نفر شهرام شاه‌حسيني بود كه خُرد مي‌شد و زير سوال مي‌رفت. روز اول فيلمبرداري تهيه‌كننده محترم هم آمده بودند تا بازي من را ببينند و در واقع سوتي بگيرند و من هم بازي كردم و سوتي نگرفتند و رفتند... دو ماه و نيم ابتدايي كار "تاوان" كاملاً با بازي من و شهنام شهابي بود و هنوز خيلي از بازيگران ديگر انتخاب نشده بودند و كار خيلي خوب پيش مي‌رفت و 2 دليل داشت يكي اينكه شهرام شاه‌حسيني شديداً با بازيگران ايجاد صميميت مي‌كرد و دوستي ما در طول كار بيشتر و بيشتر هم شد و اين دوستي و صميميت تاثير خوبي روي كار داشت و دوم اينكه نقش "كامبيز" را خيلي دوست داشتم، يك جوان عاصي، منفي و تلخ كه با كمك شهرام شاه‌حسيني آن را خلق كرديم. البته من از قسمت‌هاي پاياتي "تاوان" زياد راضي نيستم چون ما فيلمنامه نداشتيم و اين موضوع زياد خوشايند نبود. اما يك نكته بسيار مهم ديگر براي من در "تاوان" آشنايي با مستانه مهاجر تدوينگر اين سريال بود كه به گفته خودش اين سريال اولين و آخرين كارش به عنوان تدوين سريال خواهد بود چون خيلي اذيت شد ولي با اين حال بسيار پُرانرژي بود و انرژي زيادي از او گرفتم. او يك تدوينگر حرفه‌اي و باجسارت است و خيلي چيزها به من ياد داد.

از "نون و ريحون" بگوييد و جذابيت‌هايي كه براي شما داشت؟
سريال "تاوان" كه تمام شد همزمان cd تئاتر "منتشا" منتشر شد و آقاي محمدرضا شريفي‌نيا بازي من در اين تئاتر را ديدند و من را براي بازي در سريال "نون و ريحون" انتخاب و به آقاي موتمن و آقاي رضوي معرفي كردند و آنها من را نمي‌شناختند ولي به دليل اعتمادي كه به آقاي شريفي‌نيا داشتند در اين كار حضور پيدا كردم. قرار بود كاراكتر سياوش 7-8 تيپ مختلف را نشان دهد چرا كه يك جوان عشق‌سينما بود ولي در فيلمنامه اينطور نشد و چون من بازيگر طنز نيستم و از طرفي هم فيلمنامه كامل نداشتيم و فقط يك سيناپس اوليه بود، آنطور كه دوست داشتم نشد ولي در كل يك وزنه مهم در كارنامه كاري من محسوب مي‌شود چون آقاي موتمن از كارگردانان سرشناس سينما هستند و از طرف ديگر كار با تهيه‌كننده‌اي مانند آقاي رضوي و همينطور امير كريمي عزيز به عنوان مديرفيلمبرداري اين پروژه براي من بسيار خوب بود و از نظر من 30 پله پريدن در كارنامه كاري‌ام بود چون به هر حال خيلي‌ها دوست دارند با آقاي موتمن كار كنند و حتي در همين سريال "نون و ريحون" بازيگران خيلي مطرحي حضور دارند كه در نقش‌هاي كوتاه بازي كرده‌اند. ضمن اينكه بايد به اين نكته اشاره كنم كه آقاي شريفي‌نيا به شدت به بازيگران تئاتري، جوان و تحصيلكرده توجه دارند و اين يكي از شانس‌هاي من بود.

چقدر تلاش كرديد كه نقش‌هايتان در اين 2 سريال با هم متفاوت باشند؟ اين تفاوت نقش در 2 كار متوالي را دوست داشتيد؟
صددرصد اين تفاوت را دوست داشتم و اصلاً در كارهاي تئاتري‌ام هم همواره كارهاي متفاوت را انتخاب مي‌كردم و دقيقاً خاطرم هست كه 2 بار نقش "هملت" را بازي كرده‌ام ولي سعي كردم كه "هملت" را 2 نوع متفاوت بازي كنم. متاسفانه مدتي است كه اصطلاحي در سينما و تلويزيون ما راه افتاده كه مي‌گويند "در هنگام بازي خودت باش" كه اين جمله آسيب زيادي به بازيگر زده است و در واقع باعث شده بعضي از بازيگران ما 10 سال هيچ تغييري نكنند و هماني باشند كه از روز اول بودند. بنظرم وظيفه يك بازيگر اين است كه نقش را طراحي كند، فكر كند، خلاقيت داشته باشد و نقش را خلق كند. "كامبيز" در "تاوان" يك جوان عاصي، منفي و پُرحرارت بود ولي "سياوش" در "نون و ريحون" يك جوان استرليزه و آرام است كه علايق خاص خودش را دارد كه حتي با كمك آقاي آئيش آن را به سمت يك كاراكتر احمق و شيطون نزديك كرديم. در واقع چيزي كه شما از "سياوش" مي‌بينيد را خودم برايش قالب ساختم و نوع ديالوگ و يا نگاهي كه دارد ساخته خودم است و اين برايم خيلي مهم بود كه با كار قبلي‌ام تفاوت داشته باشد. البته اين موضوع برايم خوشايند بود كه اين 2 كار دقيقاً پشت سر هم پخش شد و 2 نقش متفاوت در اين 2 كار داشتم. اما با اين حال بازهم آن گزيده‌كاري در شخصيتم هست و نمي‌توانم هركاري را قبول كنم. كارگردان، فيلمنامه و نقش برايم بسيار مهم هستند و اين تجربه را نيز پيدا كردم كه حتماً كارهايي را قبول كنم كه فيلمنامه‌شان كامل باشد تا بتوانم روي نقش تمركز كنم و برايش قالب بسازم. ضمن اينكه خدا را شكر مي‌كنم كه بعد از بازي در اين 2 نقش بازخوردهاي خوبي از طرف مردم مي‌بينم و اميدوارم كه در كارهاي بعدي تهيه‌كنندگان و كارگردانان به شخص خودم اعتماد كنند.

بازيگري از نگاه مهران رنجبر؟
ببينيد بازيگراني كه در تئاتر كار مي‌كنند متفكرتر هستند و دغدغه ديگري دارند. اينكه برخي از بازيگران مي‌گويند از شهرت متنفر هستند و دنبال شهرت نيستند، از نظر من دروغ است. بازيگر نمايش مي‌دهد تا ديده شود و اين علاقه به ديده شدن يعني دوست داشتن شهرت ولي بازيگراني كه رنج و سختي‌هاي تئاتر را تجربه مي‌كنند ذهنشان دچار دغدغه خوب بازي كردن مي‌شود و دوست دارند سبك و كاراكترهاي مختلف را ايفا كنند و يك سير و سلوكي در بازيگري داشته باشند. اينكه فقط مردم آنها را در خيابان بشناسند برايشان كافي نيست و دوست دارند كه مردم آنها را به خاطر بازي‌هايشان دوست داشته باشند نه مثلاً به خاطر اينكه چهره زيبايي دارند به همين دليل است كه دوست دارم بازيگري از تئاتر شروع شود. متاسفانه در حال حاضر نگاهي كه به بازيگري مي‌شود نگاه خوبي نيست و و يك نگاه چيپ است و خيلي‌ها يك شبه مي‌آيند و به تازگي همه مردم مي‌خواهند بازيگر شوند. در دهه 80 يك نگاه بد تجاري وارد سينما شد و اصطلاح "بازي تئاتري، بازي سينمايي" شكل گرفت و اين ضربه بدي به بازيگري زد. خيلي‌ها سراغ چهره‌هاي تكراري و گيشه‌اي رفتند و خيلي‌ها يك شبه آمدند و اين باعث شد تا خيلي از بازيگران تئاتري پشت در سينما بمانند. مرحوم احمد آقالو با آن همه سابقه بازيگري در آخرين سال‌ها در راديو كار كرد و درگذشت و... عده‌اي هم كه با پرداخت پول وارد عرصه بازيگري شدند و اين موضوع پول و چهره ضربه بدي به تئاتري‌ها زد ولي خوشبختانه 2 سالي هست كه بازيگران تئاتري خوش درخشيده‌اند و بسياري از آنها به عرصه تصوير آمده‌اند و اتفاقاً خيلي هم موفق بوده‌اند. آشا محرابي، پيام دهكردي، مهرداد ضيايي، افشين هاشمي، هومن برق‌نورد و... از جمله خوب‌هاي تئاتر هستند كه حالا در عرصه تصوير هم خوش درخشيده‌اند. در سال‌هاي دور بازيگران ما همگي در تئاتر تلاش مي‌كردند، خون دل مي‌خوردند و سپس به عرصه تصوير مي‌آمدند و معروف مي‌شدند. عزت‌الله انتظامي، محمدعلي كشاورز و علي نصيريان همگي تئاتري بودند. مرحوم خسرو شكيبايي سالها در عرصه تئاتر بود و هنوزهم عكس‌هاي دوران جواني‌اش در سالن‌هاي تئاتر وجود دارد و سپس با "هامون" در عرصه تصوير مطرح شد ولي حالا ديگر اينطور نيست. در همه جاي دنيا هم شما نگاه كنيد مي‌بينيد كه بازيگران شاخص‌شان از تئاتر آمده‌اند. در هاليوود بازيگران بزرگي مانند رابرت دنيرو، آل پاچينو و داستين هافمن همگي تئاتري بوده‌اند. حتي لئوناردو دي‌كاپريو كه با "تايتانيك" از يك بازيگر درجه 7 تبديل به يك بازيگر درجه يك شد نيز زمانيكه به كارنامه‌اش نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه او هم تئاتري بوده است. از طرف ديگر متاسفانه برخي از آموزشگاه‌هاي بازيگري در سال‌هاي اخير راه افتاده‌اند كه حتي افرادي كه در آنها تدريس مي‌كنند، خودشان بازيگر خوبي نيستند و حالا چطور مي‌خواهند به ديگران تدريس بازيگري كنند مشخص نيست ولي در نهايت آن آدمي كه از اين آموزشگاه‌ها بيرون مي‌آيد متوقع است و مي‌خواهد خيلي زود چهره شود.

مهران رنجبر 10 سال ديگر كجاست؟
اميدوارم مخاطب من را بخواهد و دوست داشته باشد. تمام تلاشم را مي‌كنم كه بمانم، در واقع آمده‌ام كه بمانم و مخاطب هم دوستم داشته باشد. اگر هم روزي متوجه شوم كه مخاطب دوستم ندارد، مي‌روم. مي‌روم و تئاتر كار مي‌كنم ولي اميدوارم كه مخاطب دوستم داشته باشد و در اين ماه رمضان خدا هم كمكم كند.

در تئاتر و تلويزيون فعاليت كرده‌ايد... سينما از نگاه شما چه جايگاهي دارد؟
متاسفانه سينماي ما در حال حاضر در وضعيت خوبي نيست ولي من بالشخصه به شدت عاشق سينما هستم و يك حس خوبي به من مي‌گويد كه فيلمنامه‌هاي خوبي نوشته خواهد شد و من در آنها بازي خواهم كرد.

ماه رمضان براي شما چطور ماهي است؟
ماه رمضان شديداً در زندگي به من انرژي مي‌دهد و همواره اتفاقات خوبي براي من در اين ماه رخ داده است و موفقيت‌هاي اخيرم را مديون ماه رمضان و حضرت علي(ع) هستم. ماه رمضان 2 سال قبل درگير يك تئاتر فوق‌العاده خوب و عجيب و غريب شدم. ماه رمضان سال پيش درگير سريال "تاوان" شدم و امسال هم "نون و ريحون". ماه رمضان برايم ماه زيبايي است و خداوند براي من در اين ماه همواره چيزهاي خوب خواسته است و در اين چند روز هم حس خوبي به من مي‌گويد كه فيلمنامه‌هاي خوبي در سينما نوشته مي‌شود و من در آنها بازي مي‌كنم. عده‌اي مي‌گويند كه مهران رنجبر خيلي آرمانگراست ولي بعد از مدتي او هم به اين مسائل عادت مي‌كند و كار مي‌كند ولي من اصلاً عجله‌اي براي دائم بازي كردن ندارم و خدا را شكر دغدغه مالي ندارم كه به خاطر پول هركاري را بازي كنم و به گفته آل پاچينو "هر وقت براي پول بازي كردي، ترور بازيگري تو حتمي است".

كارهاي ديگري هم به جز بازيگري انجام مي‌دهيد؟
فيلمنامه‌نويسي و نمايشنامه‌نويسي مي‌كنم و در گروه تئاتري كه تشكيل داده بوديم تقريباً تمام متن‌هاي ايراني را خودم كار مي‌كردم و آخرين تئاترم "منتشا" نيز كار خودم بود ولي متاسفانه در يكسال اخير فرصت نكردم كه چيزي بنويسم. معتقدم بازيگري كه بتواند بنويسد و كاراكتر خلق كند مي‌تواند بازيگر موفق‌تري باشد.

و حرف آخر...
اداي دين مي‌كنم به همه بچه‌هاي تئاتر و يك تشكر قلبي از همه آنها كه در پلاتوهاي خاكي و نمور غيراستاندارد به سختي كار و تمرين مي‌كنند و حتي بعضي اوقات بعد از چند ماه تمرين سخت، تئاترشان در بازبيني رد مي‌شود ولي بازهم نااميد نمي‌شوند و كار مي‌كنند. اميدوارم روزي اتفاقي كه براي من افتاد براي آنها هم بيفتد. اداي دين مي‌كنم به مرحوم احمد آقالو و اميدوارم دعاي خير بچه‌هاي تئاتر پشت سرم باشد و دوستشان دارم.




منبع : اتفاق نو

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد