باستان شناس
7th September 2010, 11:23 PM
عبارات شاهانهی رسمی و تشریفاتی، چنان که در بیانیههای سلطنتی به درستی گواهی گردیده، دارای گوناگونی و دگرگونی بسیاری در حدود و ابعاد خود است.
کاملترین شرح ارائه شده در این زمینه، بندهای یکم تا سوم از سنگنبشتهی بیستونِ داریوش بزرگ (DB I.1-3) است: «من داریوش [هستم]، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ، نوهی ارشام، یک هخامنشی». این عبارت دارای چهار جزء و رکن است که به طور مجزا و جداگانه نیز در نبشتههای شاهانه به کار رفته و جملگی به طور نمونهوار، متضمن عنوان ایرانی غربی xshayathiya [خشایثیه] (پارسی میانه و نو: "شاه") هستند.
این اصطلاح به گمان، مشتقی وصفی از اسم معنی نخستین xshay-atha* [خشَی- اثه] (= حکومت، شهریاری) با ریشهی فعل ایرانی xshay* [خشَی] (آریایی: kshai* = "فرمانروایی کردن، سلطنت کردن") است. بدین سان، پادشاه به فردی اطلاق گردیده «که به واسطهی پادشاهی، ممتاز و متشخص است». این لقب (xshayathiya) ممکن است وامواژهای از زبان مادی در واژگان پارسی باستان باشد. عنوان صرف xshayathiya چنان به فراوانی دیده و یافته میشود که گویی واژهای مخفف است.
القاب و عنوانهای شاه معمولاً بزرگ و مفصل است:
1- Xshayathiya vaz(a)rka [خشایثیه وزرکه] ="شاه بزرگ" (با صفت -vaz(a)rka، "بزرگ"، یک جزء سنتی دیگر از منشأ مادی)، عنوانی که در نهایت از میانرودان سرچشمه میگیرد (بسنجید با: sharru rabu اکدی).
2- Xshayathiya xshayathiyanam [خشایثیه خشایثیانام] ="شاه شاهان" (با ترتیبی وارونه، به پارسی میانه "شاهانشاه"، و پارسی نو "شاهنشاه")، عنوانی برگرفته از اورارتوها و نهایتاً، سرچشمه گرفته از میانرودان و نمودار ادعای هخامنشیان در جهت مشروع بودن میراثبریشان از شاهان بابل، آشور، اورارتو، و ماد.
3- Xshayathiya dahyunam [خشایثیه دهیونام] ="شاه کشورها"، شاید واقعیترین و شاخصترین عنوان شاهان هخامنشی که غالباً بدین ترکیبها تغییر یافته است: Xshayathiya dahyunam vispazananam [خشایثیه دهیونام ویسپزنانام] ="شاه کشورهای دربردارندهی همهی قومها"، و Xshayathiya dahyunam paruzananam [خشایثیه دهیونام پروزنانام] ="شاه کشورهای دربردارندهی قومهای بسیار".
4- Xshayathiya ahyaya bumiya (vazarkaya) (duraiy apiy) [خشایثیه اهیایا بومیا وزرکایا دورایی اپیی] ="شاه در این زمین (بزرگ) (دور کران)".
در منابع دیگر، سنت بومی (بابلی، مصری، و غیره) بر عبارات تشریفاتی نیز غالب است. برای نمونه، در استوانهی معروف کورش، به کورش، شاه جدید بابل، لقب سنتی بابلی «شاه تمامیت، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه بابل، شاه سرزمین سومر و اکد، شاه چهار گوشهی جهان» داده میشود.
داریوش در متنهای هیروگلیف نویافته در کاوشگاه شوش، «شاه مصر فرادست و فرودست»، «سرور دو کشور»، «شاه والای زمین»، «فرزند خدای Atum»، «تصویر [خدای] Ra» و مانند آن خوانده میشود. این فرمولها، نشان و گواه شناسایی و تصدیق مشروعیت میراثبری هخامنشیان در این کشورها هستند. *
کاملترین شرح ارائه شده در این زمینه، بندهای یکم تا سوم از سنگنبشتهی بیستونِ داریوش بزرگ (DB I.1-3) است: «من داریوش [هستم]، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه در پارس، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ، نوهی ارشام، یک هخامنشی». این عبارت دارای چهار جزء و رکن است که به طور مجزا و جداگانه نیز در نبشتههای شاهانه به کار رفته و جملگی به طور نمونهوار، متضمن عنوان ایرانی غربی xshayathiya [خشایثیه] (پارسی میانه و نو: "شاه") هستند.
این اصطلاح به گمان، مشتقی وصفی از اسم معنی نخستین xshay-atha* [خشَی- اثه] (= حکومت، شهریاری) با ریشهی فعل ایرانی xshay* [خشَی] (آریایی: kshai* = "فرمانروایی کردن، سلطنت کردن") است. بدین سان، پادشاه به فردی اطلاق گردیده «که به واسطهی پادشاهی، ممتاز و متشخص است». این لقب (xshayathiya) ممکن است وامواژهای از زبان مادی در واژگان پارسی باستان باشد. عنوان صرف xshayathiya چنان به فراوانی دیده و یافته میشود که گویی واژهای مخفف است.
القاب و عنوانهای شاه معمولاً بزرگ و مفصل است:
1- Xshayathiya vaz(a)rka [خشایثیه وزرکه] ="شاه بزرگ" (با صفت -vaz(a)rka، "بزرگ"، یک جزء سنتی دیگر از منشأ مادی)، عنوانی که در نهایت از میانرودان سرچشمه میگیرد (بسنجید با: sharru rabu اکدی).
2- Xshayathiya xshayathiyanam [خشایثیه خشایثیانام] ="شاه شاهان" (با ترتیبی وارونه، به پارسی میانه "شاهانشاه"، و پارسی نو "شاهنشاه")، عنوانی برگرفته از اورارتوها و نهایتاً، سرچشمه گرفته از میانرودان و نمودار ادعای هخامنشیان در جهت مشروع بودن میراثبریشان از شاهان بابل، آشور، اورارتو، و ماد.
3- Xshayathiya dahyunam [خشایثیه دهیونام] ="شاه کشورها"، شاید واقعیترین و شاخصترین عنوان شاهان هخامنشی که غالباً بدین ترکیبها تغییر یافته است: Xshayathiya dahyunam vispazananam [خشایثیه دهیونام ویسپزنانام] ="شاه کشورهای دربردارندهی همهی قومها"، و Xshayathiya dahyunam paruzananam [خشایثیه دهیونام پروزنانام] ="شاه کشورهای دربردارندهی قومهای بسیار".
4- Xshayathiya ahyaya bumiya (vazarkaya) (duraiy apiy) [خشایثیه اهیایا بومیا وزرکایا دورایی اپیی] ="شاه در این زمین (بزرگ) (دور کران)".
در منابع دیگر، سنت بومی (بابلی، مصری، و غیره) بر عبارات تشریفاتی نیز غالب است. برای نمونه، در استوانهی معروف کورش، به کورش، شاه جدید بابل، لقب سنتی بابلی «شاه تمامیت، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه بابل، شاه سرزمین سومر و اکد، شاه چهار گوشهی جهان» داده میشود.
داریوش در متنهای هیروگلیف نویافته در کاوشگاه شوش، «شاه مصر فرادست و فرودست»، «سرور دو کشور»، «شاه والای زمین»، «فرزند خدای Atum»، «تصویر [خدای] Ra» و مانند آن خوانده میشود. این فرمولها، نشان و گواه شناسایی و تصدیق مشروعیت میراثبری هخامنشیان در این کشورها هستند. *