PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اهداف گسترش نفوذ روسیه در خارج نزديك



Isengard
3rd September 2010, 06:32 PM
اهداف گسترش نفوذ روسیه در خارج نزديك
-------------------------------------------------

http://iras.ir/files/fa/news/1389/6/9/886_667.jpg


ايراس: با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 علاوه بر اینکه فدراسیون روسیه درگیر مشکلات و بی‌ثباتی‌های داخلی شد، حوزه نفوذ این کشور در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی ( منطقه خارج نزدیک) نیز به شدت کاهش یافت. با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین تلاش برای تحکیم قدرت در درون روسیه و حل مشکلات مربوط به بی‌ثباتی در داخل این کشور شدت بیشتری گرفت و در نهایت به تحکیم قدرت در عرصة داخلي منجر شد. پس از تحکیم قدرت در درون، توجه مقامات روسیه به منطقه خارج نزدیک و اعمال نفوذ مجدد در این منطقه معطوف گشت که با درگیری ایالات متحده در دو جنگ در عراق و افغانستان دستیابی به این هدف آسان‌تر شد. مسکو توانست در برخی از کشورهای مهم این منطقه مجددا اعمال نفوذ كرده، دولت‌های هوادار مسکو در این کشورها روی کار آورد و از نفوذ غرب در این کشورها بکاهد.

مقدمه
ایالات متحده در خاورمیانه درگیر جنگ عراق و افغانستان و همچنین مساله هسته‌ای ایران است و روسیه از این موقعیت به عنوان فرصتی برای بسط نفوذش در این منطقه و گسترش حوزه نفوذش به حد دوران اتحاد شوروی سابق استفاده کرد. روسیه پیش از این در تحکیم کنترل خود بر چهار تا از مهمترین کشورهای منطقه موفقیت های داشته است اما اگر زمان داشته باشد علاقمند است قبل از اینکه واشنگتن توجه اش را بر اوراسیا متمرکز کند غرب را در برخی کشورهای دیگر به عقب براند. روسیه امروز به شدت از روسیه 10 تا 20 سال گذشته متفاوت است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، غرب به منطقه خارج نزدیک که در حوزه نفوذ روسیه بود تهاجم ژئوپلتیکی نمود و موفقیت های نیز داشته است. اما اخیرا که روسیه با قزاقستان و بلاروس متحد شد و در اکراین هم حکومت هوادار روسیه روی کار آمد، غرب عقب گرد شدیدی از منطقه نفوذ شوروی سابق داشته است. مسکو در حال پیش بردن برنامه بزرگش برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای در اوراسیا و کاهش حوزه نفوذ غرب در اوراسیا است. اما سوال این است که روسیه چقدر می‌تواند پیشروی کند و خود روسیه فکر می‌کند تا چه اندازه‌ای می‌تواند پیش رود؟

کشمکش ذاتی روسیه
مشکل تعریف روسیه از خود و مرزهایش از دفاع‌ناپذیری مرزهایش و از کمبود عوامل طبیعی در مرزهایش ناشی می‌شود. در واقع مهمترین دلیل روسیه برای گسترش حوزه نفوذش در درون مرزهای سابق اتحاد جماهیر شوروی مربوط به موقعیت جغرافیایی این کشور است که دفاع از آن را برای مقامات و سربازان روسی مشکل می سازد. روسیه رود ها، اقیانوس ها، باتلاق ها و یا کوهها و یا دیگر مشخصه‌های طبیعی ندارد که به درستی از این کشور دفاع کند. برای جبران این آسیب‌پذیری‌ها به لحاظ تاریخی روسیه مجبور بوده است دو کار انجام دهد: نیروهایش را در داخل نگه دارد و از نفوذ بیرونی خودداری کند و یا اینکه برای اینکه در اطراف مرزهایش حائلی ایجاد کند نفوذش را در بیرون از مرزهایش گسترش دهد. اما روسیه به لحاظ منطقه‌ای و جهانی تنها زمانی یک قدرت قوی و با ثبات بوده است که یک منطقه حائل در اطراف مرزهایش داشت.
بهترین مثال در این مورد اتحاد شوروی بود که طی این دوران روسیه خود را در محاصره کشورهای زير کنترلش از منطقه آسیای مرکزی و قفقاز تا اروپای شرقی قرار داد. این قلمرو به مسکو این فرصت را می داد تا نفوذش را فراسوی مرزهای خود قرار دهد. اما در 1989 اتحاد شوروی کنترلش بر اروپای شرقی را از دست داد و تا سال 1991 فرو پاشید که این امر منجر شد تا ضرورتا روسیه به مرزهای قرن 17 خود برگردد ( به استثنا سیبری). از طرف دیگر، جنگ سرد این فرصت را برای ایالات متحده بوجود آورد تا مانع از این شود که روسیه بار دیگر به عنوان یک قدرت بزرگ در اوراسیا ظهور کند. فروپاشی اتحاد شوروی هیچ تضمینی برای مسکو بوجود نیاورد که بار دیگر به عنوان یک قدرت احیا شود. بنابراین غرب باید هم به لحاظ داخلی و هم خارجی قدرت مسکو را خنثی می ساخت تا عملا فرصت احیای قدرت را نداشته باشد. اول، ایالات متحده تلاش کرد به نیروهای هوادار دمکراسی و سرمایه داری در درون روسیه برای ایجاد تغییر در ماهیت کرملین توجه کند. به لحاظ نظری، تجربه دمکراتیک دهه 1990 بیش از آنکه به دمکراسی در درون روسیه منجر شود به خاتمه هرج و مرج شدید داخلی در این کشور انجامید.
با این وجود سیاست طرفداری از نیروهای هوادار دمکراسی در روسیه باعث شد تا اتحاد روسیه در درون شکل نگیرد و ایجاد موجودیت واحد با مشکل مواجه شود. همچنین، ایالات متحده تلاش کرد تا نفوذ روسیه در درون مرزهای خودش را کنترل کند و این کشور را از بهترین منطقه دفاعی اش که منطقه حائل خارج نزدیک است دور نماید. به عبارت دیگر ایالات متحده تلاش کرد نفوذ روسیه در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی را محدود نماید و به این شکل دفاع این کشور از خودش را با مشکل مواجه سازد. ایالات متحده و اروپای غربی این استراتژی را به چند روش انجام دادند. غرب فورا بعد از فروپاشی اتحاد شوروی از نفوذ و پولش برای برقراری ارتباط با جمهوری‌های سابق اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرد. همچنین ایالات متحده مجموعه‌ای از انقلاب های رنگی را در گرجستان، قرقیزستان، اکراین و آذربایجان انجام داد و نفوذ غرب را در این کشورها تحکیم کرد. ناتو و اتحادیه اروپا نیز در داخل قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شامل لتونی، لیتوانی و استونی گسترش یافتند.
واشنگتن و اتحادیه اروپا حتی برای تسهیل دستیابی به افغانستان پایگاههایی را در قرقیزستان و ازبکستان ایجاد کردند. مسکو این تحرکات را چالش عمدی و مستقیم به امنیت ملی خود می داند. اما قبل از اینکه بتواند حتی تجاوز ژئوپلتیکی غرب به حوزه نفوذ این کشور توجه کند باید مشکلات داخلی خود را حل می‌کرد. در دوران ریاست جمهوری پوتین و در دوران فعلی، ثبات داخلی روسیه با کنترل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کرملین بر اوضاع و هنگامی‌که مجددا بر ذخایر انرژی روسیه کنترل پیدا کرد شروع شد. تمرکز گرایی مجدد قدرت در دوران پوتین با قیمت بالای انرژی توام شد که پول هنگفتی برای کرملین بدست آمد و روسیه را بار دیگر قوی ساخت اما هنوز روسیه نیاز دارد تا منطقه حائل خود را از دست غرب بیرون بیاورد.

پنجره فرصت: درگیر شدن آمریکا در جنگ‌های خود ساخته
در حالی که قدرت روسیه در درون این کشور مجددا تثبیت شد، ایالات متحده در جهان اسلام گرفتار شد. همانطور که ایالات متحده درگیر جنگ در عراق و افغانستان است تمرکز واشنگتن هم به هم ریخت و این فرصت برای روسیه بوجود آمد تا کشورهای غربی را از اوراسیا به عقب راند. آنچه که نامشخص این است اگر ایالات متحده در جای دیگری مثل عراق و افغانستان مشغول نباشد آیا روسیه می‌تواند با نفوذ غرب در قلمرو سابق اتحاد شوروی مقابله کند. اما روسیه از درگیری واشنگتن در خاورمیانه امتیاز گرفته است و مجددا قلمرو نفوذش در جمهوری‌های سابق اتحاد شوروی را ایجاد کرد. غرق شدن آمریکا در عراق، افغانستان و ایران بدون دخالت روسیه رخ نداد. روسیه برای سالها از ارتباطاتش در خاورمیانه و افغانستان به عنوان اهرمی در مذاکراتش با واشنگتن استفاده کرد و از واشنگتن خواست تا بیدرنگ حمایتش از غرب برای اعمال نفوذ در قلمرو سابق اتحاد شوروی را رها کند.
به علاوه، طرح مسکو برای گسترش نفوذش در اوراسیا به درگیری آمریکا در خاورمیانه بستگی دارد. بنابراین روسیه آشکارا از ایران با معاملات نظامی، سیاسی و اقتصادی حمایت می‌کند و جهت دشوار تر شدن مسیر‌های تامین نیازهای نظامی در افغانستان برای ایالات متحده و ناتو مذاکراتی داشته است. جنگ ژئوپلتیکی میان روسیه و واشنگتن کاهش پیدا نکرد. اما در عین حال واشنگتن درگیر دو جنگ است و این امر به روسیه این امکان را داده است تا بار دیگر حوزه نفوذ خود را در سرزمین های که از کنترلش خارج شدند مثل قزاقستان و بلاروس احیا کند. روسیه در طول جنگ با گرجستان ثابت کرد که غرب نمی‌تواند این کشور را از تهاجم نظامی به قلمرو نفوذ سابقش متوقف کند. مهمترین پیروزی روسیه در اکراین رخ داد جایی که 4 کاندیدای اصلی انتخابات ریاست جمهوری ژانویه طرفدار روسیه بودند بنابراین از پایان یافتن انقلاب نارنجی در اکراین مطمئن شد. حال سوال این است که روسیه قبل از اینکه ایالات متحده از جنگ در عراق و افغانستان و از موضوع هسته‌ای ایران رها شود چه باید انجام دهد؟

طرح روسی: اعمال نفوذ مجدد در پی درگیری آمریکا در خاورمیانه
کرملین در صدد ایجاد مجدد اتحاد جماهیر شوروی سابق نیست. بلکه بیشتر در صدد این است که در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی اعمال نفوذ کند و از نفوذ غرب در این مناطق بکاهد و چیزی را که برای آینده ثبات و قدرت منطقه‌ای روسیه لازم است تعیین نماید. ضرورتا، روسیه کشورهای قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی و دیگر قدرتهای منطقه‌ای را در 4 طبقه بندی قرار داد:
1- در طبقه اول چهار کشوری قرار دارند که روسیه احساس می‌کند باید به طور کامل نفوذش در این کشورها را مجددا تحکیم سازد: بلاروس، قزاقستان، اکراین و گرجستان. نفوذ روسیه در این چهار کشور باعث می‌شود تا از روسیه از آسیا و اروپا محافظت شود و به مسکو امکان دستیابی به دریاهای خزر و سیاه را می دهند. اینها کشورهای اصلی هستند که با منطقه حیاتی کشاورزی و صنعتی روسیه ادغام می‌شوند. تاکنون روسیه مجددا نفوذش در بلاروس، اکراین، قزاقستان و از طریق اشغال نظامی در بخشی از گرجستان تحکیم بخشید. در سال 2010 روسیه تلاش می‌کند تا نفوذش در این چهار کشور را تقویت کند.
2- در طبقه دوم شش کشوری قرار دارند که مسکو علاقمند است قبل از اینکه توجه واشنگتن به سمت اوراسیا برگردد اگر فرصت اعمال نفوذ داشته باشد نفوذش در این کشورها را مجددا تحکیم نماید : استونی، لتونی، لیتوانی، آذربایجان، ترکمنستان و ازبکستان. روسیه نیاز ندارد تا در این کشورها خیلی قوی باقی بمانند اما بدون این کشورها غرب خیلی به روسیه نزدیک می‌شود. این کشورها هم مکانهای ژئوگرافیکی استراتژیکی ای دارند که به مسکو وصل هستند و هم اینکه سرمایه با ارزشی دارند. استونی می‌توانند در طبقه بندی اول هم قرار بگیرد همانطور که برخی نیروها در درون روسیه به این دلیل که کشور استونی به دومین شهر بزرگ روسیه یعنی سن پطرزبورگ و دریای بالتیک نزدیک است اهمیت بیشتری برای این کشور قایل هستند.
3- سومین طبقه بندی شامل کشورهایی هستند که برای مسکو حساس نیستند اما کرملین احساس می‌کند که می‌تواند به آسانی به خاطر آسیب پذیری ذاتی این کشورها آنها را تحت کنترل خود داشته باشد. این کشورها شامل مولداوی، قرقیزستان، تاجیکستان و ارمنستان هستند که به لحاظ جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی مهم نیستند و کشورهای بی ثباتی هستند که مسکو می‌تواند کنترل خود بر این کشورها را سریعتر اعمال نماید. برخی از این کشورها از قبل تحت کنترل مسکو هستند اما بی ثباتی و ضعف طبیعی شان می‌تواند بیش از آنکه آنها را با ارزش سازد کشورهایی با دردسر و زحمت سازد.
4- چهارمین طبقه بندی شامل کشورهایی هستند که جزء جمهوری‌های سابق اتحاد جماهیر شوروی نیستند اما روسیه فکر می‌کند می‌تواند این کشورها را تحت نفوذ خود قرار دهد. این کشورها شامل آلمان، ترکیه، فرانسه و لهستان هستند که قدرتهای منطقه‌ای یا قدرتهای آینده در اوراسیا هستند که می‌توانند تلاشهای مسکو را با مشکل مواجه سازند. روسیه احساس می‌کند نیاز دارد تا روابط قوی ای با این کشورها در مورد تسلط روسیه بر قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شکل دهد. این کشورها در حال حاضر عضو ناتو هستند و روابط پیچیده‌ای با ایالات متحده آمریکا دارند. اما در حال حاضر که واشنگتن درگیر در افغانستان و عراق و همچنین درگیر پرونده هسته‌ای ایران است مسکو این فرصت را بدست آورد تا از این امر به عنوان اهرمی برای افزایش روابطش با این کشورها استفاده کند. مسکو باید با این قدرتهای منطقه‌ای یک بازی بسیار ظریفی انجام دهد و این کشورها را مطمئن سازد که مسکو آنها را در دایره دشمنان خود قرار نمی دهد و دوران دشمنی با آنها بر نمی گردد.

آینده نزدیک : خروج آمریکا از عراق و افغانستان و قدرت احیا شده روسیه
در حالی که آمریکا درگیر خاورمیانه است مسکو موفقیت های برای دستیابی به اهدافش داشته است اما مسکو می داند که ایالات متحده در حال پایان دادن موضوعات عراق، افغانستان و ایران است و با اتمام مداخله اش در این امور فرصت بیشتری برای حضور در زمینه‌های دیگر بدست خواهد آورد. بنابراین مسکو صدای تیک تیک ساعت و گذر زمان را احساس می‌کند. روسیه نسبت به ایالات متحده موقعیت بهتری دارد چون کنترل هژمون منطقه‌ای که تا به حال پیش آمده است برای روسیه آسانتر است نسبت به اینکه ایلات متحده بخواهد مانع از بوجود آمدن یک هژمون منطقه‌ای شود. تمرکز ایالات متحده به اوراسیا برخواهد گشت اما این تمرکز بعد از اینکه روسیه برای تحت کنترل در آوردن لیست طبقه بندی چهارگانه فوق پیشرفت داشته است به سمت اوراسیا تغییر جهت خواهد داد. این مساله به این معنا نیست که روسیه برنده قطعی این حوزه خواهد بود. الزامات ژئوپلتیکی روسیه باقی ماند: این کشور باید توسعه یابد، دیگر کشورها را باید تحت کنترل نگه دارد و از امپراطوری دفاع کند ولو اینکه این گسترش بتواند برای مسکو ایجاد مشکل نماید. تاکنون این وظیفه دشوار بود اما از این پس که ایالات متحده از عراق و افغانستان خارج شود و آزادتر باشد و با نفوذ روسیه مقابله کند این کار دشوارتر خواهد بود.

نويسنده:هيأت تحريريه استات‌فورد
منبع: www.stratfor.com/analysis/20100304_russia (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.stratfor.com%2 Fanalysis%2F20100304_russia)
مترجم: سید رضا عمادی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد