PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وقتی مدر ک ها در کوزه آب می خورند



آبجی
23rd August 2010, 12:07 AM
نگاهی به عدم تناسب شغل با مدرک تحصیلی

آن روز درخانه شان ولوله ای برپا بود. نتیجه کنکور اعلام شده بود و پدر و مادرش از شادی سراز پا نمی شناختند.

از همان روز تمام فامیل او را «آقای دکتر» صدا می کردند. رشته پزشکی، رشته ای بود که برای قبول شدن در آن، مدتها از استراحت و تفریح و دید و بازدید امتناع کرده بود.
و آن روز که به نتیجه زحمت هایش رسیده بود بادی در غبغب انداخته بود و زیر چشمی پسر عمه اش را نگاه می کرد.

چقدر میان آنها فاصله بود. پسر عمه تنبل و بازیگوش که درس خواندن را وقت تلف کردن می دانست، حالا شاگرد یک مکانیکی شده بود و هر شب با دست های سیاه به خانه می آمد.

در دلش می گفت: طفلکی پسرعمه، چه آینده سیاهی در انتظار توست. آینده ای به رنگ دستان روغنیت. از این فکرها قند در دلش آب می شد. از این که او در آینده یک دکتر متشخص خواهد شد و پسرعمه اش یک بیکار الاف!

آن روز تمام نگاههای تحسین آمیز اعضای فامیل متوجه او بود و نگاه های تحقیرآمیز و سرزنش کننده شان نثار پسرعمه درس نخوانش!

آن روز وقتی اعضای فامیل او را «آقای دکتر» خطاب می کردند، تمام خستگی کنکور از تنش در می رفت. امروز از آن روزها چندین سال می گذرد. چند سال همراه با زحمت و سختی، زحمتی که به محض ورود به دانشگاه با او وارد دانشگاه شد و تا آخرین روز همراهی اش کرد.

همه چیز درست و حساب شده پیش می رفت. همه چیز، به جز آینده ای که در رویاهایش پیش بینی کرده بود.
سرانجام آن آینده از راه رسید، دوران تحصیل به پایان رسید و حالا او یک آقای دکتر واقعی بود.

اما هیچ کس قدر زحمات او را نمی دانست. دنیای کارها بی رحمانه او را رد می کرد و جایی برای او نداشت. دستانی که می توانست در درمان بیماران یاری رسان باشد. بی یاور مانده بودند و بیکار!

پسرعمه درس نخوان اما این روزها حال و روز دیگری داشت. او حالا برای خودش یک تعمیرکار اتومبیل ماهر شده بود و یک مکانیکی مستقل داشت، وضع مالی اش آنقدر خوب شده بود که تمام فامیل به خاطر پولش احترام خاصی به او می گذاشتند. درهر حال او می توانست در هنگام تنگدستی، به داد فامیل برسد پس شایسته این همه احترام و ارزش بود.

آقای دکتر که آرزو داشت ای کاش در این سالها در کنار تحصیل، هنر و صنعتی آموخته بود تا امروز ناچار نباشد با دیو بیکاری دست و پنجه نرم کند، به حال پسرعمه غبطه می خورد.
لقب «آقای دکتر» که روزی برای او شیرین ترین واژه بود این روزها مانند پتک توی سرش کوبیده می شد.

پدرو مادرش که با هزار امید و آرزو فرزندشان را به دانشگاه فرستاده بودند; از دیدن رنج بیکاری او در عذاب بودند.

حالا بعد از این همه زحمت نه پولی برایش مانده بود نه اعتباری! پدر می گفت: «پسر یکی از دوستانم هم تازه از رشته مهندسی فارغ التحصیل شده; او هم بیکار بود و ناچار شده برای فرار ازبیکاری یک ماشین بخرد و موقتا مسافرکشی کند تا شاید اوضاع کار درست شود.»

پیشنهاد غیرمستقیم پدر دردناک بود. به اندازه تمام شب بیداری های امتحان، به اندازه استرس نمرات پایان ترم، به اندازه هزینه های سنگین دانشگاه، به اندازه تمام روزهای بی بازگشتی که در دانشگاه رفته بود.

اما پیشنهاد دردناک پدر یک حقیقت بود. یک حقیقت تلخ. مسافرکشی در خیابان های شلوغ شهر خیلی بهتر از بیکاری بود. اما حالا باید به فکر تهیه پول برای خرید ماشین می افتاد، به این امید که شاید اوضاع بازار کار بهبود پیدا کند و هر کسبی سرجای خودش قرار بگیرد.

آن لحظه اما فقط یک آرزو داشت و آن این بود که دیگر هیچ کس او را «آقای دکتر» صدا نکند.
ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته های اسم و رسم دار آرزوی جوان ایرانی است. اما تحصیلا ت عالیه فقط یک سوی قضیه است و فاجعه از زمانی آغاز می شود که روزهای خوش دانشجویی با تمام دغدغه ها و خاطراتش به پایان می رسد و نوبت آن می شود که جوان فارغ التحصیل به اطرافیانش ثابت کند که «یک من ماست چقدر کره دارد؟»
اینجاست که بازار آشفته کار، کلا ف در هم پیچیده ای می شود که سر و تهش ناپیداست.
در این آشفته بازار، همیشه «کار» سواره است و فارغ التحصیلا ن، (پیاده)! قسمت جالب قضیه اینجاست که یکی از شروط برای ورود به بازار کار، داشتن حداقل ۵ سال سابقه کاری در زمینه شغل مورد درخواست است.

تازه اگر چنین شغلی موجود باشد واجازه درخواست را به شما بدهد. در اکثر موارد، شغل متناسب با رشته تحصیلی، قبلا توسط خواهرزاده یا برادرزاده یا دختر آقای رئیس اشغال شده، البته اصلا مهم نیست که خواهرزاده آقای رئیس در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده و حالا مدیر بخش کامپیوتری یک شرکت شده، مهم این است که او از نظر رئیس صلا حیت این کار را داشته!

اصلا تعجب نکنید اگردر حین جستجو برای کار متوجه شدید که کتابدار یک کتابخانه در رشته فیزیک هسته ای تحصیل کرده و کارشناس محیط زیست، مدرک کتابداری دارد.
این چیزها در بازار کار ما اهمیت زیادی ندارد; مهم این است که وارد دانشگاه شده باشی. چرا که در بازار کار تجربه مهمتر از تحصیل است و چنانچه روزی در رشته مهندسی شیمی تحصیل کرده اید هر چه سریعتر خاطرات آن روزها را فراموش کنیدو سعی کنید یک منشی خوب و قابل اعتماد برای دندانپزشک محل شوید.

اهمیت چندانی ندارد اگر دستیار دندانپزشک در رشته علوم آزمایشگاهی تحصیل کرده باشد، مهم این است که او توانسته با وجود این همه فارغ التحصیل رشته دندانپزشکی بیکار، برای خودش شغل مناسبی پیدا کند.

دربازار کار آشفته ما، قانون احترام به حقوق دیگران معنای خاصی ندارد. در این بازار بایدفقط و فقط به فکر خودت باشی.
به فکر خودت که از قافله کار عقب نمانی. اینجاست که باید مدرک تحصیلی ات را در کوزه بگذاری و آبش را بخوری.

مهم نیست که چقدر برای تحصیل در این رشته زحمت کشیده ای و چقدر هزینه کرده ای مرد آن است که در این وانفسا، درآمدی کسب کند و شغلی داشته باشد.
تناسب شغل با رشته تحصیلی این روزها بیشتر شبیه به یک پدیده لوکس و شیک است تا نیاز بازار کار!


● درد فارغ التحصیلی
این روزها اگر نگوییم تمامی خانواده ها، حداقل درصد قابل توجهی از آنها به نوعی درگیر مساله اشتغال فرزندان تحصیل کرده شان هستند.
دیگر همه می دانند فارغ التحصیل بیکار بودن چه دردی است.
تا همین چند سال پیش تحصیل در دانشگاه و داشتن حداقل مدرکی از آموزش عالی، مزیتی بود که بسیاری به داشتن آن افتخار می کردند و بسیاری هم برای برخورداری از موقعیت اجتماعی و اقتصادی مناسب، درس می خواندند.
آن روزها شعار بسیاری از افراد این بود «راه فرار از بدبختی تحصیل است». ورود به دانشگاه و تحصیلا ت عالیه، تضمینی بود بر یافتن شغل مناسب و ازدواج موفق.
اما این روزها; این روزها این آرزوهای نه چندان بزرگ تبدیل به سرابی شده که حتی پیش از انتخاب رشته ، فرد را وادار می کند در درجه اول بازار کار را بسنجد و در نهایت علا قه خود را!

تعداد افرادی که به رغم میل و علا قه خود در یک رشته دانشگاهی تحصیل می کنند کم نیست. نگاهی به دور و اطراف حکایت ازواقعیت تلخی دارد که گریبانگیر نسل جدید دانشجویان شده.
اگر هم در این میان دانشجویی براساس علا قه دست به انتخاب رشته زده، نگرانی از نیافتن بازار کار در ترم آخر خود را به وضوح نشان می دهد.

دانشجو، سر در گم میان دو راهی تحصیل در رشته مورد علا قه یا در نظر گرفتن بازار کار مرتبط با رشته دانشگاهی، در نهایت با یک معضل مواجه می شود; «بیکاری». موضوع شغل مرتبط با توانایی ها و استعدادهای ذاتی هر فرد موضوع دیگری است که امروزه تبدیل به معضل بسیاری از دانشجویان و فارغ التحصیلا ن شده است. بسیاری از این افراد پس از آن که برای یافتن شغل مرتبط با رشته دانشگاهی، ناامید می شوند، سرخورده به دنبال مشاغلی می روند که در بعضی موارد هیچگونه ارتباطی بار رشته تحصیلی شان ندارد.


● مسافرکشی و کار در آژانس
تحقیقات نشان می دهد از میان خیل کثیر فارغ التحصیلا ن دانشگاه در بین آقایان در تهران و شهرهای بزرگ، مسافرکشی و کار در آژانس نخستین مقصد شغلی فارغ التحصیلا ن بیکار محسوب می شود.

کارشناسان بر این باورند که اشتغال فارغ التحصیلا ن در حرفه ای نامتناسب با مدرک تحصیلی هر قدر هم که درآمدزا باشد به نوعی بیکاری محسوب می شود.
آمار حاکی از آن است که متوسط رشد بیکاران کشور ۱۴درصد است و متوسط رشد بیکاران دارای مدرک دانشگاهی ۷۰ درصد!

بنابراین متوسط رشد بیکاری در کشور برای دانشگاهیان ۵برابر بیشتر است.
مدتهاست که برخی رشته های تحصیلی مانند کشاورزی و شیمی بیشترین میزان فارغ التحصیلا ن بیکار را شامل می شوند. اما متاسفانه با گذشت زمان، حجم قابل ملا حظه ای از فارغ التحصیلا ن رشته های پایه هم به جمع بیکاران تحصیلکرده اضافه شدند.
پزشکی از جمله این رشته هاست که بنابر آمارهای غیررسمی نزدیک به ۳۵ درصد فارغ التحصیلا ن رشته پزشکی در مشاغل غیرمرتبط مشغول به کار هستند.

متناسب نبودن رشته تحصیلی با نیاز بازار کار یکی از معضلا ت لا ینحلی است که گریبانگیر بسیاری از فارغ التحصیلا ن دانشگاهی شده است.
رضا نادری چند سالی است که درس و تحصیل را رها کرده و پس از اخذ مدرک در رشته ریاضی محض به کار آزاد رو آورده و می گوید: پس از پایان تحصیلا ت به مراکز مختلفی برای کار مراجعه کردم و چون رشته تحصیلی ام ریاضی است بیشتر سرو کار این رشته با مدرسه و تدریس است. از همین رو تعداد فارغ التحصیلا ن این رشته بسیار بیشتر از تعداد مورد نیاز در مدارس و دبیرستان هاست چرا که دبیران و معلمان خاص این رشته در نظام آموزشی فعال هستند.

در نتیجه من هم پس از پایان تحصیلا ت مدت ۲ سال بیکار بودم. سپس بعد از مدتی افسردگی و در به دری با یکی از دوستانم که او هم فارغ التحصیل رشته علوم اجتماعی است مغازه صوتی و تصویری دایر کرده و به این شغل رو آوردیم.
او می گوید: در حال حاضر من اکثر مباحث مربوط به رشته تحصیلی ام را فراموش کرده ام و خیلی وقتی ها با خودم فکر می کنم، آن همه وقتی که صرف درس خواندن کردم چه نتیجه ای داشت و آن همه شوق و اشتیاق چه شد؟
یلدا خسروی فارغ التحصیل رشته دندانپزشکی از دانشگاه آزاد است.
او که پس از مدت ها این در و آن در زدن برای کار سرانجام مجبور شد به خانه داری رضایت دهد، معتقد است: امروز، با یک واقعیت غیرقابل انکار روبه رو هستیم و آن این است که نظام آموزشی ما در سطوح آموزش و پرورش و آموزش عالی بیمار است و باید مسوولا ن دولتی و نمایندگان مجلس به فکر انقلا بی در این نظام آموزشی باشند. او که پس از ۷ سال تحصیل در رشته دندانپزشکی امروز در زمره بیکاران جامعه محسوب می شود، می گوید: با توجه به این که من دردانشگاه آزاد تحصیل کردم، طبیعتا هزینه بسیار گزافی رابرای تحصیل متحمل شدم که البته این پرداخت هزینه برعهده خانواده ام بود چرا که من منبع درآمدی نداشتم اما سرانجام پس از گذشت ۷ سال و با فارغ التحصیل شدنم جلوه جدیدی از زندگی به رویم نیشخند زد که هرگز تصورش را هم نمی کردم.
بیکاری چیزی نبود که در مخیله من بگنجد. من همواره قبل از کنکور و پس از قبول شدن در رشته مورد علا قه ام، خودم را یک دندانپزشک موفق می دیدم اما متاسفانه زندگی آن طور که انتظارش را داشتم پیش نرفت. به قول قدیمی ها«چی فکر می کردیم، چی شد؟!»
او معتقد است: اصولا در دانشگاه های ما دانشجویان به لحاظ کار بردی و عملی آموزش نمی بینند و بیشتر آموزش آنها به صورت تئوری است.
همین مساله باعث می شود که پس از فارغ التحصیل شدن، مهارت کاری لا زم را نداشته باشند و به همین دلیل بازار کار ترجیح می د هدبه جای فارغ التحصیلا ن بی تجربه از افراد با تجربه ای که در رشته غیرمرتبط تحصیل کرده اند استفاده کند.
به عقیده او فارغ التحصیلا ن صرف داشتن مدرک تحصیلی، گمان می کنند که بلا فاصله پس از فراغت از تحصیل به شدت مورد توجه ارگان ها و بخش های دولتی و غیردولتی قرار خواهند گرفت، غافل از این که مدرک زدگی جایی برای کیمیا پنداشتن مدرک تحصیلی باقی نگذاشته است.
مریم احمدی که در رشته الکترونیک تحصیل کرده و درحال حاضر مشغول تدریس زبان انگلیسی دریک مدرسه غیر انتفاعی است می گوید:متاسفانه آفت مدرک گرایی، جامعه ما را دچار بحران جدی کرده است.
همین آفت بازار کلا س های کنکور را داغ کرده و به برخی افراد سودجو این امکان را داده تا به بهانه قبولی در رشته های مناسب از داوطلبان کنکور، هزینه های گزاف دریافت کنند.
این بازار داغ به انتخاب رشته دانشگاهی هم سرایت کرده با نزدیک شدن به زمان انتخاب رشته دانشگاهی، تبلیغات گسترده انتخاب رشته در بیلبوردهای تبلیغاتی به چشم می خورد. این در حالیست که این انتخاب رشته ها هیچ ارتباطی با علا قه و استعداد داوطلبان نداشته و صرفا یک بازار تبلیغاتی است.
در گذشته رسم بر این بود که پسر، شغل و حرفه پدر خود را دنبال می کرد و اصولا دراین کار موفق می شد چرا که از کودکی با حرفه پدر خود آشنا بود و همچنین تجربه پدر همواره یاریگراو بود; اما با گذشت زمان فرزندان به این نتیجه رسیدند که باید شغلی غیر از شغل پدر خود را انتخاب کنند.
تا به استقلا ل برسند این شد که با خود فکر کردند «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» و رفتند تا به استقلا ل برسند، البته این استقلا ل بعضی جاها مفید واقع شد و بعضی جاها هم نه!
امروزه مجددا کارشناسان به این نتیجه رسیده اند که بهتر است فرزندان یک خانواده در رشته ای به تحصیل بپردازند که پدر ومادرشان قبلا در آن رشته تحصیل کرده اند. چرا که تجربه و راهنمایی پدر و مادر می تواند نقش به سزایی در آینده شغلی فرزندشان داشته باشد. به عنوان مثال اگر پدر و مادر در یک خانواده هر دو معلم هستند، طبیعتا فرزندشان در این حرفه موفقیت های بیشتری را کسب خواهد کرد تا یک رشته غیرمرتبط.
مریم احمدی که به شغل فعلی اش عادت کرده در ادامه می گوید: رشته تحصیلی من، رشته ساده ای نبود. نه قبول شدنش و نه تحصیل کردن در آن. با این وجود شغل من هیچ ربطی به رشته ام ندارد و سرانجام من به شغل مادرم روی آوردم; یعنی تدریس!
بنابراین اگر از همان ابتدا وقت و انرژی ام را صرف تحصیل در همین رشته می کردم الا ن نه افسوس گذشته را می خوردم و نه از بی تجربگی خودم رنج می بردم.
اما با تمام این حرف ها به نظر می رسد که اگر دانشگاه این احساس را در دانشجو به وجود بیاورد که برای ورود به بازار کار باید آنچه را در کارورزی به صورت تئوری میآموزد به صورت عملی اجرا کند آن وقت دانشجو قدر هر ثانیه دوره کارورزی خود را خواهد دانست.
متاسفانه کارآموزی در سیستم آموزش عالی ایران، چندان از سوی دانشجویان جدی گرفته نمی شود و به نظر می رسد دلیل این امر عدم آشنایی دانشجویان با ضرورت آمادگی شغلی در دوران دانشجویی و عدم اطلا ع از نقش حیاتی کارورزی در آمادگی شغلی باشد.


روزنامه مردم سالاری ( www.mardomsalari.com (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.mardomsalari.c om) )

ساناز فرهیدوش
23rd August 2010, 12:55 AM
یه سندرم دیگر هم به غیر از افسردگی بعد از فارغ التحصیلی معرفی می کنم . اعتیاد ، عشق و یا هر چیرزی که اسمش رو می گذارید .شما رو وادار می کند بازهم بخوانید و بخوانید .در دوره ی بعد پذیرفته می شوید خواه نا خواه تا می توانید زبان و کامپیوتر می اموزید .چشم بر هم می گذارید . رساله ی خود را تقدیم می کنید . در عین نا امیدی که ناشی از نگاه و حرف های شماتت برانگیز دیگران در راستای اتش زدن حساب بانکی ابوی می باشد شما را یک دانشگاه خارجی می پذیرد و ........ شما به همراه مغزتان فرار می کنید .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد