PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : متهم شده ايم ...



touraj atef
14th August 2010, 12:40 PM
در گذ ر ز مانه می چر خم و در هر و ادی دو ست طعنه شنوم و باز پر سم باز هم متهم هستم ؟ متهم شده ام آری به پر یشانی و سر در گمی متهم شده ام .
متهم شده ام به آن که نمی دانم که نمی دانم که عشق چیست و عاشقانه تر نم را چه معنا است و……شاید چنین است اما پر سم که تا چه حد باید تحمل کنم حکم اعدام مرا کی خو اهند داد؟
آیا متهم هستم که زعشق هیچ ندانسته ام وفر یب عشق را تر نم می کنم و با چشمهای غمگینم تنها لابه های بی ار زشی نمایم آری تنها یاو ه گو ئی هایم را مشق می کنم ؟
آیا متهم هستم که تنها عشق پدری را آن هم شاید دانسته ام و هیچ از و فا و مهر نمی دانم ز یرا که نخو استه ام به در و غ جانشینانی بر ای غم دل پر محنتم یابم ؟ هر چند که متهم هستم که دلی ندار م و غم من از نفر ین آن دیگر انی است که ….
آیا متهم هستم که چشمهایم را با سو هان بی حسی تر اشه داده ام که کس از در و ن غمم ر نج نکشد؟
آیا متهمم که نخو استه ام حس در و نم را مخفی نمایم و به در و غ و افتر ا و ر یا با کلمات عاشقانه و ارد بازی شیطانی هوس شو م ؟
آیا متهم هستم که هیچ از مراو دات عاشقانه نمی دانم ز یرا که خو استه ام خو د در این ز مانه انتخاب کنم و بازی تکر اری ر و ز گار گذ شته را که انتخاب می شدم را دگر انجام ندهم ؟
آیا متهم هستم که بهر فر یب و ر یا قلم می ز نم و بهر و فر یب و ر یا ناخدائی شده ام که ناخدا نیستم و تنها دزد در یائی شده ام که پشت قبای ناخدائی مخفی شده است ؟
آیا متهم هستم که یاو ه گو ئیهایم را تنها باید در قصه هائی خو اند که هیچ کس آنان را باو ر ندارد که اگر این گو نه بو د معشو ق دیر ین بر ای حداقل خو دش نه من بجای هفت شرط عشق هفت شهرعشق را مشق نمی کرد ؟
ایا متهم هستم که دیو انه ای بیش نیستم که اگر غیر این بو د هیچگاه نباید از عشق و ایمان و امید می گفتم ؟
آیا متهم هستم که غم دو ست را باید ه ر ها کنم ز یرا که جنسیتم را مر د که نه نر دانسته اند و دو ستی را با چماق جنسیت قضاو ت کرده اند ؟
آیا متهم هستم که به عشق طعم بی ز مانی داده ام که عشق این گو نه نیست و تنها دیو انه ای چو ن ناخدا ز مز مه ” اگر عشق همان عشق باشد ر ا سر می دهد” سر نمی داد؟
آیا متهم هستم که دو ستش دار م اما نمی خو اهم دو ست داشتن طعم ز ندان و اسار ت گیر د و عاشق و معشو ق در جایگاه متهم و باز پرس باشند و از یکدیگر نه ز بهر هجر که ز بهر ترس پر سند؟
آیا متهم هستم که بهر دلداری و ر یختن آب همدلی بر آتش خشم و نا امیدی و بی عشقی دز دانه به خانه ای که آسمان آبی دارد و لی خو د را سیاه آسمان میخواند سر ک می کشم تا غمی ز چشمهای غمگینش رها سازم ؟
وآیا متهمم که تحمل طر او ت و پاکی و انسانیت و عشق را ندار م و حباب افکار پر یشانم را باید بر شاخسار ناز ک تنهائیهایم تحمل کنم ؟
آری متهم هستم شاید هم محاکمه ای نیز مر ا کر ده اند و حکم هجر و بی مهری و قضاو ت و طعنه و دیو انه و دز د در یائی و… را نیز به من داده اند اما یاو ه گو ئیهایم شنو ائی را از شنید ن القابم گر فته است
و…http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/08/akii6.jpg?w=150&h=119 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/08/akii6.jpg)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد