nika6749
5th August 2010, 10:26 PM
به گزارش خبرنگار ادبي خبرگزاري فارس، پنجمين نشست مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تربيت مدرس با همكاري گروه زبان و ادبيات فارسي اين دانشگاه تحت عنوان نقد روانكاوانه عصر امروز يكشنبه با حضور محمد صنعتي دانشيار دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران و حسين پاينده دانشيار دانشگاه علامه طباطبايي و ابراهيم خدايار رئيس مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي برگزار شد.
پاينده در ابتداي اين نشست گفت: اين روزها در كشور ما و در محافل آكادميك از حوزه علوم ميانرشتهاي صحبت ميشود كه نقد ادبي از حدود 90 سال پيش كار ميانرشتهاي را آغاز كرد.
وي افزود: نقد روانكاوانه سابقهاي طولاني از اين حيث در ادبيات دارد. اين روزها بحث علوم و پژوهشهاي ميانرشتهاي ظاهراً مد شده است كه فرويد در ميان كتاب عظيم خود با نام «تعبير رؤيا» در سال 1900 كار ميانرشتهاي را آغاز كرد.
پاينده به تلقي 100 سال پيش از حوزههاي ميانرشتهاي پرداخت و ادامه داد: حوزههاي ميانرشتهاي به شناخت بيماريهايي كه در گذشته فرد ريشه داشت، ميپرداخت. اما اينكه از بصيرتهاي روانكاوانه استفاده كند و شخصيتهاي داستاني را در ادبيات بكاود، مقولهاي عجيب بود كه فرويد و بعدها شاگردش با نام ارنست جونس درباره آثار شكسپير اين كار را كردند.
وي به نقد روانكاوانه هملت توسط جونس اشاره و عنوان كرد: اين اثر يك تكگويي فوقالعاده دارد كه در بودن يا نبودن جونس را واكاويد و ما امروز ميتوانيم شخصيتهاي آثار ادبي را همانند انسانهاي واقعي روانكاوي كنيم. بعدها يكي ديگر از شاگردان فرويد نه يكي از شخصيتهاي داستان، بلكه مؤلف كتاب را روانكاوي كرد كه از ادگار آلنپو اين كار را آغاز كرد.
دانشيار دانشگاه علامه طباطبايي اظهار داشت: به نظر ميآيد روانكاوي مؤلف كار منتقد ادبي نيست بلكه كار كسي است كه روانكاوي باليني كرده است.
وي پس از توضيح وافي درباره روانكاوي شخصيتهاي داستان و روانكاوي مؤلف شكل سومي در زمينه روانكاوي در ادبيات عنوان كرد و گفت: در اين شكل نه شخصيت داستاني و نه مؤلف مورد روانكاوي قرار ميگيرند بلكه خواننده براساس واكنش به متن مورد روانكاوي قرار ميگيرد. در اين نظر چه بسا متن روانكاوانه است و مخاطب تحليل شونده.
پاينده با بيان اينكه جاي تأسف دارد كه مبتذلترين شكل روانكاوي در ايران مطرح است خاطرنشان كرد: در محافل آكادميك تصور بر اين است كه در نقد روانكاوانه هيچ منعي وجود ندارد و من هم اينجا از كرسي مقدس دانشگاه ميگويم كه هرگز چنين نيست و هرگز روانكاوي به معناي منع ارزشهاي انساني نبوده است.
محمد صنعتي دانشيار دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران نيز به عنوان سخنران اصلي اين نشست به مشكلات شكلگيري نقد روانكاوانه در كشور اشاره و عنوان كرد: در سالهاي قبل معمولاً تحت عنوان نقد روانكاوانه مطالبي عنوان ميشد كه زشت و تهمتزننده بود تا اينكه در سال 66 هوشنگ گلشيري و خانم نفيسي براي مجله مفيد از من خواستند مطالبي درباره نقد روانكاوانه بنويسم كه برخلاف تصورم 3 مطلب چاپ شده در اين نشريه نه تنها مورد انتقاد قرار نگرفت بلكه از آن استقبال هم شد.
نويسنده كتاب «صادق هدايت و هراس از من» افزود: وقتي اين كتاب را نوشتم هنوز تصور اين بود كه با روانكاوي نميشود نقد ادبي كرد ولي خوشبختانه امسال سال مهمي براي من بود چرا كه توانستيم در بخش باليني پذيرش روانكاوي را مشاهده كنيم ضمن اينكه واحد روانكاوي را نيز توانستيم در دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران راهاندازي كنيم و نشريات خصوصي نيز از اين موضوع استقبال كردند و فرهنگستان هنر نيز اخيراً اقدام به چاپ يك شماره اختصاصي درباره روانكاوي كرده است.
وي به نقشهايي كه درباره نقد روانكاوانه مطرح است اشاره كرد و اظهار داشت: رابطه نقد روانكاوانه با ادبيات رابطه آقا و برده بود كه در آن ادبيات نقش اُبژه يا زيردست را داشت در حقيقت ادبيات يك هيئت رواني داشت كه بايد تفسير شود و روانكاوي در جايگاه مفسر قرار ميگرفت و اين دو در كشمكش با هم بودند براي جنگي كه پايان آن به رسميت شناختن ارباب و برده شده و به رسميت شناختن روانكاوي و نه ادبيات.
صنعتي ادامه داد: اما در قرن 20 بر خلاف فشارهايي كه بر روانكاوي وارد بود اين موضوع به سرعت جاي خود را در هنر باز كرد و ما در مكتب فرانكفورت و سورئاليستها به طوري كه آندره برتون روانكاو بود و روانكاوي را از ستونهاي مكتبش قرار داد و در آثار ژاك لاكان نيز بعد از جنگ جهاني دوم تأثير روانكاوي را مشاهده ميكنيم.
دانشيار دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران سپس به بيان تفاوتهاي نگاه افلاطون و ارسطو درباره ادبيات پرداخت و عنوان كرد: قصدم از اين حرفها اين بود كه پسزمينهاي ارائه دهم كه چطور فلسفه ارباب شد.
وي اضافه كرد: در قرون وسطي قدري ادبيات از سلطه فلسفه خارج شد و بعدها بسياري از فيلسوفان مانند كانت و هگل شروع به نظريهپردازي كردند، تا اينكه عصر فرويد رسيد و با اينكه او از كارهاي باليني شروع كرده بود اما به دنياي گسترده ناخودآگاه پي برد و به اين ترتيب روانكاوي به ادبيات راه يافت.
صنعتي با بيان اينكه بسياري از اصطلاحاتي كه در روانكاوي وجود دارد در نقد ادبي نيز هست عنوان كرد: روانكاوي تلاش كرده است كه بگويد اينجا در رابطه با ادبيات اصلاً رابطه سوژه و اُبژه مطرح نيست يعني رابطه ادبيات با روانكاوي يك رابطه دو سويه است و هيچيك بر ديگري سلطه ندارد بلكه ادبيات و روانكاوي با هم ديالوگ دارند.
وي در تشريح اينكه چگونه روانكاوي در فلسفه نيز نفوذ كرد گفت: فرهنگ غرب بر خلاف فرهنگ شرق در قرون وسطي مرگانديش بود، اما تمدن جديد با توجه به مفهوم زندگي در دوره رنسانس شكل گرفت و تلاش كرد تفكر مرگ را به سوي زندگي سوق دهد.
صنعتي با بيان اينكه نقد روانكاوانه هرگز خارجمتني نيست، اظهار داشت: فرويد كشف كرد كه ناخودآگاه زبان دارد و زبان آن مثل زبانهاي باستاني تصويري است و از همين رو در رؤياها نيز ما تصوير ميبينيم و كلام در رؤيا بهندرت وجود دارد بنابراين آنچه كه در فيلم و كلمات كتاب وجود دارد جستجوي تصاوير است.
نويسنده كتاب «زمان و ناميرايي در سينماي تاركوفسكي» با تأكيد براينكه بدترين نوع نقدهاي روانكاوانه فحوشنامههايي است كه عليه مؤلف نوشته ميشود ادامه داد: نمونه بارز نقدهاي روانكاوانه كه به صورت فحوش مطرح شده است درباره صادق هدايت است.
صنعتي اضافه كرد: يكي از نشانه دموكراسي يا آزادي اين است كه مسائل خيلي پنهان نباشد ولي ادبيات و عرفان ما هميشه با مفاهيم رازآميز حركت ميكند كه اين برخلاف روانكاوي كه ميخواهد همه چيزهاي پنهان، احساسات سركوفت شده و نگرشهاي مستي را آشكار كند.
صنعتي خاطرنشان كرد: روانكاوي هم براي خود اصول و چارچوبي دارد و تلاش ميكند با متن و مؤلف همدلي كند اما نه اينكه با هر دو بنشيند و گريه كند. روانكاوي تلاش دارد كشف كند كه مؤلف در زمان نگارش چه چيزي در ذهنش ميگذشته است.
پاينده در ابتداي اين نشست گفت: اين روزها در كشور ما و در محافل آكادميك از حوزه علوم ميانرشتهاي صحبت ميشود كه نقد ادبي از حدود 90 سال پيش كار ميانرشتهاي را آغاز كرد.
وي افزود: نقد روانكاوانه سابقهاي طولاني از اين حيث در ادبيات دارد. اين روزها بحث علوم و پژوهشهاي ميانرشتهاي ظاهراً مد شده است كه فرويد در ميان كتاب عظيم خود با نام «تعبير رؤيا» در سال 1900 كار ميانرشتهاي را آغاز كرد.
پاينده به تلقي 100 سال پيش از حوزههاي ميانرشتهاي پرداخت و ادامه داد: حوزههاي ميانرشتهاي به شناخت بيماريهايي كه در گذشته فرد ريشه داشت، ميپرداخت. اما اينكه از بصيرتهاي روانكاوانه استفاده كند و شخصيتهاي داستاني را در ادبيات بكاود، مقولهاي عجيب بود كه فرويد و بعدها شاگردش با نام ارنست جونس درباره آثار شكسپير اين كار را كردند.
وي به نقد روانكاوانه هملت توسط جونس اشاره و عنوان كرد: اين اثر يك تكگويي فوقالعاده دارد كه در بودن يا نبودن جونس را واكاويد و ما امروز ميتوانيم شخصيتهاي آثار ادبي را همانند انسانهاي واقعي روانكاوي كنيم. بعدها يكي ديگر از شاگردان فرويد نه يكي از شخصيتهاي داستان، بلكه مؤلف كتاب را روانكاوي كرد كه از ادگار آلنپو اين كار را آغاز كرد.
دانشيار دانشگاه علامه طباطبايي اظهار داشت: به نظر ميآيد روانكاوي مؤلف كار منتقد ادبي نيست بلكه كار كسي است كه روانكاوي باليني كرده است.
وي پس از توضيح وافي درباره روانكاوي شخصيتهاي داستان و روانكاوي مؤلف شكل سومي در زمينه روانكاوي در ادبيات عنوان كرد و گفت: در اين شكل نه شخصيت داستاني و نه مؤلف مورد روانكاوي قرار ميگيرند بلكه خواننده براساس واكنش به متن مورد روانكاوي قرار ميگيرد. در اين نظر چه بسا متن روانكاوانه است و مخاطب تحليل شونده.
پاينده با بيان اينكه جاي تأسف دارد كه مبتذلترين شكل روانكاوي در ايران مطرح است خاطرنشان كرد: در محافل آكادميك تصور بر اين است كه در نقد روانكاوانه هيچ منعي وجود ندارد و من هم اينجا از كرسي مقدس دانشگاه ميگويم كه هرگز چنين نيست و هرگز روانكاوي به معناي منع ارزشهاي انساني نبوده است.
محمد صنعتي دانشيار دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران نيز به عنوان سخنران اصلي اين نشست به مشكلات شكلگيري نقد روانكاوانه در كشور اشاره و عنوان كرد: در سالهاي قبل معمولاً تحت عنوان نقد روانكاوانه مطالبي عنوان ميشد كه زشت و تهمتزننده بود تا اينكه در سال 66 هوشنگ گلشيري و خانم نفيسي براي مجله مفيد از من خواستند مطالبي درباره نقد روانكاوانه بنويسم كه برخلاف تصورم 3 مطلب چاپ شده در اين نشريه نه تنها مورد انتقاد قرار نگرفت بلكه از آن استقبال هم شد.
نويسنده كتاب «صادق هدايت و هراس از من» افزود: وقتي اين كتاب را نوشتم هنوز تصور اين بود كه با روانكاوي نميشود نقد ادبي كرد ولي خوشبختانه امسال سال مهمي براي من بود چرا كه توانستيم در بخش باليني پذيرش روانكاوي را مشاهده كنيم ضمن اينكه واحد روانكاوي را نيز توانستيم در دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران راهاندازي كنيم و نشريات خصوصي نيز از اين موضوع استقبال كردند و فرهنگستان هنر نيز اخيراً اقدام به چاپ يك شماره اختصاصي درباره روانكاوي كرده است.
وي به نقشهايي كه درباره نقد روانكاوانه مطرح است اشاره كرد و اظهار داشت: رابطه نقد روانكاوانه با ادبيات رابطه آقا و برده بود كه در آن ادبيات نقش اُبژه يا زيردست را داشت در حقيقت ادبيات يك هيئت رواني داشت كه بايد تفسير شود و روانكاوي در جايگاه مفسر قرار ميگرفت و اين دو در كشمكش با هم بودند براي جنگي كه پايان آن به رسميت شناختن ارباب و برده شده و به رسميت شناختن روانكاوي و نه ادبيات.
صنعتي ادامه داد: اما در قرن 20 بر خلاف فشارهايي كه بر روانكاوي وارد بود اين موضوع به سرعت جاي خود را در هنر باز كرد و ما در مكتب فرانكفورت و سورئاليستها به طوري كه آندره برتون روانكاو بود و روانكاوي را از ستونهاي مكتبش قرار داد و در آثار ژاك لاكان نيز بعد از جنگ جهاني دوم تأثير روانكاوي را مشاهده ميكنيم.
دانشيار دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تهران سپس به بيان تفاوتهاي نگاه افلاطون و ارسطو درباره ادبيات پرداخت و عنوان كرد: قصدم از اين حرفها اين بود كه پسزمينهاي ارائه دهم كه چطور فلسفه ارباب شد.
وي اضافه كرد: در قرون وسطي قدري ادبيات از سلطه فلسفه خارج شد و بعدها بسياري از فيلسوفان مانند كانت و هگل شروع به نظريهپردازي كردند، تا اينكه عصر فرويد رسيد و با اينكه او از كارهاي باليني شروع كرده بود اما به دنياي گسترده ناخودآگاه پي برد و به اين ترتيب روانكاوي به ادبيات راه يافت.
صنعتي با بيان اينكه بسياري از اصطلاحاتي كه در روانكاوي وجود دارد در نقد ادبي نيز هست عنوان كرد: روانكاوي تلاش كرده است كه بگويد اينجا در رابطه با ادبيات اصلاً رابطه سوژه و اُبژه مطرح نيست يعني رابطه ادبيات با روانكاوي يك رابطه دو سويه است و هيچيك بر ديگري سلطه ندارد بلكه ادبيات و روانكاوي با هم ديالوگ دارند.
وي در تشريح اينكه چگونه روانكاوي در فلسفه نيز نفوذ كرد گفت: فرهنگ غرب بر خلاف فرهنگ شرق در قرون وسطي مرگانديش بود، اما تمدن جديد با توجه به مفهوم زندگي در دوره رنسانس شكل گرفت و تلاش كرد تفكر مرگ را به سوي زندگي سوق دهد.
صنعتي با بيان اينكه نقد روانكاوانه هرگز خارجمتني نيست، اظهار داشت: فرويد كشف كرد كه ناخودآگاه زبان دارد و زبان آن مثل زبانهاي باستاني تصويري است و از همين رو در رؤياها نيز ما تصوير ميبينيم و كلام در رؤيا بهندرت وجود دارد بنابراين آنچه كه در فيلم و كلمات كتاب وجود دارد جستجوي تصاوير است.
نويسنده كتاب «زمان و ناميرايي در سينماي تاركوفسكي» با تأكيد براينكه بدترين نوع نقدهاي روانكاوانه فحوشنامههايي است كه عليه مؤلف نوشته ميشود ادامه داد: نمونه بارز نقدهاي روانكاوانه كه به صورت فحوش مطرح شده است درباره صادق هدايت است.
صنعتي اضافه كرد: يكي از نشانه دموكراسي يا آزادي اين است كه مسائل خيلي پنهان نباشد ولي ادبيات و عرفان ما هميشه با مفاهيم رازآميز حركت ميكند كه اين برخلاف روانكاوي كه ميخواهد همه چيزهاي پنهان، احساسات سركوفت شده و نگرشهاي مستي را آشكار كند.
صنعتي خاطرنشان كرد: روانكاوي هم براي خود اصول و چارچوبي دارد و تلاش ميكند با متن و مؤلف همدلي كند اما نه اينكه با هر دو بنشيند و گريه كند. روانكاوي تلاش دارد كشف كند كه مؤلف در زمان نگارش چه چيزي در ذهنش ميگذشته است.