PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حساب و كتاب زندگي



touraj atef
19th July 2010, 10:15 AM
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/07/akiii1.jpg?w=300&h=259 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/07/akiii1.jpg)
زندگی حساب و کتاب ندارد گاهی او قات هم شاید حساب و کتاب داشته باشد اما ما قدر ت محاسبه آن را ندار یم و شاید حساب کر د ن ما توی منطق ر یاضی جواب ندهد چگو نه ؟ این سه پر ده می تو اند آن را نشان دهد
پر ده اول
پسر جو ان پر از شور و غو غا است چشمهای آن ز یبا صنم او را به آتش دلداد گی انداخته است آن فر شته آسمانی که چو ن دختری ز یبا بر او بر روی ز مین ناز ل شده بود او که دستهایش بهر او می لر زد او که بی او ز یستن معنا ندار د او که هر چه هست عشق است و عشق در ذ هن او هیچ جز او نیست منطق ریاضی در این عشق فقط ضرب را معنی می کند هر روز این عشق ضر ب می شو د و بزر گتر می شو د جمع در منطق این عشق تنها جو اب یک می دهد آنها با تفریق بیگانه است و جواب تفریقشان هیچ است چو ن خو د را از خو د کم کر ده اند و او همه زندگیش را با او تقسیم می کند او که عشق است
سالها می گذرد……………….
پرده دوم
آن پسر بزر گ شده است امرو ز مر د جو انی است آن صنم ز یبا حالا بانو او ست زند گی دار ند که نام مشتر ک به آن داده اند و شاید به همین دلیل است که عشق را حالا بزر گ نمی بینند در منطق امر و زاو عشق باید تقسیم شو د وحالا بجای آن ترس را ضر ب کر ده است جو اب جمعهای آنها دیگر یک نیست هر کس خو د را با همه چیز جز آن دگری جمع می بندد اما در این روزگار عجیب است که همه چیز از هم جدا شده است همه تفر یقها یک است همه جا یک است همه جا ” من” است
و سالها می گذرد…..
پر ده سو م
پیر مر د به عکس آن دختر ک سالهای جوانی می نگرد رو زگار به او تفر یق از او را تحمیل کر ده است و حالا آن دو دلداده از هم تفر یق شده اند چقدر دلش می خو است با او جمع شو د اما جمع هر چیز با غایب می شو د خو د آن شخص به یاد می آو ر د چقدر غفلت کر ده اند چه میز ان می تو انستند جمع شو ند و لی تنها عشق را تقسیم کر دند عشقی که باید ضر ب می شد زیاد می شد…وحالا اگرغایب را درعشق ضر ب کند صفروهیچ می شود غایب را با خو دش جمع می کند باز این کابوس تنهائی را می بیند غایب را از خو دش کم می کرد خو دش می شود عشقش را تفسیم بر هیچ می کند بی نهایت می شود بی نهایتی که انداز ه تمام غمهاو حسرت رو ز های گذشته اش است
و باز می گذرد………………..
راستی حالا به این فکر می افتید که ریاضی عشقتان را محاسبه کنید ؟ بیائیم تا جائی که ر یاضی ز ند گیمان می تواند جو ابی به ما دهد عشقمان را در یابیم و نگذار یم حسر ت زمان گذ شته را بخو ر یم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد