PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آيا از حقيقت پول چيزي مي دانيم ؟ - اشو



m_salehy
19th July 2010, 06:54 AM
با پول می توان همه چیز داشت اما عشق را هرگز


پول آن چیزی نیست که در ظاهر به نظر می آید : ریشه پول در عمق دیگری قرار دارد .
پول فقط در آن اسکناس های رنگین نیست .
پول چیزی است که با ذهن درونی تو در ارتباط است . به نگرش تو مربوط است .
پول ، عشق تو نسبت به اشیا است .
پول ، فرار تو از انسان ها است .
پول ، امنیت تو در مقابل مرگ است .
پول ، تلاش تو برای کنترل زندگی است .
پول فقط در اسکناس خلاصه نمی شود . و گر نه امور بسیار ساده تر می بود .
پول عشق توست : عشق تو به اشیا و نه افراد .
راحت ترین نوع عشق ، عشق به اشیا است .
زیرا که اشیا مرده هستند و می توانی به سادگی آن ها را بخری .
می توانی خانه ای بزرگ بخری : یک قصر . حتی بزرگترین قصرها را .
ولی تو حتی نمی توانی کوچکترین نوزاد را بخری .
حتی آن نوزاد هم این را رد می کند .
حتی آن نوزاد هم برای آزادی خود خواهد جنگید . کودک ، هر چقدر هم که کوچک باشد ، باز هم برای شخصی که بخواهد او را تصاحب کند ، خطرناک است .
او طغیان خواهد خواهد کرد و به هیچ کس اجازه نمی دهد تا او را بخرد .
مردمی که نمی توانند به انسان ها عشق بورزند ، با پول عشق بازی می کنند .
زیرا که پول وسیله ای است برای خریدن اشیا .
هر چه پول بیشتری داشته باشی ، می توانی چیزهای بیشتری خریداری کنی .
و هر چه بیشتر چیز بخری ، می توانی انسان ها را بیشتر فراموش کنی .
چیزهای بسیاری خواهی داشت ولی هیچ رضایتی نداری .
زیرا رضایت عمیق ، وقتی وجود خواهد داشت که تو به انسان ها عشق بورزی ، نه به اشیا .
زیرا ، درست است که پول طغیان نمی کند ، ولی در عین حال واکنشی نیز نمی تواند نشان دهد . به همین سبب است که مردم خسیس ، بسیار زشت می شوند .
زیرا که هیچ کس ، هیچ گاه به عشق آنان پاسخی نداده است . چطور می توانی بدون اینکه عاشق باشی ، زیبا بشوی ؟ چگونه می توانی ، بدون عشق ، که مانند بارانی از گل بر تو فرود می آید ، زیبا شوی ؟
انسانی که سعی دارد با اشیا و پول عشق بازی کند ، انسانی خسیس است و همواره از مردم و انسان های دیگر هراسان است . ...
مردمی که عاشق اشیا هستند ، مانند همان چیزها می شوند : مرده و بسته .
در درونشان هیچ چیز مرتعش نیست . در آنان هیچ چیز در حال رقصیدن و آواز خوانی نیست . قلب هایشان وزن و آهنگ زندگی را گم کرده است ...
....
مردم عاشق ، هرگز تصاحب گر نیستند . برای آنان ، پول اهمیت زیادی ندارد : اگر باشد ، خوب است ، می تواند استفاده شود و اگر پول نبود ، باز هم خوب است .
زیرا که عشق ، چنان ملک و ملکوتی است که هیچ پولی نمی تواند آن را بخرد .
عشق چنان رضایت عمیقی است که تو می توانی گدایی در خیابان باشی و تاج عشق را بر سر داشته باشی و پادشاهی کنی .
پول و اشتیاق آن تنها می تواند تو را زشت و بیقرار کند .
من مخالف پول نیستم .
من نمی گویم پول را دور بینداز ، زیرا که این نوعی تفریط است .
ترک پول ، گام نهایی یک ذهن خسیس است .
انسانی که از انباشتگی پول و چسبندگی به آن رنج بسیار برده و نتوانسته باز و عاشق باشد ، در نهایت ، آنقدر ناکام می شود که پول را ترک می کند و همه چیز را دور می اندازد و به هیمالیا می رود و در معبدی راهب می شود .
.......
انسان فهیم اگر احساس کند که زندگی و عشق به پول او نیاز دارد ، می تواند همه چیزش را ببخشد ، ولی این بخشش دیگر ترک پول نیست ، بلکه استفاده از پول است .


منبع : کتاب " الماسهای آگاهی " – ص 371 تا 375 - اشو

محمد صالحی 25 / 4 / 89 - http://mahsan.parsiblog.com/ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fmahsan.parsiblog.c om%2F)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد