touraj atef
5th July 2010, 12:03 PM
روزي كه آرژانتين شكست خورد بسياري گفتند كه اگر مارادونا در زمين بود داستان به گونه ديگر بود حتي عده اي معتقد بودند نبايد از مارادونا انتقاد كرد زيرا منتقدين از مارادونا اضافه وزن دارند !! اما خواسته و يا ناخواسته بايد بگوئيم مارادونا در شكست آرژانتين مقصر اول بود زيرا حقيقت بزرگ فوتبال اين است كه اولين عامل شكست يك تيم در هر بازي سر مربي تيم است و همگان ديدند كه آرژانتين به رهبري مارادونا مشكلات فراواني داشت ووقتي كه سر مربي دچار ضعف باشد به طور حتم تيم دچار مشكل مي شود و علي رغم اين كه مارادونا يك استثنا در جهان فوتبال است اما بايد بگوئيم كه دوران سوپر من ها در فوتبال تمام شده است و اصولا يك تيم نمي تواند يك فوق ستاره اي داشته باشد كه همواره و در هر مقطعي بتواند همه كار كند و دوران مارادونا و كاپيتان هاي افسانه اي به سر آمده است و بايد گفت يك تيم فوتبال بايد نخست يك تيم كامل باشد تا به موفقيت برسد و براي رسيدن به يك تيم كامل بايد به نكات زير توجه كرد
1/ اتحاد همه اقشار
رسم در فوتبال اين است كه براي ساختن يك مجموعه موفق بايد يك اتحاد كلي برقرار باشد و تيم ملي آلمان نمونه اي از اين نوع اتحاد هست در تيم ملي آلمان از آندرياس مركل تا بيرهوف و بالاك تا يو آخيم لو و ديگر بازيكنان يك تيم هستند در تيم آلمان دو دستگي نظير آنچه در تيم ملي انگلستان و يا فرانسه شاهد بوديم وجود ندارد اين داستان در مورد تيمهاي هلند و اسپانيا هم ديده مي شود و آن شعار قديمي شاهكار الكساندر دوما يعني سه تفنگدار وجود دارد كه يكي براي همه و همه براي يكي هستند اما مي پرسيم در طي اين سالها چند بار ما چنين تيمهاي ملي داشتيم ؟ قصه تيم ملي ايران را در سال 1998 را طالبي و ذو الفقار نسب تعريف مي كنند كه هر كس چگونه بر عليه ديگري بود در سال 2006 هم شاهد بوديم داستان اختلاف دادكان و علي آبادي و دائي و كريمي و... چه بر سر تيم ملي آورد ؟ در راه انتخابي جام جهاني هم ديديم چگونه رئيس فدراسيون علنا خود را هيچكاره در نصب و عزل ها دانست و اين داستان همچنان ادامه دارد مي بينيم چگونه باشگاهها مشغول آماده سازي و بدن سازي هستند آن وقت جناب سر مربي تيم ملي به دنبال يك اردو سبك در اتريش هست كه هيچ كس نمي داند به چه علت و براي چه مسابقه اي برگزاري مي شود و...
2/مردان بزرگ
اتحادي كه منجر به موفقيت يك تيم مي شود را مردان تصميم گيرنده مي سازند اين مردان تصميم گيرنده از راس هرم مديريتي تا به زير شاخه هاي كادر فني و بازيكنان مي رسد و در اين ميان سر مربيان نقش موثري دارند آرامش و اقتدارو بالا بودن ظرفيت روحي يك سرمربي مي شود نگاهي به تابارز و دل بوسكه و مارويك و لو بياندازيد و آنها را با سرمربياني چون دومنك و كوئرژ مقايسه كنيد تفاوتها آشكار است در مورد كاپيتانها ها هم چنين داستاني صدق مي كند و شاهديم مرداني چون فورلان و بومل و لام و كاسياس چگونه آرامش را به تيم خود داده و قدرت رهبري و انسجام و كاريزماتيك داشته اند و چگونه مرداني چون كارناوارو و كريس رونالدو و پاترس اوورا و لوسيو و ماسكرانو و جرالد نتوانستند تيم خود را بخوبي هدايت كنند و تيمهايشان را دچار مشكل كردند در كنار كاپيتانها نگاهي به بزرگان داخل ميدان در كنار كاپيتان بكنيد در تيم هلند مرداني چون روبن و اسنايدر بخوبي حامي مارويك و بومل هستند همين داستان شوآن اشتايگر و كلوزه و مته ساكر با لام دارند در اسپانيا پويول و ژاوي و آلنسو به تيمشان كمك مي كنند اما بر خلاف اين مردان نگاهي به نقش مخرب آنلكا و آنري در فرانسه جان تري و جيمز در انگلستان و مسي و توز در آرژانتين و كاكا و فابيانو و ژيلبرتو سيلوا و سزار در برزيل بكنيد حالا مي پرسيم وقتي سر مربيان تيمهاي ما اين گونه از بعد روحي ضعيف هستند كه همواره به توهين و افترا متوسل مي شوند وقتي صدها بار حرف خود را عوض مي كنند و براي ماندن در پست خود حاضر به هر نوع خفت و خواري هستند وقتي آنها كمك هاي خود را از بين بي تجربه ترين و ضعيف ترين ها انتخاب مي كنند وقتي سر مربي يك از تيمهاي ملي ما خود اذعان مي كند كه از باخت برزيل گريه كرده است وقتي سرمربي تيم ملي ما به دنبال گردش و تفريح و فرار است وقتي كاپيتانهاي تيمهاي ملي در سالهاي اخير خود عامل تشنج بوده اند وقتي بزرگتر هاي تيم هاي ما همواره ساز خود خواهي زده و تنها كارشان بي احترامي به پيراهن و خواست ملي و غيرت و افتخار ملي است آيا مي توانيم موفق شويم ؟
3/ بي توجهي به تجربه
در فوتبال ما حجازي مي گويد مي خواهم براي هميشه از اين فوتبال بروم و مهاجراني و شرفي و حبيبي و... گوشه عزلت گرفته اند پروين به دنبال منافع آقا پسر و خريد و فروش تيمها در فوتبال هست ولي در فوتبال دنيا شاهديم هنوز بكن بائر در كنار آلمان است اوزه بيو با پرتغال و پله از برزيل حمايت مي كند مي گفتند بيلاردو مشاور اول مارادونا است و...
مي بينيد براي ساختن تيم هنوز خيلي كارهاي ابتدا ئي را بلد نيستيم تورج عاطف
/WWW.tourajateef.blogfa.com
/ tourajatef@hotmail.com
1/ اتحاد همه اقشار
رسم در فوتبال اين است كه براي ساختن يك مجموعه موفق بايد يك اتحاد كلي برقرار باشد و تيم ملي آلمان نمونه اي از اين نوع اتحاد هست در تيم ملي آلمان از آندرياس مركل تا بيرهوف و بالاك تا يو آخيم لو و ديگر بازيكنان يك تيم هستند در تيم آلمان دو دستگي نظير آنچه در تيم ملي انگلستان و يا فرانسه شاهد بوديم وجود ندارد اين داستان در مورد تيمهاي هلند و اسپانيا هم ديده مي شود و آن شعار قديمي شاهكار الكساندر دوما يعني سه تفنگدار وجود دارد كه يكي براي همه و همه براي يكي هستند اما مي پرسيم در طي اين سالها چند بار ما چنين تيمهاي ملي داشتيم ؟ قصه تيم ملي ايران را در سال 1998 را طالبي و ذو الفقار نسب تعريف مي كنند كه هر كس چگونه بر عليه ديگري بود در سال 2006 هم شاهد بوديم داستان اختلاف دادكان و علي آبادي و دائي و كريمي و... چه بر سر تيم ملي آورد ؟ در راه انتخابي جام جهاني هم ديديم چگونه رئيس فدراسيون علنا خود را هيچكاره در نصب و عزل ها دانست و اين داستان همچنان ادامه دارد مي بينيم چگونه باشگاهها مشغول آماده سازي و بدن سازي هستند آن وقت جناب سر مربي تيم ملي به دنبال يك اردو سبك در اتريش هست كه هيچ كس نمي داند به چه علت و براي چه مسابقه اي برگزاري مي شود و...
2/مردان بزرگ
اتحادي كه منجر به موفقيت يك تيم مي شود را مردان تصميم گيرنده مي سازند اين مردان تصميم گيرنده از راس هرم مديريتي تا به زير شاخه هاي كادر فني و بازيكنان مي رسد و در اين ميان سر مربيان نقش موثري دارند آرامش و اقتدارو بالا بودن ظرفيت روحي يك سرمربي مي شود نگاهي به تابارز و دل بوسكه و مارويك و لو بياندازيد و آنها را با سرمربياني چون دومنك و كوئرژ مقايسه كنيد تفاوتها آشكار است در مورد كاپيتانها ها هم چنين داستاني صدق مي كند و شاهديم مرداني چون فورلان و بومل و لام و كاسياس چگونه آرامش را به تيم خود داده و قدرت رهبري و انسجام و كاريزماتيك داشته اند و چگونه مرداني چون كارناوارو و كريس رونالدو و پاترس اوورا و لوسيو و ماسكرانو و جرالد نتوانستند تيم خود را بخوبي هدايت كنند و تيمهايشان را دچار مشكل كردند در كنار كاپيتانها نگاهي به بزرگان داخل ميدان در كنار كاپيتان بكنيد در تيم هلند مرداني چون روبن و اسنايدر بخوبي حامي مارويك و بومل هستند همين داستان شوآن اشتايگر و كلوزه و مته ساكر با لام دارند در اسپانيا پويول و ژاوي و آلنسو به تيمشان كمك مي كنند اما بر خلاف اين مردان نگاهي به نقش مخرب آنلكا و آنري در فرانسه جان تري و جيمز در انگلستان و مسي و توز در آرژانتين و كاكا و فابيانو و ژيلبرتو سيلوا و سزار در برزيل بكنيد حالا مي پرسيم وقتي سر مربيان تيمهاي ما اين گونه از بعد روحي ضعيف هستند كه همواره به توهين و افترا متوسل مي شوند وقتي صدها بار حرف خود را عوض مي كنند و براي ماندن در پست خود حاضر به هر نوع خفت و خواري هستند وقتي آنها كمك هاي خود را از بين بي تجربه ترين و ضعيف ترين ها انتخاب مي كنند وقتي سر مربي يك از تيمهاي ملي ما خود اذعان مي كند كه از باخت برزيل گريه كرده است وقتي سرمربي تيم ملي ما به دنبال گردش و تفريح و فرار است وقتي كاپيتانهاي تيمهاي ملي در سالهاي اخير خود عامل تشنج بوده اند وقتي بزرگتر هاي تيم هاي ما همواره ساز خود خواهي زده و تنها كارشان بي احترامي به پيراهن و خواست ملي و غيرت و افتخار ملي است آيا مي توانيم موفق شويم ؟
3/ بي توجهي به تجربه
در فوتبال ما حجازي مي گويد مي خواهم براي هميشه از اين فوتبال بروم و مهاجراني و شرفي و حبيبي و... گوشه عزلت گرفته اند پروين به دنبال منافع آقا پسر و خريد و فروش تيمها در فوتبال هست ولي در فوتبال دنيا شاهديم هنوز بكن بائر در كنار آلمان است اوزه بيو با پرتغال و پله از برزيل حمايت مي كند مي گفتند بيلاردو مشاور اول مارادونا است و...
مي بينيد براي ساختن تيم هنوز خيلي كارهاي ابتدا ئي را بلد نيستيم تورج عاطف
/WWW.tourajateef.blogfa.com
/ tourajatef@hotmail.com