B a R a N
3rd July 2010, 12:23 PM
ايده كارآفريني اجتماعي ريشه در مسئوليت و پاسخ دهي دارد. آن عبارت و اصطلاح خوبي است كه در زمان ما مطالعه گرديدو تركيبي است از ماموريت اجتماعي با كسب و كار، نوآوري و تعيين كننده ارتباط آنها با هم است مثل آنچه در دره سيليكون اتفاق افتاده است. اكنون به طور قطع زمان براي رويكرد كارآفرينانه درباره مسائل اجتماعي بسيار مناسب تر است. برخي از تلاش هاي بشر دوستان و دولت مردان بر خلاف انتظارمان به نتيجه نرسيده است. اغلب نهادهاي بزرگ اجتماعي ناكارآمد و غير پاسخگوبه نظر مي آيند. لذا زمان آن فرا رسيده است كه كار آفرينان اجتماعي مدل هاي جديدخود را درقرن جديد رو كنند و ارئه دهند. زبان كارآفريني اجتماعي ممكن است جديد باشد، اما آن يك پديده نيست. همواره كارآفرينان اجتماعي وجود داشتند اگرچه تا كنون به اين نام شناخته نشده باشند. آنها برخي از نهادها را كه امروزه براي ما امري بديهي است تاسيس نمودند. نام جديد براي رفع كدورت هاي محدوده اين بخش مهم است. علاوه بر اين، براي نوآوري بنگاه هاي غير انتفاعي، كارآفريني اجتماعي مي تواند شامل ايجاد بنگاه هايي با اغراض اجتماعي باشد مانند تاسيس بانكهاي توسعه جامع كه غير انتفاعي هستند، و تشكيل سازمانهاي تركيبي انتفاعي و غير انتفاعي. زبان و ادبيات جديد به انتشار نقش اين حوزه كمك مي كند. كارآفرينان اجتماعي به روش هاي موثر برقراري ارايه ماموريت هاي اجتماعي خود نظر مي كنند.
به هر حال مفهوم كارآفريني اجتماعي به نفع عامه نظر دارد، اما براي افراد مختلف دستاوردهاي مختلف در پي دارد كه همين موضوع مي تواند اغوا كننده باشد. برخي از شركتهاي با اين نام و القاب منحصراً با شروع سازمان هاي غير انتفاعي براي سود وارد صحنه مي شوند. برخي ديگر اين مفهوم را براي توصيف هر فردي كه يك سازمان غير انتفاعي را كليد مي زند بكار مي برند. بعضي ديگر اين مفهوم را در اشاره به مالكان كسب و كارها يكه مسئوليت پذيري اجتماعي را در عمليات هايشان ادغام مي نمايند بكار مي برند. سئوال اينجاست و.اقعاً معني كار آفريني اجتماعي كدام است؟ چه چيزي لازم است تا يك فرد را بتوان كارافرين اجتماعي ناميد؟ در پاسخ اين سئوالها ما لاجرم بايد از خود واژه كارآفرين شروع كنيم.
ريشه هاي كلمه كارآفرين: در عرف، وجود يك كارافرين با شروع يك كسب و كار همراه است، اما اين خيلي كاربرد نابجايي براي واژه اي است كه از غناي تاريخي برخوردار بوده و معناي بسيار والايي مي تواند داشته باشد. واژه كارآفرين ريشه در ادبيات اقتصادي فرانسه در قرن 17 و 18 ميلادي دارد. به زبان فرانسه، آن به معني هر فردي است كه متعهد مي شود تا انجام پروژه و فعاليتي را تقبل كند. به ويژه آن براي شناسايي افراد فعالي كه تشويق گرديدند براي پيشرفت اقتصادي از طريق يافتن روشهاي جديدتر و بهتر انجام كارها عمل نمايند بكار گرفته مي شود. يكي از مشهورترين اقتصاددانان فرانسوي كه اعتبار زيادي به اين واژه دادو باعث اعتلاي مفهوم آن شد"جين باتيست سي" است. سي بيان داشت كه كارآفرين موجب تغيير منابع اقتصادي از يك سطح پايين تر به سطح بالاتري از بهره وري گرديده و بازده را افزايش مي دهد، پس كارآفرين خلق ارزش مي نمايد.
در قرن بيستم، اقتصادداني كه همكاري نزديك تري با اين و.اژه داشت، "ژوزف شومپيتر "بود. او شرح داد كه كارآفرينان به عنوان نوآوراني هستند كه فرآيند "تخريب خلاق" را تحريك مي كنند. در بيانش، عمل كارآفرينان اصلاح يا انقلاب در الگوي توليد تداعي مي شود. كه آنها اين كار را مي توانند به روش هاي مختلف انجام دهند، : از طريق استفاده از يك اختراع يا امكانات تكنولوژيك تازه براي توليد يك محصول و كالاي جديد يا توليد يك چيز قديمي به شيوه جديد، از طريق گشايش منبع جديد مصرف مواد يا منابع يا يك محل فروش جديد براي محصولات.، از طريق سازماندهي مجدد يك صنعت و از اين دست. كارآفرينان مورد نظر شومپيتر "عامل تغيير" در اقتصاد هستند. آنها توسط ارايه و پيشنهاد بازارهاي جديد يا ايجاد راههاي جديد انجام كارها ، اقتصاد را به جلو مي رانند. اين حقيقتي است كه بسياري از كارآفرينان مورد تعريف باتيست سي و شومپيتر كار خودشان را به وسيله شروع و اغاز يك بنگاه كسب و كار انتفاعي انجام مي دهند، اما آغاز يك كسب و كار شرط لازم براي كارآفريني نيست.به هر حال اقتصاد دانان ديگر ممكن است اين واژه را با تفاوت و اختلاف جزيي بيان نمايند. كارافرينان مورد نظر شومپيتر و سي همچنين كاتاليزورها و نوآوراني هستند كه باعث پيشرفت پايه هاي اقتصادي مي گردند.
? تئوريهاي جاري كارآفريني: نويسندگان معاصر در مديريت و كسب كار يك طيف وسيعي از تئوري هاي كارافريني را ارايه دادند. "پيتر دراكر" تئوري خود را با تعريف سي شروع كرد اما با تمركز بر فرصت آن را تقويت نمود. دراكر اعتقاد ندارد كه كارآفرينان بايد الزاماً عامل تغيير باشند بلكه آنها تغييرات را به مثابه يك فرصت نگريسته كه خود تغيير آفرين است. او مي گويد : كارآفرين همواره در جستجوي تغيير است، به آن پاسخ مي دهد و ازآنها بهره مي برد. توجه به فرصت در كانون تعدادي از تعاريف جديد قرار گرفته است. يك فرصت احتمالاً، به معني فرصتي براي ايجاد ارزش مي باشد. كارآفرينان يك نوع توانايي خاصي دارند كه مي توانند امكانات را بيش از مشكلات برآمده از تغييرات ببيند. از نظر پيتر دراكر شروع يك كسب و كار براي كارآفرين ضروري و نه كافي است. او به طور ضمني ياداور مي شود كه اينگونه نيست كه هر كسب و كار جديد كوچك كارآفرينانه باشد يا تداعي كننده كارآفريني باشد. او مثال زن و شوهري را كه شعبه اغذيه فروشي يا رستوران مكزيكي در حومه شهري در امريكا تاسيس كردند رادر اين خصوص ذكر مي نمايد. و مي گويد كه در اين مدل هيچ چيز جديد و نويي وجود نداشته و يا تغييري مشهود نمي باشد. همين موضوع در خصوص سازمان هاي غير انتفاعي نيز مصداق مي يابد كه هر سازمان جديدي هم سازمان كارآفرين نيست. دراكر همچنين اين موضوع را روشن مي سازد كه كارافريني لازم نيست يك مشوق انتفاعي داشته باشد. سرانجام او در كتابش به نام" نوآوري و كارآفريني" ياداور مي شود كه در تاريخ كارآفريني هيچ چيزي بهتر از اين نيست كه يك دانشگاه جديد ايجاد نمود. او سپس شرح مي دهد كه اين موضوع اصلي ترين نوع نوآوري در طول زمان است. "هاوارد استيونسن"، يكي ديگر از تئوري پردازان كارآفريني از مدرسه بازرگاني هاروارد عنصر تدبير و كارداني را به به تعريف فرصت محور افزوده است او مديريت كارآفرينانه را از ديگر انواع مديريت تفكيك مي نمايد. او بعد از معرفي ابعاد زياد اين تفاوت، مي گويد كه قلب مديريت تعقيب فرصت است. او دريافته است كه كارافرين نه تنها فرصتها را مي بيند و تعقيب مي نمايد بلكه از مديران بروكراتيك واداري تبري مي جويد. كارافرينان منابع ديگران را براي تحقق اهداف كارافرينانه شان به كار مي گيرند. ما تعريفي را از كارافريني ارائه مي دهيم كه محدود به شروع يك كسب و كار نباشد.
تفاوت هاي ميان كارآفرينان اجتماعي و كارآفرينان تجاري
ايده ها و تفكرات سي، شومپيتر دراكر و استيونسن به اين خاطر جذاب هستند كه خيلي آسان در بخش هاي اجتماعي به كار گرفته مي شدند. انها يك قدرت ذهني و نوعي باور را شرح دادند كه مي تواند در هر جايي بارز باشد. ما بايد فهم مان از كارافرين را بر اساس اين تئوريها قوي و تحقيقات پي ريزي نماييم كارافرينان اجتماعي نوعي از كارآفرينان با ماموريت اجتماعي هستند. به خاطر اين ماموريت است كه آنها با برخي از چالش ها مواجه گرديده بنابراين هر تعريفي در اين خصوص بايستي به اين امر اشاره داشته باشد. براي كارآفرينان اجتماعي ماموريت اجتماعي داراي صراحت و مركزيت است. اين مساله آشكارا تعيين مي كند كه كارآفرينان اجتماعي چطور فرصتها را درك نموده و ارزيابي مي كنند. پس ماموريت محوري آنان و نه ايجاد رفاه ملاك اصلي قلمداد ميگردد. رفاه تنها يك ابزار براي هدف كارآفرينان اجتماعي است. اما بابت كارافرينان تجاري رفاه روشي براي سنجش ارزش آفريني تلقي مي شود. و اصلاً اگر آنها قادر به تغيير منابع به كاربري بهره ورانه اقتصادي آن نباشند، آنان خودبخود از كسب و كار رها مي گردند.
بازارها كامل نيستند، اما در دراز مدت آنها براي اين ارزش خصوصي خوب كار مي كنند، مخصوصاً در ايجاد ارزش براي مصرف كنندگاني كه قادر به پرداخت هستند. توانايي كارآفرين براي جذب منابع ( سرمايه، نيروي كار، ابزار و ... ) در يك بازار رقابتي شاخص خوب براي نشان دادن آن است كه بنگاه وي مي تواند بهره وري بيشتري از اين منابع در قياس با رقبا داشته باشد. كارآفريناني كه مي توانند بيشتر به منابع بپردازند اساساً افرادي اند كه مي توانند از منابع بيشتر استفاده نموده و ارزش بيشتري خلق نمايند و در بازار تعيين كننده باشند. به خاطر اين ارزش افزوده و ارزش ايجاد شده است كه مصرف كنندگان تصميم به پرداخت بهاي كالا يا خدمت بيش از هزينه هاي توليد مي گردند. منفعت ايجاد شده شاخص خوبي از ارزشي است كه آن ايجاد مي كند. اگر كارآفرين نتواند مصرف كنندگان را به پرداخت يك قيمت مناسب براي منفعت ايجاد شده متقاعد كند، اين يك شاخص بزرگ دال بر ناكافي بودن ارزش ايجاد شده براي اين منبع است. بنگاه هايي هم كه ارزش اقتصادي خوبي ايجاد مي نمايند قطعاً پول كافي براي جذب منابع مورد نيازشان خواهند داشت.
بازارها براي كارافرينان اجتماعي كاركرد خوبي ندارند. بازار ها به خوبي ارزش اجتماعي كالاهاي عمومي و منافع افرادي را كه استطاعت پرداخت ندارند را تامين نمي كنند. اين عناصر و عوامل براي كارآفرين اجتماعي ضروري هستند.
بقا يا رشد يك بنگاه اجتماعي شاهدي بر كارآيي و اثر بخشي آن در بهبود وضعيت اجتماعي نمي باشد، ان تنها يك شاخص ضعيف مي باشد. كارآفرينان اجتماعي در بازارها عمل مي كنند، اما اين بازار ها اغلب نظم درست را ايجاد نمي كند. برخي از سازمانها با اغراض اجتماعي براي برخي از خدماتشان حق شارژي مي پردازند. آنها براي بخشش، داوطلب شدن و ساير انواع حمايتها رقابت مي نمايند. اما نظام اين بازارها به طور مكرر با ماموريت كارآفرين اجتماعي تراز نمي گردد. آن بستگي به فردي دارد كه بها را پرداخت نموده يا منابع را تهيه مي كند بطوريكه باعث انگيزش شان گرديده و نحوه اي را كه آنها بتوانند ارزش اجتماعي خلق شده بوسيله بنگاه را محاسبه كنند. اين موضوع براي سنجش خلق ارزش اجتماعي متفاوت است. چه مقدار ارزش اجتماعي به وسيله كاهش آلودگي يا همياري براي سالمندان ايجاد مي شود؟ محاسبه اين كار نه تنها سخت است بلكه تنازع برانگيز است ( جاي بحث دارد ). حتي زماني كه بهبودها مي توانند اندازه گيري شوند، اغلب مشكل است كه انها براي مشاركت و مداخله همكاري نمايند. آيا ميزان كمتر جرم و جنايت در يك ناحيه به خاطر ممانعت ، روش هاي سياست گذاري نوين، يا وضعيت اقتصادي بهتر است؟ اندازه گيري و سنجش اين موضوع هم دشوار است. كارآفرينان اجتماعي اغلب نمي توانند ارزشي را به خاطر منابعي كه به كار مي برند به دست بياورند. چگونه آنها بايد بهاي منافع ايجاد شده را از افراد بگيرند؟ براي جبران اين مساله، آنها اغلب به يارانه ها، هدايا و كمك هاي داوطلبانه چشم دوخته اند كه البته اين موضوع خود باعث گل آلود شدن آبها در بازار مي گردد. توانايي براي جذب اين منابع نوعدوستانه ممكن است بعضي از شاخص هاي ايجاد ارزش را نزد ( براي ) تامين كنندگان منابع مطرح سازد، اما اين يك شاخص قابل اتكا نمي باشد.
تعريف كارآفريني اجتماعي : هر نوع تعريفي براي كارآفريني اجتماعي بايد منعكس كننده نياز براي يك جايگزين براي نظم بازار كسب و كارها ي كارآفرينانه باشد. ما نمي توانيم فرض كنيم كه نظام بازار به طور خودكار بنگاه هاي اجتماعي غير موثر وناكارآمد را حذف مي كند. تعريف زير تركيبي است از نظم و پاسخگويي ايجاد ارزش مورد نظر باتيست سي، نوآوري و عامل تغيير بودن از تعريف شومپيتر، تعقيب فرصت از تعريف دراكر و كارداني و ابتكار مورد نظر استيونسن كه در حقيقت تاثير اجتماعي را در پي دارد.كارآفرينان اجتماعي نقش عوامل تغيير در بخش اجتماعي را به طريق زير باز مي كنند.:
اتخاذ ماموريتي براي ايجاد و پايداري ارزش اجتماعي ( نه فقط ارزش خصوصي )
شناسايي و تعقيب جدي فرصت هاي جديد در راستاي ماموريت
درگير شد در يك فرآيند نوآوري، سازگاري و يادگيري مستمر
عمل و اقذام جسورانه بدن محدود شدن از طزيق منابع جاري
نمايش يك حس مسئولانه براي پيامدهاي ايجاد شده
بديهي است اين يك تعريف ايده آل مي باشد. رهبران بخش اجتماعي، به طور مشخص، اين ويژگي ها را به روشها و درجات متفاوت نمايش مي دهند. آنهايي كه بيشتر نوآورند و آنهايي كه بهبودهاي اجتماعي ايجاد مي كنند به طور طبيعي به عنوان كارآفرينان برتر هستند. كارآفرينان اجتماعي واقعي از نظر شومپيتر باعث اصلاح يا انقلاب در صنايع شان مي گردند. هر بخش از اين تعريف مختصر سزاوار آن است تا در آينده مورد دقت بيشتر واقع گردد. اجازه دهيد در اين قسمت به هر يك از اين بخشها توجه كنيم:
عامل تغيير دربخش اجتماعي: كارآفرينان اجتماعي اصلاح گران و انقلابيوني هستند آنچنان كه توسط شومپيتر بيان شد اما با يك ماموريت اجتماعي. آنها تغييرات اساسي را در روش كارهايي كه در بخش اجتماعي انجام مي شود به عمل مي اورند. چشم اندازهاي شجاعانه دارند. آنها به طور ريشه اي به دل مشكلات مي تازند بيش از درمان علامتي آن. آنها اغلب نيازها را سريعتر از رويارويي با انها تقليل مي دهند. آنها تلاش مي كنند تا تغييرات سيستميك و بهبودهاي پايدار ايجاد نمايند. اگر چه ممكن است انها به طور منطقه اي عمل كنند اما اعمالشان به طور بالقوه بهبودهاي جهاني را در حوزه هاي آموزشي، مراقبت هاي بهداشتي، بهبود اقتصادي، محيط زيست، هنر يا حوزه بخش اجتماعي به همراه خواهد داشت.
ماموريت براي ايجاد و نگهداري ارزش اجتماعي: اين موضوع هسته تمايز ات كارآفرينان اجتماعي را با كارافرينان تجاري تشكيل مي دهد. براي يك كارآفرين اجتماعي، داشتن ماموريت اجتماعي يك اصل و پايه است. اين يك نوع تعهد و ماموريت در خصوص بهبود اجتماعي است كه قابل تنزل به سطح خصوصي نمي باشد. ايجاد منفعت، خلق رفاه، يا خدمات مطلوب مشتريان ممكن است بخشي از مدل باشد، اما اين موارد ابزاري براي اهداف اجتماعي هستند و نه يك هدف. كارآفرينان اجتماعي به برگشت فوايد اجتماعي بلند مدت نظر دارند. انها خواهان موفقيت سريع هستند. آنها ايجاد بهبودهاي دير پا و با دوام را در سر مي پرورانند. و به تاثير پايدار فكر مي كنند.
شناسايي و تعقيب جدي فرصت هاي جديد: در جايي كه ديگران فقط مشكلات را مي بينند، كارآفرينان در همانجا فرصت ها را مي توانند مشاهده كنند. كارآفرينان اجتماعي حقيقتاً به وسيله درك يك نياز اجتماعي تحريك نمي شوند يا از روي دلسوزي و رحم و شفقت، آنها يك چشم انداز درباره نحوه رسيدن به بهبود و توسعه را در سر دارند. آنها سمج، پايدار و مقاوم هستند. آنها الگوها را توسعه مي دهند و رويكردهاي اجرايي را پيش مي گيرند، تغيير ايجاد مي كنند، همچنين ياد مي گيرند درباره كارهايي كه بايد انجام دهند و ان چيزهايي كه نبايد انجام گيرد. قبل از انكه با يك مانع درگير شوند، آنها از خود مي پرسند كه چطور مي توانند بر اين موانع فايق آيند؟ چطور مي توان اين كار را عملي ساخت؟
درگير شدن در يك فرآيند يادگيري و نوآوري مستمر: كارآفرينان نوآور هستند. آنها مدلها را توسعه مي دهند و پيشگام رويكردهاي جديد هستند. با توجه به نظرات شومپيتر نوآوري به صور مختلف مي باشد. آن الزاماً به معني اختراع برخي چيزهاي جديد نمي باشد. آن حتي مي تواند كاربرد ايده موجو را به روش جديد يا براي موفقيت جديد فراهم سازد. كارآفرينان نياز ندارند مخترع باشند. انها حقيقتاً نياز دارند تا خلاق باشند در كاربرد چيزهايي كه اختراع كرده اند. نوآوري هايشان ممكن است در نحوه ايجاد برنامه هايشان يا مونتاژ منابعشان ظاهر شود. كارآفرينان اجتماعي به روش هاي نوآورانه براي اطمينان از اينكه بنگاه هايشان به منابعي دسترسي داشته باشند تا ارزش اجتماعي ايجاد كنند دارند. تصميم براي نواوري روش اجرايي كارآفرينان است. آن فرايند مستمر كشف، يادگيري، و بهبود است. البته، كارافرينان تحمل بالايي براي ابهام دارند و مي آموزند تا مخاطرات را براي خود و ديگران مديريت كنند. آنها با شكست ها به عنوان يك تجربه يادگيري و نه تراژدي رفتار مي نمايند.
اقدام نمودن با وجود محدوديت منابع: كارآفرينان اجتماعي اين اجازه را به خود نميدهند كه محدوديت امكانات و منابع آنان را از تعقيب چشم اندازشان دور كند. انها اين مهارت را دارند كه با منبع كمتر بيشتر از ديگران كار انجام دهند. آنها به طور كارا از منابع كمياب استفاده مي نمايند آنها همه نوع منابع را از نوعدوستي تا روش هاي تجاري كسب و كار را كشف مي نمايند. آنها با سنت ها همسو نيستند. آنها راهبردهايي را براي حمايت و تقويت ماموريت ها ي اجتماعي اتخاذ مي كنند، ريسكها را محاسبه و ان را مديريت مي كنند تا از صدمات و شكست در امان باشند، ميزان تحمل مخاطره را درك نموده و سپس آنهايي را كه بهتر از پس مخاطرات برميآيند را جدا مي سازند.
نمايش دادن حس مسئوليت پذيري براي پيامدهاي خلق شده: به خاطر نظام حاكم بر بازار كه ناكارآمدي يا نا موثر بودن را بر نمي تابند، كارآفرينان اجتماعي قدم هايي را براي خلق ارزشي بر مي دارند. اين به معني آن است كه آنان صداي مخاطبان خود را خوب مي شنوند و به آنان اطمينان مي دهند كه نيازها و ارزش هاي مردم را كه قصد خدمت به آنان را دارند به درستي ارزيابي مي كنند، تحقق اين موضوع خود مستلزم ارتباطات مناسب با آن جوامع است. آنها انتظارات و ارزش هاي سرمايه گزاران را كه شامل هر فردي است كه پول، زمان، تخصص، و ... در اختيارشان مي گذارند به خوبي درك مي كنند. آنها سعي مي كنند تا بهبودهاي اجتماعي واقعي براي ذينفعان و جوامع شان ايجاد نمايند. ايجاد تناسب بين ارزش هاي سرمايه گذار و نيازهاي اجتماعي بخش مهم اين فرآيند ارزيابي و مسئوليت پذيري مي باشد. در صورت امكان، كارآفرينان اجتماعي بازاري با مكانيزم هاي بازخورد براي تقويت مسئوليت پذيري ايجاد مي نمايند. آنها پيشرفتشان را در حوزه هاي اجتماعي، مالي و پيامد هاي مديريتي بررسي مي كنند قبل از انكه بخواهند اندازه، خروجي ها يا فرآيندها رابررسي نمايند. آنها از اين شاخص ها واطلاعات براي درك نيازهاي فردي جامعه استفاده مي نمايند.
كارآفرينان اجتماعي، گوهر ناياب:
كارافرينان اجتماعي مجموعه اي از رفتارهايي را كه استثنايي هستند را توصيف مي نمايند. كه اين زفتارها بايستي مشوق و با پاداش براي آنهايي كه ظرفيت ها و خلق و خوي مناسب براي اين نوع از كارها دارند باشند. كه ما بايستي زياد از آنها استفاده كنيم. آيا هر كسي بايدآرزو كند كه يك كارآفرين اجتماعي شود؟ مسلماً نه. هر پيشرو و رهبري در حوزه اجتماعي براي رفتار كارآفرينانه مناسب نمي باشد. در بخش كسب و كار هم مواقعي چنين حقيقتي مصداق دارد. كارافرينان اجتماعي نسل ويژه اي از رهبران هستند . ما به كارافرينان اجتماعي براي كمك به توسعه اجتماعي در قرن و هزاره جديد نياز داريم.
منبع (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.jobportal.ir%2 FS3%2F%3FID%3D15_1_2716)
به هر حال مفهوم كارآفريني اجتماعي به نفع عامه نظر دارد، اما براي افراد مختلف دستاوردهاي مختلف در پي دارد كه همين موضوع مي تواند اغوا كننده باشد. برخي از شركتهاي با اين نام و القاب منحصراً با شروع سازمان هاي غير انتفاعي براي سود وارد صحنه مي شوند. برخي ديگر اين مفهوم را براي توصيف هر فردي كه يك سازمان غير انتفاعي را كليد مي زند بكار مي برند. بعضي ديگر اين مفهوم را در اشاره به مالكان كسب و كارها يكه مسئوليت پذيري اجتماعي را در عمليات هايشان ادغام مي نمايند بكار مي برند. سئوال اينجاست و.اقعاً معني كار آفريني اجتماعي كدام است؟ چه چيزي لازم است تا يك فرد را بتوان كارافرين اجتماعي ناميد؟ در پاسخ اين سئوالها ما لاجرم بايد از خود واژه كارآفرين شروع كنيم.
ريشه هاي كلمه كارآفرين: در عرف، وجود يك كارافرين با شروع يك كسب و كار همراه است، اما اين خيلي كاربرد نابجايي براي واژه اي است كه از غناي تاريخي برخوردار بوده و معناي بسيار والايي مي تواند داشته باشد. واژه كارآفرين ريشه در ادبيات اقتصادي فرانسه در قرن 17 و 18 ميلادي دارد. به زبان فرانسه، آن به معني هر فردي است كه متعهد مي شود تا انجام پروژه و فعاليتي را تقبل كند. به ويژه آن براي شناسايي افراد فعالي كه تشويق گرديدند براي پيشرفت اقتصادي از طريق يافتن روشهاي جديدتر و بهتر انجام كارها عمل نمايند بكار گرفته مي شود. يكي از مشهورترين اقتصاددانان فرانسوي كه اعتبار زيادي به اين واژه دادو باعث اعتلاي مفهوم آن شد"جين باتيست سي" است. سي بيان داشت كه كارآفرين موجب تغيير منابع اقتصادي از يك سطح پايين تر به سطح بالاتري از بهره وري گرديده و بازده را افزايش مي دهد، پس كارآفرين خلق ارزش مي نمايد.
در قرن بيستم، اقتصادداني كه همكاري نزديك تري با اين و.اژه داشت، "ژوزف شومپيتر "بود. او شرح داد كه كارآفرينان به عنوان نوآوراني هستند كه فرآيند "تخريب خلاق" را تحريك مي كنند. در بيانش، عمل كارآفرينان اصلاح يا انقلاب در الگوي توليد تداعي مي شود. كه آنها اين كار را مي توانند به روش هاي مختلف انجام دهند، : از طريق استفاده از يك اختراع يا امكانات تكنولوژيك تازه براي توليد يك محصول و كالاي جديد يا توليد يك چيز قديمي به شيوه جديد، از طريق گشايش منبع جديد مصرف مواد يا منابع يا يك محل فروش جديد براي محصولات.، از طريق سازماندهي مجدد يك صنعت و از اين دست. كارآفرينان مورد نظر شومپيتر "عامل تغيير" در اقتصاد هستند. آنها توسط ارايه و پيشنهاد بازارهاي جديد يا ايجاد راههاي جديد انجام كارها ، اقتصاد را به جلو مي رانند. اين حقيقتي است كه بسياري از كارآفرينان مورد تعريف باتيست سي و شومپيتر كار خودشان را به وسيله شروع و اغاز يك بنگاه كسب و كار انتفاعي انجام مي دهند، اما آغاز يك كسب و كار شرط لازم براي كارآفريني نيست.به هر حال اقتصاد دانان ديگر ممكن است اين واژه را با تفاوت و اختلاف جزيي بيان نمايند. كارافرينان مورد نظر شومپيتر و سي همچنين كاتاليزورها و نوآوراني هستند كه باعث پيشرفت پايه هاي اقتصادي مي گردند.
? تئوريهاي جاري كارآفريني: نويسندگان معاصر در مديريت و كسب كار يك طيف وسيعي از تئوري هاي كارافريني را ارايه دادند. "پيتر دراكر" تئوري خود را با تعريف سي شروع كرد اما با تمركز بر فرصت آن را تقويت نمود. دراكر اعتقاد ندارد كه كارآفرينان بايد الزاماً عامل تغيير باشند بلكه آنها تغييرات را به مثابه يك فرصت نگريسته كه خود تغيير آفرين است. او مي گويد : كارآفرين همواره در جستجوي تغيير است، به آن پاسخ مي دهد و ازآنها بهره مي برد. توجه به فرصت در كانون تعدادي از تعاريف جديد قرار گرفته است. يك فرصت احتمالاً، به معني فرصتي براي ايجاد ارزش مي باشد. كارآفرينان يك نوع توانايي خاصي دارند كه مي توانند امكانات را بيش از مشكلات برآمده از تغييرات ببيند. از نظر پيتر دراكر شروع يك كسب و كار براي كارآفرين ضروري و نه كافي است. او به طور ضمني ياداور مي شود كه اينگونه نيست كه هر كسب و كار جديد كوچك كارآفرينانه باشد يا تداعي كننده كارآفريني باشد. او مثال زن و شوهري را كه شعبه اغذيه فروشي يا رستوران مكزيكي در حومه شهري در امريكا تاسيس كردند رادر اين خصوص ذكر مي نمايد. و مي گويد كه در اين مدل هيچ چيز جديد و نويي وجود نداشته و يا تغييري مشهود نمي باشد. همين موضوع در خصوص سازمان هاي غير انتفاعي نيز مصداق مي يابد كه هر سازمان جديدي هم سازمان كارآفرين نيست. دراكر همچنين اين موضوع را روشن مي سازد كه كارافريني لازم نيست يك مشوق انتفاعي داشته باشد. سرانجام او در كتابش به نام" نوآوري و كارآفريني" ياداور مي شود كه در تاريخ كارآفريني هيچ چيزي بهتر از اين نيست كه يك دانشگاه جديد ايجاد نمود. او سپس شرح مي دهد كه اين موضوع اصلي ترين نوع نوآوري در طول زمان است. "هاوارد استيونسن"، يكي ديگر از تئوري پردازان كارآفريني از مدرسه بازرگاني هاروارد عنصر تدبير و كارداني را به به تعريف فرصت محور افزوده است او مديريت كارآفرينانه را از ديگر انواع مديريت تفكيك مي نمايد. او بعد از معرفي ابعاد زياد اين تفاوت، مي گويد كه قلب مديريت تعقيب فرصت است. او دريافته است كه كارافرين نه تنها فرصتها را مي بيند و تعقيب مي نمايد بلكه از مديران بروكراتيك واداري تبري مي جويد. كارافرينان منابع ديگران را براي تحقق اهداف كارافرينانه شان به كار مي گيرند. ما تعريفي را از كارافريني ارائه مي دهيم كه محدود به شروع يك كسب و كار نباشد.
تفاوت هاي ميان كارآفرينان اجتماعي و كارآفرينان تجاري
ايده ها و تفكرات سي، شومپيتر دراكر و استيونسن به اين خاطر جذاب هستند كه خيلي آسان در بخش هاي اجتماعي به كار گرفته مي شدند. انها يك قدرت ذهني و نوعي باور را شرح دادند كه مي تواند در هر جايي بارز باشد. ما بايد فهم مان از كارافرين را بر اساس اين تئوريها قوي و تحقيقات پي ريزي نماييم كارافرينان اجتماعي نوعي از كارآفرينان با ماموريت اجتماعي هستند. به خاطر اين ماموريت است كه آنها با برخي از چالش ها مواجه گرديده بنابراين هر تعريفي در اين خصوص بايستي به اين امر اشاره داشته باشد. براي كارآفرينان اجتماعي ماموريت اجتماعي داراي صراحت و مركزيت است. اين مساله آشكارا تعيين مي كند كه كارآفرينان اجتماعي چطور فرصتها را درك نموده و ارزيابي مي كنند. پس ماموريت محوري آنان و نه ايجاد رفاه ملاك اصلي قلمداد ميگردد. رفاه تنها يك ابزار براي هدف كارآفرينان اجتماعي است. اما بابت كارافرينان تجاري رفاه روشي براي سنجش ارزش آفريني تلقي مي شود. و اصلاً اگر آنها قادر به تغيير منابع به كاربري بهره ورانه اقتصادي آن نباشند، آنان خودبخود از كسب و كار رها مي گردند.
بازارها كامل نيستند، اما در دراز مدت آنها براي اين ارزش خصوصي خوب كار مي كنند، مخصوصاً در ايجاد ارزش براي مصرف كنندگاني كه قادر به پرداخت هستند. توانايي كارآفرين براي جذب منابع ( سرمايه، نيروي كار، ابزار و ... ) در يك بازار رقابتي شاخص خوب براي نشان دادن آن است كه بنگاه وي مي تواند بهره وري بيشتري از اين منابع در قياس با رقبا داشته باشد. كارآفريناني كه مي توانند بيشتر به منابع بپردازند اساساً افرادي اند كه مي توانند از منابع بيشتر استفاده نموده و ارزش بيشتري خلق نمايند و در بازار تعيين كننده باشند. به خاطر اين ارزش افزوده و ارزش ايجاد شده است كه مصرف كنندگان تصميم به پرداخت بهاي كالا يا خدمت بيش از هزينه هاي توليد مي گردند. منفعت ايجاد شده شاخص خوبي از ارزشي است كه آن ايجاد مي كند. اگر كارآفرين نتواند مصرف كنندگان را به پرداخت يك قيمت مناسب براي منفعت ايجاد شده متقاعد كند، اين يك شاخص بزرگ دال بر ناكافي بودن ارزش ايجاد شده براي اين منبع است. بنگاه هايي هم كه ارزش اقتصادي خوبي ايجاد مي نمايند قطعاً پول كافي براي جذب منابع مورد نيازشان خواهند داشت.
بازارها براي كارافرينان اجتماعي كاركرد خوبي ندارند. بازار ها به خوبي ارزش اجتماعي كالاهاي عمومي و منافع افرادي را كه استطاعت پرداخت ندارند را تامين نمي كنند. اين عناصر و عوامل براي كارآفرين اجتماعي ضروري هستند.
بقا يا رشد يك بنگاه اجتماعي شاهدي بر كارآيي و اثر بخشي آن در بهبود وضعيت اجتماعي نمي باشد، ان تنها يك شاخص ضعيف مي باشد. كارآفرينان اجتماعي در بازارها عمل مي كنند، اما اين بازار ها اغلب نظم درست را ايجاد نمي كند. برخي از سازمانها با اغراض اجتماعي براي برخي از خدماتشان حق شارژي مي پردازند. آنها براي بخشش، داوطلب شدن و ساير انواع حمايتها رقابت مي نمايند. اما نظام اين بازارها به طور مكرر با ماموريت كارآفرين اجتماعي تراز نمي گردد. آن بستگي به فردي دارد كه بها را پرداخت نموده يا منابع را تهيه مي كند بطوريكه باعث انگيزش شان گرديده و نحوه اي را كه آنها بتوانند ارزش اجتماعي خلق شده بوسيله بنگاه را محاسبه كنند. اين موضوع براي سنجش خلق ارزش اجتماعي متفاوت است. چه مقدار ارزش اجتماعي به وسيله كاهش آلودگي يا همياري براي سالمندان ايجاد مي شود؟ محاسبه اين كار نه تنها سخت است بلكه تنازع برانگيز است ( جاي بحث دارد ). حتي زماني كه بهبودها مي توانند اندازه گيري شوند، اغلب مشكل است كه انها براي مشاركت و مداخله همكاري نمايند. آيا ميزان كمتر جرم و جنايت در يك ناحيه به خاطر ممانعت ، روش هاي سياست گذاري نوين، يا وضعيت اقتصادي بهتر است؟ اندازه گيري و سنجش اين موضوع هم دشوار است. كارآفرينان اجتماعي اغلب نمي توانند ارزشي را به خاطر منابعي كه به كار مي برند به دست بياورند. چگونه آنها بايد بهاي منافع ايجاد شده را از افراد بگيرند؟ براي جبران اين مساله، آنها اغلب به يارانه ها، هدايا و كمك هاي داوطلبانه چشم دوخته اند كه البته اين موضوع خود باعث گل آلود شدن آبها در بازار مي گردد. توانايي براي جذب اين منابع نوعدوستانه ممكن است بعضي از شاخص هاي ايجاد ارزش را نزد ( براي ) تامين كنندگان منابع مطرح سازد، اما اين يك شاخص قابل اتكا نمي باشد.
تعريف كارآفريني اجتماعي : هر نوع تعريفي براي كارآفريني اجتماعي بايد منعكس كننده نياز براي يك جايگزين براي نظم بازار كسب و كارها ي كارآفرينانه باشد. ما نمي توانيم فرض كنيم كه نظام بازار به طور خودكار بنگاه هاي اجتماعي غير موثر وناكارآمد را حذف مي كند. تعريف زير تركيبي است از نظم و پاسخگويي ايجاد ارزش مورد نظر باتيست سي، نوآوري و عامل تغيير بودن از تعريف شومپيتر، تعقيب فرصت از تعريف دراكر و كارداني و ابتكار مورد نظر استيونسن كه در حقيقت تاثير اجتماعي را در پي دارد.كارآفرينان اجتماعي نقش عوامل تغيير در بخش اجتماعي را به طريق زير باز مي كنند.:
اتخاذ ماموريتي براي ايجاد و پايداري ارزش اجتماعي ( نه فقط ارزش خصوصي )
شناسايي و تعقيب جدي فرصت هاي جديد در راستاي ماموريت
درگير شد در يك فرآيند نوآوري، سازگاري و يادگيري مستمر
عمل و اقذام جسورانه بدن محدود شدن از طزيق منابع جاري
نمايش يك حس مسئولانه براي پيامدهاي ايجاد شده
بديهي است اين يك تعريف ايده آل مي باشد. رهبران بخش اجتماعي، به طور مشخص، اين ويژگي ها را به روشها و درجات متفاوت نمايش مي دهند. آنهايي كه بيشتر نوآورند و آنهايي كه بهبودهاي اجتماعي ايجاد مي كنند به طور طبيعي به عنوان كارآفرينان برتر هستند. كارآفرينان اجتماعي واقعي از نظر شومپيتر باعث اصلاح يا انقلاب در صنايع شان مي گردند. هر بخش از اين تعريف مختصر سزاوار آن است تا در آينده مورد دقت بيشتر واقع گردد. اجازه دهيد در اين قسمت به هر يك از اين بخشها توجه كنيم:
عامل تغيير دربخش اجتماعي: كارآفرينان اجتماعي اصلاح گران و انقلابيوني هستند آنچنان كه توسط شومپيتر بيان شد اما با يك ماموريت اجتماعي. آنها تغييرات اساسي را در روش كارهايي كه در بخش اجتماعي انجام مي شود به عمل مي اورند. چشم اندازهاي شجاعانه دارند. آنها به طور ريشه اي به دل مشكلات مي تازند بيش از درمان علامتي آن. آنها اغلب نيازها را سريعتر از رويارويي با انها تقليل مي دهند. آنها تلاش مي كنند تا تغييرات سيستميك و بهبودهاي پايدار ايجاد نمايند. اگر چه ممكن است انها به طور منطقه اي عمل كنند اما اعمالشان به طور بالقوه بهبودهاي جهاني را در حوزه هاي آموزشي، مراقبت هاي بهداشتي، بهبود اقتصادي، محيط زيست، هنر يا حوزه بخش اجتماعي به همراه خواهد داشت.
ماموريت براي ايجاد و نگهداري ارزش اجتماعي: اين موضوع هسته تمايز ات كارآفرينان اجتماعي را با كارافرينان تجاري تشكيل مي دهد. براي يك كارآفرين اجتماعي، داشتن ماموريت اجتماعي يك اصل و پايه است. اين يك نوع تعهد و ماموريت در خصوص بهبود اجتماعي است كه قابل تنزل به سطح خصوصي نمي باشد. ايجاد منفعت، خلق رفاه، يا خدمات مطلوب مشتريان ممكن است بخشي از مدل باشد، اما اين موارد ابزاري براي اهداف اجتماعي هستند و نه يك هدف. كارآفرينان اجتماعي به برگشت فوايد اجتماعي بلند مدت نظر دارند. انها خواهان موفقيت سريع هستند. آنها ايجاد بهبودهاي دير پا و با دوام را در سر مي پرورانند. و به تاثير پايدار فكر مي كنند.
شناسايي و تعقيب جدي فرصت هاي جديد: در جايي كه ديگران فقط مشكلات را مي بينند، كارآفرينان در همانجا فرصت ها را مي توانند مشاهده كنند. كارآفرينان اجتماعي حقيقتاً به وسيله درك يك نياز اجتماعي تحريك نمي شوند يا از روي دلسوزي و رحم و شفقت، آنها يك چشم انداز درباره نحوه رسيدن به بهبود و توسعه را در سر دارند. آنها سمج، پايدار و مقاوم هستند. آنها الگوها را توسعه مي دهند و رويكردهاي اجرايي را پيش مي گيرند، تغيير ايجاد مي كنند، همچنين ياد مي گيرند درباره كارهايي كه بايد انجام دهند و ان چيزهايي كه نبايد انجام گيرد. قبل از انكه با يك مانع درگير شوند، آنها از خود مي پرسند كه چطور مي توانند بر اين موانع فايق آيند؟ چطور مي توان اين كار را عملي ساخت؟
درگير شدن در يك فرآيند يادگيري و نوآوري مستمر: كارآفرينان نوآور هستند. آنها مدلها را توسعه مي دهند و پيشگام رويكردهاي جديد هستند. با توجه به نظرات شومپيتر نوآوري به صور مختلف مي باشد. آن الزاماً به معني اختراع برخي چيزهاي جديد نمي باشد. آن حتي مي تواند كاربرد ايده موجو را به روش جديد يا براي موفقيت جديد فراهم سازد. كارآفرينان نياز ندارند مخترع باشند. انها حقيقتاً نياز دارند تا خلاق باشند در كاربرد چيزهايي كه اختراع كرده اند. نوآوري هايشان ممكن است در نحوه ايجاد برنامه هايشان يا مونتاژ منابعشان ظاهر شود. كارآفرينان اجتماعي به روش هاي نوآورانه براي اطمينان از اينكه بنگاه هايشان به منابعي دسترسي داشته باشند تا ارزش اجتماعي ايجاد كنند دارند. تصميم براي نواوري روش اجرايي كارآفرينان است. آن فرايند مستمر كشف، يادگيري، و بهبود است. البته، كارافرينان تحمل بالايي براي ابهام دارند و مي آموزند تا مخاطرات را براي خود و ديگران مديريت كنند. آنها با شكست ها به عنوان يك تجربه يادگيري و نه تراژدي رفتار مي نمايند.
اقدام نمودن با وجود محدوديت منابع: كارآفرينان اجتماعي اين اجازه را به خود نميدهند كه محدوديت امكانات و منابع آنان را از تعقيب چشم اندازشان دور كند. انها اين مهارت را دارند كه با منبع كمتر بيشتر از ديگران كار انجام دهند. آنها به طور كارا از منابع كمياب استفاده مي نمايند آنها همه نوع منابع را از نوعدوستي تا روش هاي تجاري كسب و كار را كشف مي نمايند. آنها با سنت ها همسو نيستند. آنها راهبردهايي را براي حمايت و تقويت ماموريت ها ي اجتماعي اتخاذ مي كنند، ريسكها را محاسبه و ان را مديريت مي كنند تا از صدمات و شكست در امان باشند، ميزان تحمل مخاطره را درك نموده و سپس آنهايي را كه بهتر از پس مخاطرات برميآيند را جدا مي سازند.
نمايش دادن حس مسئوليت پذيري براي پيامدهاي خلق شده: به خاطر نظام حاكم بر بازار كه ناكارآمدي يا نا موثر بودن را بر نمي تابند، كارآفرينان اجتماعي قدم هايي را براي خلق ارزشي بر مي دارند. اين به معني آن است كه آنان صداي مخاطبان خود را خوب مي شنوند و به آنان اطمينان مي دهند كه نيازها و ارزش هاي مردم را كه قصد خدمت به آنان را دارند به درستي ارزيابي مي كنند، تحقق اين موضوع خود مستلزم ارتباطات مناسب با آن جوامع است. آنها انتظارات و ارزش هاي سرمايه گزاران را كه شامل هر فردي است كه پول، زمان، تخصص، و ... در اختيارشان مي گذارند به خوبي درك مي كنند. آنها سعي مي كنند تا بهبودهاي اجتماعي واقعي براي ذينفعان و جوامع شان ايجاد نمايند. ايجاد تناسب بين ارزش هاي سرمايه گذار و نيازهاي اجتماعي بخش مهم اين فرآيند ارزيابي و مسئوليت پذيري مي باشد. در صورت امكان، كارآفرينان اجتماعي بازاري با مكانيزم هاي بازخورد براي تقويت مسئوليت پذيري ايجاد مي نمايند. آنها پيشرفتشان را در حوزه هاي اجتماعي، مالي و پيامد هاي مديريتي بررسي مي كنند قبل از انكه بخواهند اندازه، خروجي ها يا فرآيندها رابررسي نمايند. آنها از اين شاخص ها واطلاعات براي درك نيازهاي فردي جامعه استفاده مي نمايند.
كارآفرينان اجتماعي، گوهر ناياب:
كارافرينان اجتماعي مجموعه اي از رفتارهايي را كه استثنايي هستند را توصيف مي نمايند. كه اين زفتارها بايستي مشوق و با پاداش براي آنهايي كه ظرفيت ها و خلق و خوي مناسب براي اين نوع از كارها دارند باشند. كه ما بايستي زياد از آنها استفاده كنيم. آيا هر كسي بايدآرزو كند كه يك كارآفرين اجتماعي شود؟ مسلماً نه. هر پيشرو و رهبري در حوزه اجتماعي براي رفتار كارآفرينانه مناسب نمي باشد. در بخش كسب و كار هم مواقعي چنين حقيقتي مصداق دارد. كارافرينان اجتماعي نسل ويژه اي از رهبران هستند . ما به كارافرينان اجتماعي براي كمك به توسعه اجتماعي در قرن و هزاره جديد نياز داريم.
منبع (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.jobportal.ir%2 FS3%2F%3FID%3D15_1_2716)