PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله محدوده احترام به قرآن



hoora
18th June 2010, 01:56 AM
http://img.tebyan.net/big/1388/10/62187802271881432302291970251146250165213168.jpg








به جاي مقدمه
: احترام از ريشه ي"حرم"در لغت به معناي چيزي است كه هتك آن حلال و جايز نيست،[1] از اين رو احترام به معناي بزرگداشت ميباشد.[2] و اينکه مي گوئيم: "المسجدالحرام"، "بيت الله الحرام"و "الشهرالحرام"، همه به اين معناست که اين ها حدودى دارند و چيزهائى در آنها حرام شده كه در غير آن ها حرام نيست.[3] و منظور از "احترام به قرآن"از همين باب بوده که عظمت قرآن را بزرگ شمرده و نسبت به آن، مسائلي را بايد رعايت کنيم که در قبال ديگر کتاب ها مقيد به رعايت اين مسائل نيستيم.در ضمن مراد از قرآن، تنها مجموع آن نيست؛ بلكه هر سوره و هر آيه از قرآن، در هر کجا نقل و ثبت شده باشد، جزو قرآن بوده و بايد احترام آن رعايت شود.[4]

احترام از ديدگاه قرآن
از نگاه قرآن برخي از امور، لايق احترام بوده و خداوند متعال اين امور را خود، مورد احترام قرار داده و مقدس شمرده است؛[5] از جمله: احترام به كعبه، مسجد الحرام، مسجد اقصي، مقام ابراهيم و احترام به خود قرآن.
احترام به قرآن در آيات مختلفي اشاره شده که به طور کلي اين آيات به دو گروه تقسيم مي­شوند: آياتي که قرآن را با عظمت و بزرگي ياد مي کنند و آياتي که از آداب بزرگداشت قرآن سخن گفته و به صراحت، ضرورت حفظ حرمت آن را بيان ميکنند.

1. عظمت قرآن
خداوند متعال در هر آيه اي که از خود قرآن سخن گفته، قرآن را با عظمت ياد کرده است.از جمله، آياتي که قرآن را با صفت مجيد ذکر کرده است:
«ق وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ»[6] «قاف، سوگند به قرآن مجيد»
از اين آيه، دو نکته به دست مي آيد: اول اينکه حروف مقطعه در آغاز سوره براي بيان عظمت و بزرگي قرآن است و دوم اينکه "مجيد" از ماده "مجد" به معنى شرافت گسترده است. از آنجا كه قرآن عظمت و شرافتى بى پايان دارد، كلمه ي "مجيد" از هر نظر سزاوار آن است؛ ظاهرش زيبا، محتوايش عظيم، دستوراتش عالى و برنامه‏هايش آموزنده و حياتبخش است.[7]
و در جاي ديگر ميفرمايد:
«بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مجَّيد»[8] «(اين آيات، سحر و دروغ نيست،) بلكه قرآن با عظمت است»
صفت مجيد براى قرآن جهت بيان رفعت مقام، قدرت نفوذ و پايدارى آنست‏.[9]

منظور از مس قرآن، دست كشيدن به خطوط آن نيست؛ بلكه علم به معارف آن بوده كه جز پاكان، كسى به اين معارف عميق دست نمى يابد


2. حفظ حرمت قرآن
اين گروه از آيات، شامل آياتي ميشود که خداوند افرادي را که احترام قرآن و آيات الهي را نگه نمي­دارند، توبيخ نموده و ضرورت حفظ حرمت آن را براي مؤمنان تأکيد ميکند:
«وَ قَدْ نَزََّلَ عَلَيْكُمْ فىِ الْكِتَابِ أَنْ إِذَاسَمعْتُمْ ءَايَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بهِا وَ يُسْتهَزَأُ بهِا فَلَا تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتىَ‏ يخَوضُواْ فىِ حَدِيثٍ غَيرْهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ...‏»[10]
«و خداوند (اين حكم را) در قرآن بر شما نازل كرده كه هر گاه بشنويد، افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مى‏كنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند!. و گر نه، شما هم مثل آنان خواهيد بود...»
دلالت حرمت داشتن قرآن به اين گونه است که همرنگي با اين گونه گناهكاران، نشانه ي روح نفاق است؛ زيرا يك مسلمان واقعى هرگز نميتواند در مجلسى شركت كند كه در آن نسبت به آيات و احكام الهى توهين شود، و ايشان اعتراض ننمايد، يا لااقل عدم رضايت خود را با ترك آن مجلس آشكار نسازد؛[11] فلذا در ذيل آيه ي شريفه ميفرمايد:
«... إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً»
«... خداوند، منافقان و كافران را همگى در دوزخ جمع مى‏كند.»
و در آيه ي ديگري استهزاء کنندگان را جزو ستمکاران شمرده و عدم اعراض از اين ها را عمل شيطاني ناميده است:
«وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يخَوضُونَ فىِ ءَايَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنهْمْ حَتىَ‏ يخَوضُواْ فىِ حَدِيثٍ غَيرْهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[12]
«هر گاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مى‏كنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيّت ستمگر منشين!»
خداوند در اين آيه نيز کساني که آيات قرآن را به استهزاء گرفته اند، توبيخ نموده و قداست قرآن را به صراحت متذکر شده است؛ و علاوه بر آن، افرادي که اين حرمت را نگاه نميدارند، قوم ظالم ناميده است.[13]

آداب احترام به قرآن
گروه سوم از اين آيات، آياتي است که احکام و آداب بخصوصي را در رابطه با احترام به قرآن بيان مي­نمايد:
«إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ * فىِ كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّايَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون‏»[14]
«كه آن، قرآن كريمى است، كه در كتاب محفوظى جاى دارد، و جز پاكان نمى‏توانند به آن دست زنند [دست يابند].»
http://img.tebyan.net/small/1388/11/1587210795243968136321423231769417913.jpg
چون كلام در سياق بزرگداشت امر قرآن بوده، و آن را تجليل نموده است، از همين بيان مى‏فهميم كه منظور از مس قرآن، دست كشيدن به خطوط آن نيست؛ بلكه علم به معارف آن بوده كه جز پاكان، كسى به اين معارف عميق دست نمى يابد؛ چون قرآن در كتابى مكنون و پنهان است؛ و آيات 3-4 سوره­ي زخرف، نيز به اين مطلب اشاره دارد:[15]
«إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»
«كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد! و آن در «أمّ الكتاب» [لوح محفوظ] نزد ما بلند پايه و استوار است!»
پس قرآنى كه در كتاب مكنون است، به حريم قدسي آن دست كسى نمى‏رسد؛ مگر آنكه از لوث گناهان و محرّمات پاك شده و دل را از توجّه به كثرات و منيّت‏ها و از پليدى حدود و تعيّنات (مسائل روز مرّه)، خالى و پاكيزه بکند.[16]
فلذا احترامات باطنى قرآن و عمل كردن بدستورات الهي، از اهمّ آداب احترام به کلام الله ميباشد.[17]
و آيه ي ديگري که در اين رابطه ميتوان اشاره نمود، آيه اي است که در آن، سخن از آداب تلاوت قرآن و گوش دادن به آن ميباشد:
«وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَ أَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[18]
«هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد!»
آنچه از ظاهر آيه استفاده مىشود اين است كه اين حكم، عمومى و همگانى است و مخصوص به حال معينى نيست، در مقابل روايات متعددى از معصومين -عليهم السلام- بر عدم وجوب استماع در تمام حالات نقل شده، که علماي اسلام نيز بر اين حکم اتفاق نظر دارند؛ فلذا از اجتماع اين دو حكم به دست مي آيد که حکم استماع بر تلاوت قرآن، يك حكم استحبابى است؛ يعنى شايسته و مستحبّ است که اگر كسى قرآن تلاوت كند، ديگران در هر مکان و در هر حالتي که باشند، به احترام قرآن سكوت کرده و با گوش جان پيام خدا را بشنوند و در زندگى خود از آن الهام گيرند؛ چون قرآن تنها كتاب قرائت نيست، بلكه كتاب فهم و عمل و کتاب زندگي است؛ به دليل همين اهميت ويژه، به قدرى بر حکم استحباب تاكيد شده كه در بعضى روايات از آن تعبير به واجب شده است.[19]



پي نوشت ها:
[1]. قرشى، سيد على اكبر؛ قاموس قرآن‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامية، 1371ش‏، چاپ ششم، ج3، ص123.
[2]. مهيار، رضا؛ فرهنگ ابجدى (عربى- فارسى‏)، بي تا، بي جا، ج‏1، ص20.
[3]. قاموس قرآن، ج3، ص123.
[4]. طيب، سيد عبد الحسين؛‏ اطيب البيان في تفسير القرآن‏، تهران‏، انتشارات اسلام‏، 1378ش‏، چاپ دوم، ج‏1، ص60.
[5]. طباطبائي (علامه)، سيد محمدحسين؛ قم‏، انتشارات اسلامي جامعه‏ي مدرسين‏، 1374ش‏، چاپ پنجم، ج‏6، ص211.
[6]. ق/1.
[7]. مكارم شيرازي، ناصر و همکاران؛ تفسير نمونه‏، تهران‏، دار الكتب الإسلامية، 1374ش‏، چاپ اول، ج‏22، ص227.
[8]. بروج/21.
[9]. طالقانى، سيد محمود؛ پرتوى از قرآن‏، تهران‏، شركت سهامى انتشار، 1362ش‏، چاپ چهارم، ج‏3، ص319.
[10]. نساء/140.
[11]. تفسير نمونه، ج‏4، ص173.
[12]. انعام/68.
[13]. قرائتي، محسن‏؛ تفسير نور، تهران، مركز فرهنگي درس هايي از قرآن‏، 1383ش، چاپ يازدهم، ج‏3، ص284.
[14]. واقعه/77- 79.
[15]. تفسيرالميزان، ج‏19، ص 237.
[16] . گنابادي، سلطان محمد؛ تفسير بيان السعادة في مقامات العباده، بيروت، موسسة الاعلمي، 1408ق، چاپ دوم، ج‏13، ص542.
[17] . تفسير اطيبالبيان، ج1، ص60.
[18]. اعراف/204.
[19]. تفسير نمونه، ج‏7، ص71.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد