PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عاقبت حقیقت گویی



MR_Jentelman
12th June 2010, 04:21 PM
مرحوم مهندس ساعی که به نامش جنگل (پارک) ساعی را در جاده شمیران می بینیم از دوران تصدّی جنگلهای زمان رضاشاه تعریفی کرده است از این قرار:
«مدیرکل جنگلها بودم. از دربار دستوری رسید به این که چندین هزار تیر تلگراف از جنگلهای شمال قطع کنیم و شرط اساسی این بود که تیرها از تنه اصلی درخت نباشند، یعنی که از شاخه ها باشند. من جواب دادم چوبی که به درد این کار بخورد، یعنی مستقیم و با مشخصات لازم تیر تلگراف باشد نمی تواند شاخه درخت باشد و حتماً باید از تنه اصلی درختان مناسب استفاده شود.

او درسش را خوب بلد بود و پس از شنیدن فرمان رضاشاه تعظیمی کرد و گفت: قربان! امر مبارک اجرا می شود!
در برابر این حقیقت گویی، رضاشاه ناراحت شد و دستور داد مرا از کار خلع کردند. نفر بعدی به جای من تعیین شد. او درسش را خوب بلد بود و پس از شنیدن فرمان رضاشاه تعظیمی کرد و گفت: قربان! امر مبارک اجرا می شود!
سپس تیرهای مورد نیاز را با قطع تنه اصلی درختان تهیه کرد؛ ولی گزارش داد که آن تیرها از شاخه های فرعی درختان بریده شده اند!»


منبع: کتاب قصه ها و غصه ها (جلد سوم)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد