PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یاد پدر!



hoora
28th May 2010, 11:22 PM
4 ساله كه بودم فكر می كردم پدرم هر كاری رو می تونه انجام بده .

5 ساله كه بودم فكر می كردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

6 ساله كه بودم فكر می كردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.

8 ساله كه شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.

10 ساله كه شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها كه پدرم بچه بود همه چیز با حالا كاملاً فرق داشت.

12 ساله كه شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه كه بچگی هاش یادش بیاد.

14 ساله كه بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

16 ساله كه شدم دیدم خیلی نصیحت می كنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اُورده .

18 ساله كه شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه .

21 ساله كه بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس كننده ای از رده خارجه

25 ساله كه شدم دیدم كه باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای كمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروكار داشته .

30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره كرده و خیلی تجربه داره .

40 ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه كار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .
50 ساله كه شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس كه قدرشو نتونستم خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت !

آبجی
28th May 2010, 11:33 PM
ممنون از تاپیک خوبت انشاالله همیشه همه مون تو این سن ها گیر کنیم مخصوصا این یکی :


50 ساله كه شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس كه قدرشو نتونستم خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت !

اما با این فرق که بجای اینکه تو 50 سالگی به این نیچه برسیم تو همون 20 سالگی حتی زودتر به این نتیجه برسیم {happy}

اینه واقعیت های زندگی همه ماها :{big hug}


4 ساله كه بودم فكر می كردم پدرم هر كاری رو می تونه انجام بده .

5 ساله كه بودم فكر می كردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

6 ساله كه بودم فكر می كردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.

30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره كرده و خیلی تجربه داره .

40 ساله كه شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه كار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

50 ساله كه شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم كه پدر برگرده تا من بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس كه قدرشو نتونستم خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت !

پدر و مادر مثل یه گوهر گرانبها هستن مثل یه الماس نایاب باید قدرشون رو بدونیم ولی کاش همه اینها تو همون 4 سالگی بود انشاالله که هست {happy}

آبجی
28th May 2010, 11:42 PM
همیشه یادمون باشه که پدرمون هر كاری رو می تونه انجام بده ، پدرمون خیلی چیزها رو می دونه ، پدرمون از همة پدرها باهوش تر هست و اینکه بد نیست از پدر بپرسیم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره كرده و خیلی تجربه داره و اینکه مات بودم پدر چطوری از پس این همه كار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره و حالا حاضر باشیم که همه چیز رو بدیم تا در کنار پدر بتونم باهاش دربارة همه چیز حرف بزنم ! اما چه خوب كه همین الان قدرشون رو بدونیم و اینکه خیلی چیزها می شه ازشون یاد گرفت هم پدر هم مادر {big hug}!

تنها الماس های زندگیمون smilee_new2 (30)

( شرمنده یه کم مطلبت رو دستکاری کردم :"> اما اینجوری قشنگ تره {big green})

hoora
29th May 2010, 12:16 AM
دل نوشته هست
هر طور که میلتونه تغییر بدید
مطالبتون جالب بود و زیباتر
فقط یه چیزی:

امیدوارم همه قدر لحظه ه و داراییاشونو بدونند

آبجی
29th May 2010, 12:35 AM
فقط یه چیزی:

امیدوارم همه قدر لحظه و داراییاشونو بدونند


انشاالله @};-

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد