PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی رضا شاه پهلوی



Himmler
26th May 2010, 10:53 PM
http://dc254.4shared.com/img/277400356/38b2123e/rz_protrait.gif?sizeM=3



چنین است رسم سرای فریب *****گهی در فراز است و گهی در نشیب




( فردوسی بزرگ )


رضا شاه پهلوی موئسس سلسله پهلوی در 24 اسفند ماه 1256 چشم به جهان گشود
رضا سواد كوهی كه بعدها به رضا ماكسيم معروف شد، قزاقی تربيت شده در كنار افسران روسی بود . از چهارده سالگی به كمک دایی اش ابوالقاسم خان كه خياط قزاقخانه بود وارد خدمت نظام شد. به دليل ابراز وجود و جديتی كه داشت به سرعت ترقی كرد تا زمانی كه به فرماندهی قزاقان مبارز با ميرزا كوچک خان جنگلی رسيد. بعداً با درجه ی مير پنجی (سرتيپی) همراه با روزنامه نگار جوان يزدی ،سيد ضياء كودتا كرد و به فرماندهی كل قوا منصوب شد. از كودتا تا سلطنتی كه پانزده سال بر اريكه ی آن بود در طی پنج سال به حد اعلای ترقی بالا آمد.
وی در 22 سالگی به خدمت نظام درآمد . در سال 1294 به فرماندهی نیروی شمال کشور گماشته شد و پس از سرکوبی یاغیان و شورشیان شمال کشور در سوم اسفند 1299 با شماری قزاق راهی تهران شد و سپس به نام سردار سپه فرماندهی کل قوا را عهده دار شد . تا سال 1302 خورشیدی به سمت وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا خدمات شایان توجهی انجام داد و دگرگونی هایی در ساز و برگ آشفته کشور باقی مانده از دوره ننگین قاجار صورت داد . اقدامات سازنده و میهن پرستانه وی موجب شد تا وی به رضا شاه کبیر مشهور گردد .

در چهارم آبان ماه 1302 به نخست وزیری برگزیده شد , در همان روز احمد شاه قاجار به اروپا رفت و در نهم آبان 1304 مجلس شورای ملی ایران پایان حکومت قاجار را اعلام نمود و احمد شاه قاجار را از پادشاهی ایران خلع کرد و حکومت موقت را به سردار سپه واگذار نمود . در 21 آذر ماه 1304 مجلس موئسسان برپا شد و پادشاهی ایران به رضا شاه واگذار شد . در 28 آذرماه 1304 نخستین کابینه زمان رضا شاه برپا شد . در 6 دیماه فرمان انتخابات دوره ششم مجلس صادر گردید . در چهارم اردیبهشت 1305 آیین تاجگزاری وی صورت گرفت . رضا شاه پهلوی مردی ایران دوست بود و این امر در تاریخ بارها به ثبت رسیده است . نخستین خدمت وی به ایران هنگامی که وزیر جنگ بود انجام شد :

وی پدید آورنده ارتش نوین ایران بود .

سپس نیروهای انتظامی را با سازمانهایی تازه و اجرای قانون نظام وظیفه گسترش داد .

سرکشان و یاغیان کشور را سرکوب کرد و آرامش را به ایران هدیه داد .

فتنه انگلیس در خوزستان , که به فتنه شیخ خزئل مشهور است را خاموش کرد . شیخ خزئل از یاغیان بزرگ کشور ایران به حساب می آمد که به دنبال خودمختاری و تجزیه خوزستان از ایران بود تا نفت های این شهر را به انگلستان واگذار نماید . رضا شاه با تدبیر و قدرت تمام , وی و گروه منفورش را نابود کرد .

اصلاحاتی در وزارتخانه ها و ادارات دولتی پدید آورد .

روز 23 مهر ماه 1306 نخستین کلنگ احداث راه آهن سراسری ایران در ایستگاه تهران بر زمین خورد و در همان هنگام در بندر گز و خرمشهر هموار کردن راه آهن آغاز شد . این اقدام رضا شاه بدون هیچ گونه سرمایه های ملی ایران همچون نفت و گاز و زغال سنگ انجام گرفت . زیرا وی با فروش نیشکر خوزستان و برخی دیگر سرمایه های اندک این پروژه بزرگ را آغاز نمود . از دیگر اقدامات رضا شاه بزرگ میتوان :

لغو قرارداد ننگین کاپیتولاسیون . کاپیتولاسیون به اتباع بیگانه به خصوص انگلستان , آمریکا و روس متجاوز این اجازه را می داد که در ایران هرگونه که مایل هستند رفتار کنند . اتباع این کشورها در ایران آزادی کامل دارند و هرگونه خلاف و جرم و جنایتی را فقط باید در کشور خود پاسخ بدهند . رضا شاه این امر ننگین را به پایان رساند .رضا شاه که خود را میراث دار کوروش بزرگ می دانست , اهمیت بسیاری به آثار باستانی ایران که میراث بشریت محسوب می شود قائل می شد . به فرمان وی تخت جمشید که سالها در زیر خرابه ها و تله ای از خاک قرار داشت بازسازی و ترمیم شد . این حرکت با حضور باستان شناس بزرگ جهان صورت گرفت . پس از تخت جمشید دهها آثار باستانی دیگر ایران ترمیم و بازسازی شد و به ترتیب ثبت نمودن آنها و حفاظت از آنها نیز انجام شد .

رضا شاه به دلیل عشق به ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی فرمان برپایی آرامگاهی باشکوه برای فردوسی بزرگ داد . آرامگاه فردوسی در شهر توس را به مناسبت 1000 سالگرد فردوسی با حضور مشهورترین فردوسی شناسان جهان ساختند و به بهره برداری رساندند . در همین راستا آرامگاهی باشکوه برای حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف بزرگ مشرق زمین ساخته شد . سپس برای عطار و چند تن دیگر از بزرگ مردان ایران نیز این امر صورت گرفت .

پایه گذاری و پیشبرد آ موزش و پرورش نوین و اجباری نمودن تحصیلات ابتدا یی و متوسطه به جای آموزش مکتبی در مکتب خانه های پوسیده و متحجر که تنها فرزندان طبقات مرفه و درباریان و اشرافزادگان می توانستند از آن برخوردار شوند.

زنان پس از1300 سال نادیده انگاشته شدن و محرومیت از حقوق انسانی و مدنی و آموزشی از حقوق اجتماعی و آموزشی برابر با مردان برخوردار شدند .

تاسیس وزارت بهداری در سال 1305 و مبارزه ی پیگیر و بی امان برای ریشه کنی مالاریا ، آبله ، تراخم ، کچلی و بیماری های عفونی .

تقریبا در همه ی مراکز استانها بیمارستانها و مراکز درمانی ساخته شد از جمله گشایش بیمارستانهای بزرگی مانند بیمارستان هزار تختخوابی پهلوی تهران و تاسیس سازمانهای نیکوکاری مانند شیر و خورشید سرخ ، بنگاه حمایت مادران و کودکان .

برپایی اداره ثبت اسناد کشور

پایه گذاری فرهنگستان برای جایگزینی واژگان فارسی به جای لغات عربی .

تلاش بسیار برای استقلال اقتصادی و سیاسی کشور که برترین و عالیترین هدف ایرانیان و سران صدر مشروطیت بود. اخراج مستشاران نظامی و اقتصادی انگلستان و لغو قراردادهای ننگین نفتی با انگستان .

نجات کشور از ورطه ورشکستگی و سقوط اقتصادی دوره ننگین قاجار و نوسازی نظام مالی کشور و پدیداری نخستین بانک ملی درسال 1306 و چاپ اسکناس .

برپایی دانشگاه های بزرگ , معتبر و مدرن جهانی در ایران

برپایی کارخانه برق در ایران

برپایی کارخانه های قند سازی و پارچه بافی در ایران

برپایی ساختمانهای باشکوه در شائن کشور بزرگ ایران برای ادارت دولتی و وزراتخانه ها

برپایی سیستم بی سیم در ایران

اعزام صدها دانشجوی ایرانی به خارج از کشور برای آموختن دانش روز جهانی و سپس اجرای آنان در ایران

احداث صدها راه شوسه در ایران

پدید آوردن نیروی دریایی در خلیج فارس و دریای خزر

برپا کردن نیروی هوایی ایران

برپا کردن آموزشگاه های نوین در ایران

برپا کردن اداره سجل احوال

و . . .
رضا شاه در سال 1313 خورشیدی بنا به دعوت کمال آتاتورک به ترکیه مسافرت نمود و این سفر پایه استحکام روابط ایران و ترکیه گشت . گفته می شود آتاتورک پیشنهاد تغییر فونت نوشتاری ایران را به رضا شاه داده بود . یعنی خط کنونی ایران که نوع نوشتن اش از فونت های عربی استفاده می شود همچون ترکیه به لاتین تغییر کند . تا ایران از فرهنگ و تمدن اعراب رسما جدا شود . رضا شاه پس از شنیدن این پیشنهاد ترکها به وی چنین پاسخ می دهد :

شما این کار را انجام دادید ولی من نمی توانم زیرا اگر این کار را بکنم چگونه پاسخ فردوسی , خیام , عطار , صائب تبریزی , نظامی گنجوی , حافظ , سعدی , مولانا و . . . را بدهم ؟

منظور رضا شاه به ترکهای عثمانی این بود که شما پیشینه تمدنی و فرهنگی ندارید که به این آسودگی تغییر نوشتاری می دهید و خود را به غربیان می چشسبانید ولی ما با هزاران سال ریشه و تمدن و بزرگانی که داشته ایم چنین کاری را نمی توانیم انجام دهیم .
روز 3 شهریور 1320 در جریان جنگ جهانی دوم , نیروهای روس و انگلستان با وجود آنکه ایران بی طرفی خود را اعلام نموده بود به کشورمان یورش آوردند , منصور نخست وزیر وقت استعفا داد و سپس محمد علی فروغی ( ذکاء الملک ) نخست وزیر شد . روز پنجم شهریور ماه فرمان متارکه جنگ به ارتش ایران داده شد و روز 25 شهریور 1320 رضا شاه از پادشاهی استعفا نمود . گفته می شود انگلستان وی را به دلیل ایستادگی در برابر بیگانگان و خدمت به ایران وادار ( تبعید ) به ترک پادشاهی و کشورش نموده است .
از هنگام نشستن او در كشتی به مقصد تبعيدگاه – جزيره ی موريس – در جنوب اقيانوس هند و جوار شرقی افريقای جنوبی، تا رسيدن به آنجا بنا به گفته و نوشته ی علی خان ايزدی پيشخدمت مخصوص او و نيز فرزندانش كه همراهش بودند، بی وقفه بيدار بود و بر عرشه ی كشتی برمه قدم می زد. در انديشه و سگالش آنچه كه بر زندگی شصت ساله اش رفته بود ، خشمگينانه، قدرت و پادشاهی را تمسخر می كرد. هر از گاه خویش را مخاطب قرار می داد که "اعلیحضرت قدر قدرت قوی شوکت! ... آی زکی ! "و بدین گونه به فرهنگ دوران قزاقی اش باز می گشت كه چه آزاد و رها بود و گاه بدمستی هم می كرد . اما هرچه بود بزرگ بود، بيشتر از همه ی مردانی كه در اطراف او قد كشيدند و بزرگ شدند .
• رضا شاه بی شک به بوم زاد خود دلبسته بود . از قدرت به نهايت استفاده کرد برای پيشبرد مقاصدی كه گاه نامش را در آن ها به نيكی نبردند . دوران تبعيدش تا مرگ، كوتاه و سه ساله بود . به روايتی دق كرد .
• در راه تبعید، خاطرات بسياری را مدام مرور می كرد: زمانی را كه آشفته و پريشان در ايوان حرم حضرت عبدالعظيم با لباس ژوليده و پوتين های مندرس زانوی غم بغل گرفته و قصد برگشتن به زادگاهش الاشت سوادكوه و نزد همسر روستایی اش را داشت و دخترش فاطمه السطان كه بعدها به همدم السلطنه معروف شد. پيشخدمت ديگر و قديمی ترش سليمان بهبودی از قول او نوشته است كه پيری در آنجا با ديدن شوريدگی او دلداريش داد و زمزمه و نويد پادشاه شدنش را در گوش او نجوا كرد.
• بعد به دوران حضور در كرمانشاه و گارد حفاظتی عبدالحسين ميرزا فرمانفرما انديشيد كه مسلسل سنگين صد تير را معروف به ماكسيم به دليل توانایی های جسمی و نظامی اش به او دادند و به «رضا ماكسيم» معروف شد .... و نيز بعد كه ژنرال آيرون سايد در قزوين به سراغش آمد و با كمک مستر هاوارد، كاردار كهنه كار سفارت انگليس مقدمات بالندگی او را به سوی سلطنت فراهم كردند.... به كشتن ياران نزديكش انديشيد كه سه پايه ی قدرت او را تشكيل می دادند ؛ تيمور تاش، نصرت الدوله (پسر فرمانفرما) و داور . همچنین به ياد تخته باز ايلاتی اش افتاد : سردار اسعد بختياری ... و بالاخره به شاه جوان و خجول كه با پز دمكراتیک به ميدان آمده بود اندیشید . هميشه او را با خواهر دوقلویش اشرف قياس می كرد و می گفت: "به اشتباه و به جای هم به دنيا آمدين" ... آخرين يادمانش، گريز از تهران به اصفهان و بندرعباس بود كه سرهنگ سياهپوش فرمانده ی لشكر كرمان به بدرقه اش آمد و جعبه ای خاتم حاوی دويست لول ترياک ماهان به عنوان ارمغان راه به او پيشكش كرد . وقتی به کشتی سوار می شد برای اولین بار رخت نظام را از تن درآورده و کت و شلوار پوشیده بود


مشتی از خاک وطن برداشت و راهی تبعيدگاه شد.


• در درازای سفر دریایی، پنج پسر و تنها دختر همراهش (شمس) از رسیدن به جزيره ی شیرها و سوسمارها وحشت داشتند . بعد از رسيدن به موريس برخلاف تصور آن ها، یک گارد انگليسی همراه با فرماندار جزيره، طی تشريفات مجلل نظامی به استقبالشان آمدند. ايران را در خزان ترک كردند، اما موريس در نيمكره ی جنوبی بهار را آغاز می كرد . موریس بهشتی زمينی بود كه برايش در نظر گرفته بودند؛ جهانی سبز و غرق در گل های كمياب. اما هر چه بود برای رضا شاه غربتگاهی بود در آخر دنيا.
• با رسيدن تابستان و هوای مرطوب، عرصه به شاه مخلوع تنگ شد. بعداً تقاضای انتقال به شهری مناسب تر كرد . در بهار آينده به ژوهانسبورگ منتقل شد كه برای حال مریض و جان ضعیف او دلپذير بود .


( توضیح : رضا شاه ـ روزهای پایانی ـ ژوهانسبورگ )


• مدتی را در عمارتی كه برايش انتخاب كرده بودند به سر برد. بيماری قلب او را عارض شد، اما همچنان به عادت همه ی عمر ساعت ها در راه های ميان باغچه های وسيع عمارت قدم می زد. فكر می كرد . با خبرهای تلگرافی كه از تهران برايش می رسيد و شاه جوان را در محاصره ی چاپلوسان سابق دچار مخمصه می يافت آشفته تر می شد.
• بعد از آنكه از خانه ی جديد هم ابراز نارضايتی كرد، خودش از حومه ی ژوهانسبورگ به شهر آمد و برای یافتن خانه ای كه ارتباطش را بيشتر و بهتر با طبيبان فراهم كند با آژانس های مسكن تماس گرفت. ديگر با همه ی احترامی كه اهالی برايش قايل می شدند، آدمی معمولی و فارغ از شكوه سلطنتی می بود . سلطنتی كه با اقتدار در آن فرمان رانده بود.
• مدتی كوتاه در عمارت جديد كه گذشت دختر بزرگش شمس ژوهانسبورگ را به قصد تهران ترک كرد. اشرف دختر محبوبش آمد و او را ديدار كرد و در بازگشت از راه مصر، همسر دومش احمد شفيق را انتخاب نمود و با عشقی پرسودا او را همراه خود به تهران آورد و از پسر قوام شيرازی طلاق خواست .
• شاه سابق، خيلی زود در انظار اهل محل شخصيتی عادی شد. یک روز كه از خرابی لوله های آب جانستوه شده بود لوله كشی يهودی به خانه اش آمد. رضاخان كه هنوز درشتی كلام و تحكم را فراموش نکرده بود، در برابر ايرادهای لوله كش برافروخته شد و به او نهيب زد . مرد يهودی پرخاشگرانه با اهرمی كه در دست داشت به سوی او هجوم برد و تندی کرد .
• وقتی از این اهانت به خود آمد، جبروت جبلی را ويران و نقش خود را بر آب ديد . دست روی قلب بيمارش گذاشت . به اتاقش پناه برد . بهت زده بود از كج رفتاری روزگار !
عصر آن روز ساعتی را با حال نزار و بال و پر ريخته در ميان باغچه ها راه رفت . بعد به اندرون عمارت رفت. شامش را كه مطابق معمول جوجه آب پز و مقداری كته بود به عادت دیرینه ، همچون تمام دوران سربازی اش راس ساعت 9 خورد و به تختخواب رفت. با جسارت مرد لوله كش روحيه را باخته بود. باورش مشكل بود.

• علی ايزدی، پيشخدمت وفادار در ساعت پنج صبح مطابق معمول در زد . جوابی نيامد. وقتی به اتاق وارد شد، در نيم تاریک آنجا سايه ای بلند قامت و خميده را در كف اطاق و كنار تختخواب ديد. شاه که مثل گذشته ها ديگر روی زمين و تشک سربازی نمی خفت ، به زير افتاده بود .
• وقتی علی خان پرده ها را به كنار زد و نور به داخل آمد، همه ی عظمت فروريخته سرورش را پيش چشم ديد. شاه بی تخت و تاج، از تخت افتاده و صورتش بر قالی سرخ كاشان پريده رنگ و ساكن مانده و خونی غليظ از بينی عقابی و بزرگش بر فرش ماسيده بود.
به دست چپش ساعت مچی بسته بود . ساعتش مثل همه ی سالهای پادشاهی ده دقیقه جلو بود .


هر ایرانی آگاهی با دیدن این چهره خسته و ناتوان از مردی که یک تنه ایران ویران شده از قاجار را تحویل گرفته بود و در کمتر از 16 سال آن را در حد یک کشور قابل قبول و با چشم انداز آینده ای بزرگ تحویل آیندگان داد به یاد این سخن فردوسی بزرگ می افتد :


چنین است رسم سرای جفا****** نباید از او چشم داری وفا


رضا شاه تاج سلطنتی را به پسرش بزرگش محمد رضا پهلوی واگذار نمود و خود از راه اصفهان و یزد و کرمان به بندر عباس و از آنجا با کشتی به سوی بمبئی رهسپار شد و در آخر مهرماه به جزیره موریس وارد شد و در چهارم مرداد ماه 1323 در شهر ژوهانسبورگ از شهرهای آفریقای جنوبی چشم از جهان فرو بست . پیکر بی جان وی را به قاهره بردند و در آنجا امانت ماند . در روز 17 شهریور 1329 پیکر وی را با هواپیما از مصر به اهواز آوردند و به وسیله همان راه آهنی که خودش بنا کرده بود از اهواز به تهران منتقل نمودند و با احترامات شایان توجهی در آرامگاه اش در شهر ری به خاک سپردند .

متاسفانه پس از وی پسرش شایستگی پدرش را برای اداره کشور و امورات فرهنگی و سیاسی ایران نداشت و از سوی دیگر احزاب ضد ایرانی بسیاری در ایران شروع به فعالیت کرده بودند منجمله حزب کمونیست و توده ای ها و مجاهدین و افراطیون مذهبی و . . . این عوامل و برخی مسائل دیگر موجب فروپاشی نظام پهلوی شد .

محمد رضا پهلوی از یک سو به دلیل عدم همکاری با شادروان دکتر محمد مصدق و عدم فرهنگ سازی اصولی در ایران و از سوی دیگر دخالت مستقیم انگلستان و آمریکا در امورات کشوری ایران ( که در نهایت موجب برپایی کنفرانس سقوط شاهنشاهی در ایران که به کنفرانس گوآدولوپ مشهور است و سران کشورهای بزرگ جهان منجمله آمریکا و انگلستان و فرانسه و آلمان نیز در آن حضور داشتند ) و از سوی دیگر ایجاد فضای بسته سیاسی که موجب رشد گروهک های افراطی و غیر ایرانی شد محکوم به سقوط گشت . پس از کودتای ننگین 28 مرداد ماه توسط آمریکا در ایران دولت مردمی مصدق سقوط کرد و سیستم دیکتاتوری جایگزین آن شد . محمد رضا نیز با اجرای سیاستهای غلط راه آینده خود و کشورش را که بدون شک حق وی و کشور بزرگ ایران نیز بوده است را صراحتا بیان میکرد . اینکه ایران در 20 سال آینده به پای کشورهای اروپایی خواهد رسید , کشور ما دیگر به چشم آبی ها ( انگلیسی ها و آمریکایی ها ) باج نخواهند داد , انگلیسی ها چکمه هایشان را بالا بدهند و مملکت داری را از ما ایرانیان بیاموزند و . . . با اینکه محمد رضا شاه نیز فردی ایران دوست بود ولی عدم ایستادگی در برابر کشورهای مداخله جو در ایران و عدم پذیرش درخواست مصدق برای تدبیل شدن ایران به یک کشور پادشاهی دموکرات که شاه نقش سیاسی در آن نداشته باشد و نخست وزیر با رای ملت فرد نخست کشور باشد حکومت محمد رضا فرو ریخت . برخی افراد بر این باورند که محمد رضا ضد دین بود . در حالی که وی شدیدا اعتقادات مذهبی داشت و بارها به زیارت امام رضا و مکه رفته بود . آرامگاه رضا شاه بزرگ نیز در سال 1357 به دستور خلحالی حاکم شرع در تهران با ضربه های ویرانگر فرو ریخت .

@};-روحش شاد ، یادش گرامی @};-

پديده
26th May 2010, 11:04 PM
با سلام :

البته رضا خان پهلوي و پسرش اشتباهاتي هم داشتند / اما خدماتي كه كردند نيز در نوع خود بي نظير بود كه در تاريخ اين مملكت هميشه ثبت است .

(( ..... ثبت است در جريگه عالم دوام ما ))

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد