moji5
23rd May 2010, 04:45 PM
نگاهی تطبیقی به اعجاز علمی قرآن کریم در پرتو علوم جدید
نوشته: دکترعبدالرؤوف مخلص هروي استاد دانشکدهءعلوم اسلامی دانشگاه هرات
پیشگفتار
}أَفَلا يَتدبّرونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا{ «آيا در معاني قرآن نمي اندیشند؟ زيرا اگر از جانب غیر خدا می بود قطعا در آن اختلاف بسیاری می یافتند» [نساء/ 82].
بیگمان کتابی که هزار و چهارصد سال قبل در بیشتر از هزار آیه، از اموری سخن بگوید که به راز آفرینش انسان، چگونگی شکلگیری ابرها، نقش بادها در تعاملات هستی، ویژگیهای زمین، مأموریت کوه ها، ساختار هندسی آسمانها و بسی دیگر از پدیده های طبیعی می پردازند و سپس در هیچ یک از عبارات و اشارات خود پیرامون این امور، با حقایق علمی جدید تصادم هم نکند؛ سزاوار آن میباشد تا دانشوران منصف در پیشگاه آن با کمال احترام وخضوع بایستند.
آری! موضوع به یک یا چند آیة محدود از قرآن تعلق نمی گیرد تا مترددان و شک برانگیزان بتوانند حقايق و روشنگریهای علمی قرآن را به تصادف نسبت دهند بلکه قضیه به بخش بزرگی از آیات قرآن كريم که نزدیک به یک ششم آن را احتوا میکند مربوط می شود. اعجاز قرآن در اینجاست که علم جدید با تمام سلطه و شکوهی که دارد نتوانسته است چیزی از اشارات یا عبارات علمی آن را رد نماید.
مگر می توان کتابی را به چالش کشید که گوینده و فرودآورندهء آن آفریدگا ر کائنات بزرگ است و خود بر حقانیت آن گواه بوده و آن را به علم خویش نازل کرده است؟:
}لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا{ «ليكن خدا به حقانیت آنچه برتو نازل کرده است گواهی می دهد. او آن را به علم خویش نازل کرده است؛ و فرشتگان نیز گواهی می دهند. و کافی است كه خدا گواه باشد» [نساء/ 166].
در اینجا میخواهم به پنج نکتهء مهم که میتواند جایگاه مبحث اعجاز علمی قرآنکریم در عرصهء علوم تجربی را از منظر کاربردی آن بهتر روشن کند به طور مختصر اشاره کنم:
1- آشنایی با بعد علمی اعجاز قرآن، در دلهای مسلمانان اثر بلیغی برجاي می گذارد؛ زيرا وقتی این حقایق درخشان را در کتابی که به آن ایمان دارند ببینند، ابهت و عظمت اين كتاب، بیش از پیش در اعماق جان و روانشان رسوخ یافته و موجب تمسک بیشتر آنها به آموزههای این کتاب هدایت و نور خواهد گردید.
2- در عصر حاضر که با انکشاف ظرفیتها و تبلور ابزارهای معلوماتی، روند مبادلهء علوم و معارف از سیّالیتی ویژه برخوردار گردیده است، پخش اندیشههای تردید برانگیز پیرامون حقانیت رسالتهای آسمانی و از آن جمله رسالت محمدیrنیز رواج و رونق روز افزون یافته است. طبیعی است که مقابله با این موج فقط با زبان علم میسر است. بنابراین ارائه حقایق علمی از سوی یک پیامبر امّی و کتاب نخوانده، آن هم در عصری که هیچ نشانه ای از انکشاف علوم تجربی در آن وجود نداشته است می تواند بستری مناسب برای اقناع منصفان قرار گرفته و گواه قاطع راستی و درستی رسالت اسلام باشد و هم از این روی به عنوان سدّی استوار در برابر این موج ستیزنده بایستد.
3- گشودن مبحث اعجاز علمی قرآن کریم، زمینهيی روشن برای معطوف ساختن نگاه ها به وجههء علمی کلیّت اسلا م است؛ زيرا وقتی قرآن به عنوان سند اصلی این دین با مقولهء علم تا بدانجا پیوند تنگاتنگ داشته باشد که بارزترین انکشافات علمی جدید را تفسیر نماید، بدیهی است که برآیند این امر، درخشش این حقیقت خواهد بود که: اساسا اسلام خود، دین علم است.
4- پرداختن قرآن به علوم تجربی و طبیعی می تواند بهترین مشوّق و انگیزه برای مسلمانان باشد تا مسیر پژوهشهای علمی را پی گرفته و به پیشرفت معرفتی و علمی دست یابند و بزرگترین چالش دنیای اسلام را که همانا عقب ماندگی در عرصهء علوم است درمان کنند. چنانكه این عامل نقش خود را در عصر اوّلیه طلايي اسلام که مسلمانان هم از نظر فهم و هم در عمل به قرآن نزدیکتر بودند به درستی ایفا کرد و جهان اسلام در دوران خلافتهای اموی و عباسی شاهد یک رستاخیز علمی فراگیر گشت؛ به طوری که رنسانس اسلامی پیش درآمدی برای رنسانس اروپا شد و تمدن اسلامی با دو ویژگی «معنویت» توأم با «مدنیت» پا به عرصهء وجود گذاشت.
5- اعجاز علمی قرآن کریم، ابزار مؤثر نوینی برای آشنا ساختن غیر مسلمانان به حقیقت اسلام است که می تواند پنجرهء جدیدی به سوی افقهای این دین به رویشان بگشاید. از آن روي که عصر، عصر علم است و زبان دعوت در عصر علم هم چیزی جز از سنخ علوم نتواند بود. به همین دلیل است که هر جا مسلمانان با زبان علم سخن گفته اند، گوشهای شنوای بیشتری برای این پیام روشنی بخش دل و جان یافته اند. پس پرداختن به بُعد علم در قرآن میتواند حقیقت فراموش شدهای را احیا نماید و آن این است که تعریف حقیقی اسلام آن چیزی نیست که غرض ورزان با قراردادن آن تحت تابلوی خشونت، از آن ارائه می کنند.
امیدوارم این کتاب بتواند در محیطی چون دانشگاه که اساسا بستر زایش و پردازش علوم است از این پنج نکته آیینه داری نموده و به محصلان ما فرصت تولید نگرهيي جدید به سوی قرآن را فراهم گرداند.
در اینجا لازم می دانم از استاد ارجمند جناب دكتر غلام یحیی فرهنگ که راهنمایی این رساله را تقبل نمودند، از جناب دكتر محمد نعيم اسد رئيس دانشگاههرات كه مشوّقم براي تدوين اين رساله در اين موضوع خاص گرديده و با نوشتن تقریظي، ارزش طرح این مبحث را برجستهتر نمودند. از معاونت محترم علمي، آمریت محترم دیپارتمنت تعلیمات اسلامی و ریاست محترم دانشگاههرات به خاطر فراهم ساختن زمينهء طرح اين مبحث، تشکر و سپاسگزاری نمایم. پروردگار متعال به همه جزای خیر عنایت فرماید.
خلاصهء مبحث
معجزهء علمي قرآن كريم در چندين بُعد و چند ميدان براي دانشوران قابل ظهور است:
در لفظ و بيان قرآن؛
در إخبار قرآن از امور غيب و خبرهاي آينده؛
در قوانين و برنامههاي قرآن به عنوان سنگ بناي شريعت اسلامي؛ و در بسي از ابعاد ديگر...
اما اين كتاب بيشتر به حوزهء اعجاز علمي قرآن پرداخته است.
اصطلاح «اعجاز علمي» در عصر ما بيشتر براي بازتاب اكتشافاتي در عرصهء علوم تجربي و حسّي به كار گرفته شده كه آياتي از قرآن، پيشاپيش آيينه دار آن بوده است.
آنچه اعجاز علمي قرآن را از ديگر انواع اعجازي آن متمايز مي سازد، اهميت بيشتر اين مبحث نسبت به ديگر وجوه اعجازي قرآن نيست بلكه اهميت و جاذبهء پيام و اعجاز روحي و انساني قرآن كه در طول قرنها امت اسلامي را به سوي خود كشانده است پيوسته بيشتر از ديگر ابعاد آن بوده و خواهد بود.
پس در واقع تمايز اعجاز علمي قرآن با ديگر ابعاد اعجازي آن در مصداقيّت علوم تجربي است؛ مصداقيّتي كه نزد بعضي در مقايسه با ديگر ميادين معرفت بشري تا مرز مطلقيّت جلو رفته است. اين مصداقيّت بر اين پايبست استوار است كه علم تجربي توانسته است در قلهء هرم معرفتي عصر ما قرار گرفته و در هر آنچه صحيح يا در نهايت خطا آلود ميباشد، جامهء مرجعيت را بر تن كند.
كوشش اين كتاب معطوف بر آن است كه با ارائهء تفسير تطابقي آياتي از قرآن با اين مرجعيت ـ كه هم اكنون به بخش واقعي ملموسي از زندگي مسلمانان و غير آنها تبديل گرديده است ـ تعاملي منطقي برقرار كند.
با اين وجود، كتاب حاضر تفسير علمي قرآن كريم نيست. مأموريّت تفسير علمي، توظيف همهء معارف در دسترس انسان در هر عصر و در همه زمينه هاي علم ـ اعم از پژوهشي و تطبيقي آن ـ براي بهتر فهميدن متن قرآ ن است . بنابراين، تفسير كوششي بشري براي حسن فهم دلالتهاي قرآني است.
در ميدان تفسير، مفسر اجباري ندارد تا فقط از حقايق علمي سخن بگويد بلكه مادام كه او با نيتي پاك به عرصهء تفسير كلام الله قدم مي گذارد، و مادام كه او به علوم آلي لازم در عرصهء تفسير قرآن مجهز است، مي تواند از همهء حقايق، نظريات و دريافتهاي خود كه چه بسا كثيري از آنها نسبي بيرون ميآيند، در كار تفسير بهره گيرد. در حالي كه حوزهء اعجاز علمي، منطقهء چلنج و تحدّي است.
پژوهشگر قرآني در گسترهء اعجاز برآن است تا براي قاطبهء مردم ـ اعم از مسلمين و غير مسلمين ـ ثابت كند كه كتاب نازل شده قبل از هزار و چهار صد سال بر پيامبري امّي و بر امّتي كه غالب آنان نيز امّي بوده اند، حاوي حقايقي از جهان هستي است كه بشر بعد از قرنها و پس از تلاشهاي دامنه دار، به كُنه آنها پي برده است.
نكتهء مهم در اينجا اين است كه به عكس تفسير، در جايگاه اثبات اعجاز جز حقايق علمي قاطعي كه علم به كرانهء قطعيت آنها رسيده است ديگر مقولات به كار برده نمي شود؛ چه اگر فرضيه ها و نظريات در معرض تغيير و تبديل، در اين عرصه به كار برده شود، قضيهء تحدّي با چالش رو به رو شده و از اساس متزلزل خواهد گرديد.
بنابراين، سعي مؤلف در اين كتاب بر آن است تا اين حقيقت نشان داده شود كه علم همه جا به دنبال حقايق قرآن در حركت بوده و اخبار و حقايق قرآن در عصر انفجار معلوماتي، در حال تجلّي است.
گفتني است كه آيات قرآن در زمينهء كَوني از هزار آيه تجاوز ميكند كه بنده در مباحث مطرح شده، بيش از دوصد آيه در اين ارتباط را با استناد به مراجع موثق، به بررسي گرفته ام. اين مباحث عمدتاً عرصهء انسانشناسي، علوم نجومي، عرصهء جيولوجي، عالم ارواح، علم اقتصاد، علم زيست شناسي و جلوه هاي ديگري از علوم مختلفه يي را در بر مي گيرد كه ره آورد بشري در آنها منطبق با معارف و مفاهيم قرآني است.
با اذعان به اينكه آيات قرآنيي كه از كائنات، ساختارها، پديده ها و تطورات آن سخن مي گويند، در سياق إخبار مستقيم علمي به انسان قرار ندارند از آن روي كه همهء اينها به اجتهاد و پژوهش خود انسان در گذار قرنها واگذاشته شده است؛ و با اذعان به اينكه همهء اين آيات در مقام استدلال به قدرت آفريدگار بزرگ در عرصهء ابداع، ربوبيت، اقتدار او بر اعاده و باز آفريني و احاطهء كامل وي بر امور عالم نازل شده اند؛ آري! با اذعان به اين و آن حقيقت اما البته معارف مرتبط با اعجاز علمي، پيام روشن همهء آنهاست.
همين بُعد مشخص از قضيه است كه مؤلف در اين كتاب همه جا آن را به مثابهء يك هدف راهبردي دنبال كرده است.
مقدمه
خداي عزّوجلّ بر اساس نظريّهء «خالقيّت» براي هدايت و راهيابي انسان به سوي كمالات انسانياش، پيامبراني را مبعوث کرد و هر پيامبر را به سلاح معجزهيي مسلح نمود تا اين معجزه بتواند گواهي روشن بر حقانيت دعوت آن پيامبر در ميان امتش باشد.
با نگرشي كوتاه به تاريخ دعوت انبياي عظام عليهم افضل الصلاة والسلام در عصرهاي مختلف، اين حقيقت را به وضوح درمييابيم كه معجزات پيامبران در هر عصر از سنخ اموري بوده اند كه مردم آن عصر در آن امور، نبوغ و آگاهي بالايي داشته اند؛ زيرا درك اين حقيقت كه معجزهء آن پيامبر، خارق و شكنندهء توانمندیهاي بشري است، فقط از اين راه امکان ظهور مي یافته است از آن روی که «تحدّي» يا هماوردخواهی در امري كه مردم در آن از نبوغ و توانايي برخوردار نباشند، در واقع تحدّي به شمار نميآيد. مثلاً اگر ما قهرمان وزنهبرداري جهان را با مرد عادّيي كه هيچ مهارتي در اين فن ندارد، به مبارزه فراخوانيم اين امر به هيچ وجه تحدّي شمرده نميشود به این دليل كه آن شخص عادّي در اين فن هيچ مهارت و آشنايياي نداشته است. اما اگر دو قهرمان همطراز از قهرمانان جهان را با هم رو در رو گردانيم، در اينجاست كه معني «تحدّي» در ميان آنها به درستی تحقق پيدا ميكند.
بنابراين، معجزهء يك پيامبر به علاوهء آنکه باید شكنندهء قوانين بشري و خارج از حوزهء توانمندیهاي آن باشد در عين زمان بايد از سنخ اموري نیز باشد كه در عصر آن پيامبر، مردم و يا نخبگاني از آنان، در آن به نبوغ و كمال بشري رسيده باشند. از اينها گذشته، اسباب و ابزارهاي آن تحدي نيز ميبايد برای هماورد خواهان فراهم باشد. به اين معني كه مخاطبان معجزه به وسايل مورد نياز براي مبارزه با آن نيز بايد دسترسي داشته باشند و سپس آن وسايل در ميدان مبارزه با آن معجزه به کار افتد ولی سر انجام در برابرآن ناتوان گردد.
البته مثالهاي صريح در اين باره؛ معجزات ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام است كه همه به ویژگیهای آنها آشنا هستيم.
تردیدی نیست که پیامبر خاتم در عصر بلوغ عقلي بشر به رسالت مبعوث گرديدند. آري؛ در شب خجستهای از شبهاي ماه رمضان سال (610 م) وحي الهي بر پيامبر اميeنازل شد و تعجببرانگيز نبود كه اولين پيغام وحي، ايشان را به خواندن دستور داده و بحث علم و شاخصترين ابزار توليد آن؛ يعني «قلم» را به ميان ميكشید که اين خود بدون شك اعلام صريح اين حقيقت به تاريخ بود كه بشر وارد عصر جديدي گرديده است كه عصر «علم» است.
بر همین مبني است كه معجزهء پيامبر خاتمe«كتاب» است؛ كتاب بزرگ خدای دانا و توانا كه ابعاد و جوانب اعجازي آن فراتر از حد و حصر بشر ميباشد. کتابی که معجزه است در لفظ و معني، در امروز و فردا، در ادب و بلاغت، در ترکیب و ترتيب، در علوم و معارف، در برنامه و شريعت، در پاسخگويي هميشگي به نيازهاي معنوي و مادي بشر، در اصلاح عقايد، اصلاح عبادات، اصلاح اخلاق، اصلاح اجتماع، اصلاح سياست و اصلاح اقتصاد.
و در حوزهء آزادي؛ آزادي خرد و اندیشه، آزادي شعور و ضمير و آزادي روح و روان از بند هر نوع بندگي وبردگي ذلّتآور براي غير پروردگار يكتا.
و معجزه است در عرصهء خبر؛ یعنی إخبار از امور غيبي و تاريخی، از گذشتههاي دور تا آيندههاي دور و نزديك.
و معجزه است در تأثيرگذاري خارقالعاده بر فطرت و روان بشر و بالاخره معجزه است در عرصهء علوم هستي شناسي و تجربي كه موضوع بحث اين كتاب میباشد.
راز جاودانگي اعجاز قرآن:
بايستهء ذكر است كه معجزهء قرآن با معجزات پيامبران پيشين از چندین وجه، تمايز اساسي و جوهري دارد كه مهم ترين وجه تمايز، جاودانهگی آن است؛ زيرا معجزات پيامبران گذشته اين حقيقت را كه آن پيامبران فرستادگان خداي عزّوجلّ اند، با خرق قوانين هستي به اثبات رسانده و سپس با مرگ آن پیامبران هم به پايان می رسيدهاند؛ بناءً هر كس آن معجزات را ديده است، به آنها ايمان آورده و هر كس هم كه آنها را نديده است، آن معجزات برایش حكم خبري را داشته و دارد كه به گذشته مربوط است و ديگر اثري عملی از آنها مشهود نيست.
اما معجزهء قرآن جاودانه است؛ با گذشت روزگاران از بين نميرود و با رحلت رسول اكرمeهم به پايان نيامده است بلکه با حضور اعجازگرانهء خود براي هميشه در صحنهء زمان و زندگي حاضر است؛ هر منكري را به تحدّي فرا ميخواند و هر انساني را در هر عصر و هر نسلي كه زندگي ميكند، به راه خير و هدايت و رستگاري رهنمون ميشود. اين معجزه جاويدان است تا در گذار زمان هيچ كس را بر فروگذاشت اين دين كه پایانبخش اديان و شرايع آسماني است، عذري باقي نماند.
راز جاودانگي اعجاز قرآن و پايان پذيري معجزات پيامبران پيشين در اين حقیقت نهفته است كه معجزات گذشته، فعلي از افعال خداي سبحان بودهاند و فعل خدای سبحان ممكن است بعد از اجرا به پايان برسد. مثلاً دريا براي موسيuشكافته شد و سپس به طبيعت اصلي خود باز گشت. آتش ابراهيمuرا نسوزاند و لي بعد از به پايان رسيدن معجزه، مجدداً به خاصيّت اوليهء خود بازگشت. اما معجزهء پيامبر ما فعلي از افعال الهي نيست بلكه صفتي از اوصاف او تعالي است كه عبارت از صفت «كلام» ميباشد. فعل در صورتي باقي ميماند كه فاعل آن را ابقا نمايد اما صفت تا آنگاه باقي است كه موصوف خود باقي باشد. پس از اين روي است كه خداي حيّ لايموت، براي هميشه به اين معجزه که نه تنها فعلی از افعالش بلکه صفتی از اوصافش نیز میباشد، جاودانگي بخشيده است.
اهمیت مبحث اعجاز علمي قرآن كريم:
یکی از إلزامات جاودانهگی رسالت قرآن این است كه قرآن بايد براي هر نسل و هر عصر، عطاها و بخششهاي نوینی داشته باشد؛ عطاهايي كه نسلهاي گذشته را از آنها بهرهء بالاستقلال نبوده است، از آن روی که قرآن رهنمود الهي براي همهء جهانيان است كه پيام آن به عصر و نسلي خاص و امّتي معين محدود نيست. پس اگر دادههای قرآن تجدد پذير نبوده و در گذار اعصار و قرون، مستمراً متطوّر نشود و مثلاً در يك قرن به اتمام رسد، بيگمان قرآن دچار انجماد و ايستايي ميشود و درآن صورت نسلها و قرنهاي بعدي بايد بر خوان گذشتگان نشسته و خود بهرههاي نويني از اين مائدهء پروردگار نداشته باشند؛ حال آنکه زمان، حرکت و تطوّر، راه خود را میروند و به رهآورد گذشته نه فقط قانع نیستند که آن رهآورد برایشان کافی و وافی نیز نمی باشد.
پس یکی از ملزومات اعجاز قرآن، سیّالیّت و تجدد پذیری مفاهیم آن است. عطاي اعجازي قرآن متجدّد و مائدهء فيّاض آن در هميشهء زمان سخي و بخشنده است؛ هرگز انجماد نپذيرفته و قادر است تا براي هر نسل دادههایی را پيشكش نمايد كه با موهبتهاي آن براي عصرهاي گذشته، متفاوت باشد.
در اینجاست که به اهمیت طرح مبحث اعجاز علمی قرآن کریم متوجّه می شویم؛ زيرا مفاهیم علمی قرآن کریم درست همان بستری است که عنصر تجدد و باز تولید مفاهیم در آن به روشنی نمایان است.
نکتهء بسیار مهم در اینجا اين است که موهبتها و عطاهاي تجددپذير علمی قرآن البته در عين يك آيه نمايان است و صرف نظر از متغیّرات زمان، مکان و انسان، همچنان برای همیشه شناور می باشد. يعني ما آياتي از قرآن را داريم كه هر روز در معني و مبناي علمی خود، ابعاد و اعماق جديدي را براي ما موهبت مي کنند؛ ابعاد و اعماقي كه انسان عصر اوّليهء نزول قرآن نميتوانسته به فهم و درك جامعي از آنها دست يابد. البته اين بخش از آيات قرآن جدا از آياتي اند كه به برنامهء عبادي و امور حلال و حرام یعنی حوزهای تعلق ميگيرند که کمتر متغیّر بوده و بیشتر به ثبات گرایش دارند؛ بلکه اين آيات از زمرهء آيات كَوني اند كه به حوزهء آفرينش انسان و طبيعت، به آفاق و انفس ارتباط گرفته و در اين ميادين سير ميكنند. يعني در حوزه و گسترهای كه عقل بشر در هنگام نزول قرآن، آمادگي و توانايي فهم دقيق حقايق محيط بر آنها را نداشته است؛ حقایقی مانند كرويت زمين، پوشش جوي زمين، نسبيّت زمان، نظامهاي دقيق و پيچيدهء منظورشده در متن آفرينش... و بسی از قوانين اساسي هستي كه قرآن كريم بدانها پرداخته است؛ قوانين بزرگ كَونيي كه انسان به هر حال از آنها بهرهمند ميشود؛ چه به آنها علم داشته باشد و چه نداشته باشد چرا که در تأثيرگذاري و بهرهدهي آنها،آگاهي يا عدم آگاهي انسان منشأ اثر نيست.
به همين دليل تفسير دقیق این قضاياي علمي براي معاصران نزول قرآن كريم، هرگز ضروري نبوده است. و لذا ملاحظه ميكنيم كه رسول خداeاز برابر آياتي اينگونه، گذري بی درنگ كرده و محتواي آنها را به عقل بشري وا گذاشته اند تا هر نسلي فراخور حجم ادراكات علمي و عقلي خود، از آنها بهره گيرد.
معجزهء قرآن در اینجا دقيقاً اين است كه براي هر عقلي، به اندازهء حجم آن یعنی به همان مقدار كه وی را ارضا نمايد، میبخشد. به همين جهت ميبینيم که مردم کم سواد فاقد دانش، در قرآن گمشدهء خود را مييابند، انسانهای متوسط و اندکمایه نيز مفاهيمی را در قرآن توانند يافت كه ارضایشان نمايد، افراد متبحر و متخصص در علوم مختلف نيز اعجاز قرآن را آنگونه در مييابند كه با حيرت و اعجاب تمام در برابر آن درنگ می كنند. كه من در اين كتاب نمونههايي از اين دست را معرفي كردهام.
پس از آنجا كه قرآن براي هميشه آمادهء عطا و بخشش است، بناءً خداي عزّوجلّ انسان را به تدبّر، تفکّر و تأمّل در اين كتاب بزرگش فرا خوانده است؛ جايي كه ميفرماید:
]كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ[
«كتابي است مبارك كه آن را بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن بينديشند»[ص/29]
]أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[
«مگر به آيات قرآن نميانديشند، يا كه بر دلهایشان قفلهايي نهاده شده است؟» [محمد/24]
اين بدان جهت است كه عقل بشر به بسياري از حقايق اعجازي قرآن پی نمی برد مگر آنگاه كه در آنها به تأمّل و پژوهش بپردازد. پس قرآن براي هميشه آماده است تا جان و روان و خرد انسان را از فيضان معانی معجزآساي عقلي، علمي، و عرفاني خويش بهرهمند گرداند.
قطعاً دعوت پروردگار بزرگ از انسان به تأمّل در كتاب معجزش، خود نشانهء روشن پايانناپذيري اقيانوس بيكرانهء موهبتهاي وي در اين كتاب است، در غير آن اگر همه عطاهاي قرآن در بُعد عقيدتي و عبادي و نهايتاً ايماني آن خلاصه ميشد، ديگر پروردگار بزرگ اين فراخوان عام را اعلام نميكرد بلكه در يك كلام ميگفت: اينك قرآن به عنوان نظامنامهء عقيدتي و برنامهء زندگي تقديم شما ميگردد و شما را به كاوش در محتواي آن كاري نيست؛ زيرا اين فرمان الهي است و بايد بدون تأمّل و تفکّر آن را بپذيريد!
شگفت اينکه دعوت الهي به تأمّل و تفکّر در قرآن كريم كه كتاب «مقروء» وی است، با دعوت و فراخوان مكرّر و مؤكّدش به تأمّل در طبيعت و كائنات كه كتاب «منظور» وي می باشد همراه مي شود؛ زيرا خداي سبحان در آيات عديدهيي به ما دستور ميدهد كه كتاب كائناتش را نيز بگشاييم و در آن به كاوش و تأمّل بپردازيم چه شكي نيست كه هر ورقي از كتاب منظور كائنات وي، راهي و علامه یی و ايمائي است به سوي حرفي، كلمهيي و آيهيي از كتاب مقروئش.
از اين روي است كه تأمّل در آيات کَونی پروردگار متعال، امری واجب بلكه فرض ذمّهء هر انسان مكلفي است:
]إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لأولِي الألْبَابِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتفکّرونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[
«مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يكديگر آمدن شب و روز، براي صاحبان خرد نشانههاي (قانعكننده) است. همانآنکه خدا را (در همه احوال) ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد ميكنند و در آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند. (كه): پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريدهاي، منزهي تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار» [آل عمران/190ـ191]
به همين جهت است كه بايك نگاه اجمالي به قرآن كريم، در می یابیم كه (35) آيه در اين كتاب الهي ما را به تأمّل و تدبّر در آنچه ميآموزيم فراخوانده و بيشتر از (50) آيه ما را به نگرش در زمين و تأمّل در ملكوت آسمانها و تمام عرصهگاه كائنات دعوت مينمايد. اين دعوت، مسلّماً دعوت صريحي است به سوي علم.
و كدامين كتاب مانند قرآن از علما بهگونهيي تجليل و تكريم نموده است كه بگويد:
]إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[
«از بندگان خدا فقط دانشمندانند كه از او پروا دارند» [فاطر/28]
البته نبايد تصوّر شود كه اين آيه فقط ناظر بر علماي ديني و مذهبي است؛ زيرا اين آيه بعد از آيهء (27) سورهء فاطر آمده است كه ميگويد:
]أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ. وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[
«آيا نديدهاي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد و (به وسيلهء) آن ميوههايي كه رنگهاي آن گونهگون است بيرون آورديم؟ و از برخي كوهها راهها (و رگههاي) سپيد و گلگون به رنگهاي مختلف و سياه پر رنگ آورديم. و از بندگان خدا فقط دانشمندان (و دانايان اند) كه از او پروا ميدارند. آري! خدا غالب آمرزنده است» [فاطر/27ـ28]
چنانکه ملاحظه ميكنيم، سياق آيه به روشني ناظر بر دانشمندان عرصهء علوم هستی شناسی است كه علماي واقعي دين نيز ميتوانند از زمرهء آنان به حساب آيند.
البته قضيه فقط به همين جا ختم نميشود، بلكه خداي عزّوجلّ اين دانشمندان را بعد از فرشتگان خود به عنوان شاهدان توحيد خویش نيز معرفي کرده است، جايي كه ميفرمايد:
]شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[
«خدا كه همواره به عدل قيام دارد، گواهي ميدهد كه جز او هيچ معبودي نيست و فرشتگان (او) و دانشوران (نيز گواهي ميدهند كه) جز او كه توانا و حكيم است، هيچ معبودي نيست» [آل عمران/18]
اهداف انتخاب موضوع:
پیش از آنكه مستقیماً به اهداف انتخاب موضوع بپردازم بي مناسبت نیست تا بر زیرساختهای ضرورت رویکرد قرآن به آیات علمی که می تواند ما را به طور طبیعی وارد هدفمندیهای روشن و ضرورت مبرهن طرح این مبحث بسازد، اشاره ای گذرا داشته باشم:
در بررسي زیرساختهای المام و انهماك قرآن به آيات علمي، سه نکتهء مهم را متبارز مييابيم:
1. خداي سبحان در علم قديم خويش ميدانست كه بعد از گذشت چند قرن از نزول قرآن، گروهي از انسانها خواهند آمد تا بگويند كه با ظهور عصر علم، ديگر عصر ايمان به پايان آمده است. لذا براي وارونه ساختن اين پندار، خدای متعال در قرآن كريم خود آياتي را نازل نمود تا اين گروه از مردم را به عجز و درماندگی واداشته و برايشان ثابت سازد كه كتاب بزرگ وي چهارده قرن قبل، عصر علمي را كه ايشان از آن سخن ميگويند در تابلوي آيات كَوني خويش به تصوير كشيده است؛ به طوري كه بشر قرنها بعد از آن توانسته است معاني آيات علمی قرآن را نه به طور جامع و مطلق، بلكه در چهارچوبی محدود كشف نمايد. هم از اين روي در آية (53) سورهء مباركهء «فصّلت» ميفرمايد:
]سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ[
«به زودي آيات و نشانههاي خود را در آفاق و انفس بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است»
در اينجا بايد به معنی حرف سين در «سَنُرِيهِمْ» كه مفيد استقبال است توجّه داشته باشيم. يعني: ما در آينده اين آيات و نشانهها را برای بشر روشن خواهیم ساخت، كه البته این آینده در آيهء کریمه پايانهای معین نداشته و پيام آن براي همه نسلها و عصرها تا قيام قيامت باقي است.
2. شكي نيست كه دعوت اسلامي براي انسانها فقط ويژهء قوم عرب نبوده بلكه دعوتي است براي كافهء بشريّت؛ از آن روي که پروردگار متعال پيامبر گرامي ما را برخلاف ساير پيامبران که هر يك به سوي قوم و ملّتي معيّن فرستاده ميشدند، براي عامهء بشر مبعوث گردانيد و ايشان را خاتِم همه پيامبران ساخت. چنانکه در آيهء (107 ) سورهء «انبيا» ميفرمايد:
]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[
«و ما نفرستاديم تو را اي پيامبر، مگر رحمتي براي عالميان»
و در آيهء (28) سورهء «سبا» ميفرمايد:
]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[
«ما نفرستاديم تو را، جز بشارتگر و هشدار دهنده براي تمام مردم»
و در آيهء (158) سورهء «اعراف» ميفرمايد:
]قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[
«بگو: اي مردم! بيگمان من فرستادهء خدايم به سوي تمامي شما»
روشن است كه «اعجاز بلاغي قرآن» فقط ميتواند قوميّت عرب را ارضا و اقناع نمايد در حالی که تبليغ پیام اسلام براي مردم غير عرب، قطعاً مستوجب آن است تا در جهت اقناع ايشان به معجزهء پيامبر اسلامeراهي ديگر وجود داشته باشد؛ چه ترجمهء قرآن به زبانهاي ديگر، اعجاز بلاغي آن را كه کلّا به نصّ عربي وابسته است، به زبان ديگري انتقال نميدهد و بناءً ترجمهء قرآن نميتواند تنها راه اقناع مردم غير عرب نسبت به حقانيّت آن باشد.
هرچند اين امر كه ترجمهء قرآن ميتواند ارزشهای اسلام را براي مردم غير عرب روشن گرداند، حقيقتي است آشکار؛ ولي اين امر به خودی خود بسنده نيست چرا که اديان ديگر نيز به سوي بسی از اين ارزشها فرا خواندهاند. بناءً پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آيا ما واقعاً ميتوانيم از همهء مردم دنيا بخواهيم زبان عربي را فرا گيرند تا با اعجاز بلاغي و ادبي قرآن آشنا شوند؟ قطعاً تحقق بخشيدن به اين پيشنهاد اگر غير ممكن نباشد، کاری سخت دشوار است.
پس از آنجا كه قرآن معجزهء پيامبري است كه براي عموم مردم برانگيخته شده است بنابراين، معجزهاش نيز بايد علاوه بر بُعد بلاغی داراي ابعاد ديگر اعجازي نیز باشد تا اين ابعاد اعجازي برهان قاطعي بر حقانیّت قرآن براي مردم غير عرب زبان نيز تلقي شود. بيگمان «اعجاز علمي قرآن» يكي از این ابعاد است.
3. اعجاز قرآن در عرصهء علمي بيشتر در اين حقيقت متبارز ميشود كه قرآن در عصر خمودگی و خموشی علمي بشر نازل شده و معلومات بشر آن عصر، در گسترهء علوم طبيعي، كَوني و سایر ميادين علم بسيار اندك و اغلب خطاآميز بوده است. مثلاً بشر قبل از عصر رسالت، آسمان را سقف زمين ميپنداشت و ستارگان را ميخهاي نقرهاي درخشان كوبيده بر اين سقف و يا قنديلهايي كه در فضا معلّق اند. بشر در آن عصر خورشيد را ساكن و بيحركت، زمين را سوار بر يكي از شاخهاي «گاو مادر» و زلزلهها را معلول انتقال زمين از يك شاخ گاو به شاخ ديگر آن ميپنداشت. و بدين گونه افكار و انديشههاي خرافي ديگر.
در چنان عصري، قرآن ميآيد و در عرصهء علوم آفاقي و انفسي آياتي را كه از ابتدا تا انتها و تا بيانتها، جلوهبخشاي حقّ و صدق و معرفت اند به نمايش ميگذارد و باز بر زبان پيامبر اُمّيي كه هرگز نميخوانده و نمينوشته است؛ چنانکه به هيچ مكتب و معلّم و آموزشگاهي هم نرفته است. آري! اين آيات معجز علمي بر قلب مردي نازل ميشود كه در نوجواني چوپان گوسفندان و در دوران جواني كارگر امور تجاري در كاروان بوده است. چنانکه خداي متعال در آيهء (48) سورهء «عنكبوت» ميفرمايد:
]وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[
«و تو هيچ كتابي را پيش از اين نميخواندي و با دستت هيچ كتابي را نمينوشتي، وگرنه باطلانديشان قطعاً به شك در ميافتادند»
شهيد سيدقطب «رح» صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» در بحثي روشنگرانه پيرامون تصحیح نگرش به آیات علمي قرآن كريم و اهداف آن، مينويسد:
«شكي نيست كه قرآن كتاب هدايت انسان است. قرآن براي تحقق اين هدف اساسي، در صدد ايجاد جهانبيني خاص، نظام خاص و جامعه يي خاص ميباشد. در صدد ايجاد امّت جديدي در روي زمين است كه نقش ويژهء خود در رهبري بشريت به سوي شاهراه حق و خير و فضيلت را بر عهده گرفته و نمونهء معيني از جامعهء انساني را كه در مكتبها و نظامهاي بشري تكرار نشده است، پديدار گرداند. بنابراين، هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده و اعجاز علمي آن نيز كل ابعاد اعجازي قرآن را در بر نميگيرد. به همين دليل است که قرآن نيامده است تا كتابي در علم نجوم يا كيميا يا طب باشد؛ آنگونه كه بعضي از هواداران قرآن از آن ميطلبند. يا چنانكه در جانب ديگر، برخي از دشمنان قرآن ميخواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل اين علوم قرار دهند! بيترديد هر دو نوع كوشش در اين راستا، چه از سوي دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر دركي نادرست از طبيعت اين كتاب و مأموريت اصلي آن ميباشد.
پس وقتي ما به ميدان اعجاز علمي قرآن كريم وارد ميشويم، بايد بر اين حقيقت تأكيد بگذاریم كه مأموريت اصلي و موضوع اساسي قرآن همانا «انسان» است. وظیفهء قرآن این است تا چهارچوبهای بنیادین یک جهانبینی کلّی از نظام هستی و رابطهء آن با آفريدگار آن را پي افکنده و جايگاه انسان در اين ميان را معرفي نمايد. آنگاه بر اساس اين بينشها و نگرشها، يعني بر اساس اين جهانبيني كلّي، برنامهاي را براي زندگي به وجود آورد كه به انسان ميدان دهد تا تمام نيروها و توانمندیهاي خود و از جمله توانمندي عقلي و علمياش را در عرصهء شناخت هستی به كار اندازد و در همان حدود و ثغوري كه برايش تعيين شده است به بحث و بررسي، كاوش و پژوهش، تحقيق و تفسير و تجربه و تطبيق پرداخته و به آن نتايج و باورهايي كه ميتواند برسد، برسد؛ نتايجي كه بالطّبع نه نهايي هستند و نه هم مطلق و غير شكننده. پس اگر قرآن به ميادين علم ميرود تا كليدهاي اصلي مفاهيم كلّي در عرصهء علوم كَوني و تجربي را به دست انسان بدهد، در واقع خود اين امر، حركتي در راستاي هدفمندي ياد شده است و اما هرگز نبايد فراموش كرد كه رهيافتهای علمي قرآن در اين بُعد از ابعاد اعجازي نيز نهايتاً به آن قلهيي كه نامش «ايمان» است منتهي ميشود.
بنابراين، موضوع محوري قرآن همانا خود «انسان» است؛ انسان با ديدگاهها و باورمندیهاي خود، با مشاعر و ادراكات خود، با روشها و رفتارهای خود و با روابط و علايق خود. اما علوم مادّي و نوآوري در عالم مادّه، با ابزارها و راهكارهاي گونه گون آن؛ موكول به عقل انسان، تجارب، اكتشافات، فرضيّات و نظريّات اوست تا خود در اين عرصه، منطبق با توانمندیهاي خويش پيش بتازد.
سپس نویسنده ميافزايد: «من از سادهلوحي بعضي از مسلمانانی که عاشق و دلسوختهء خدمتگذاري به قرآن اند در شگفتم؛ آناني كه به انگيزهء دفاع از قرآن يا خدمت به آن و دقيقاً تحت تأثير زرق و برقهاي خيرهكنندهء علوم و تكنولوژي جديد، تلاش ميكنند تا چيزهايي را بر قرآن بيفزايند كه از قرآن نيست و اموري را بر آن تحميل نمايند كه هرگز مقصود قرآن نبوده است. كساني كه ميكوشند تا قرآن را كتابي در علوم طب، كيميا، نجوم و... معرفي نمايند، گویی با اين كار خود قرآن را بزرگ و باشكوه ميگردانند!!
اين عده از مسلمانان سادهلوح بايد بدانند كه اوّلاً قرآن در موضوع خود كتاب كاملي است و ثانياً اينکه موضوع آن بزرگتر از همهء اين علوم ميباشد زيرا موضوع آن خود انسان است؛ انساني كه اين علوم را كشف ميکند و از آنها بهره ميگيرد. شكّي نيست كه تحقيق و پژوهش، تجربه و تطبيق و اكتشاف و نوآوري، از توانمندیها و ويژگیهاي عقل انسان است، در حالي كه قرآن بناي كلّيت اين انسان را بر عهده دارد؛ بناي مجموعهء شخصیت آن، ضمیر آن و نیز عقل واندیشهء آن را. چنانکه قرآن عهده دار بنای جامعهء انساني نيز هست، جامعهيي كه به اين انسان اجازه دهد تا از امكانات به وديعت گذاشته شده در اندرون وجود خويش، به درستي بهره گيرد. و بعد از آنکه انساني سالم متولد شد و جامعهء سالم به وجود آمد طبيعي است كه آن وقت قرآن به او ميدان ميدهد تا در عرصهء پژوهش و تحقيق جلو آمده به نتايجي درست يا نادرست دست يابد؛ در حالي كه موازين و ملاكهاي بينش و تفکّر صحيح را نيز براي وي تأمین و تضمين نموده است.http://www.55a.net/firas/farisi_photo/123106957698.jpg
همچنان جواز ندارد كه ما حقايق علمي نهايي و معجزات علميي را كه اين كتاب الهي در راه ايجاد يك جهانبيني درست از طبيعت هستي، طبيعت همآهنگي و انسجام ميان اجزای آن و نهايتاً ارتباط يكپارچهء آن با آفرينندهء يكتايش ارائه ميكند، به فرضيّهها و نظريّههای عقلي بشر و يا حتي به آنچه كه «حقايق علمي» ناميده ميشوند و از طريق تجربيّات قاطع بشري به دست ميآيند وابسته بسازيم؛ چه حقايق و آيات علمي قرآن، حقايقي نهايي، قاطع و مطلق اند از آنجا كه سرچشمهء آنها، عقلي است ازلي و ابدي كه بر ازل و بر ابد احاطه دارد، چه او خود آفرينندهء هستي است و بنابراين علم و معرفتش نيز در بند زمان و مكان نميباشد. در حالي كه رهآوردهاي عقلي انسان ـ هر چند هم كه از پشتوانهء ابزارهاي نوين برخوردار باشند ـ حقايقي غير نهايي، غير قطعي و به چهارچوب تجربيّات و ابزارهاي ناقص بشري محدود ميباشند و به طبيعت حال؛ پیوسته در معرض تغيير، تعديل و نقص قرار دارند و حتي در معرض اينکه رأساً به عقب برگردند!
ليكن اين سخن بدين معنی نيست كه ما از آنچه علم در عرصهء آفاق و انفس؛ يعني در عرصهء انسانشناسی و هستيشناسی براي فهم روشنتر معاني و آيات قرآن و اثبات حقايق ايماني آن به ما ارائه ميكند و اين دادهها در واقع تفسيري هر چند كمرنگ، ناقص و متغيّر از اعجاز آيات علمي قرآن را به دست ميدهند، تماماً چشم پوشيده و از آنها بهره نگيريم، قطعاً ما چنين چيزي را توصيه نميكنيم».
در واقع براي تحقّق همين مرام است كه كتاب حاضر تدوین شده است. بنابراين مؤلّف قطعاً بر سر آن نیست تا در اين كتاب، قرآن كريم را به وسيلهء علم بشر اثبات نموده و يا با علم بشري بر صحّت و حقّانيّت آن استدلال كند؛ زيرا در حقيقت اين علم است كه براي اثبات خود نيازمند استمداد از كتاب خداي عليم ميباشد.
پس اگر در اين رساله از اكتشافات علمي بشر سخن به ميان ميآيد ـ كه فراوان هم به ميان ميآيد ـ غايهء اساسي از اين بيان، نزديكساختن معاني و مفاهيم اعجازي آيات علمي قرآن به اذهان بشر و به تبع آن متبلور ساختن حقّانيت اين كتاب الهي است. با ايمان راسخ به اين حقيقت كه ميان علم «صحيح» و وحی «صریح» هيچ نوع تصادمي وجود نداشته و چنين تقابلي هرگز ممكن نيست مگر آنگاه كه تئوري علمي نادرست بوده و يا فهم ما از قرآن، فهمي مغلوط و خطاآميز باشد. و کسانی كه نگارنده با بهرهگيري از آثارشان این كتاب را به تأليف آورده است، هرگز مدعي چنين عصمتی نبوده و نميتوانند خود را از اين نقص تبرئه نمايند.
به عبارتي ديگر، مطابقت آيات قرآن کریم با اكتشافات جديد علمي ـ كه محور بحث اين كتاب ميباشد ـ مبتني بر اين حقيقت است كه علم جديد در پارهيي از موارد توانسته است از روي رازهاي علمي و اعجازي آياتي از قرآن پرده بردارد؛ و هم از اين روي علم جديد توانسته است مضامين و مفاهيم سودمندي را در راستاي تفسير اشارات قرآني در بارهء اين موضوعات، در اختيار ما قرار دهد. حال اگر بررسیهاي علمي آيندهء بشر، پدیدهای از پديدههاي علم جديد يا موضوعي از موضوعات آن را به طور كلّي يا جزئي ابطال نمود، اين امر مطلقاً به صداقت و حقانيّت قرآن لطمهيي نميزند؛ بلكه معني واقعي چنين تحوّلي اين است كه مفسّر قرآن درآن مقطع خاص، در كوشش خود براي تفسير يك اشارهء مجمل قرآني، ناكام بوده است.
بلي؛ قرآن برنامهء هدايت انسان است و در این راستاست كه آيات اين كتاب معجز، سرشار از اشارات و بيانات علمي در هر دو ميدان علوم آفاقي و انفسي ميباشند تا دريچههاي جديدي را بر روي عقل جستجوگر انسان به سوي افقهاي هدايت و ايمان بگشايند. هم از اين روي است كه الفاظ و مشتقّات «علم» بيشتر از (160) بار در قرآن كريم تكرار گرديده و در حدود (750 ) آيه از مجموع كل آيات آن؛ آيات علمي و بقيّه به ابعاد تشريع، عبادات، عقايد، تكاليف، معاملات، قصص، امثال... مربوط ميباشد.
از آنچه گفتیم اهداف انتخاب موضوع این رساله که در بالا به مؤلّفه های عمدهء آن پرداخته شد در چند نکتهء آتی خلاصه می شود:
1- با نگاهی به میراث علمی گرانسنگ تاریخ تفسیر و علوم قرآن، این واقعیت در همان بادی امر به دیده میآید که حجم عظیم تفاسیر قرآنی از نخستین تفسیر جامع قرآن کریم – تفسیر طبری – گرفته تا آخرین تفاسیری که در اوایل نیمهء اول قرن سیزدهم هجری تألیف شده است، کتابهایی اند كه هیچ يک آنها نه تماماً و به طور همه جانبه در بُعد تبیین اعجاز علمی قرآن کریم پاسخگوی داده ها و دریافتهای نوین از آیات قرآن ميباشند و نه عمدتاً جوابگوی همهء مطالبات مخاطبان حال حاضر قرآن کریم. دلیل آن به طور روشن در اين نکته متبارز است که قرآن در عین اينکه فرازمانی، فراجهانی، فرا تاریخی و فراتر از تحولات مقطعي می باشد اما برای همیشه با زمان و سیر تحولات و انکشافات زندگی و جهان در حال حرکت و سيّاليّت است چرا که کتاب همیشهء خداي متعال برای همیشهء بشر می باشد. حال آنکه تجارب و برداشتهای بشری غیر مأثور، همواره در معرض نسخ، انجماد و ایستایی قرار دارند و چه بسا اگر از پارهء جهات به کلّیت يک موضوع ناظر باشند، اما در بُعدی دیگر نتوانند افقهای جديد را تماماً برتابانند.
البته اين امر نه از ارزش میراث علمی بشر میکاهد و نه به جنبههای کاربردی آن در حیات و هستی لطمه وارد می کند چرا که قضیه در اینجا قضیهء «نسبیّت» است. در بسي از موارد چنين می شود که قضایای علمی ناشی از تجارب بشری، در پیوند با معارف الهی جاودانه و بدون تاریخ مصرف می شوند ولی در پارهای از موارد هم آن فهمها و دریافتها تاریخ مصرف دارند. تازه اندیشه هایی هم که تاریخ مصرف دارند به درد بازخوانی مجدّد می خورند و گاه در نسبیّت ظروف بشری که از انسانی تا انسانی دیگر متفاوت است، کارایی و اثربخشی خاص خود را نیز ممکن است دارا باشند.
لذا تکرار و تأکید میکنم که میراث علمی مربوط به حوزهء فهم بشری از آیات قرآن؛ از نظر فراگیری، ژرفا، تنوّع، تکثّر و گسترهء موضوعی همیشه کارا، مفید و اثربخش اند در عین اينکه نیاز به امتداد و تکامل داشته و ممکن است در ظروف و شرایطی پاسخگو نباشند. مثلا روشن است که کتاب تفسیر فخر رازی به تصنیف آمده در ده قرن قبل، پیش از جهش علمی و خیزش تمدنی عصر حاضر تدوین شده است. بنابراین اگر این کتاب نتواند از توافق و تلائم دقیق و روشنی که میان نصوص کتاب و سنّت و اکتشافات علمی جدید در حوزهء هستیشناسی پديدار شده است خبر دهد – که قطعا هم نمی تواند – این امر مسلّما نقصی در تفسیر کبیر رازی به شمار نميرود، به این دلیل که این کتاب بر حقایق مفهومی آیات قرآن منطبق با ظرف فکری عصر خود ناطق بوده و از ویژگی سیّالیّت ذاتی و جوهری متن قرآن کریم که از مختصات اعجازی آن ميباشد در همان برههء مشخص، آیینه داری نموده است و حالا آمده است تا بگوید: من پلکان صعود به معراج مفاهیم پایان ناپذیر قرآنی را تا بدینجا برافراشتهام؛ پس بر آن فراز آیید اما از اين فراز تا فرازهای ناشناختهء بعدی و تا بی نهایت، دیگر مال من نیست؛ این شما و زور گامهای تفکّر و نفس نفس لحظههای تأمّل و اندیشه تان، ولی من همچنان در پشت سر حامی و جانمایهء راهتان هستم و همهء تاریخ را در ورایتان با شما خواهم ماند.
2- تفسیر آیات علمی قرآن از منظر علم جدید و همراه و همپا با انکشافات زمان در واقع همان تداوم پيام و اعجاز قرآن در عرصهء بخشندگی مفهومی و معرفتی است. البته این امر مسئولیّت قرآن پژوهان مسلمان را در عصر حاضر که عصر انفجار معرفتی و معلوماتی بشر است دوچندان می سازد. رسالهء حاضر کوششی متواضعانه در این راستاست.
3- قوانین و برنامه های دینی برای جامعهء بشری همواره از حکمتهايی ارزنده برخوردار می باشند که شارع حکیم، فهم بسی از این حکمتها را به عقل بشر وا گذاشته است. روشن است که عقل فقط از دریچهء علم می تواند به این رموز پی ببرد. پس تفسیر آیات علمی قرآن کریم خود رازگشای حکمتهای قرآنی ميباشد. مانند آنچه که علم جدیداً از حکمتهای روزهء رمضان، زیانهای گوشت خوک، شراب و امثال آن پرده برداري نموده است. این رساله نیز در بسی از عناوین خود همین هدف را دنبال خواهد کرد.
4- استحکام تهدابهای ایماني در دلهای مسلمانان از طریق بارورسازی اندیشهء آنها با مفاهیم و حقایق علمی برخاسته از متن و روح قرآن، هدفی والا و گرانمایه است که جامعهء علمی بویژه نهادهای اکادمیک باید در جهت آن گامهای برازندهای بردارند. بدون تردید یکی از زمینه های این استحکام و باروری، بیان امتداد و پیوستگی برهانهای قرآن از عصر رسالت تا عصر اکتشافات علمی و تا فراسوی آن ميباشد. پس اگر معاصران پیامبر اکرمrبسیاری از معجزات ایشان را به چشم سر دیده اند اینک خدای عزّوجلّ به مردم عصرما و عصرهای دیگر، معجزات روشن قرآن را که متناسب با ایجابات عصرشان نيز ميباشد نشان داده و از این طریق راهي به سوي درک بيشتر حقانیّت قرآن ميگشايد. این یکی دیگر از اهدافی است که رسالهء حاضر به دنبال تحقّق آن می باشد.
5- خدای متعال نگرش در پدیده های هستی را که علوم تجربی بر بنیاد آن استوار اند، راهی به سوی ایمان به خود و ارزشهای دین خویش قرار داده است، اما گاه دیده شده که این نگرش در محیط های سنّتی دینی و مراکزی که از آن نمایندگی میکنند نه تنها به زاویهء افول پیوسته است بلکه حتی به نوعی دغدغه آميز نیز با آن تعامل می شود. از این است که پیوند میان جامعهء سنّتی دینی و کانونهای روشنفکری که دانشگاه، محور آنها محسوب میشود گاه دچار گسست و گاه انقطاع کامل گردیده است. طبیعی است که محیطهای اکادمیک از این نظر که بتوانند این گسلها را به شیوهء اصولی مرمّت نمایند، مسئولیّت سنگینی بر عهده دارند. پس این رساله شاید بتواند نگاه طالب العلمی را که از محیط سنّتی با افقی بسته به پوهنخی های شرعیّات گام میگذارد نسبت به مقولهء ارتباط علوم جدید با نصوص دیني، متحوّل گردانیده و ب آيينه داري از همسنخی دو مقولهء «علم» و «دین»، نشان دهد که خاستگاه «علم» و «دین» هردو، یک چيز بوده و هردو در نهایت یک هدفمندی را دنبال می کنند.
6- مضامين اين كتاب که ناظر بر ارائهء تفسيري علمي از آيات كَوني قرآن كريم ميباشد، نه تنها یکی از منابع اساسی ممدّ درسی در دیپارتمنت تفسیر و حدیث پوهنخیهای شرعیات پوهنتونهای کشور بوده میتواند بلکه مطابق کریکولم مرتّبهء جدید، از منابع مستقیم مفردات درسی مضمون ثقافت اسلامی در همه پوهنخی ها نیز به حساب میآید. از این روی، نیاز مبرم به تألیف چنین اثری که هر چند در نوع خود ممکن است منحصر به فرد نباشد ولی با پژوهش گستردهای که به هم آمده است یقینا در حیّز آن تواند بود که راهگشای خوبی برای استادان و محصلان عزیز در این زمینه تلقی شود، بيش از پيش ملموس و محسوس است.
پس ضمن سپاس از مراجع محترم اکادمیک برای تأیید سر فصلها و عنوان کلّی اين رساله، امیدوارم اهدافی که از ارائه آن مطمح نظر می باشد به تحقّق پیوسته، چراغ راه انجمن دانشگاهیان و دانش پژوهان عزیز علاقه مند به عرصهء علوم و معارف قرآن قرار گیرد.
پیشینهء مباحث اعجاز قرآن:
پیشینهء پرداختن به موضوع «اعجاز» قرآن کریم به مثابهء یک سر فصل مستقل در علوم قرآني، به قرن اول هجری بر می گردد.
نخستین بار دانشمندان عرصهء علوم قرآنی در طبقهء صحابه و تابعین مانند عبد الله ابن عباس، عبد الله ابن مسعود، ابو موسی اشعری، زید بن ثابت، مجاهد بن جبر، عکرمه، طاؤس، عطاؤ بن ابی رباح و ... بودند که در ذیل تفسیر مفردات قرآن، این موضوع را بر جسته ساختند.
سپس این بُعد از ابعاد علوم قرآن از طریق دانشمندان علم تفسیر در قرن دوم هجری تا بدانجا بارور ساخته شد که اعجاز قرآن به عنوان یک علم از شاخه های علوم قرآن جایگاه خود را به درستی پیدا کرد. با گذشت زمان بررسیها پیرامون اعجاز قرآن گسترده و گسترده تر شد. در این مرحله از تطوّر، وجوه و ابعاد اعجاز قرآن هر یک به طور جداگانه مطمح بحث دانشمندان قرار گرفت و سر فصلهایی چون: «اعجاز لغوی قرآن»، «اعجاز بلاغی قرآن»، «اعجاز بیانی قرآن»، «اعجاز تاریخی قرآن»، «اعجاز تشریعی قرآن»، «اعجاز غیبی قرآن» ... در چهارچوب مبحث کلی «اعجاز قرآن» تدوین شد.
قرن دوم هجری همچنان شاهد نظریهء اعجازی جدیدی به نام اعجاز قرآن به وسيلهء «صرفه» بود که این نظریّه از سوی نظام (ت 224ه ق) مطرح شد و ابوعثمان عمروبن بحرالجاحظ (ت 255 ه ق) در این باره کتابی را به نام «نظم القرآن» تألیف کرد که با تأسف هیچ نسخهای از آن هم اکنون در دسترس نیست.
شیخ محمد ابوزهره (رح) می گوید: «نخستین کتابی که در موضوع اعجاز بیانی قرآن نوشته شد، کتاب «نظم القرآن» جاحظ بود. او در این کتاب به بلاغت، ایجاز، حذف، زوائد، فصول، استعارات، تشبیهات و ... قرآن پرداخت».
در اوایل قرن سوم هجری ابوعبد الله محمد بن یزید واسطی (ت 306 ه ق) کتاب دیگری در موضوع اعجاز قرآن را به نام «اعجاز القرآن فی نظمه و تألیفه» به رشتهء تحریر در آورد. مصطفی صادق رافعی این کتاب را در موضوع اعجاز بیانی قرآن سرآمد دوران خود دانسته می گوید: «نخستین کتابی که شرح اعجاز بیانی قرآن را به درستی پرداخت، کتاب «اعجاز القرآن» ابی عبد الله محمد بن یزید واسطی بود».
سپس قرن چهارم هجری فرارسید و در این قرن بود که ابو الحسن علی بن عیسی الرمانی (ت 386 ه ق) رسالهء کوتاهي تحت عنوان: «النُّکَت فی اعجاز القرآن» را به رشتهء تحریر در آورد که با وجود کوچکی حجم، اما در آن هفت بعد از ابعاد اعجازی قرآن به درستی بیان شده است، با آنكه اهتمام بیشتر وی در این کتاب به بعد اعجاز بلاغی قرآن معطوف بوده است. او اعجاز بلاغی قرآن را به سه طبقه و ده نوع دسته بندی میکند..
هم در این قرن بود که ابوسلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم خطابی (ت 388ه ق) کتاب دیگری در اعجاز قرآن را به نام «البیان فی اعجاز القرآن» تصنیف کرد که به علاوهء ساختار بدیعی نظم قرآن به اعجاز معنوی آن نیز پرداخت.
پس از آن، یکی از مشهورترین کسانی که در اواخر قرن سوم هجری در موضوع اعجاز قرآن کتاب نوشت، امام أبوبکر محمد بن طیّب باقلانی (ت 403 ه ق) بود که کتابش «اعجاز القرآن» تا کنون نیز ابهت علمی خود را در دنیای علوم قرآن محفوظ نگه داشته است.
در همین قرن بود که قاضی عبد الجبار احمد بن خلیل بن عبد الله، کتاب دایرهء المعارفی خود به نام «المغنی فی ابواب التوحید و العدل» را تألیف نمود که یک جلد کامل قطور از مجلدات بیست گانهء آن ـ یعنی جلد شانزدهم ـ به بررسی اعجاز قرآن اختصاص دارد.
در قرن پنجم هجری ابو محمد علی بن احمد بن حزم ظاهری (ت456ه ق) فصلی از جلد سو م کتاب معروف خود: «الفصل فی الملل و الأهواء و النحل» را به بیان اعجاز قرآن اختصاص داد که در آن از وجوه اعجاز به اختصار سخن رفته است.
همچنان در قرن پنجم، امام ابوبکر عبد القاهر بن عبد الرحمن جرجانی (ت 471 ه ق) کتاب مشهور خود در اعجاز قرآن «دلایل الإعجاز» را که پیرامون ابعاد اعجازی قرآن روشنی افکنده است تألیف نمود. این کتاب نیز همسطح کتاب اعجاز باقلانی و حتی در پارهای از موارد، فراتر از آن قرارداشته و تا به امروز تسلط علمی خود در حوزه های علمی جهان اسلام را حفظ کرده است. او همچنان رسالهء دیگری در اعجاز قرآن را که بیشتر ناظر بر تجلیات عینی اعجاز آن در عصر نبویrاست تحت عنوان «الرسالة الشافیة فی اعجاز القرآن» منتشر نمود.
در قرن ششم هجری قاضی عیاض بن موسی الیحصبی (ت 544 هق) فصلی از کتاب مشهورش: «الشفا بتعریف حقوق المصطفی» را به بررسی اعجاز قرآن اختصاص داد. کتاب «شفا»یِ قاضی عیاض هم اکنون نیز در مدارس علمی شبه قارهء هند، کشور ما و بسی دیگر از نقاط دنیای اسلام جزء کتب درسی دورهء تخصّص در علم کلام اسلامی به شمار می رود.
از آن پس در گذار قرنهای متوالی مؤلفات در موضوع اعجاز قرآن از نظر تعدد و تنوع به حدی بسیار شد که مشکل است بتوان همهء آنها را جدا از یک تحقیق مستقل به احصا درآورد. از این رو به ذکر برجسته ترینها در این عرصه اکتفا می نمایم:
از برجسته ترینهای قرن ششم هجری در این زمینه کتاب: «نهایة الإیجاز فی د رایة الإعجاز» امام فخر الدین رازی (ت 604 هق)، و کتاب «مفتاح العلوم» أبويعقوب يوسف بن أبى بكر محمد بن على السكاكى (ت سنهء626ه( است.
در قرن هفتم هجری برجسته ترین کار در این عرصه کتاب تفسیر أبوعبد الله محمد بن أحمد الأنصارى القرطبى(ت سنهء671ه( است که فصلی جامع از آن را در مقدمهء تفسير معروفش: «الجامع لأحكام القرآن» به موضوع اعجاز از زوایای مختلف آن اختصاص داده است.
در قرن هشتم هجری بدر الدين زركشى (ت 794ه( كتاب معروفش «البرهان في علوم القرآن» را در موضوع علوم و اعجاز قرآن به رشتهء تحریر در آورد که این کتاب نیز جزء کتابهای مرجع در این موضوع در توالی قرون تا به امروز بوده است.
در قرن نهم هجری برهان الدين بن عمر البقاعى(ت سنهء 885ه( در برسی اعجاز قرآن روش تطبیقی را در پیش گرفته و کتاب مشهورش «نظم الدرر في تناسب الآيات والسور» را به رشتهء تألیف در آورد که در آن اسرار قرآن و مناسبات میان آیات و سورهها به شیوایی بیان شده است.
قرن دهم هجری شاهد تکاوری دیگر از تکاوران این میدان است؛ او کسی جز حافظ جلال الدين عبد الرحمن بن أبى بكر السيوطى (ت سنهء 911هق) نیست که کتاب زبدهاش: «الإتقان في علوم القرآن» را در این مبحث منتشر ساخت. این کتاب از جامع ترین پژوهشها در موضوع اعجاز و علوم قرآن به شمار می رود؛ به طوری که هشتاد مبحث از مباحث علوم قرآن را در بر گرفته است.
روند تألیف در اعجاز قرآن آهنگ حرکت خود را به تناسب پیشرفت یا رکود علوم در شهرهای معروف اقماری خلافت اسلامی همچنان تا قرن سیزدهم هجری حفظ کرد و در این قرن بود که علّامه شهاب الدين آلوسى (ت1270هق) تفسيره دایرهء المعارفی خود: «روح المعانى في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني» را به رشتهء تحریر درآورد. این کتاب فی الواقع تکانه يي جدید در عرصهء پژوهشهای قرآنی به شمار می رود و در جای جای این تفسیر ارجمند، به موضوع اعجاز قرآن پرداخته شده است.
در قرن چهاردهم هجری مصطفي صادق الرافعى (ت سنة 1356 هق) در كتاب ارزشمند خود: «إعجاز القرآن والبلاغة النبوية» به قضيهء إعجاز جلوههای نوینی بخشید.
بعد از رافعی بسیاری دیگر کار های برازندهای عظیمی در این سلسله برآوردند که از آن جملهاند: شيخ محمد عبد العظيم الزرقانى و کتابش: «مناهل العرفان في علوم القرآن»؛ شيخ محمد عبد الله دراز و کتابش: «النبأ العظيم»؛ شيخ بديع الزمان نورسى و کتابش: «إشارات الإعجاز في مظان الإيجاز» از «كليات رسائل النور»؛ شيخ محمد أبوزهره و کتابش: «المعجزة الكبرى»؛ دكتوره عائشهء عبد الرحمن و کتابش: «الإعجاز البيانى للقرآن»؛ شیخ محمد متولی الشعراوی و کتابش: «معجزة القرآن الکریم»؛ دکتور هارون یحیی و مجموعهء دایرة المعارفیاش... و دهها رسالهء علمی دانشگاهی دیگر که به موضوع اعجاز علمی قرآن کریم از ابعاد و جوانب مختلف آن پرداخته اند.
به این ترتیب ملاحظه می کنیم که در گذار تاریخ مشعشع اسلام، چه در دوره های پویایی آهنگ علم و چه در دوره های فتور علمی، هیچ عصری از عصرها از عنایت به موضوع اعجاز قرآن در بعد تألیف، تحقیق و تصنیف بی بهره نمانده است که این مدد علمی پیاپی، به ذات خود اثری از آثار اعجاز قرآن کریم به شمار می رود.
اما بايد خاطر نشان سازم که اعجاز علمی قرآن کريم از منظر علوم تجربی، یعنی موضوع رسالهء علمی این حقیر، از پژوهشهای قرآنی بکری است که در گذشته بسان دیگر ابعاد اعجازی قرآن مانند «اعجاز بلاغی» ، «اعجاز تشریعی»، «اعجاز روحی»... چندان مورد توجّه دانشمندان و محققان علوم قرآنی قرار نگرفته و مطرح بحث نبوده است. دلیل آن هم روشن است؛ زيرا انکشاف معرفتی بشر در حوزهء علوم تجربی، دستاورد تمدن نوخاستهای است که بشر با روی هم انباشتن میراث علمی چند قرن قبل، در قرن بیستم بدان دست یافته است.
بنابراین توجّه اساسی و متمرکز به موضوع «اعجاز علمی قرآن کريم از منظر علوم تجربی» در ربع اخیر قرن بیستم آغاز شد، به طوري که مؤسسات و نهادهای ویژهيی در جهان اسلام، این مبحث را سرفصل اهتمام و عنایت خویش قرار داده، به منظور گشایش افقهای آن؛ سمینارها، کنفرانسها و مجالس علمی عدیدهای برگزار نمودند. در پی تشکیل این نهادها بود که توجّه پژوهشگران علوم قرآنی به این عرصه جلب گردیده و در این رابطه آثار متعددی تألیف و منتشر نیز شد.
در اینجا به مهمترین مؤسساتی که در سطح جهانی به قضیهء اعجاز علمی قرآن کریم از منظر علوم تجربی خدمت کرده اند، به طور فهرست وار اشاره می نمایم:
1- الهیئة العالمیة للإعجاز العلمی فی القرآن و السنة النبویة – رابطة العالم الإسلامی – مکة المکرمة.
2- المجلس الأعلى للشؤون الإسلامية - مصر.
3- اللجنة المصرية للإعجاز العلمي في القرآن الكريم والسنة النبوية المطهرة.
4- المنظمة الإسلامية للعلوم الطبية بالكويت.
5 ـ الأكاديمية الإسلامية للعلوم که مقر آن در عمان است.
6 ـ کمیتة بنگله ديشي إعجاز علمي در قرآن كريم وسنت نبوي – دانشگاه چيتاگونگ.
7- مرکز پژوهشهای اعجاز علمی در قرآن وسنّت نبوی – بنگله دیش.
8- بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی – ایران – خراسان رضوی.
9- المعهد الدولی للفکر الإسلامی – واشنگتن – امریکا.
گفتنی است که برای بررسی افقهای اعجازی قرآن کریم تا کنون سیمینارهای بین المللی متعددی نیز در شماری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دایر شده است. از کشورهای اسلامی می توان از این کشورها نام برد:
مصر، سعودی، اردن، بحرین، امارات عربی متحده، قطر، کویت، سودان، مالیزیا، اندونیزیا، ترکیه و ایران.
و از کشور های غیر اسلامی:
استرالیا، بریتانیا، ایرلند، آلمان، هالند، سویس وایتالیا.
چنانکه موضوع اعجاز علمی قرآن کریم در شماری از کانالهای ماهوارهای به مناسبتهای معین یا به عنوان یک قضیهء معتنی به مستقل نيز مطرح بحث بوده و می باشد؛ از جمله این شبکه ها:
شبکهء الجزیره، کانال ثقافی مصر، کانال تنویر مصر، شبکهء ماهوارهای ابوظبی و شبکهء ماهوارهای «إقرأ».
و بالآخره موضوع اعجاز علمی قرآن کریم و سنت نبوی جایگاه خود را در شبکهء معلوماتی بین المللی «انترنت» نیز احراز نموده و هم اکنون چندین سایت بزرگ در این عرصه فعالیت دارند که از جمله می توان به سایتهای مرجع در در فهرست منابع این رساله اشاره کرد.
ضوابط، مواد و شیوهء تحقیق در این رساله:
از آنجا که راه جستن به عرصهء تفسیر قرآن در موضوع بکری مانند بررسی تطبیقی آیات علمی قرآن کریم در پرتو علوم تجربی، چنان دشوار و در عین حال حسّاس و خطیر است که منابع، روشمندی، ضابطهها و ملاکها ی خاصّ خود را می طلبد از این روي، بنده برای وارد شدن به فضای بررسی تطابق آیات علمی قرآن کریم با رهآوردهای علم جدید، ضوابط و ملاکهای آتی را که مورد عنایت ویژهء قرآن پژوهان معاصر قرار داشته است تا حد ممکن رعایت نموده ام:
1- به کار گرفتن حقایق ثابتي که علم قطعیّت آنها را به رسمیّت شناخته است در میدان مقارنهء تطبیقی با آیات قرآن و پرهیز از فرضیّه ها و نظریّههايي که مورد قبول ضابطه مند جوامع علمی قرار نگرفته است.
2- پرهیز از تکلّف و زیاده روی در امر اثبات تطابق آیات قرآن با فرضیّههای علمی از راه تأویلات و توجیهات بعیدهای که اساساً با مصداقیّت علمی هماوایی ندارند.
3- لزوم توجّه به ساختارهای اساسی زبان عرب و بررسی قضایای علمی قرآن بر پایبست قواعد و روشهای بیانی آن.
4- توجّه به اسباب نزول، ناسخ و منسوخ و تفسیرهای منقول از شخص پیامبرr، اصحاب کرام تابعین و بزرگان مفسّرین.
5- عنایت ممكن به آخرین رهآوردهای علوم در حوزهء علوم طبیعی و تجربی در بر رسی آیات علمی قرآن.
6- حرمت گذاشتن به تخصّص علمی و عدم ورود و ابراز نظر عندي و اقتضائي در قضاياي علمي تخصّصي؛ چرا كه ابراز نظر پیرامون تطابق علمی آیات قرآن با دقایق علمی جدید در حوزهء علوم طبیعی کار این حقیر که در این بُعد تخصّصی ندارم، نميباشد از اين روي این ابحاث را با پشتوانهء منابع تخصّصی ارزشمند، علمی و مستندی که در فهرست منابع قيد نمودهام بارور ساخته و همه جا استنتاجات مباحث را به نظریّات علمی متخصّصان امر ارجاع دادهام.
7- از آنجا که توجّه به مبحث اعجاز علمی قرآن کریم اساساً در حوزهء علمی و دانشگاهی عرب زبان شکل گرفته، پرورانده شده و تکامل یافته است و از سویی منابع در بارهء این موضوع به زبان فارسی در دسترس بنده نبود و منابع موجود به زبانهای دیگر جز زبان عربی نیز برایم قابل استفاده نمی باشد لذا غالب اتّکایم در این مبحث بر منابع عربی؛ اعم از کتب، مجلات و سایتهای انترنتی عربي زباني بوده است که در فهرست بدانها ارجاع دادهام.
8- با عنايت به شيوهء طرح مفاهيم در قرآن كريم، روش ترتيب عناوين بيشتر ناظر بر تنوّع موضوعي مطالب ميباشد. پس از آنجا كه از توالی عناوين بر اساس وحدت موضوع تعمداً صرف نظر نمودهام، طبيعي است كه خواننده، عناوين مربوط به يك بُعد از ابعاد اعجازی قرآن كريم را چه بسا در اوّل، وسط، يا آخر كتاب مرور نموده و باز در جايي ديگر، از نگاه و زاويهيي ديگري به همان موضوع رو به رو شود. اما به هر حال، تسلسل و انسجام لازم در طرح مباحث، در آن حدي كه تناسق ذهني خواننده را تأمين نموده بتواند، رعايت گرديده است.
9- با آنکه كتاب حاضر، حاوي مطالب متنوعی پيرامون اعجاز علمي آيات قرآن كريم ميباشد اما هرگز يك كار جامع در اين زمينه نيست. پس آنچه در این كتاب ارائه ميشود، فقط قطرهيي از اقيانوس بيكران اعجاز علمي قرآن كريم است و بنابراين نه کسانی كه نگارنده از آثارشان در اين تأليف بهره برده است، دعوي احاطه بر اين اقيانوس را دارند و نه هم هيچ بشر ديگري ميتواند در برابر اين كتاب معجز الهي، چنين داعيهيي را بنانهد.
پروردگار بزرگ اين كتاب را وسيلهء تقويت ايمان مؤمنان گردانيده، آن را براي رضاي خويش از ترتيب دهندهء آن بپذيرد و رحمت و مغفرت بيپايان خود را شامل حال وی و جمله پيروان قرآن گرداند.
برادر شما: عبد الرؤوف مخلص هروى Noq43@ yahoo.com
نوشته: دکترعبدالرؤوف مخلص هروي استاد دانشکدهءعلوم اسلامی دانشگاه هرات
پیشگفتار
}أَفَلا يَتدبّرونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلافًا كَثِيرًا{ «آيا در معاني قرآن نمي اندیشند؟ زيرا اگر از جانب غیر خدا می بود قطعا در آن اختلاف بسیاری می یافتند» [نساء/ 82].
بیگمان کتابی که هزار و چهارصد سال قبل در بیشتر از هزار آیه، از اموری سخن بگوید که به راز آفرینش انسان، چگونگی شکلگیری ابرها، نقش بادها در تعاملات هستی، ویژگیهای زمین، مأموریت کوه ها، ساختار هندسی آسمانها و بسی دیگر از پدیده های طبیعی می پردازند و سپس در هیچ یک از عبارات و اشارات خود پیرامون این امور، با حقایق علمی جدید تصادم هم نکند؛ سزاوار آن میباشد تا دانشوران منصف در پیشگاه آن با کمال احترام وخضوع بایستند.
آری! موضوع به یک یا چند آیة محدود از قرآن تعلق نمی گیرد تا مترددان و شک برانگیزان بتوانند حقايق و روشنگریهای علمی قرآن را به تصادف نسبت دهند بلکه قضیه به بخش بزرگی از آیات قرآن كريم که نزدیک به یک ششم آن را احتوا میکند مربوط می شود. اعجاز قرآن در اینجاست که علم جدید با تمام سلطه و شکوهی که دارد نتوانسته است چیزی از اشارات یا عبارات علمی آن را رد نماید.
مگر می توان کتابی را به چالش کشید که گوینده و فرودآورندهء آن آفریدگا ر کائنات بزرگ است و خود بر حقانیت آن گواه بوده و آن را به علم خویش نازل کرده است؟:
}لَكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا{ «ليكن خدا به حقانیت آنچه برتو نازل کرده است گواهی می دهد. او آن را به علم خویش نازل کرده است؛ و فرشتگان نیز گواهی می دهند. و کافی است كه خدا گواه باشد» [نساء/ 166].
در اینجا میخواهم به پنج نکتهء مهم که میتواند جایگاه مبحث اعجاز علمی قرآنکریم در عرصهء علوم تجربی را از منظر کاربردی آن بهتر روشن کند به طور مختصر اشاره کنم:
1- آشنایی با بعد علمی اعجاز قرآن، در دلهای مسلمانان اثر بلیغی برجاي می گذارد؛ زيرا وقتی این حقایق درخشان را در کتابی که به آن ایمان دارند ببینند، ابهت و عظمت اين كتاب، بیش از پیش در اعماق جان و روانشان رسوخ یافته و موجب تمسک بیشتر آنها به آموزههای این کتاب هدایت و نور خواهد گردید.
2- در عصر حاضر که با انکشاف ظرفیتها و تبلور ابزارهای معلوماتی، روند مبادلهء علوم و معارف از سیّالیتی ویژه برخوردار گردیده است، پخش اندیشههای تردید برانگیز پیرامون حقانیت رسالتهای آسمانی و از آن جمله رسالت محمدیrنیز رواج و رونق روز افزون یافته است. طبیعی است که مقابله با این موج فقط با زبان علم میسر است. بنابراین ارائه حقایق علمی از سوی یک پیامبر امّی و کتاب نخوانده، آن هم در عصری که هیچ نشانه ای از انکشاف علوم تجربی در آن وجود نداشته است می تواند بستری مناسب برای اقناع منصفان قرار گرفته و گواه قاطع راستی و درستی رسالت اسلام باشد و هم از این روی به عنوان سدّی استوار در برابر این موج ستیزنده بایستد.
3- گشودن مبحث اعجاز علمی قرآن کریم، زمینهيی روشن برای معطوف ساختن نگاه ها به وجههء علمی کلیّت اسلا م است؛ زيرا وقتی قرآن به عنوان سند اصلی این دین با مقولهء علم تا بدانجا پیوند تنگاتنگ داشته باشد که بارزترین انکشافات علمی جدید را تفسیر نماید، بدیهی است که برآیند این امر، درخشش این حقیقت خواهد بود که: اساسا اسلام خود، دین علم است.
4- پرداختن قرآن به علوم تجربی و طبیعی می تواند بهترین مشوّق و انگیزه برای مسلمانان باشد تا مسیر پژوهشهای علمی را پی گرفته و به پیشرفت معرفتی و علمی دست یابند و بزرگترین چالش دنیای اسلام را که همانا عقب ماندگی در عرصهء علوم است درمان کنند. چنانكه این عامل نقش خود را در عصر اوّلیه طلايي اسلام که مسلمانان هم از نظر فهم و هم در عمل به قرآن نزدیکتر بودند به درستی ایفا کرد و جهان اسلام در دوران خلافتهای اموی و عباسی شاهد یک رستاخیز علمی فراگیر گشت؛ به طوری که رنسانس اسلامی پیش درآمدی برای رنسانس اروپا شد و تمدن اسلامی با دو ویژگی «معنویت» توأم با «مدنیت» پا به عرصهء وجود گذاشت.
5- اعجاز علمی قرآن کریم، ابزار مؤثر نوینی برای آشنا ساختن غیر مسلمانان به حقیقت اسلام است که می تواند پنجرهء جدیدی به سوی افقهای این دین به رویشان بگشاید. از آن روي که عصر، عصر علم است و زبان دعوت در عصر علم هم چیزی جز از سنخ علوم نتواند بود. به همین دلیل است که هر جا مسلمانان با زبان علم سخن گفته اند، گوشهای شنوای بیشتری برای این پیام روشنی بخش دل و جان یافته اند. پس پرداختن به بُعد علم در قرآن میتواند حقیقت فراموش شدهای را احیا نماید و آن این است که تعریف حقیقی اسلام آن چیزی نیست که غرض ورزان با قراردادن آن تحت تابلوی خشونت، از آن ارائه می کنند.
امیدوارم این کتاب بتواند در محیطی چون دانشگاه که اساسا بستر زایش و پردازش علوم است از این پنج نکته آیینه داری نموده و به محصلان ما فرصت تولید نگرهيي جدید به سوی قرآن را فراهم گرداند.
در اینجا لازم می دانم از استاد ارجمند جناب دكتر غلام یحیی فرهنگ که راهنمایی این رساله را تقبل نمودند، از جناب دكتر محمد نعيم اسد رئيس دانشگاههرات كه مشوّقم براي تدوين اين رساله در اين موضوع خاص گرديده و با نوشتن تقریظي، ارزش طرح این مبحث را برجستهتر نمودند. از معاونت محترم علمي، آمریت محترم دیپارتمنت تعلیمات اسلامی و ریاست محترم دانشگاههرات به خاطر فراهم ساختن زمينهء طرح اين مبحث، تشکر و سپاسگزاری نمایم. پروردگار متعال به همه جزای خیر عنایت فرماید.
خلاصهء مبحث
معجزهء علمي قرآن كريم در چندين بُعد و چند ميدان براي دانشوران قابل ظهور است:
در لفظ و بيان قرآن؛
در إخبار قرآن از امور غيب و خبرهاي آينده؛
در قوانين و برنامههاي قرآن به عنوان سنگ بناي شريعت اسلامي؛ و در بسي از ابعاد ديگر...
اما اين كتاب بيشتر به حوزهء اعجاز علمي قرآن پرداخته است.
اصطلاح «اعجاز علمي» در عصر ما بيشتر براي بازتاب اكتشافاتي در عرصهء علوم تجربي و حسّي به كار گرفته شده كه آياتي از قرآن، پيشاپيش آيينه دار آن بوده است.
آنچه اعجاز علمي قرآن را از ديگر انواع اعجازي آن متمايز مي سازد، اهميت بيشتر اين مبحث نسبت به ديگر وجوه اعجازي قرآن نيست بلكه اهميت و جاذبهء پيام و اعجاز روحي و انساني قرآن كه در طول قرنها امت اسلامي را به سوي خود كشانده است پيوسته بيشتر از ديگر ابعاد آن بوده و خواهد بود.
پس در واقع تمايز اعجاز علمي قرآن با ديگر ابعاد اعجازي آن در مصداقيّت علوم تجربي است؛ مصداقيّتي كه نزد بعضي در مقايسه با ديگر ميادين معرفت بشري تا مرز مطلقيّت جلو رفته است. اين مصداقيّت بر اين پايبست استوار است كه علم تجربي توانسته است در قلهء هرم معرفتي عصر ما قرار گرفته و در هر آنچه صحيح يا در نهايت خطا آلود ميباشد، جامهء مرجعيت را بر تن كند.
كوشش اين كتاب معطوف بر آن است كه با ارائهء تفسير تطابقي آياتي از قرآن با اين مرجعيت ـ كه هم اكنون به بخش واقعي ملموسي از زندگي مسلمانان و غير آنها تبديل گرديده است ـ تعاملي منطقي برقرار كند.
با اين وجود، كتاب حاضر تفسير علمي قرآن كريم نيست. مأموريّت تفسير علمي، توظيف همهء معارف در دسترس انسان در هر عصر و در همه زمينه هاي علم ـ اعم از پژوهشي و تطبيقي آن ـ براي بهتر فهميدن متن قرآ ن است . بنابراين، تفسير كوششي بشري براي حسن فهم دلالتهاي قرآني است.
در ميدان تفسير، مفسر اجباري ندارد تا فقط از حقايق علمي سخن بگويد بلكه مادام كه او با نيتي پاك به عرصهء تفسير كلام الله قدم مي گذارد، و مادام كه او به علوم آلي لازم در عرصهء تفسير قرآن مجهز است، مي تواند از همهء حقايق، نظريات و دريافتهاي خود كه چه بسا كثيري از آنها نسبي بيرون ميآيند، در كار تفسير بهره گيرد. در حالي كه حوزهء اعجاز علمي، منطقهء چلنج و تحدّي است.
پژوهشگر قرآني در گسترهء اعجاز برآن است تا براي قاطبهء مردم ـ اعم از مسلمين و غير مسلمين ـ ثابت كند كه كتاب نازل شده قبل از هزار و چهار صد سال بر پيامبري امّي و بر امّتي كه غالب آنان نيز امّي بوده اند، حاوي حقايقي از جهان هستي است كه بشر بعد از قرنها و پس از تلاشهاي دامنه دار، به كُنه آنها پي برده است.
نكتهء مهم در اينجا اين است كه به عكس تفسير، در جايگاه اثبات اعجاز جز حقايق علمي قاطعي كه علم به كرانهء قطعيت آنها رسيده است ديگر مقولات به كار برده نمي شود؛ چه اگر فرضيه ها و نظريات در معرض تغيير و تبديل، در اين عرصه به كار برده شود، قضيهء تحدّي با چالش رو به رو شده و از اساس متزلزل خواهد گرديد.
بنابراين، سعي مؤلف در اين كتاب بر آن است تا اين حقيقت نشان داده شود كه علم همه جا به دنبال حقايق قرآن در حركت بوده و اخبار و حقايق قرآن در عصر انفجار معلوماتي، در حال تجلّي است.
گفتني است كه آيات قرآن در زمينهء كَوني از هزار آيه تجاوز ميكند كه بنده در مباحث مطرح شده، بيش از دوصد آيه در اين ارتباط را با استناد به مراجع موثق، به بررسي گرفته ام. اين مباحث عمدتاً عرصهء انسانشناسي، علوم نجومي، عرصهء جيولوجي، عالم ارواح، علم اقتصاد، علم زيست شناسي و جلوه هاي ديگري از علوم مختلفه يي را در بر مي گيرد كه ره آورد بشري در آنها منطبق با معارف و مفاهيم قرآني است.
با اذعان به اينكه آيات قرآنيي كه از كائنات، ساختارها، پديده ها و تطورات آن سخن مي گويند، در سياق إخبار مستقيم علمي به انسان قرار ندارند از آن روي كه همهء اينها به اجتهاد و پژوهش خود انسان در گذار قرنها واگذاشته شده است؛ و با اذعان به اينكه همهء اين آيات در مقام استدلال به قدرت آفريدگار بزرگ در عرصهء ابداع، ربوبيت، اقتدار او بر اعاده و باز آفريني و احاطهء كامل وي بر امور عالم نازل شده اند؛ آري! با اذعان به اين و آن حقيقت اما البته معارف مرتبط با اعجاز علمي، پيام روشن همهء آنهاست.
همين بُعد مشخص از قضيه است كه مؤلف در اين كتاب همه جا آن را به مثابهء يك هدف راهبردي دنبال كرده است.
مقدمه
خداي عزّوجلّ بر اساس نظريّهء «خالقيّت» براي هدايت و راهيابي انسان به سوي كمالات انسانياش، پيامبراني را مبعوث کرد و هر پيامبر را به سلاح معجزهيي مسلح نمود تا اين معجزه بتواند گواهي روشن بر حقانيت دعوت آن پيامبر در ميان امتش باشد.
با نگرشي كوتاه به تاريخ دعوت انبياي عظام عليهم افضل الصلاة والسلام در عصرهاي مختلف، اين حقيقت را به وضوح درمييابيم كه معجزات پيامبران در هر عصر از سنخ اموري بوده اند كه مردم آن عصر در آن امور، نبوغ و آگاهي بالايي داشته اند؛ زيرا درك اين حقيقت كه معجزهء آن پيامبر، خارق و شكنندهء توانمندیهاي بشري است، فقط از اين راه امکان ظهور مي یافته است از آن روی که «تحدّي» يا هماوردخواهی در امري كه مردم در آن از نبوغ و توانايي برخوردار نباشند، در واقع تحدّي به شمار نميآيد. مثلاً اگر ما قهرمان وزنهبرداري جهان را با مرد عادّيي كه هيچ مهارتي در اين فن ندارد، به مبارزه فراخوانيم اين امر به هيچ وجه تحدّي شمرده نميشود به این دليل كه آن شخص عادّي در اين فن هيچ مهارت و آشنايياي نداشته است. اما اگر دو قهرمان همطراز از قهرمانان جهان را با هم رو در رو گردانيم، در اينجاست كه معني «تحدّي» در ميان آنها به درستی تحقق پيدا ميكند.
بنابراين، معجزهء يك پيامبر به علاوهء آنکه باید شكنندهء قوانين بشري و خارج از حوزهء توانمندیهاي آن باشد در عين زمان بايد از سنخ اموري نیز باشد كه در عصر آن پيامبر، مردم و يا نخبگاني از آنان، در آن به نبوغ و كمال بشري رسيده باشند. از اينها گذشته، اسباب و ابزارهاي آن تحدي نيز ميبايد برای هماورد خواهان فراهم باشد. به اين معني كه مخاطبان معجزه به وسايل مورد نياز براي مبارزه با آن نيز بايد دسترسي داشته باشند و سپس آن وسايل در ميدان مبارزه با آن معجزه به کار افتد ولی سر انجام در برابرآن ناتوان گردد.
البته مثالهاي صريح در اين باره؛ معجزات ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام است كه همه به ویژگیهای آنها آشنا هستيم.
تردیدی نیست که پیامبر خاتم در عصر بلوغ عقلي بشر به رسالت مبعوث گرديدند. آري؛ در شب خجستهای از شبهاي ماه رمضان سال (610 م) وحي الهي بر پيامبر اميeنازل شد و تعجببرانگيز نبود كه اولين پيغام وحي، ايشان را به خواندن دستور داده و بحث علم و شاخصترين ابزار توليد آن؛ يعني «قلم» را به ميان ميكشید که اين خود بدون شك اعلام صريح اين حقيقت به تاريخ بود كه بشر وارد عصر جديدي گرديده است كه عصر «علم» است.
بر همین مبني است كه معجزهء پيامبر خاتمe«كتاب» است؛ كتاب بزرگ خدای دانا و توانا كه ابعاد و جوانب اعجازي آن فراتر از حد و حصر بشر ميباشد. کتابی که معجزه است در لفظ و معني، در امروز و فردا، در ادب و بلاغت، در ترکیب و ترتيب، در علوم و معارف، در برنامه و شريعت، در پاسخگويي هميشگي به نيازهاي معنوي و مادي بشر، در اصلاح عقايد، اصلاح عبادات، اصلاح اخلاق، اصلاح اجتماع، اصلاح سياست و اصلاح اقتصاد.
و در حوزهء آزادي؛ آزادي خرد و اندیشه، آزادي شعور و ضمير و آزادي روح و روان از بند هر نوع بندگي وبردگي ذلّتآور براي غير پروردگار يكتا.
و معجزه است در عرصهء خبر؛ یعنی إخبار از امور غيبي و تاريخی، از گذشتههاي دور تا آيندههاي دور و نزديك.
و معجزه است در تأثيرگذاري خارقالعاده بر فطرت و روان بشر و بالاخره معجزه است در عرصهء علوم هستي شناسي و تجربي كه موضوع بحث اين كتاب میباشد.
راز جاودانگي اعجاز قرآن:
بايستهء ذكر است كه معجزهء قرآن با معجزات پيامبران پيشين از چندین وجه، تمايز اساسي و جوهري دارد كه مهم ترين وجه تمايز، جاودانهگی آن است؛ زيرا معجزات پيامبران گذشته اين حقيقت را كه آن پيامبران فرستادگان خداي عزّوجلّ اند، با خرق قوانين هستي به اثبات رسانده و سپس با مرگ آن پیامبران هم به پايان می رسيدهاند؛ بناءً هر كس آن معجزات را ديده است، به آنها ايمان آورده و هر كس هم كه آنها را نديده است، آن معجزات برایش حكم خبري را داشته و دارد كه به گذشته مربوط است و ديگر اثري عملی از آنها مشهود نيست.
اما معجزهء قرآن جاودانه است؛ با گذشت روزگاران از بين نميرود و با رحلت رسول اكرمeهم به پايان نيامده است بلکه با حضور اعجازگرانهء خود براي هميشه در صحنهء زمان و زندگي حاضر است؛ هر منكري را به تحدّي فرا ميخواند و هر انساني را در هر عصر و هر نسلي كه زندگي ميكند، به راه خير و هدايت و رستگاري رهنمون ميشود. اين معجزه جاويدان است تا در گذار زمان هيچ كس را بر فروگذاشت اين دين كه پایانبخش اديان و شرايع آسماني است، عذري باقي نماند.
راز جاودانگي اعجاز قرآن و پايان پذيري معجزات پيامبران پيشين در اين حقیقت نهفته است كه معجزات گذشته، فعلي از افعال خداي سبحان بودهاند و فعل خدای سبحان ممكن است بعد از اجرا به پايان برسد. مثلاً دريا براي موسيuشكافته شد و سپس به طبيعت اصلي خود باز گشت. آتش ابراهيمuرا نسوزاند و لي بعد از به پايان رسيدن معجزه، مجدداً به خاصيّت اوليهء خود بازگشت. اما معجزهء پيامبر ما فعلي از افعال الهي نيست بلكه صفتي از اوصاف او تعالي است كه عبارت از صفت «كلام» ميباشد. فعل در صورتي باقي ميماند كه فاعل آن را ابقا نمايد اما صفت تا آنگاه باقي است كه موصوف خود باقي باشد. پس از اين روي است كه خداي حيّ لايموت، براي هميشه به اين معجزه که نه تنها فعلی از افعالش بلکه صفتی از اوصافش نیز میباشد، جاودانگي بخشيده است.
اهمیت مبحث اعجاز علمي قرآن كريم:
یکی از إلزامات جاودانهگی رسالت قرآن این است كه قرآن بايد براي هر نسل و هر عصر، عطاها و بخششهاي نوینی داشته باشد؛ عطاهايي كه نسلهاي گذشته را از آنها بهرهء بالاستقلال نبوده است، از آن روی که قرآن رهنمود الهي براي همهء جهانيان است كه پيام آن به عصر و نسلي خاص و امّتي معين محدود نيست. پس اگر دادههای قرآن تجدد پذير نبوده و در گذار اعصار و قرون، مستمراً متطوّر نشود و مثلاً در يك قرن به اتمام رسد، بيگمان قرآن دچار انجماد و ايستايي ميشود و درآن صورت نسلها و قرنهاي بعدي بايد بر خوان گذشتگان نشسته و خود بهرههاي نويني از اين مائدهء پروردگار نداشته باشند؛ حال آنکه زمان، حرکت و تطوّر، راه خود را میروند و به رهآورد گذشته نه فقط قانع نیستند که آن رهآورد برایشان کافی و وافی نیز نمی باشد.
پس یکی از ملزومات اعجاز قرآن، سیّالیّت و تجدد پذیری مفاهیم آن است. عطاي اعجازي قرآن متجدّد و مائدهء فيّاض آن در هميشهء زمان سخي و بخشنده است؛ هرگز انجماد نپذيرفته و قادر است تا براي هر نسل دادههایی را پيشكش نمايد كه با موهبتهاي آن براي عصرهاي گذشته، متفاوت باشد.
در اینجاست که به اهمیت طرح مبحث اعجاز علمی قرآن کریم متوجّه می شویم؛ زيرا مفاهیم علمی قرآن کریم درست همان بستری است که عنصر تجدد و باز تولید مفاهیم در آن به روشنی نمایان است.
نکتهء بسیار مهم در اینجا اين است که موهبتها و عطاهاي تجددپذير علمی قرآن البته در عين يك آيه نمايان است و صرف نظر از متغیّرات زمان، مکان و انسان، همچنان برای همیشه شناور می باشد. يعني ما آياتي از قرآن را داريم كه هر روز در معني و مبناي علمی خود، ابعاد و اعماق جديدي را براي ما موهبت مي کنند؛ ابعاد و اعماقي كه انسان عصر اوّليهء نزول قرآن نميتوانسته به فهم و درك جامعي از آنها دست يابد. البته اين بخش از آيات قرآن جدا از آياتي اند كه به برنامهء عبادي و امور حلال و حرام یعنی حوزهای تعلق ميگيرند که کمتر متغیّر بوده و بیشتر به ثبات گرایش دارند؛ بلکه اين آيات از زمرهء آيات كَوني اند كه به حوزهء آفرينش انسان و طبيعت، به آفاق و انفس ارتباط گرفته و در اين ميادين سير ميكنند. يعني در حوزه و گسترهای كه عقل بشر در هنگام نزول قرآن، آمادگي و توانايي فهم دقيق حقايق محيط بر آنها را نداشته است؛ حقایقی مانند كرويت زمين، پوشش جوي زمين، نسبيّت زمان، نظامهاي دقيق و پيچيدهء منظورشده در متن آفرينش... و بسی از قوانين اساسي هستي كه قرآن كريم بدانها پرداخته است؛ قوانين بزرگ كَونيي كه انسان به هر حال از آنها بهرهمند ميشود؛ چه به آنها علم داشته باشد و چه نداشته باشد چرا که در تأثيرگذاري و بهرهدهي آنها،آگاهي يا عدم آگاهي انسان منشأ اثر نيست.
به همين دليل تفسير دقیق این قضاياي علمي براي معاصران نزول قرآن كريم، هرگز ضروري نبوده است. و لذا ملاحظه ميكنيم كه رسول خداeاز برابر آياتي اينگونه، گذري بی درنگ كرده و محتواي آنها را به عقل بشري وا گذاشته اند تا هر نسلي فراخور حجم ادراكات علمي و عقلي خود، از آنها بهره گيرد.
معجزهء قرآن در اینجا دقيقاً اين است كه براي هر عقلي، به اندازهء حجم آن یعنی به همان مقدار كه وی را ارضا نمايد، میبخشد. به همين جهت ميبینيم که مردم کم سواد فاقد دانش، در قرآن گمشدهء خود را مييابند، انسانهای متوسط و اندکمایه نيز مفاهيمی را در قرآن توانند يافت كه ارضایشان نمايد، افراد متبحر و متخصص در علوم مختلف نيز اعجاز قرآن را آنگونه در مييابند كه با حيرت و اعجاب تمام در برابر آن درنگ می كنند. كه من در اين كتاب نمونههايي از اين دست را معرفي كردهام.
پس از آنجا كه قرآن براي هميشه آمادهء عطا و بخشش است، بناءً خداي عزّوجلّ انسان را به تدبّر، تفکّر و تأمّل در اين كتاب بزرگش فرا خوانده است؛ جايي كه ميفرماید:
]كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ[
«كتابي است مبارك كه آن را بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن بينديشند»[ص/29]
]أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[
«مگر به آيات قرآن نميانديشند، يا كه بر دلهایشان قفلهايي نهاده شده است؟» [محمد/24]
اين بدان جهت است كه عقل بشر به بسياري از حقايق اعجازي قرآن پی نمی برد مگر آنگاه كه در آنها به تأمّل و پژوهش بپردازد. پس قرآن براي هميشه آماده است تا جان و روان و خرد انسان را از فيضان معانی معجزآساي عقلي، علمي، و عرفاني خويش بهرهمند گرداند.
قطعاً دعوت پروردگار بزرگ از انسان به تأمّل در كتاب معجزش، خود نشانهء روشن پايانناپذيري اقيانوس بيكرانهء موهبتهاي وي در اين كتاب است، در غير آن اگر همه عطاهاي قرآن در بُعد عقيدتي و عبادي و نهايتاً ايماني آن خلاصه ميشد، ديگر پروردگار بزرگ اين فراخوان عام را اعلام نميكرد بلكه در يك كلام ميگفت: اينك قرآن به عنوان نظامنامهء عقيدتي و برنامهء زندگي تقديم شما ميگردد و شما را به كاوش در محتواي آن كاري نيست؛ زيرا اين فرمان الهي است و بايد بدون تأمّل و تفکّر آن را بپذيريد!
شگفت اينکه دعوت الهي به تأمّل و تفکّر در قرآن كريم كه كتاب «مقروء» وی است، با دعوت و فراخوان مكرّر و مؤكّدش به تأمّل در طبيعت و كائنات كه كتاب «منظور» وي می باشد همراه مي شود؛ زيرا خداي سبحان در آيات عديدهيي به ما دستور ميدهد كه كتاب كائناتش را نيز بگشاييم و در آن به كاوش و تأمّل بپردازيم چه شكي نيست كه هر ورقي از كتاب منظور كائنات وي، راهي و علامه یی و ايمائي است به سوي حرفي، كلمهيي و آيهيي از كتاب مقروئش.
از اين روي است كه تأمّل در آيات کَونی پروردگار متعال، امری واجب بلكه فرض ذمّهء هر انسان مكلفي است:
]إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لأولِي الألْبَابِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتفکّرونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[
«مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يكديگر آمدن شب و روز، براي صاحبان خرد نشانههاي (قانعكننده) است. همانآنکه خدا را (در همه احوال) ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد ميكنند و در آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند. (كه): پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريدهاي، منزهي تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار» [آل عمران/190ـ191]
به همين جهت است كه بايك نگاه اجمالي به قرآن كريم، در می یابیم كه (35) آيه در اين كتاب الهي ما را به تأمّل و تدبّر در آنچه ميآموزيم فراخوانده و بيشتر از (50) آيه ما را به نگرش در زمين و تأمّل در ملكوت آسمانها و تمام عرصهگاه كائنات دعوت مينمايد. اين دعوت، مسلّماً دعوت صريحي است به سوي علم.
و كدامين كتاب مانند قرآن از علما بهگونهيي تجليل و تكريم نموده است كه بگويد:
]إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[
«از بندگان خدا فقط دانشمندانند كه از او پروا دارند» [فاطر/28]
البته نبايد تصوّر شود كه اين آيه فقط ناظر بر علماي ديني و مذهبي است؛ زيرا اين آيه بعد از آيهء (27) سورهء فاطر آمده است كه ميگويد:
]أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ. وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[
«آيا نديدهاي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد و (به وسيلهء) آن ميوههايي كه رنگهاي آن گونهگون است بيرون آورديم؟ و از برخي كوهها راهها (و رگههاي) سپيد و گلگون به رنگهاي مختلف و سياه پر رنگ آورديم. و از بندگان خدا فقط دانشمندان (و دانايان اند) كه از او پروا ميدارند. آري! خدا غالب آمرزنده است» [فاطر/27ـ28]
چنانکه ملاحظه ميكنيم، سياق آيه به روشني ناظر بر دانشمندان عرصهء علوم هستی شناسی است كه علماي واقعي دين نيز ميتوانند از زمرهء آنان به حساب آيند.
البته قضيه فقط به همين جا ختم نميشود، بلكه خداي عزّوجلّ اين دانشمندان را بعد از فرشتگان خود به عنوان شاهدان توحيد خویش نيز معرفي کرده است، جايي كه ميفرمايد:
]شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[
«خدا كه همواره به عدل قيام دارد، گواهي ميدهد كه جز او هيچ معبودي نيست و فرشتگان (او) و دانشوران (نيز گواهي ميدهند كه) جز او كه توانا و حكيم است، هيچ معبودي نيست» [آل عمران/18]
اهداف انتخاب موضوع:
پیش از آنكه مستقیماً به اهداف انتخاب موضوع بپردازم بي مناسبت نیست تا بر زیرساختهای ضرورت رویکرد قرآن به آیات علمی که می تواند ما را به طور طبیعی وارد هدفمندیهای روشن و ضرورت مبرهن طرح این مبحث بسازد، اشاره ای گذرا داشته باشم:
در بررسي زیرساختهای المام و انهماك قرآن به آيات علمي، سه نکتهء مهم را متبارز مييابيم:
1. خداي سبحان در علم قديم خويش ميدانست كه بعد از گذشت چند قرن از نزول قرآن، گروهي از انسانها خواهند آمد تا بگويند كه با ظهور عصر علم، ديگر عصر ايمان به پايان آمده است. لذا براي وارونه ساختن اين پندار، خدای متعال در قرآن كريم خود آياتي را نازل نمود تا اين گروه از مردم را به عجز و درماندگی واداشته و برايشان ثابت سازد كه كتاب بزرگ وي چهارده قرن قبل، عصر علمي را كه ايشان از آن سخن ميگويند در تابلوي آيات كَوني خويش به تصوير كشيده است؛ به طوري كه بشر قرنها بعد از آن توانسته است معاني آيات علمی قرآن را نه به طور جامع و مطلق، بلكه در چهارچوبی محدود كشف نمايد. هم از اين روي در آية (53) سورهء مباركهء «فصّلت» ميفرمايد:
]سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ[
«به زودي آيات و نشانههاي خود را در آفاق و انفس بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است»
در اينجا بايد به معنی حرف سين در «سَنُرِيهِمْ» كه مفيد استقبال است توجّه داشته باشيم. يعني: ما در آينده اين آيات و نشانهها را برای بشر روشن خواهیم ساخت، كه البته این آینده در آيهء کریمه پايانهای معین نداشته و پيام آن براي همه نسلها و عصرها تا قيام قيامت باقي است.
2. شكي نيست كه دعوت اسلامي براي انسانها فقط ويژهء قوم عرب نبوده بلكه دعوتي است براي كافهء بشريّت؛ از آن روي که پروردگار متعال پيامبر گرامي ما را برخلاف ساير پيامبران که هر يك به سوي قوم و ملّتي معيّن فرستاده ميشدند، براي عامهء بشر مبعوث گردانيد و ايشان را خاتِم همه پيامبران ساخت. چنانکه در آيهء (107 ) سورهء «انبيا» ميفرمايد:
]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[
«و ما نفرستاديم تو را اي پيامبر، مگر رحمتي براي عالميان»
و در آيهء (28) سورهء «سبا» ميفرمايد:
]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[
«ما نفرستاديم تو را، جز بشارتگر و هشدار دهنده براي تمام مردم»
و در آيهء (158) سورهء «اعراف» ميفرمايد:
]قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[
«بگو: اي مردم! بيگمان من فرستادهء خدايم به سوي تمامي شما»
روشن است كه «اعجاز بلاغي قرآن» فقط ميتواند قوميّت عرب را ارضا و اقناع نمايد در حالی که تبليغ پیام اسلام براي مردم غير عرب، قطعاً مستوجب آن است تا در جهت اقناع ايشان به معجزهء پيامبر اسلامeراهي ديگر وجود داشته باشد؛ چه ترجمهء قرآن به زبانهاي ديگر، اعجاز بلاغي آن را كه کلّا به نصّ عربي وابسته است، به زبان ديگري انتقال نميدهد و بناءً ترجمهء قرآن نميتواند تنها راه اقناع مردم غير عرب نسبت به حقانيّت آن باشد.
هرچند اين امر كه ترجمهء قرآن ميتواند ارزشهای اسلام را براي مردم غير عرب روشن گرداند، حقيقتي است آشکار؛ ولي اين امر به خودی خود بسنده نيست چرا که اديان ديگر نيز به سوي بسی از اين ارزشها فرا خواندهاند. بناءً پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آيا ما واقعاً ميتوانيم از همهء مردم دنيا بخواهيم زبان عربي را فرا گيرند تا با اعجاز بلاغي و ادبي قرآن آشنا شوند؟ قطعاً تحقق بخشيدن به اين پيشنهاد اگر غير ممكن نباشد، کاری سخت دشوار است.
پس از آنجا كه قرآن معجزهء پيامبري است كه براي عموم مردم برانگيخته شده است بنابراين، معجزهاش نيز بايد علاوه بر بُعد بلاغی داراي ابعاد ديگر اعجازي نیز باشد تا اين ابعاد اعجازي برهان قاطعي بر حقانیّت قرآن براي مردم غير عرب زبان نيز تلقي شود. بيگمان «اعجاز علمي قرآن» يكي از این ابعاد است.
3. اعجاز قرآن در عرصهء علمي بيشتر در اين حقيقت متبارز ميشود كه قرآن در عصر خمودگی و خموشی علمي بشر نازل شده و معلومات بشر آن عصر، در گسترهء علوم طبيعي، كَوني و سایر ميادين علم بسيار اندك و اغلب خطاآميز بوده است. مثلاً بشر قبل از عصر رسالت، آسمان را سقف زمين ميپنداشت و ستارگان را ميخهاي نقرهاي درخشان كوبيده بر اين سقف و يا قنديلهايي كه در فضا معلّق اند. بشر در آن عصر خورشيد را ساكن و بيحركت، زمين را سوار بر يكي از شاخهاي «گاو مادر» و زلزلهها را معلول انتقال زمين از يك شاخ گاو به شاخ ديگر آن ميپنداشت. و بدين گونه افكار و انديشههاي خرافي ديگر.
در چنان عصري، قرآن ميآيد و در عرصهء علوم آفاقي و انفسي آياتي را كه از ابتدا تا انتها و تا بيانتها، جلوهبخشاي حقّ و صدق و معرفت اند به نمايش ميگذارد و باز بر زبان پيامبر اُمّيي كه هرگز نميخوانده و نمينوشته است؛ چنانکه به هيچ مكتب و معلّم و آموزشگاهي هم نرفته است. آري! اين آيات معجز علمي بر قلب مردي نازل ميشود كه در نوجواني چوپان گوسفندان و در دوران جواني كارگر امور تجاري در كاروان بوده است. چنانکه خداي متعال در آيهء (48) سورهء «عنكبوت» ميفرمايد:
]وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[
«و تو هيچ كتابي را پيش از اين نميخواندي و با دستت هيچ كتابي را نمينوشتي، وگرنه باطلانديشان قطعاً به شك در ميافتادند»
شهيد سيدقطب «رح» صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» در بحثي روشنگرانه پيرامون تصحیح نگرش به آیات علمي قرآن كريم و اهداف آن، مينويسد:
«شكي نيست كه قرآن كتاب هدايت انسان است. قرآن براي تحقق اين هدف اساسي، در صدد ايجاد جهانبيني خاص، نظام خاص و جامعه يي خاص ميباشد. در صدد ايجاد امّت جديدي در روي زمين است كه نقش ويژهء خود در رهبري بشريت به سوي شاهراه حق و خير و فضيلت را بر عهده گرفته و نمونهء معيني از جامعهء انساني را كه در مكتبها و نظامهاي بشري تكرار نشده است، پديدار گرداند. بنابراين، هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده و اعجاز علمي آن نيز كل ابعاد اعجازي قرآن را در بر نميگيرد. به همين دليل است که قرآن نيامده است تا كتابي در علم نجوم يا كيميا يا طب باشد؛ آنگونه كه بعضي از هواداران قرآن از آن ميطلبند. يا چنانكه در جانب ديگر، برخي از دشمنان قرآن ميخواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل اين علوم قرار دهند! بيترديد هر دو نوع كوشش در اين راستا، چه از سوي دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر دركي نادرست از طبيعت اين كتاب و مأموريت اصلي آن ميباشد.
پس وقتي ما به ميدان اعجاز علمي قرآن كريم وارد ميشويم، بايد بر اين حقيقت تأكيد بگذاریم كه مأموريت اصلي و موضوع اساسي قرآن همانا «انسان» است. وظیفهء قرآن این است تا چهارچوبهای بنیادین یک جهانبینی کلّی از نظام هستی و رابطهء آن با آفريدگار آن را پي افکنده و جايگاه انسان در اين ميان را معرفي نمايد. آنگاه بر اساس اين بينشها و نگرشها، يعني بر اساس اين جهانبيني كلّي، برنامهاي را براي زندگي به وجود آورد كه به انسان ميدان دهد تا تمام نيروها و توانمندیهاي خود و از جمله توانمندي عقلي و علمياش را در عرصهء شناخت هستی به كار اندازد و در همان حدود و ثغوري كه برايش تعيين شده است به بحث و بررسي، كاوش و پژوهش، تحقيق و تفسير و تجربه و تطبيق پرداخته و به آن نتايج و باورهايي كه ميتواند برسد، برسد؛ نتايجي كه بالطّبع نه نهايي هستند و نه هم مطلق و غير شكننده. پس اگر قرآن به ميادين علم ميرود تا كليدهاي اصلي مفاهيم كلّي در عرصهء علوم كَوني و تجربي را به دست انسان بدهد، در واقع خود اين امر، حركتي در راستاي هدفمندي ياد شده است و اما هرگز نبايد فراموش كرد كه رهيافتهای علمي قرآن در اين بُعد از ابعاد اعجازي نيز نهايتاً به آن قلهيي كه نامش «ايمان» است منتهي ميشود.
بنابراين، موضوع محوري قرآن همانا خود «انسان» است؛ انسان با ديدگاهها و باورمندیهاي خود، با مشاعر و ادراكات خود، با روشها و رفتارهای خود و با روابط و علايق خود. اما علوم مادّي و نوآوري در عالم مادّه، با ابزارها و راهكارهاي گونه گون آن؛ موكول به عقل انسان، تجارب، اكتشافات، فرضيّات و نظريّات اوست تا خود در اين عرصه، منطبق با توانمندیهاي خويش پيش بتازد.
سپس نویسنده ميافزايد: «من از سادهلوحي بعضي از مسلمانانی که عاشق و دلسوختهء خدمتگذاري به قرآن اند در شگفتم؛ آناني كه به انگيزهء دفاع از قرآن يا خدمت به آن و دقيقاً تحت تأثير زرق و برقهاي خيرهكنندهء علوم و تكنولوژي جديد، تلاش ميكنند تا چيزهايي را بر قرآن بيفزايند كه از قرآن نيست و اموري را بر آن تحميل نمايند كه هرگز مقصود قرآن نبوده است. كساني كه ميكوشند تا قرآن را كتابي در علوم طب، كيميا، نجوم و... معرفي نمايند، گویی با اين كار خود قرآن را بزرگ و باشكوه ميگردانند!!
اين عده از مسلمانان سادهلوح بايد بدانند كه اوّلاً قرآن در موضوع خود كتاب كاملي است و ثانياً اينکه موضوع آن بزرگتر از همهء اين علوم ميباشد زيرا موضوع آن خود انسان است؛ انساني كه اين علوم را كشف ميکند و از آنها بهره ميگيرد. شكّي نيست كه تحقيق و پژوهش، تجربه و تطبيق و اكتشاف و نوآوري، از توانمندیها و ويژگیهاي عقل انسان است، در حالي كه قرآن بناي كلّيت اين انسان را بر عهده دارد؛ بناي مجموعهء شخصیت آن، ضمیر آن و نیز عقل واندیشهء آن را. چنانکه قرآن عهده دار بنای جامعهء انساني نيز هست، جامعهيي كه به اين انسان اجازه دهد تا از امكانات به وديعت گذاشته شده در اندرون وجود خويش، به درستي بهره گيرد. و بعد از آنکه انساني سالم متولد شد و جامعهء سالم به وجود آمد طبيعي است كه آن وقت قرآن به او ميدان ميدهد تا در عرصهء پژوهش و تحقيق جلو آمده به نتايجي درست يا نادرست دست يابد؛ در حالي كه موازين و ملاكهاي بينش و تفکّر صحيح را نيز براي وي تأمین و تضمين نموده است.http://www.55a.net/firas/farisi_photo/123106957698.jpg
همچنان جواز ندارد كه ما حقايق علمي نهايي و معجزات علميي را كه اين كتاب الهي در راه ايجاد يك جهانبيني درست از طبيعت هستي، طبيعت همآهنگي و انسجام ميان اجزای آن و نهايتاً ارتباط يكپارچهء آن با آفرينندهء يكتايش ارائه ميكند، به فرضيّهها و نظريّههای عقلي بشر و يا حتي به آنچه كه «حقايق علمي» ناميده ميشوند و از طريق تجربيّات قاطع بشري به دست ميآيند وابسته بسازيم؛ چه حقايق و آيات علمي قرآن، حقايقي نهايي، قاطع و مطلق اند از آنجا كه سرچشمهء آنها، عقلي است ازلي و ابدي كه بر ازل و بر ابد احاطه دارد، چه او خود آفرينندهء هستي است و بنابراين علم و معرفتش نيز در بند زمان و مكان نميباشد. در حالي كه رهآوردهاي عقلي انسان ـ هر چند هم كه از پشتوانهء ابزارهاي نوين برخوردار باشند ـ حقايقي غير نهايي، غير قطعي و به چهارچوب تجربيّات و ابزارهاي ناقص بشري محدود ميباشند و به طبيعت حال؛ پیوسته در معرض تغيير، تعديل و نقص قرار دارند و حتي در معرض اينکه رأساً به عقب برگردند!
ليكن اين سخن بدين معنی نيست كه ما از آنچه علم در عرصهء آفاق و انفس؛ يعني در عرصهء انسانشناسی و هستيشناسی براي فهم روشنتر معاني و آيات قرآن و اثبات حقايق ايماني آن به ما ارائه ميكند و اين دادهها در واقع تفسيري هر چند كمرنگ، ناقص و متغيّر از اعجاز آيات علمي قرآن را به دست ميدهند، تماماً چشم پوشيده و از آنها بهره نگيريم، قطعاً ما چنين چيزي را توصيه نميكنيم».
در واقع براي تحقّق همين مرام است كه كتاب حاضر تدوین شده است. بنابراين مؤلّف قطعاً بر سر آن نیست تا در اين كتاب، قرآن كريم را به وسيلهء علم بشر اثبات نموده و يا با علم بشري بر صحّت و حقّانيّت آن استدلال كند؛ زيرا در حقيقت اين علم است كه براي اثبات خود نيازمند استمداد از كتاب خداي عليم ميباشد.
پس اگر در اين رساله از اكتشافات علمي بشر سخن به ميان ميآيد ـ كه فراوان هم به ميان ميآيد ـ غايهء اساسي از اين بيان، نزديكساختن معاني و مفاهيم اعجازي آيات علمي قرآن به اذهان بشر و به تبع آن متبلور ساختن حقّانيت اين كتاب الهي است. با ايمان راسخ به اين حقيقت كه ميان علم «صحيح» و وحی «صریح» هيچ نوع تصادمي وجود نداشته و چنين تقابلي هرگز ممكن نيست مگر آنگاه كه تئوري علمي نادرست بوده و يا فهم ما از قرآن، فهمي مغلوط و خطاآميز باشد. و کسانی كه نگارنده با بهرهگيري از آثارشان این كتاب را به تأليف آورده است، هرگز مدعي چنين عصمتی نبوده و نميتوانند خود را از اين نقص تبرئه نمايند.
به عبارتي ديگر، مطابقت آيات قرآن کریم با اكتشافات جديد علمي ـ كه محور بحث اين كتاب ميباشد ـ مبتني بر اين حقيقت است كه علم جديد در پارهيي از موارد توانسته است از روي رازهاي علمي و اعجازي آياتي از قرآن پرده بردارد؛ و هم از اين روي علم جديد توانسته است مضامين و مفاهيم سودمندي را در راستاي تفسير اشارات قرآني در بارهء اين موضوعات، در اختيار ما قرار دهد. حال اگر بررسیهاي علمي آيندهء بشر، پدیدهای از پديدههاي علم جديد يا موضوعي از موضوعات آن را به طور كلّي يا جزئي ابطال نمود، اين امر مطلقاً به صداقت و حقانيّت قرآن لطمهيي نميزند؛ بلكه معني واقعي چنين تحوّلي اين است كه مفسّر قرآن درآن مقطع خاص، در كوشش خود براي تفسير يك اشارهء مجمل قرآني، ناكام بوده است.
بلي؛ قرآن برنامهء هدايت انسان است و در این راستاست كه آيات اين كتاب معجز، سرشار از اشارات و بيانات علمي در هر دو ميدان علوم آفاقي و انفسي ميباشند تا دريچههاي جديدي را بر روي عقل جستجوگر انسان به سوي افقهاي هدايت و ايمان بگشايند. هم از اين روي است كه الفاظ و مشتقّات «علم» بيشتر از (160) بار در قرآن كريم تكرار گرديده و در حدود (750 ) آيه از مجموع كل آيات آن؛ آيات علمي و بقيّه به ابعاد تشريع، عبادات، عقايد، تكاليف، معاملات، قصص، امثال... مربوط ميباشد.
از آنچه گفتیم اهداف انتخاب موضوع این رساله که در بالا به مؤلّفه های عمدهء آن پرداخته شد در چند نکتهء آتی خلاصه می شود:
1- با نگاهی به میراث علمی گرانسنگ تاریخ تفسیر و علوم قرآن، این واقعیت در همان بادی امر به دیده میآید که حجم عظیم تفاسیر قرآنی از نخستین تفسیر جامع قرآن کریم – تفسیر طبری – گرفته تا آخرین تفاسیری که در اوایل نیمهء اول قرن سیزدهم هجری تألیف شده است، کتابهایی اند كه هیچ يک آنها نه تماماً و به طور همه جانبه در بُعد تبیین اعجاز علمی قرآن کریم پاسخگوی داده ها و دریافتهای نوین از آیات قرآن ميباشند و نه عمدتاً جوابگوی همهء مطالبات مخاطبان حال حاضر قرآن کریم. دلیل آن به طور روشن در اين نکته متبارز است که قرآن در عین اينکه فرازمانی، فراجهانی، فرا تاریخی و فراتر از تحولات مقطعي می باشد اما برای همیشه با زمان و سیر تحولات و انکشافات زندگی و جهان در حال حرکت و سيّاليّت است چرا که کتاب همیشهء خداي متعال برای همیشهء بشر می باشد. حال آنکه تجارب و برداشتهای بشری غیر مأثور، همواره در معرض نسخ، انجماد و ایستایی قرار دارند و چه بسا اگر از پارهء جهات به کلّیت يک موضوع ناظر باشند، اما در بُعدی دیگر نتوانند افقهای جديد را تماماً برتابانند.
البته اين امر نه از ارزش میراث علمی بشر میکاهد و نه به جنبههای کاربردی آن در حیات و هستی لطمه وارد می کند چرا که قضیه در اینجا قضیهء «نسبیّت» است. در بسي از موارد چنين می شود که قضایای علمی ناشی از تجارب بشری، در پیوند با معارف الهی جاودانه و بدون تاریخ مصرف می شوند ولی در پارهای از موارد هم آن فهمها و دریافتها تاریخ مصرف دارند. تازه اندیشه هایی هم که تاریخ مصرف دارند به درد بازخوانی مجدّد می خورند و گاه در نسبیّت ظروف بشری که از انسانی تا انسانی دیگر متفاوت است، کارایی و اثربخشی خاص خود را نیز ممکن است دارا باشند.
لذا تکرار و تأکید میکنم که میراث علمی مربوط به حوزهء فهم بشری از آیات قرآن؛ از نظر فراگیری، ژرفا، تنوّع، تکثّر و گسترهء موضوعی همیشه کارا، مفید و اثربخش اند در عین اينکه نیاز به امتداد و تکامل داشته و ممکن است در ظروف و شرایطی پاسخگو نباشند. مثلا روشن است که کتاب تفسیر فخر رازی به تصنیف آمده در ده قرن قبل، پیش از جهش علمی و خیزش تمدنی عصر حاضر تدوین شده است. بنابراین اگر این کتاب نتواند از توافق و تلائم دقیق و روشنی که میان نصوص کتاب و سنّت و اکتشافات علمی جدید در حوزهء هستیشناسی پديدار شده است خبر دهد – که قطعا هم نمی تواند – این امر مسلّما نقصی در تفسیر کبیر رازی به شمار نميرود، به این دلیل که این کتاب بر حقایق مفهومی آیات قرآن منطبق با ظرف فکری عصر خود ناطق بوده و از ویژگی سیّالیّت ذاتی و جوهری متن قرآن کریم که از مختصات اعجازی آن ميباشد در همان برههء مشخص، آیینه داری نموده است و حالا آمده است تا بگوید: من پلکان صعود به معراج مفاهیم پایان ناپذیر قرآنی را تا بدینجا برافراشتهام؛ پس بر آن فراز آیید اما از اين فراز تا فرازهای ناشناختهء بعدی و تا بی نهایت، دیگر مال من نیست؛ این شما و زور گامهای تفکّر و نفس نفس لحظههای تأمّل و اندیشه تان، ولی من همچنان در پشت سر حامی و جانمایهء راهتان هستم و همهء تاریخ را در ورایتان با شما خواهم ماند.
2- تفسیر آیات علمی قرآن از منظر علم جدید و همراه و همپا با انکشافات زمان در واقع همان تداوم پيام و اعجاز قرآن در عرصهء بخشندگی مفهومی و معرفتی است. البته این امر مسئولیّت قرآن پژوهان مسلمان را در عصر حاضر که عصر انفجار معرفتی و معلوماتی بشر است دوچندان می سازد. رسالهء حاضر کوششی متواضعانه در این راستاست.
3- قوانین و برنامه های دینی برای جامعهء بشری همواره از حکمتهايی ارزنده برخوردار می باشند که شارع حکیم، فهم بسی از این حکمتها را به عقل بشر وا گذاشته است. روشن است که عقل فقط از دریچهء علم می تواند به این رموز پی ببرد. پس تفسیر آیات علمی قرآن کریم خود رازگشای حکمتهای قرآنی ميباشد. مانند آنچه که علم جدیداً از حکمتهای روزهء رمضان، زیانهای گوشت خوک، شراب و امثال آن پرده برداري نموده است. این رساله نیز در بسی از عناوین خود همین هدف را دنبال خواهد کرد.
4- استحکام تهدابهای ایماني در دلهای مسلمانان از طریق بارورسازی اندیشهء آنها با مفاهیم و حقایق علمی برخاسته از متن و روح قرآن، هدفی والا و گرانمایه است که جامعهء علمی بویژه نهادهای اکادمیک باید در جهت آن گامهای برازندهای بردارند. بدون تردید یکی از زمینه های این استحکام و باروری، بیان امتداد و پیوستگی برهانهای قرآن از عصر رسالت تا عصر اکتشافات علمی و تا فراسوی آن ميباشد. پس اگر معاصران پیامبر اکرمrبسیاری از معجزات ایشان را به چشم سر دیده اند اینک خدای عزّوجلّ به مردم عصرما و عصرهای دیگر، معجزات روشن قرآن را که متناسب با ایجابات عصرشان نيز ميباشد نشان داده و از این طریق راهي به سوي درک بيشتر حقانیّت قرآن ميگشايد. این یکی دیگر از اهدافی است که رسالهء حاضر به دنبال تحقّق آن می باشد.
5- خدای متعال نگرش در پدیده های هستی را که علوم تجربی بر بنیاد آن استوار اند، راهی به سوی ایمان به خود و ارزشهای دین خویش قرار داده است، اما گاه دیده شده که این نگرش در محیط های سنّتی دینی و مراکزی که از آن نمایندگی میکنند نه تنها به زاویهء افول پیوسته است بلکه حتی به نوعی دغدغه آميز نیز با آن تعامل می شود. از این است که پیوند میان جامعهء سنّتی دینی و کانونهای روشنفکری که دانشگاه، محور آنها محسوب میشود گاه دچار گسست و گاه انقطاع کامل گردیده است. طبیعی است که محیطهای اکادمیک از این نظر که بتوانند این گسلها را به شیوهء اصولی مرمّت نمایند، مسئولیّت سنگینی بر عهده دارند. پس این رساله شاید بتواند نگاه طالب العلمی را که از محیط سنّتی با افقی بسته به پوهنخی های شرعیّات گام میگذارد نسبت به مقولهء ارتباط علوم جدید با نصوص دیني، متحوّل گردانیده و ب آيينه داري از همسنخی دو مقولهء «علم» و «دین»، نشان دهد که خاستگاه «علم» و «دین» هردو، یک چيز بوده و هردو در نهایت یک هدفمندی را دنبال می کنند.
6- مضامين اين كتاب که ناظر بر ارائهء تفسيري علمي از آيات كَوني قرآن كريم ميباشد، نه تنها یکی از منابع اساسی ممدّ درسی در دیپارتمنت تفسیر و حدیث پوهنخیهای شرعیات پوهنتونهای کشور بوده میتواند بلکه مطابق کریکولم مرتّبهء جدید، از منابع مستقیم مفردات درسی مضمون ثقافت اسلامی در همه پوهنخی ها نیز به حساب میآید. از این روی، نیاز مبرم به تألیف چنین اثری که هر چند در نوع خود ممکن است منحصر به فرد نباشد ولی با پژوهش گستردهای که به هم آمده است یقینا در حیّز آن تواند بود که راهگشای خوبی برای استادان و محصلان عزیز در این زمینه تلقی شود، بيش از پيش ملموس و محسوس است.
پس ضمن سپاس از مراجع محترم اکادمیک برای تأیید سر فصلها و عنوان کلّی اين رساله، امیدوارم اهدافی که از ارائه آن مطمح نظر می باشد به تحقّق پیوسته، چراغ راه انجمن دانشگاهیان و دانش پژوهان عزیز علاقه مند به عرصهء علوم و معارف قرآن قرار گیرد.
پیشینهء مباحث اعجاز قرآن:
پیشینهء پرداختن به موضوع «اعجاز» قرآن کریم به مثابهء یک سر فصل مستقل در علوم قرآني، به قرن اول هجری بر می گردد.
نخستین بار دانشمندان عرصهء علوم قرآنی در طبقهء صحابه و تابعین مانند عبد الله ابن عباس، عبد الله ابن مسعود، ابو موسی اشعری، زید بن ثابت، مجاهد بن جبر، عکرمه، طاؤس، عطاؤ بن ابی رباح و ... بودند که در ذیل تفسیر مفردات قرآن، این موضوع را بر جسته ساختند.
سپس این بُعد از ابعاد علوم قرآن از طریق دانشمندان علم تفسیر در قرن دوم هجری تا بدانجا بارور ساخته شد که اعجاز قرآن به عنوان یک علم از شاخه های علوم قرآن جایگاه خود را به درستی پیدا کرد. با گذشت زمان بررسیها پیرامون اعجاز قرآن گسترده و گسترده تر شد. در این مرحله از تطوّر، وجوه و ابعاد اعجاز قرآن هر یک به طور جداگانه مطمح بحث دانشمندان قرار گرفت و سر فصلهایی چون: «اعجاز لغوی قرآن»، «اعجاز بلاغی قرآن»، «اعجاز بیانی قرآن»، «اعجاز تاریخی قرآن»، «اعجاز تشریعی قرآن»، «اعجاز غیبی قرآن» ... در چهارچوب مبحث کلی «اعجاز قرآن» تدوین شد.
قرن دوم هجری همچنان شاهد نظریهء اعجازی جدیدی به نام اعجاز قرآن به وسيلهء «صرفه» بود که این نظریّه از سوی نظام (ت 224ه ق) مطرح شد و ابوعثمان عمروبن بحرالجاحظ (ت 255 ه ق) در این باره کتابی را به نام «نظم القرآن» تألیف کرد که با تأسف هیچ نسخهای از آن هم اکنون در دسترس نیست.
شیخ محمد ابوزهره (رح) می گوید: «نخستین کتابی که در موضوع اعجاز بیانی قرآن نوشته شد، کتاب «نظم القرآن» جاحظ بود. او در این کتاب به بلاغت، ایجاز، حذف، زوائد، فصول، استعارات، تشبیهات و ... قرآن پرداخت».
در اوایل قرن سوم هجری ابوعبد الله محمد بن یزید واسطی (ت 306 ه ق) کتاب دیگری در موضوع اعجاز قرآن را به نام «اعجاز القرآن فی نظمه و تألیفه» به رشتهء تحریر در آورد. مصطفی صادق رافعی این کتاب را در موضوع اعجاز بیانی قرآن سرآمد دوران خود دانسته می گوید: «نخستین کتابی که شرح اعجاز بیانی قرآن را به درستی پرداخت، کتاب «اعجاز القرآن» ابی عبد الله محمد بن یزید واسطی بود».
سپس قرن چهارم هجری فرارسید و در این قرن بود که ابو الحسن علی بن عیسی الرمانی (ت 386 ه ق) رسالهء کوتاهي تحت عنوان: «النُّکَت فی اعجاز القرآن» را به رشتهء تحریر در آورد که با وجود کوچکی حجم، اما در آن هفت بعد از ابعاد اعجازی قرآن به درستی بیان شده است، با آنكه اهتمام بیشتر وی در این کتاب به بعد اعجاز بلاغی قرآن معطوف بوده است. او اعجاز بلاغی قرآن را به سه طبقه و ده نوع دسته بندی میکند..
هم در این قرن بود که ابوسلیمان حمد بن محمد بن ابراهیم خطابی (ت 388ه ق) کتاب دیگری در اعجاز قرآن را به نام «البیان فی اعجاز القرآن» تصنیف کرد که به علاوهء ساختار بدیعی نظم قرآن به اعجاز معنوی آن نیز پرداخت.
پس از آن، یکی از مشهورترین کسانی که در اواخر قرن سوم هجری در موضوع اعجاز قرآن کتاب نوشت، امام أبوبکر محمد بن طیّب باقلانی (ت 403 ه ق) بود که کتابش «اعجاز القرآن» تا کنون نیز ابهت علمی خود را در دنیای علوم قرآن محفوظ نگه داشته است.
در همین قرن بود که قاضی عبد الجبار احمد بن خلیل بن عبد الله، کتاب دایرهء المعارفی خود به نام «المغنی فی ابواب التوحید و العدل» را تألیف نمود که یک جلد کامل قطور از مجلدات بیست گانهء آن ـ یعنی جلد شانزدهم ـ به بررسی اعجاز قرآن اختصاص دارد.
در قرن پنجم هجری ابو محمد علی بن احمد بن حزم ظاهری (ت456ه ق) فصلی از جلد سو م کتاب معروف خود: «الفصل فی الملل و الأهواء و النحل» را به بیان اعجاز قرآن اختصاص داد که در آن از وجوه اعجاز به اختصار سخن رفته است.
همچنان در قرن پنجم، امام ابوبکر عبد القاهر بن عبد الرحمن جرجانی (ت 471 ه ق) کتاب مشهور خود در اعجاز قرآن «دلایل الإعجاز» را که پیرامون ابعاد اعجازی قرآن روشنی افکنده است تألیف نمود. این کتاب نیز همسطح کتاب اعجاز باقلانی و حتی در پارهای از موارد، فراتر از آن قرارداشته و تا به امروز تسلط علمی خود در حوزه های علمی جهان اسلام را حفظ کرده است. او همچنان رسالهء دیگری در اعجاز قرآن را که بیشتر ناظر بر تجلیات عینی اعجاز آن در عصر نبویrاست تحت عنوان «الرسالة الشافیة فی اعجاز القرآن» منتشر نمود.
در قرن ششم هجری قاضی عیاض بن موسی الیحصبی (ت 544 هق) فصلی از کتاب مشهورش: «الشفا بتعریف حقوق المصطفی» را به بررسی اعجاز قرآن اختصاص داد. کتاب «شفا»یِ قاضی عیاض هم اکنون نیز در مدارس علمی شبه قارهء هند، کشور ما و بسی دیگر از نقاط دنیای اسلام جزء کتب درسی دورهء تخصّص در علم کلام اسلامی به شمار می رود.
از آن پس در گذار قرنهای متوالی مؤلفات در موضوع اعجاز قرآن از نظر تعدد و تنوع به حدی بسیار شد که مشکل است بتوان همهء آنها را جدا از یک تحقیق مستقل به احصا درآورد. از این رو به ذکر برجسته ترینها در این عرصه اکتفا می نمایم:
از برجسته ترینهای قرن ششم هجری در این زمینه کتاب: «نهایة الإیجاز فی د رایة الإعجاز» امام فخر الدین رازی (ت 604 هق)، و کتاب «مفتاح العلوم» أبويعقوب يوسف بن أبى بكر محمد بن على السكاكى (ت سنهء626ه( است.
در قرن هفتم هجری برجسته ترین کار در این عرصه کتاب تفسیر أبوعبد الله محمد بن أحمد الأنصارى القرطبى(ت سنهء671ه( است که فصلی جامع از آن را در مقدمهء تفسير معروفش: «الجامع لأحكام القرآن» به موضوع اعجاز از زوایای مختلف آن اختصاص داده است.
در قرن هشتم هجری بدر الدين زركشى (ت 794ه( كتاب معروفش «البرهان في علوم القرآن» را در موضوع علوم و اعجاز قرآن به رشتهء تحریر در آورد که این کتاب نیز جزء کتابهای مرجع در این موضوع در توالی قرون تا به امروز بوده است.
در قرن نهم هجری برهان الدين بن عمر البقاعى(ت سنهء 885ه( در برسی اعجاز قرآن روش تطبیقی را در پیش گرفته و کتاب مشهورش «نظم الدرر في تناسب الآيات والسور» را به رشتهء تألیف در آورد که در آن اسرار قرآن و مناسبات میان آیات و سورهها به شیوایی بیان شده است.
قرن دهم هجری شاهد تکاوری دیگر از تکاوران این میدان است؛ او کسی جز حافظ جلال الدين عبد الرحمن بن أبى بكر السيوطى (ت سنهء 911هق) نیست که کتاب زبدهاش: «الإتقان في علوم القرآن» را در این مبحث منتشر ساخت. این کتاب از جامع ترین پژوهشها در موضوع اعجاز و علوم قرآن به شمار می رود؛ به طوری که هشتاد مبحث از مباحث علوم قرآن را در بر گرفته است.
روند تألیف در اعجاز قرآن آهنگ حرکت خود را به تناسب پیشرفت یا رکود علوم در شهرهای معروف اقماری خلافت اسلامی همچنان تا قرن سیزدهم هجری حفظ کرد و در این قرن بود که علّامه شهاب الدين آلوسى (ت1270هق) تفسيره دایرهء المعارفی خود: «روح المعانى في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني» را به رشتهء تحریر درآورد. این کتاب فی الواقع تکانه يي جدید در عرصهء پژوهشهای قرآنی به شمار می رود و در جای جای این تفسیر ارجمند، به موضوع اعجاز قرآن پرداخته شده است.
در قرن چهاردهم هجری مصطفي صادق الرافعى (ت سنة 1356 هق) در كتاب ارزشمند خود: «إعجاز القرآن والبلاغة النبوية» به قضيهء إعجاز جلوههای نوینی بخشید.
بعد از رافعی بسیاری دیگر کار های برازندهای عظیمی در این سلسله برآوردند که از آن جملهاند: شيخ محمد عبد العظيم الزرقانى و کتابش: «مناهل العرفان في علوم القرآن»؛ شيخ محمد عبد الله دراز و کتابش: «النبأ العظيم»؛ شيخ بديع الزمان نورسى و کتابش: «إشارات الإعجاز في مظان الإيجاز» از «كليات رسائل النور»؛ شيخ محمد أبوزهره و کتابش: «المعجزة الكبرى»؛ دكتوره عائشهء عبد الرحمن و کتابش: «الإعجاز البيانى للقرآن»؛ شیخ محمد متولی الشعراوی و کتابش: «معجزة القرآن الکریم»؛ دکتور هارون یحیی و مجموعهء دایرة المعارفیاش... و دهها رسالهء علمی دانشگاهی دیگر که به موضوع اعجاز علمی قرآن کریم از ابعاد و جوانب مختلف آن پرداخته اند.
به این ترتیب ملاحظه می کنیم که در گذار تاریخ مشعشع اسلام، چه در دوره های پویایی آهنگ علم و چه در دوره های فتور علمی، هیچ عصری از عصرها از عنایت به موضوع اعجاز قرآن در بعد تألیف، تحقیق و تصنیف بی بهره نمانده است که این مدد علمی پیاپی، به ذات خود اثری از آثار اعجاز قرآن کریم به شمار می رود.
اما بايد خاطر نشان سازم که اعجاز علمی قرآن کريم از منظر علوم تجربی، یعنی موضوع رسالهء علمی این حقیر، از پژوهشهای قرآنی بکری است که در گذشته بسان دیگر ابعاد اعجازی قرآن مانند «اعجاز بلاغی» ، «اعجاز تشریعی»، «اعجاز روحی»... چندان مورد توجّه دانشمندان و محققان علوم قرآنی قرار نگرفته و مطرح بحث نبوده است. دلیل آن هم روشن است؛ زيرا انکشاف معرفتی بشر در حوزهء علوم تجربی، دستاورد تمدن نوخاستهای است که بشر با روی هم انباشتن میراث علمی چند قرن قبل، در قرن بیستم بدان دست یافته است.
بنابراین توجّه اساسی و متمرکز به موضوع «اعجاز علمی قرآن کريم از منظر علوم تجربی» در ربع اخیر قرن بیستم آغاز شد، به طوري که مؤسسات و نهادهای ویژهيی در جهان اسلام، این مبحث را سرفصل اهتمام و عنایت خویش قرار داده، به منظور گشایش افقهای آن؛ سمینارها، کنفرانسها و مجالس علمی عدیدهای برگزار نمودند. در پی تشکیل این نهادها بود که توجّه پژوهشگران علوم قرآنی به این عرصه جلب گردیده و در این رابطه آثار متعددی تألیف و منتشر نیز شد.
در اینجا به مهمترین مؤسساتی که در سطح جهانی به قضیهء اعجاز علمی قرآن کریم از منظر علوم تجربی خدمت کرده اند، به طور فهرست وار اشاره می نمایم:
1- الهیئة العالمیة للإعجاز العلمی فی القرآن و السنة النبویة – رابطة العالم الإسلامی – مکة المکرمة.
2- المجلس الأعلى للشؤون الإسلامية - مصر.
3- اللجنة المصرية للإعجاز العلمي في القرآن الكريم والسنة النبوية المطهرة.
4- المنظمة الإسلامية للعلوم الطبية بالكويت.
5 ـ الأكاديمية الإسلامية للعلوم که مقر آن در عمان است.
6 ـ کمیتة بنگله ديشي إعجاز علمي در قرآن كريم وسنت نبوي – دانشگاه چيتاگونگ.
7- مرکز پژوهشهای اعجاز علمی در قرآن وسنّت نبوی – بنگله دیش.
8- بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی – ایران – خراسان رضوی.
9- المعهد الدولی للفکر الإسلامی – واشنگتن – امریکا.
گفتنی است که برای بررسی افقهای اعجازی قرآن کریم تا کنون سیمینارهای بین المللی متعددی نیز در شماری از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دایر شده است. از کشورهای اسلامی می توان از این کشورها نام برد:
مصر، سعودی، اردن، بحرین، امارات عربی متحده، قطر، کویت، سودان، مالیزیا، اندونیزیا، ترکیه و ایران.
و از کشور های غیر اسلامی:
استرالیا، بریتانیا، ایرلند، آلمان، هالند، سویس وایتالیا.
چنانکه موضوع اعجاز علمی قرآن کریم در شماری از کانالهای ماهوارهای به مناسبتهای معین یا به عنوان یک قضیهء معتنی به مستقل نيز مطرح بحث بوده و می باشد؛ از جمله این شبکه ها:
شبکهء الجزیره، کانال ثقافی مصر، کانال تنویر مصر، شبکهء ماهوارهای ابوظبی و شبکهء ماهوارهای «إقرأ».
و بالآخره موضوع اعجاز علمی قرآن کریم و سنت نبوی جایگاه خود را در شبکهء معلوماتی بین المللی «انترنت» نیز احراز نموده و هم اکنون چندین سایت بزرگ در این عرصه فعالیت دارند که از جمله می توان به سایتهای مرجع در در فهرست منابع این رساله اشاره کرد.
ضوابط، مواد و شیوهء تحقیق در این رساله:
از آنجا که راه جستن به عرصهء تفسیر قرآن در موضوع بکری مانند بررسی تطبیقی آیات علمی قرآن کریم در پرتو علوم تجربی، چنان دشوار و در عین حال حسّاس و خطیر است که منابع، روشمندی، ضابطهها و ملاکها ی خاصّ خود را می طلبد از این روي، بنده برای وارد شدن به فضای بررسی تطابق آیات علمی قرآن کریم با رهآوردهای علم جدید، ضوابط و ملاکهای آتی را که مورد عنایت ویژهء قرآن پژوهان معاصر قرار داشته است تا حد ممکن رعایت نموده ام:
1- به کار گرفتن حقایق ثابتي که علم قطعیّت آنها را به رسمیّت شناخته است در میدان مقارنهء تطبیقی با آیات قرآن و پرهیز از فرضیّه ها و نظریّههايي که مورد قبول ضابطه مند جوامع علمی قرار نگرفته است.
2- پرهیز از تکلّف و زیاده روی در امر اثبات تطابق آیات قرآن با فرضیّههای علمی از راه تأویلات و توجیهات بعیدهای که اساساً با مصداقیّت علمی هماوایی ندارند.
3- لزوم توجّه به ساختارهای اساسی زبان عرب و بررسی قضایای علمی قرآن بر پایبست قواعد و روشهای بیانی آن.
4- توجّه به اسباب نزول، ناسخ و منسوخ و تفسیرهای منقول از شخص پیامبرr، اصحاب کرام تابعین و بزرگان مفسّرین.
5- عنایت ممكن به آخرین رهآوردهای علوم در حوزهء علوم طبیعی و تجربی در بر رسی آیات علمی قرآن.
6- حرمت گذاشتن به تخصّص علمی و عدم ورود و ابراز نظر عندي و اقتضائي در قضاياي علمي تخصّصي؛ چرا كه ابراز نظر پیرامون تطابق علمی آیات قرآن با دقایق علمی جدید در حوزهء علوم طبیعی کار این حقیر که در این بُعد تخصّصی ندارم، نميباشد از اين روي این ابحاث را با پشتوانهء منابع تخصّصی ارزشمند، علمی و مستندی که در فهرست منابع قيد نمودهام بارور ساخته و همه جا استنتاجات مباحث را به نظریّات علمی متخصّصان امر ارجاع دادهام.
7- از آنجا که توجّه به مبحث اعجاز علمی قرآن کریم اساساً در حوزهء علمی و دانشگاهی عرب زبان شکل گرفته، پرورانده شده و تکامل یافته است و از سویی منابع در بارهء این موضوع به زبان فارسی در دسترس بنده نبود و منابع موجود به زبانهای دیگر جز زبان عربی نیز برایم قابل استفاده نمی باشد لذا غالب اتّکایم در این مبحث بر منابع عربی؛ اعم از کتب، مجلات و سایتهای انترنتی عربي زباني بوده است که در فهرست بدانها ارجاع دادهام.
8- با عنايت به شيوهء طرح مفاهيم در قرآن كريم، روش ترتيب عناوين بيشتر ناظر بر تنوّع موضوعي مطالب ميباشد. پس از آنجا كه از توالی عناوين بر اساس وحدت موضوع تعمداً صرف نظر نمودهام، طبيعي است كه خواننده، عناوين مربوط به يك بُعد از ابعاد اعجازی قرآن كريم را چه بسا در اوّل، وسط، يا آخر كتاب مرور نموده و باز در جايي ديگر، از نگاه و زاويهيي ديگري به همان موضوع رو به رو شود. اما به هر حال، تسلسل و انسجام لازم در طرح مباحث، در آن حدي كه تناسق ذهني خواننده را تأمين نموده بتواند، رعايت گرديده است.
9- با آنکه كتاب حاضر، حاوي مطالب متنوعی پيرامون اعجاز علمي آيات قرآن كريم ميباشد اما هرگز يك كار جامع در اين زمينه نيست. پس آنچه در این كتاب ارائه ميشود، فقط قطرهيي از اقيانوس بيكران اعجاز علمي قرآن كريم است و بنابراين نه کسانی كه نگارنده از آثارشان در اين تأليف بهره برده است، دعوي احاطه بر اين اقيانوس را دارند و نه هم هيچ بشر ديگري ميتواند در برابر اين كتاب معجز الهي، چنين داعيهيي را بنانهد.
پروردگار بزرگ اين كتاب را وسيلهء تقويت ايمان مؤمنان گردانيده، آن را براي رضاي خويش از ترتيب دهندهء آن بپذيرد و رحمت و مغفرت بيپايان خود را شامل حال وی و جمله پيروان قرآن گرداند.
برادر شما: عبد الرؤوف مخلص هروى Noq43@ yahoo.com