PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر تاریخی ایران باستان از کورش بزرگ



sorati
20th May 2010, 06:29 PM
چون باد زمزمه می پيچد
در جای جای بابل:


"آنک رسيد از ره
آنک رسيد از ره،
آزاد می شود نيز
انديشه هايمان،
پيروز گر، نريخت خون
نه دست زد به چپاول
نه کرد کس به بند.
گامش به روی ديده
نه، ستم پيشگی کند".


در شهر زمزمه می پيچد
چون باد فرودين
دمِ شيرين به آستين.
پيروز گر رسيد
درهای بسته ديده گشودند ،
بر آسمانِ شهر
خنده ترانه ی لب ها، باران شادمانی سامان ديدگان
ده ها هزار بندی
آزاد می شوند
نی بند و بندگی.


"تو،
به هر باوری که هستی
پاينده ای چو استی
دارنده را نبايد بر ناتوان، وز پرتوان نشايد بر ديگران ستم
کورش سرود نيک، چنين خوش ترانه را،
باشندگان، شما نيز
با اوی هم نوا،
آوای مهر سُراييد،خوان و خانه را
فرمان کورش است اين
فرمان کورش است."



چون باد زمزمه می پيچد
در جای جای بابل

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد