PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله رضايت و غضب حضرت زهرا (س) مظهر مهر و قهر خدا



kamanabroo
13th May 2010, 11:54 AM
رضايت و غضب حضرت زهرا (س) مظهر مهر و قهر خدا

اينكه گفته مي شود انسان به جائي مي رسد كه رضاي او، رضاي خداست ؟ او اگر معصوم نباشد،آيا اين فرض صحيح است ؟ ممكن است كسي عادل باشد، ولي اشتباه بكند؛ گاهي بيجا برنجد. چنين قهري، قهر خدا نيست؛ يا بيجا خوشحال بشود، چنين خوشحالي كه رضاي خدا نيست ! آنكه رضاي او و غضب او مظهر رضا و غضب حق است، بايد حق ص رف ومطلق باشد !! جز عصمت چيز ديگري مصحّح اين امر نيست. آنها هم كه مي گفتند:فاطمه يا شب گريه كند، يا روز؛ نه براي اينكه همسايه ها نرنجند ! براي اينكه اين گريه نشانه قهر خداست. آنها گفتند: التماس مي كنيم يك قدري كمتر بنالد كه نشانه قهر كمتر باشد. اينكه انسان به جائي مي رسد كه رضاي او، رضاي خدا باشد و غضب او، غضب خدا باشد، اين بدون عصمت فرض عقلي ندارد.
وصفي كه خدا در سوره انبياء براي ملائكه ذكر كرد(1) همان وصف را در زيارت جامعه براي اهل بيت (عليهم السّلام) ذكر مي كنيم(2) و عرض ادب مي كنيم كه: لا يسب قونه ب القول و هم ب امر ه يعملون؛ اين رضاي فاطمه مسبوق به رضاي حق است. تا حق راضي نباشد، او راضي نيست؛ تا حق غضب نكند، او غضب نمي كند. اينچنين نيست كه هر وقت فاطمه غضب كرد، خدا غضب مي كند؛ هر وقت فاطمه راضي شد، خدا راضي مي شود ! اين كه مي شود سبق قول. اينكه فرمود: لا يسب قونه ب القول؛ چون اهم كارهاي انسان حرف است، مي گويند : «قول». و گرنه فكر، قول است؛ قول، قول است؛ اخلاق، قول است؛ عمل، قول است؛ قيام و قعود، قول است.
اينكه در سوره قاف فرمود: ما يلف ظ م ن قول لا لديه رقيأ و عتيد(3)؛ حرف زدن، لفظ است؛ سكوت، لفظ است؛ نشستن، لفظ است؛ خوابيدن، لفظ است. چون مهم ترين كار لفظ است، فرمود: ما يلف ظ. اينچنين نيست كه فقط لفظ ها را بنگارند ! نگاه ها را مي نگارند، سكوت ها را مي نگارند. آنكه بجا بايد اعتراض كند، اگر اعتراض نكرد؛ الساك ت م ن الحق ش يطاأ اخرس؛ آن سكوت، لفظ است. منظوراز لفظ،لفظ در مقابل فعل نيست. نظير لا تأكلوا اموالكم ب ينكم ب الباط ل(4) كه منظور خوردن نيست، مطلق تصرّف است. در اين كلام كريمه كه فرمود: ما يلف ظ م ن قول، سخن تنها در لفظ نيست. اگر در سوره انبياء، در وصف فرشته ها آمده است: لا يسب قونه ب القول، سخن در حرف محض نيست. اگر در زيارت جامعه در وصف اهل بيت گفته مي شود: لا يسب قونه ب القول و هم ب امر ه يعملون، فقط در حرف نيست.
تمامي شئون معصومان (ع)، مسبوق به اراده و اذن الهي
هر شأني از شئون اينها مسبوق به شئون الهي است. چرا ؟ چون اگر كسي وليّ الله بود، يعني تحت ولايت الله است. اگر تحت ولايت الله بود، مگر مولّي عليه بدون اذن ولي كار مي كند ؟! اينچنين نيست كه فاطمه برنجد، بعد خدا برنجد ! چون خدا مي رنجد، رنجش او در فاطمه ظهور مي كند. وقتي او رنجيد، ما كشف مي كنيم كه خدا رنجيد. وقتي او راضي بود، كشف مي كنيم خدا راضي است.
اجماع امت بر كوبيدن حضرت فاطمه زهرا (س)
در عصر پس از رحلت پيامبر (ص)
اينچنين مقامي را يك نفر، دو نفر؛ يا سقيفه و شورا نمي توانند هضم بكنند. لذا مرحوم كليني نقل كرد: هنگام دفن فاطمه زهرا (س)، اميرالمؤمنين رو به قبر مطهر پيغمبر كرد وجملاتي را فرمود. شيخنا الاستاد، علامه شعراني (رض) در همان تعليقه مبارك و نوراني كه بر شرح اصول كافي دارند، يعني شرح مرحوم مولا صالح مازندراني؛ بسياري، يا بخش قابل توجهي از تعليقات ايشان اگر عميق تر از خود شرح نباشد، كمتر نيست. ايشان اصرار دارند كه وجود مبارك فاطمه (س) را در همان خانه شخصي خود دفن كردند. اگر بقيع مي آوردند كه بر خلاف وصيّت بود، چون علني مي شد و اگر در روضه و مسجد دفن مي كردند كه سابقه نداشت چنين چيزي. ظاهراً در همان بيت دفن كردند؛ البتّه اين يك اجتهاد است.
و اين جمله علامه شعراني تأييد مي كند آن جمله اي راكه مرحوم كليني نقل مي كند كه وجود مبارك اميرالمؤمنين بعد از دفن فاطمه زهرا روكرد به قبر مطهر پيغمبر، گفت: السّلام عليك عنّي و عن ابنت ك النّاز له ب ك، بعد فرمود: و ستنبّ ئك ا بنتك ب تضافر امّت ك علي هضم ها، فاحف ها السّئوال و استخب رها الحال (5). عرض كرد: يا رسول الله ! يك اتفاق نظر كلّي حاصل شده است تا فاطمه را در هم بشكند. آن جمله هاي آخر حديث مرحوم كليني اين است كه: فب ع ين الله تدفن ا بنتك س رّا، و يهضم حقّها، و يمنع ا رثها (6)؛ آنها جمله هاي آخر اين حديث شريف است.
فرمود: همه جمع شدند تا فاطمه را سركوب كنند. مگر او كي بود؟ او چي بود ؟مگر او يك زن عادي بود كه همه سران ستم بايد توطئه كنند، تا يك نفر را سركوب كنند ! فرمود: امت اجماع كرده است تا فاطمه را در هم بكوبد و اين خبر مهم را دخترت به تو گزارش مي دهد؛ تو از او بپرس. آنگاه در ذيل اين مرثيه سرائي اش عرض مي كند: فب ع ين الله تدفن ا بنتك س رّا، و يهضم حقّها، و يمنع ا رثها. آنگاه مسأله فدك و خلافت و اينها را مطرح مي كند. اين كسي كه مظهر لم يكن له كفواً احد است و با علي يك نور است، مظهر ليس كم ثل ه ش يء است و وجود مبارك رسول گرامي م ن البدع لي الختم مظهر آن نام است و اينها زير مجموعه آن نام، مظهر چنين نامي اند؛ تا همگان جمع نشوند، نمي توانند اين چراغ را خاموش كنند !! البتّه ظاهراً خاموش كرده اند، امّا براي ابد اين نور روشن است.
انسان؛ « وديعه الهي » و « رهن قبر »
امام آنگاه جريان را بازگو مي كند، مي گويد: من اگر در كنار اين قبر بنشينم، نه براي آن است كه بي صبري مي كنم يا اگر مي روم، نه براي آن است كه به ستوه آمدم؛ اينچنين نيست. ولي دستوري داده شده كه بگوئيم: نّا ل لّه و نّا ل يه راج عون، پس فاسترج عت الوديع ه، و اخ ذت الرّهين ه (7)شما درصحيفه نوراني سجاديه و مانند آن، مي بينيد از اموات به عنوان » رهائ ن القبور » ياد مي كنند (8). اموات گروگانهاي قبورند، و همه ما وديعه الهي هستيم كه بايد برگرديم؛چون نّا ل لّه ايم؛ پس نّا ل يه راج عون. فاسترج عت الوديع ه، و اخ ذت الرّهين ه؛ مرده رهن قبر است، بايد اين گروي خود را به صاحب گرو بپردازد.
و اين جريان صديقه طاهره (س) نشانه خوبي است كه امت بايد براي حفظ و پايداري نظام، عميقاً در جريان روز باشد و عالمانه از اوضاع با خبر باشد و عارفانه حمايت كند؛ وظيفه همه مردم اين است /و گرنه اموي هاي امروز، عباسي هاي امروز، مرواني هاي امروز خطرناك تر از امويان و مروانيان و عباسيان ديروزند.
بيانات آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در خطبه هاي نماز جمعه قم ؛ 6/ 7/ 1375
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــ
(1) انبياء/ 27 (2) من لا يحضره الفقيه/ 2/ 610 ـ ز ياره جام ع ه ل جميع الائمه (ع)
(3) ق/ 18 (4) بقره/ 188
(5) الكافي/ 1/ 459 ـ باب مول د الزّهراء فاطمه (ع)
(6) همان (7) همان (8) ر. ك: صحيفه سجاديه/ دعاي 3
خوان حكمت در دهه فاطميه(18تا27ارديبهشت)هرروز منتشر مي شود

http://www.kayhannews.ir/890223/14.HTM#other1404

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد