PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نظر سنجی: *پرستوهای مهاجر*



تاری
9th May 2010, 03:28 PM
یارب


یارب هنگام عروج است مرا باز چه شد
....
....


http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2007/11/311487_orig.jpg

(گرچه چون آرزو بر دلم مانده یک شب به گمنامی شدن، پا به پای عزیزان به پیدا شدن)



خبر از پرستوهای مهاجر باز چون شیشه ی عطری شکسته، فضا را عطرآگین کرد. نمی دانم آیا انتقاد من از آوردن این پرستوها درست است یا نه؟!
مگر نمی گوییم پرستو؟ پرستوی مهاجر؟ پس مهاجر بودن را چه دلیلی بر برگشت؟ چرا ؟
...
از زمان جنگ سالها می گذرد و هنوز از دل خاک، خاک ماندگان را بیرون می آورند و بر سینه ی کوهها و دل دانشگاهها و میادین و ... خلاصه هر نقطه ای از شهر که منتخب شود به یادگار می گذارند . چرا؟
تا کی ... با دل زخم خوردگان؟
تا کی با مهاجران هم ... ؟
پرستو رفت تا رفتن را بیاموزد چه دلیلی بر بازگرداندن بالاجبار؟
نمی دانم؟


نظر شما چیست؟
آیا این عمل و رفتار می تونه نوعی فرهنگ باشه؟ به چه قیمت؟


پیش فرضی نمی کنم ولی می دانم خبری هم از گفتن نخواهد شد.
یاعلی

پديده
10th May 2010, 06:48 PM
تاري جان عزيزم سلام :

چه سوال خوبي مطرح كرديد كه ما هم هنوز نمي دانيم چه نسلي و چه نوع موجودي هستيم !!!

البته خودم را عرض مي كنم :

1 - وقتي كه بچه بوديم از نسل فرشتگان حساب مي شديم

2 - وقتي كه نوجوان شديم و به جبهه رفتيم از نسل افلاكيان حساب مي شديم

3 - وقتي از جبهه برگشتيم نسل غريب و غربا حساب شديم

5 - وقتي برگشتيم با اين همه تركش توي تنمون جزو مردان آهنين حساب شديم

6 - وقتي جاي بريدگي هاي تركش ها را روي سر و صورتمان ديدند از نسل شعبان استخوني ها و لات ها حساب شديم

4 - وقتي گفتيم چرا اينجوري ؟؟ چرا اونجوري ؟؟ از نسل مخالفين حساب شديم

5 - وقتي گفتيم ما نرفتيم بجنگيم كه ...... از نسل خوارج حساب شديم

6 - وقتي گفتيم شما را به خير و مارا به سلامت از نسل ناكسين حساب شديم

7 - وقتي گفتيم مي خواهيم در لاك خود فرو رويم و به كسي ديگر كاري نداريم از نسل لاك پشت ها حساب شديم

.
.
.
.

خلاصه تاري جان عزيزم ما همينطور همانند موجودات چند زيستي مدام در حال تغيير شكلي و ماهوي هستيم و هنوز نفهميديم كه توي اين عالم به اين بزرگي چه موجودي هستيم و بالاخره ماهيت ما چيست ؟؟!!

البته اداره ثبت احوال با همكاري آموزشكده رويان و نظارت مورخين و صاحبان علم دارن روي ما كار مي كنن تا بفهمن بالاخره ما چه موجوداتي هستيم !!

به محض اينكه تحقيقات ايشان در اين زمينه تمام شود نتيجه را از طريق روزنامه هاي كثيرالانتشار و جرايد و رسانه هاي رسمي و معتبر به اطلاع عموم خواهند رساند .

ارادتمند همه - بروجرديان

مهاجر
10th May 2010, 10:22 PM
سلام
تنها مشکل عروج شهدا این بود که تن خاکیشان به روح افلاکیشان اجازه عروج نمیداد،آنها را با این تن خاکی چه کار؟
آنها که عروج کردند و رفتند،شاید این تن را برای ما به یادگار گذاشتند،تا به ما بگویند که این تن ها ماندنی نیست .
شاید می خواهند بگویند از عزم شان،از هدفشان،از گذشتشان،که گذشتند از تن ،از نام،از شهرت،از دنیا.لابد مثل ما چشم بصیرت نداشتند که دنیا را ببینند.
ولی تفسیر پرواز پرستوهای مهاجر را اهل راز می دانند و بس...

امير آشنا
10th May 2010, 11:15 PM
هیچ اثری نداره جز تذکری برای اون کسانی که اهلش باشند . پرستوی مهاجر از دنیای ما کوچ کرده ولی شاید اگر اسمش ، یادش و نشونه هاش رو در کنارمون حس کنیم یه مقدار دنیای ما هم رنگش عوض بشه ؛ شاید

kamanabroo
10th May 2010, 11:57 PM
گفتی پرستو
گفتم پرستو نمی تونه خیلی اوج بگیره، اما شهدا که از فرشته ها هم بالاتر رفتن!

گفتی پرستوی مهاجر
گفتم پرستوی مهاجر هجرت می کنه که زنده بمونه، اما شهدا رفتند که دیگران و خیلی چیزهای دیگه زنده بمونند

گفتی برگشت
گفتم هر کسی به اصل خودش برمیگرده، شهدا هم به سمت خدا برگشتند

گفتی چرا از دل خاک بیرون میارن
گفتم چون اونها غریب هستند، رسمه که غریب ها رو به شهر خودشون برگردونن

گفتی چرا هر جا که می تونن ..
گفتم آخه از شانس اینها اسم و رسمی هم دیگه ندارن تا بفهمیم دیارشون کجاست، رسم مهمون نوازی میگه به غریبها جا بدیم ( ما اسمشون رو گذاشتیم گمنام)

گفتی چرا هر جا که می تونن...
گفتم آخه بعضی ها دوست ندارن تو دلشون تو قلبشون جا بدن، مجبورن تو کوچه خیابون و ... بزارن

گفتی تا کی با دل زخم خوردگان؟
گفتم اتفاقا این سوالیه که اونا از ما می پرسن! تا کی با دل زخم خوردگان؟

گفتی مهاجران
گفتم اونا که به اصل خودشون برگشتن، ماییم که از اصل خودمون هجرت کردیم...

گفتی تا کی با مهاجران هم؟
گفتم اونایی که روحشون رو دادند تا خیلی چیزها زنده بمونن، دوباره حاضر شدن از آخرین وجود مادی که دارن برای زنده موندن همون ها مایه بگذارن! ما چی؟

گفتی پرستو رفت تا رفتن بیاموزد...
گفتم آره پرستو رفت ، اما این زبان قاصر ماست که میگه پرستو ... اما پرستو هم باز به خونه خودش برمیگرده

گفتی فرهنگ
گفتم شهدا فرهنگ ایثار رو از خود گذشتگی بخاطر بزرگترین اهداف رو یاد دادند، حالا که دیدند داره این فرهنگ میمیره باز خودشون تو صحنه اومدند...

آبجی
11th May 2010, 01:20 PM
سلام ممنون از تاری عزیز این شعر رو من خیلی دوست دارم چون خیلی قشنگه گفتم بزارم اینجا که همه بخونند شاید شما هم خوشتون بیاد چیزی وصف حال خودمون هست متاسفانه چیزی که وجود داره و داره میبینم :


روزگاري شهر ما ويران نبود ............دين فر وشي اينقدر ارزان نبود



صحبت از موسيقي عر فانن بود..............هيچ صوتي بهتر از قران نبود

دختران را بي حجابي ننگ بود............ رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود

د ختر حجب حيا غر تي نبود ...................... خانه فرهنگ کنسرتي نبود

مرجعيت مظهر تکريم بود .......................حکم او عالمي را تسليم بود

يک سخن بود و هزاران مشتري............ ان هم از لوث قرائت ها بري

واي که در سالهاي سياه دوهزار................کار فرهنگي شده پخش نوار

ذهن صاف نوجوانان محل.............................پر شد از فيل هاي مبتذل

پشت پا بر دين زدن ازادگيست ........... حرف حق گفتن عقب افتادگيست

اخر اي پرده نشين فاطمه.......................... تو برس بر داد دين فاطمه


بي تو منکر ها همه معروف شد ..........کينه توزي با ولي مکشوف شد


در به روي رشوه گيران باز شد.................. دشمني با نائبش اغاز شد

بي تو دلهامان به جان امد بيا.................... کاردها بر استخوان امد بيا

گوش کن اينک نواي جنگ را ........... قصه اي از شهر بعد از جنگ را
قصه اي پرسوز تاب و التهاب.............. قصه اي تلخ و سراسر اظطراب

قصه اي پرسوز تاب و التهاب.............. قصه اي تلخ و سراسر اظطراب

قصه شهري که غرق درد بود.................. اتش شهوت درونش سرد بود

شهر ما شب هاي خيبر ياد داشت............. رمز يا زهرا وحيدر ياد داشت

شهر ما همت درونه سينه داشت........... با شهادت انس از ديرينه داشت

شهر ما روح خدا در دست داشت...... صد هزاران عاشق سرمست داشت

ناگهلن اين شهر ما بي درد شد ................. اتش غيرت درونش سرد شد


حال راز ها در شهر قصه چپ شد.......... .... پوشش خاکي لباس رپ شده

ديگر از جبه در ين جا رنگيست.......... ديگر ان حال و هواي جنگ نيست


يا خميني اي خليل بت شکن ...................خيز و بنگر فتنه هاي شهر من


جبهه و ياران من گم گشته اند............... غرق در نسيان مردم گشته اند


پس چه شد ياد پرستوهاي جنگ؟................ ياد جبه ياد ان خونين تفنگ

شهر من حجب و حيايت پس چه شد ............ ناله مهدي بيايت پس چه شد


اي بسيجي کو صفاي جبهه ها ؟................. کفر نگويم کو خداي جبهه ها ؟

اي جماعت ناله ام را بشنويد..................... درد چندين ساله ام را بشنويد

اي شما ان سوي اتش رفتگان................... اي شما اغئش ليلا خفته گان

بنگريد اين لکه هاي ننگ را.................... فتنه هاي شهر بعد از جنگ را

عدهاي با نامتان نان مي خورن............. اي شهيدان خو نتان را مي خورن

جنگ رفت و شهر ما تاريک شد.................. راه وصل عاشقان باريک شد

شما رفته مردم ريايي شدند.......................... و بر خي دگر شيميايي شدند

نه ان شيمايي که در جنگ بود بود............. نه ان گاز سمي که بي رنگ بود


هماناني که رنگ ريا مي زنن......................... و بر سينه سنگ خدا ميزنند


هماناني که يادي زبن مي کنن....................... فضا را پر از ادکلن مي کنن

به يک چک رشوه خور ميشوند.................. به يک حکم مسئول کل ميشوند

هماناني که در بي حجابي تکند........................ سزاوار يک قبضه نارنجکند

به سنگ تحاجم محک مي شوند..................... و مثل عروسک بزک ميشوند

از اينها بپرسد که مهارن کجاست....... شلمچه حلبچه فاو و مريوان کجاست؟

از اينها بپرسيد همت کيست ؟................ از اي ن ها بپرسيد باکري که بود ؟

اين از اين ها بپرسيد که بابايي که بود...... رجايي حسنپور اللهياري که بود ؟

کسي فکر گلهاي اين باغ نيست................ کسي مثل ان روزهاي داغ نيست

همه ناگهان عافيت خو شدند................. و يک شب از اين ر به ان رو شدند

کسي بر شهيدان سلامي نگفت......................... رضاي خدا را کلامي نگفت

بياييد که مردم بهتر شويم........................... در اين ابشار خدا تر شويم


بياييد تجديد پيمان کنيم................................... نگاهي به قبر شهيدان کنيم

آبجی
11th May 2010, 01:26 PM
آی قصه قصه قصه * نون و پنیرو پسته


یک زن قد خمیده * روی زمین نشسته


یک زن قد خمیده * یک زن دلشکسته


که چادرش خاکیه * روی زمین نشسته


دست میذارهرو زانوش * زانوشو هی میماله


تندتند میگه یا علی * درد میکشهمیناله


شکسته و تکیده * صورت خیس و گلفام


دست میکشه روی قبر * قبرشهید گمنام


آب میریزه روی قبر * با دستای ضعیفش


قبرو میشوره و بعد * دست میکنه تو کیفش


ازتو کیفش یه جعبه * خرما میاره بیرون


میذاره روی اون قبر * بهش میگه مادرجون


به قربونبی کسیت * چرا مادر نداری؟


پنج شنبه ها به روی * پای کی سر میذاری؟


بابات کجاست عزیزم؟ * برادرت خواهرت؟

آبجی
11th May 2010, 03:59 PM
عصر، عصر غربت لاله هاست , اينجا کسي ديگر از شهيدان نمي گويد،


از آنان که تلاطمي هستند در اين دنياي سرد و سکوت ما بعد از شما هيچ نکرديم،


چفيه هاتان را به دست فراموشي سپرديم و وصيت نامه هايتان را نخوانده رها کرديم.


پلاکهايتان را که تا ديروز نشاني از شما بود امروز گمنام مانده است.


کسي ديگر به سراغ سربندهايتان نمي رود و ديگر کسي نيست که


در وصف گلهاي لاله شاعرانه ترين احساسش رابسرايد و بگويد:


چرا آلاله آنقدر سرخ است؟


چرا کسي نپرسيد مزار باکري کجاست؟ و چرا شهيد محمدرضا در قبر خنديد؟


چرا وقتي که گفتيم:يک گردان که همگي سربند يا حسين (ع ) بسته بودند شهيد شدند کسي تعجب نکرد؟


چرا وقتي گفتند : تني معبر عبور ديگران از ميدان مين شد شانه اي نلرزيد؟


چرا هيچ کس نپرسيد: به کدامين گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربريدند؟


وقتي که گفتيم بعد از پانزده سال پيکر شهيدي را سالم از زير خاک بيرون آوردند کسي تعجب نکرد


چرا کسي از حقوق آن کودکي که در حلبچه شيميائي شد دفاع نکرد؟


چرا نمي دانيم شيميائي چيست و زخم شيميايي چقدر دردناک است؟


شايد ما نيز از تاولهاي دستهايشانمي ترسيم که روزي بترکد و ما نيز شيميائي شويم.


شايد اگر رنج آنها را مي ديديم درک مي کرديم که چطور ميشود يک عمر با درد زيست نميدانم که


چرا کسي نپرسيد چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد ؟؟؟!!!!!


اي شهيدان ما بعد از شما هيچ نکرديم.


آن نداي يا حسين (ع ) که ما را به کربلا نزديک و نزديکتر مي کرد ديگر بگوش نمي رسد.


يادتان هست که گفتيد سرخي خونمان را به سياهي چادرتان به امانت مي دهيم.


ما امانت دار خوبي نبوديم و خونتان را فرش راه رهگذران کرديم.


يادتان هست هنگامي که گفتيد : رفتيم تا آسماني شويم و شما بمانيد و بگوئيد که بر ياران خميني (ره ) چه گذشت.


رفتيد ولي يادمان رفت که حتي يادمانتان را در يک هفته برگزار کنيم.


جايتان خالي اينجا عده اي فرهنگ شهادت را خشونت طلبي مي نامند و شهيد را خشونت طلب


وقتي حکايت شما را گفتيم فقط پچ پچي از سر تأسف سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوي جستجو کنند.


رفتند تا با نام شهيد کيسه بدوزند ولي نفهميدند که چطور بسيجيان،


همپاي امامشان جام زهر را نوشيدند و چقدر سخت بود.


ديگر کسي نيست تا قلب رهبر امت را شاد کند.


عده اي مصلحت ديدند که مقابل توهين به اسلام و شهيد سکوت کنند ولي ما مصلحت خويش را در خون رقم زديم.


راست گفته اند:که بهشت را به بها ميدهند نه به بهانه و ما


عمري است که بهانه بهشت را ميگيريم.


آري بسيجيان !! ميدانم که از آن روزي که تمام شهيدان را بدرقه کرديد و برگشتيد


دلهايتان را در سنگرها جا گذاشتيد , ميدانم که هنوز هم دلهايتان هواي خاکريزهاي جنوب را مي کند


و مي دانم که ديگر کسي از بسيج نمي گويد, ولي بدانيد که تا شما هستيد ما مي توانيم از همت بشنويم


و ازخاطرات حسين خرازي لذت ببريم , تا شما هستيد ميدانم که رهبر تنها نيست و تا شما هستيد،


عشق، تنها ميدان دار اين عرصه است.


امروز کساني از شهيدان سخن مي گويند که از ديدن فشنگ نيز واهمه دارند.


کساني دم از شهادت مي زنند که با شنيدن صداي آژير تا کفشهايشان زرد مي شود


ولي در ميدان عمل جز سکوت چيزي از آنها نمي بيني .


ما مانديم تا امروز از آنان بگوييم و فرياد برآوريم


« ما از اين گردنه آسان نگذشتيم اي قوم »


ما مانديم که نه يک هفته بلکه سالهاي سال از آنان بگوييم.


چرا که خون آنان است که مي تپد. و يادمان نرود که اگر امروز در آسايش زندگي مي کنيم،




مديون آنانيم




مديون


حماسه هايي که آنان آفريدند.


يادمان نرود که ما هنوز بايد جواب بدهيم که


« بعد از شهدا چه کرديم ؟؟؟؟ »

Big-brother
11th May 2010, 04:27 PM
« بعد از شهدا چه کرديم ؟؟؟؟ »
بعد از شهدا چه کردند بهتره به نظر من!

پديده
11th May 2010, 04:51 PM
با سلام :

آبجي جان ديگه قرار نشد هاا .......... داري سياسي مي نويسي !!!!!

آبجي جون اصلا به ما چه كه بعد از شهدا چي شد !!!

مگه ما كي هستيم ؟؟!!

خوش به حال اون هايي كه رفتند / همين .

كاش ما هم همون موقع مي رفتيم / حداقل يه كوچه پس كوچه اي رو به ناممون مي كردن !!!

حالا كه هستيم نمي تونيم بگيم بالاي چشم كي ابرو !!!

البته شهيدان مرده كه زير خاك هستند بسيار بهتر از شهيدان زنده هستند چون ديگه حداقل چشاشون خيلي چيزها رو نمي بينه و گوشاشون چيزي نمي شنوه و زبونشون هم ديگه كار نمي كنه كه مزاحم بعضي ها بشه .

ما همين دو كلمه رو اومديم نوشتيم ناظم محترم سايت بلفور گذاشت تو برجكمون كه خواهشمند است بحث سياسي نكنيم !!!! كه عرض كرديم چشم !!!!

فقط يه مسئله كوچولو اينجا بگم ديگه بحث سياسي نمي كنم .

(( يادم مياد 12 سالم بود كه رفتم جبهه و 6 سال هم جبهه بودم و انواع تير و تركش ها هم سوغاتي آوردم
از هيچ سهميه اي براي هيچ كجا استفاده نكردم / جانبازي هم نخواستم / ريالي هم از اين بابت از دولت يا ارگاني هم نخواستم / با اينكه مي تونستم از سابقه جبه ام استفاده كنم و سربازي نروم / نكردم / 2 سال هم سربازي رفتم / و.... البته خيلي از بچه هاي اون زمان اينطوري بودن نمونه اش دوستم حاج آقا كياني فرمانده سپاه آبادان البته فرمانده كه ميگم شما اينطوري ببينيد : يك دست لباس معمولي با يك كتاني نه 5 كيلو درجه و مداليون هاي رنگارنگ و سردوشي هاي براق / برادر مسعود حجازي مسئول معاونت نيرو آبادان و...... اينا رو گفتم كه فكر نكنيد فقط بنده بودم كه اينطوري بودم / خيلي از بچه هايي كه با هم جلوي تانك مي رفتيم الان هستند ولي نيستند يعني جسمشان هست روحشان نيست .

و اما سوال من : چرا اون موقع كسي نبود به ما بگه خفه شين و بحث سياسي نكنين ؟؟!!! والا ما اون موقع اين چيزها رو نشنيديم .

من با چشم خود مي ديدم كه شهيد مهدي زين الدين فرمانه لشگر 17 علي ابن ابيطالب قم ساعت 2 نصفه شب مي رفت و 50 تا دستشويي رو مي شست / مي گفت فردا كه بچه ها بيدار بشن بايد اينجا تميز باشه .
يقلوي دستش مي گرفت و مي ايستاد توي صف غذا .

به كسي هم نمي گفت : بحث سياسي ممنوع . اتفاقا مي گفت بايستي حرف زد و گفت .

حالا ميگن : بحث سياسي ممنوع و ما هم بايستي فقط بگيم چشم اطاعت .

هر وقت گفتن بدوبد بياييد راي بدهيد بايد باز هم بگيم چشم و شناسنامه رو بردايم و به سوي صندوق ها بدويم . البته يادمون باشه كه بحث سياسي نكنيم فقط راي بديم .

آبجی
11th May 2010, 05:12 PM
/:):|8-|:-<

Big-brother
11th May 2010, 05:30 PM
=;

http://otonly.com/May/hajihemmat.jpg

http://otonly.com/May/basiji lebas shakhsi (8).jpg

Big-brother
11th May 2010, 05:41 PM
http://otonly.com/May/31.jpg

kamanabroo
11th May 2010, 06:40 PM
دارین از بحث منحرف میشین

یواش یواش همه چیز رو با هم قاطی میکنید و به هر کی که دوست دارین می چسبونین.

این هم یه تذکر علنی به تمام کسانی که از هر فرصتی می خوان نهایت استفاده ( سوء استفاده ) رو بکنن تا نیششون رو بزنن و هر حرف بی ربطی رو بزنن...

چند بار هم قبلا تذکر داده شده.
اینجا فضا ، فضای علمی هست (بله درسته بحث سیاسی سر جاش خوبه و باید همه چیز روشن باشه- اما نه اینجا که سایت علمی هست علمی!!!!) این قانون سایته هیچ ربطی هم به هیچ ارگانی نداره نه دولت نه هیچ جای دیگه.

امیدوارم جا افتاده باشه. چون این جور حرفا و جو سازی ها سر وته نداره و به جایی نمی رسه. باور نمی کنین برین فروم های دیگه رو ببینین . اونوقت متوجه می شین که علاوه بر اینکه به هیج جا نرسیدن اعتبار سایت علمی هم کم شده و .... که امیدوارم حتما دقت بفرمایین

اگه واقعا غصه این مملکت و مردم و ایران رو می خوریم ، پیشنهاد می دم دست از تیکه انداختن و کنایه ای حرف زدن و ... برداریم
و خیلی منطقی و به دور از جو سازی دنبال راه حل ها و راه کار های اجتماعی و ... برای پیشرفت ایران عزیز باشیم.

ممنونم از همکاری شما @};-

Big-brother
11th May 2010, 06:47 PM
دارین از بحث منحرف میشین

یواش یواش همه چیز رو با هم قاطی میکنید و به هر کی که دوست دارین می چسبونین.

این هم یه تذکر علنی به تمام کسانی که از هر فرصتی می خوان نهایت استفاده ( سوء استفاده ) رو بکنن تا نیششون رو بزنن و هر حرف بی ربطی رو بزنن...

چند بار هم قبلا تذکر داده شده.
اینجا فضا ، فضای علمی هست (بله درسته بحث سیاسی سر جاش خوبه و باید همه چیز روشن باشه- اما نه اینجا که سایت علمی هست علمی!!!!) این قانون سایته هیچ ربطی هم به هیچ ارگانی نداره نه دولت نه هیچ جای دیگه.

امیدوارم جا افتاده باشه.
دو تاپستی که من دادم و عکس بود کاملا ادامه ی بحث بوده
در ضمن این مسائلی که به قول شما بعضی ها مطح میکنن چیزی هست که در جامعه هست!
بعضی از دوستان میگن بحث سیاسی نکن در حالی که به نظر من کسی که بحث سیاسی نکنه انسان مرده هست/:)
در اسم تایپک نوشته شده نظر سنجی من هم نظر خودم رو گفتم{waiting}

امیدوارم جا افتاده باشه. چون این جور حرفا و جو سازی ها سر وته نداره و به جایی نمی رسه. باور نمی کنین برین فروم های دیگه رو ببینین . اونوقت متوجه می شین که علاوه بر اینکه به هیج جا نرسیدن اعتبار سایت علمی هم کم شده و .... که امیدوارم حتما دقت بفرمایینکی گفته
اتفاقا در چند تا از فروم هایی که من عضوم هر کدوم هم در یک زمینه مثلا کامپیوتر یا ماهواره و... تخصصی هستن بحث سیاسی هست اون هم با توجه به شرایط ایران(فی*لتر)خیلی راحت تونستن کنار بیان
بخش گفتگوی آزاد(کاربران انلاین 30 نفر)
بحث های سیاسی همیشه پرطرفدار بوده چون دو طرف میخوان خودشون رو ثابت کنن برای همین همیشه داغه داغه!



و خیلی منطقی و به دور از جو سازی دنبال راه حل ها و راه کار های اجتماعی و ... برای پیشرفت ایران عزیز باشیم.
آیا بحث یعنی جلوگیری از پیشرفت ایران؟
تو سایت های امریکایی کاریکاتور بالاترین مقام سیاسی امریکا رو میزارن و دربارش صحبت میکنن و انتقاد میکنن همین باعث پیشرفتشون شده

kamanabroo
11th May 2010, 06:53 PM
دو تاپستی که من دادم و عکس بود کاملا ادامه ی بحث بوده
در ضمن این مسائلی که به قول شما بعضی ها مطح میکنن چیزی هست که در جامعه هست!
بعضی از دوستان میگن بحث سیاسی نکن در حالی که به نظر من کسی که بحث سیاسی نکنه انسان مرده هست/:)
در اسم تایپک نوشته شده نظر سنجی من هم نظر خودم رو گفتم{waiting}

سلام عزیز
من داشتم پستم رو ویرایش می کردم که شما نقل قول کردین. خواهش می کنم پست ویرایش شده من رو هم تو نقل قولتون بیارین.

عزیز من کسی نمی گه بحث نکنین
اصلا این بخش جامعه و فرهنگ بخاطر بحث کردن ایجاد شده. اما بحث سالم نه اینکه همه حرفها رو بکشونیم به دو تا مسئله ای که هیچ نتیجه ای از اونها نمی تونیم بگیریم.

بحث کردن آزاده . اما بدون قانون هم نیست.
در ضمن من از کسی اسمی نیاوردم که به شما برخورده!!!!!!!!!!!!!!

پديده
11th May 2010, 07:12 PM
با سلام خدمت همه عزيزان :

بنده هم با جناب كمان ابرو موافقم دراين خصوص كه بحث و گفتگو كنيم نه جدل .

ما همه ايراني هستيم و ايران را دوست داريم / ما همه هم وطن هستيم و همديگر را دوست داريم و در اين مورد هيچ شكي نيست .
پس بياييم با هم صحبت كنيم و براي هر مشكلي كه داريم راه حلي بيابيم .

بياييم با مهرباني با هم گفتگو كنيم / در زمان هاي قديم و در جبهه ها بچه ها به جاي يكديگر روي مين مي رفتند و ديگري را حول مي دادند كه او روي مين نرود و براي هم جان مي گذاشتند / اگر ما نتوانيم باهم حرف بزنيم و با هم نتوانيم تبادل نظر كنيم و يكديگر را تحمل نكنيم / آبرويمان پيش اون هايي كه براي ما رفتند روي مين تكه تكه شدند خواهد رفت و هيچ جوابي براي آنها نخواهيم داشت .

بنده هم از همه عزيزان خواهش مي كنم كه علاوه بر تحمل يكديگر / در بحث هاي خود رعايت احترام و مهرباني را با يكديگر مراعات نموده تا انشاالله ديگراني كه به سايت مي آيند از نوشته هاي دوستان گلم لذت ببرند و ببينند كه بحث ها آنقدر قشنگ است كه تشويق به ورود به بحث شوند .

ارادتمند همه عزيزانم
بروجرديان

آبجی
11th May 2010, 07:20 PM
با سلام خدمت همه عزيزان :

بنده هم با جناب كمان ابرو موافقم دراين خصوص كه بحث و گفتگو كنيم نه جدل .

ما همه ايراني هستيم و ايران را دوست داريم / ما همه هم وطن هستيم و همديگر را دوست داريم و در اين مورد هيچ شكي نيست .
پس بياييم با هم صحبت كنيم و براي هر مشكلي كه داريم راه حلي بيابيم .

بياييم با مهرباني با هم گفتگو كنيم / در زمان هاي قديم و در جبهه ها بچه ها به جاي يكديگر روي مين مي رفتند و ديگري را حول مي دادند كه او روي مين نرود و براي هم جان مي گذاشتند / اگر ما نتوانيم باهم حرف بزنيم و با هم نتوانيم تبادل نظر كنيم و يكديگر را تحمل نكنيم / آبرويمان پيش اون هايي كه براي ما رفتند روي مين تكه تكه شدند خواهد رفت و هيچ جوابي براي آنها نخواهيم داشت .

بنده هم از همه عزيزان خواهش مي كنم كه علاوه بر تحمل يكديگر / در بحث هاي خود رعايت احترام و مهرباني را با يكديگر مراعات نموده تا انشاالله ديگراني كه به سايت مي آيند از نوشته هاي دوستان گلم لذت ببرند و ببينند كه بحث ها آنقدر قشنگ است كه تشويق به ورود به بحث شوند .

ارادتمند همه عزيزانم
بروجرديان

ممنون از اقای بروجردیان موافقم انشاالله sh_omomi70

Big-brother
11th May 2010, 07:26 PM
[quote]بنده هم از همه عزيزان خواهش مي كنم كه علاوه بر تحمل يكديگر / در بحث هاي خود رعايت احترام و مهرباني را با يكديگر مراعات نموده تا انشاالله ديگراني كه به سايت مي آيند از نوشته هاي دوستان گلم لذت ببرند و ببينند كه بحث ها آنقدر قشنگ است كه تشويق به ورود به بحث شوند .

من هم موافقم
@};-;)

پديده
11th May 2010, 07:43 PM
مي دونيد دوستان كه بسياري از مشكلات ما از كجا نشآت مي گيرد ؟؟

از اونجايي كه فرهنگ جبهه را فراموش كرديم / منظورم اين نيست كه جنگ خوب است / اما همين جنگ بد هزاران هزار خوبي داشت كه همه ما به چشم ديده بوديم و با آن زندگي مي كرديم و لذت مي برديم .

مي دقيقا يادم هست كه با 50 تومان از تهران تا خرمشهر و شلمچه مي رفتم و تا آنجا و داخل سنگر هم كه مي رسيدم همان 50 تومان را داشتم و خرج نشده بود .

قطار صلواتي / غذا بين راه صلواتي / آب و شربت و كمپوت و آجيل صلواتي / اتوبوس صلواتي و.....
خلاصه فقط كافي بود كه يك دست لباس خاكي تنت باشه و يك چفيه دور گردنت / ديگه همه چي صلواتي و رايگان .
تمام مردم آنقدر به ما احترام مي گذاشتند كه ما شرمنده مي شديم / موقع اعزام تمام مردم مي آمدند و همانند فرزندشان ما را بدرقه مي كردند با اشك و مهر .... خلاصه حسابي يادش بخير .

دوستان گلم خواهشمندم كه اون نوار برادر كويتي پور را گوش كنيد كه مي گويد : (( مرا اسب سفيدي بود روزي ... )) فكر كنم قدري در روحيه تان تاثير بگذارد .
من اين شعر را هميشه در اتومبيلم گوش مي كنم تا فضاي جبهه را فراموش نكنم / فراموش نكنم كه چه كساني در كنارم بودند و الان نيستند / فراموش نكنم كه بايد چگونه زندگي كنم و چطور انساني باشم / فراموش نكنم كه ارزش واقعي چيست وو......

اگر همه ما روزي باشد كه جبهه اي فكر كنيم مطمئن باشيد جامعه ما آنقدر زيبا مي شود كه ديگر نيازي به بهشت نداريد و همين جا برايمان بهشت مي شود .

ارادتمند همه
بروجرديان

kamanabroo
11th May 2010, 11:24 PM
از آقای بروجردیان عزیز تشکر می کنم که کمال همکاری و همفکری رو دارن.

بله اگه اینجا بحث از شهداست به خاطر اینه که منش و راه و زندگی شهدایی رو یادمون نره.

یادمون نره که شهدا بخاطر چی بود که رفتند...

بعضی از جملات تو این جور بحثا دیگه خیلی کلیشه ای شده مثل همین جمله بالایی.

اما خداییش همت ما جوونا به اندازه همت اون شهید هست که زن و بچه و زندگی و پیشرفتش رو رها کرد تا ارزشهایی که بهش اعتقاد داره زنده بمونه؟

مهاجر
12th May 2010, 11:21 PM
سلام به همه دوستان
فکر می کنم یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ما اینه که توی مباحث روزانه به دنبال القای عقاید خود به دیگران و تفتیش عقاید هستیم و هر کس عادت کرده که ژست من می دونم بگیره و فقط به دنبال متهم کردن دیگران باشه.البته مشت نمونه خروار نیست و نمیشه بگی همه اینطور هستند ولی میدونیم که هر وقت انگشت اشاره رو به سمت دیگران می گیریم،سه انگشت دیگه رو به سمت خودمون نشونه رفتیم،چون حقیقت از آن خداست،پس حقیقت بی پایان است،پس بهتره ما توی بحث هامون به دنبال کشف حقیقت باشیم.
باید باور کنیم که خداوند از بدو خلقت انسان ،به هر کس مسئولیتی داده و اون انسان بر اساس استعدادهای خودش تجاربی رو به دست آورده که گاهی اوقات ممکنه توی دنیا نظیر نداشته باشه،پس ممکنه هر کس چیزی رو بدونه که ما نمی دونیم و ممکنه که چیزی که ما میدونیم،اشتباه باشه.
تعبیری که از کلمه بحث در اذهان وجود داره اشتباه هست.بحث از منظر قرآن:
اشاره به تمام اقشار:
1 .قرآن برخوردارى از هدايت را ، گوش دادن به گفتگوهاى مختلف و انتخاب نيكوترين آن ها دانسته است . (زمر ، 18)
2 .باید تابع حقیقت باشیم،اگر هنوز علاقه به خود و آینده خود داریم.باید آخرین حقایق را قبول کنیم،اگر حقایق و دانستهای قبل را قبول داریم و مردم باید حقایق را به هم گوش زد کنند و این یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر که در اسلام به تکامل رسید چون دین با اسلام به تکامل رسید و این برای کسانی است که اهل دین و یکتا پرستی هستند(آل عمران 61 ...)
امّا در كنار اين ترغيب ، آدابى را براى گفتگو ذكر كرده است كه از آن جمله است :
1 . گفتگو و مناظره بايد {جادلهم بالتی هی احسن} (نحل ، 125) باشد : حق ، عدالت ، درستى ، امانت ، راستى و صدق بر آن حكومت كند و از هرگونه توهين ، تحقير ، خلاف گويى و استكبار خالى باشد و خلاصه تمام جنبه هاى انسانى آن حفظ شود .
2 . در گفتگو بايد با نرمى سخن گفت تا اين كه مردم و طرف مقابل جذب شوند ، متذكّر شوند و راه را پيدا كنند . (طه ، 44)
3 .احترام در گفتگو باید رعایت شود و نباید تخریب شخصیت صورت بگیرد و در گفتگو باید همراهی صورت بگیرد و اگر از طرف مقابل بی ادبی صورت گرفت به فرموده قرآن باید{ادفع بالتی هی احسن}(فصلت 34)
باید قبول کنیم که فقط در فضای آرام میتوان به نتیجه رسید،البته سخنان در فضای آرام باید شفاف باشد به قصد رضایت خدا و رسیدن به حقیقت.
گاهی اوقات برای کشف حقیقت باید با طرف مقابل همراه شد،مثل ستاره پرستی و...حضرت ابراهیم و این زمانی است که فرصت این کار وجود داشته باشد و البته لازمه آن توصیه های اخلاقی قرآن است.
اکثر بحث های جامعه امروز ما سیاسی است ولی چون سیاست ما دینی است،حرف های نادرست و شایعات و ابهامات دین را نشانه می گیرند نه افراد را،ولی اگر در مورد افراد هم نباشد وفقط در مورد رفتارهای سیاسی باشد پس باید سعی کنیم که آن را از فیلتر دین رد کنیم و ببینیم که آیا با دین با آرمان های دین همسان است یا خیر،بزرگترین مشکل ما این است که میخواهیم دین را از فیلتر سیاست رد کنیم و مسلما با این عمل ما مغلوب و در اشتباه هستیم و اگر نه،صحبت ها در مورد افراد است باید توجه داشته باشیم که حضرت علی علیه السلام فاصله بین حق و باطل را چهار انگشت بیان می کنند،که مترجم و شارح نهج‌البلاغه با اشاره به خطبه 141 نهج‌البلاغه گفت: امام علی (ع) چهار انگشت خود را بین گوش و چشمش گذاشت و فرمود: «باطل یعنی اینکه بگویی شنیدم و حق یعنی اینکه بگویی دیدم».
برای امتحان به مجلسی برویم که مردم به صورت حلقه ای نشسته باشند،یک مطلب در مورد یک نفر را بیان کنیم،خوب یا بد و به بغل دستی توصیه کنیم که به دیگری نیز اطلاع بده،بعد از اینکه حرفهای این حلقه تمام شد و به خودتان رسید،میتوانید این موضوع را بفهمید که چقدر حرف های من در آوردی را به حرف شما اضافه کرده اند.
غیر از این رفتارهای یک انسان مومن و خدا جو بیان شده که میتوان با مقایسه تشخیص داد که طرف مومن است یا منافق،البته اگر آدرس درستی از افراد داشته باشیم که این همان تشخیص حق و باطل است و البته اعمال افراد نشانه شخصیت آنهاست اگر به حق بیان شود.اگر ما بتوانیم حرف های دوستان و دشمنان خود را از فیلتر دین یعنی همان دینی که رسول الله صلی الله علیه و آله بیان فرمودند،یعنی همان دینی که قرآن فرموده ،یعنی همان دین اسلام رد کنیم،بسیار موفق خواهیم بود و دین را باید از راویان و عاملان دین بجوییم،کسانی که صفاتشان در قرآن و روایات ائمه آمده است.
انشاالله به زودی مشخصه های یک انسان مومن را جمع آوری و در سایت قرار خواهم داد.

تاری
22nd May 2010, 02:03 AM
یارب
با سلام خدمت همراهان گرامی
قبل از هر حرف و حدیثی، واقعا از بابت تاخیرم عذرخواهی می کنم فکر کنم دیگه به غیبتهای بدون اطلاع بنده عادت کردید امیدوارم دیر رسیدنم را دلیل بر بی تفاوتی نگذاشته باشید اتفاقا نظر دوستان، کلی گره گشای موضوعات ایجاد شده می شود باز هم از حضور سبزتون و نظرات سازنده تون تشکر ویژه دارم. ممنون.
.........
انشاالله اجازه دارم نظرات خود را هم در کنار نظر همراهان گرامی مطرح کنم.
........
واقعا از نظرات مفیدتون بهره مند شدم مهم بیان کردن دریچه هایی رو به سوی حقیقت است که هر کدام بر اساس دانسته هایمان تا حدودی رسیدیم و همچنین در آینده می تواند برای ارائه راهکارهای فرهنگ سازی مفید واقع شود.
نمی دونم علت در چی هست که تا موضوعاتی با این عناوین مطرح می شود جبهه گیری دیده می شود و یا شاید حس دو گروه بودن القا شود ولی بنده به شخصه دلیلی نمی بینم بر این بحثها و نظر سنجیها اسم سیاسی گذاشته شود مگر ما ایرانی نیستیم؟! مگر ما سهمی در فرهنگ سازی کشور عزیزمون نداریم؟! اگر قرار باشد همفکری را به دعوا اسم بزاریم که خودمون در سقوط فرهنگی کشورمون سهیم شدیم و راه برای ورود افکار غیر خودی گسترده تر...
.......




اکثر بحث های جامعه امروز ما سیاسی است



در ابتدا تشکر می کنم از نظرات مفیدتون. برخی نظراتتون واقعا عالی بود ولی در مورد این جمله یه کم نظر بنده متفاوته..
نظر بنده به این جمله اینه که نگاه، نگاه سیاسی است که همه ی نظرات و عقاید مردم که در گفتگوها مطرح می کنند سیاسی می بینند باز می گم مگر ما سهمی در فرهنگ سازی نداریم.
اگر بنده ی محقق در باب فرهنگ به حقیقت تلخی برسم و سعی بر اصلاح آن داشته باشم ولی دست تنها و هیچ دست حمایت کننده ای نبینم باید این عمل را چه بنامم که به کسی برنخورد؟!
سکوت کنم؟ پس وظیفه ی من مسلمان چه می شود که عمق فاجعه رو ببینم و اقدامی نتونم بکنم.
هر روز عمق فساد در ریشه های فرهنگ غنی مان فرو می رود و ... آنوقت برای جستن راه حل در یک نظر سنجی باید با اسم سیاسی نباشد بحث به سکوت ختم شود آا درست است؟!

همراهان گرامی! بیاییم نکته نظراتمان را در میدان عمل بگنجانیم و پیش رویم.
ممنون از همگی که صادقانه در بحث شرکت کردید.

....

تاری
22nd May 2010, 02:11 AM
هدف اصلی بنده از ایجاد این تاپیک این بود که نوع نگاهها را نسبت به آوردن شهدای گمنام بدونم. وقتی جامعه در مقابل تهاجم فرهنگی، فرهنگ غنی خود را در حال سست شدن می بیند آیا با آوردن شهیدان می توان راه نجاتی برای فرهنگمان دانست.
آیا نباید دل داغ دیده ها را هم توجه کنیم. تا کی باید آه و غم بر دل خانواده های شهدا تحمیل کنیم واقعا تنها عزیزان این شهدا هستند که تحت تاثیر این اتفاق و حرکت قرار می گیرند تا نسل جدیدی از آمدن شهیدی به فکر افتد که درکی از جنگ و شهید ندارد. تا اسم شهید می آید سهمیه ها برایش تداعی می شود که سد راه حرکت وی شده و .... نوع نگاه غیر منتظرانه.
آیا با آوردن شهدای گمنام می توان فرهنگ سازی کرد؟ شهید گمنام کاش تماما می آمد ولی می دانم که جزئی از پیکرش را می آورند در این غربت، اجزای دیگرش را باد و آب برده است در خاک غربت...

فرهنگسازی از ایجاد علاقه و رشد ایمان بر دل نسل جدید می تواند شروع شود مثلا همین اردوی زیارتی از مناطق جنگی خیلی خوبه ولی باز برای این حرکت هم باید اندیشه های نو و متنوع بکار برده شود.
شناساندن موزه های شهدا برای همگی، همراه با تشویق و ترغیب مردم
و خیلی ایده های نو که می توان به آنها پرداخت و روی آنها کار کرد.

فقط عمل
ولی خواهشا با دل خانواده های داغ دیده کاری نداشته باشند.
..........

در کنار این حرکت، حرکت برنامه ریزی شده ای هم عملی شد بدون موافقت خانواده های شهدا؛ سنگ قبرهای شهیدانو عوض کردند!

آیا مقبره ی شهدا می تونه نماد فرهنگ سازی برای نسل جدید که نه جنگی دیده و نه درک جنگی داشته، مطرح باشه؟!
در یک اقدام دیگر از فرهنگ سازی اومدند بر خلاف رای و نظر خانواده های شهدا، مقابر و بوستانهای شهدا رو با خاک صاف کردند که می خواهند همه ی قبور یکدست باشد و برای ماندگاری بیشتر تلاش می کنند!!!
دوباره دلهای زخمی مادران و خواهران را به لرزه انداختند و زخمهای پینه بسته رو زخمی کردند و ....
نظر بنده اینه که نسل جدید رو می شه با این روشها که فقط ازیتش به دوش خانواده های شهدا می ره با فرهنگ شهدا آشتی داد؟ یا آشنا کرد؟

یه مثالی به ذهنم رسید شاید با موضوع همخوانی نداشته باشه ولی بی ربط هم نیست؛ انگار شما یه وسیله ای از دوران کودکی دارین که خیلی هم براتون عزیزه و خاطره انگیز، دوست دارین همیشه جلو چشمتون باشه ، حالا پدرتون اومده می گه این وسیله رو بدین یکی دیگه برات عین این می خرم بلکه شیک تر که به دکور خونه مون هم بیاد، حالا حاضر می شید عوضش کنید !!!؟
دست بردن در فضای قبور شهدا هم عین این مسئله است... تمام حس و حال مادر شهید رو با عوض کردن فضا، خدشه دار کردند و بدتر، زخم دلشو تازه تر ...

........
یاعلی

تاری
22nd May 2010, 02:34 AM
یارب

اصلا بحث سیاسی نیست بحث فرهنگ و جامعه است و انتقاد بر این رفتارها.
سیاست را به هر حرف و حدیثی ربط ندهیم اگه اینجور باشه پس سازندگی کجا مفهوم پیدا خواهد کرد؟! آنچه که اینجا و سایتهای داخلی به دوستی مطرح می شود از دلسوزی و عشق و علاقه به میهن اسلامی است پس با همفکری به فرهنگ سازی جامعه ای که رو به سوی تهی شدن از روح و معنویات پیش می رود اقدام کنیم.
با تشکر از همگی
...........

تاري جان عزيزم سلام :

چه سوال خوبي مطرح كرديد كه ما هم هنوز نمي دانيم چه نسلي و چه نوع موجودي هستيم !!!

البته خودم را عرض مي كنم :

1 - وقتي كه بچه بوديم از نسل فرشتگان حساب مي شديم

2 - وقتي كه نوجوان شديم و به جبهه رفتيم از نسل افلاكيان حساب مي شديم

3 - وقتي از جبهه برگشتيم نسل غريب و غربا حساب شديم

5 - وقتي برگشتيم با اين همه تركش توي تنمون جزو مردان آهنين حساب شديم

6 - وقتي جاي بريدگي هاي تركش ها را روي سر و صورتمان ديدند از نسل شعبان استخوني ها و لات ها حساب شديم

4 - وقتي گفتيم چرا اينجوري ؟؟ چرا اونجوري ؟؟ از نسل مخالفين حساب شديم

5 - وقتي گفتيم ما نرفتيم بجنگيم كه ...... از نسل خوارج حساب شديم

6 - وقتي گفتيم شما را به خير و مارا به سلامت از نسل ناكسين حساب شديم

7 - وقتي گفتيم مي خواهيم در لاك خود فرو رويم و به كسي ديگر كاري نداريم از نسل لاك پشت ها حساب شديم

.


با سلام خدمت آقای بروجردیان گرامی!

چه خوب توصیف کردید
هر چی فکر کردم به موازات این توصیفات حرفی بزنم دیدم باید از نسل سوخته بودن همراهان بگم. ولی دیدم سوختن یکبار اتفاق می افتد و تمام، ولی همراهان جبهه رفته ها که تمام نشدند.
اسم تازه بر این گروه می زارم اونم نسل خسته.

تاری
22nd May 2010, 06:41 PM
ِارب

*****************

هنر اوج حرکت احساسات و در اثر گذاری کاملا موفق

روشی مناسب برای فرهنگ سازی

ایجاد تامل و اندیشه

ایجاد انگیزه ی حرکت

کشف و سوق دادن دل به سوی حقیقت

***********

http://uc-njavan.ir/images/0tl2kqd57u327qrdpyn.jpg



http://uc-njavan.ir/images/f0ft4a7oat3zro5amx4y.jpg


http://uc-njavan.ir/images/qm68ipbd9g6hvbgqm6g.jpg

یاعلی

تاری
23rd May 2010, 12:16 AM
آن زمان که این لت ها (اسم نوع اثر) پیدا شد هویت لاله ها شکست.

http://uc-njavan.ir/images/koysljatrf4drcx9ssha.jpg

تاری
5th June 2010, 12:36 PM
یارب

دیروز و امروز

آرمانهای دیروز
و آرمانهای فردا

فقط خواهشا به اسلام کمک کنیم دل پیغمبرمان نلرزد از مسلمان بودنمان!
حرف نه!
عمل


http://uc-njavan.ir/images/f5xoiokb25sbncv6hb97.jpg

یاعلی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد