PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطرات من و معلم من



LaDy Ds DeMoNa
2nd May 2010, 07:33 AM
@};-سلام
وقتی روز معلم می شه آدم ناخودآگاه یاد ایام مدرسه و خاطرات اش می افته
بهترین دوران زندگی هر آدمی دوران مدرسه است
بهترین دوستان هر آدمی هم همکلاسها هستند

http://vahidreg.persiangig.com/image/nikoblogblackboard.jpg
اولین روز مدرسه یادمه که مانتوی من چون خیلی بزرگتر از قدم بود مامانم داده بود زن همسایه برام کوتاه کنه از قضا زن همسایه چند روزی کاری براش پیش اومد و نتوست مانتو منو کوتاه کنه قرار شد دقیقا همون روزی که می رفتم مدرسه مانتو منو آماده کنه
من زوتر از همه بیدار شدم و دست و صورت نشسته نمی دونم ساعت چند بود در خونه همسایه و اینقده زنگ در خونه اشو زدم تا بالاخره بیدار شدن و مانتوی منو دادن

کوچیک ترین بچه مدرسه مون بودم و از همون روز اول مدرسه همیشه اول صف وامیستادم

معلم اول ابتدای خانم خوبی بود البته من خیلی شلوغ بودم مهار نشدنی{big green}

راستش تو اول ابتدایی بچه های بزرگتر یکمی اذیتم می کردن د و خوراکیهامو ازم می گرفتند

تمام پول تو جیبی هایی که بابام می داد هم صرف خرید کارت پستال حضرت مریم و حضرت مسیح می شد تا اینکه تو دوره راهنمایی من آلبومی از انواع کارت پستالها از چهره ای حضرت مریم و حضرت مسیح داشتم

خانم چهارم ابتدایی مون رو خیلی دوست داشتم اما همیشه برا اینکه دفتر نقاشی نداشتم تنبیه ام می کرد از همین اقتدارش خوشم می اومد


http://3.bp.blogspot.com/_O4vmDciw5S0/Sv6z4ohcFiI/AAAAAAAAAnQ/eiZeBhKYIPY/s1600/1178092735.jpg

بهترین معلم من خانم خان محمدی بودند توی دوره دبیرستان . . .

خانم خیلی ماهی بودند باهامون خیلی صمیمی بود و گاهی باهامون دردودل می کرد .

مهربونترین معلم ام هم خانم مهدیه بود همسر خانم مهدیه آقای دکتر جباری هستند که داروخونه نسبتا معروفی تو شهرمون داره

یکی از مشکلات من این بود که تاریخ امتحانات عوض می شد و من همیشه از این بابت مشکل داشتم دقیقا آخرین لحظات از تغییر زمان امتحانات با خبر می شدم ولی بالاخره خودمو می رسوندم اما تو درس خانم مهدیه فکر می کردم امتحان ساعت 10 صبح ولی نگو عوض شده و امتحان دو ساعت زودتر یعنی 8 صبح برگزار شده وقتی رسیدم مدرسه همه دوستان داشتن از امتحان بر می گشتند و من انگار آواری رو سرم خراب شده بود آخه این درس رو خیلی دوست داشتم هیچی دیگه تو کارنامه یه نمره 5 میانترم فقط درج شده بود
خانم مهدیه خیلی کمکم کرد که زیاد غصه نخورم و ترم بعد برامون کلاس تجدیدی گذاشتند خیلی خوش می گذشت یادش به خیر . . .
همیشه ازشون به نیکی یاد می کنم چون انسانهای شریفی بودند

بهترین استادم آقای دالمن پور بودند استاد اقتصاد خرد ما بودند هیچکی حاضر نبود باهاش درس برداره چون به سختگیر بودن معروف بود اما چون ساعات کلاس اش با برنامه من می خوند اقتصاد خرد رو با ایشون برداشتم انسان فوق العاده بادانش و مهربونی بودند هنوز هم شنیدم دانشجوها از دستش می نالنند@};- {tongue}{big green} البته دانشجویان تنبل{big green}


بهترین مربی آموزشی من هم خانم علیمردانی مربی icdl بودند واقعا ر حد مربیگری به من آموزش داد . الان هم مدیر it فنی و حرفه ای خواهران شهرمون هستند .
و خانم نوربخش که کلاس های گرافیکی زیادی با ایشون برداشتم واقعا خیلی باسواد و به روز هستند .@};-


......................................

بالاخره اینکه هنوزم در حال یادگیری هستم .
http://sites.google.com/site/everychiz4u02/moalem.jpg

kab
2nd May 2010, 08:23 AM
ممنون مهسا خانوم کار زیبایی بود

اما روز اول مدرسه

شیرین نبود

یادمه اون روز وقتی رفتم مدرسه دیدم که تمام بچه های کلاس اولی با مادراشون اومده بودن البته برام مهم نبود که چرا مادرم همراهم نیست خب به قول بابام بزرگ شده بودم

معلم اول ابتداییم آقای بابایی بود یه پیرمرد 60 ساله که وقتی پا تو کلاس میگذاشت همه از ترس ساکت میشدند دلیل این همه ترس رو نمیدونستم تا اینکه با چشمای خودم دیدم چطوری یه بچه 7 ساله رو به خاطر نداشتن نظم توی تکالیفش فلک کرد وحشتناک بود

خاطرات روز معلم

این هم هیچ وقت برام جالب نبود

اول ابتدایی که از ترس معلم کسی روز معلم نداشتیم خب میترسیدیم کادوی خوبی نبریم و فلک بشیم

دوم ابتدایی یه معلم داشتم به نام خانم خلج ( ازش متنفرم) روز معلم یه دسته گل بردم خدایی تک بود خیلی زیبا بودآخر کلاس هر چی دوست داشت بهم گفت ( من گل میخوام چی کار ؟میمردی مثل بقیه یه کادوی درست و حسابی بیاری؟)

سوم که خیلی معمولی بود یه کادوی ساده فقط برای رفع بلا

چهارم از همه بدتر بود یکی از تلخ ترین خاطرات دوران مدرسه برادر یکی از دوستانم که یه پسر بچه کوچولو بود جلوی مدرسه ما با یه کامیون تصادف کرد صحنه دلخراشی بود از ناراحتی تا یه هفته چیزی نخوردم دیگه خودم هم داشتم میمردم

پنجم هم از اول سال با معلمم درگیری داشتم اصلا نفهمیدم روز معلم چی شد سر آخر هم معدل 20 من شد 18.18 خدا ازش نگذره

دوره راهنمایی
سال اول که به میز معلم برق وصل کردیم گرفتن پوستمون رو کندن

سال دوم برای معلم یه نون بربری خریدیم و هر کسی یه گاز زد و بعد کادو پیچ دادایم به معلممون که اونم پوستمون رو کند

سال سوم هم هیچ معلمی از ما کادو قبول نکرد

دوران دبیرستان هم که دیگه بزرگ شده بودیم و کادو بردن زشت بود

در کل از روز معلم خاطره خوبی ندارم
ولی خودم سعی کردم برای شاگردام معلم خوبی باشم اول رفیق باشم بعد معلم

LaDy Ds DeMoNa
2nd May 2010, 08:35 AM
سال اول که به میز معلم برق وصل کردیم گرفتن پوستمون رو کندن

سال دوم برای معلم یه نون بربری خریدیم و هر کسی یه گاز زد و بعد کادو پیچ دادایم به معلممون که اونم پوستمون رو کند




خیلی باحال بود





ولی خودم سعی کردم برای شاگردام معلم خوبی باشم اول رفیق باشم بعد معلم


مگه شما معلم هستید ؟؟؟؟

..............
راستی بهترین هدیه های که من بردم برا روز معلم ؛ یه نامه بود برا معلم علوم دوره راهنمایی خانم رابط
من ادبیاتم خیلی خوب بود اینقده با احساس نوشتم که خانم رابط گریه اش دراومد {big green}

kab
2nd May 2010, 08:39 AM
مگه شما معلم هستید ؟؟؟؟





من معلم نیستم

ولی از سال دوم دبیرستان هم زمان با تحصیل توی مدرسه تدریس هم میکردم ( یه کلاس داشتم نمیدونید چه کیفی میداد)
توی دانشگاه هم همینطور بود تا این ترم که معلق شدم {i dont want to see}{worried}

ریپورتر
2nd May 2010, 10:35 AM
سلام
خيلي تاپيك خوبي بود
يادم روز اول مدرسه با اينكه همه رو جو گرفته بود و گريه ميكردن{big green}ولي من اصلا خيالم نبود{big green}
خلاصه از اونجايي كه قدم من مثل اسيد هستش {big green} معلم ما يك هفته بعد منتقل شد خيلي معلم خوبي بود ولي بعدي هم اومد خوب بودا
خلاصه هفته دو از مدرسه در رفتم چون حسش نبود روي صندلي بشينم{big green}
بعدش فرداش بابام من رو برد سر كلاس معلم ما هم كلي خنديد از دست من{big green}
روزهاي معلم هميشه كادو ميبردو معمولا هم با دسته گل همراه بود
تازه چتد روز يش هم رفتم به معلم ابتداييم سر زدم و براشون گل بردم باورتون نميشه وقتي ديد من بعد از اينهمه سال گشتم و پيداش كردم كلي گريه كرد{worried}
خلاصه بعد از كلي فيلم هندي بازي اجازه داد برم سر كلاس بشنم با بچه ها{big green} نميدونيد چه حالي داد تا حالا اينقدر كيف نكردم تازه ميخوام توي مدرسه ابتدايي يك كلاس فوق العاده بهم بدن تا با بچه ها درسها رو كار كنم
بالاخره بايد يكجوري زحمت معلمها رو جبران كنم{happy}

LaDy Ds DeMoNa
2nd May 2010, 10:41 AM
تازه چتد روز يش هم رفتم به معلم ابتداييم سر زدم و براشون گل بردم باورتون نميشه وقتي ديد من بعد از اينهمه سال گشتم و پيداش كردم كلي گريه كرد{worried}
خلاصه بعد از كلي فيلم هندي بازي اجازه داد برم سر كلاس بشنم با بچه ها{big green} نميدونيد چه حالي داد تا حالا اينقدر كيف نكردم تازه ميخوام توي مدرسه ابتدايي يك كلاس فوق العاده بهم بدن تا با بچه ها درسها رو كار كنم
بالاخره بايد يكجوري زحمت معلمها رو جبران كنم{happy}

واقعا کارت خیلی دسته !@};-;)
منم خیلی دلم میخواد معلم های دوره مدسه امو رو باره دیگه ملاقات کنم
حتما کلی پیر شدن{happy}

Asghar2000
2nd May 2010, 11:26 AM
سلام!
فک کنم همین خاطره رو بگم کافی باشه!
تو هنرستان که بودیم ما یه کلاس داشتیم که خیلی بزرگ بود، (اندازه سه تا کلاس معمولی)8-> یه قفل هم داشتیم که وقتی که کلاس مون تموم می شد درشو قفل می کردیم تا هیچ کس نتونه تو کلاس ما بره!{big green} تا اینکه از طرف معاونت تصمیم گرفتن اون کلاس رو از ما بگیرن، که آخرش هم گرفتن و یه کلاس خیلی کوچیک تر از اولی بهمون دادن! من و بچه ها هم لطف این آقایون معاون رو بی جواب نذاشتیم، و همه ی صندلی های کلاس رو از طبقه 3 پرت کردیم تو حیاط مدرسه:-"، تازه پنجره دفتر معاونت هم درست باز میشد به سمت حیاط، که یهو معاون محترم مشاهده کردند که از آسمون صندلی می باره و میاد تو حیط متلاشی میشه! بعد کلی اتفاقای دیگه آخرش کلاس مون رو بهمون برگردوندند.{big green}

*AM@NDA*
2nd May 2010, 11:49 AM
اولین روز مدرسه خیلی ذوق و شوق داشتم وقتی داشتن اسامی می خوندن از بس که هل بودم هر اسمی که می شنیدم آمنه بود می رفتم جلو و اونا هم منو برمی گردوندند.
اینو هیچوقت یادم نمیره سر کلاس معلم همونطور که حرف میزد من اصلا توجه نمی کردم همین طور جامو عوض می کردم و می خندیدم. فکر کنم 10 جای مختلف امتحان کردم معلم حالمو گرفت شد منو گذاشت ردیف آخر گفت همیشه همین جا بشین با اینکه از همه قدم کوتاه تر بود.

منم ناراحت شدم آمدم خونه کلی نفرینش کردم فرداش فهمیدم تصادف کرده:-o دیگه ندیدمش.
معلمون عوض شد منم رفتم ردیف اول نشستم{big green}

s@ba
2nd May 2010, 01:31 PM
خاطرات تلخ همیشه تو ذهنم میمونه کلاس پنجم ابتدایی بودم کلاسمون خیلی بزرگ بود البته تعداد بچه ها هم خیلی زیاد بود معلم یه حضور غیاب میکرد کلی وقت تلف میشد بلاخره مدرسه دولتی بود و هزار دردسر :-"
من نیمکت دوم روبروی ردیف معلم بودم دوتا از دوستام که کنار من بودن خیلی حرف میزدن منم از بچگی زیاد علاقه ای به حرف زدن و شلوغ کاری سر کلاس نداشتم ولی خوب از شانس بدم همیشه با شلوغا رفیق بودم حالا معلم اون سالمون هم خیلی به حرف زدن حساس بود تا یکی حرف میزد یه دونه 1 ناقابل میگرفت {big green} معلم داشت رو تخته درس میداد خوب پشتش به بقیه بود و همه از این فرصت استفاده میکردن و حرف میزدن دست بر قضا همین لحظه من مدادم افتاد پایین خم که شدم نمیتونستم برش دارم رومو برگردوندم که به ردیف پشتی بگم مدادمو بده معلم اومد و یکی محکم زد پشت سرم که چرا حرف میزنی من تا اون سال از هیچ معلمی کتک نخورده بودم خیلی بهم بر خورد همه شوکه شده بودن که من کتک خوردم تا چند ساعت همین طور سرم گیجی ویجی میرفت {big green} بیچاره بچه ها هم خیلی زیاد بود معلم یه حضور غیاب میکرد کلی وقت تلف میشد بلاخره مدرسه دولتی بود و هزار دردسر :-"
من نیمکت دوم روبروی ردیف معلم بودم دوتا از دوستام که کنار من بودن خیلی حرف میزدن منم از بچگی زیاد علاقه ای به حرف زدن و شلوغ کاری سر کلاس نداشتم ولی خوب از شانس بدم همیشه با شلوغا رفیق بودم حالا معلم اون سالمون هم خیلی به حرف زدن حساس بود تا یکی حرف میزد یه دونه 1 ناقابل میگرفت {big green} معلم داشت رو تخته درس میداد خوب پشتش به بقیه بود و همه از این فرصت استفاده میکردن و حرف میزدن دست بر قضا همین لحظه من مدادم افتاد پایین خم که شدم نمیتونستم برش دارم رومو برگردوندم که به ردیف پشتی بگم مدادمو بده معلم اومد و یکی محکم زد پشت سرم که چرا حرف میزنی من تا اون سال از هیچ معلمی کتک نخورده بودم این معلمم اصلا اهل زدن نبود :-? نوبت من که میشه نمیدونم چرا همه متفاوت عمل میکنن :-/ خیلی بهم بر خورد همه شوکه شده بودن که من کتک خوردم تا چند ساعت همین طور سرم گیجی ویجی میرفت {big green} بیچاره بعدا که فهمید مدادمو میخواستم بگیرم معذرت خواست اما چه فایده من اولین و آخرین کتکو خورده بودم ;)

hoora
2nd May 2010, 01:31 PM
بچه ها خاطراتتون قشنگ بود{big hug}
ولی من چیزی یادم نیست{worried}
فقط تبریک میگم این روز قشنگ رو به معلمای عزیز امیدوارم هیچ وقت حق و زحماتشون پایمال نشه.

moji5
2nd May 2010, 06:56 PM
از روز معلم یه خاظره یادم مونده و هر سال یادم میاد
یادمه به معلم مون کادو ندادیم
یعنی هماهنگ کردیم که هیچکی هیچ حرکتی نکنه
باورتون نمیشه معلمون با همه قهر کرد و اونم تا چند روزی اینه مرده ها میومد و میرفت اصلا" حرف نمیزد
تا اینکه تصمیم گرفتیم واسش کادو بگیریم و وقتی واسش کادو گرفتیم همه چیز درست شد.
ولی اون مدتی که با بچه ها قهر بود خیلی باحال بود.
و اینکه من تو همه دوره ها یا فلک شدم یا اوردنم جلو تا میخوردم منو با شیلنگ زدن
البته تا دوم راهنمایی.
با حال ترینشم این بود که مشقم رو چند خط در میون نوشته بودم.از شانس ما بعد از چند بار فهمید و ...

mohamadaliv
2nd May 2010, 07:36 PM
یادمه تنها سالی که به معلمم هدیه دادم سال اول دبستان بود.
فقط هم از همین معلمم کتک خوردم.
جالبه؛ نه؟

تاری
3rd May 2010, 01:57 AM
یارب

یادمه سال اول ابتدایی معلم با ذوقی داشتم بنام "خانم عبدل زاده" که اون موقع ما پروین خانوم صدا می کردیم؛... یه سال معلم بودند و بعدش دوباره با جدیت درس می خونن و ... حالا شنیدم پزشکند. خیلی علاقمندم یه روز برم ببینمشون.
برای هر درسی که ارائه می دادند تصویر کتاب رو روی تخته ترسیم می کردند تا یادگیری نهایی و درس جدید روی تخته می موند. یادمه ایشون رو تا مرز خدا بودن هم رسونده بودم با اون نقاشیاش. هنوز هم تصویر " آن مرد داس دارد" توی ذهنمه.
می تونم بگم مسیر هنر از اون زمان برام آرزو شد.

*alien*
4th April 2011, 07:43 PM
زیبا بود

arad2000_gh
6th April 2011, 03:24 PM
اولین روزی که مدرسه رفتم هیچوقت یادم نمیره.
.
.
.
در حیاط مدرسه بعد از اینکه زنگ زده شد شروع کردن به کلاس بندی کردن ماها و خوندن اسامی که یکدفعه متوجه شدم همه کسایی که اطرا فم هستن به من زل زدن

میدوننین چرا؟
.
.
.
آخه به جای کفش دمپایی پوشیده بودم.وای که چه قدر خجالت کشیدم [nadidan]


(ترک موتور بابام نشسته بودم و رفته بودم مدرسه .دم مدرسه اینقدر شلوغ پلوغ بود که بابام هم اصلا ندیده بود من چی پوشیدم)

LaDy Ds DeMoNa
6th April 2011, 09:44 PM
آخه به جای کفش دمپایی پوشیده بودم.وای که چه قدر خجالت کشیدم [nadidan]

آخی این تایپیک کلا یادم رفته بود
خاطره ای خیلی بامزه ایی بود مرسی . . .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد