PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر چيست ؟



آبجی
1st May 2010, 10:55 PM
لارنس پرين
مترجم: سپيده ميرزايي

شعر اغلب به عنوان يك زبان كلي و عالمگير و يك زبان باستاني و كهن است. و تمام انسانهاي بدوي از آن استفاده داشتند و اغلب تمدن پيشرفته را توسعه داده است. در همه سالها،‌ و در همه كشورها، شعر نوشته خواهد شد ـ و مشتاقانه آن را مي خواندند يا گوش مي دادند در همه نوعها و در هر حالتي از افراد، ‌سربازها، مردان سياسي، ‌حقوقدان ها، كشاورزها، پزشكان، دانشمندان مردان روحاني، فيلسوفان، پادشاهان و ملكه ها.
مخصوصاً در همه سالها از آن به عنوان يك امر دخيل در تعليم و تربيت استفاده مي شود در اين حالت : هوش وحساسيت ها ظاهر مي شوند كه به صورت فرم ساده تر و بسيط تري از شعر محسوب مي شوند البته براي ناآگاهي از آموزش، براي بچه هايمان. چرا؟
زيرا ابتدا به ما حالت خوشي و لذت دست مي دهد. وقتي مردم شعر را مي خوانند يا گوش مي دهند يا آن را از حفظ مي خوانند به خاطر اين است كه آن را دوست دارند زيرا شعر در آنها علاقه ايجاد مي كند. ولي اين يك جواب كامل و كلي نمي باشد. شعر در همه سالها به عنوان مطلب مهمي ترتيب داده شده و نه به عنوان مطلبي ساده كه گهگاه براي تفريح مانند يك گوي چرمين استفاده شود.
نسبتاً شعر به چيزهاي مركزي و خداداد در وجود آدمي دارد. بعضي چيزها ارزش بي مانند و بي نظيري براي درك و فهم زندگي دارد. بعضي چيزها بهتر است چايشان خالي باشد و آن ها موارد فقير و بي خاصيت از هر چيز روحاني و عرفاني اند.
براي فهم دليل اين گفتگو ما احتياج به دانستن و علم موقت نسبت به شعر داريم كه شعر چيست؟ ـ البته موقتاً ـ زيرا بشر همواره پيشرفتهاي زيادي در توصيف و تعريف و تصديق شعر داشته است.
در آغاز شعر ممكن است تعريف شود": به عنوان بخشي از زبان و ادبيات كه ما آن را زياد مي گوييم و خيلي بيشتر و جدي تر از چيزهاي معمولي كه در ادبيات هستند بر زبان جاري مي كنيم. به منظور كاملاً فهميدن اين مطلب، ما احتياج به اين داريم كه بدانيم شعر چه مي گويد و در به كار بردن زبان و موقعيت هاي مختلف گفتار كاملاً بايستي تفاوت آن ها را بدانيم و به عبارت ديگر با استفاده هاي گوناگون ادبيات آشنا باشيم. شايد معمولي ترين و رايج ترين استفاده از زبان و ادبيات و دادن اطلاعات در برقراري ارتباطات و مكاتبه كردن باشد. ما مي گوييم: در ساعت 9 يك تئاتر خوب در پايين شهر نمايش داده مي شود. اما جرج واشنگتن كه اولين رئيس جمهور امريكايي مي باشد عنوان مي كند : كه بُرم ويد كه عضوي از گروه هالوژنها در جدول مواد شيميايي هستند. كه اين صحبت را ممكن است ما ،‌استفاده سودمند از ادبيات و زبان بدانيمكه به ما كه يك تجارت به صورت معمولي در زندگي ما وجود دارد و ما از آن بي خبريم.
اما اين اصلاً مقدمه اي براي دادن اطلاعات در برقراري ارتباط و مكاتبه كردن نيست كه بگوييم هميشه يك رمان يا داستان كوتاه يا يك بازي نوشته شده و مكتوب در اختيار ما هست.
كه اين زيستن براي ما يك حس و يك درك و مشاهده اي از زندگي براي عريض ترشدن و تيزتر شدن ارتباطاتمان به وسيله ي تجربياتمان مي آورد. كه همه آن ها مربوط به تجربيات ما هستند.
و همه احتياج داريم به يك حس دروني و باطني براي زندگي به صورت كاملاً‌ عميق و پر با آگاهي و باخبري از هر چيز مهم و جذاب، براي دانستن و فهميدن اين مطلب كه آيا تجربيات ما از تجربيات ديگران بهتر است.
يك شاعر از نوشتن هاي خودش احساس مي كند كه در حال تصور يا فرض كردن يا مشاهده تجربياتش است؛ و در انتها انتخاب مي كند ، آنها را با يكديگر جور مي كند و دوباره سازمان دهي مي كند . او تجربيات مهم و پر معني را براي خواننده آثار خود مي آفريند ـ پر معني به اين دليل كه متمركز مي ند و شكل مي دهد ـ به طوري كه خواننده مي تواند در آن ها سهيم شود و او ممكن است از آنها به عنوان منبع بزرگي براي با خبر شدن از هر چيز مهم و جذاب استفاده كند و بداندو بفهمد تمامي لغاتي كه او بر زبان جاري ساخته است از كجا سرچشمه مي گيرد.
به عبارت ديگر ، ادبيات ، مي تواند به عنوان وسيله اي براي زياد شدن يا شدت افزايش تجربيات ما استفاده شود؛ و اين در كل يك استفاده ادبي از زبان مي باشد. براي ادبيات هيچ گونه دستيار و كمكي در زندگي نيست و ادبيات معني كامل زندگي است
به فرض و براي نمونه ما از ديدن يك عقاب شگفت زده مي شويم: اگر ما بخواهيم اطلاعاتي به طور ساده در مورد عقابها پيدا كنيم ما بايد دايره المعارف ها و كتابهاي طبيعي را به عنوان منبع خود قرار دهيم . در حين مطالعه متوجه مي شويم آن ها از جمله پرندگاني هستن كه داراي شخصيت فردي اند كه اين مشخصه آن ها متمايز از ساير خصوصياتشان است (مي درخشد) ، دراياي پاهاي نسبتاً دراز و نوك قلاب مانند مي باشند . انگشت پسين آن ها در جايگاهي از سه انگشت جلويي درج شده است. و پنجه آنها كاملاً‌ به صورت منحني و تيز مي باشد و وقتي كه مي خواهد بنشيند خودش را با پرهايش مي آرايد؛ و وسعت پرهايش 7 پا مي باشد كه لانه آن ها معمولاً جايي غير قابل دسترس و گاهي در پرتگاهها مي باشد. و تخم هاي آن داراي خال يا لكه مي باشد و هرگز متجاوز از سه عدد نيستند؛
و شايد بزرگترين قدرت بينايي، در بلندي و جايگاههاي پهناور و وسيع و خيلي بالا پريدن در آسمان و بزرگترين عظمت و شكوه در هنگام مسكن گزيدن فقط مخصوص عقاب باشد و ستايش و تعريف كردن آن به وسيله ي شاعر در همه طبيعت در شعر بسيار ستودني است.
اما جز آن نيست كه ما وقتي فقط اطلاعاتي در مورد مفهوم علمي چيزي به دست مي آوريم شگفت زده مي شويم و احساس دوست داشتن ما كمي به نا اميدي مبدل مي شود . مثل زماني كه آرزو مي كنيم بدون آن كه جان عقابي را بگيريم آن با پرهايش در دستانمان قرار گيرد. درست است كه ما خيلي از واقعيات را در مورد عقابها فرا گرفته ايم به عنوان نمونه آن ها مي توانند قطعا يك موزه را احاطه كنند ولي بايد بدانيم كه حتي براي زندگي عقابها ما بايد به ادبیات برگردیم.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد