PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طنز نویسی



آبجی
1st May 2010, 10:14 PM
1.تفاوت بین طنز و هجو
2.برخی از طنز پردازان نامی
3.انواع طنز و زبان طنز


طنز را ایینه حقیقت نامیده اند و واکنشی است که از احساس نامساعد و ناموافق فردی نسبت به شخصی با واقعه خاصی ناشی می شود. این احساس اعم است از تأسف و رنجش و نفرت یا خشم و کینه. از نظر ادبی، یک شیوه بیان خاص و نوعی تکامل و خلاقیت زبان ادب است که مفاهیم انتقادی و تنفرامیز را مایه کار خود قرار می دهد و زشتیها و کاستیها و نابسامانیها را که طنز با اهنا کینه می ورزد برای نابودسازی ان انعکاس می دهد و در ان شوخی، همراه سرزنش و سرکوفت، و گاهی مسخرگی از دید دقیق و شهود هنری گوینده، به نحوی چشمگیر نمایان می شود. مثل انچه مولوی، مدعیانی را که عملا خودشان ادعایشان را باطل و دروغشان را برملا می کنند با ظرافت خاصی اینچنین مورد انتقاد قرار می دهد:
ان یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا می ای، فرخنده پی؟
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت: خود پیداست از زانوی تو
بواقع طنز زیباترین و مؤثرترین اثر انتقادی روزگار ماست، فریادی است که در اوج انفجار به پوزخند و قهقهه تبدیل می شود و گریه ای است که با خنده امیخته است؛ خنده ای که برای مسخرگی یا شادمانی نیست، بلکه خنده ای است تلخ و جدی و دردناک و همراه سرزنش و سرکوفت و کمابیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجه می سازد و عیب ها و نارساییهایی که در زندگی اجتماعی پدید امده است از میان بر می دارد. تفاوتی که بین طنز با هجو یا هزل هست اینست که هجو یا هزل برای اصلاح زشتیها نیست، و گوینده هجو مایل نیست که شخص مورد کینه او پاک و بی عیب باشد بلکه تنها برای تباه کردن شخصیت و خرد و لجن مال کردن او هجو می گوید و عیبهای او را با کلمه های نیشدار و اغلب همراه با ناسزا و دشنام مطرح می کند و حتی عیبهایی نیز که در مخاطب وی نیست به او نسبت می دهد تا اتش دشمنی و حسادت خود را فرو نشاند در حالیکه طنزپرداز دور از هرگونه غرض ورزی، هرگونه پلیدی و نادرستی را با درشت نمایی و با تازیانه خنده و تمسخر در هم می کوبد تا بر ویرانه انها، پاکی و خوبی و انسانیت مجال رشد پیدا کند. در اثار عبید زاکانی، علی اکبر دهخدا، سید اشرف الدین گیلانی، فریدون توللی و شمس الدین حافظ، کلام طنزامیز بیش از دیگر شاعران وجود دارد و عمدتا برای موضوعهای اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به قصد عبرت اموزی و هشدار اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است. در کلام شاعرانی مانند سعدی در گلستان، اوحدی در جام جم، عطار در مصیبت نامه، مولانا در مثنوی، ملاطغرا در مکتوبات خود به جلالا طباطبایی، و همچنین در اثار بعضی از نویسندگان و شاعران صوفی، نوعی تمثیلات طنزامیز همراه با خرده گیریهای رندانه در قالب شعر و نثر و حکایتهای دلنشین به چشم می خورد و در شعر شاعرانی مانند سوزنی، انوری و سنایی(شاعران قرن پنجم و ششم) نیز، نمونه های بارزی از هجو، خطاب به مدعیان شعر و جاه جویان درباری و سایر طبقات را می توان یافت.
صورت نثر طنز غالبا متکلف و پرصنعت و زیباست و صورت شعر و نظم ان پرتصویر و پرتمثیل و مملو از کنایه و اشاره و اغلب مخلوط این دو صورت است و به صورت یک نامه، خاطره، و یا داستان و مثل گفته می شود. و درهر صورت، طنز بالاترین درجه نقد ادبی است و لذا ایجاد تصور درباره یک زندگی عالی و زیبا از راه نمایاندن جهات پست وناشایست زندگی و بیدار کردن شوق رسیدن به کمال مطلوب را در خواننده از وظایف مهم ان دانسته اند.
طنز بواقع اثر هنری اگاهانه است که غرابت رفتار ادمی و شگفتی پرتناقض واقعیت را اشکار می کند. خطاب طنز با مردمان اگاهست که گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن و دست کم قلبی برای اندوهگین شدن دارند. طنزپرداز با ملت سروکار دارد و صدای او، مجموعه ان صداهای قربانی شده است که بشر را زنهار می دهد. او مدعی نیست که در پرداخت مسائل، همه حقیقت را گفته باشد، اما با چشمان باز به واقعیت می نگرد.
به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جد از او بردار
عبید
هزل، تعلیم است، ان را جد شنو
تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
مولوی
شیوه بیان طنز
متأسفانه در تاریخ اجتماعی ایران و بخصوص در ادبیات قدیم، بیان طنز و هزل و شوخی و مسخرگی و لودگی و یا اظهار سخنان دوپهلو و غیر صریح و خنده ناک و گاه گزنده، بیشتر، مظاهری از حمق و حسد و بخل و کینه و حرص و شهوت و غرض و دنائت و خودبینی اشخاص بوده است و هجوسرایان (و حتی غیبت کنندگان و نمامان)، به جای انکه به مسائل اجتماعی بپردازند و معایب عمومی جامعه را نشان بدهند و تباهکاران اجتماعی را به خود ارند و خواب رفتگان و عافیت طلبان بی خبر و فریفته را هوشیار سازند، یا به رغیبان و همکاران خود می پرداختند، یا به ارباب نعمت و احسان که از دادن پاداش به انان مضایقه و امساک می کردند ناسزا می گفتند و بدین طریق هم مانع پیشرفت جامعه می شدند و همه پایه سخن و مقام انسانی خود را پایین می اوردند.
اگر عطا ندهندم برارم از پس مدح
به لفظ هجو، دمار از سر چنین ممدوح
انوری
اما عمدتا، منشأ بسیاری از رواج طنز و اظهارنظر یک معنی و مقصود مؤثر برخلاف انچه در لفظ بیان شده است در جامعه های ستم کشیده و استبداد دیده پدید امده که مردم ان نتوانسته اند از وضع موجود که بر انها تحمیل شده است اتنقاد کنند و یا قادر نبوده اند از موهب الهی و از حقوق طبیعی و انسانی خود اگاه و بهره مند شوند و بسا در اسارت عوام فریبی شیادان ریایی و تعصب دینمداران خداناشناس و حکومتگرایان مجهز به سلاح تکفیر و تعقیب در رنج بوده اند. نباید فراموش کرد که بسیاری از هجویات و هزلیات، اگرچه بصورت ظاهر، نفرت الود بیان شده لکن در باطن ان، عشق عمیقی به حقیقت، شرافت، پاکدامنی و حسن و جمال راستین نهفته است.
طنز از زبان شاعارن ونویسندگان و در دنیای معاصر در نامه نقاشان و طراحان و صورتگران وپیکرتراشان و کارتونیستها و کاریکاتوریستها، تراویده ورواج یافته است. امروزه، بخش مهمی از ان را، طنز تصویری می نامند که از طریق ان، نیکوکاری و بدکاری ادمی و مظاهر جامعه بشری در صورت های مختلف به نمایش گذاشته می شود شامل کارتون،کاریکاتور، و تراوستری(تغییر شکل و زشت ساختن یک اثر و یا یک شخص).
به هرصورت مهمترین جنبه طنز، موضوع ان است و از هر نوع که باشد زبان طنز باید ساده، مختصر، موزون، دقیق، و تا حد ممکن به زبان گفتاری نزدیک باشد و توجه خواننده را به انچه در پیرامون او می گذرد جلب کند. این نظر هم هست که موضوعیت و مناسبت طنز با شدت خشونت حاکم یا حاکمان، رابطه معکوس دارد یعنی هرچه حکومت بی رحمتر باشد جا برای طنز تنگتر می شود. بیان طنز مؤثر نیز از کسی ساخته است که خود " روحی بلند" داشته باشد و غباری از غرور و ناپاکی بر اینه دلش ننشسته باشد؛ روحی که از مشاهده اختلاف عمیق و عجیب زندگی موجود با اندیشه یک زندگی برتر در رنج و عذاب است.
طنز نویس باید به انچه می نگارد معتقد باشد و با حربه بیان، از تزلزل و تباهی ارزشها در روزگار خود جلوگیری کند و شعور ادمیان را برای رهایی از ترس و عواملی که معنویات و ارزشهای جامعه را به خطر می افکند بالا برد و زور قلدران و بیدادگران و ریاکاران و راهنمایان فاسد را با ریشخند و طنز و طعن بکاهد.
از طنزپردازان دیگر در دوره معاصر، می توان این افراد را نام برد: ایرج میرزا، علی اکبر دهخدا، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، جلیل محمد قلی زاده(بنیانگذار روزنامه ملانصرالدین)، عمران صلاحی، ابوالقاسم حالت، محمود پورقانی، حسین توفیق، جلال ال احمد، پرویز شاپور، کیومرث صابری(گل اقا)، سید ابراهیم ثبوی، حسن مقدم،و...که پا به پای حوادث و وقایع اجتماعی و سیاسی و رخدادهای روز، سعی کرده اند طنزی متناسب ارائه کنند. از طنزنویسان خارجی نیز می توان به این نام اوران اشاره کرد: انتوان چخوف نویسنده روسی، لوئیچی پیراند للو نویسنده ایتالیایی، مولیر نویسنده فرانسوی، مارک تواین نویسنده امریکایی، برناردشاو نمایشنامه نویس ایرلندی، الدوس هاکسلی نویسنده انگلیسی.
قطعاتی طنز امیز از عبید زاکانی:
درویشی به در خانه ای رفت. پاره نانی بخواست. دخترکی در خانه بود، گفت: نیست. گفت: چوبی، هیمه ای. گفت: نیست. گفت: کوزه ای اب. گفت: نیست. گفت: مادرت کجاست؟ گفت: به تعزیت خویشاوندان رفته است. گفت: چنین که من حال خانه شما می بینم، ده خویشاوند دیگر باید که به تعزیت شما ایند.
جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند، پسر از پدر پرسید که بابا در اینجا چیست؟ گفت: ادمی. گفت: کجایش می برند. گفت: به جایی که نه خوردنی باشد و نه پوشیدنی، نه نان و نه اب، نه هیزم، نه اتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا نه گلیم. گفت: بابا مگر به خانه ما می برندش؟
سلطان محمود در زمستانی سخت به طلحک گفت که با این جامه یک لا در این سرما چه می کنی که من با این همه جامه می لرزم. گفت: ای پادشاه تو نیز مانند من کن تا نلرزی. گفت: مگر تو چه کرده ای؟ گفت: هرچه جامه داشتم همه را در بر کرده ام.
از کتاب ایین نگارش و ویرایش
تألیف: دکتر قاسم صافی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد