PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سخنان دانشمندان و فيلسوفان بزرگ جهان درباره زرتشت



Big-brother
25th April 2010, 07:28 PM
رابيندرنات تاگور(شاعر بلند آوازه هندي): زرتشت بزرگترین پیامبر پیشکسوت بود که راه آزادی انتخاب در امور اخلاقی را به روی آدمی گشود؛
ویل دورانت: جنبه اخلاقي آيين زرتشت،عالي تر و شگفت انگيزتر از جنبه الهي آن است؛
پروفسور جیمزدار مستتر(باستان شناس مشهور): آیین زرتشت در بهترین مفهومش آیین زندگی است،این مذهب دو چیز به بشریت هدیه کرده است.وظیفه ي اخلاقی و امید، مردی که با این دو سلاح مسلح باشد میتواند با خونسردی به چهره زندگی و سرنوشت بنگرد؛
فردریک ویلهلم نیچه(فیلسوف بزرگ آلمانی) : زرتشت نخستین کسی بود که در پیکار نیکی و بدی، اخلاق را در عبارات حکمت عقلی بیان نمود و این است کار نمایان زرتشت؛
هگل(دانشمند آلمانی):راستی، پایه ی فرهنگ اهورایی و ریشه ي اخلاق فاضله است؛
ويل دورانت : انسان مطابق با تعلیمات زرتشت، سرباز پیاده ي شطرنج نیست که در جنگ جهانگیر دائمی، بدون اراده خود در حرکت باشد بلکه آزادی اراده دارد؛
فيثاغورس :بر طبق تعلیمات زرتشت، خداوند با راستی يكساناست؛
استاد پورداود: زرتشت در میان اقوام هند و اروپا نخستین و یگانه پیامبری است که آیین یکتا پرستی آورد؛
پروفسور اشپیگل : زرتشت و دوران او، از مهمترین دورانهای رشد و تکامل آدمی محسوب میشود و آیین زرتشت، دینی است که از پیروانش می خواهد از کشتن بی جهت حتی حیوانات ُخودداری کنند و این دستور در آن هنگام داده شده که اجداد فرانسوی ها و انگلیسیها عادت داشتند، قربانی های انسانی را تقدیم خدایان خونخوار خود بنمایند؛
ر.س.رینر : زرتشت یکی از بزرگترین نوابغ دینی است که بشریت تا کنون دیده است؛
هگل(دانشمند آلمانی) : در آیین زرتشت خداوند دارای شکوه وزيبايي است و این محبوبیت به خاطر نیکی آن است....خدای زرتشت عین نیکی است؛
گیگر: دین زرتشتي پاکترین و متعالی ترین آیینی است که تا کنون در دنیا به وجود آمده است؛
فرانسیس گرانت : زرتشت کار را مقدس وآنرا عالیترین جلوه تلاش انسان برای خدمت به پروردگار می داند. می توان گفت شاید در تمام جهان کیشی وجود نداشته باشد که برای کار و فعالیت به عنوان وسیله ای برای رستگاری،چنین شکوه و جلالی قائل شده باشند؛
روژه گارودی(دانشمند فرانسوی) : بر این باورم که پیامبران الهی هیچ یک پیامی بیش از گفتارنیک ، پندارنیک و کردار نیک نیاورده اند که اگر در این مورد با من هم عقیده باشی، باید بگویم که هیچ کدام زیباتر و بهتر از زرتشت آنرا بیان ننموده است؛
موریس مترلینگ : قوانین اخلاقی ای که زرتشت تعلیم داده یکی از عالی ترین و ساده ترین مقررات اخلاقی جهان است؛
رابیندرانات تاگور(شاعر بلند آوازه هندي) : با اینکه زرتشت در میان کسانی که به اجرای مراسم مربوط به جادو وجنبل معتقد بودند گرفتار شده بود،اما در آن ایام تاریک وتهی از عقل و خرد، اظهار داشت که حقیقت دین در اهمیتی است که آن دین از نظر اخلاق دارد و نه در اجرای مراسم ظاهری که دارای ارزش موهوم خیالی است؛
روژه گارودی : زرتشت نخستین پیکره ساز عظمت انسانی، بعد تازه ای به آدمی بخشید ، بعدی به استواری ستون فقرات و به دوری قطب، که با آن انحرافات طبیعت را برای انسان ریشه کن کرد و آنرا در اختیار تاریخ نهاد. به یمن این جهد ملکوتی است که انسان توانست پیامبرانه در آینده و سرنوشت خویش دخیل باشد؛
رابیندرانات تاگور(شاعر بلند آوازه هندي): زرتشت سرود یگانگی می خواند و مرا که خود شاعر و سرود سازم، بی اختیار به سوی نغمه ي آسمانی خود جلب می کند؛
گستاولوبون :باید اقرار کرد که در بین ادیان باستان،هیچکدام از دین زرتشت روحانی تر و اخلاقی تر و منزه تر از مراسم و آداب خرافات نیست؛
رابيندرنات تاگور: زرتشت بزرگترين پيامبري است كه در بدو تاريخ بشر ظهور نموده و به وسيله فلسفه خود بشر را از بار سنگين مراسم ظاهري آزاد ساخت و با كمال جديت در بر انداختن آن كوشيده و اساس مذهب خود را بر تعاليم اخلاقي نهاد؛
ساموييل لنك(دانشمند انگليسي): حقيقت آيين زرتشت به طورشگفت انگيزي پس از قرن هاي متمادي امروز مطابق با علوم و كشفيات تازه است. اين آيين با وجود آنكه زمان زيادي ازآغاز آن گذشته است به گونه اي اساس آن محكم و درست به جا مانده كه به خوبي مي تواند نيازهاي مادي و معنوي امروزه بشر را رفع نموده ، لوازم يك زندگي سعادتمند نيكي را فراهم آورد و مي تواند به آساني اختلافات بين ايمان و عقايد مذهبي را با علوم و كشفيات جديد مرتفع سازد؛
پروفسور ويتني(دانشمند امريكايي): ايران در آن زمان براي جهان قوانين وضع نمود و مذهب به وجود آورد و اين مذهبي است كه در اوستاي زرتشت بيان شده است؛
میلز(يكي از نام آورترین ایران شناسان): سروهای زرتشت نخستین کوشش روشن و گویا را برای به ساختن و نو کردن دل مردمان در بردارد و امروز هم در همه دین های ما زنده است و شاید آینده نیز بدان آویخته باشد. این سرودها به راستی در منش يكه و بی همتا است و منش هرگز پیر نمی شود. بر جهان امروز است که آن ها را به کار بندد؛
مری بویس(باستان شناس و دین پژوه انگلیسی) : دین زرتشتی در تاریخ ادیان جایگاه ویژه ای دارد و سرچشمه های آن را چه بسا بتوان تا روزگار هند و اروپاییان پی گرفت.آموزه های زرتشت که جنبه های روحانی و اخلاقی والایی دارند ، مطالعه این دین کهن را بسی مسرت بخش می سازند؛
هگل: نور دانش برای نخستین بار با پیدایش زرتشت در تاریخ آغاز به درخشش کرد؛
فرانسیس پاورکوب: مشکل است تصور کنیم اگر زرتشت وجود نمی داشت، باور های بشر،اکنون به چه صورت بود؛
ویدن گرن(شرق شناس مشهور سوئدی):هنگامی که آیین یهود ،مسیحیت و اسلام را مورد بررسی قرار دهیم ، درمی یابیم زندگی مذهبی مردم باستان به ویژه از زمان شاهنشاهی هخامنشیان به طور قطع، تحت نفوذ آیین زرتشت بوده است؛
مترلینک: پژوهش در آیین زرتشت از لحاظ مسیحیان خیلی جالب توجه است ، زیرا سه چهارم و حتی بیشترباور مسیحیان از ایرانیان گرفته شده است؛ منبع (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Farya-iran.blogfa.com%2Fpost-7.aspx)

مهاجر
25th April 2010, 11:15 PM
سلام
خسته نباشید
اول تشکر کنم از پست خوبتون ودوم ممنون از اینکه زحمت کشیدید و حوصله به خرج دادید و این موضوع رو ایجاد کردید و البته عشق به خوبی خود باعث به وجود امدن انگیزه و در نتیجه حوصله خواهد شد.
به نظرم اومد که این تعاریف خیلی عجیب و دور از نظر افراد نیست،چون هر انسانی فطرت پاکی داره که با اون میتونه خوبی ها رو لمس کنه و واقعا فرستاده های خداوند قابل تحصین و تمجید هستند و اگر غیر از این باشه آنکس که ضرر می کنه ،منکران خوبی ها هستند.
و اما خداوند با توجه به مقتضیات زمان و نیازهایی که مردم در زمان خود دارند،همواره راهنمایان و رهبرانی را مبعوث گردانیده و رسالتی که در خور زمان بوده را به آنها داده،تا با دستورات خود به هدایت بشر بپردازند و این دستورات همان احکام الهی است و زرتشت هم از این امر مثتثنی نبوده اند.اما مثالی زده می شود: به کسی که تا حالا از کامپیوتر استفاده نکرده و نمی داند کامپیوتر چیست می گویند که کارت گرافیک 1536mbهم به بازار آمد او میگوید به من چه،چون ارزش کارت گرافیک برای او بی مقدار است ولی اگر همین را به کسی که کامپیوتر داشته باشد بگویید،برای او جالب خواهد بود که این کارت چه قابلیت هایی دارد،چون نیازهای روزمره او از این طریق برطرف می شود،چون که او طعم تجدد طلبی خود را چشیده و نتیجه خوب این تجدد طلبی او را و زندگی او را شاداب کرده است و این ذات انسان است که تجدد طلب و آرمان گراست.اگر آرمانی را بشناسد حتما طالب آن خواهد شد و اگر آرمانی بهتر از آرمانی که قبلا شناخته را بشناسد حتما به دنبال جدید تر خواهد رفت.حضرت ابا عبدالله حسین علیه السلام میفرمایند :تعصب مانع تفکر است. و تعصب در هر جایی مانع پیشرفت است، چون مانع تفکر است و این تفکر است که باعث شناخت ارزشها و در نتیجه تجدد طلبی می شود.
پس باید قبول کنیم که ما زرتشت را هم به خوبی نشناخته ایم.شاید اصلا دلیل خلقت را نشناخته ایم.شاید اصلا خلقت را نشناخته ایم.شاید نمی دانیم از کجا آمدیم،یا به کجا می رویم.خیلی جالب است توی مسائل دنیا هر وقت قصد رفتن به جایی را داریم،قصدمان از رفتن ،از ماندن و از بازگشت را می دانیم ،چون فکر کرده ایم و روی آن برنامه ریزی کرده ایم ولی هیچ فکری برای فردای پس از مرگ نداریم یا عالمی که به سمت آن می رویم.یا اینکه اصلا این عالم کجا هست ، نیازهای ما برای رفتن به آنجا چیست.پس در حقیقت ما درکی از نیاز خود نداریم و هر وقت نیاز را ندانیم دنبال منبعی که نیاز ما را رفع خواهد کرد هم نمی گردیم.
چون دنیا در حال تغییر است نیازهای ما هم در حال افزایش است وبه همین دلیل منبع نیازهای ما هم باید برنامه ریزی شده برای فردای ما باشند تا بتوانند نیازهای ما را طبق برنامه ریزی تامین کنند.
ما برای خرید خانه ،کسب درآمد و...برنامه داریم ولی آیا برای دنیای دیگر خود هم که آن را نمی شناسیم،می توانیم برنامه ریزی کنیم.پس باید کسی باشد که آن دنیا را به ما بشناساند و آنچه که در آن دنیا به آن نیاز داریم را برای ما شرح دهد و به ما بگوید که چگونه باید آن نیازها را رفع کرد.
آن دنیا تغییری نکرده ولی دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم به دلیل رفتارهای متنوع و غیر معقول ما در حال تغییر است و طبق روند نزولی انسان که باتبعیت از نفس امر کننده به بدی این نزول صورت گرفته و میگیرد ،خداوند آخرین برنامه ریزی ها را برای ما و برای سعادت ما برگزیده و مشخص فرموده که ما باید به آخرین برنامه ها توجه داشته باشیم و به آن عمل کننده.
پس در نتیجه:
1.شناخت اصل خلقت که شامل شناخت اولیه از خالق و هدف او می شود.
2. شناخت دلیل هبوط و شناخت دنیایی که به آن نزول کردیم
3.شناخت مسیر و مقصد بازگشت و شناخت راه صعود
4.بعد از مرحله سوم ما نیازی در خود می بینیم،که باید منبع رفع نیاز را پیدا کنیم.
پس این مرحله،مرحله قبول رسالت الهی پیامبران است واینکه ما باید پیامبران الهی را بپذیریم و به دستوراتشان عمل کنیم،پس اگر نتوانیم از آنها استفاده کنیم ،سودی حاصل ما نخواهد شد و از این موضوع می توان درک کرد که باید هدفمند زندگی کرد.
5.مرحله پنجم مرحله استفاده و عمل است و چون خلقت هدفمند است و چون در کار هدفمند باید به نتیجه معقول برسیم وچون ما در این دنیا نتیجه اعمال خود را نمی گیریم ،نتیجه می گیریم که ما به برنامه مدون و دائمی نیاز داریم ،پس برنامه های بعدی هم وجود دارد،پس باید آنها را شناخت و یک لیست از آن برنامه ها داشت که این همان روحیه تجدد طلبی و حریص بودن انسان است که تجدد طلبی در این جا یعنی قبول کردن انبیا یکی پس از دیگری.


در پایان مطلبی ازاستاد شهید مرتضی مطهری در مورد نیازهای امروز:

آدمي يك سلسله استعدادهای مترقی و عالي دارد كه ملاك انسانيت اوست . تفكر منطقي انسان و نه هر چه كه نامش تفكر است – تمايلات عالي او ؛ نظير تمايل به حقيقت جويي ، تمايل به خیراخلاقي ، تمايل به جمال و زيبايي ، تمايل به پرستش حق و ... اينها از مختصات و ملاك های انسانيت است . بشر به حكم اين كه در سرشت خود دو قطبي آفريده شده ، يعني موجودي متضاد است و به تعبير قرآن مركب از عقل و نفس ، يا جان - جان علوی - و تن است ، محال است كه بتواند در هر دو قسمت وجودی خود از بي نهايت درجه ي آزادی برخوردار باشد . رهايي هر يك از دو قسمت عالي و سافل وجود انسان ، مساوی است با محدود شدن قسمت ديگر .
اگر تمايلات انسان را ريشه و منشا آزادی و دموكراسي بدانيم ، همان چيزي به جود خواهد آمد كه امروز در مهد دموكراسي های غربي شاهد آن هستيم . در اين كشورها ، مبناي وضع قوانين در نهايت امر چيست ؟ خواست اكثريت . بر همين مبنا است كه مي بينيم هم جنس بازی ، به حكم احترام به دموكراسي و نظر اكثريت قانوني مي شود . استدلال تصميم گيرندگان و تصويب كنندگان قانون اين است كه چون اكثريت ملت ما در عمل نشان داده كه با هم جنس بازي موافق است ، دموكراسي ايجاب مي كند كه اين امر را به صورت يك قانون لازم الاجرا در آوريم . اگر از اينها بپرسيم: آيا براي انسان صراط مستقيمي وجود دارد كه او را به تكامل معنوي برسناند كه قهراً اگر جواب مثبت باشد ، بايد بپذيرند كه براي دورنيفتادن از مسير ، ‌هدايت و مراقبت لازم است (پس) جواب منفي مي دهند ( تا مجبور به تائيد نباشند). يعني اينها معتقدند كه صراط مستقيمي وجود ندارد بلكه راه همان است كه خود انسان آن گونه كه مي خواهد ، مي رود . جامعه ي دارنده معيارهای دموكراسي غربي به كجا مي رود ؟ به آنجا كه ميل ها و خواست های اكثريت ايجاب مي كند .
در نقطه مقابل اين نوع دموكراسي و آزادی ، دموكراسي اسلامي قرار دارد . دموكراسي اسلامي بر اساس آزادی انسان است اما اين آزادی انسان در آزادی شهوات خلاصه نمي شود . البته اسلام دين رياضت و مبارزه با شهوات به معني كشتن شهوات نيست . بلكه دين اداره كردن و تدبير كردن و مسلط بودن بر شهوات است و اين مطلب واضح تر از آن است كه بخواهم اطرافش توضيح بيشتری بدهم . كمال انسان در انسانيت و عواطف عالي و احساسات بلند اوست . اين كه مي گوئيم در اسلام دموكراسي وجود دارد به اين معنا است كه اسلام مي خواهد آزادی واقعي - در بند كردن حيوانيت و رها ساختن انسانيت – به انسان بدهد . اينجا براي توضيح مطالب مثالي مي زنم ضمن اين مثال دو نوع آزادی را با هم مقايسه مي كنم و شما خودتان قضاوت كنيد كه كدام يك آزادی واقعي است . در تاريخ مي نويسند وقتي كوروش وارد بابل شد ، مردم را در اعتقادشان آزاد گذاشت ، يعني بت پرست ها را در بت پرستي ، حيوان پرست ها را در حيوان پرستي و ... همه را آزاد گذاشت و هيچ محدوديتي براي آنان قائل نشد . در معيار غربي كوروش يك مرد آزادي خواه به حساب مي آيد . زيرا او به آزادی بر مبنای تمايلات و خواست هاي مردم احترام گذاشته است . ولي در تاريخ ماجرای ابراهيم خليل را هم درج كرده اند . حضرت ابراهيم ، بر عكس كوروش معتقد بود كه اينگونه عقايد جاهلانه ی مردم ، عقيده نيست ، زنجيرهايي است كه عادات سخيف بشر به دست و پاي او بسته است . او نه تنها به اين نوع عقايد احترام نگذاشت بلكه در اولين فرصتي كه به دست آورد بت ها و معبودهای دروغين مردم را در هم شكست و تبر را هم به گردن بت بزرگ انداخت و از اين راه اين فكر را در مردم القا كرد كه به عاجز بودن بت ها پي ببرند و به تعبير قرآن به خود بازگردند و خود انسانی و والای خويش را بشناسند . با معيارهای غربی كار ابراهيم خليل بر ضد اصول آزادی و دموكراسی است ، چرا ؟چون آنها می گويند بگذاريد هر كس هر كاری دلش مي خواهد بكند ، آزادی يعنی همين . اما منطق انبياء غير از منطق انسان امروز غربی است . رسول اكرم(ص) را در نظر بگيريد ،آيا وقتي كه آن حضرت وارد مكه شد ، همان كاری را كرد كه كوروش در بابل انجام داد ؟ يعنی گفت : به من ارتباط ندارد ، بگذار هر كار كه میخواهند بكنند ، اينها خودشان به ميل خودشان اين راه را انتخاب كرده اند پس بايد آزاد باشند ، يا آن كه بت ها را خرد كرد و به اين وسيله آزادی واقعی را به آنها ارزاني داشت ؟
از ديدگاه اسلام ، آزادی و دموكراسی بر اساس آن چيزی است كه تكامل انسانی انسان ايجاب می كند ،‌يعنی آزادی ، حق انسان به ما هو انسان است ، حق ناشی از استعدادهای انسانی انسان است نه حق ناشی از ميل افراد و تمايلات آنها .
دموكراسی در اسلام يعنی انسانيت رها شده ، حال آن كه اين واژه در قاموس غرب معنای حيوانيت رها شده را متضمن است .
دليل ديگری كه در تاكيد بر حذف كلمه ي دموكراتيك مورد نظر امام بوده ، در تقليد از غرب و تفليد كوركورانه از معيارهاي آنان است . استدلال امام اين است كه نمیخواهد چشم ملتش به غرب دوخته شده باشد . اين دنباله روی نه تنها كمكي به ملت ايران نمی كند ، بلكه در نهايت به تضعيف روحيه و شكست او منجر مي شود . از نظر امام بكاربردن اين كلمه نوعي خيانت به روحيه مستقل اين ملت محسوب مي شود . زيرا ما گوهر آزادی را در فرهنگ خودمان داريم و بي نيازيم از اينكه دست طلب به سوی ديگران دراز كنيم.


ومن الله اتوفیق

Big-brother
26th April 2010, 12:04 AM
اگر تمايلات انسان را ريشه و منشا آزادی و دموكراسي بدانيم ، همان چيزي به جود خواهد آمد كه امروز در مهد دموكراسي های غربي شاهد آن هستيم . در اين كشورها ، مبناي وضع قوانين در نهايت امر چيست ؟ خواست اكثريت . بر همين مبنا است كه مي بينيم هم جنس بازی ، به حكم احترام به دموكراسي و نظر اكثريت قانوني مي شود . استدلال تصميم گيرندگان و تصويب كنندگان قانون اين است كه چون اكثريت ملت ما در عمل نشان داده كه با هم جنس بازي موافق است ، دموكراسي ايجاب مي كند كه اين امر را به صورت يك قانون لازم الاجرا در آوريم . اگر از اينها بپرسيم: آيا براي انسان صراط مستقيمي وجود دارد كه او را به تكامل معنوي برسناند كه قهراً اگر جواب مثبت باشد ، بايد بپذيرند كه براي دورنيفتادن از مسير ، ‌هدايت و مراقبت لازم است (پس) جواب منفي مي دهند ( تا مجبور به تائيد نباشند). يعني اينها معتقدند كه صراط مستقيمي وجود ندارد بلكه راه همان است كه خود انسان آن گونه كه مي خواهد ، مي رود . جامعه ي دارنده معيارهای دموكراسي غربي به كجا مي رود ؟ به آنجا كه ميل ها و خواست های اكثريت ايجاب مي كند .
در نقطه مقابل اين نوع دموكراسي و آزادی ، دموكراسي اسلامي قرار دارد . دموكراسي اسلامي بر اساس آزادی انسان است اما اين آزادی انسان در آزادی شهوات خلاصه نمي شود . البته اسلام دين رياضت و مبارزه با شهوات به معني كشتن شهوات نيست . بلكه دين اداره كردن و تدبير كردن و مسلط بودن بر شهوات است و اين مطلب واضح تر از آن است كه بخواهم اطرافش توضيح بيشتری بدهم . كمال انسان در انسانيت و عواطف عالي و احساسات بلند اوست . اين كه مي گوئيم در اسلام دموكراسي وجود دارد به اين معنا است كه اسلام مي خواهد آزادی واقعي - در بند كردن حيوانيت و رها ساختن انسانيت – به انسان بدهد . اينجا براي توضيح مطالب مثالي مي زنم ضمن اين مثال دو نوع آزادی را با هم مقايسه مي كنم و شما خودتان قضاوت كنيد كه كدام يك آزادی واقعي است . در تاريخ مي نويسند وقتي كوروش وارد بابل شد ، مردم را در اعتقادشان آزاد گذاشت ، يعني بت پرست ها را در بت پرستي ، حيوان پرست ها را در حيوان پرستي و ... همه را آزاد گذاشت و هيچ محدوديتي براي آنان قائل نشد . در معيار غربي كوروش يك مرد آزادي خواه به حساب مي آيد . زيرا او به آزادی بر مبنای تمايلات و خواست هاي مردم احترام گذاشته است . ولي در تاريخ ماجرای ابراهيم خليل را هم درج كرده اند . حضرت ابراهيم ، بر عكس كوروش معتقد بود كه اينگونه عقايد جاهلانه ی مردم ، عقيده نيست ، زنجيرهايي است كه عادات سخيف بشر به دست و پاي او بسته است . او نه تنها به اين نوع عقايد احترام نگذاشت بلكه در اولين فرصتي كه به دست آورد بت ها و معبودهای دروغين مردم را در هم شكست و تبر را هم به گردن بت بزرگ انداخت و از اين راه اين فكر را در مردم القا كرد كه به عاجز بودن بت ها پي ببرند و به تعبير قرآن به خود بازگردند و خود انسانی و والای خويش را بشناسند . با معيارهای غربی كار ابراهيم خليل بر ضد اصول آزادی و دموكراسی است ، چرا ؟چون آنها می گويند بگذاريد هر كس هر كاری دلش مي خواهد بكند ، آزادی يعنی همين . اما منطق انبياء غير از منطق انسان امروز غربی است . رسول اكرم(ص) را در نظر بگيريد ،آيا وقتي كه آن حضرت وارد مكه شد ، همان كاری را كرد كه كوروش در بابل انجام داد ؟ يعنی گفت : به من ارتباط ندارد ، بگذار هر كار كه میخواهند بكنند ، اينها خودشان به ميل خودشان اين راه را انتخاب كرده اند پس بايد آزاد باشند ، يا آن كه بت ها را خرد كرد و به اين وسيله آزادی واقعی را به آنها ارزاني داشت ؟
از ديدگاه اسلام ، آزادی و دموكراسی بر اساس آن چيزی است كه تكامل انسانی انسان ايجاب می كند ،‌يعنی آزادی ، حق انسان به ما هو انسان است ، حق ناشی از استعدادهای انسانی انسان است نه حق ناشی از ميل افراد و تمايلات آنها .
دموكراسی در اسلام يعنی انسانيت رها شده ، حال آن كه اين واژه در قاموس غرب معنای حيوانيت رها شده را متضمن است .
دليل ديگری كه در تاكيد بر حذف كلمه ي دموكراتيك مورد نظر امام بوده ، در تقليد از غرب و تفليد كوركورانه از معيارهاي آنان است . استدلال امام اين است كه نمیخواهد چشم ملتش به غرب دوخته شده باشد . اين دنباله روی نه تنها كمكي به ملت ايران نمی كند ، بلكه در نهايت به تضعيف روحيه و شكست او منجر مي شود . از نظر امام بكاربردن اين كلمه نوعي خيانت به روحيه مستقل اين ملت محسوب مي شود . زيرا ما گوهر آزادی را در فرهنگ خودمان داريم و بي نيازيم از اينكه دست طلب به سوی ديگران دراز كنيم.


ومن الله اتوفیق











سلام و تشکر بابت وقتی که گذاشتید
گفته های شما درسته اما مطالب مرحوم مطهری با احترام تا حدودی اشتباهه

مبناي وضع قوانين در نهايت امر چيست ؟ خواست اكثريت . بر همين مبنا است كه مي بينيم هم جنس بازی ، به حكم احترام به دموكراسي و نظر اكثريت قانوني مي شود . استدلال تصميم گيرندگان و تصويب كنندگان قانون اين است كه چون اكثريت ملت ما در عمل نشان داده كه با هم جنس بازي موافق است
این حرف تا حدودی اشتباهه
طبق اخرین امار 85 درصد امریکایی ها به مسیحیت اعتقاد دارند و میدونید که مکتب مسیحیت با تمام این ها مخالف هست
در کشور های دارای دمکراسی حق اقلیت برخلاف ایران هیچ وقت پایمال نمیشه تا موقعی که آزادی دیگرا رو محدود نکنند

در تاريخ مي نويسند وقتي كوروش وارد بابل شد ، مردم را در اعتقادشان آزاد گذاشت ، يعني بت پرست ها را در بت پرستي ، حيوان پرست ها را در حيوان پرستي و ... همه را آزاد گذاشت و هيچ محدوديتي براي آنان قائل نشد
کوروش انسان خیلی بزرگی بوده
در همان سالهای حکومت کوروش شاهان دیگر ممالک افتخار میکردند که بعد از حمله به یک شهر صدای یک مرغ و یک گوسفند هم شنیده نمیشه(یعنی همه را کشته اند)

رسول اكرم(ص) را در نظر بگيريد ،آيا وقتي كه آن حضرت وارد مكه شد ، همان كاری را كرد كه كوروش در بابل انجام داد ؟
چون این مسئله از نظر موقعیت و زمان و جغرافیا دشمن متفاوت هست
چون اگر پیامبر انها رو خلع سلاح نمیکرد قطعا به قصد انتقام حمله میکردند

دليل ديگری كه در تاكيد بر حذف كلمه ي دموكراتيك مورد نظر امام بوده ، در تقليد از غرب و تفليد كوركورانه از معيارهاي آنان است . استدلال امام اين است كه نمیخواهد چشم ملتش به غرب دوخته شده باشد . اين دنباله روی نه تنها كمكي به ملت ايران نمی كند ، بلكه در نهايت به تضعيف روحيه و شكست او منجر مي شود . از نظر امام بكاربردن اين كلمه نوعي خيانت به روحيه مستقل اين ملت محسوب مي شود . زيرا ما گوهر آزادی را در فرهنگ خودمان داريم و بي نيازيم از اينكه دست طلب به سوی ديگران دراز كنيم.

نه تقلید از غرب کار درستی هست نه سعی کردن برای تقلید نکردن

مهاجر
26th April 2010, 03:08 AM
سلام و تشکر بابت وقتی که گذاشتید
گفته های شما درسته اما مطالب مرحوم مطهری با احترام تا حدودی اشتباهه

این حرف تا حدودی اشتباهه
طبق اخرین امار 85 درصد امریکایی ها به مسیحیت اعتقاد دارند و میدونید که مکتب مسیحیت با تمام این ها مخالف هست
در کشور های دارای دمکراسی حق اقلیت برخلاف ایران هیچ وقت پایمال نمیشه تا موقعی که آزادی دیگرا رو محدود نکنندسلام خدمت شما
عرض کردم کسی که بهتر رو شناخت مسلما بدنبال بهتر خواهد رفت،حالا فرض می کنیم اونها بهتر از مسیح پیدا نکردند،اگر مسیح بهترین هست پس چرا خداوند حضرت رسول رو فرستاد.
دروغ به خودمون نگیم ما توی اسلام هم انسان های متظاهر که خداوند آنها را منافق صدا می زنه داریم که اگر ازشون بپرسی که دین شما چیه میگند ما مسلمان هستیم ولی توی عمل مشکل دارند و اتفاقا همین ها هستند که مردم رو از دین زده می کنند.
ما میدونیم که بوش هم دین خودش رو مسیحیت اعلام کرد ولی چیکار کرد؟و همینطور اوباما؟
اگر این ها مسیحی واقعی بودند ،حقیقت های دنیا رو هم قبول می کردند،عرض کردم یک نفر اگر کامپیوتر داشته باشه میفهمه کارت گرافیک جدیدتر چه ارزشی داره.کسی اگر مسیح رو بشناسه پیامبر بعد از مسیح رو هم قبول خواهد داشت ،که خود حضرت مسیح هم نشانه های حضرت محمد صلی الله علیه و آله رو داده بودند و به پیروان تاکید کردند که بعد از من پیرو ایشون بشید.اما کو...پس مسیحیت به معنای آنچه که خداوند میخواست اجرا بشه ،نشد چون یک عده هوا پرست ترسیدند که اگر این پیامبری که مسیح میگه بیاد بساط ما برچیده هست و واقعا حضرت مسیح چه مصیبت هایی رو متحمل شدند ،ولی نشد تا اونجا که میخواستند ایشون رو دار بزنند که البته کور خوندند و شاید خواست خداوند اینه که ایشون رو حجتی زنده قرار داده برای روز ظهور.پس مسیحیت از نطفه خفه شد و این قرآن بود که مسیحیت واقعی رو دوباره زنده کرد که البته خیلی ها واقعیت قرآن رو قبول ندارند و هستند مسیحی هایی که تا تعریف قرآن از مریم و عیسی رو می شنوند،تعجب می کنند.چه بسا که بسیاری از اونها اسلام آوردند.
البته غربی ها کلا با دین مشکل دارند و دارند کاری می کنند تا تمام مردم از ادیان مختلف رو دین زده کنند و اونها توی دین ما هم همین کار رو اجرا کردند.اونها به جای دین ،مادی گرایی رو رواج می دهند و هم جنس بازی هم یکی از سیاست های اونهاست .اونها تا الان تونستند تا حدودی خواست اکثریت رو تغییر بدند ولی فکری برای بعد از این نکردند.این همون بی برنامگی هست که عرض کردم.اونها حتما به بن بست خواهند رسید.این روال تغییر ناپذیری هست که دین اون رو پیش بینی کرده.این مشکل توی مسیحیت اتفاق افتاده،پس یعنی دین مسیحیت رنگ گرفته و حضرت عیسی علیه السلام این رو می دونستند که بشارت دادند به دین و پیامبری که رنگ پذیر نیست.توی ایران ما چقدر کار کردند و می کنند تا همون روال رو ادامه اش بدهند؟چقدر اسلام ما تغییر کرده؟
یکی از گزارشات پنتاگون اینه:ما میلیاردها خرج کردیم و می کنیم که بی بند و باری و فساد رو توی ایران رواج بدیم ولی روز عاشورا که میرسه تمام برنامه های ما به هم میریزه،تمام اونهایی که روشون کار کردیم به یکباره تغییر می کنند.
این چه مکتبیه؟
هر کشوری به ایران حمله می کرد،فرهنگ ایرانی روی اون تاثیر می ذاشت،ولی اسلام چه دینیه که ایرانی ها ازش تاثیر گرفتند و البته این به خاطر یکتا پرستی ایرانی ها و حق طلبی اونها هم هست.

فرمودید

کوروش انسان خیلی بزرگی بوده
در همان سالهای حکومت کوروش شاهان دیگر ممالک افتخار میکردند که بعد از حمله به یک شهر صدای یک مرغ و یک گوسفند هم شنیده نمیشه(یعنی همه را کشته اند)البته که ایشون انسان بزرگی بودند،که بسیاری از علما روی این که ذو القرنین سوره کهف همان کوروش هست،تاکید دارند.
بعد از اون ما درباره تاریخ ایران اونچه که میدونیم از روی نوشته های تاریخ نویس های غربی هست.اونها همین الان هم میخواند ما رو خونخوار و عذر می خوام وحشی نشون بدند و همینطور یونانی های باستان که اصلا از ما دل خوشی نداشتند و مورخان اونها هم.
اما جالبه کسی مثل هرودوت که فقط سعی در ضعیف نشون دادن ایرانی ها داشته اینجا نتونسته در مورد کوروش حقیقت رو نگه که نقل می کنه در مورد ایشون:
کورش سرداری بزرگ بود.در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی مینمودند به علاوه او به همه ی مللی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال می کردند.
و همینطور پرفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول:
در جهان امروز بارزترین شخصیت تاریخ باستان کورش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیان گذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است.آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشور های مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.
وبسیاری از سخنان دیگه در مورد ایشون که همین دو تا کافی هست.
در مورد فتح مکه فرمودید

چون این مسئله از نظر موقعیت و زمان و جغرافیا دشمن متفاوت هست
چون اگر پیامبر انها رو خلع سلاح نمیکرد قطعا به قصد انتقام حمله میکردندهمینطور هست.قریش پیمان حدیبیه رو نقض کرده بود.حضرت باید اونها رو تنبیه می کردند. البته اونها توان حمله نداشتند.سپاه اسلام ده هزار نفر جمعیت داشتن و البته با این برتری حضرت تصمیم گرفتند بدون خونریزی مکه فتح بشه و برای همین دستور دادند لشگریان شبانه روی کوه و نقاط مرتفع برند و شعله های آتش رو روشن کنند تا ایجاد رعب بشه و مردم تسلیم بشند که همین طور شد.
همونطور که می دونید پیامبر برای طواف خانه خدا رفتند و در اولین دور طواف متوجه بت های هبل،اساف و نائله شدند که بالای کعبه نصب شده بودند ،که ایشون بانیزه ضربه محکمی به اونها زدند و اونها رو به زمین انداختند و این آیه رو خوندند: « قل جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا ً».
و پیامبر با رافت خودشون به مکه مسلط شدند.همون رافتی که دین اسلام رو تا اسپانیا برد.بدون اینکه ایشون توی اسپانیا حضور داشته باشند که نشانه اون مسجد آندلس هست.
فرمودید:

نه تقلید از غرب کار درستی هست نه سعی کردن برای تقلید نکردنبله همینطور هست تقلید از غرب کار درستی نیست،چون اونها بودند که اومدند فرهنگ ما رو به یغما بردند و حالا شدند ابر قدرت.در قرون وسطی ما ساعت رو برای اونها بردیم و اونها به ساعت می گفتند مظهر شیطان.که با کمک سلطان حسین ها ما رو ضعیف کردند که اگر نبودند علمای مبارز معلوم نبود وضع الان ما چطور بود

و سعی نکردن برای تقلید نکردن هم به فرموده شما اشتباه هست،چون ما منبع خوبی مثل اسلام داریم،همون اسلامی که ما رو به بزرگترین تولید کننده علم تبدیل کرده بودو خواهد کرد انشاالله.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد