PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آیا تاریخ علم با تاریخ نجوم تفاوتی دارد؟



s@ba
21st April 2010, 09:32 AM
http://rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/Azar/05/65221.jpgدکترتوفیق حیدرزاده پژوهشگر تاریخ علم در دانشگاه ریورساید، کالیفرنیا است. اوسردبیر نجوم بین سال های 1370تا 1376 و مترجم چند کتاب پرمخاطب نجوم آماتوری و عمومی است. ایشان در بهمن ماه سال گذشته به ایران آمدند ودر همایش نجوم و علم دانشگاه علوم پایه زنجان شرکت کردند.این گفت و گو حاصل حضور ایشان در ایران است.


. (http://karkabod.ir/)
تاریخ علم،به ویژه تاریخ نجوم، چه تفاوتی با تاریخ و چه تفاوتی با علم،به ویژه نجوم، دارد؟
تاریخ در کل مطالعه گذشته است و طبعا مجموعه ی وسیعی از رویدادها را در بر می گیرد که به انسان و محیط پیرامون او مربوط می شود. از این میان ، مادر برنامه های درسی به تاریخ سیاسی بیشتر پرداخته ایم و کتاب های تاریخ ما عمدتاً به ظهور و سقوط سلسله ها، وقوع انقلاب ها ، جنگ هاو موضوعاتی از این قبیل می پردازد. گاه هم از تاریخ تمدن و فرهنگ ملل و اقوام یاد می کنیم .اما در تاریخ علم سعی می کنیم که درکی تاریخی از فرایندی به نام علم به دست بیاوریم. برای مثال یک کتاب پایه فیزیک را درنظر بگیرید: مجموعه ای است از یافته ها و حقایق علمی،فرمول هایی که رابطه ی بین کمیت ها را نشان می دهند،قوانین بنیادی، و اعداد و ثابت هایی که در مجموع مفاهیم پایه فیزیک را شکل می دهند. در این کتاب نوعی،تصویری از وضعیت موجود فیزیک به دست می آید ؛اما در تاریخ علم می خواهیم ببینیم که همین وضعیت موجود فیزیک از کجا به دست آمده است. سعی می کنیم قدری به لایه های پایین تر رسوخ کنیم وبا استفاده از شواهد و روش های متنوع، از بررسی دست نوشته ها گرفته تا بررسی های جامعه شناختی، سیاسی و حتی مردم شناختی به سئوال های عام تری پاسخ دهیم از این قبیل که کارکرد علم عملاً چگونه است ، تغییرات و تبدیلات در آن چگونه صورت می گیرد ، مرجعیت آن ازکجاست،عوامل دخیل در توسعه یا رکود آن کدام اند، ونسبت ورابطه ی آن با فعالیت های عقلی در کل و جریان های فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی چگونه است.
وقتی می گویید تاریخ علم منظورتان چه شاخه هایی از علم است؟
سئوال بسیار مهمی است. اینکه علم را چگونه تعریف کنیم قطعا تعیین می کند که تاریخ علم را چگونه تعریف کنیم . شاید مثال ساده ای کمک کند. که جواب بهتری پیدا کنیم و اگر علم را آن چیزی تعریف کنیم که اکنون در دانشکده های علوم دانشگاه ها تدریس می شود،آنگاه « تاریخ علم» رشته ی مختصری خواهد بود! تاریخ شیمی را باید از بعد از لاوازیه بخوانیم یا تاریخ نجوم را منحصر بکنیم و به نجوم موضعی، بدون آنکه
درباره ی اخترگویی حرفی بزنیم و بنابراین، تاریخ علم را نمی توان برمبنای تعریف هایی که امروزه از علم داریم بنا کرد. در بررسی تاریخی علم،تعریف وسیع تری از علم داریم که شامل طیف وسیعی از رهیافت ها ،عقاید واعمالی می شود. که برای شناخت طبیعت وجود داشته است. در این طیف از ریاضیات و حکمت طبیعی گرفته تا کیمیاگری و اخترگویی جای می گیرند.
شما در تعریف تاریخ علم،به رابطه ی علم با جریان های اجتماعی و سیاسی اشاره کردید. ولی وقتی که ما مثلا می خواهیم تحول کاربر مثلثات در نجوم را بررسی کنیم چگونه آن را به جریان های فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی ربط می دهیم ؟
از یک دیدگاه مشهور به درون گرا(INTERNALIST) می توان فقط به جنبه های فنی این مسائل پرداخت، مثال بطلمیوس مسائل نجومی خود رابا استفاده از چه روابط هندسی حل می کرد. یا به چه روش هایی سینوس یک درجه محاسبه شد، یا چگونه درجه بندی ابزارهای رصدی از نیمه ی دوم قرن 16 به سمت دستیابی به دقت های بالاتر تغییر کرد. از این قبیل مسائل. این رهیافتی است که می گوید علم منطق درونی خودرا دارد. واز هرگونه تاثیراجتماعی ، سیاسی و اقتصادی مبراست. تاریخ علم در بدو حضور خود به عنوان یک رشته آکادمیک عمدتاً به چنین مسائلی می پرداخت . اما بعدتر دیدگاهی دیگر رشد کرد وبا تعریف علم به عنوان یک محصول فرهنگی عمدتا تاثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در تولید علم را برجسته کرد. در این رهیافت برون گرا (EXTERNALIST) طیف متنوعی از عوامل و جریان های موثر در کارکرد علم در نظر گرفته می شود. برای مثال در تاریخ بمب اتمی،رهیافت برون گرا ازتاثیر عوامل سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک در تسریع مطالعات هسته ای ، از تبدیل شدن علم محدود به آزمایشگاه های کوچک دانشگاهی به علم کلان (BIG SCINCE) ، از تاثیر علم بر معادلات جهانی، از علم و اخلاقیات،از رابطه ی بین دانشمندان و سیاستمداران و ده ها موضوع کلیدی دیگر حرف می زند. اگر دانشمندان هسته ای در سه دهه ی اول قرن بیستم با یکی دو گرم ماده ی رادیواکتیو سر و کار داشتند. و کل بودجه ی آزمایش آنها به چند صد یا یکی دو هزار دلار محدود می شد،در عرض کمتر از یک دهه عوامل سیاسی و اجتماعی آن ها را در وضعیتی قرارداد که تمام این ارقام را به چند مرتبه بزرگی ضرب کنند وبه تولید صدها کیلوگرم ماده ی رادیو اکتیو خالص فکر کنند، بخشی از دویست سیصد هزار نفر درگیر پروژه ی ما نهاتان باشند و با بودجه ی 2/2 میلیارد دلاری ( که به پول امروزی می شود حدود20 میلیارد دلار ) کار کنند.
آیا این رهیافت برون گرا علم را صرفاً محصول یا تابع وضعیت اجتماعی- اقتصادی می داندوبه همین منظور به عوامل بیرونی آن قدر بها می دهد؟
قبل از جواب دادن به این سئوال،در ادامه ی جواب قبلی می خواستم بگویم که این تقسیم بندی تاریخ علم به درون گرایی و برون گرایی مفهومی است که خوشبختانه دارد. کم کم منسوخ می شود. نظرافراطی تر در رهیافت برون گرا از دهه ی 1930 توسط مورخان مارکسیست ارائه شد و کسانی چون بوریس هسن و جان برنال تاریخ علم را از منظرهمان روایت بزرگ (Grand narration) مارکسیستی می دیدندو مثلا کارهای کپرنیک ،گالیله ،نیوتن، هاروی و دیگران را پدیده هایی روبنایی وناشی از رشد تجارت و سرمایه داری می دانستند. البته در جزئیات،جواب دقیقی به این قبیل سئوالات داده نمی شد. که چگونه تلاش کپرنیک برای حذف معدل مسیر ازمدل بطلمیوس به سرمایه داری ربط داشت یا چگونه روش کاپیتالیسم بر جایگزین کردن مفهوم نیروی مرکز گریز هویگنسی با نیروی مرکزگرای نیوتنی تاثیر گذاشت.
بهتراست موضوع را از زوایه ای ببینیم که به واقعیت نزدیک تر است. به جای اینکه ذهنیت و تقسیم بندی های امروزی مان را به گذشته تحمیل کنیم ،بهتر است ببینیم که علم واقعاً چگونه تولید می شد. و امروزه چگونه تولید می شود. بطلمیوس، ابوریحان، طوسی ، کپرنیک، و نیوتن با مسائلی روبه رو بودند وبا آنها دست وپنجه نرم می کردند. نه بطلمیوس آدم خشک مغز مرتجعی بود که با مدل زمین مرکزی خود موجب عقب ماندگی علم شود،نه کپرنیک فکر می کرد که انقلابی در علم ایجادمی کند ونه رشد سرمایه داری سبب شد نیوتن کتاب اصول را بنویسد.حالا ممکن است طوسی مشیر و مشاور هلاکو باشدو یا نیوتن سرپرست ضرابخانه ی پادشاهی انگلیس؛ولی در علم، جایی که صحبت از فلک تدویر ورجعت مریخ و کنش از دور بود؛مسائلی رودرروی آنها بود که می بایست حل می شد. به همین علت است که این افراد،درکاری که انجام می دادند. کم و بیش شبیه هم بودند. اینها درگیر یک فعالیت عقلی بودند که سابقه ی طولانی داشت و این فعالیت عقلی با حوزه های دیگر علوم عقلی در ارتباط بود مثلا همین نجوم را در نظر بگیرید . نجوم از یک طرف با رصد، جمع آوری داده ها ، ریاضیات و ساخت آلات رصدی مرتبط بود، واز طرف دیگر به هیئت عالم، فلسفه ،وهمچنین دین در ارتباط بود. پس مادر اینجا مجموعه ای از روابط را در بین فعالیت های فکری و نهادهای مرتبط با آنها می بینیم . کسانی که این کارها را انجام می دادند. طبعا در جامعه ای زندگی می کردند واین افراد و نهادهای مرتبط با آنها، با جامعه،در کلیت آن ، مرتبط بودند.تمام این عوامل و روابط مجموعه ای را تشکیل می دهند که علم دردرون آن شکل می گیرد،و بررسی هر بخشی از این مجموعه می تواند موضوع تحقیقی در تاریخ علم باشد.
در آن تقسیم بندی درون گرا- برون گرا موارد بسیار زیادی است که درآنها حدود درون گرایی و برون گرایی مخدوش است .یا واقعاً نمی شود مرزبندی مشخصی کرد. مثلا کارهای نیوتن را در نظر بگیرید. الان فیزیکدانان ما نیوتن را از روی روایت های مفسرانی می شناسند که کارهای اورابه شکل کاربردی امروزی با فرمول ها و نمودارهای ساده فهم تدوین کرده اند. ولی وقتی به اصل کارهای نیوتن نگاه می کنیم ، می بینیم که آنها در چارچوب یک تفکر فلسفی و جهان بینی خاصی تدوین شده اند. هدف غایی نیوتن آن بود که به حقیقتی دست یابد که نه تنها اصول طبیعی را شامل شود بلکه اصول الهی را نیز نشان دهد. یعنی می خواست رابطه ی بین آفریدگار و آفریده را دریابد. او با تحقیق در طبیعت می خواست آفریننده و اصول بنیادی را که او درعالم رعایت کرده ببیند. برای همین می بینیم که نیوتن سال ها در مسیحیت و تاریخ کلیسا تحقیق می کند،فلسفه های نوافلاطونی و رواقی را عمیقاً مطالعه می کند، کیمیاگری را، به عنوان عرصه ای که بتوان تبدیلات و تغییرات طبیعت را کشف کرد، می شناسد و بیش از ششصد هزارکلمه به خط خود درباره ی کیمیاگری می نویسد . در نظریه ی خود درباره ی ثبات منظومه ی شمسی، دنباله داران را به عنوان عواملیمی شناسد که آفریدگار برای تجدید مواد از دست رفته خورشید و سیارات به درون منظومه ی شمسی می فرستدو آنها با سقوط درخورشید گرانش تحلیل رفته ی آن را بازسازی می کنند. در نورشناسی نیوتن عمیقاً به جنبه های متافیزیکی نورتوجه می کند. نوررا به عنوان اولین مخلوق خداوند(بعد ازآفرینش زمین و آسمان، طبق نص سفر پیدایش عهد عتیق) نمادی از حضور الوهیت در عالم می داند.
وقتی با چنین نیوتنی روبه رو هستیم در مطالعه ی کارهای اوهمه ی ابعاد تفکراو، دوران او، جهان بینی و فلسفه اوبررسی می شود.
الان در تاریخ نجوم چه مسائلی رودر روی مورخان علم است؟
این سئوالی است که شاید نشود پاسخ دقیقی به آن داد تاریخ علم به عنوان یک رشته ی دانشگاهی بسیارجوان است. تعداد مراکزی که دراین زمینه کار تحقیقی می کنند زیاد نیست. به همین سبب موضوعات زیادی برای تحقیق وجود دارد. ما یک تصویرکلی از تاریخ نجوم داریم که از نجوم مصر و احیاناً ایران متاثر می شود. در یونان و بعدتر دردوره ی هلنیستی ریاضی تر و منظم تر می شود. ودر قرون میانه منجمانی که در سرزمین های اسلامی زندگی می کردند کارهای ارزنده ای هم از جنبه ی رصدی و ریاضی و هم فلسفی انجام می دهند. سپس اروپاییان با همه ی اینها آشنا می شوند. وباقی قضایا. هر قسمتی از این تصویر را نگاه کنید .مسائل مبهم و زمینه های تحقیق نشده و ناشناخته بسیار است.
درایران چطور؟
در همه ی زمینه های نجوم ودر هر دوره ای از تاریخ ماموضوعات بکر و مهمی برای تحقیق وجود دارد؛از باستان شناسی نجوم دوره های پیش از اسلام، تا بررسی نسخ خطی، از تحقیق در تاریخ رصد خانه ها،تاریخ تقویم و زیج ها، آموزش نجوم، نجوم در دربارها، ورود نجوم جدید به ایران و غیره .صدها موضوع کار نشده پیش روی ماست .ماهنوز در شناسایی مدارک اولیه،از لوحه های گلی گرفته تا نسخه های خطی وضع روشنی نداریم .تاریخ علم در ایران بسیار جوان است و مشکلات خودش را دارد.
مثلا چه مشکلاتی؟
همین جوانی و نداشتن سابقه ی دانشگاهی مسائل زیادی ایجاد می کند. یکی از اینها تفننی یا آماتوری شدن تاریخ علم است. یعنی نشناختن اصول و پایه های کار تحقیقی در تاریخ علم. در نتیجه یا تاریخ علم به سطح نازلی تقلیل داده می شود. ردیف کردن یک رشته کشف ها و اختراع ها به نام تاریخ علم عرضه می شود یا اصلا تاریخ علم بومی یا ملی- مذهبی این می شود که ما به عنوان ایرانی یا مسلمان چه ها در علم کرده ایم و به همین منظور هم هدف تحقیق در تاریخ علم و پیدا کردن چیزهایی خارق العاده و کشف ها و اختراعاتی می شود که شکوه فرهنگ و تمدن و دین مارا نشان دهد. همان دید آماتوری ، دراین عرصه به دام افراط و تفریط می افتد. و می خواهد برای همه ی کشف ها و اختراع های عالم یک سرمنشا در فرهنگ و تمدن خودمان پیدا کند؛از اختراع باتری گرفته تا وجود انرژی در دل ذرات و هسته ها.
دراین برخوردها تاریخ علم با تاریخ فرهنگ و تمدن مخلوط می شود. علم یک خصلت جهانی داردکه وجه ممیزه ی آن است. به همین علت هم نباید تاریخ علم را با پیشوند ها و پسوندهایی محدود کرد. هیچ تردیدی نیست که ما به گذشته ی خود و به تمام دانشمندان و هنرمندان خود افتخار می کنیم. ولی تاریخ علم را برای افتخار کردن یا تحقیر دیگران نمی خوانیم . اصلا تقسیم بندی تاریخ علم به غربی و غیرغربی و غیره درست نیست. طبعاً می توان برای فرهنگ و تمدن پسوند و پیشوند گذاشت ولی برای علم این کار بعید به نظر می رسد.
شما الان در چه زمینه ای کار می کنید؟
دوزمینه ای که من بیشتر علاقه دارم تحقیق کنم یکی تاریخ نجوم فیزیکی بعد از گالیله و دوم ورود علم جدید به کشورهای منطقه ی خودمان و عمدتاً ایران و عثمانی است. در مورد اول ،موضوعات بسیار جالب توجهی وجود دارد. از قرن هفدهم منجمان شروع کردند که ماهیت فیزیکی اجرام آسمانی را باز تعریف کنند. یعنی ماه،که جرم اثیری تلقی می شد، معلوم شد که سنگ و کوه و خاک است. یا خورشید، که تصور می شدجرمی اثیری و بدون عیب و نقص است؛معلوم شدکه می چرخد و لکه های تاریکی روی آن پدیدار می شود. پس منجمان و حکمای طبیعی باید تعریف می کردند.که طبق کشفیات جدید این اجرام چیستند. اینجا بین رصد ،علوم نظری و علوم تجربی رابطه ای ایجاد می شود. گام به گام پایه های اختر فیزیک را برپا می کند. در این مورد،کار عمده ی من درباره ی نظریه ی فیزیکی دنباله دارها بود که اخیراً به صورت کتابی به عنوان Ahistory of physical theories of comets from aristotle to whipple از سوی انتشارات اشپرینگر چاپ شد.مشابه این کار را در مورد پیدایش نظریه های ستاره ای دارم انجام می دهم. در مورد موضوع دوم تحقیق،یعنی ورود علوم جدید به ایران،سروکارم بیشتر با آشنایی ما با جزئیات نجوم جدید است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد