PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وقتي بيسوادي خنده (گريه) دار مي شود



SysT3M
11th September 2008, 09:40 AM
احتمالا شما هم آن داستان منسوب به يكي از پادشاهان اروپايي در قرون وسطا را شنيده ايم كه وقتي براي اولين بار ساعت را ديد، دستور انهدام آن را صادر كرد چرا كه تصور می کرد عقربه هاي اين وسيله توسط شياطيني كه درون آن مخفي شده اند حركت مي كند.
سرزمين ما هم حكايت هاي مشابه بسيار دارد:
*در قرون گذشته به علت پايين بودن سطح بهداشت ابتلا به بيماري هايي چون سل، آبله ، طاعون، وبا ، كزاز، جزام و.... بسيار عادي بود و كم نبودند كساني كه هر سال بر اثر اين بيماري ها جان مي باختند. واكسناسيون اولين راه حل جدي بشر براي مقابله با اين بيماري ها بود .
نقل است كه امير كبير آبله كوبي را اجباري كرده بود و قانوني وضع كرده بود تا هر ايراني يا بايد در برابر آبله واكسينه بشود يا بايد جريمه سنگيني بپردازد. جالب بود كه بسياري از ايرانيان در آن زمان ، پرداخت جريمه را بر آبله كوبي ترجيح مي دادند . زيرا كه تصور مي كردند با اين عمل اجنه به درون بدن آدمي نفوذ مي كنند و اصطلاحا افراد جني مي شوند.
*در قرن 19 و با اكتشاف نفت در برخي مناطق خاورميانه ، ايران هم جزو مناطق نفت خيز تشخيص داده شد و كمپاني انگليسي دارسي تجهيزات خود را در خوزستان مستقر كرد تا نفت اين مناطق را استخراج كند. اولين بار چاهي در مسجد سليمان به نفت رسيد البته بعد از چند سال زحمت. ولي بعد از آن بلافاصله چاه هاي بسياري در ان مناطق حفر شد كه اغلب آنها هم به نفت مي رسيد. براي مردم اين مناطق عجيب بود كه چگونه ممكن است كه از روي زمين بشود فهميد كه در اعماق زمين نفت وجود دارد يانه .
در آن سال ها شايعاتي در آن منطقه رواج يافت كه هنوز هم مي شود از برخي قديمي هاي آن مناطق شنيد. آنها معتقد بودند اين اجانب با خوردن برخي جانوران مانند برخي گونه هاي خاص مار ، وجود يا عدم وجود نفت در اعماق زمين را تشخيص مي دهند.
*در سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب جوانان داوطلب سازماني را با نام جهاد سازندگي تاسيس كردند . وظيفه اين سازمان سركشي به روستا هاي دور افتاده و محروم مانده در رژيم گذشته براي عمران آبادي در آن مناطق بود.
اغلب اين جوانان شهري هنگام بازگشت از روستا ها خاطرات مشتركي تعريف مي كردند. وقتي خودرو اين افراد در روستا پارك مي شد اهالي روستاها كه تا آن زمان اتومبيل نديده بودند خودرو اين افراد را به درخت مي بستند تا مبادا اين اسب آهني فرار كند و به مزرعه آنها آسيب برساند.
*سال 1358 وقتي محمدرضا پهلوي ظاهرا براي معالجه به ايالات متحده امريكا رفت . عده اي از جوانان احساساتي ماجراجو ايراني تصميم گرفتند تا كاركنان سفارت اين كشور را گروگان بگيرند و شرط آزادي آنها را تحويل شاه سابق به ايران قرار دهند. طي يك يورش ناگهاني و عمليات ژانگولر در بالارفتن از ديوار اين سفارتخانه ، اين محل اشغال و كاركنان آن به اسارت گرفته شدند. اين جوانان كه ظاهرا دانشجو بودند داخل ساختمان سفارت ، اشیایی را مشاهده كردند تا آن زمان نه ديده و نه حتي شنيده بودند . وجود همين وسايل نا آشنا براي آنها ثابت كرد كه اعضاي اين سفارتخانه مشغول جاسوسي بودند وقصد براندازي انقلاب را داشتند . اعلام وجود وسايل جاسوسي در سفارتخانه و هيجانات ناشی از روزهای اول انقلاب باعث شد تا هيچكس كمترين ترديدي در جاسوسي اين افراد به خود راه ندهد .
تلويزيون ايران هم گزارشگري را به محل اعزام تا واقعيات را هرچه شفافتر به سمع و نظر بينندگانش برساند. يكي از همان جوانان ظاهرا دانشجو احساساتي با ژست شرلوك هلمزي در مقابل دوربين تلويزيون ايستاد و با تبختر اين وسايل را به دوربين نشان مي داد و كاركردهاي جاسوسي هر یک از آن وسایل را براي بينندگان شرح مي داد.
از جمله وسايل جاسوسي مورد توجه اين جوان (و احتمالا ديگر همراهانش) دوربين هاي كوچك در اتاق هاي سفارت بود (همان وسايلي كه به عنوان وسيله امنيتي اكنون در اغلب ساختمان هاي تهران هم وجود دارد)که این جوان شرح می داد از این دوربین ها در تمامی اتاق های سفارت نصب بوده (یعنی این آمریکایی های کله خر جاسوسی خودشان را می کردند). همينطور درب بازكن برقي اتاق سفير (همان چيزي كه الان در اتاق مديران درجه 10 هم وجود دارد) دليل ديگري براي اثبات انجام جاسوسي در آن دفتر بود.
شاهكارهاي اين جوان تمامي نداشت وي حتي وجود دستگاه تلكس و كاغذ خرد كن را هم از دلايل غيرقابل انكار برای اثبات جاسوسي کارکنان سفارتخانه اعلام مي كرد.
خوشبختانه تلويزيون ايران پخش اين برنامه مستند كشف و شناسايي جاسوس ( که اگر امروز پخش شود کاربردی شبیه به برنامه های کمدی برای خندان مردم خواهد داشت )را خيلي زود متوقف كرد وگرنه تمامی اسرار جاسوسان عالم توسط این جوانان غیور فاش می شد و ممکن بود دیگر جاسوسان از آن سوء استفاده کنند . در سال هاي بعد در سالروز اشغال اين سفارتخانه به صورت كلي گفته مي شد كه در آنجا وسايل جاسوسي خيلي پيشرفته كشف شده است (بدون بيان مصادیق این وسایل جاسوسی خیلی پیشرفته). و برای اثبات جاسوسی کارمندان سفارت امریکا بيشتر به گزارش هايي كه از آنجا كشف شده بود استناد مي شد . گزارش هايي كه بعدها معلوم شد كه تهيه آنها از وظايف هر سفارتخانه اي در هر جاي دنيا است . يعني اين جوانان غيور حتي اگر سفارت بنگلادش را هم اشغال مي كردند، مي توانستند گزارش هاي مشابهي را به دست بياورند.
*هيجانات سال هاي ابتدايي از انقلاب و حوادث رخ داده در آن زمان باعث شده بود تا بسياري دچار توهم خود بزرگ بيني بشوند و گمان كنند تمام دنيا كار و زندگي شان را رها كرده اند تا عليه ايران توطئه كنند. براي اثبات اين قضيه به هر دليلي و اتفاقي متوصل مي شدند . برخي كه دليلي پيدا نمي كردند به حافظه خودشان رجوع مي كردند تا نشانه هايي از توطئه هاي استكبار جهاني عليه مردم ايران در سال هاي پيش از انقلاب را بيابند. يكي از آن نوابغ دبير زبان انگليسي نگارنده بود. ايشان تعريف مي كرد كه در زمان دانشجويي شان وقتي از ايشان امتحان تافل گرفتند سوالات بسيار مشكوكي از ايشان پرسيده شده بود . از جمله مي پرسيدند كه به چه رنگي علاقه دارد ؟! يا اينكه از قلقلك خوشش مي آيد يا خير؟؟!!
بعد خودشان اينگونه شرح مي دادند كه: ساده از كنار اين مسائل نبايد گذشت . آنها در پوشش امتحان زبان داشتند درباره ما اطلاعات كسب مي كردند كه اگر فردا ما كاره اي در اين مملكت شديم بدانند با چه رنگي مي توانند مارا فريب بدهند !!! يا اينكه اگر خواستند از ما حرف بكشند آيا مي توانند با قلقلك دادن مارا شكنجه كنند و به مقصودشان برسند. يا نه ؟!!!
آن موقع فكر مي كردم اين آمريكايي چقدر احمق هستند که با وجود انواع و اقسام شكنجه ، گير داده بودند كه ديگران را قلقلك بدهند ؟
*سيستم موقعيت ياب جهاني يا همان gps چند سالي است كه درموارد مختلف مورد استفاده قرار مي گيرد . ظاهرا اولین مورد استفاده از این سیستم برای نقشه برداری بوده ولی چندسالی هست که شركت هاي پستي و حمل و نقل معتبر براي بالاتر بردن ضريب ايمني و همچنين سهولت رديابي محموله هاي ارسالي از اين وسيله بهره مي برند. برخي شركت هاي بيمه بين المللي از وسايل نقليه اي كه فاقد اين سيستم هستند حق بيمه بالاتري دريافت مي كنند. در كشورهاي اروپايي تقريبا هيچ كاميوني را نمي توان پيدا كرد كه اين سيستم را نداشته باشد.
استفاده از اين وسيله به قدرعادي شده كه حتي در بعضي كشورها برخي افراد براي آنكه سگ يا گربه خانگي شان گم نشود يك دستگاه gps به قلاده حيوان وصل مي كنند تا در هر لحظه بتوانند حيوانشان را پيدا كنند.
علیرغم فراگير بودن اين وسيله در سراسر جهان و استفاده از آن حتي به عنوان اسباب بازي، در كشور ما تا همين سال گذشته تصور مي شد كه از اين وسيله براي جاسوسي استفاده مي شود (و این موضوع علنا هم اعلام مي شد) جالب است بدانيد كه اولین شرط ورود كاميون خارجي به داخل خاک ايران منفك كردن دستگاه gps آنها بود. بندگان خدا رانندگان کامیون های خارجی حیران می ماندند که این چه وسیله ای است که در اروپا استفاده از آن تقریبا اجباری است ولی در ایران استفاده از آن ممنوع است و جرم محسوب می شود. شركت هاي حمل و نقل ايراني هم مجبور بودند چند برابر حق بيمه بپردازند چون دولت به آنها اجازه استفاده از اين وسيله را نمي داد.....

***
.....و اين داستان ها همچنان ادامه دارد. يكي از آخرين موارد آن، كشف جاسوسي از طريق البسه مارك بنتون است كه اين شاهكار را بايد به نام مقاله نويس نابغه روزنامه ايران ثبت كرد. البته روزنامه ايران درپيتی تر از آن است كه كسي نوشته هايش را جدي بگيرد . معلوم هم نيست مقاله نويس ايل جورناله اين مقاله مضحك را از كجا گير آورده . اگر مقاله ايشان را خوانده باشيد لابد متوجه شده ايد كه اين بنده خدا خودش هم انتظار ندارد كسي باور كند چنين پرت و پلايي را يك روزنامه رسمي ايراني منتشر كرده است (شايد هم احتمال داده مترجمش با وي شوخي كرده و یک مقاله طنز را براي وي ترجمه كرده ).البته باید به وی حق داد چون بسیار دور از ذهن است که در این عصر انفجار اطلاعات روزنامه ای پیدا شود که مقاله نویس و سردبیر آن نفهمند که از چیپ هایی که روی لباس نصب می شود برای کسب اطلاعات درباره سلیقه افراد درباره رنگ ها و سایزهایی است که فروش بیشتری دارند استفاده می شود نه جاسوسی. سال ها است که شرکت های معتبر با اطلاعاتی از این دست، استراتژی تولید خود را تعیین می کنند و از زیان عدم خرید محصول خود به حداقل می رسانند. این چیز عجیب و محرمانه ای نیست و در بسیاری از کتاب ها و مقالات بازاریابی به آن اشاره شده است. برای اغلب مردم دنیا باور اینکه کسی این اندازه ابله باشد که چنین امر واضح و روشنی را به جاسوسی نسبت بدهد قدری مشکل است.
هرچه باشد در دنیا مرسوم است آدم های باسواد را به عنوان سردبیر روزنامه بکار می گمارند و مقالات روزنامه های رسمی را معمولا انسان های فهیم می نویسند. البته اینجا ایران است نباید انتظار زیادی داشت.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد