LaDy Ds DeMoNa
15th April 2010, 07:49 PM
http://www.theater.ir/data/uploads/news/img/tb/29149_Y_farakhannn14Apr10024419pm.jpg (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.theater.ir%2Fd ata%2Fuploads%2Fnews%2Fimg%2F29149_Y_farakhannn14A pr10024419pm.jpg)
آسیب شناسی تئاتر مقاومت از منظر محتوا و ساختار (بخش نخست)
مهدی نصیری: تئاتر دفاع مقدس اگرچه با وجود گذشت سه دهه از حیات آن هنوز نتوانسته به عنوان یک ژانر تئاتری استقلال و هویت پیدا کند، اما به هر حال در قواره یک حوزه مهم تئاتری شکلها و مولفههای خاص خود را پیدا کرده و اکنون میتوان به عنوان یک بستر کلی با مشخصات معطوف به آن با آثار منتسب به تئاتر دفاع مقدس برخورد کرد.
این حوزه از تئاتر که البته تفاوتهایی با ژانر جنگ دارد، بیشتر آسیبها و مشکلاتش را به واسطه محدودتر شدن در بستر دفاع مقدس متوجه خود میبیند. شاید بررسی شیوههای مختلف در تولید متون نمایشی تئاتر دفاع مقدس و شناسایی این آسیبها قدمی جدی باشد که تئاتر دفاع مقدس را به خواستههای مطلوب نزدیکتر کند. بنابراین در این یادداشت به صورت کلی برخی از آسیبهای تئاتر دفاع مقدس در زمینه محتوا و فرم مورد ارزیابی قرار میگیرد. اما پیش از هر چیز مقولهای که هم به بحث محتوا و هم به حوزه ساختار مربوط میشود شاید موضوع واقعگرایی در تئاتر دفاع مقدس باشد. اما در کنار این مسئله اندیشه و تفکر و نوع قالب آن در آثار دفاع مقدس هم جایگاه ویژهای دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
هنر بستر روایت همه مولفهها و واقعیتهای جزء به جزء زندگی نیست. یک نمایش نیاز ندارد که تنها زندگی را با تمام جنبهها و حواشی آن به اجرا بگذارد و مسلما وظیفه نمایش، اجرا و القاء همه مفاهیم و معناهای موجود در زندگی هم نیست. نمایش به عنوان یک ابزار و سیستم هنری تنها قصد دارد تا بخشی از واقعیت مورد علاقهاش را از میان واقعیتهای بسیار انتخاب کند و مورد پرداخت قرار داده و سپس در ارتباط و انتقال با مخاطبانش بگذارد.
برخی از نمایشنامهنویسان این حقیقت که پیام و اندیشه مهمترین جز در داستان محسوب میشود را محمل اصلی پرداخت داستان اثرشان قرار میدهند. به این معنا که ابتدا فکر و اندیشه مورد علاقه یا هدفشان را انتخاب میکنند و سپس داستان و ساختار داستانی مناسبی را بر اساس محوریت و اهمیت این اندیشه به وجود میآورند. در واقع این دست از هنرمندان نمایش را به عنوان ابزاری برای ارائه فکر و اندیشه مورد نظرشان انتخاب کردهاند و پیش از شروع کار میدانند که قصد بیان چه تفکر و اندیشهای را دارند.
اما برخی از هنرمندان که بیشتر به ساختار و داستان نمایش اهمیت میدهند، به گونهای دیگر با این موضوع مواجه میشوند. این دست هنرمندان ابتدا داستان و ساختار منسجم و محکمی را طراحی و پرداخت میکنند و در مرحله بعد به تناسب شاکله و مقتضیات ساختاری داستان اندیشه و تفکرشان را در آن قرار میدهند.
نمیتوان گفت که کدام یک از این دو شیوه میتواند بهتر و مفیدتر بیانگر خواستها و توقعات ما از نمایش دفاع مقدس باشد. این که اندیشه مقاومت و دفاع مقدس بستر ساخت یک داستان قرار بگیرد یا آنکه از دل یک داستان و اتفاق با موضوعیت دفاع مقدس به اندیشه و تفکر خاصی برسیم.
محتوا و تفکر در تئاتر دفاع مقدس
پیش از بحث پیرامون چگونگی و ماهیت اندیشه در تئاتر دفاع مقدس، نخست میخواهیم ضرورت وجود آن را در نمایش مورد اشاره قرار دهیم. آیا ضرورتی برای وجود اندیشه در نمایش وجود دارد؟
جواب میتواند این باشد که: ساختار، ژانر و شکل و هدف اثر نمایشی است که این ضرورت را تعیین میکند. اگر هدف نمایش تنها سرگرم سازی و تفریح باشد مثل بسیاری از نمونههای موجود در تاریخ تئاتر، این هدفمندی، وجود اندیشه، پیام و ارزش آن میتواند به حداقل برسد.
اما آنچه مشخص است اینکه، وقتی صحبت از حوزه دفاع مقدس به میان میآید و بحث قداست آن موردتاکید قرار میگیرد، نمی بایست انتظار داشت که هیچ هدفمندیای وجود نداشته باشد. نمایشی که موضوع دفاع مقدس، دفاع، مقاومت و پیام قداست را در پیشانی عنوانش دارد، مسلما دارای رویکردی اندیشگانی است.
اما این فکر و اندیشه چگونه در نمایشنامههای دفاع مقدس مطرح میشوند؟
بدون شک تئاتر زمانی با واسطههای ارتباطیاش معنا پیدا میکند که منظور و اندیشهاش را به طور مستقیم در غالب یک رویداد یا یک سری وقایع دراماتیک در معرض انتقال قرار دهد. در غیر این صورت نمایش با یک سخنرانی طولانی و خسته کننده درباره یک موضوع یا پیام تفاوتی نمیداشت.
بنابراین میتوان پذیرفت که قالب نمایشی در مورد بسیاری از تئاترها و از جمله نمایش دفاع مقدس بهانهای برای انتقال مفهوم و اندیشه است. در واقع هنرمند دغدغههای فکریاش را با ابزار درام و در قالبی مستور در ساختار یک داستان در برابر مخاطبش قرار میدهد و توقع دارد که مخاطب منظور و اندیشه را از ظاهر این داستان دریابد و کشف و ادراک کند.
اما بهترین شیوه برای انتقال و ارائه اندیشه و فکر در نمایش چیست؟ همانطور که در مقایسه ارائه شده بیان شد، بدترین راه ارائه اندیشه تعریف مستقیم آن برای مخاطب است، (مثل یک سخنرانی) و بهترین راه این است که مخاطب در پی یک فرایند غیر مستقیم، خود دست به مکاشفه بزند و معنا و اندیشه را در اثر هنری کشف و ادراک کند.
بنابراین هرگونه ارائه مستقیم معنا و یا تصور آن میتواند نمایش را در حوزه ارتباط با مخاطب دچار اشکال کند. مخاطب هنر از کشف معنا در یک اثر هنری لذت میبرد و همین لذت مهمترین انگیزه و بهانهای است که او را وادار به دنبال کردن اتفاقات و رویدادهای هنری میکند.
مهمترین نمونههای ضعیف چنین پرداختی را میتوان از لابلای سطور برخی نمایشنامهها و از زبان شخصیتهای نمایشی مورد جستجو قرار داد:
- منصور: ... میبینید، میبینید چه به روز اون صفا و صمیمیت اومده ... دل آدمو به درد می آره...
- فرهاد: جنگ بوده خب ... همه جا همین طوره. (1)
....
-اولی: شده تا حالا از خودت بپرسی برای چی اینجا هستی؟ فکر میکنی اومدی که برگردی؟ حتی اگه زخمی بشی، یا حتی اگه هم کشته بشی؟ نه! هیچ وقت نباید تصور کنی که حتما برمیگردی. بعضی وقتا شاید لازم باشه آدم از خودش بپرسه: من چقدر لیاقت دارم؟ (2)
....
-احد: ... شاید اگر درد نباشد، همه چیز یادمان برود.
-علی: عجیب است .... امشب همهاش من را یاد جبهه میاندازی.
-احد: ولی دیگر خیلی از بچهها وجود ندارند.
-علی: یاد همهشان بخیر....! (3)
شاید بدترین شکل ارتباط مخاطب با نمایش و داستان آن، حالتی باشد که در نتیجه آن مخاطب بفهمد که موضوع قرار است بدون واسطه هنر و بی پیرایه و مستقیم به او ارائه شود. بنابراین پیشنهاد میشود، تئاتر دفاع مقدس(به ویژه به خاطر برخی از اهداف و کلیشه های پیدا و آشکار آن) برای افزودن بر ارزش اندیشگانی تفکر، ابزار و ساختاری مناسب را برای پوشاندن و در کنایه و رمز ارائه دادن مفهوم و پیامش انتخاب کند و مورد پرداخت قرار دهد.
اندیشه و تفکر یا آنچه که ما از آن با عنوان معنا و محتوا یاد میکنیم در همه حوزهها و شکلهای نمایشی به اندازه فرم و ساختار اثر اهمیت و ارزش دارد و این ارزش و اعتبار به ویژه در مورد تئاتر دفاع مقدس که رسالت و اهدافی کاملا مرتبط با معنا و اجزاء اهدافش دارد مهمتر شمرده میشود. زیبایی شناسی هنری زمانی اتفاق میافتد که محتوا و معنا با ساختاری مناسب و متناسب با آن همراه شود و در معرض انتقال قرار گیرد. در این صورت اثر هنری و در اینجا تئاتر و به ویژه تئاتر دفاع مقدس زیبایی شناسانه و هدفمند به ارائه منظور و محتوای مهم آن که در ارتباط با مفهوم مقاومت و دفاع است، خواهد پرداخت.
تنوع و گرایش به واقعیت؛ زاویه پنهان تئاتر دفاع مقدس
جنگ تحمیلی و اتفاقاتی که در جریان هشت سال دفاع مقدس در کشور ما روی داد، یک محدوده وسیع تاریخی و اجتماعی را در بر میگیرد که مسلماً نه بی ارتباط با گذشتههاست و نه میتوان به راحتی تأثیرات آن را بر آینده نادیده گرفت. جامعه ایرانی و هر فردی که در این جامعه زندگی میکند به هر حال چه مستقیم و چه غیر مستقیم در جریان رویدادهای جنگ تحمیلی قرار گرفته و دست کم بخشی از این واقعیت را در ناخودآگاه اجتماعی اش با خود به همراه دارد.
بنابراین لازم است که با واقع بینی و جدیت بیشتری این اتفاق را با جنبههای مختلف آن در مجموعه آثار نمایشی مربوط به این حوزه مورد تحلیل قرار داد. یادآوری دفاع مقدس و مقاومت، تحلیل انگیزهها و ارزشها، اتفاقات و درسهایی که این واقعه به همراه داشته، تأثیرات مثبت و منفی آن بر ساختار اجتماعی و فردی و... هر کدام حوزهها و شاخههای گسترده بسیار دیگری را بدنبال میآورند که پرداختن به آنها نه تنها بخشی از یک حرکت ملی و تاریخی را به اثبات میرساند بلکه میتواند در خدمت تحلیل امروز نیز قرار بگیرد.
در نمایاندن واقعیتهای جنگ تحمیلی و موضوعات، اتفاقات، دفاع مقدس و مفاهیمی که در آن وجود داشت چه ابزاری بهتر از هنر و کدام هنر بهتر از تئاتر میتواند بیانگر و روشنی بخش باشد؟!
صرفنظر از کارکردها و اهمیت ابزار تئاتری در پرداخت و ارائه مفاهیم و اتفاقات جنگ باید یک گستره مهم دیگر را مورد بررسی قرار داد که همانا چگونگی بیان است. تئاتر بدون تماشاگر هیچگاه اتفاق نخواهد افتاد و تماشاگر برای استقبال از تئاتر باید تمایل و انگیزه داشته باشد. در واقع تئاتر باید برای مخاطبش جذاب (در درجه اول) و بیانگر مفاهیم (در درجه دوم) باشد.
نمایش صرف یکسری اتفاقات که قبل از تولید برای گروه اجرایی و سیلقه آنان جذابیت داشته است در این حوزه نمیتواند کافی باشد. تئاتر یک فرآیند ارتباطی است؛ گروه اجرایی نمایشی را تولید میکنند و این نمایش باید واجد ویژگیها و جذابیتهایی باشد که تماشاگر را علاقهمند کرده و با موضوع درگیرش کند.
در اینصورت است که تمایل مخاطب به قرار گرفتن در ارتباط با موضوع تحریک و تشویق میشود و فرآیند انتقال نمایشی شکل میگیرد. پس تئاتر باید در وهله نخست جذاب باشد؛ تئاتر دفاع مقدس، اما، بجز دوران طلایی حضور آن بر صحنه در میانه دهه هفتاد به نظر میرسد که در مقاطع مختلف درگیر تکرار و اسارت در کلیشههایی محدود مانده و به تناسب این درگیری جذابیتهایش را از دست داده است.
برای یک گونه یا گستره هنری هیچ چیز بدتر از مشابهتهای مکرر و تکرار نیست. تماشاگر اگر به این نتیجه برسد که در یک گروه خاص از هنر-چه نمایش، چه سینما و...- شاهد برخورد با رویدادهای تکراری خواهد بود، مطمئناً پیش از مواجهه با آن رویداد، واکنشی تدافعی اتخاذ خواهد کرد. همچنان که در حال حاضر نیز چنین برداشتی از برخی آثار تئاتر دفاع مقدس در ذهن تماشاگر این حوزه از تئاتر شکل گرفته است. البته تمام تقصیر را نمیتوان متوجه تقسیم بندی گروهی خاص از آثار نمایشی در یک عرصه مشخص دانست .
موضوعیت ممکن است گروه خاصی از نمایشها را تحت تأثیر ویژگیهای مشخصی قرار دهد و محدود کند، اما به طور قطع صرفا محدود کننده نیست. موضوع آثاری مثل"ژاندارک" و "ننه دلاور"هم در محدوده نمایشهای جنگ قرار میگیرند، اما چرا این نمایشها جذابیتها و قابلیتهای درگیرسازی و جلب مخاطب را دارا هستند و بسیاری از آثار نمایشی دفاع مقدس و مقاومت ما چنین خاصیتی را ندارند.
نگاهی گذرا به فهرست عناوین نمایشهای شرکت داده شده در جشنوارههای مختلف مرتبط با موضوع دفاع مقدس، دفاع مقدس و مقاومت و بررسی اجمالی موضوعیت و داستان این نمایشها به سادگی نشان دهنده نوعی تکرار و ایستایی در سطح توقف در کلیشههایی است که نه تنها جذابیتهای لازم برای جلب توجه مخاطب را ندارند، بلکه، با شعر و شعار و تقدسگرایی افراطی حوصله تماشاگر را هم سر میبرند.
شاید یک دلیل این تکرارها عدم توجه جشنوارهها به مقوله ارتباط تئاتر و تماشاگر باشد. تئاتر جشنوارهای نیازی به مخاطب ندارد و خودش تماشاگر خودش است؛ پس چه لزومی دارد که هنرمند جشنوارهای، طرف دوم ارتباط را در جریان تولید مورد توجه قرار دهد و خواستهها و سلایق این گروه را در نظر داشته باشد. تئاتر دفاع مقدس به واسطه محدود شدن به جشنوارهها و محدودههای سفارشی و موضوعی دچار رکود و تکرار شده و این مسئله در دراز مدت باعث انزوا و از بین رفتن این گونه مهم نمایش خواهد شد.
تئاتر و نمایش حوزه دفاع مقدس باید همراه با مردم و در مردم و تماشاگران باشد نه بر آنها! جدا کردن شخصیتهای تئاتر دفاع مقدس در گروه قهرمانان مطلقاً مقدس و فرشتههای غیر زمینی علاوه بر آنکه همه این شخصیتها را شبیه به هم کرده، آنها را به طور کاملاً پررنگی از سایر آدمهای جامعه (که همگی درگیر با جنگ و همراه با آن بودهاند) جدا کرده است. بنابراین میتوان توقع داشت که چنین شخصیتهایی غیرواقعیتر از حد انتظار تصور شوند و عمل و رویدادی که در مورد آنها اتفاق میافتد نیز دور از انتظار برداشت شود. واقعاً چگونه میتوان با چنین شخصیتهایی درگیر شد و مسائلشان را درک کرد؟
این در حالی است که حقیقت و واقعیت مسئله در نتیجه رویداد جنگ اهمیت دارد. این واقعیت که یک رزمنده واقعاً درد میکشد و مثل یک انسان واقعی بر زخم و جراحتش نیاز به مرهم دارد باورپذیر است و اینکه یک شهید به اندازه من تماشاگر درد را حس میکند، ارزش عمل و ایثار او را به عنوان یک فعل مقدس به درجه والایی میرساند.
اما فرشتهای که درد را حس نمیکند و با تمام زخمها و جراحتها لطیفه میگوید و نطق میکند، اصلاً شبیه به من و شما نیست و طبیعتاً ما هم او را درک نمیکنیم.
ضرورت بازنگری در متون دفاع مقدس
یکی از مهمترین آسیبهای تئاتر دفاع مقدس همین نگاه کلیشهای و تقدسگرایی افراطی به قهرمانان جنگ است. در حالی که نگاه قدسی به آدمهای جنگ در این گونه تئاتری تبدیل به یک اصل و ارزش شده است، همین مسئله داستان نمایش و اهمیت رویدادها را از واقعیت فاصله داده و کیفیت نمایشهای این حوزه را در نموداری از تکرارهای مداوم، نزول بخشیده است. تئاتر دفاع مقدس ما متون خوب و واقعی و باورپذیر نمایشی زیادی در اختیار ندارد.
البته در چارچوب نگاه جشنوارهای و پرداختن به موضوع برای رفع تکلیف، همین تعداد متن و سرمایه کفایت میکند. اما اگر خواسته باشیم تئاتر دفاع مقدس را به مثابه یک تئاتر و مثل هر نمایش دیگری ببینیم باید قبول کنیم که این گونه نمایشی نیازمند سرمایههای مکتوب بیشتر و مناسبتری است.
این حوزه از تئاتر متاسفانه در کشور ما طی سالهای اخیر دچار آسیبها، بن بستها و مشکلات فراوانی بوده و این در حالی است که تجربههای مقطعی گهگاه نشان داده که تئاتر دفاع مقدس در صورت قرار گرفتن در چهارچوبهای خلاقه مناسب و دارا بودن تنوع و جذابیتهای لازم به شدت مورد توجه تماشاگران قرار گرفته است. این رشته سر دراز دارد. اما یک مسئله روشن را باید در ابتدای هر بحث در مورد آن مطرح کرد که: تئاتر دفاع مقدس به بازنگری و توجه تازه نیاز دارد.
علیرغم تجربه سبک ها و مکاتب مختلف هنری شاید پایدارترین و پرطرفدارترین حوزه تولید و عرضه آثار هنری همچنان بازنمایی واقعیت باشد. از همین روست که تاریخ با وجود قدمت و دیرینگی آن همچنان برای انسان مدرن درگیر با مناسبات دگرگون شده شیرین و جذاب است.
تجربه بازنمایی واقعیت و مشاهده امر عینی در قالب یک اثر هنری در واقع امری لذتبخش است. امری که علیرغم عبور از دریچه ذهن و دستکاری شدن با هنر هنرمند همچنان باورپذیر، جدی و واقعی است. هیچ چیز نمیتواند به اندازه واقعیت، دربرگیرنده دغدغههای ذهن و رفتار و زندگی انسان – مخاطب باشد.
بی راه نیست اگر ادعا کنیم که تئاتر نیز پس از عبور از حوزههای مختلف و با تجربه تعداد زیاد سبکهای مختلف و متفاوت، علیرغم در برگرفتن زوایای طرح و پرداخت متفاوت و همچنان متکی بر تجربیات و واقعگرایانه است.
باورپذیری، جذابیت، منطق، پویایی و استمرار تئاتر یا باید ناشی از برداشت مناسب از واقعیت باشد و یا نمونهای مشابه واقعیت، که ظاهر هنری پیدا کرده و به گونهای هنرمندانه در معرض انتقال به تماشاگر قرار میگیرد.
"صاحب دمی بود در دیل که میگفت:
اگر چه درد واقعی نیست
ولی روی میخ که مینشینم
و پوستم را سوراخ میکند
از احساس لذتی که دست میدهد بیزارم."
البته خواندن این قطعه ممکن است، بدبینی و تردید را نسبت به واقعیت به همراه داشته باشد! اما با آوردن این مثال خواستم محدوده بحث را در این فرصت اندک تا اندازهای مشخص کرده باشم. در واقع منظور از واقعیت و تجربه که قصد پرداختن به آن را دارم به هیچ وجه قرار نیست دلیلی بر مهمتر دانستن واقعگرایی و رئالیسم در تئاتر باشد.
مقصود از واقعیت در این مبحث بیشتر بررسی جنبهای کلی و نامحدود از تجربه واقعیت است. پس بهتر است بحث را با این سوال محدود کنیم تا امر نامحدود خودش را بیشتر نشان بدهد:
تئاتر ما و به طور خاص تئاتر دفاع مقدسمان تا چه میزان وابسته به واقعیت و تجربه ما از امور مربوط به موضوع است؟
پایبندی و وفاداری افراطی به واقعیت محض که آسیب، کپی کاری و تقلید را بدنبال میآورد به همان اندازه میتواند برای تئاتر و حوزههای مختلف دراماتیک نامفید باشد که بی توجهی و عدم پایبندی به آن!
تئاتر دفاع مقدس و به بیانی دیگر تئاتر جنگ، در یک تعریف میتواند نمایش واقعهای به وقوع پیوسته یا بازنمایی وقایع مربوط به این واقعیت، به صورت هنر درام باشد. در حقیقت موضوع و بستر رویدادهای این تئاتر بطور مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به یک رویداد مستند تاریخی و اجتماعی است. حالا ممکن است که درام از واقعیت رویداد فاصله گرفته و به محدوده و گسترهای غیر وابسته، شاید شهودی و غیر عینی، تبدیل شود. اما در هر حال ناچار است که سبقهها و سابقههای واقعی رویداد را به مثابه ریشههای شکلگیری وقایعاش به همراه داشته باشد. در غیر اینصورت، نه غیر واقعی، که دست کم باورناپذیر یا غیر منطقی نشان میدهد.
مشکل میتوان ادعا کرد که هنرمند بدون آگاهی از واقعیت رویداد، میتواند انگیزهها، آمال و ارادهها را پیشبینی و باز آفرینی کند. منطقیتر به نظر میرسد اگر بگوییم که هنرمند در این عرصه دست کم با نزدیک شدن به حوزههایی از واقعیت ماجرا خواهد توانست روابط علی و معلولی محکمتر و مستدلتری را در رویداد هنری لحاظ کند؛ و شاید بهتر باشد بگوییم که دخیل شدن تجربیات هنرمند با تجربه واقعی رویداد-دست کم آشنایی و مواجهه این تجربیات- خروجیهای مفیدتر و درگیرکنندهتر- و در یک کلام - باورپذیرتری را نتیجه خواهد داد.
تئاتر دفاع مقدس چه در حوزه ادبیات نمایشی و چه در اجرا و تولید، مقید به بازنمایی واقعیت نیست. درست هم هست. که اگر قرار باشد تمامی آثار به هدف انتقال تجربه واقعی و عینی تولید و عرضه شوند این حوزه از تئاتر به سرعت تبدیل به محدودهای تکراری و بدون خلاقیت و جذابیت خواهد شد؛ مخاطبانش را دلزده خواهد کرد و از بین خواهد رفت.
تئاتر دفاع مقدس، در برخی موارد به درست یا به غلط از بازنمایی و کپی برداری فاصله گرفته و حتی شکلی کاملاً شهودی پیدا کرده است.
اما بحث ما درباره واقعیت هنر دفاع مقدس این است که هنرمند و هنرش باید فاصله و نزدیکی منطقی و قابل قبولی با واقعیت رویداد داشته باشند. شاید یک ایراد مهم و درست که به بسیاری از آثار تئاتری دفاع مقدس وارد است، این باشد که آثار مربوط به این تئاتر به واقعیت رویداد، انگیزههای واقعی، رویدادهای اصلی، واقعیت ارزشها، شخصیتهای واقعی، درگیریها و دغدغههای منطقی و... شبیه نیستند. یا اینکه دست کم نمیتوانند انعکاسی از این امور – به صورت واقعی و قابل قبول – باشند.
برخی از منتقدان تئاتر دفاع مقدس، امروزه معتقدند که این حوزه از تئاتر به واسطه فاصله گرفتن از امور واقعی به شدت ذهنی، شعار زده و ناشناخته شدهاند.
آدمها و شخصیتهای برخی از نمایشهای جنگ آن چنان از واقعیت دورانشان دور افتاده و در ذهنیت و فردیتشان همچون یک قهرمان مطلق فرو رفتهاند که چون قهرمانی در جزیرهای دور دیده میشوند و تماشاگرانشان را مجذوب نمیکنند.
"دلیل این آسیب چیست؟"
میتوان قبول کرد که همه آنها که در دوران جنگ تحمیلی با رویدادها و وقایع جنگ درگیر بودهاند و آن را از نزدیک تجربه کردهاند، وارد حوزه کار تئاتر نشدهاند. طبیعتاً تعداد اندکی از این افراد در حال حاضر در تئاتر کشور مشغول به کارند و البته همین اندک هنرمندان هم هستند که تئاتر دفاع مقدس را همچنان پویا و زنده نگاه داشتهاند.
دیگر آنکه متاسفانه ارتباط و انتقال تجربیات این دسته از هنرمندان به دلایل بسیار زیاد و مهمتر از همه به واسطه ساختار ضعیف تئاتر کشور-در همه حوزهها- با نسلهای بعدی و هنرمندان دیگر تئاتر تا به حال امکان پذیر نبوده است.
از طرف دیگر تا به حال کمتر حرکت و برنامهای برای نزدیک کردن هنرمندان، نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و... با عینیت و واقعیت رویداد صورت گرفته و انجام شده است. تصور کنید یک طراح صحنه جوان -مثلاً 27 ساله- خراسانی که شاهد هیچ برخورد و مواجههای با هیچ یک از رویدادهای جنگ تحمیلی نبوده و هیچ تجربه عینی و واقعی از وقایع دفاع مقدس نداشته، قرار است صحنهای مربوط به جنگ را طراحی کند!
حتی تئاتر اکسپرسیونیسم که به عنوان یک مکتب در مقابل واقعیت و عینیت قرار گرفته در بهترین و شکوفاترین دوران خود در پی تفسیر و تعبیر ذهنی واقعیت بوده و در واقع ذهنیتی مستقل را بر پایه واقعیتی تجربه شده بازنمایی و گزاره کرده است.
حالا چطور میتوان واقعیتی را–حتی از دریچه و زاویه نگاهی ذهنی بدون آشنایی با آن واقعیت نشان داد؟!
بنابراین یک هنرمند جوان تئاتر که در حوزه تئاتر دفاع مقدس کار میکند و شاید حتی تجربه مواجه شدن با خاطرات جنگ را هم نداشته چطور میتواند تجربهای را در این رابطه با مخاطبانش به اشتراک بگذارد؟
کافی است نگاهی کلی و گذرا به هنرمندان جوان جشنوارههای اخیر تئاتر دفاع مقدس، مقاومت، دفاع مقدس و... بیاندازیم. مطمئناً درصد بالای جوانان هنرمند فعال شرکت کننده در این جشنوارهها هنوز فرصت برخورد با تجربیات این چنین را نداشتهاند.
اما میتوان این فرصت را برای هنرمندان علاقهمند به فعالیت درحوزه تئاتر دفاع مقدس فراهم کرد!
برگزاری همایشها، گردهماییها، جلسات، کارگاهها و نشستهای مختلف و دعوت از کسانی که تجربه حضور در دوران و فعالیت در حوزه تئاتر-و حتی دیگر حوزههای مرتبط- را دارند و آشنا کردن هنرمندان جوان علاقهمند با تجربیات آنها شاید یکی از بهترین راهکارها برای آشنا کردن این هنرمندان با واقعیتهای مربوط به رویداد باشد.
اردوهای مختلف به مناطق جنگی با حضور رزمندگان جنگ، روایت خاطرات، نزدیک شدن به زندگی انسانهای درگیر شده با جنگ و... نیز مسلماً تجربیات بسیاری از هنرمندان علاقهمند به تئاتر دفاع مقدس را تقویت خواهد کرد.
پی نوشت:
1- نمایشنامه "در تنگنای خرابه" نوشته" محمدرضا بیگناه"
2- نمایشنامه "سه باور" نوشته "حمیدکرمی بروجنی"
3- نمایشنامه مروارید" نوشته "عبدالحی شماسی"
http://www.theater.ir/ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.theater.ir%2F)
آسیب شناسی تئاتر مقاومت از منظر محتوا و ساختار (بخش نخست)
مهدی نصیری: تئاتر دفاع مقدس اگرچه با وجود گذشت سه دهه از حیات آن هنوز نتوانسته به عنوان یک ژانر تئاتری استقلال و هویت پیدا کند، اما به هر حال در قواره یک حوزه مهم تئاتری شکلها و مولفههای خاص خود را پیدا کرده و اکنون میتوان به عنوان یک بستر کلی با مشخصات معطوف به آن با آثار منتسب به تئاتر دفاع مقدس برخورد کرد.
این حوزه از تئاتر که البته تفاوتهایی با ژانر جنگ دارد، بیشتر آسیبها و مشکلاتش را به واسطه محدودتر شدن در بستر دفاع مقدس متوجه خود میبیند. شاید بررسی شیوههای مختلف در تولید متون نمایشی تئاتر دفاع مقدس و شناسایی این آسیبها قدمی جدی باشد که تئاتر دفاع مقدس را به خواستههای مطلوب نزدیکتر کند. بنابراین در این یادداشت به صورت کلی برخی از آسیبهای تئاتر دفاع مقدس در زمینه محتوا و فرم مورد ارزیابی قرار میگیرد. اما پیش از هر چیز مقولهای که هم به بحث محتوا و هم به حوزه ساختار مربوط میشود شاید موضوع واقعگرایی در تئاتر دفاع مقدس باشد. اما در کنار این مسئله اندیشه و تفکر و نوع قالب آن در آثار دفاع مقدس هم جایگاه ویژهای دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
هنر بستر روایت همه مولفهها و واقعیتهای جزء به جزء زندگی نیست. یک نمایش نیاز ندارد که تنها زندگی را با تمام جنبهها و حواشی آن به اجرا بگذارد و مسلما وظیفه نمایش، اجرا و القاء همه مفاهیم و معناهای موجود در زندگی هم نیست. نمایش به عنوان یک ابزار و سیستم هنری تنها قصد دارد تا بخشی از واقعیت مورد علاقهاش را از میان واقعیتهای بسیار انتخاب کند و مورد پرداخت قرار داده و سپس در ارتباط و انتقال با مخاطبانش بگذارد.
برخی از نمایشنامهنویسان این حقیقت که پیام و اندیشه مهمترین جز در داستان محسوب میشود را محمل اصلی پرداخت داستان اثرشان قرار میدهند. به این معنا که ابتدا فکر و اندیشه مورد علاقه یا هدفشان را انتخاب میکنند و سپس داستان و ساختار داستانی مناسبی را بر اساس محوریت و اهمیت این اندیشه به وجود میآورند. در واقع این دست از هنرمندان نمایش را به عنوان ابزاری برای ارائه فکر و اندیشه مورد نظرشان انتخاب کردهاند و پیش از شروع کار میدانند که قصد بیان چه تفکر و اندیشهای را دارند.
اما برخی از هنرمندان که بیشتر به ساختار و داستان نمایش اهمیت میدهند، به گونهای دیگر با این موضوع مواجه میشوند. این دست هنرمندان ابتدا داستان و ساختار منسجم و محکمی را طراحی و پرداخت میکنند و در مرحله بعد به تناسب شاکله و مقتضیات ساختاری داستان اندیشه و تفکرشان را در آن قرار میدهند.
نمیتوان گفت که کدام یک از این دو شیوه میتواند بهتر و مفیدتر بیانگر خواستها و توقعات ما از نمایش دفاع مقدس باشد. این که اندیشه مقاومت و دفاع مقدس بستر ساخت یک داستان قرار بگیرد یا آنکه از دل یک داستان و اتفاق با موضوعیت دفاع مقدس به اندیشه و تفکر خاصی برسیم.
محتوا و تفکر در تئاتر دفاع مقدس
پیش از بحث پیرامون چگونگی و ماهیت اندیشه در تئاتر دفاع مقدس، نخست میخواهیم ضرورت وجود آن را در نمایش مورد اشاره قرار دهیم. آیا ضرورتی برای وجود اندیشه در نمایش وجود دارد؟
جواب میتواند این باشد که: ساختار، ژانر و شکل و هدف اثر نمایشی است که این ضرورت را تعیین میکند. اگر هدف نمایش تنها سرگرم سازی و تفریح باشد مثل بسیاری از نمونههای موجود در تاریخ تئاتر، این هدفمندی، وجود اندیشه، پیام و ارزش آن میتواند به حداقل برسد.
اما آنچه مشخص است اینکه، وقتی صحبت از حوزه دفاع مقدس به میان میآید و بحث قداست آن موردتاکید قرار میگیرد، نمی بایست انتظار داشت که هیچ هدفمندیای وجود نداشته باشد. نمایشی که موضوع دفاع مقدس، دفاع، مقاومت و پیام قداست را در پیشانی عنوانش دارد، مسلما دارای رویکردی اندیشگانی است.
اما این فکر و اندیشه چگونه در نمایشنامههای دفاع مقدس مطرح میشوند؟
بدون شک تئاتر زمانی با واسطههای ارتباطیاش معنا پیدا میکند که منظور و اندیشهاش را به طور مستقیم در غالب یک رویداد یا یک سری وقایع دراماتیک در معرض انتقال قرار دهد. در غیر این صورت نمایش با یک سخنرانی طولانی و خسته کننده درباره یک موضوع یا پیام تفاوتی نمیداشت.
بنابراین میتوان پذیرفت که قالب نمایشی در مورد بسیاری از تئاترها و از جمله نمایش دفاع مقدس بهانهای برای انتقال مفهوم و اندیشه است. در واقع هنرمند دغدغههای فکریاش را با ابزار درام و در قالبی مستور در ساختار یک داستان در برابر مخاطبش قرار میدهد و توقع دارد که مخاطب منظور و اندیشه را از ظاهر این داستان دریابد و کشف و ادراک کند.
اما بهترین شیوه برای انتقال و ارائه اندیشه و فکر در نمایش چیست؟ همانطور که در مقایسه ارائه شده بیان شد، بدترین راه ارائه اندیشه تعریف مستقیم آن برای مخاطب است، (مثل یک سخنرانی) و بهترین راه این است که مخاطب در پی یک فرایند غیر مستقیم، خود دست به مکاشفه بزند و معنا و اندیشه را در اثر هنری کشف و ادراک کند.
بنابراین هرگونه ارائه مستقیم معنا و یا تصور آن میتواند نمایش را در حوزه ارتباط با مخاطب دچار اشکال کند. مخاطب هنر از کشف معنا در یک اثر هنری لذت میبرد و همین لذت مهمترین انگیزه و بهانهای است که او را وادار به دنبال کردن اتفاقات و رویدادهای هنری میکند.
مهمترین نمونههای ضعیف چنین پرداختی را میتوان از لابلای سطور برخی نمایشنامهها و از زبان شخصیتهای نمایشی مورد جستجو قرار داد:
- منصور: ... میبینید، میبینید چه به روز اون صفا و صمیمیت اومده ... دل آدمو به درد می آره...
- فرهاد: جنگ بوده خب ... همه جا همین طوره. (1)
....
-اولی: شده تا حالا از خودت بپرسی برای چی اینجا هستی؟ فکر میکنی اومدی که برگردی؟ حتی اگه زخمی بشی، یا حتی اگه هم کشته بشی؟ نه! هیچ وقت نباید تصور کنی که حتما برمیگردی. بعضی وقتا شاید لازم باشه آدم از خودش بپرسه: من چقدر لیاقت دارم؟ (2)
....
-احد: ... شاید اگر درد نباشد، همه چیز یادمان برود.
-علی: عجیب است .... امشب همهاش من را یاد جبهه میاندازی.
-احد: ولی دیگر خیلی از بچهها وجود ندارند.
-علی: یاد همهشان بخیر....! (3)
شاید بدترین شکل ارتباط مخاطب با نمایش و داستان آن، حالتی باشد که در نتیجه آن مخاطب بفهمد که موضوع قرار است بدون واسطه هنر و بی پیرایه و مستقیم به او ارائه شود. بنابراین پیشنهاد میشود، تئاتر دفاع مقدس(به ویژه به خاطر برخی از اهداف و کلیشه های پیدا و آشکار آن) برای افزودن بر ارزش اندیشگانی تفکر، ابزار و ساختاری مناسب را برای پوشاندن و در کنایه و رمز ارائه دادن مفهوم و پیامش انتخاب کند و مورد پرداخت قرار دهد.
اندیشه و تفکر یا آنچه که ما از آن با عنوان معنا و محتوا یاد میکنیم در همه حوزهها و شکلهای نمایشی به اندازه فرم و ساختار اثر اهمیت و ارزش دارد و این ارزش و اعتبار به ویژه در مورد تئاتر دفاع مقدس که رسالت و اهدافی کاملا مرتبط با معنا و اجزاء اهدافش دارد مهمتر شمرده میشود. زیبایی شناسی هنری زمانی اتفاق میافتد که محتوا و معنا با ساختاری مناسب و متناسب با آن همراه شود و در معرض انتقال قرار گیرد. در این صورت اثر هنری و در اینجا تئاتر و به ویژه تئاتر دفاع مقدس زیبایی شناسانه و هدفمند به ارائه منظور و محتوای مهم آن که در ارتباط با مفهوم مقاومت و دفاع است، خواهد پرداخت.
تنوع و گرایش به واقعیت؛ زاویه پنهان تئاتر دفاع مقدس
جنگ تحمیلی و اتفاقاتی که در جریان هشت سال دفاع مقدس در کشور ما روی داد، یک محدوده وسیع تاریخی و اجتماعی را در بر میگیرد که مسلماً نه بی ارتباط با گذشتههاست و نه میتوان به راحتی تأثیرات آن را بر آینده نادیده گرفت. جامعه ایرانی و هر فردی که در این جامعه زندگی میکند به هر حال چه مستقیم و چه غیر مستقیم در جریان رویدادهای جنگ تحمیلی قرار گرفته و دست کم بخشی از این واقعیت را در ناخودآگاه اجتماعی اش با خود به همراه دارد.
بنابراین لازم است که با واقع بینی و جدیت بیشتری این اتفاق را با جنبههای مختلف آن در مجموعه آثار نمایشی مربوط به این حوزه مورد تحلیل قرار داد. یادآوری دفاع مقدس و مقاومت، تحلیل انگیزهها و ارزشها، اتفاقات و درسهایی که این واقعه به همراه داشته، تأثیرات مثبت و منفی آن بر ساختار اجتماعی و فردی و... هر کدام حوزهها و شاخههای گسترده بسیار دیگری را بدنبال میآورند که پرداختن به آنها نه تنها بخشی از یک حرکت ملی و تاریخی را به اثبات میرساند بلکه میتواند در خدمت تحلیل امروز نیز قرار بگیرد.
در نمایاندن واقعیتهای جنگ تحمیلی و موضوعات، اتفاقات، دفاع مقدس و مفاهیمی که در آن وجود داشت چه ابزاری بهتر از هنر و کدام هنر بهتر از تئاتر میتواند بیانگر و روشنی بخش باشد؟!
صرفنظر از کارکردها و اهمیت ابزار تئاتری در پرداخت و ارائه مفاهیم و اتفاقات جنگ باید یک گستره مهم دیگر را مورد بررسی قرار داد که همانا چگونگی بیان است. تئاتر بدون تماشاگر هیچگاه اتفاق نخواهد افتاد و تماشاگر برای استقبال از تئاتر باید تمایل و انگیزه داشته باشد. در واقع تئاتر باید برای مخاطبش جذاب (در درجه اول) و بیانگر مفاهیم (در درجه دوم) باشد.
نمایش صرف یکسری اتفاقات که قبل از تولید برای گروه اجرایی و سیلقه آنان جذابیت داشته است در این حوزه نمیتواند کافی باشد. تئاتر یک فرآیند ارتباطی است؛ گروه اجرایی نمایشی را تولید میکنند و این نمایش باید واجد ویژگیها و جذابیتهایی باشد که تماشاگر را علاقهمند کرده و با موضوع درگیرش کند.
در اینصورت است که تمایل مخاطب به قرار گرفتن در ارتباط با موضوع تحریک و تشویق میشود و فرآیند انتقال نمایشی شکل میگیرد. پس تئاتر باید در وهله نخست جذاب باشد؛ تئاتر دفاع مقدس، اما، بجز دوران طلایی حضور آن بر صحنه در میانه دهه هفتاد به نظر میرسد که در مقاطع مختلف درگیر تکرار و اسارت در کلیشههایی محدود مانده و به تناسب این درگیری جذابیتهایش را از دست داده است.
برای یک گونه یا گستره هنری هیچ چیز بدتر از مشابهتهای مکرر و تکرار نیست. تماشاگر اگر به این نتیجه برسد که در یک گروه خاص از هنر-چه نمایش، چه سینما و...- شاهد برخورد با رویدادهای تکراری خواهد بود، مطمئناً پیش از مواجهه با آن رویداد، واکنشی تدافعی اتخاذ خواهد کرد. همچنان که در حال حاضر نیز چنین برداشتی از برخی آثار تئاتر دفاع مقدس در ذهن تماشاگر این حوزه از تئاتر شکل گرفته است. البته تمام تقصیر را نمیتوان متوجه تقسیم بندی گروهی خاص از آثار نمایشی در یک عرصه مشخص دانست .
موضوعیت ممکن است گروه خاصی از نمایشها را تحت تأثیر ویژگیهای مشخصی قرار دهد و محدود کند، اما به طور قطع صرفا محدود کننده نیست. موضوع آثاری مثل"ژاندارک" و "ننه دلاور"هم در محدوده نمایشهای جنگ قرار میگیرند، اما چرا این نمایشها جذابیتها و قابلیتهای درگیرسازی و جلب مخاطب را دارا هستند و بسیاری از آثار نمایشی دفاع مقدس و مقاومت ما چنین خاصیتی را ندارند.
نگاهی گذرا به فهرست عناوین نمایشهای شرکت داده شده در جشنوارههای مختلف مرتبط با موضوع دفاع مقدس، دفاع مقدس و مقاومت و بررسی اجمالی موضوعیت و داستان این نمایشها به سادگی نشان دهنده نوعی تکرار و ایستایی در سطح توقف در کلیشههایی است که نه تنها جذابیتهای لازم برای جلب توجه مخاطب را ندارند، بلکه، با شعر و شعار و تقدسگرایی افراطی حوصله تماشاگر را هم سر میبرند.
شاید یک دلیل این تکرارها عدم توجه جشنوارهها به مقوله ارتباط تئاتر و تماشاگر باشد. تئاتر جشنوارهای نیازی به مخاطب ندارد و خودش تماشاگر خودش است؛ پس چه لزومی دارد که هنرمند جشنوارهای، طرف دوم ارتباط را در جریان تولید مورد توجه قرار دهد و خواستهها و سلایق این گروه را در نظر داشته باشد. تئاتر دفاع مقدس به واسطه محدود شدن به جشنوارهها و محدودههای سفارشی و موضوعی دچار رکود و تکرار شده و این مسئله در دراز مدت باعث انزوا و از بین رفتن این گونه مهم نمایش خواهد شد.
تئاتر و نمایش حوزه دفاع مقدس باید همراه با مردم و در مردم و تماشاگران باشد نه بر آنها! جدا کردن شخصیتهای تئاتر دفاع مقدس در گروه قهرمانان مطلقاً مقدس و فرشتههای غیر زمینی علاوه بر آنکه همه این شخصیتها را شبیه به هم کرده، آنها را به طور کاملاً پررنگی از سایر آدمهای جامعه (که همگی درگیر با جنگ و همراه با آن بودهاند) جدا کرده است. بنابراین میتوان توقع داشت که چنین شخصیتهایی غیرواقعیتر از حد انتظار تصور شوند و عمل و رویدادی که در مورد آنها اتفاق میافتد نیز دور از انتظار برداشت شود. واقعاً چگونه میتوان با چنین شخصیتهایی درگیر شد و مسائلشان را درک کرد؟
این در حالی است که حقیقت و واقعیت مسئله در نتیجه رویداد جنگ اهمیت دارد. این واقعیت که یک رزمنده واقعاً درد میکشد و مثل یک انسان واقعی بر زخم و جراحتش نیاز به مرهم دارد باورپذیر است و اینکه یک شهید به اندازه من تماشاگر درد را حس میکند، ارزش عمل و ایثار او را به عنوان یک فعل مقدس به درجه والایی میرساند.
اما فرشتهای که درد را حس نمیکند و با تمام زخمها و جراحتها لطیفه میگوید و نطق میکند، اصلاً شبیه به من و شما نیست و طبیعتاً ما هم او را درک نمیکنیم.
ضرورت بازنگری در متون دفاع مقدس
یکی از مهمترین آسیبهای تئاتر دفاع مقدس همین نگاه کلیشهای و تقدسگرایی افراطی به قهرمانان جنگ است. در حالی که نگاه قدسی به آدمهای جنگ در این گونه تئاتری تبدیل به یک اصل و ارزش شده است، همین مسئله داستان نمایش و اهمیت رویدادها را از واقعیت فاصله داده و کیفیت نمایشهای این حوزه را در نموداری از تکرارهای مداوم، نزول بخشیده است. تئاتر دفاع مقدس ما متون خوب و واقعی و باورپذیر نمایشی زیادی در اختیار ندارد.
البته در چارچوب نگاه جشنوارهای و پرداختن به موضوع برای رفع تکلیف، همین تعداد متن و سرمایه کفایت میکند. اما اگر خواسته باشیم تئاتر دفاع مقدس را به مثابه یک تئاتر و مثل هر نمایش دیگری ببینیم باید قبول کنیم که این گونه نمایشی نیازمند سرمایههای مکتوب بیشتر و مناسبتری است.
این حوزه از تئاتر متاسفانه در کشور ما طی سالهای اخیر دچار آسیبها، بن بستها و مشکلات فراوانی بوده و این در حالی است که تجربههای مقطعی گهگاه نشان داده که تئاتر دفاع مقدس در صورت قرار گرفتن در چهارچوبهای خلاقه مناسب و دارا بودن تنوع و جذابیتهای لازم به شدت مورد توجه تماشاگران قرار گرفته است. این رشته سر دراز دارد. اما یک مسئله روشن را باید در ابتدای هر بحث در مورد آن مطرح کرد که: تئاتر دفاع مقدس به بازنگری و توجه تازه نیاز دارد.
علیرغم تجربه سبک ها و مکاتب مختلف هنری شاید پایدارترین و پرطرفدارترین حوزه تولید و عرضه آثار هنری همچنان بازنمایی واقعیت باشد. از همین روست که تاریخ با وجود قدمت و دیرینگی آن همچنان برای انسان مدرن درگیر با مناسبات دگرگون شده شیرین و جذاب است.
تجربه بازنمایی واقعیت و مشاهده امر عینی در قالب یک اثر هنری در واقع امری لذتبخش است. امری که علیرغم عبور از دریچه ذهن و دستکاری شدن با هنر هنرمند همچنان باورپذیر، جدی و واقعی است. هیچ چیز نمیتواند به اندازه واقعیت، دربرگیرنده دغدغههای ذهن و رفتار و زندگی انسان – مخاطب باشد.
بی راه نیست اگر ادعا کنیم که تئاتر نیز پس از عبور از حوزههای مختلف و با تجربه تعداد زیاد سبکهای مختلف و متفاوت، علیرغم در برگرفتن زوایای طرح و پرداخت متفاوت و همچنان متکی بر تجربیات و واقعگرایانه است.
باورپذیری، جذابیت، منطق، پویایی و استمرار تئاتر یا باید ناشی از برداشت مناسب از واقعیت باشد و یا نمونهای مشابه واقعیت، که ظاهر هنری پیدا کرده و به گونهای هنرمندانه در معرض انتقال به تماشاگر قرار میگیرد.
"صاحب دمی بود در دیل که میگفت:
اگر چه درد واقعی نیست
ولی روی میخ که مینشینم
و پوستم را سوراخ میکند
از احساس لذتی که دست میدهد بیزارم."
البته خواندن این قطعه ممکن است، بدبینی و تردید را نسبت به واقعیت به همراه داشته باشد! اما با آوردن این مثال خواستم محدوده بحث را در این فرصت اندک تا اندازهای مشخص کرده باشم. در واقع منظور از واقعیت و تجربه که قصد پرداختن به آن را دارم به هیچ وجه قرار نیست دلیلی بر مهمتر دانستن واقعگرایی و رئالیسم در تئاتر باشد.
مقصود از واقعیت در این مبحث بیشتر بررسی جنبهای کلی و نامحدود از تجربه واقعیت است. پس بهتر است بحث را با این سوال محدود کنیم تا امر نامحدود خودش را بیشتر نشان بدهد:
تئاتر ما و به طور خاص تئاتر دفاع مقدسمان تا چه میزان وابسته به واقعیت و تجربه ما از امور مربوط به موضوع است؟
پایبندی و وفاداری افراطی به واقعیت محض که آسیب، کپی کاری و تقلید را بدنبال میآورد به همان اندازه میتواند برای تئاتر و حوزههای مختلف دراماتیک نامفید باشد که بی توجهی و عدم پایبندی به آن!
تئاتر دفاع مقدس و به بیانی دیگر تئاتر جنگ، در یک تعریف میتواند نمایش واقعهای به وقوع پیوسته یا بازنمایی وقایع مربوط به این واقعیت، به صورت هنر درام باشد. در حقیقت موضوع و بستر رویدادهای این تئاتر بطور مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به یک رویداد مستند تاریخی و اجتماعی است. حالا ممکن است که درام از واقعیت رویداد فاصله گرفته و به محدوده و گسترهای غیر وابسته، شاید شهودی و غیر عینی، تبدیل شود. اما در هر حال ناچار است که سبقهها و سابقههای واقعی رویداد را به مثابه ریشههای شکلگیری وقایعاش به همراه داشته باشد. در غیر اینصورت، نه غیر واقعی، که دست کم باورناپذیر یا غیر منطقی نشان میدهد.
مشکل میتوان ادعا کرد که هنرمند بدون آگاهی از واقعیت رویداد، میتواند انگیزهها، آمال و ارادهها را پیشبینی و باز آفرینی کند. منطقیتر به نظر میرسد اگر بگوییم که هنرمند در این عرصه دست کم با نزدیک شدن به حوزههایی از واقعیت ماجرا خواهد توانست روابط علی و معلولی محکمتر و مستدلتری را در رویداد هنری لحاظ کند؛ و شاید بهتر باشد بگوییم که دخیل شدن تجربیات هنرمند با تجربه واقعی رویداد-دست کم آشنایی و مواجهه این تجربیات- خروجیهای مفیدتر و درگیرکنندهتر- و در یک کلام - باورپذیرتری را نتیجه خواهد داد.
تئاتر دفاع مقدس چه در حوزه ادبیات نمایشی و چه در اجرا و تولید، مقید به بازنمایی واقعیت نیست. درست هم هست. که اگر قرار باشد تمامی آثار به هدف انتقال تجربه واقعی و عینی تولید و عرضه شوند این حوزه از تئاتر به سرعت تبدیل به محدودهای تکراری و بدون خلاقیت و جذابیت خواهد شد؛ مخاطبانش را دلزده خواهد کرد و از بین خواهد رفت.
تئاتر دفاع مقدس، در برخی موارد به درست یا به غلط از بازنمایی و کپی برداری فاصله گرفته و حتی شکلی کاملاً شهودی پیدا کرده است.
اما بحث ما درباره واقعیت هنر دفاع مقدس این است که هنرمند و هنرش باید فاصله و نزدیکی منطقی و قابل قبولی با واقعیت رویداد داشته باشند. شاید یک ایراد مهم و درست که به بسیاری از آثار تئاتری دفاع مقدس وارد است، این باشد که آثار مربوط به این تئاتر به واقعیت رویداد، انگیزههای واقعی، رویدادهای اصلی، واقعیت ارزشها، شخصیتهای واقعی، درگیریها و دغدغههای منطقی و... شبیه نیستند. یا اینکه دست کم نمیتوانند انعکاسی از این امور – به صورت واقعی و قابل قبول – باشند.
برخی از منتقدان تئاتر دفاع مقدس، امروزه معتقدند که این حوزه از تئاتر به واسطه فاصله گرفتن از امور واقعی به شدت ذهنی، شعار زده و ناشناخته شدهاند.
آدمها و شخصیتهای برخی از نمایشهای جنگ آن چنان از واقعیت دورانشان دور افتاده و در ذهنیت و فردیتشان همچون یک قهرمان مطلق فرو رفتهاند که چون قهرمانی در جزیرهای دور دیده میشوند و تماشاگرانشان را مجذوب نمیکنند.
"دلیل این آسیب چیست؟"
میتوان قبول کرد که همه آنها که در دوران جنگ تحمیلی با رویدادها و وقایع جنگ درگیر بودهاند و آن را از نزدیک تجربه کردهاند، وارد حوزه کار تئاتر نشدهاند. طبیعتاً تعداد اندکی از این افراد در حال حاضر در تئاتر کشور مشغول به کارند و البته همین اندک هنرمندان هم هستند که تئاتر دفاع مقدس را همچنان پویا و زنده نگاه داشتهاند.
دیگر آنکه متاسفانه ارتباط و انتقال تجربیات این دسته از هنرمندان به دلایل بسیار زیاد و مهمتر از همه به واسطه ساختار ضعیف تئاتر کشور-در همه حوزهها- با نسلهای بعدی و هنرمندان دیگر تئاتر تا به حال امکان پذیر نبوده است.
از طرف دیگر تا به حال کمتر حرکت و برنامهای برای نزدیک کردن هنرمندان، نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و... با عینیت و واقعیت رویداد صورت گرفته و انجام شده است. تصور کنید یک طراح صحنه جوان -مثلاً 27 ساله- خراسانی که شاهد هیچ برخورد و مواجههای با هیچ یک از رویدادهای جنگ تحمیلی نبوده و هیچ تجربه عینی و واقعی از وقایع دفاع مقدس نداشته، قرار است صحنهای مربوط به جنگ را طراحی کند!
حتی تئاتر اکسپرسیونیسم که به عنوان یک مکتب در مقابل واقعیت و عینیت قرار گرفته در بهترین و شکوفاترین دوران خود در پی تفسیر و تعبیر ذهنی واقعیت بوده و در واقع ذهنیتی مستقل را بر پایه واقعیتی تجربه شده بازنمایی و گزاره کرده است.
حالا چطور میتوان واقعیتی را–حتی از دریچه و زاویه نگاهی ذهنی بدون آشنایی با آن واقعیت نشان داد؟!
بنابراین یک هنرمند جوان تئاتر که در حوزه تئاتر دفاع مقدس کار میکند و شاید حتی تجربه مواجه شدن با خاطرات جنگ را هم نداشته چطور میتواند تجربهای را در این رابطه با مخاطبانش به اشتراک بگذارد؟
کافی است نگاهی کلی و گذرا به هنرمندان جوان جشنوارههای اخیر تئاتر دفاع مقدس، مقاومت، دفاع مقدس و... بیاندازیم. مطمئناً درصد بالای جوانان هنرمند فعال شرکت کننده در این جشنوارهها هنوز فرصت برخورد با تجربیات این چنین را نداشتهاند.
اما میتوان این فرصت را برای هنرمندان علاقهمند به فعالیت درحوزه تئاتر دفاع مقدس فراهم کرد!
برگزاری همایشها، گردهماییها، جلسات، کارگاهها و نشستهای مختلف و دعوت از کسانی که تجربه حضور در دوران و فعالیت در حوزه تئاتر-و حتی دیگر حوزههای مرتبط- را دارند و آشنا کردن هنرمندان جوان علاقهمند با تجربیات آنها شاید یکی از بهترین راهکارها برای آشنا کردن این هنرمندان با واقعیتهای مربوط به رویداد باشد.
اردوهای مختلف به مناطق جنگی با حضور رزمندگان جنگ، روایت خاطرات، نزدیک شدن به زندگی انسانهای درگیر شده با جنگ و... نیز مسلماً تجربیات بسیاری از هنرمندان علاقهمند به تئاتر دفاع مقدس را تقویت خواهد کرد.
پی نوشت:
1- نمایشنامه "در تنگنای خرابه" نوشته" محمدرضا بیگناه"
2- نمایشنامه "سه باور" نوشته "حمیدکرمی بروجنی"
3- نمایشنامه مروارید" نوشته "عبدالحی شماسی"
http://www.theater.ir/ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.theater.ir%2F)