PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهی به نمایش ”اگر شبی از شب‌های تهران مسافری” نوشته و کار ”علی شمس”



LaDy Ds DeMoNa
15th April 2010, 07:41 PM
(http://www.theater.ir/news.show/+29151#)

بازآفرینی و احیای زبان ایرانی

نگاهی به نمایش ”اگر شبی از شب‌های تهران مسافری” نوشته و کار ”علی شمس”



http://www.theater.ir/data/uploads/news/img/tb/29151_Y_mosafer14Apr10030906pm.jpg (http://www.theater.ir/data/uploads/news/img/29151_Y_mosafer14Apr10030906pm.jpg)
افسانه نوری: تأویل امروزین و نگاهی دوباره به یک متن می‌تواند راهی برای ایجاد ارتباطی نزدیک‌تر میان متنی قدیمی و مخاطب امروزین باشد. مخاطبی که شاید اطلاع چندانی از متن پایه نداشته و تنها بازخوانی و تأویل تازه را به عنوان مبنای ارتباط‌گیری خود و متن قرار دهد.

این موضوع بسیاری از افسانه‌ها و حکایات کهن را که به شکلی امروزین ارائه می‌شوند، در بر می‌گیرد. قصه‌هایی که سینه سینه نقل شده‌اند و در زمانه ما به شکل مکتوب نیز ارائه می‌شوند.
یکی از مشهورترین‌ها در این مجموعه، حکایات هزار و یک شب است که گرچه ممکن است مخاطبان حکایات آن بر تمام حکایات مسلط نباشند؛ اما شمه‌ای از هر حکایت یا داستانکی شبیه به برخی حکایات این کتاب را شنیده، خوانده و یا دیده‌اند. هزار و یک شب با قابلیت‌های داستانی متنوع و پیچیدگی‌های ساختاری که در برابر مخاطب قرار می‌دهد، نمونه قابل اعتنایی به عنوان اثری با قابلیت‌های تبدیل شدن به تکه درام‌های متنوع است. نمونه‌ای که اعتنا به آن می‌تواند به تولید اثری نمایشی هچون نمایش اگر "شبی از شب‌های تهران مسافری" بیانجامد.
شاید بسیاری از ما با داستان بنده‌ حاکمی که برای مهمانی به خانه‌ مردی می‌رود آشنا باشیم. بنده در هنگام غذا خوردن لقمه‌ای در گلویش گیر می‌کند و زن و شوهر میزبان به تصور مرگ او، جسدش را به جایی دیگر حواله می‌دهند و هر کس دیگری (در حکایت نانوا و کله پز و...) با جسد برخورد می‌کند به تصور آن که خود با حرکتی غیرعمد او را به قتل رسانده آن جنازه‌ بینوا را به جایی دیگر می‌اندازد. داستانی که در پایان با بیرون آوردن لقمه از گلوی مرد بیچاره پایان می‌یابد.
این داستان حکایتی است قدیمی که بر مبنای آن "علی شمس"، مخاطب را در برابر تأویلی تازه‌تر قرار می‌دهد. تأویلی که از ادبیات کهن وام گرفته و به شکلی امروزین به مخاطب ارائه می‌شود. شکلی که در آن گرچه زبان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌هاست؛ اما تا جایی در ساختار کلی اثر جای گرفته و با تار و پود آن تنیده شده که برخلاف بسیاری از نمایش‌هایی که با استفاده از زبان آرکائیک و تأکید بر آن، سوهان روح تماشاگر می‌شوند، ارتباطی مثبت و در راستای پیشرفت نمایش با مخاطب برقرار می‌کند. از این قرار می‌توان علی شمس را به عنوان نویسنده‌ای معرفی کرد که تکیه‌ او به زبان ایرانی و بازآفرینی و احیای زبانی که در عین فارسی بودن دراماتیک نیز هست، نه تنها باعث ایجاد فضایی کسالت‌آور در نمایش او نشده بلکه نشاط و شادابی تک‌تک صحنه‌ها و کارکرد ویژه‌ هر صحنه با زبان ویژه‌ همان صحنه در جهت پیشبرد داستان موثر و حتی تا حدودی غافلگیرکننده است.
زبانی که برای تک تک کاراکترها طراحی شده و در هر صحنه با توجه به ویژگی‌های کاراکترها و نیز اتمسفر حاکم بر آن صحنه پیش می‌رود تا جایی مسحور کننده است که مخاطب نمایش لحظه‌ای نیز به نامفهوم بودن یا غیر دراماتیک بودن و یا کسل کننده بودن زبان نمی‌اندیشد.
آنچه پایه داستان را می‌آفریند، اتفاقی نامتعارف است. اتفاقی که در حکایت اصلی نیز به عنوان نقطه‌ شروع داستانی چرخشی در نظر گرفته شده است. مردی به ظاهر می‌میرد و جسد او دست به دست می‌گردد تا دوباره با زنده شدن مرد وضعیت به شکل سابق بازمی‌گردد. این اتفاق نامتعارف آغازگر داستان نمایش "اگر شبی از شبهای تهران مسافری" نیز هست؛ اما با پیشرفت داستان، تفاوت‌های ساختار نمایش با ساختار حکایت مشهود می‌شود. تفاوت‌هایی که با جزئی‌ترین نشانه‌ها شکل می‌گیرند. نشانه‌هایی مثل صدای داش آکل که مرجان را در تاریکی شب صدا می‌زند و حضور شبح وار او که در صحنه‌های بعد به حضوری تعیین کننده تبدیل می‌شود و یا تقارن همه‌ اتفاقات بر روی صحنه با شب قتل "هر کی باش خان" که در طول دیالوگ‌های کاراکترها بارها نام او را شنیده و همین‌طور درباره‌ او در فاصله‌ بین صحنه‌ها می‌شنویم.
حضور داش آکل به عنوان نمونه‌ای از ادبیات معاصر که در دل خرده داستانک‌های کاراکترهای دیگر می‌رود و می‌آید به عنوان نخ اتصالی است که تک تک صحنه‌ها را به هم وصل می‌کند. این حضور از نقطه کمرنگی با فریادهای نیمه شب او آغاز شده و تا جایی پیش می‌رود که در پایان داستان به عنوان کاراکتری اصلی تکلیف پایان بندی داستان را مشخص می‌کند.
"داش آکل" در این نمایش کاراکتری است که حضورش همچون ترجیع بندی در شعری بلند تکرار می‌شود. این آمد و رفت را شاید در صدایی که درباره‌ "هرکی باش خان" حرف می‌زند نیز بیابیم. صدایی که در فاصله دو صحنه‌ متفاوت درباره‌ فضایل و داشته‌های "هر کی باش خان" حرف می‌زند و به علاوه عاری از طنز نیست. طنزی که در سرتاسر نمایش یکی از عناصر پایبندی مخاطب به تماشای نمایش تا پایان بدون احساس کسالت است. این طنز را چه در متن و چه در کارگردانی و شیوه‌ بازی بازیگران می‌توان جستجو کرد. کارگردانی گوناگون صحنه‌های متنوع و نیز بازی‌های متفاوت و قابل قبول تک تک بازیگران به تماشاگر فرصت می‌دهد تا در میان تمام آثاری که با ادعای ایرانی بودن تولید می‌شوند اثری را دنبال کند که بدون این ادعا می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند.
کاراکترهایی که هر کدام وجهی از روحیه و شخصیت ایرانی را نشان می‌دهند و با قرارگرفتن در کنار هم دنیایی کاملاً آشنا را در برابر مخاطب به نمایش در می‌آورند، در کنار موسیقی مناسب و طراحی صحنه کاربردی، نمایشی را به وجود می‌آورند که بی‌تردید یکی از ایرانی‌ترین نمایش‌های روی صحنه‌ تئاتر ماست.

منبع (http://www.theater.ir)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد