PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله خدايان يونان



AvAstiN
7th November 2008, 10:47 AM
يكي از زمينه هاي فكري كه تاثير تعيين كننده در ساختمان اجتماعي و روابط ميان انسانهاي هر جامعه داراست، مدل هاي - دقيق يا نا دقيق - ولي ايده آليزه شده از جوامع، طرز رفتار، افراد و شخصيت هائيست كه اعضا آن جامعه بيش از همه با آن آشنا هستند (مثال رفتار علي ابن ابوطالب در زمان خلافت خود).
بخشي از اين مدل ها آنهائي هستند كه انسان ها از طريق مذهب با آنها آشنا ميشوند. اين مدل ها كه در دوران كودكي در ذهن غالب مردم هر جامعه جا ميگيرند، در زير بناي فكري و اجتماعي بعدي انسان هاي مزبور نقش بازي مي كنند.
براي مثال در کشور ما ''خدا''، صفات، خصوصيات و قدر قدرتي او در اذهان مردم جاي خود را باز كرده است. شايد بتوان از اين طريق توضيح داد كه چرا پادشاهان ايران خود را با عنوان ''سايه خدا'' و ''ظل الله'' معرفي مي كردند. آنان مي خواستند از اين طريق خط موازي ميان قدرقدرتي و برتري هاي خود و قدرت و بر تري هاي ''خدا'' ترسيم كنند.

هدف نوشته زير آشنا ساختن خوانندگان با شخصيت هاي خدايان در يونان قديم و معرفي محتواي عميق اين افسانه هاست. در اين رابطه بسياري از نتيجه گيري هائي كه به شرائط امروز ايران مربوط ميشوند به عهده خود خواننده گذاشته ميشود.
اهميت شخصيت و موقعيت خدايان يونان در اينست كه جامعه يونان كه اين خدايان مورد پرستش آن بوده اند جامعه اي است كه به عنوان مهد اولين دموكراسي در تاريخ شناخته شده بشر بشمار ميرود. و چون تصوير بخشي از روابط اجتماعي آنروز يونان در وجود افسانه وار خدايان يونان منعكس است، شناختن اين افسانه ها به شناخت از درجه تكامل دموكراسي در جامعه يونان قديم كمك ميكند.

افسانه هاي يونان در رابطه متقابل با طرز زندگي و فكر مردم آن زمان يونان شكل گرفته اند. از يك طرف از طرز فكر، زندگي و نيازهاي اجتماعي مردم نشئت گرفته اند و از جانب ديگر اين افسانه ها (مانند هر ائين ديگري) خود بر زندگي اجتماعي، فردي و تنظيم روابط مردم تاثير داشته اند.
اگر قبول كنيم كه افسانه هاي يونان منعكس كننده جامعه و افكار مردم يونان در آن زمان است و همچنين اگر قبول كنيم كه موجوديت ''ولايت فقيه'' يا اصولا جمهوري اسلامي مطابق و يا حتي متاثر از روح و موازين اسلام و قرآن است به اين نتيجه مي رسيم كه مقايسه افسانه هاي يونان با اسلام بنوعي مقايسه جامعه يونان قديم با جامعه امروزي ايران است.

مقايسه هرم قدرت (هيرارشي) در اين افسانه ها با هيرارشي موجود در اسلام كه منعكس كننده طرز فكر عربستان در 1400 سال پيش است، ما را بار ديگر به اهميت تحقيقاتي كه در زمينه ''شيوه توليد آسيائي'' انجام مي گيرند توجه ميدهد.

افسانه هاي يونان بعدها در رم باستان و در ميان اقوام ژرمن با كم و بيش همان خصوصيات ولي با نام هاي ديگر وجود داشته اند كه نقش موثري در ساختمان فكري و اجتماعي اين اقوام و پس از آن تاثير عميق و انكار ناپذيري اصولا در طرز تفكر دموكراتيك در جامعه بشري بجاي گذاشته است.

چندخدائي

مردم در يونان قديم به توحيد (يك خدائي) اعتقاد نداشتند و خدايان متفاوتي را ميپرستيدند. منشا اصلي اين تصورات در يونان قديم و چگونگي دقيق پيدايش آن ناروشن است. شناخت امروزي از اين تصورات بيشتر متعلق به دوران هاي بعد هستند: اشعار هومر (Homer) كه حدود 900 سال قبل از ميلاد مسيح ميزيست و هزويد (Hesoid) كه حدود 700 سال قبل از ميلاد مسيح ميزيسته است از قديمي ترين نوشته هائي هستند كه البته تصورات دوران جديدتر را منعكس مي سازند. ظاهرا در سرائيدن افسانه هاي مزبور نه فقط اين دو شاعر و نويسنده بلكه نويسندگان، متفكرين و شاعران متعددي شركت داشته اند كه هر كدام به فراخور حال و زمان اين حق را براي خود قائل ميشدند كه (بجاي كاري كه امروز آنرا تاريخ نويسي مي گوئيم) در بسياري از موارد با حركت از شخصيت هاي تاريخي واقعي افسانه هاي مزبور را بال و پر داده و خود دانسته هائي به آنها اضافه كنند. به اين خاطر مرز بين واقعيت هاي تاريخي و افسانه ها در اين نوشته ها روشن نيست. اين مساله در شاهنامه فردوسي نيز به نوع خود وجود دارد.
خدايان يونان در المپ (Olymp) زندگي مي كردند و بهمين خاطر خدايان المپ نيز ناميده ميشوند. آنان كه عمر جاويدان دارند در قصرهائي كه هفائيستو (Hephaistos – شخصيت وي در زير توضيح داده خواهد شد) زندگي مي كنند. خوراك آنان خوراك خدايان و مشربه آنان مشربه خدايان است كه به آنها زندگي جاويد مي بخشد. برخلاف آنچه كه در اديان ديگر به خدايان نسبت داده ميشود، خدايان المپ قدرت بي پايان و لايزال ندارند و قدرت آنان توسط سرنوشت محدود است.

تقسيم قدرت ميان خدايان

در ميان خدايان يونان مرزهاي قدرت و مسئوليت ها تقسيم شده و مشخص است. هر خدائي در مورد مسائل مربوط به بخش خود اختيار تام دارد. حتي دخالت رئيس خدايان زئوس نسز در امور مربوط به ديگران حد معيني دارد. خود زئوس نيز همه كاره و هيچ كاره نيست. او نيز در بخش معيني مسئوليت خود را داراست. او حاكم جهان و خداي آسمان است. در ميان ابرها، رعد، برق، طوفان وباران ظاهر ميشود. بهمين جهت ستايش از او نيز بر فراز قله ها كه نزديك تر به آسمان ها هستند انجام مي گيرد. اما او خدا است و قدرت پيشگوئي دارد. او سرنوشت انسان ها را در ترازوي سرنوشت سبك و سنگين ميكند. او بر نظم اجتماعي انسان ها نظارت دارد و زوجات، خانواده ها، دولت، سوگند و حفظ حقوق ميهمانان را مراغب است. برخلاف آنچه كه در غالب اديان ديگر به خدا نسبت داده ميشود اصل عاري بودن از خطا و بهمين جهت مبري بودن از هرگونه مسئوليت در ميان خدايان يونان وجود ندارد. خدايان يونان نيز مانند انسان ها گرفتار احساسات، عواطف و خواسته هاي خويشند.
زئوس نيز گاه و بيگاه دچار خطا ميشود. او خود قانون مقدس خانواده را زير پا مي گذارد و براي همسر خود انگيزه حسادت ايجاد مي كند. تعداد فرزنداني كه الهه ها (خدايان زن) و انسان ها به او هديه كرده اند از شمار خارج است.
چون براي خدايان نيز احتمال ارتكاب خطا وجود دارد زمينه پيروي كور كورانه از اين انسان ها به مراتب كمتر از موقعي است كه خدايان مظهر كمال و عاري از كوچكترين خطا و مسئوليت ها تلقي شوند. انسان ها بخود اجازه ميدهند اعمال خدايان را نيز مورد بازرسي و بررسي قرار دهند و در مورد درست يا نادرست بودن اين اعمال نظر خود را داشته باشند.

تساوي خدايان زن و مرد

در ميان خدايان يونان الهه هاي زن همانقدر خدا و داراي قدرت هستند كه خدايان مرد. از همان حقوقي و وظائفي برخوردارند كه مردان هستند.
براي مثال هرا (Hera) خواهر و همسر زئوس است و بالاترين الهه زن در آسمان بشمار ميرود. هرا به عنوان خداي قوانين مقدس خانواده بر كار انسان ها و خدايان نظاره مي كند. او بخصوص در فكر حفاظت از شخصيت و حقوق زن است. سختي در طينت اوست. هفائيستوس پسر او مي لنگد زيرا كه مادر كه از زشتي او برافروخته بود او را از المپ به زمين پرتاب كرده است.
خدايان همه نوع صفت هاي زميني و انساني را دارا هستند. حسادت، كينه و نفرت در ميان خدايان يونان امري روزمره و عادي است. هرا سمت مشاوري زئوس را هم داراست اما به دليل حسادتش دائما عليه زئوس توطئه مي كند.

جايگاه هنر و علوم

زن ديگري كه در المپ از مهمترين خدايان بشمار ميرود پالاس آتنه (Pallasathene) است. او خداي عقل و مبارزه است. خدعه در جنگ و هوشياري را به دوستان خود مي آموزد. بهمين خاطر اوليس (Odysseus) كه مرد بسيار مخترع و متفكري است معشوقه اوست. آتنه با زين و برگ كامل جنگ از پيشاني زئوس زائيده شده است و مورد علاقه خاص اوست.
عشق طبيعي و همه جانبه نسبت به پديده هاي طبيعت و زيبائي هاي آن در ميان خدايان يونان مهار نشده است. اين خدايان هم از همه چيزهائي كه انسان ها لذت ميبرند لذت ميبرند و بهره مي گيرند. به خلوت نشيني، رياضت كشي و تارك دنيا شدن كه ميتواند خداياني عقده اي و در نهايت زورگو و طلبكار از آنها بار آورد در ميان آنان نيست.
پشتيباني از دانش بشري و ارج گذاشتن بر آن بطور واضحي در ميان خدايان يونان ديده ميشود. آتنه خود مخترع ني (فلوت)، خيش شخم زني، دستگاه بافندگي و كشتي است. او حافظ فنون، هنرها و علوم است. به اين خاطر بيش از همه شهرا هاي ديگر مردم آتن او را خداي خود مي دانند.
آپولون (آپولو Apollo) يكي از پسران زئوس است كه نتيجه رابطه او با لاتونا يكي يگر از الهه هاست. آپولون خداي نور (خورشيد)، خداي جوانان و خداي علم طبابت، خداي پيش گوئي برخلاف زئوس كه فقط قدرت پيشگوئي دارد)، خداي آهنگ ها، آوازها، رقص ها و هنر شاعري است. امواج تيركمان نقره اي آپولو براي زاهدان و تقوا كاران مرگ را آسان مي كند و بدكاران را به طرز ترس آوري مجازات مي نمايد. كما اينكه نيوب (Niobe) و يوناني ها را كه در صدد فتح ترويا بودند به طاعون مبتلا ميكند. آپولو همچنين مظهر آرامش و تعادل است. آرتميس (اسم لاتين اوديانا) خواهر دوقلوي آپولو خدايي جنگ ها و شكار است. تيردان او تيرهائي دارد كه خطا ناپذيرند. او باكره است و حافظ پاكيزگي و عفت. دختران قبل از ازدواج بر او نماز مي خوانند.

جايگاه عشق

آفروديت (Aphrodite - اسم لاتين او ونوس) خداي عشق است و از كف امواج درياها به دنيا آمده است. او زيباترين خدا ست. همسر هفائيسيتوس زشت رو و معشوقه آرس (Ares) خداي جنگ.
اهميت عشق در زندگي و افكار يونانيان قديم از تكيه اي كه در افسانه ها بر آن ميشود، روشن مي گردد. به توصيف زيباي زير از عشق توجه كنيم: آفروديت در كمربند خود نيروي معجزه آساي عشق را پنهان دارد. اروس (عشق – هوس Eros) كه با تيرهاي خود عشق را به آتش مي كشد پسر اوست.
آفروديت خداي بهار است. خداي باغها و گل ها. او همچنين بعنوان خداي كشتيراني مورد ستايش قرار مي گيرد.

جنگ و مرگ

آرس (اسم لاتين او مارس) خداي جنگ است. بار ديگر مي بينيم كه چگونه پديده هاي زندگي روزمره انسان آئين او را ساخته اند. غالب پديده هاي زندگي روز در يونان قديم در وجود خدايان منعكس اند. آرس از فرياد ستيز و داغي نبرد در صحنه هاي جنگ مسرور ميشود. او بذر مرگ و نابودي مي پراكند و عاشق ستيزه و خواست ستيزه جويانه است. همه خدايان و حتي زئوس پدر از او نفرت دارند. تنها اريس (Eris) خداي تفرقه افكني، آفروديت معشوقه او و هادس (Hades) كه در انتظار شبح مقتولين جنگ است دوست او هستند.

خدايان ديگر

آهنگر المپ هفائيسيتوس ( Hephaistos - اسم لاتين او ولكانوسVolkan به معني آتش فشان) است. خداي آتش يك آهنگر نيرومند است. او فلج و زشت اما بهمان نسبت قوي پنجه و خوش قلب است. اوست كه نيزه طلائي زئوس را ساخته و او را مسلح كرده است. او سازنده اولين دستگاه هاي اتوماتيك است. خدمتگذاراني از طلا و سه پايه هائي كه خود راه ميروند. او سازنده المپ است كه در آغاز كار گاه او بود. بعدها كارگاه او به غارهاي كوه اتنا منتقل ميشود.
پيغامبر: هرمس (Hermes اسم لاتين مركور) هم يكي از پسران زئوس است. او طبيعتي باهوش و چابك دارد. خبر آور خدايان است و با كفش هاي بالدار خود به سرعت در جهان در حركت است. هرمس خواب و خواب هاي قابل تعبير را به همراه ميآورد و ارواح را تا قعر زمين همراهي مي كند. به قوه فهم و درك عملي كه دارد به انسان ها ثروت مي بخشد، خداي راه ها، رفت و آمد، خداي تاجران و حتي دزدان و كلاهبرداران است.
خداي دريا ها: پوزيدون ( Poseidon - لاتين نپتون) خداي قدرتمند دريا هاست. نيزه سه سر او مد (عكس جزر) را باعث ميشود و طوفان ها را تحريك مي كند. او زمين را مي لرزاند و در ضمن خداي حافظ دريانوردي است. در تنگه هاي راه كورينت جشنهائي بر گزار ميشوند كه اوج آنها مسابقه كالسكه راني است. به اين دليل پوزيدون به عنوان خداي رام كننده اسبان نيز شناخته ميشود.
خداي شراب: ديونيوس ( Dyonyos باكوس). قبلا اشاره شد كه افسانه هاي يونان قديم مخلوق ذهن يك شاعر يا نويسنده نيست و احتمالا بخشي از اين داستان ها خود مردم بنا به احتياجات فكري، رواني و اجتماعي خود با شاخ و برگ دادن به اتفاقات و شخصيت هاي زمان خود ساخته اند و نويسندگان و شاعران زمان اين تصورات را باز شاخ و برگ بيشتري داده به رشته تحرير در آورده اند. براي مثال ديونيوس يا باكوس تازه پس از دوران هومر (900 سال قبل از ميلاد مسيح) به ميان خدايان يونان مي آيد. او خداي فراواني و بخصوص خداي شراب بود. قدرت او همانقدر كه به نشاط مي انجامد به تهور بيجا، سرعت در اسب دواني و حتي ديوانگي مي انجامد.
او با همراهان خود نيمفه ها (Nymphen – الهه هاي طبيعت كه در آبها و جنگل ها زندگي مي كردند) شياطين و ديگر منسوبين خدايان به سراسر جهان تا ليبي، مصر و هند مسافرت ميكرد تا نماز گزاري و پرورش درخت مو و ساختن شراب را ترويج دهد. پس از اينكه تمام جهان را به نماز گزاري خود جلب مي كند به المپ ميرود و در ميان دوازده خداي المپ به خدائي پذيرفته ميشود. الهه هستيا خواهر زئوس، حافظ آتش در اجاق خانه و دولت به نفع او در يك مجلس مهماني از سمت خود در المپ صرفنظر مي كند.

روابط ميان خدايان

قوانين هم در مورد خدايان و هم در مورد انسان ها صادقند. براي مثال هرا كه حافظ قوانين مقدس خانواده است هم بر كار انسان ها و هم بر كار خدايان نظاره دارد. اگر خدائي دچار خطا شود مجازات ميشود و اگر اين خطا بزرگ باشد خداي مزبور از خدائي خلع و به نيم خدا تبديل ميشود.
زئوس علي رغم برتري اش بر ديگر خدايان قادر مطلق نيست. تعظيم و بله قربان گوئي در ميان خدايان وجود ندارد و در افسانه هاي يونان به چشم نمي خورد.
در ميان خدايان يونان دموكراسي حاكم بود. دوازده خداي المپ جلسات بحث و مشاوره و تصميم گيري دارند. در اين جلسات هر خدا داراي يك راي است. اموري كه مربوط به همه خدايان است در مجلس خدايان طرح و
پس از بحث و مشاوره در مورد آن قضاوت و تصميم گيري ميشود. تصميمات مربوط به مجازات هاي شديد خدايان به اين جلسات مربوط مي شد. در آئين يونانيان بر خلاف آئين هاي ديگر خوبي كامل در يكطرف و بدي كامل در طرف ديگر (خدا و شيطان – اهورامزدا و اهريمن) – دوآليسم تفكر وجود نداشت. خوبي وبدي هر دو باهم بروز مي كردند و يك شخص معمولا درستكار ميتوانست در موارد متعددي نيز دچار اشتباه گردد. اين مساله كه در زندگي انسان كشيدن مرز روشن ميان خوبي ها و بدي ها غالبا بسيار مشكل است در فلسفه اين افسانه ها كاملا منعكس است.
انسان ها خود را با خدايان سر بسر مي دانستند و ''فاصله'' خدايان المپ با انسان ها به ''فاصله'' خدايان با مردم در اديان ديگر نبود. حتي يك خدا در جنگ مستقيما به نفع گروهي از انسان ها عليه ديگران شركت مي كرد. همچنين يك انسان ميتوانست با خدائي رابطه زناشوئي بر قرار سازد. از ازدواج يك خدا و يك انسان يك نيم خدا بدنيا مي آمد كه عمر جاودانه داشت.
اساس افسانه هاي يونان يك تئوري خشك و بي روح نبود بلكه يك زندگي شيرين، جوشان و سرشار از عشق و تحرك را در بر داشت. گوستاو شواب (1) پيدايش افسانه هاي يونان را چنين توضيح مي دهد: ''يونان قديم جامعه برده داري بود. فرهنگ آن فرهنگي بود كه برده داران برآن حاكم كرده بودند. هنگامي كه از ميان توده مردم كه اكثرا دهقان وابسته به زمين و بردگان بودند توده جديدي به نام ''انسان هاي آزاد'' يا ''انسان هاي ممتاز'' تشكل يافت، در ميان اين انسان هاي آزاد اعتقاد به خدايان مرسوم شد و از ميان اين خدايان خدايان المپ موجوديت خاصي يافتند''. بدين ترتيب قابل توضيح ميشود كه اين انسان ها (آنطور كه انگلس در كتاب منشا خانواده مي نويسد) حاضر نبودند بعنوان پليس و ژاندارم (نه براي حفظ امنيت بلكه - نگارنده) به عنوان وسيله زور و اعمال قدرت طبقات حاكم عليه طبقات ديگر بكار گرفته شوند و از قبول اين قبيل شغل ها سر باز ميزدند.
مدل فكري خدايان المپ متعلق به حدود سه هزار سال پيش است اما اين مدل هنوز نكات آموزنده بسياري دارد.
نسبت به دوران خود يونان جامعه شكوفائي بود. فلاسفه اي چون سقراط، افلاطون و ارسطو كه از اولين پايه گذاران علوم بشري هستند از اين جامعه بودند. اشعار و نوشته هائي كه از شاعران و نويسندگان اين جامعه به جاي مانده است شاهد شكوفائي و رونق علم، دانش و فلسفه در جامعه يونان هستند. در اين دوران اولين قانون اساسي به رشته تحرير در آمد و به آزمايش و اجرا گذاشته شد. اولين كوشش ها براي تدوين قوانين مدني، تعريف حق و عدالت انجام گرفت. قوانين مدني نسبتا پيچيده اي تدوين گرديد و به صورت اجرا در آمد.
بناها، نقاشي هاي روي ظروف و مجسمه هائي كه از اين دوران باقي هستند گواه رشد معماري و رونق علم و هنر در اين دورانند. جامعه يونان خود را جامعه اي بر مبناي دموكراسي مي دانست. اين دموكراسي چنان فرهنگي از خود براي بشر به جاي گذاشته است كه جوامع امروزي هنوز خود را متاثر از آن مي دانند. اين دموكراسي نبود كه بعد ها آتن را به نابودي كشانيد، بلكه برده داري كه كار شهروندان آزاد را تحقير مي كرد باعث نابودي آتن شد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد