PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روسيه و چالش پايدار تروريسم



Isengard
14th April 2010, 11:10 PM
برگرفته موسسه مطالعات ایران و اوراسیا
نويسنده: ايوان سوخوف، «ورميا نوواستي»

روسيه و چالش پايدار تروريسم

انفجارهاي اخير در متروي مسكو كه به كشته شدن حدود 40 نفر و زخمي شدن شمار بيشتري از مردم عادي انجاميد، يك بار ديگر خاطره جنگ چچن را براي مردم روسيه تداعي كرد. اين تحولات خشونت‌بار در حالي وقوع يافت كه مقامات امنيتي روسيه طي ماه‌هاي اخير در سطح گسترده‌اي بر افزايش سطح امنيت در سراسر روسيه به ويژه در قفقاز شمالي تأكيد كرده بودند. اين حوادث نشان داد كه جنگ با ‌شبه‌‌نظاميان ‌تنها ‌در ‌روستاها ‌و ‌قصبه‌‌هاي ‌دورافتادة ‌قفقاز شمالي ‌صورت ‌نمي‌‌گيرد و ‌اين جنگ مي‌تواند به شهرهاي به ظاهر امن روسيه نيز سرايت كرده و مردم ‌از ‌نزديك ‌و حتي ‌در ‌واگن‌هاي ‌متروي ‌مسكو ‌نيز شاهد ‌آن باشند.

طبق روال عادي در روز وقوع حادثة انفجار در متروي مسكو علاوه بر ابراز تسليت به خانواده‌‌هاي قربانيان انفجار، فرضيه‌هاي گوناگوني درباره علل وقوع اين حادثه از سوي مقامات و رسانه‌هاي مختلف بيان شد. به سان گذشته، نوك پيكان بيشتر اين گمانه‌زني به قفقاز شمالي و جنگجويان اين منطقه نشانه‌گيري شد. اما سئوالي كه اهميت حادثة انفجار در متروي مسكو و كشته شدن نزديك به 40 نفر در اين تحول را افزايش مي‌دهد، اين است كه نهادهاي امنيتي روسيه در قفقاز شمالي عمدتاً اقدام به سركوب و نابودي شبه‌نظاميان مسلح مي‌كنند، در حالي كه در مسكو مردم غير‌نظامي به قتل رسيده‌اند. به همين دليل بسياري از مردم و مسئولين ابراز اميدواري مي‌كنند كه تحقيقات در اين خصوص انجام شده و بانيان اين حوادث به اشد مجازات برسند.
اگر ‌فرضيه ‌دخالت جنگجويان قفقاز شمالي ‌در حادثة متروي مسكو درست ‌باشد، كه حسب شواهد اين چنين است، ‌اين ‌امر ‌يك ‌بار ‌ديگر ‌نشان ‌‌مي‌دهد ‌كه ‌مسأله ‌قفقاز ‌هنوز حل ‌نشده ‌است. ‌لذا آن‌هايي ‌كه ‌گزارش‌‌هاي ‌تلويزيوني ‌درباره ‌برقراري ‌صلح ‌و ‌ثبات ‌در ‌اين منطقه ‌را ‌باور ‌مي‌كنند ‌و ‌حاضر ‌نيستند ‌پيرامون واقعيات ‌پيچيده ‌قفقاز شمالي ‌بيشتر تحقيق ‌كنند، ‌بايد ‌واقعيت پايداري تنش‌ها در قفقاز شمالي ‌را بهتر ‌بفهمند. ‌38 ‌نفر ‌از ‌مردم ‌عادي ‌دوشنبه ‌صبح ‌به سمت ‌محل ‌كار ‌خود ‌حركت ‌كردند، اما ‌سر ‌از ‌جبهه جنگ ‌در ‌آورده ‌و ‌كشته ‌شدند. ‌در اين ميان، تنها ‌كسي ‌مي‌تواند ‌اين ‌حادثه ‌را ‌غيرمنتظره ‌بداند ‌كه ‌زير ‌تأثير ‌تبليغات ‌رسمي ‌درباره ‌برقراري ‌صلح ‌در ‌قفقاز شمالي، ‌عادت ‌به ‌تفسير واقع‌بينانة ‌اوضاع اين منطقه ‌را ‌ترك ‌كرده ‌باشد.
واقع امر آن است كه هر ‌كشوري ‌كه ‌در ‌خاك ‌آن ‌اسلام ‌مسلح ‌راديكال ‌وجود ‌دارد، ‌بايد ‌هميشه ‌براي ‌اين ‌گونه ‌حوادث ‌آمادگي ‌داشته ‌باشد و ‌متأسفانه، ‌روسيه ‌از ‌اين دست ‌كشورها است. ‌اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه ‌افكار ‌عمومي ‌اين كشور ‌تا ‌حدود زيادي زير تأثير ‌گزارش‌هاي ‌روزمره ‌رسانه‌هاي دولتي درباره ‌پيروزي ‌نظم ‌حقوقي ‌در ‌قفقاز شمالي ‌قرار گرفته ‌و هم‌زمان ‌از ‌خبرهاي ‌منفي واصل شده ‌از ‌اين ‌منطقه ‌خسته ‌شده‌اند. اما آنها روز ‌دوشنبه ‌با ‌تعجب ‌فهميدند ‌كه روسيه ‌هنوز ‌در ‌حال ‌جنگ ‌است.
اين حوادث نشان داد كه ‌درگيري‌‌ نيروهاي امنيتي، ‌نظامي ‌و ‌انتظامي روسيه ‌با ‌شبه‌‌نظاميان ‌تنها ‌در ‌روستاها ‌و ‌قصبه‌‌هاي ‌دورافتادة ‌قفقاز شمالي ‌صورت ‌نمي‌‌گيرد. ‌اين حوادث مجدداً نشان داد ‌كه ‌اين جنگ مي‌تواند به شهرهاي به ظاهر امن روسيه نيز سرايت كرده و مردم ‌از ‌نزديك ‌و حتي ‌در ‌واگن‌هاي ‌متروي ‌مسكو ‌نيز نظاره‌گر ‌آن باشند. به اين اعتبار، مسئله‌اي كه پيش از هرچيز در خصوص اين تحولات خونين به ذهن متبادر مي‌شود اين است كه ‌اقداماتي ‌كه ‌طي ‌6 ‌سال ‌اخير براي مهار و حذف خشونت‌ها در روسيه ‌اتخاذ و انجام ‌شده، ‌كافي ‌نبوده است. جالب تأمل اينكه ‌ادارات امنيتي اين كشور طي ‌چند ‌هفتة پيش از انفجارهاي مسكو در سطح گسترده‌اي اقدام به ‌تبليغ برخي دستاوردهاي امنيتي در قفقاز شمالي كرده بودند، اما همان طور كه اشاره شد، اين انفجارها به وضوح نشان داد كه آنها در انجام مسئوليت‌هاي خود آنچنان كه ادعا مي‌كنند موفق نبوده‌اند.
بايد توجه داشت كه كشتن ‌سعيد ‌بوريات ‌يا ‌انزور ‌‌ست‌ميروف ‌(از رهبران جنگجويان قفقاز شمالي) تنها ‌تا ‌زماني ‌مي‌‌تواند ‌پيروزي ‌محسوب شود ‌كه ‌‌مرگ ‌آن‌ها ‌سبب نشود ‌كه جنگجوي ‌انتحاري ديگري ‌به ‌متروي ‌مسكو فرستاده شود ‌تا ‌ده‌ها ‌نفر ‌از ‌كساني ‌كه ‌با ‌حوادث ‌قفقاز شمالي ‌ارتباطي ‌ندارند را ‌به ‌قتل ‌برساند. ‌‌واقعيت ‌اين ‌است ‌كه ‌فاصلة ‌مسكو ‌تا ‌قفقاز شمالي آنچنان كه تصور مي‌شود زياد نيست و اين در حالي است كه ‌اكثر ‌شهروندان روسيه ‌از ‌تحولات ‌در ‌اين ‌منطقه ‌اطلاع ‌چنداني ‌ندارند.
در اين ميان، آنچه ‌كه ‌اعمال خشونت‌بار‌ در ‌متروي ‌مسكو ‌را ‌وحشتناك ‌و ‌ترسناك ‌ساخته، ‌حالت ‌ساكت ‌آن ‌است. به اين معنا كه ‌جنگجويان ‌انتحاري ‌بدون ‌طرح ‌هيچ ‌درخواستي خود را ‌منفجر كرده‌اند. ادارات امنيتي روسيه ‌طي ‌چند ‌سال ‌اخير ‌مرتباً اخباري ‌در زمينه ‌نابودي ‌رهبران ‌نيروها و شبه‌نظاميان ‌مخفي ‌قفقازي منتشر كرده‌اند ‌و به واقع ‌تا ‌كنون ‌بيشتر ‌كساني ‌كه از آنها به عنوان رهبران شبه‌نظاميان ياد مي‌شده و ‌كمابيش ‌معروف ‌بوده‌اند، به دست نيروهاي ويژه روسيه كشته شده‌اند. ‌اما تكرار حوادث خشونت‌بار به وضوح نشان داده كه نابودي اين افراد ‌گره‌گشاي ‌همه ‌مسايل ‌نيست. ‌بلكه به جاي ‌آن‌ها ‌افراد ‌ديگري ‌آمده‌ و ‌عمليات ‌در ‌مركز ‌مسكو ‌را ‌برنامه‌‌ريزي ‌و ‌اجرا ‌كرده‌اند.

Isengard
14th April 2010, 11:12 PM
حوادث اخير مسكو در حالي اتفاق افتاد كه بيشتر مردم و نهادهاي امنيتي روسيه بر اين گمان بودند كه ‌پس ‌از ‌حوادث ‌خشونت‌بار در ‌تئاتر ‌مسكو، ‌در ‌ايستگاه‌‌هاي ‌مترو ‌«آوتوزاودس‌كايا» ‌و ‌«ريژس‌كايا» ‌و نيز ‌سقوط ‌دو ‌هواپيماي مسافربري، ‌‌امكان ‌تكرار ‌اين حوادث ‌‌كاملاً ‌منتفي ‌است. اما اين حوادث نشان داد كه ‌تور ‌امنيتي ‌كه ‌سرويس‌هاي ‌ويژه ‌با ‌حمايت ‌همه‌جانبه ‌دولت ‌طي ‌ده ‌سال ‌اخير ‌تنيده‌اند، ‌سوراخ‌هاي ‌زيادي ‌دارد و صرف ‌ميلياردها ‌روبل ‌از ‌بودجه ‌كشور ‌كافي ‌نبود تا ‌حد‌اقل ‌امنيت ‌پايتخت ‌تضمين ‌شود.
در ‌اين ‌شرايط درخواست ‌استعفاي ‌مسئولين مرتبط به اتهام عدم كفايت، اقدامي ‌طبيعي ‌به ‌نظر ‌مي‌‌رسد. اما بايد توجه داشت كه ‌اگر تغييراتي در نهادهاي امنيتي صورت گيرد و از جمله ‌اين ‌افراد ‌از ‌مقامات ‌خود ‌بركنار ‌شوند، ‌اين ‌امر ‌به ‌معني پيروزي جنگ‌جويان و ‌اجراي ‌خواست‌هاي ‌آنها ‌خواهد ‌بود. ‌لذا به نظر مي‌رسد كساني ‌كه ‌بر ‌استعفاي ‌مسئولين ‌تأكيد ‌مي‌‌كنند، در واقع ‌اوضاع ‌كشور ‌را ‌بي‌‌ثبات ‌كرده ‌و ‌همان خواسته‌هاي ‌شبه‌‌نظاميان ‌را تكرار مي‌كنند.
افزون بر اين بايد خاطر نشان ساخت كه ‌مقامات ‌رسمي در حالي بر ‌يكپارچگي ‌جامعه ‌در ‌برابر ‌تروريست‌ها ‌تأكيد ‌مي‌كنند كه تحقق اين امر ‌در ‌شرايط حاضر ‌به نحو ملموسي ‌دشوار ‌‌شده است. ‌از ‌جمله مهم‌ترين چالش‌ها در راستا اين است كه ‌در ‌نتيجه ‌تبليغات ‌هدفمند ‌چندين ‌سالة اخير كرملين در خصوص برقراري نظم و ثبات در قفقاز شمالي، ‌كمتر ‌كسي باور مي‌كند كه به واقع چه تحولاتي ‌در اين منطقه در جريان است. لذا مردم دقيقاً نمي‌توانند بفهمند كه در برابر چه دشمني بايد متحد شوند.
قفقاز شمالي ‌مدت‌هاست ‌كه ‌به ‌صحنه ‌جنگ ‌فشرده و فرسايشي ‌تبديل ‌شده و ‌اين ‌جنگ ‌با ‌جنگ ‌سال‌هاي ‌1996-1994 ‌در ‌چچن تفاوت دارد. ‌در ‌آن ‌زمان ‌يك ‌گروه ‌قومي براي ‌استقلال ‌از ‌فدراسيون ‌روسيه ‌مبارزه ‌مي‌‌كرد، اما ‌اكنون ‌شبه‌‌نظاميان ‌نه ‌جمهوري ‌مستقل ‌چچن، ‌بلكه برپايي ‌امارت ديني ‌قفقاز ‌را هدف‌گذاري كرده‌اند. ‌لذا اگر ‌مردم روسيه ‌تنها به ‌تبليغات ‌رسمي دولت اكتفا نمي‌كردند، ‌مي‌‌توانستند پيام‌هاي ‌دوكو ‌عمروف ‌كه ‌خود ‌را ‌امير ‌قفقاز ‌اعلام ‌كرده ‌و ‌مرتباً ‌خبر از تمايل خود به آزادسازي ‌مناطق ‌كراسنودار ‌و ‌س‌تاوروپول از ‌اشغال ‌روس‌ها مي‌داد را بشنوند. علاوه بر اين، شمار ‌همفكران عمروف ‌تا چندين برابر افزايش يافته و ‌آن‌ها ‌حاضرند ‌در ‌سراسر ‌خاك ‌دشمن ‌و ‌از ‌جمله ‌در ‌متروي ‌مسكو ‌وارد ‌نبرد ‌شوند.
اما‌ حقيقت‌ آن است كه ‌طرفداران ‌دوكو ‌عمروف ‌اقليت ‌مطلق ‌مردم ‌منطقه ‌را ‌تشكيل ‌مي‌‌دهند. ‌بخش ‌اعظم ‌ساكنان ‌قفقاز شمالي ‌مي‌‌خواهند ‌در ‌روسيه ‌دمكراتيك و بدون ‌مذهب‌سالاري ‌زندگي ‌كنند، ‌كودكان ‌خود ‌را ‌بزرگ ‌كنند ‌و ‌درآمد ‌خوبي ‌داشته ‌باشند. ‌هرچند آنها به اقدامات دولت فدرال به ويژه نهادهاي امنيتي در اين منطقه انتقادهاي زيادي دارند، اما به واقع ‌نمي‌‌خواهند ‌در اين منطقه امارت ‌قفقاز را برپا كنند.
چندي پيش ‌نوردي ‌نوحاجي‌يِف، ‌نمانده ‌حقوق ‌بشر ‌جمهوري ‌چچن درخواست كرد ‌كه عنوان ‌تروريست‌ ‌انتحاري ‌به ‌مناطق، ‌اقوام ‌و ‌مذاهب ‌مشخص ‌نسبت ‌داده ‌نشود. ‌نقطه‌‌نظر ‌او ‌قابل ‌درك ‌است، ‌زيرا ‌رسماً ‌پنداشته ‌مي‌شود ‌كه ‌اسلام ‌دين ‌صلح ‌است ‌و ‌اينكه ‌تنها ‌«شياطين» غيرمعتقد سلاح به دست ‌گرفته ‌و ‌در ‌راه ‌امارت ‌قفقاز ‌مي‌‌جنگند. ‌بنا‌‌بر‌اين، ‌درست ‌نيست ‌كه ‌يك ‌گروه ‌قومي ‌يا ‌تمام ‌منطقه ‌قفقاز ‌به ‌خاطر ‌جنايت ‌چند ‌نفر ‌متهم ‌شوند.
با اين وجود، ‌نمي‌‌توان ‌اين ‌واقعيت ‌را به طور كامل ‌نفي ‌كرد ‌كه ‌در ‌قفقاز شمالي يك ‌جنگ واقعي ‌ديني ‌ساري ‌و ‌جاري ‌است. ‌رمضان ‌قديروف، ‌رئيس ‌جمهور ‌چچن ‌و ‌اطرافيان ‌او ‌بهتر ‌از ‌همه ‌اين ‌واقعيت ‌را ‌مي‌‌دانند، ‌زيرا ‌در ‌سال ‌1999 ‌خانواده ‌او ‌با ‌كساني ‌وارد ‌جنگ ‌شد ‌كه ‌مي‌‌خواستند ‌در ‌چچن ‌يك ‌اسلام ‌غير‌‌سنتي ‌را گسترش دهند. ‌خود ‌قديروف ‌بارها ‌اعلام ‌كرده ‌كه ‌در ‌اين ‌جنگ ‌صدها ‌نفر ‌از اقوام ‌و ‌دوستان ‌خود ‌را ‌از ‌دست ‌داده ‌است.

Isengard
14th April 2010, 11:13 PM
مسأله ‌اين ‌است ‌كه ‌كمتر ‌كسي ‌از ‌جزئيات ‌ظريف ‌جنگ ‌ديني در قفقاز شمالي ‌اطلاع ‌دارد. ‌اكثر ‌مردم روسيه ‌عامل ‌انفجارهاي متروي مسكو، ‌را نه ‌گروهي ‌از ‌افراطيون، ‌بلكه ‌همه ‌ساكنان ‌قفقاز شمالي مي‌دانند و آنها را با عنوان ‌تروريست ‌خطاب مي‌كنند. ‌به تبع اين تحولات مردم ‌روسيه ‌دعوت‌ ‌شخصيت‌هاي ‌رسمي ‌قفقاز شمالي ‌به ‌تسامح ‌قومي و مذهبي ‌را ‌دروغ ‌ناراحت‌كننده‌اي ‌تلقي ‌مي‌كنند كه تنها در پي به فراموشي سپردن جنايت مسكو است.
در اين شرايط، ‌هر ‌اقدام سركوب‌كننده از سوي دولت در قبال مردم قفقاز حتي تضييع ‌حقوق اساسي آنها ‌مورد ‌تأييد ‌همگاني ‌قرار ‌خواهد ‌گرفت. ‌اما بايد به اين مهم توجه داشت كه ‌همين ‌طرز ‌تفكر ‌راه ‌را ‌براي ‌تجزيه ‌كشور ‌(حد‌اقل ‌از ‌نظر ‌اجتماعي ‌و ‌اخلاقي) ‌ ‌هموار ‌خواهد كرد. ‌با اين ملاحظة، تشديد ‌تسامح‌ناپذيري ‌قومي ‌و ‌مذهبي در بين مردم روسيه ‌اجتناب‌ناپذير ‌به نظر مي‌رسد. ‌بديهي ‌است ‌كه ‌مردم ‌عادي ‌سعي ‌خواهند ‌كرد ‌كمتر ‌با ‌قفقازي‌‌ها ‌و ‌مسلمانان ‌در ‌تماس ‌باشند، ‌ممكن ‌است ‌از ‌آن‌ها ‌بترسند ‌و ‌حتي ‌آن‌ها ‌را ‌تعقيب كرده و با آنها درگير شوند. اما بايد توجه داشت كه ‌صرف‌‌نظر ‌از ‌اينكه ‌چه ‌كسي حامي اصلي ‌اين ‌اعمال ‌تروريستي ‌است، ‌اگر ‌دامنه ‌عدم ‌تسامح در روسيه ‌گسترش ‌يابد، ‌عواقب ‌آن ‌از ‌انفجار ‌روز ‌دوشنبه سياه در مسكو ‌شديدتر ‌خواهد ‌بود. ‌
با اين ملاحظه، شكي نيست ‌كه ‌اگر ‌سئوال ‌درباره ‌جدايي ‌قفقاز شمالي از فدراسيون روسيه ‌به ‌همه‌پرسي ‌گذاشته ‌شود، ‌بسياري ‌از ‌آن‌هايي ‌كه ‌در ‌اين ‌منطقه ‌زندگي ‌نمي‌‌كنند، ‌پاسخ ‌مثبت ‌خواهند ‌داد. ‌به ‌طور ‌طبيعي، ‌انديشه ‌«ديوار ‌حايل» ‌در ‌شرايطي ‌به ‌ذهن ‌مردم ‌خطور ‌مي‌كند ‌كه آنها از ‌تلاش‌هاي ‌چندين ‌ساله ‌نظاميان ‌و ‌سرويس‌‌هاي ‌ويژه براي تأمين امنيت خود مأيوس شده باشند. اما بايد توجه داشت كه در صورت منزوي كردن قفقاز شمالي، ‌در ‌آن ‌سوي «ديوار حائل» ‌صدها ‌هزار ‌روس، ‌بي‌‌سرپرست ‌باقي ‌خواهند ‌ماند. ‌حتي ‌آوارگان ‌روسي ‌كه ‌اوايل ‌سال‌هاي ‌1990 ‌قفقاز ‌را ‌ترك ‌كرده‌ و ‌هنوز ‌خارج از موطن خود و در شرايط بسيار بد ‌زندگي ‌مي‌كنند، با ‌دشمني هرچه بيشتر ‌مردم ‌محلي ‌روبرو ‌مي‌شوند. اين در حالي است كه همان طور كه اشاره شد، ‌اكثر ‌ساكنان ‌بومي ‌قفقاز ‌مخالف ‌جدايي از فدراسيون روسيه ‌هستند ‌و ‌رابطه‌اي با جنگجويان ندارند.
در تجربه جهاني مقابله با تروريسم و خشونت‌هاي قومي، سياسي و مذهبي، روش‌هاي متفاوتي مشاهده مي‌شود. در اين زمينه، دولت‌ها قبل از همه به زور متوسل مي‌شوند، اما اين تجربه نشان داده كه سياست فقط سطح خشونت متقابل را بالا ‌برده است. گاهي دولت‌ها اقدام به منزوي كردن تروريست‌ها كرده‌ و هم‌زمان به بهانة تأمين امنيت بيشتر حقوق دموكراتيك ساير شهروندان را محدود كرده‌اند. در اين ميان، منزوي كردن ترويست‌ها به معني تجزيه بوده است.
به هر تقدير، هرگونه ادعاي افزايش سطح امنيت از سوي نهادهاي امنيتي روسيه، در شرايطي كه مي‌‌توان با پرداخت 100 روبل هر گونه مشكل با پليس را حل كرد، دروغي بيش نيست. در اين شرايط، تنها خود جامعة روسيه مي‌‌تواند از امنيت خود دفاع كند، اما واقعيت اين است كه اين جامعه به خواب رفته و جالب تأمل اينكه مقامات كرملين هر گونه تلاش آن براي بيداري را خطري جدي‌تر از انفجارهاي تروريستي در متروي مسكو تلقي مي‌‌‌كنند. به عنوان مثال مي‌‌توان به فراواني نيروهاي پليس در نزديكي ايستگاه متروي «ماياكوفس‌كايا» در روزهاي برگزاري ميتينگ مخالفان در حالي اشاره كرد كه به وضوح شمار مخالفان از تعداد نيروهاي پليس كمتر بود.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد