PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رویکرد شش‌سیگما



ریپورتر
13th April 2010, 10:56 AM
رویکرد شش‌سیگما






شش‌سیگما یك‌ روش‌شناسی جامع‌ بهبود اثربخش‌ سازمانی‌ است‌ كه‌ در درون‌ خود از ساختار ، برنامه‌ و ابزارهای‌ توانمند مدیریت‌ كیفیت‌ برخوردار است . رویكرد شش‌سیگما كاهش‌ مشخص‌ كلیه‌ خطاهای‌ سازمان‌ و رسیدن‌ به‌ سطح‌ شش‌سیگما در خطاست . در این‌ رابطه‌ لازم است به‌ نكات‌ ذیل‌ اشاره‌ نمود :
1- شش‌سیگما در واقع‌ معرف‌ روش‌شناسی‌ سیگماهاست. این‌ به‌ آن‌ معناست‌ كه‌ شش‌سیگما یك‌ هدف‌ مشخص‌ است‌ كه‌ بایستی‌ از مراحل‌ و سطوح‌ قبلی‌ سیگماها بگذرد . برای‌ سازمانی‌ كه‌ رویكرد فوق‌ را دنبال‌ می‌كند ابتدا ورود به‌ حوزه‌ سیگماها و تعیین‌ وضعیت‌ موجود و سپس‌ طی‌ مراحل‌ بهبود تا رسیدن‌ نهایی‌ به‌ سطح 3.4 خطا در میلیون‌ فرصت برنامه‌ریزی‌ می‌گردد . به‌طورمثال ، موتورولا زمانیكه‌ در سطح ‌6200 خطا در میلیون‌ فرصت قرار داشت‌ برنامه‌های‌ خود را برای‌ رسیدن‌ به‌ سطح‌ شش‌سیگما تدوین‌ نمود .
2- منظور از كاهش‌ خطا در سازمان‌ كاهش‌ خطا در فرایندها است. در واقع‌ محور بررسی‌ و تحلیلها در شش‌سیگما فرایند است‌ و نه‌ افراد . بنابر نگرش‌ نوین‌ مدیریت‌ كیفیت‌ ، سازمان‌ مجموعه‌ای‌ از فرایندهاییست‌ كه‌ هدف‌ آنها ایجاد ارزش برای‌ مشتری‌ می‌باشد . تمركز سازمان‌ برای‌ كشاندن‌ سطح‌ خطای‌ كل‌ به‌ سطح‌ شش‌سیگما با تمركز بر فرایندها آغاز می‌گردد ، لذا تدوین‌ فرایندهای‌ واقعی‌ اصلی‌ از اهمیت‌ ویژه‌ برخوردار است .
3- رویكرد شش‌سیگما برای‌ شناسایی‌ و حذف‌ خطا در فرایندها در چرخه DMAIC صورت‌ می‌گیرد. ‌فرایند تعریف‌ تا كاهش‌ خطا در شش سیگما در چرخه DMAIC شكل‌ می‌گیرد . این‌ چرخه‌ را می‌توان‌ چرخه‌ بهبود اثربخش در شش‌سیگما دانست ؛ از لحاظ‌ مفهومی‌ می‌توان‌ این‌ چرخه‌ را با چرخه‌های‌ بهبود Plan.Do.Check.Act:Shewhart)PDCA) و PlanStudy.Do.Acteming)PSDA) هم‌جهت‌ دانست‌ اما در DMAIC یك‌ چرخه‌ كاهش‌ خطای‌ بسیار عملیاتی‌ و مبتنی‌ بر پایش‌ دقیق‌ اجرا می‌گردد . چرخه DMAIC به‌ ترتیب‌ از حرف‌ اول‌ واژگان‌ Define (تعریف) ، Measure (اندازه‌گیری) ، Analyze (تحلیل) ، Improve (بهبود) و Control (كنترل)‌ تشكیل‌ شده‌ است .
1- تعریف : تیم شش‌سیگمای سازمان پروژه‌ای مناسب را بر اساس شركت ، نیازهای مشتریان و بازخورد تعریف می‌كند .
2- اندازه‌گیری : شناسایی فرایندهای كلیدی درون سازمانی تاثیر‌گذار بر ویژگیهای كلیدی كیفیت و ارزیابی میزان خطاهای مرتبط با هر فرایند در این مرحله انجام می گیرد .
3- تجزیه‌وتحلیل : تیم شش سیگما بررسی علل وقوع خطاها و نواقص را در این مرحله بررسی می‌كند و سپس به شناسایی تغییرات كلیدی می‌پردازد .
4- بهبود : در این مرحله تغییرات كلیدی و اثرات آن بر ویژگیهای اصلی كیفیت به ارزش عددی تبدیل می‌شود ؛ همچنین تیم شش سیگما حداكثر طیف قابل قبول تغییرات كلیدی را تعیین می‌كند و در عین حال نظامی را برای سنجش انحرافات و تغییرات كلیدی طراحی می‌نماید .
۵- كنترل : تدوین سازوكارهای نظارتی كه پایداری تغییرات كلیدی در طیفی قابل قبول را تضمین نماید از طریق استقرار نظام سنجش ، در این مرحله موردتوجه قرار می‌گیرد .
در تشریح این چرخه باید گفت كه هرگونه‌ كاهش‌ خطایی‌ از تعریف (Define) صحیح‌ آغاز می‌گردد . ‌اندازه‌گیری‌ در روش‌شناسی‌ چرخه DMAIC پس‌ از موضوع‌ تعریف ، تاكید شش‌سیگما را برای‌ تبیین‌ وضعیت‌ موجود در راستای‌ تغییر (بهبود) آن‌ نشان‌ می‌دهد . اندازه‌گیری‌ به‌ شكل‌گیری‌ و تشخیص‌ جریان‌ اطلاعات‌ در فرایند منجر می‌گردد و می‌تواند سطح‌ خطاها و روند و در یك‌ سطح‌ بالاتر ، اولویت‌ آنها را مشخص‌ كند . ‌تحلیل‌ با استفاده‌ از اطلاعات‌ قسمت‌ قبل‌ به‌ ریشه‌یابی‌ عوامل‌ بروز خطا در فرایند خواهد پرداخت ؛ یكی‌ از خطاهای‌ رایج‌ در سازمانها ، عدم‌ تشخیص‌ عوامل‌ و ریشه‌های‌ اصلی‌ خطاهاست . بهبود مرحله‌ای‌ است كه‌ در آن‌ پاسخهای‌ لازم‌ به‌ سوالهای‌ مطرح‌ شده‌ در مراحل‌ قبل‌ ، شكل‌ می‌گیرد . كاهش‌ خطا به‌ سمت‌ اهداف‌ تدوین‌ شده‌ سنجش‌ نتایج‌ اولیه‌ پس‌ از اعمال‌ روشهای‌ بهبود مربوط‌ به‌ این‌ مرحله‌ خواهد بود . ‌كنترل‌ را می‌توان‌ مرحله‌ای‌ در تداوم‌ و تثبیت‌ بهبود دانست . در مرحله‌ قبل‌ سنجش‌ كامل‌ عملكرد در ابتدا و انتهای‌ مرحله‌ صورت‌ می‌گیرد ؛ مرحله‌ كنترل‌ را می‌توان‌ ادامه‌ مرحله‌ بهبود تا حصول‌ اطمینان‌ از اثربخشی‌ آن‌ برای‌ ورود به‌ چرخه‌ بعدی‌ دانست . در مرحله‌ كنترل‌ ، مستندات‌ جدیدی‌ از نتایج‌ ایجادشده‌ و یادگیریهای ‌مراحل‌ قبل‌ در حافظه‌ سازمانی‌ برای‌ عملیات‌ بعدی‌ جاگذاری‌ خواهد شد .
‌این مراحل‌ پنجگانه‌ با كمك‌ ابزار و فنون‌ متناسب‌ صورت‌ می‌گیرد . آنچه‌ كه‌ قابلیت‌ كلیدی‌ شش‌سیگما در چرخه‌ DMAIC نسبت‌ به‌ رویكردهای‌ كلاسیك‌ بهبود است‌ را می‌توان‌ به‌ صورت‌ زیر خلاصه‌ كرد :
1- روش‌شناسی‌ اثربخش‌ شش‌سیگما در چرخش‌ حلقه DMAIC به‌گونه‌ای‌ عمل‌ می‌كند كه‌ حصول‌ نتایج‌ مشخص‌ و اندازه‌گیری‌ شدة‌ ارتقا سطح‌ سیگمای‌ فرایند ، از قابلیت‌ اطمینان‌ بسیار بالایی‌ برخوردار باشد . این‌ عملكرد در مدیریت‌ كیفیت‌ كلاسیك‌ در تاكید بر مفاهیم‌ كیفی‌ كمی‌‌شده‌ و عمدتا در فعالیتها و نه‌ نتایج‌ نسبت‌ به‌ شش‌سیگما كمرنگ‌ است .
2- ابزار و فنون‌ در شش‌سیگما عمدتا همان‌ فنون‌ مدیریت‌ كیفیت‌ هستند با این‌ تفاوت‌ كه‌ بهره‌گیری‌ آنها در قالب‌ یك‌ رویكرد وحدت‌یافته‌ به‌ سینرژی‌ لازم‌ منجر می‌گردد .
3- كثرت‌ ابزار و فنون‌ در شش‌سیگما به‌ تكثر در برنامه‌های‌ بهبود و در نتیجه‌ عدم‌ حصول‌ نتایج‌ نهایی‌ قابل‌ قبول‌ منجر نمی‌گردد . موضوعی‌ كه‌ بسیاری‌ از سازمانهای با رویكردهای‌ دیگر ، درگیر آن‌ هستند .
(σ شش سیگما (6

سیگما (σ) یكی از حروف الفبای یونانی و در علم آمار از شاخصهای مهم پراكندگی به نام انحراف معیار و در واقع مقیاسی برای سنجش انحراف است ؛ سیگما (σ) بیانگر آن است كه یك فرایند چه اندازه از حالت مطلوب خود منحرف شده است ، لذا در واقع استعاره‌ایست برای دقت فوق‌العاده در كاهش هزینه‌های كیفیت . استعاره‌ای كه اهمیت محاسبات دقیق در فرایند تولید و ارایه خدمات را مورد تاكید قرار می‌دهد . شش‌سیگما (6σ) یعنی رسیدن به سطحی از كیفیت تولیدات و ارایه خدمات كه خطای فرایندهای كاری به میزان 3.4 در یك میلیون موقعیت كاهش یابد ؛ این در حالیست كه سطح كیفی سه‌سیگما (۳σ) كه طی دهه‌های گذشته مورد قبول بود ، اكنون به دلایل مختلف از جمله افزایش پیچیدگی و حساسیت تكنولوژی و نیز بالا رفتن انتظارات مشتریان ، سطحی قابل قبول به شمار نمی‌آید .
شش‌سیگما (6σ) یك استراتژی تحول سازمانی است ؛ استراتژی تحولی شش‌سیگما (6σ) ، سیستمی ‌است كه موجب توسعه و گسترش متدهای مدیریتی ، آماری و نهایتا حل مشكلات شده و به كمپانی امكان جهش و تحول را می‌دهد . احراز كیفیت برتر و افزایش قابلیت اعتماد در محصولات تولیدشده و مونتاژشده نیازمند چارچوبی است كه به قابلیتهای سازمان در زمینه‌های مدیریت ، كاربرد اطلاعات و تكنولوژی ، یكپارچگی ببخشد ؛ برای استفاده از اطلاعات ، وجود یك سری ابزارهای آماری كه بتوان بوسیله آنها عملكرد فرایندها و تولیدات را بهینه نمود ، بسیار ضروری است . در دنیای رقابتی امروز ، كیفیت خوب یك ویژگی تجملاتی نیست بلكه از دیدگاه تولیدكنندگان و مصرف‌كنندگان یك نیاز بنیادی است .
صرفنظر از تعریفهای متعدد كیفیت ، یك سری ویژگیهای مشترك جهانی برای آن درنظر گرفته شده است كه عبارتند از : عملكرد دقیق ، حداقل تغییر و كمترین هزینه .
دانشمندان و مهندسینی كه به طور عمومی و كلی با مسائل برخورد می‌كنند علاقمند به مورد اول ، آمارگران متمایل به مورد دوم و مدیران تجاری دوستار مورد سوم می‌باشند ؛ بدیهیست فرایند و یا محصولی موفق است كه برخوردار از همه موارد فوق باشد .
شش‌سیگما (6σ) فلسفه بهبود مستمر است و به سمت عالی شدن در همه كارها پیش می‌رود . شش‌سیگما (6σ) سیستمی ‌است كه تعیین می‌كند كجا قرار گرفته‌ایم ، دوست داریم كجا باشیم ، چگونه به آن مقصد خواهیم رسید و چگونه در طول راه پیشرفت خواهیم ‌نمود .
شش‌سیگما (6σ) ابزاریست كه برای میزان‌سازی دقیق ماشین فرایند بكار می‌رود و اینكار را از طریق مشتری‌مداری ، بهبود مستمر و درگیر كردن و مشاركت همه اعضا در داخل و خارج سازمان انجام می‌دهد .
در مبحث شش‌سیگما (6σ) ، سه حوزه اصلی وجود دارد :
حوزه اول فلسفه است كه طریقه حركت ، چشم‌انداز و جهت حركت سازمان را تعیین می‌كند .
حوزه دوم مقیاس است كه به سازمان این امكان را می‌دهد تا به طور دقیق نحوه عملكرد فرایندها را مشخص كند .
حوزه سوم نیز روش‌شناسی است . روش‌شناسی یك فرایند سیستماتیك است كه موجب شناسایی ، تبیین ، اندازه‌گیری ، تحلیل ، توسعه و استاندارد شدن یك فرایند می‌شود .
هر چه تعداد شش‌سیگماها بیشتر باشد میزان خطا كمتر است . هر چه تغییرات كوچكتر باشند هزینه كمتر است . بهترین سازمانها حدود 3 یا 4 سیگما (σ) بكار می‌گیرند كه این تعداد ، احتمال بروز خطا در یك میلیون واحد را به 6200 عدد می‌رساند . به طور عملی تعداد خطاها می‌تواند تا 3.4 واحد در هر یك میلیون واحد كاهش پیدا كند و این به معنای میلیونها دلار صرفه‌جویی است .
شش‌سیگما (6σ) یك رویكرد تحولی مدیریتی است كه باعث ارتقا و بهبود كیفیت می‌شود . مسیری روشن در دستیابی به بهبود مستمر و آرمانی است که شرکت‌ها را به تولید بهتر ، سریع‌تر ، باکیفیت‌تر و در نهایت با قیمت تمام‌شده‌ کمتر ترغیب ‌می‌نماید تا منجر به سودآوری بیشتر گردد .
در برنامه‌های شش‌سیگما (6σ) ، به‌ هر آن‌ چیزی‌ كه‌ با رضایتمندی‌ مشتریان‌ و مطلوبیت‌ مدنظر آنها مغایرت‌ داشته‌باشد ، ضایعات گفته ‌می‌شود. استراتژی شش‌سیگما (6σ) دربرگیرنده‌‌ استفاده‌ از ابزارهای‌ آماری‌ در قالب‌ یك‌ روش‌ ساخت‌یافته‌ است‌ تا با دست‌یابی‌ به‌ دانش‌ موردنیاز در دنیای‌ رقابتی‌ امروز ، تولید محصولات‌ و ارائه‌ خدمات‌ بهتر ، سریعتر و با هزینه‌ كمتر‌ی انجام‌ به انجام رسد .
شش‌سیگما (6σ) رویكردی نظام‌یافته‌ و پویا برای‌ هدایت‌ اطلاعات و یك ‌متدولوژی‌ برای‌ حذف‌ ضایعات است ؛ با این‌ هدف‌ كه شش‌سیگما (6σ) در فاصله‌‌ مابین‌ حدود مشخصه‌ پایینی ‌و بالایی از مقدار هدف‌ قرار گیرد . برنامه‌های شش‌سیگما (6σ) برای‌ هر فرایندی ‌، از ساخت‌ و تولید گرفته‌ تا هر فرایند اجرایی‌ و نیز برای ‌سرویس‌های‌ خدماتی‌ استفاده ‌می‌شود ‌.
شش‌سیگما (6σ) یك استاندارد جهانی است كه علاوه بر تامین نیاز مشتریان باعث توسعه و پیشرفت كاركنان در لایه‌های جدید می‌شود و این به منزله یك مسئولیت برای نیروهای انسانی است نه فقط یك فرصت . نیروهای انسانی نیازمند افزایش ارزش عملكردهای خود می‌باشند كه این كار را با ایفای یك نقش كلیدی و پیاده سازی شش‌سیگما (6σ) در سازمان خود انجام می‌دهند .
شش‌سیگما (6σ) یك متد آماری است كه نیازهای مشتری را به صورت وظایف جداگانه تعریف كرده و ضمنا یك سری ویژگیهای بهینه در صورتیكه بین آنها عملكردهای فیمابین وجود داشته باشد ، برایشان در نظر می‌گیرد . همانگونه كه از شواهد پیداست ، گامهایی كه برای نیل به این هدف برداشته می‌شود تاثیر بسیار عمیقی بر روی كیفیت محصولات ، عملكرد سرویسهای مشتریان و پیشرفتهای حرفه‌ای پرسنل خواهد گذاشت .
شش‌سیگما (6σ) به دلیل تاكید عمیق بر روی تحلیلهای آماری ، مقیاسهای ارزیابی طراحی ، تولید محصول و فعالیتهای متمركز در حیطه مشتری‌گرایی ، قادر است احتمال بروز خطا در محصولات و سرویسها را به میزان بی‌سابقه‌ای كاهش دهد ؛ شش‌سیگما (6σ) حاصل پیوند سیستمهای اجتماعی و فنی است .
به طور ساده می‌توان گفت كه شش‌سیگما (6σ) متدی است كه بر اساس داده (data) هدایت می‌شود و هدف آن دستیابی به كیفیت برتر است . چیزی كه شش‌سیگما (6σ) را از سایر اصول كیفیت متمایز می‌كند پیش‌گیری قبل از وقوع اشتباهات است ؛ به طور ویژه می‌توان گفت شش‌سیگما (6σ) یك تلاش نظام‌یافته است كه فرایندهای تكرار‌شونده سازمان را در بخشهای طراحی محصولات ، عملكرد تامین‌كنندگان ، سرویسهای خدماتی و ... را از نزدیك مورد سنجش قرار می‌دهد .
تغییرات ناشی از پیاده سازی مهندسی مجدد

با اجرای مهندسی مجدد در سازمان ، تغییراتی ریشه‌ای ، اصولی و چشمگیر پدید خواهد آمد . در اینجا به ذكر انواع ممكن برای این تغییرات می‌پردازیم :
1- تغییرات واحدهای كاری از قسمتهای اجرایی به گروههای فرایندی : شركتهایی كه مهندسی مجدد می‌كنند ، عملا كاری را كه آدام اسمیت سالها پیش به اجزای كوچك تقسیم كرده بود دوباره به یكدیگر پیوند می‌دهند . هنگامی كه آنان مجددا به یكدیگر می‌پیوندند ، آنان را گروه فرایندی نام می‌دهیم . به عبارت دیگر گروه فرایندی واحدیست كه به طور طبیعی در كنار هم قرار می‌گیرند تا یك كار كامل یعنی یك فرایند را اجرا كنند .
2- تغییرات مشاغل از وظایف ساده به كار چندبعدی : اشخاصی كه در گروههای فرایندی كار می‌كنند كارشان را با مشاغلی كه به آنها خو گرفته بودند متفاوت می‌بینند . مهندسی مجدد كار زاید را حذف می‌كند . بیشتر كارهای مربوط به بازرسی ، انتظار ، رفع مغایرت ، پیگیری و نظارت یعنی كارهای غیرمولدی كه به خاطر مرزهای موجود در سازمان و به منظور جبران ناشی از تقسیم فرایند وجود دارد ، از طریق مهندسی مجدد حذف می شود ؛ این به معنای آن است كه اشخاص وقت بیشتری را صرف كار واقعی می‌كنند . پس از مهندسی مجدد كار رضایت‌بخش‌تر می‌شود ، چرا كه كارگران از كار خود به احساس بزرگتری دست می‌یابند و آن احساس تكمیل و پایان انجام كار است .
3- تغییرات مربوط به نقشهای شخص ، از شخص تحت‌نظارت به شخص صاحب‌اختیار : شركتهایی كه مهندسی مجدد شده‌اند كاركنانی را كه بتوانند از مقررات تبعیت كنند نمی‌خواهند ، آنها كسانی را می‌خواهند كه مقررات متعلق به خودشان را به وجود آورند .
4- تغییرات مربوط به آمادگی برای كار از آموزش به تحصیلات رسمی : اگر كار در فرایند مهندسی مجدد شده ایجاب نماید كه افراد از مقررات تبعیت نكنند ، آن وقت كاركنان نیاز به تحصیلات كافی دارند تا اینكه بتوانند تشخیص دهند كار درست چیست ؛ آموزش ، مهارتها و شایستگی‌ها را افزایش می‌دهد و به كاركنان چگونگی یك كار را می‌آموزد ؛ تحصیلات بصیرت و درك آنان را بالا می‌برد و چرایی كار را تعلیم می‌دهد .
5- تغییرات معیارهای عملكرد و پرداخت دستمزد از فعالیت به نتیجه فعالیت : پرداخت به كاركنان بر اساس سمت یا تجربه در سازمان مغایر با اصول مهندسی مجدد است ؛ پرداخت می‌باید با توجه به نتیجه فعالیت باشد .
6- تغییرات ملاك ترفیع از عملكرد به توانایی : تصور متعارف این است كه اگر عنصری شیمیدان خوبی به‌شمار می‌رود ، برای شیمیدانها مدیر خوبی نیز خواهد بود ؛ اینگونه‌ تصورات اغلب اشتباه از آب درمی‌آیند و می‌توانند مدیری نالایق را نصیب شركت نمایند .
7- تغییرات در مدیران ، از سرپرست به مربی : گروههای فرایندی كه شامل یك یا چند نفر هستند نیازی به رییس ندارند ؛ آنان به مربی نیاز دارند . گروهها از مربیان خویش خواهان اندرز هستند ؛ مربیان به گروهها كمك می‌كنند تا مسائل را حل كنند .
8- تغییرات ساختار سازمانی از سلسله‌مراتبی به مسطح : در شركتهایی كه مهندسی مجدد كرده‌اند ساختار سازمانی آنچنان موضوع مهمی نیست ؛ كار در اطراف فرایندها و گروههایی سازمان می‌یابد كه آنرا انجام می‌دهند . كاركنان با هركسی كه نیاز داشته باشند ارتباط برقرار می‌كنند ؛ كنترل به افرادی واگذار می شود كه فرایند را اجرا می‌نمایند .
مزایا و ویژگیهای مهندسی مجدد

در تعریف مهندسی مجدد از اهمیت كاركردی آن و نقش رو به گسترش مهندسی مجدد در دنیای امروز سخن گفتیم ؛ در این گام چند نمونه از مزایا و ویژگیهای مهندسی مجدد را برمی‌شمریم :
1- یکپارچگی مشاغل : اساسی‌ترین وجه مشترکی که در اثر مهندسی مجدد پیدا می‌شود حذف خط مونتاژ است . بسیاری از مشاغل و وظایف مشخص گذشته در هم ادغام و یکی می‌شوند . در همه سازمانهایی که به مهندسی مجدد دست می‌زنند وظایف جداگانه خدمت به مشتری ، در یک پست گرد آمده و مسئول مشخصی در آن مشغول به کار می‌شود.
2- کارمند‌محوری : شرکت‌هایی که مهندسی مجدد را بکار بسته‌اند فرایندهای کار را نه تنها به صورت افقی بلکه به صورت عمودی به یكدیگر فشرده‌اند . فشردگی عمودی ساختار شرکت بدین معنیست که کارکنان شرکت ، دیگر نیاز ندارند تا مانند گذشته برای کسب تکلیف همواره به سوی بالای هرم مدیریت بنگرند . اینک فرایند کار در دستیابی به تاخیر کمتر ، هزینه کمتر ، پاسخ‌گویی بهتر و سریعتر به مشتری و تواناتر شدن کارکنان در انجام مسئولیتهاشان خلاصه می‌شود .
3- جریان طبیعی فرایندها : مهندسی مجدد سبب می‌شود تا روند طبیعی پیشرفت کار ، جایگزین دستورهای ساختگی و از پیش‌نهاده ، شود . این امر موجب می‌گردد که چندین مرحله همزمان با هم پیش روند ؛ همچنین زمان‌های تلف شده میان پایان یک مرحله و آغاز مرحله بعد حذف می‌گردد .
4- ارجاع منطقی امور : ویژگی مهندسی مجدد عبور کار از مرزهای سازمانی است ، در سازمانهای سنتی ، انجام کار برعهده متخصصان سازمان است اما در مهندسی مجدد ارتباط بین فرایند و سازمانها کاملا دگرگون می‌شود .
5- کاهش بازرسی و کنترل : مهندسی مجدد به جای کنترل دقیق کارهای در حال اجرا به بازرسی نهایی پرداخته و موارد جزئی را نادیده می‌گیرد . این نظام بازرسی و کنترل بیش از پیش‌گیری از تخلفات ، با کاستن شگفت‌آور هزینه ، به هدف نهایی کنترل کمک می‌نماید .
6- کاهش موارد اختلاف : یکی دیگر از امتیازهای مهندسی مجدد ، کاستن از موارد حل اختلاف است ؛ در این فرایند ، تماسها و دریافت اسناد گوناگون از بیرون به کمترین اندازه می‌رسد و در نتیجه امکان ایجاد اختلاف و برخورد کمتر می‌شود .
7- امکان ایجاد تمرکز و تمرکززدایی : شرکت‌هایی که به مهندسی مجدد سازمان دست زده‌اند ، توان ترکیب و بهره‌گیری از امتیازهای تمرکز و عدم‌تمرکز بصورت همزمان در یک فرایند را یافته‌اند . فناوری اطلاعات به شرکت‌ها این امکان را داده است تا واحدهای مختلف ، همانند سازمان‌های کاملا مستقل عمل نمایند ؛ در حالی که در همان حال ، داشتن پایگاه کامپیوتری که حاوی همه اطلاعات موجود در شرکت است مزایای سازمانهای متمرکز را نیز برای سازمان به ارمغان می‌آورد.
مهندسی مجدد چیست ؟

هر سازمان و یا شركت ، یك نهاد اجتماعی است كه مبتنی بر هدف بوده و دارای سیستمهای فعال و هماهنگ است و با محیط خارجی ارتباط دارد . در گذشته ، هنگامی كه محیط نسبتا باثبات بود بیشتر سازمانها برای بهره‌برداری از فرصتهای پیش‌آمده به تغییرات تدریجی و اندك اكتفا می‌كردند ؛ اما با گذشت زمان ، در سراسر دنیا سازمانها دریافته‌اند كه تنها تغییرات تدریجی راهگشای مشكلات كنونی آنان نیست و گاهی برای بقای سازمان لازم است تغییراتی به صورتی اساسی و زیربنایی در سازمان ایجاد شود . امروزه در سراسر دنیا این تغییرات انقلابی را با نام مهندسی مجدد می شناسند ؛ مهندسی مجدد (BPR) روندی است كه در آن وظیفه‌های فعلی سازمان جای خود را با فرایندهای اصلی كسب‌وكار عوض كرده و بنابراین ، سازمان از حالت وظیفه‌گرایی به سوی فرایند‌محوری حركت می‌كند . همین امر موجب سرعت بخشیدن به روند كسب‌وكار و كاهش هزینه‌ها و درنتیجه رقابتی‌تر شدن سازمان می‌گردد .
‌مهندسی‌ مجدد یعنی‌ آغازی‌ دوباره ، فرصتی‌ دیگر برای‌ بازسازی‌ فرایندها و دوباره‌سازی‌ روشهای‌ كار . مهندسی‌ دوباره‌ به‌معنای‌ كنار گذاشتن‌ بخش‌ بزرگی‌ از دانش‌ و یافته‌های‌ صدسال‌ اخیر مدیریت‌ صنعتی‌ و شكستن‌ فرضیات‌ و قواعد قبول‌‌شده‌ داخل‌ سازمان است . در این‌ رویكرد ، روش‌ انجام‌ كار در دوره‌ تولید انبوه و عنوانهای‌ كهن‌ و ترتیبات‌ سازمانی‌ گذشته‌ همچون بخش‌بندی‌ اداره ، شرح‌ وظایف ، و استانداردسازی از اهمیت‌ می‌افتند ؛ آنها ساخته‌ دوره‌ای‌ هستند كه‌ دیگر سپری‌ شده‌ است .‌ ‌اساس‌ مهندسی‌ مجدد بر بررسیهای‌ مرحله‌ای‌ و حذف‌ مقررات‌ كهنه‌ و تصورات‌ بنیادینی‌ استوار است‌ كه‌ زمینه‌ساز عملكرد كسب‌وكار كنونی‌اند . اكثر شركتها انباشته‌ از مقررات‌ نانوشته‌ای‌ هستند كه‌ از دهه‌های‌ پیشین‌ بر‌جا مانده‌اند . این‌ مقررات‌ بر پایه‌ فرضهایی‌ درباره‌ فناوری ، كارمندان و اهداف سازمان‌ به‌‌وجود آمده‌اند كه‌ دیگر كاربردی‌ ندارند ؛ تا هنگامی‌ كه‌ این‌ شركتها اینگونه‌ مقررات‌ را از سر خود باز نكنند هرگونه‌ بازسازی‌ و نوسازی‌ بی‌تاثیر بوده‌ و همانند گردگیری‌ میز و صندلیها در ساختمانهای‌ ویرانه‌ خواهد بود .
مهندسی‌ مجدد عبارت‌ است‌ از بازاندیشی‌ بنیادین‌ و ریشه‌ای‌ فرایندها برای‌ دستیابی‌ به‌ پیشرفتی‌ شگفت‌انگیز در معیارهای‌ حساسی‌ چون‌ كیفیت‌ و سرعت‌ خدمات . اگر تنها یك‌ سرانجام‌ غیرقابل‌‌قبول‌ وجود داشته‌ باشد آن‌ است‌ كه‌ همه‌ شركتها و سازمانها و از جمله‌ دولتها امروزه‌ ناچارند كه‌ خود را از نو تعریف‌ كنند . نیروهای‌ زیربنایی‌ نقش‌آفرین‌ كنونی‌ روشن‌تر از آن‌ هستند كه‌ دست‌ از آینده‌ بردارند . سازمانهای‌ تازه ، شركتهایی‌ خواهند بود كه‌ به‌طور مشخص‌ برای‌ بهره‌برداری‌ در جهان‌ امروز و فردا طراحی‌ می‌شوند و نهادهایی‌ نیستند كه‌ از یك‌ دوران‌ اولیه‌ و باشكوه‌ كه‌ ربطی‌ به‌ امروز ندارند انتقال‌ یابند .
در مهندسی مجدد اعتقاد براین است كه مهندسی مجدد را نمی‌توان با گامهای كوچك و محتاط به اجرا درآورد . این قضیه همان قضیه صفر یا یك است ؛ به عبارت دیگر یا تغییری تحقق نیابد و یا در صورت تحقق از ریشه و بنیان تغییر حاصل گردد . مهندسی مجدد به این معنا نیست كه آنچه را كه از پیش وجود دارد ترمیم كنیم یا تغییراتی اضافی بدهیم و ساختارهای اصلی را دست نخورده باقی بگذاریم ؛ مهندسی مجدد یعنی از نقطه صفر شروع كردن ، یعنی به كنار نهادن روشهای قدیمی و افكندن نگاهی نو به كار .
مهندسی مجدد در پی اصلاحات جزیی و وصله‌كاری وضعیت موجود و یا دگرگونیهای گسترشی كه ساختار و معماری اصلی سازمان را دست‌نخورده باقی می‌گذارد ، نخواهد بود . مهندسی مجدد در پی آن نیست كه نظام موجود را بهبود بخشیده و نتیجه كار را بهتر كند . مهندسی مجدد به معنای ترك كردن روشهای دیرپا و كهنه و دستیابی به روشهای تازه‌ای است كه برای تولید كالاها و خدمات شركت و انتقال ارزش به مشتری لازم هستند . شركتها باید از خود بپرسند اگر با آگاهیهای گسترده امروزی و در اختیار داشتن فناوریهای نوین می خواستیم شركتی برپا كنیم ، آنرا چگونه می‌ساختیم .
مهندسی مجدد را با نامهای متفاوتی می‌توان شناخت ، نامهایی از قبیل طراحی مجدد فرایندهای اصلی (كالپان و مورداك) ، نوآوری فرایندی (داونپورت) ، طراحی مجدد فرایندهای كسب‌وكار (داونپورت و شورت ، ابلنسكی) ، مهندسی مجدد سازمان (لوونتال ، هامر و چمپی) ، طراحی مجدد ریشه‌ای (جوهاتسون) و معماری مجدد سازمان (تالوار) همگی از نامهایی هستند كه مقوله مهندسی مجدد را معرفی كرده‌اند .
پس چنانچه از ما خواسته ‌شود تعریف كوتاهی از مهندسی مجدد به عمل آوریم پاسخ می‌دهیم :
همه چیز را از نو آغاز كردن .
منبع: http://industrial-engineer.blogfa.com

engeneer_19
26th April 2010, 10:16 PM
فوايد ، موانع وآينده نظريه شش سيگما (http://ieum.ParsiBlog.com/1310038.htm)



روش 6 سيگما يک رويکرد مديريت پروژه محور براي بهبود محصولات و خدمات سازمان است و باکاهش مداوم کاستي ها و خطاها در سازمان به پيش مي رود . اين يک استراتژي تجاري است که به روي بهبود فهم احتياجات وخواسته هاي مشتري ها، سيستم هاي تجاري, بهره وري و عملکرد مالي متمرکز شده است. در اواسط دهه هشتاد، استفاده از روشهاي 6 سيگما به بسياري از سازمانها اجازه داده که برتري رقابتي خود را با کامل کردن دانش فرآيند بوسيله آمار، مهندسي و مديريت پروژه تقويت کنند. کتابهاي
بي شمار و مقالات زيادي مفاهيم پايه و مزاياي روش 6 سيگما را عرضه داشته اند. چالش ها و حقيقت ها در اجراي روش 6 سيگما به طور موفق بسيار وسيع هستند. اما مزاياي به کارگيري روش 6 سيگما در سازمانهاي تکنولوژي محور و پروژه محور به همان اندازه متعدد و هنگفت هستند.

هدف اين مقاله مرور و بازديد سير تکاملي ، مزايا و چالش هاي روش هاي 6 سيگما و شناسايي فاکتورهاي کليدي موثر بر اجراي موفق پروژه 6 سيگما است . اين مقاله همچنين تجربيات کسب شده از پروژه هاي 6 سيگماي موفق و کاربردهاي بالقوه آنها در مديريت پروژه هاي سنتي را درخود گنجانده است و پيشرفت هاي آتي در روش شناسي مورد استفاده براي مديريت پروژه هاي 6 سيگما رامورد ملاحظه قرار داده است. کاربردهاي وسيعتر اصول 6 سيگما در سازمان بواسطه مداخله مديريت ارشد، تعهد سازماني، تغيير فرهنگي و مديريت پروژه اثربخش نتيجه بخش خواهد بود.



2- دو چشم انداز فرآيند 6 سيگما

2-1- ديدگاه آماري

روش 6 سيگما داراي دو منظر است. خاستگاه 6 سيگما از آمار و آمار شناس ها نشئت ميگيرد. (1999) hahn etal ، (2002) hoerl andsene، (2001) ,antgomery روش 6 سيگما را از يک ديدگاه آماري، احتمالاتي و کمي مطرح کرده اند.

از ديدگاه آماري عبارت 6 سيگما به صورت داشتن کمتر از 4/3 خطا به ازاي يک ميليون شانس يا يک نرخ موفقيت 99/9997% تعريف شده است و سيگما عبارتي است که براي نمايش تغييرات حول ميانگين فرآيند مورد استفاده قرار مي گيرد.

اگر يک سازمان در سطح سه سيگما براي کنترل کيفيت عمل مي کند، اين قضيه بدين صورت تفسير مي شود: دستيابي به يک نرخ موفقيت 93% يا 66800 خطا به ازاي يک ميليون شانس . از اين رو روش 6 سيگما يک مفهوم کنترل کيفيت خيلي شديد است در حاليکه خيلي از سازمانها هنوز در سطح سه سيگما عمل مي کنند.



2-2- ديدگاه تجاري

در جهان تجارت، 6 سيگما به عنوان يک استراتژي تجاري براي بهبود سوددهي بالا بردن کارايي و بازده تمام عمليات ها براي رسيدن و حتي فراتر رفتن از نيازها و توقعات مشتريان تعريف شده است .

نظريه 6 سيگما براي اولين باردر عمليات توليدي مورد استفاده قرار گرفت و به سرعت در نواحي کارکردي مختلف اعم از بازاريابي، مهندسي، خريد، خدمات و پشتيباني اجرايي گسترش يافت -به محض اينکه سازمانها مزاياي آنرا دريافتند- علي الخصوص کاربردهاي وسيع 6 سيگما با توجه به اين واقعيت که سازمانها قادر بودند مزاياي 6سيگما که در عوايد مالي مشهود بودند را با ربط دادن بهبود فرآيند با صرفه جويي در هزينه به تفضيل بيان کنند, ممکن بودند.



3- درک 6 سيگما

3-1- استراتژي ها، ابزار، تکنيکها و اصول 6 سيگما

6 سيگما يک رويکرد اطلاعات محور و سيستماتيک است که از فرآيند تعريف اندازه گيري، آناليز، اصلاح و کنترل (DMAIC) بهره مي گيرد و طراحي براي روش 6 سيگما (DFSS) رامورد استفاده قرار مي دهد. اصل بنيادي 6 سيگما بردن يک سازمان به يک سطح بهبود يافته توانايي سيگما بواسطه استفاده قوي از ابزار و تکنيکهاي اماري است .

عموما اين روش براي مشکلات رايج توليد بکار مي رود. جدول 1 به طور خلاصه استراتژي ها، ابزار، تکنيکها و اصول تجاري 6 سيگما را بيان مي کند.



3-2- استراتژي ها، ابزار، تکنيکها و اصول 6 سيگما

(2002) ANBARI به اين نکته اشاره کرده است که 6 سيگما بسيار جامعتر از روشهاي کنترل کيفيت قبلي مانند مديريت کيفيت تام (TQM) و بهبود کيفيت پيوسته (CQI) است. روش 6 سيگما شامل نتايج مالي اندازه گيري شده و گزارش شده است ، از ابزارهاي آناليز اطلاعات پيشرفته و افزونتر بهره مي گيرد، بر روي نگراني هاي مشتري متمرکز است و از ابزار و متدولوژي مديريت پروژه استفاده مي کند. او روش مديريت 6 سيگما را به صورت زير خلاصه کرده است :

6 سيگما= TQM ( يا CQI) + تمرکز قوي تر بر روي مشتري + ابزارهاي آناليز اطلاعات اضافه تر + نتايج مالي مديريت پروژه .







3-3- فرآيند DMAIC

DMAIC يک فرآيند حلقه بسته است که مراحل بي حاصل را حذف مي کند، معمولا بروي ارزيابي هاي جديد زوم مي کند و تکنولوژي را براي پيشرفت مداوم بکار مي گيرد. جدول 2قدم هاي کليدي 6 سيگما با استفاده از فرايند DMAIC رانشان مي دهد.



3-4- متدولوژي DFSS

DFSS يک متدولوژي سيستماتيک است که ابزارها، آموزش و ارزيابي ها را براي قادر ساختن سازمان به طراحي محصولات و فرآيندهايي که توقعات مشتريان را برآورده
مي سازند، بکار مي گيرد و مي تواند در سطوح کيفي 6 سيگما توليد شود. هدف DFSS دستيابي به حداقل نرخ خطاها، سطح 6 سيگما و بيشينه ساختن تماس مثبت طي مراحل پيشرفت محصولات است و از آن براي توسعه دادن محصولات يا خدمات جديد يا معيارها، قابليت ها و عملکرد 6 سيگما استفاده مي شود. DFSS از تنوع و گوناگوني ابزار و تکنيکهاي کيفيت گرا استفاده مي کند تا توقع مشتريان را برآورده سازد و باعث افزايش منفعت در چرخه زندگي شده است.

همانگونه که Treichier et al (2002) اشاره کرده است ماهيت DFSS عبارت است از: پيش بيني کيفيت طراحي و هدايت و پيش برد سنجش کيفيت و پيش بيني پذيري پيشرفت حين فازهاي اوليه طراحي. به صورت ذاتي فرايند DFSS بروي طرحهاي ابتکاري و جديد متمرکز است که سطوح بالاتر عملکرد را ناشي مي شود.

De feo and bar-el(2002) هفت اصل DFSS را به صورت زير خلاصه کرده اند:

· فرآيند طرح مشتري محور رابا قابليت 6 سيگما به پيش مي برد.

· در آغاز, کيفيت طرح را پيش بيني مي کند.

· جريان رو به پايين نيازها را به جريان رو به بالاي قابليت ها تطبيق مي دهد.

· درگيري طرح کارکرد متقاطع را يکپارچه مي کند.

· سنجش کيفيت و پيش بيني پذيري پيشرفت را در فازهاي اوليه طراحي هدايت
مي کند.

· قابليت هاي فرآيند را در تصميم گيري هاي نهايي بکار مي گيرد.

· بر واريانس هاي فرآيند نظارت مي کند تا نشان دهد توقعات مشتريان برآورده
شده است.

DFSS در موارد زير بکار گرفته شده است و موفقيت آن به اثبات رسيده است:

Dow chemical ( buss and iueg,2001) , W.R.Grace ( rajagopana et al,2004), Delphi automotive ( treicher et al , 2002), NCR corporation (McClasky,2000) , general electric ( weiner , 2004)

و ديگر صنايع فرآيند محور.

شکل 1 پنج مرحله فرآيند DFSS را نشان مي دهد.



4- مزاياي گزارش شده بکارگيري 6 سيگما

4-1- بخش صنعتي (توليدي)

موتورولا اولين سازماني بود که در دهه 80 از عبارت 6 سيگما به عنوان سنجش عملکرد کيفي و برنامه پيشرفت خود استفاده کرد. 6 سيگما به صورت موفق در ديگر سازمان هاي توليدي صنعتي مانند جنرال الکتريک، بوئينگ، دوپونت، توشيبا، سي گيت، الايد سيگنال، کداک، هاني ول، ابزار تگزاس، سوني و غيره نيز بکار رفته است.

مزايا و صرفه جويي هاي اين روش باتحقيق و بررسي در مقالات و نوشته هاي مربوط به آن آشکار هستند. جدول 3 به صورت خلاصه سازمانها، پروژه ها، مزايا، بهبودها و صرفه جويي هاي ناشي از بکارگيري فرآيند6 سيگما را نشان مي دهد.



4-2- بخش مالي

در سالهاي اخير، سازمانهاي مالي و اعتباري تحت فشار قرار گرفته اند تا چرخه زماني دريافت پول نقد و تغييرات و بي ثباتي در عملکرد دريافت را کاهش دهند تا در عرصه رقابت باقي بمانند.

پروژه هاي نوعي 6 سيگما در مراکز مالي شامل بهبود دقت تخصيص پول نقد براي کم کردن جريمه هاي بانک، پرداخت هاي خودکار، بهبود دقت گزارش ها، کاهش کاستي ها و نقص هاي اعتبارات اسنادي، کاهش نقص هاي دريافت چک و کاهش تغييرات در عملکرد دريافت کننده است.

بانک امريکا (BOA) يکي از پيشگامان تطبيق و اجراي مفاهيم 6 سيگما براي ساده و موثر سازي عمليات ، جذب وحفظ مشتريان و ايجاد رقابت با اتحاديه هاي اعتباري است.اين سازمان صدها پروژه 6 سيگما در بخش هاي فروش عرضي، سپرده ها و حل مشکلات اجرا کرده است. BOA يک رشد 4/10% در رضايت مشتري و 24% افت مشکلات مشتريان را بعد از اجراي 6 سيگما گزارش کرده است.

امريکن اکسپرس اصول 6 سيگما را براي بهبود فرآيندهاي فروشنده خارجي و از بين بردن کارت هاي اعتباري تجديدي دريافت نشده بکار گرفته است. نتيجه، يک سطح بهبود يافته 3 درصدي سيگما رادر هر يک از موارد نشان داد.

ديگر نهادهاي مالي مانندجي پي مورگان چيس، سان تراست بانک و جي اي کپيتال کورپ از 6 سيگما براي بهبود و تمرکز بروي نيازها و رضايت مشتريان استفاده
مي کنند.



4-3- بخش درماني

اصول 6 سيگما و بخش درماني به دليل طبيعت درمان در داشتن تلرانس صفر براي اشتباهات و پتانسيل در کم کردن خطاهاي پزشکي به خوبي با هم سازگار شده اند .

برخي از پروژه هاي به کار گرفته شده موفقيت آميز, شامل بهبود به جا و دقيق بازپرداخت دعاوي، ساده و موثر کردن فرآيند درمان و کاهش فهرست تجهيزات جراحي و هزينه هاي وابسته است.

کتابخانه فيلم راديوگرافي در دانشگاه تگزاس، مرکز سرطاني اندرسون، نيز ار 6 سيگما بهره گرفته و به طور قابل ملاحظهاي فعاليت هاي خدماتي خود را بهبود بخشيده است.

همچنين در آزمايشگاه CT بخش بيماران سرپايي همين موسسه، آماده سازي بيماران در اغلب موارد از 45 دقيقه به کمتر از 5 دقيقه رسيده و رشد 45 درصدي در آزمايشات بدون دستگاهها يا نوبت هاي کاري اضافي ايجاد شده است.



4-4- بخش مهندسي و ساخت و ساز

در سال2002، کمپاني بچل، يکي از بزرگترين کمپاني هاي مهندسي و ساخت و ساز در جهان، گزارش کرد که با يک سرمايه گزاري 30 ميليون دلاري در برنامه 6 سيگماي خود براي شناسايي و پيشگيري از دوباره کاري ومعايب در تمامي زمينه ها از طراحي گرفته تا ساخت و ساز و حتي پرداخت بموقع حقوق کارگران، در حدود 200ميليون دلار صرفه جويي کرده است.

براي مثال 6 سيگما براي ساده و موثر نمودن فرآيند خنثي سازي عوامل شيميايي بکار رفت و در يک پروژه ارتباطات از راه دور ملي براي کمک به بهينه سازي مديريت هزينه و برنامه زماني مورد استفاده قرار گرفت.



4-5—بخش تحقيقات و توسعه

اهداف بکارگيري 6 سيگما در سازمانهاي تحقيقات و توسعه (R and D) کم کردن هزينه, افزايش سرعت در بازار و بهبود فرآيندهاي تحقيقات وتوسعه هستند.

براي سنجش کارايي 6 سيگما ، سازمانها بايد بر روي بررسي هاي بر پايه اطلاعات ، ميزان موفقيت پروژه بهبود يافته و يکپارچگي تحقيقات و توسعه با فرآيندهاي کاري عادي تمرکز کنند.

يک بررسي و نمونه گيري نشان داد که در سال 2003 فقط 37% مخاطبين به طور رسمي اصول 6 سيگما رادر سازمان تحقيق و توسعه خويش بکار گرفته اند.

Rajagoplan et al 2004 گزارش داد که توسعه وتوليد نمونه جديد در دبليو آر گريس ( صنايع پالايش ) با به کارگيري فرآيندهاي DFSS از 11 الي 12 ماه به 8 الي 9 ماه رسيده است.

شکل 2مزاياي مفهومي و بهبود ناشي از استفاده 6سيگما در پروژه هاي تحقيقات و توسعه را نشان مي دهد.



5- فاکتورهاي کليدي براي اجراي موفق يک
برنامه 6 سيگما

Banuelas Coronado and antany 2002و antony and banuelas 2002 عوامل کليدي براي مقدمه و اجراي 6 سيگما در سازمانهاي خدماتي و صنعتي انگلستان را به شرح زير ارائه کرده اند:

v درگيري و تعهد مديريت

v فهم متدولوژي ، ابزارو تکنيکهاي 6 سيگما

v مرتبط ساختن 6 سيگما به استراتژي تجاري

v مرتبط ساختن 6 سيگما به مشتريان

v انتخاب پروژه، بازرسي و پيگيري

v زيربناي سازماني

v تغييرات فرهنگي

v مهارتهاي مديريت پروژه

v مرتبط ساختن 6 سيگما به فروشندگان

v آموزش

v مرتبط ساختن 6 سيگما به منابع انساني

Johnson and swisher (2003) نکات مفيد اجرايي براي کاربرد موفق 6 سيگما به اين صورت اماده کرده اند:

v تعهد پايدار و مشهود مديريت

v تحصيلات و آموزش مداوم مديران و شرکاء

v معين کردن انتظارات به طور واضح و انتخاب به دقت رهبران پروژه براساس مهارتهاي رهبري

v جداسازي وانتخاب پروژه هاي مهم از لحاظ استراتژيک

Starbird 2002 دراين زمينه که فرايند 6سيگما بخشي از سيستم مديريتي براي دستيابي به برتري تجاري در سازمانها است مباحثي را عرضه کرده است و کليدهايي را براي موفقيت
6 سيگما به شرح زير عنوان نموده است:

v مديريت فرآيند را آغاز کنيد: فرآيندهاي هسته اي، نيازهاي مشتريان و اقدامات را شناسايي کنيد.

v اجرا را از طريق گزارش هدايت کنيد: رهبرها بايد ليست فرصت ها ، وضعيت پروژه ها و منابع فعال و نتايج پروژه هاي به پايان رسيده را تهيه و گزارش کنند.

v پشتيباني از پروژه هاي فعال را يکپارچه کنيد: پروژه ها و به روز رساني هاي لازم را انتخاب و فرمان اجراي آنها را حين ملاقات با کارمندان صادر کنيد.

بر پايه مقالات نوشته شده اي که بر اساس بحث و گفتگو با رهبران 6 سيگما در سازمانهاي که روش 6 سيگما را اختيار کرده اند، نويسنده 4 عامل کليدي کاربرد موفق
6 سيگما را شناسايي کرده است.



5-1- درگيري و دخالت مديريت و تعهد سازماني

6 سيگما نيازمند فداکاري و همکاري برجسته مديريت در سعي و تلاش ها است. يک مثال خوب CEO قبلي جنرال الکتريک, جک ولش است. او به اندازه کافي فرمند و با نفوذ بود که بتواند تجارت شرکتش را بازسازي کند و نگرش کارمندان را نسبت به
6 سيگما تغيير دهد. CEO سازمانها معمولا در اجراي موفق 6 سيگما دخالت داشته اند.

زيربناي سازماني بايد به اشخاص به خوبي آموزش ديده آماده عمل ساخته شود. اجرا و بکارگيري پروژه هاي 6 سيگما به معناي به کارگيري منابع، زمان، پول و تلاش از طرف کل سازمان است.



5-2- مهارتهاي انتخاب پروژه، مديريت و کنترل

پروژه هاي 6 سيگما بايد به دقت بررسي، طراحي و انتخاب شوند تا سود اجرا را به حداکثر برسانند. پروژه بايد از نظر سازماني و سود مالي موجه و مشتري محور باشد. بايد مجموعه واضح و روشني از پيش بيني هاو سنجش ها براي برآورده سازي نيازهاي مشتريان وجود داشته باشد. پروژه بايد مرتبا مرور و بررسي شود تا وضعيت پروژه و نيز عملکرد ابزارهاي 6 سيگما و تکنيکهاي به کار گرفته شده ارزيابي گردد. پروژه بايد به خوبي مستند شود تا بتوان محدوديتها، هزينه هاي اساسي، برنامه هاي زماني و حوزه و دامنه پروژه را پيگيري کرد. همچنين بايد يک مکانيزم تجربيات براي ضبط پيامدهاي کليدي پروژه هاي قبلي موجود باشد.







5-3- تشويق و قبول تغييرات فرهنگي

افرادي که درمقابله با تغييرات فرهنگي بر مي آيند و به دليل اجرا و بکارگيري 6 سيگما به اعتراض و سرپيچي مي پردازند بايد ابتدا تغيير را درک کنند. اين, نيازمند داشتن کانالها و يک طرح ارتباطاتي شفاف، انگيزش افراد براي غلبه بر مقاومت و آموزش مديران ارشد، کارمندان و مشتريان در زمينه مزاياي 6 سيگما است. اعلام نتايج پروژه هاي 6 سيگما شامل موفقيت ها، موانع و چالش هابه پروژه هاي آينده کمک مي کند تا از مرتکب شدن اشتباهات مشابه جلوگيري شود و فقط بهترين شيوه ها اتخاذ شوند.



5-4- تعليم و آموزش مداوم

آموزش و تعليم به افراد حس شفافي براي درک بهتر مهارتهاي اصولي، ابزار و تکنيکهاي 6 سيگما مي بخشد. آموزش، بخشي از تکنيکهاي ارتباطاتي براي مطمئن شدن از اجرا و بکارگيري کارآمد تکنيکهاي پيچيده 6 سيگما توسط مديران و کارمندان است.

به طور معمول يک رتبه بندي تخصص وجود دارد که بواسطه سيستم کمربند مشخص مي شود. 4 سطح مختلف کمربند ( استاد، مشکي، سبز، زرد) اين اطمينان را حاصل
مي کنند که بر پايي و اجراي پروژه هاي 6 سيگما بي عيب و کاستي انجام شده اند.

برنامه آموزشي بايد به نسبت نياز مشتري بهبود و ارتقاء يابد و نيازمند اين است که بواسطه شناسايي نقش ها و مسئوليت هاي کليدي افرادي که پروژه هاي 6 سيگما را اجرا
مي کنند تهيه شود.

سازمانها بايد به صورت مداوم آخرين گرايش ها و تکنيکهاي خارج از حوزه 6 سيگما که مي توانند به تکميل رويکرد آن کمک کنند را بياموزند و بکار گيرند. نويسنده متوجه شده است که گزيده اي از کارمندان با هوش, وارد به کار و محترم براي ماموريت کمربند سياه يک فاکتور موفقيت شاخص براي پروژه هاي 6 سيگما بوده است.



6- موانع و چالش هاي روش 6 سيگما

6-1- مسائلي در استراتژي

Helmer and goding (2001) به اين بحث پرداخته اند که 6 سيگما در مجامع کيفيت هدف انتقاد و مجادله بوده و آنرا به صورت مديريت کيفيت جامع بروي استروئيد توصيف کرده اند.

يکي از انتقادهاي اساسي اين است که 6 سيگما چيز جديدي نيست و تنها اصول و تکنيکهاي سنتي مربوط به کيفيت را دوباره جمع بندي کرده است . سازمانها بايد درک کنند که 6 سيگما يک پاسخ جهان شمول به تمام پيامدهاي تجاري نيست و ممکن است مهمترين استراتژي مديريتي نباشد که سازمان ها احساس اضطرار کرده و براي فهم و اجراي آن تلاش کنند .

براي تضمين پايداري طولاني مدت 6 سيگما , سازمان ها بايد ضعف ها و قدرتهاي آنرا آناليز کرده ، بپذيرند و اصول ، مفاهيم و ابزار اين روش را به طور مناسب مورد استفاده قرار دهند.



6-2- مسائلي در فرهنگ سازماني

مفاهيم کيفيت بايد در فرآيند طراحي جاسازي شوند، نه اينکه فقط در سطوح توليدي بر کيفيت نظارت کنيم.

مهمترين مسئله ، تغيير در فرهنگ سازماني است که کيفيت را بداخل طراحي هدايت ميکند. نشان يابي مسائل و مشکلاتي که براحتي اصلاح مي شوند گواه اين مطلب است که 6 سيگما با وجود موفقيت هاي بزرگ اغوا کننده نيز هست . سازمانهايي که درک کاملي از موانع واقعي پروژه هاي 6 سيگما و يا طرحي جامع براي تغيير مديريت ندارند، احتمالا شکست مي خورند. تعهد و دخالت قوي مدير ارشد ، پشتيباني و رهبري وي براي مواجهه با مشکلات تغييرات فرهنگي ناشي از اجراي 6 سيگما ضروري و لازم هستند.

اگر دخالت و پشتيباني منابع مختلف بکار گرفته شده وجود ندارد، سازمان بايد فکر استفاده از 6 سيگما را کنار بگذارد .



6-3- مسائلي در آموزش ( برنامه کمربند)

اموزش يک فاکتور کليدي موفقيت در بکارگيري و اجراي پروژه هاي 6 سيگما است و بايد بخشي از يک رويکرد يکپارچه باشد . برنامه کمربند بايد از بالا اغاز شود و براي تمام سازمان اعمال شود . دوره اموزشي برنامه کمربند بايد نيازهاي سازمان را منعکس کند. بايد بهبود يافته باشد تا سودهاي مديريتي و اقتصادي را متحد کند. آموزش بايد همچنين اندازه گيري وسنجش هاي کمي و کيفي، رهبري و مهارتها و آداب مديريت پروژه را تحت پوشش قرار دهد. در نظر گرفتن اين نکته مهم است که اموزش رسمي ، بخشي از طرح توسعه توليد متخصصين با سطوح کمربندهاي مختلف است . شرکا بايد بخوبي از اخرين گرايش ها ، ابزار و تکنيکهاي 6 سيگما مطلع شوند و با آناليز اطلاعات حقيقي ارتباط برقرار کنند . نويسنده به اين نتيجه رسيده است که انتخاب کارمندان نالايق و کم قابليت براي انتخابهاي کمربند سياه ، به چالش هايي براي پروژه هاي 6 سيگما منجر گشته است.





7- آينده 6 سيگما

6 سيگما احتمالا به عنوان يکي از ابتکارات کليدي براي بهبود پروسه مديريت باقي خواهد ماند ، نه اينکه از آن به عنوان يک مد زود گذر ياد شود. تمرکز اوليه بايد بروي بهبود کل عملکرد مديريت و نه فقط شمارش و اشاره به معايب کوچک باشد .

محققين و شاغلين سعي مي کنند تا 6 سيگما را با ديگر روش هاي بديع و ابتکاري موجود در مديريت متحد و تکميل کنند ، روش هايي که براي جذاب تر کردن روش 6 سيگما براي سازمانهاي مختلفي که هنوز به طور کامل شروع به بکارگيري اين روش نکرده اند، وجود داشته اند.

متحد و تکميل کردن و مقايسه اصول و ويژگي هاي 6 سيگما با مديريت کيفيت جامع، توابع منابع انساني، توليد ناب، ايزو9000، ايزو9001 و مدل بلوغ قابليت همگي بخشي از سعي مجامع کيفيت براي بيشينه سازي اثرات مثبت روش 6 سيگما هستند.



8- نتيجه گيري

بکارگيري و اجراي موفق و رشد علاقه سازمانها به روش 6 سيگما در سالهاي اخير به طرز قابل ملاجظه اي گسترش يافته است. اين روش به سرعت تبديل به يک نيروي محرک اصلي براي بسياري از سازمانهاي پروژه محور و تکنولوژي محور مبدل مي شود.

فاکتورهاي موثر بر پروژه هاي موفق 6 سيگما شامل دخالت و درگيري مديريت و تعهد سازماني ، مهارتهاي مديريت وکنترل پروژه ، تغييرات فرهنگي و آموزش مداوم هستند. درک خصوصيات کليدي موانع وکاستي هاي 6سيگما موقعيت هايي را فراهم مي آورد تا شاغلين بهتر پروژه هاي 6 سيگما را اجرا نمايند و به آنها اجازه مي دهد تا بهتر مسير استراتژيک سازمان خود را حمايت کنند و نياز به هدايت، مربي گري و آموزش را افزايش مي دهد.

جنبه هاي اماري 6 سيگما بايد چشم اندازها و چالش هاي تجاري را براي سازمان تکميل کنند تا پروژه هاي 6 سيگما با موفقيت اجرا شوند . رويکردهاي مختلفي نسبت به 6 سيگما بکارگرفته شده اند تا عملکرد کلي بخش هاي مختلف تجاري را افزايش دهند. به هر حال ، يکپارچه کردن فرآيندهاي 6 سيگما با ساختار اطلاعات محور با سازمانها هنوز براي بهبود جا دارد. تغييرات فرهنگي نيازمند زمان و تعهد و الزام خواهند بود ( قبل از اينکه به سازمان القاء شوند) . اصول و آداب موثر 6 سيگما به احتمال زياد با پالايش مداوم فرهنگ سازماني به موفقيت خواهند رسيد.



منبع:WWW.SANAYE-EN.BLOGFA.COM

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد