PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ناخني كه روح را خراش مي دهد



touraj atef
5th April 2010, 02:56 PM
او را با روزگار كودكيش مي شناسم و دوست دارم كه بازي كودكي را از ياد نبرد همان روزهائي كه خواب بادبادكي را مي ديد كه با دنباله اي رنگي در آسمان شهر پرواز مي كردو... اما گوئي نمي تواند چندان در آن دوران باقي بماند روزگار او را سخت به واژه " بزرگي " چسبانده است و به همين دليل است كه به من مي گويد
ناخدا ! حرفهايت قشنگ هستند اما ناخن هاي بدبيني بد گونه روحم را خراش مي دهد
نگاهش مي كنم و مي گويم
- داستان آن پسرك كامپيوتر به دستي را شنيده اي كه پيش چوپاني رفته بود ؟
با سر علامت نفي مي دهد و من ادامه مي دهم
روزي پسركي با ماشيني آخرين مدل و ظاهري آراسته با لباسهاي مارك دار به چوپاني نزديك مي شود و از او مي پرسد
- اگر من تعداد گوسفندهاي تو را دقيق بگويم حاضري به من يكي از آنها را بدهي ؟
چوپان پاسخ مثبت مي دهم و پسرك نوت بوكش را در مي آورد به اينتر نت وصل مي شود و سايت ناسا را بازي مي كند و سيستم جي پي اس خود را در آن فعال مي سازد و بعد با كمي جستجو و محاسبه مي گويد
- تو دقيقا 2143 گوسفند داري درسته ؟
چوپان با سر علامت مثبت مي دهد و به سوي گله مي رود و حيواني را با خود مي آورد و بعد پسر ك به چوپان مي گويد
- پدر جان !مي بيني دنيا چقدر بزرگ شده و تو داري فقط وقتت را اينجا تلف مي كني
چوپان نگاهي به او مي كند و مي گويد
- اگر من به تو ثابت كنم كه همه اين كارها كه تو كردي تنها توانست نشان دهد كه تو وقتت را تلف مي كني آيا حاضري حيوانم را به من بر گرداني ؟
و اين بار پسرك جواب مثبت مي دهد و چوپان مي گويد
- اولين دليل اين است كه تو براي سوالي كه خودم جوابش را مي دانم اينجا آمدي و به اينتر نت وصل شده اي و با اين همه مشقت پاسخ را پيدا كردي
دومين دليل اين كه به ازاي اين جوابي كه خودم آن را مي دانستم توقع مزد داشتي
و سوم اين كه بجاي گوسفند الان تو سگ گله مرا داري كه مي بري و نتوانستي بفهمي كه فرق گوسفند و سگ چيست؟
و اين گونه بود كه پسرك راهش را گرفت و رفت
نگاهي به دوستم مي كنم و به او مي گويم
- دنياي بزرگي ها حكايت همان كامپيوتر و اينتر نت و جي پي و اس و... دارد اگر به واقع درك كاملي از زندگي نداشته باشي مطئمنا نتيجه اي ندارد امروز ناخن هايت مشغول خراش دادن روحت هستند اين ناخن ها زياد هستند چيز هائي مثل تلويزيون كه اسم فحاشي و تمسخر زبان و لهجه قومي دلاور و سلحشور از يك كشور و نشان دادن بي توجهي به فرزند و پدر و مادر و اختلاف طبقاتي بي كران و ازدواج مسن ها را در روزگار بحران ازدواج جوانان و.. را به عنوان كمدي به حلقوم خلق الله فرو مي دهد و تازه جايزه به سازندگان اين به اصطلاح كمدي مي دهد ناخن مي تواند حرفهائي چون " هيچ اميدي نيست " و "آخرش كه چي " و " همين كه هست "و " ميخش را خوب كوبيد " باشد ناخن مي تواند نگاهي بد بين به همه اطراف باشد نگاهي كه مي انديشد تغييرات بايد از بيرون به آدمي و جامعه برسد در حاليكه همه مي دانيم همه چيز از درون آغاز مي شود اين ناخن مي تواند لجبازي بهر خطاهاي گذشته باشد اين ناخن مي تواند سخت گيري ها بي دليل در حال بهر پيش بيني آينده باشد سخت گيري به هر جز زندگي و لحظه اي بخشش نداشتن باشد اين ناخن مي تواند همين كار تو باشد كه عبارتي را از يك گمنام ناخدائي مي خواني مي بيني كه زيبا است ولي مي گوئيد نه تاثير ندارد زيرا ناخن هاي رذالت و فساد و دروغ و حسادت و .. خيلي تيز تر است اين ناخن مي تواند چيدن و نابود كردن هر بذر اميد و ايمان باشد اين ناخن مي توان از ياد بردن عشق باشد و... بيا باو ر كن همه ناخنهائي كه روحمان را مي خراشند ناشي از درون خودمان است كه به قول قديمي ها
كس نخارد پشت من
جز ناخن انگشت من
رها كن
بي بهانه
بي ادعا
عاشقي كن
پر اميد
پر ايمان
و صبر
اندكي صبر سحر نزديك است www.lonelyseaman.wordpress.com (http://www.lonelyseaman.wordpress.com/)

// tourajatef@hotmacom

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد