PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله طراحي سيستم نظامي آمريكا براي مداخلات منطقه‌اي



Isengard
2nd April 2010, 07:38 PM
برگرفته از سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، معاونت سیاسی
نوشته: محمدرضا رياحي - كارشناس روابط بين‌الملل



استراتژي نظامي - امنيتي آمريكا در رويارويي با بحران‌هاي جهاني

طراحي سيستم نظامي آمريكا براي مداخلات منطقه‌اي



اشاره:

روابط بين‌الملل در سال‌هاي آغازين قرن بيست‌ويكم شاهد تحولاتي پرشتاب است و استراتژي‌هاي دفاعي‌-امنيتي نيز به تبع آن با تغييراتي روزافزون مواجه هستند، طبعاً سرعت دگرگوني در سيستم‌هايي مانند شبكه نظامي آمريكا، با توجه به حجم و سطح برخورد آن با رقبا و حضور در بحران‌هاي جهاني، بيشتر است و اين نيست مگر به هدف تلاش براي حفظ سيطره بين‌المللي خود و شكل دادن به جهان تك‌قطبي.

تحقيق در زمينه تاريخچه شكل‌گيري استراتژي‌هاي دفاعي‌‌-امنيتي آمريكا در سال‌هاي پس از جنگ دوم جهاني، بويژه دوران بعد از جنگ سرد است.

به زعم نگارنده، تغييرات ساختاري در نوع بحران‌هاي موجود در نظام بين‌الملل نيز نتايج مؤثري براي مديريت بحران‌هاي بين‌المللي در حوزه‌هاي راهبردي داشته است.

از سوي ديگر كاخ سفيد در دوران كلينتون ساختار دفاعي خودرا براساس شرايطي طراحي نمود كه اقدامات و عمليات نظامي خود را به صورت يكجانبه انجام دهد. به شكلي كه نيروهاي نظامي قابليت‌هاي لازم را براي مشاركت در مداخلات منطقه‌اي دارا باشند. برهمين اساس <آنتوني ليك> مشاور امنيت ملي آمريكا در دوره كلينتون اصول راهبردي دفاعي ايالات متحده را مبتني بر كاربرد نيروي نظامي براي تامين منافع امنيتي آمريكا در حوزه‌هاي منطقه‌اي دانست.‌

طرح <آنتوني ليك> تا سالهاي 2000-1999 در راستاي حداكثرسازي تحرك منطقه‌اي جهت بازدارندگي متعارف تداوم يافت. به قدرت رسيدن جرج بوش استراتژي نظامي آمريكا را به گونه مشهودي دگرگون كرد. او سياست دفاعي آمريكا را برپايه تحرك ژئوپليتيكي و مقابله با تهديدات و امنيت‌سازي از طريق الگوي يك جانبه‌گرايي بنا نمود. به عبارت ديگر جهت‌گيري اصلي سياست دفاعي آمريكا در دوران بعد از به قدرت رسيدن جورج بوش مبتني‌بر <پيشگيري از تهاجم> از طريق <اقدامات پيشدستانه> قرار دارد. به اين ترتيب، اصلي‌ترين جهت‌گيري سياست دفاعي آمريكا در مواجهه با بحران‌هاي بين‌المللي مبتني‌بر استقرار نيرو در حوزه‌هاي جغرافيايي است كه در آنها با بحران امنيتي روبه‌رو خواهد شد.

حادثه 11 سپتامبر نشان داد كه چالش‌هاي امنيتي جديدي به وجود آمده كه آمريكا نمي‌تواند اين چالش‌ها را ناديده بگيرد. به همين دليل برضرورت تحرك پيشدستانه عليه بازيگراني كه نقشه تروريستي دارند، تاكيد گرديد. در اين ارتباط، <شوراي مشترك نظارت‌بر نيازمندي‌هاي دفاعي> متشكل از طيف وسيعي از نهادهاي دفاعي و امنيتي آمريكا اعم از وزارت دفاع، ستاد مشترك ارتش و شوراي امنيت ملي آمريكا به عنوان اصلي‌ترين كارگزاران اين شورا پايه‌ريزي شد. اين شورا از يك سو، ابزارهاي دفاعي موردنظر يگان‌هاي عملياتي آمريكا را پيش‌بيني مي‌‌كند و از طرف ديگر، چگونگي به كارگيري اين ابزارها در تقابل با تهديدات بالقوه و بالفعل را ارائه مي‌‌كند.‌

Isengard
2nd April 2010, 07:45 PM
سازماندهي فضاي جديد

از همه مهمتر آنكه ايالت متحده تلاش مي‌‌كند تا فضاي دفاعي جديدي را سازماندهي كند كه بتواند در دو بحران منطقه‌اي هم زمان مشاركت كند. سند راهبرد امنيت ملي آمريكا براي سال 2006، روندهاي سياست دفاعي اين كشور را برپايه چهار مؤلفه استوار مي‌‌كند:

* مقابله با چالش‌هاي فرارو در خارج از مرزهاي ايالت متحده‌

* جلوگيري از بجاماندن اين چالش‌ها براي نسل‌هاي آينده‌

* درگيري با دشمن در محيط امنيتي خود تا رسيدن به مرحله عقب‌نشيني‌

* نيازمندي به حمايت و اقدام هماهنگ دوستان و متحدان‌

باتوجه به شرايط موجود، استراتژي دفاعي آمريكا در جهت مقابله با تهديدات كم شدت، انجام جنگ‌هاي منطقه‌اي، عمليات سريع نظامي و استقرار يگان‌هاي عملياتي مي‌‌باشد. زماني كه بين دونالد رامسفلد وزير سابق دفاع آمريكا و كاندوليزارايس وزير امور خارجه اين كشور در مورد جهت‌گيري دفاعي اين كشور اختلافاتي به وجود آمد زمينه براي استعفاي رامسفلد و به قدرت رسيدن رابرت گيتس فراهم شد. اين امر نشان مي‌‌دهد كه ساختار نظامي آمريكا توان لازم براي انجام اقدامات تهاجمي هم‌زمان در چندين منطقه بحراني را ندارد.

<فون كارمان> معتقد است: <خطر استراتژيك پيش روي آمريكا بيش از همه خطر رو به گسترش انقلاب فن‌آورانه است. آمريكا در آينده با دشمنان مختلف روبه‌رو خواهد بود. آمريكا بايد ‌<اشتباه عدم آمادگي> پيش از جنگ جهاني دوم و به خصوص، خطاي به خدمت نگرفتن علوم غيرنظامي براي رفع نيازهاي نظامي> را جبران كنتد. ما كماكان خواهيم كوشيد تا در جنگ‌هاي آينده به جاي نيروي انساني از ماشين استفاده كنيم.>‌

Isengard
2nd April 2010, 07:47 PM
در مجموع ايالات متحده آمريكا در مورد بحران‌ها و جنگ‌هاي آينده، دكترين‌هاي زير را مورد نظر قرار مي‌دهد:

1- دكترين نبرد هوا زمين:

اين دكترين بر اين فرض مبتني است كه نبردهاي آينده سه بعدي است و همين مسئله هماهنگي بسيار نزديك نيروهاي زميني و نيروهاي هوايي - فضايي را ايجاب مي‌كند.

در دكترين يادشده به سه مهم تأكيد شده ست:

الف) ارائه خدمات پشتيباني (كمك‌هاي پزشكي، لجستيكي و حتي كمك‌هاي حاشيه‌اي نظير كشيش ويدئويي، سيستم‌هاي گويا جهت مشاورهِ حقوقي و بازهاي جنگي رايانه‌اي جهت تفريح و كاهش فشارهاي رواني)

ب) ساخت ملحقات مصنوعي ارتقاء دهند كه عبارتند است از، توانمنديهاي انساني استخوان‌هاي مصنوعي، خون مصنوعي و پوست افشانه‌اي مخصوص افراد مجروح است.

ج) حسگرهاي مينياتوري كه سربازان را از وجود تهديدات شيميايي، ميكروبي و راديولوژيكي آگاه خواهند ساخت.

2- پروژهِ نيروي هوايي:‌

از بين تمامي نيروهاي نظامي بيشترين علاقه به پيش‌بيني فناوري‌هاي آينده را نيروي هوايي از خود نشان داده است، چرا كه از ديد اين نيرو قدرت هوايي پيوندي ناگسستني با علم دارد.

در اينجا نمونه‌هايي از نتايج مورد بحث عبارتند از: ساخت تركيبات جديد در ساخت هواپيما، مقاومت رايانه‌هاي هوايي در برابر اختلالات الكترومغناطيسي، طرح ساخت كمك خلبان ماشيني و كابين مجازي خلبان‌

3- نيروي دريايي قرن بيست و يكم:

نيروي دريايي ايالات متحده بسيار نگران بحران‌هاي كم‌شدت است. لذا ناخداكيتلي1 جمعي نيروي دريايي آمريكا نقش اطلاعات و پردازش آن را در مواجهه با بحران‌هاي كم‌شدت نقشي محوري ارزيابي مي‌كند. لذا كشتي‌هاي آينده به رايانه‌اي سريع‌الانتقال، شبكه‌هاي فيبرنوري، پردازنده‌هاي نوري و شبكه‌هاي عصبي مجهز خواهند شد تا بتوانند سرعت پردازش داده‌ها را ارتقاء دهند.

4- فرماندهي فضايي:

برنامه‌هاي فضايي <ناسا> به نحو چشمگيري جنبهِ نظامي دارند.

هزينه‌هاي رسمي نظامي كردن فضا در راستاي آسيب‌شناسي و مديريت بحران‌هاي بين‌المللي در حال حاضر 5 درصد از كل بودجهِ وزارت دفاع آمريكا را شامل مي‌شود و انتظار مي‌رود كه اين درصد ظرف ده سال آينده به دو برابر بالغ شود. هدف از صرف چنين هزينه هايي در دست گرفتن :كنترل فضا> است. اگر چه تاكنون هيچ گونه بحران و جنگي در فضا رخ نداده، اما چند سالي است كه فضا اولاً به خاطر وجود ماهواره‌ها و موشك‌هاي بالستيك قاره‌پيماي خاص جنگ هسته‌اي و ثانياً به واسطهِ نقش ماهواره‌هاي شناسايي و مخابراتي در درگيري‌هاي كوچكتر به يكي از مؤلفه‌هاي جنگ زميني بدل گرديده است. طبق اعلام وزارت دفاع، ماهواره‌ها قدرت و كارايي نيروهاي آمريكا را با ضريبي معادل 4 يا 5 افزايش مي‌دهند.

بر اين اساس پيش‌بيني مي‌شود كه در قرن بيست‌ويكم بيش از 40 كشور به توانايي ساخت جنگ‌افزارهاي متكي به فن‌آوري عالي، از جمله سلاح‌هاي شيميايي، ميكروبي و اتمي و نيز سيستم‌هاي پرتاب موشك دست خواهند يافت. به موازات شكل‌گيري اين چالش، آمريكا در جهان سوم با گسترهِ وسيعتري از بحران‌هاي مختلف رو به رو خواهد بود كه مستلزم برخورداري از نيروهاي فوق‌العاده سيار و متحرك و توجه كمتر به صحنه اروپاست. وزارت دفاع آمريكا از سال 1981 و اندكي پس از به قدرت رسيدن رونالد ريگان شروع به طرح‌ريزي براي اين مسئله كرد كه چه طور مي‌توان در يك جنگ جهاني شش‌ماهه شركت جست و در آن پيروز شد و در عين حال باز آمادهِ پرداختن به يك جنگ به يك جنگ ديگر، آن هم عمدتاً با بهره‌گيري از رايانه‌ها بود. البته كل اين طرح‌ريزيهايي كه براي مديريت بحران‌هاي بين‌المللي توسط ايالات متحده صورت مي‌گيرد جنبهِ فوق سري دارد و بودجهِ محرمانه‌اي براي آنها در نظر گرفته مي‌شود. آنچه در تبيين فناوريهاي نظامي آمريكا در عرصهِ بحران‌هاي بين‌المللي مي‌توان با نگاهي آسيب‌شناسانه از نظر گذراند، معضل اصلي دستگاه‌هاي نظامي آمريكاست كه افزايش بيش اندازه هزينه‌هاي آنها را حتي به قيمت تأمين منابع مالي از محل فعاليت‌هاي اقتصادي - خدماتي باعث شده است. با بك بررسي تاريخي مي‌توان نتيجه گرفت كه قدرت‌هاي بزرگ زماني رو به اضمحلال نهادند كه ساز و برگ نظامي آنها بيش از آنكه بنيهِ اقتصاد ايشان بتواند تكافوي هزينه‌هاي گزاف نظامي‌شان را بدهد، گسترده شده بود.‌

در نتيجه‌اي كه از موارد مورد مطالعه استنباط مي‌شود، اينكه اولين موضوع تأثيرگذار بر سياست دفاعي آمريكا در رويارويي و ايجاد بحران‌هاي بين‌المللي را مي‌توان تحولات فن‌آوري دانست. به گونه‌اي كه هرگاه ايالات متحده به قابليت‌هاي دفاعي نويني دست يافت محيط‌هاي جديدي را براي به كارگيري ابزارهاي تسليحاتي خود شناسايي خواهد كرد.‌

دومين مؤلفه تأثيرگذار، ساختار نظام بين‌الملل بود. همچنين تغيير در فضاي قدرت بازيگران و تغيير در طبيعت و ذات تهديدات بر سياست دفاعي آمريكا مؤثر بوده است. اين امر نشان مي‌دهد كه تحرك در رفتار آمريكا افزايش يافته و امكان انجام اقدامات تهاجمي براي مقابله با تهديدهاي نامتقارن در حوزه‌هاي پيراموني و جغرافيايي منطقه‌اي وجود دارد. نبردهاي آمريكا در جنگ 2001 عليه افغانستان و 2003 عليه عراق مبين چنين فرآيندي در سياست دفاعي آمريكا است.‌



منابع:

1- <سياست خارجي آمريكا: الگو و روند كگلي و ويتكف>، اصغر دستمالچي، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1382.

2- <فرآيندهاي تحول در كاركرد و ساختار ديپلماسي نظامي آمريكا، دكتر ابراهيم متقي، فصلنامه راهبرد دفاعي، سال چهاردهم، شماره 14،1383.

3- <استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در اروپا و تأثير آن بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، دكتر سيدرضا ميرطاهر، ماهنامه اطلاعات راهبردي، سال پنجم، تير ماه 1386.

4- <سپر دفاع موشكي، ديدگاهها و روندها>، محمود عسگري، ماهنامه اطلاعات راهبردي، سال پنجم، تير ماه 1386.

5- <استراتژي نظامي آمريكا... دكترين شك و بهت>، دكتر حسين حسيني، فصلنامه سياست دفاعي، سال سيزدهم، شماره 49، زمستان 1383.

6- <كميسيون تدوين سند راهبرد امنيت ملي آمريكا در سال 2006>، مؤسسه مطالعات بين‌المللي ابرار معاصر تهران، 1385.

7- <تحول در سياست دفاعي آمريكا 2007 - 1897>، فصلنامه راهبرد دفاعي، سال پنجم، شماره 17، پاييز 1386.

8- <فن‌آوري نظامي آمريكا>، هيكربارتون، دكتر اصغر افتخاري، فصلنامه راهبرد دفاعي، سال پنجم، شماره 16، تابستان 1386.

9- <مطالعات تطبيقي ساختارهاي علمي تحقيقاتي كشورهاي مختلف جهان>، پروفسور ژوزف استيگليتز،

11-‌ <فناوري نظامي در آمريكا، فصلنامه راهبرد دفاعي>، دكتر اصغر افتخاري، سال پنجم، شماره شانزدهم، تابستان 1386.

12- <جنگ پست مدرن، سياست نوين درگيري، كريس هيبلزگزي، ترجمه احمدرضا تقاء، دانشكده فرماندهي و ستاد دوره عالي جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1381.

13- ماهنامه‌هاي <نمايهِ دفاع>، ارگان خبري اطلاع‌رساني وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، شماره‌هاي مربوط به سال 1386.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد