PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خبر بازخواني گفت‌وگوي سال 82 مهدي اميني با ايسنا



diamonds55
3rd November 2008, 05:13 PM
مهدي اميني يكي از موسسان تئاتر هنر و از جمله بازيگران سرشناس تئاتر دهه بيست و سي چند روز گذشته از دنيا رفت. گفت‌وگوي زير حاصل مصاحبه خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در سال 82 با اين هنرمند است.

همزمان با گسترش تئاتر حرفه‌اي در دهه‌ي بيست و با شروع كار تالارهايي چون تئاتر تهران ، تئاتر فرهنگ، تئاتر پويا، جواني به‌دور از هرگونه جهت‌گيري سياسي، با مشاركت جمعي عده‌اي از فارغ‌التحصيلان هنرستان هنرپيشگي شروع به‌كار كرد. هسته‌ي اصلي اين گروه، افرادي كوشا ولي بي‌تجربه و بدون آگاهي از دشواري‌هاي گوناگون هنري، فني و اداري بودند.

در ميان آنها، مهدي اميني عضو هيات مديره و يكي از موسسان تئاتر هنر كه از نزديك شاهد فعاليت‌هاي اين تالار بود.

او مي‌گفت: «دوره اول تحصيلاتم را در دبيرستان شاه‌رضا در مشهد گذراندم، در آن دوره اساتيد تحصيل كرده آمريكا تدريس مي‌كردند و مدير مدرسه هم فرد مترقي و روشنفكري بود، پس فعاليت‌هاي تئاتري مدرسه زياد بود و من در آنها شركت مي‌كردم، ولي اقامتم در مشهد موقت بود و وقتي به تهران آمدم، در حدود سال ‌1317 كه هنرستان هنرپيشگي تاسيس شده جزو اولين دوره شاگردان آنجا شدم.

هنرستان توسط سيد علي نصر كه خودش جزو هنرپيشه‌هاي قديمي «كمدي ايران» بود، تاسيس شده بود و همزمان با شروع كار آنجا، نصر تصميم گرفت تا هنرجويان در كنار تحصيل به كار عملي هم مشغول شوند پس سالن كوچكي را در لاله‌زار كه معروف به باغ علا‌الدوله بود، آماده كرد. اين سالن حدود دويست تا سيصد نفر ظرفيت داشت و فقط روزهاي جمعه برنامه‌هايي در آنجا اجرا مي‌شد، و از اين راه دانشجويان مي‌توانستند در كنار تحصيل فعاليت عملي هم داشته باشند و تجربه پيدا كنند.»

اميني مطرح مي‌كرد: «بعد از سال دوم، نصر به فكر تاسيس تئاتر دائمي افتاد و در خيابان لاله‌زار و در محل «گراند هتل» سابق، اين تئاتر را افتتاح كرد. آنجا سالن بزرگ و خوبي داشت كه براي آن سن هم درست كردند و از آن به بعد نام ‌« تئاتر تهران» را بر آن گذاشتند.

برنامه‌هاي تئاتر تهران هفته‌اي يك بار تغيير مي‌كرد و هنرپيشگان قديمي و فارغ‌التحصيلان هنرستان در‌آنجا برنامه اجرا مي‌كردند. نمايشنامه‌ها بيشتر نوشته خود نصر بود و در كنار آن از نمايشنامه‌هاي خارجي با مضامين تاريخي و اجتماعي هم استفاده مي‌كردند. كم كم كه شاگردان هنرستان اضافه شدند، در تئاتر تهران جايي براي فعاليت هنرجويان نبود به همين دليل من به اتفاق يك عده از هنرپيشه‌هاي تئاتر كه كمتر به آنها نقش مي‌رسيد تصميم گرفتيم تا تئاتر جداگانه‌اي راه اندازي و به صورت مستقل فعاليت كنيم.

اين طرح را مطرح كردم و دوستان هم، از آن استقبال كردند و نتيجه آن تاسيس شركت سهامي هنرپيشگان بود كه به‌عنوان يك شركت تجاري براي فعاليت‌هاي هنري درست شد.

سرمايه شركت ده هزار تومان بود كه نيمي از آن را هنرپيشگان ‌پرداختند و بقيه پول را هم براي مواقع نياز كنار گذاشتيم. سهام شركت براي هر نفر، ‌100 تومان بود و هر كس به تناسب شرايط اقتصادي و امكاناتش سهام ‌خريد.»

اميني توضيح مي‌داد: «شركت را من به همراهي صافي، عباس زاهدي، عصمت صفوي، جلال رياحي، عزت‌الله وثوق، پورزنجاني، محسن دولو، مرين، مصطفي اسكويي و با همكاري بازماندگان فعالي چون فتح‌الله جالينوسي، ملك تقي طهوري، ناصر مصفا، عبدالعلي همايون، قاسم مالك و يزدان يار و ... راه انداختيم و جداي از فعاليت گروه ثابت، بعضي مواقع از اساتيدي چون فضل‌الله بايگان كه خودش از هنرپيشه‌هاي با سابقه‌ي تئاتر بود استفاده كرديم. براي استقرار گروه، مكاني را در خيابان شاه‌آباد اجاره و چون فعاليتي نداشت آنجا را تبديل به سالن تئاتر كرديم.

براي مراسم افتتاحيه خود سيد علي نصر آمد و تمام هنرجويان و فعالان تئاتري را تشويق به انجام چنين كاري كرد . تئاتر هنر در خرداد ‌1321 با اجراي دو نمايش كمدي «كمپاني هوش» و «زندگي خودكار» كه خودم آن را نوشته بودم، افتتاح شد. همه‌ي ما با جديتي غيرقابل تصور و بدون چشم‌داشت مالي مشغول به كار شديم و در ابتدا برنامه‌ها را هر هفته تغير مي‌داديم ولي با اجراي تئاتر «بتكده‌ي هندي»، به كارگرداني مرحوم افلاطون شاهرخ براي اولين بار نمايشي را به مدت ده شب روي صحنه برديم.

با استقبال چشمگير مردم و با پول قابل‌توجهي كه از اين راه بدست آورده بوديم به توسعه‌ي تئاتر و لوازم مورد نياز آن كمك كرديم و با پايان تابستان و موفقيت كارها، تصميم گرفتيم تا سالني را براي فصل زمستان پيدا كنيم و به صورت دائمي فعاليت داشته باشيم.

همان موقع در خيابان لاله‌زار، جايي پيدا كرديم كه مالك آن لاجوردي يكي از تجار بازار بود. زيرزمين ساختمان براي انبار كالا درست شده بود و ما با كمك دوستان و به خصوص آقاي پورزنجاني كه علاوه بر ذوق هنري در كارهاي ساختماني و نقشه‌كشي هم مهارتي داشت فضاي كلي آنجا را طراحي و مرتب و سرانجام بعد از چند ماه، كار خود را در تماشاخانه هنر شروع كرديم كه نمايش «داريوش» اولين كار گروهي ما در آنجا بود.»

اميني با اشاره به ديگر نمايش‌هايي كه در تئاتر هنر، اجرا شد، ادامه مي‌دهد: «نمايشنامه‌ «ابومسلم خراساني» نوشته ركن‌الدين خسروي نمايشنامه‌اي از ميرزاده عشقي به نام « ايده‌آل و تابلوي سه مريم » هم اجرا شد. حتي يادم است براي اجراي نمايشنامه‌ي ميرزاده‌ي عشقي و براساس اعتقاد خود او كه «هر سال بايد يك روز به عيد خون تبديل شود» روي پارچه‌ي سفيدي با رنگ قرمز عنوان نمايش را نوشتيم و در عرض خيابان لاله‌زار نصب كرديم. روز بعد از اماكن شهرباني آمدند و به جرم نوشتن شعارهاي انقلابي، پارچه را كندند و جلوي نمايش را گرفتند. ما براي اعتراض به وزارت كشور رفتيم و به مسوول امور تئاتر كه آن زمان يك خانم آمريكايي بود شكايت كرديم و جالب اينكه او در جواب اعتراض مسوولين شهرباني گفت: «پس من هم كه بلوز قرمز پوشيده‌ام انقلابي هستم».

اميني با تاكيد بر سرگرم كننده بودن برنامه‌هاي تالار، مطرح مي‌كرد: «غالب برنامه‌ها به خاطر جذب مشتري و گذران امور تئاتر، جنبه سرگرمي داشت، تا اينكه نمايشنامه «براي شرف» نوشته الكساندر شيروان‌زاده را با كارگرداني ناپلئون سروري اجرا كرديم. سروري ارمني مي‌دانست و من فارسي، پس با همراهي آن را ترجمه كرديم و به روي صحنه برديم و روي هم رفته اجراي خوب و معتبري شد.

علاوه بر آن نمايشنامه «عباسه خواهر هارون الرشيد »،«خسيس» مولير، «پزشك اجباري» ،«حقه بازي‌هاي اسكاپن»،« بورژواژانتيوم » و همچنين كمدي‌هاي سبكي از ماريو و لابيش را هم اجرا كرديم.

در كنار فعاليت‌هاي خودمان افراد زيادي هم مي‌آمدند و سالن را اجاره مي‌كردند. مثلا هنرپيشه‌هاي آذربايجاني، نمايشنامه‌ي « آرشين مالالان» ، اپراي معروف «مشهدي عباد»، «يوسف و زليخا» و ... را اجرا كردند. و كارگردانهاي ارمني، مثل قسطانيان «اتللو » اثر شكسپير را با موفقيت به روي صحنه برد.

علاوه بر اجراي تئاتر كامل ، برنامه واريته را كه آن زمان در اكثر سالن‌ها مرسوم بود اجرا مي‌كرديم . واريته يك نمايشنامه واحد نبود، تا سرتا سر برنامه‌اي را بگيرد، بلكه نمايشنامه‌هاي يك پرده‌اي متفاوتي بود كه هر كدام موضوع خاصي داشت. بر همين اساس ما در عيد سال ‌23 برنامه‌اي را با نام «واريته نوروزي» تهيه كرديم.

من از ابوالحسن صبا ،حسين تهراني و ... كه آن زمان خواننده معروفي بود دعوت كردم تا قسمتي از برنامه‌ي واريته را اجرا كنند. براي اجراي اين برنامه وابسته‌هاي فرهنگي سفارت خانه‌هاي آن زمان آمده بودند.»

اميني در ادامه با تاكيد بر رقابت هنري كه آن زمان بين تالارها ريشه دوانده بود به ايسنا مي‌گفت: «رقابت بين تئاتر هنر، فرهنگ و تهران خيلي شديد بود و به خصوص در تئاتر تهران همه منتظر بودند، تا كار ما متوقف شود از طرفي آن زمان مخاطب تئاتري زيادي وجود نداشت و رقابت‌ها هم حالت علني پيدا نمي‌كرد ولي در برخي موارد سرمايه‌داران و صاحبان تالارها با تطميع هنرمندان و بردن آنها به سالن خودشان و يا با اعمال سانسور در نمايشنامه‌ها، قصد داشتند تا خللي در كارها بوجود آورند، هر چند كه برهم خوردن تئاتر هنر نتيجه‌ي اين رقابت‌هاي ناسالم نبود، بلكه كم تجربگي اعضا نقش اساسي را بازي مي‌كرد.»

اين هنرپيشه‌ي پيشكسوت تئاتر دهه‌ي بيست، از تعطيل شدن زودهنگام تئاتر هنر اظهار تاسف مي‌كرد و مي‌گفت: «تئاتر هنر، آن طوري كه امثال سيد علي نصر، كميسارف و اعضاي اصلي آن مي‌خواستند نتوانست راه خود را ادامه دهد و ما هم به دليل جوان بودن و بي‌تجربگي، ناچار به تعطيل كردن آن شديم.

در آن زمان هيچ فرد آگاهي نظارت بر كارهاي ما نداشت و هر كس تمايل داشت به تنهايي اعمال نفوذ كند .از طرفي چون سرمايه‌داران شركت مي‌توانستند هيات مديره را تغيير دهند، در نتيجه يك تزلزل و بي‌ثباتي بركارها حاكم بود و چون آن زمان دوره رقابت سالن‌هاي تئاتر بود، ما هم نتوانستيم كارمان را ادامه دهيم و به ناچار تئاتر هنر در سال ‌24 از هم پاشيده و بعد هم فردي آن را خريد و قابل ذكر است كه بهاي شركت در آن زمان تقريبا پنج برابر شده بود.»

مهدي اميني در بخش ديگري از اين گفت‌وگو درباره‌ي فعاليت‌هاي خود بعد از انحلال تئاتر هنر، سخن مي‌گفت: «حدود سال‌هاي 24 - 25 به دنبال تعطيلي تئاتر هنر، گروه نوشين در صدد تهيه تئاتري بودند .آنها با سرمايه يك تاجر ، تئاتر فردوسي را در خيابان لاله‌زار راه انداختند و من به پيشنهاد آنها وارد گروه شدم.

تئاتر فردوسي در آن زمان خيلي خوب و آبرومند بود و صحنه‌ي وسيعي داشت. حتي براي اولين‌بار صحنه گردان در آنجا درست شد. نمايشنامه « مستنطق » اولين كاري بود كه در تئاتر فردوسي به روي صحنه رفت و من چون ماموريت اداري داشتم، در آن زمان به آذربايجان منتقل شدم و شرايط بازي در اين كار را از دست دادم.

اجراي «مستنطق»، موفقيت بسيار بزرگي را نصيب گروه كرد و از آن به بعد اجراي تئاتر از حالت هفتگي خارج و به اجراهاي يك ماهه و دو ماهه تبديل شد، در نهايت شرايطي به وجود آمد كه براي تهيه‌ي بليط تئاتر فردوسي و سعدي بايد از يك ماه قبل بليط رزرو مي‌كردند. نمايشنامه «ولپن» و «پرنده آبي» از برنامه‌هاي فوق‌العاده موفق تئاتر فردوسي بود.

بعد از 15 بهمن و تيراندازي به شاه ، سران احزاب چپ دستگير شدند و در پي آن تئاتر فردوسي هم تعطيل شد و تا مدتي بعد از آن نمايشنامه‌هاي سبك و معمولي در آنجا اجرا مي‌شد.

بعد از زنداني شدن نوشين، ساير اعضا چون لرتا، خاشع، جعفري، كريمي، شباويز خيرخواه ،مهرزاد،ايرن و من به همراهي عده‌اي ديگر ، تئاتر سعدي را با سرمايه عموئي ، در محل شاه آباد راه انداختيم و سينمايي را كه خوب كار نمي‌كرد اجاره و تبديل به سالن تئاتر كرديم .فعاليت تئاتر سعدي تا سال 32 ادامه داشت و نمايشنامه‌هائي چون «باد بزن خانم ويندرمير»،«چراغ گاز» اثر پاتريك هميلتون و «تارتوف» اثر مولير به روي صحنه رفت. آخرين نمايشنامه هم «مونسرا» بود كه من از فرانسه ترجمه كرده بودم و با همكاري شباويز كارگرداني آن را به عهده داشتم.»

اميني از كودتاي 28 مرداد 32 ياد مي‌كرد و مي‌گفت: «همزمان با كودتا، تئاتر سعدي را آتش زدند و از آن به بعد من هم فعاليت تئاتري را كنار گذاشتم.»

جعفري بعد از انحلال تئاتر سعدي، كارهايي در تئاتر تهران، كسري، جامعه‌باربد و ... انجام داد ولي خودش معتقد بود؛ ‌هيچ كدام از آنها به پاي تئاتر سعدي و فردوسي نرسيد. چون در اين دو تئاتر، يك نوع نظم خاص هنري وجود داشت. هنرپيشه‌ها خيلي دقت مي‌كردند، رُل خودشان را خوب حفظ كنند و نمايشنامه‌هاي پرمحتوا و با معنا، و اجراي خوب تماشاچي را به تئاتر جلب مي‌كرد.»

او وجود عبدالحسين نوشين و بعضي از همكاران قديمي‌اش را دليل اصلي رشد تئاتر در آن دهه مي‌دانست،

« نوشين خود از اعزامي‌هاي زمان رضاشاه بود كه قرار بود در پاريس در حوزه‌ي تاريخ مطالعه كند، ولي به دليل علاقه‌ي زياد و برخلاف ميل نمايندگي ايران در پاريس، به تحصيل تئاتر پرداخت. بعد هم كه به ايران آمد به صورت جسته و گريخته كارهايي در گروههاي پراكنده انجام داد ولي فعاليت ثابت و حرفه‌اي او بعد از شهريور 1320 شروع شد.

نظمي كه نوشين برقرار كرده بود براي تئاتر آن هم براي اولين‌بار كار بسيار مهمي تلقي مي‌شد. نوشين معتقد بود كه هنرپيشه، بايد قبل از هر چيز بيان خوب و دلنشين داشته باشد، به همين جهت قبل از شروع تمرينات،جلسات متعددي را به كار دور ميز و اصلاح بيان هنرپيشه‌ها اختصاص مي‌داد .

« سوفلور» در تئاتر نوشين حذف شد. او براي دكور و لباس متناسب نمايشنامه خيلي اهميت قائل بود. مهمتر اينكه تئاتر جدي گرفته مي‌شد و بازيگران حق بداهه‌گويي نداشتند. از طرفي به دليل رعايت نظم در ساعت شروع اجراها و بسته شدن درها، مردم و مخاطبان تئاتر عادت كرده بودند كه قبل از شروع تئاتر حضور پيدا كنند و اگر كسي دير مي‌آمد، نمي‌توانست وارد سالن شود. اين قانون شامل شخصيت‌هاي طراز اول مملكت هم مي‌شد.»

اميني با اشاره به نقش سياست در اجراهاي آن زمان و توجه مردم به تئاتر مطرح مي‌كرد: «نوشين و همكارانش سعي در اجراي نمايشنامه‌هاي ترقي خواهانه و آگاهي دهنده داشتند، تا نمايش فقط براي سرگرمي نباشد ولي سياست در داخل تئاتر سعدي و فردوسي نقش نداشت، هر چند كه بيشتر هنرپيشه‌ها تعلقات حزبي داشتند . از طرفي تئاتر فردوسي و سعدي براي مردم يك جايگاه شناخته شده هنري و معتبر پيدا كرده بود و به تبع مخاطبان زيادي هم داشت.

انتخاب نمايشنامه در كارهاي نوشين خيلي مهم بود و به نحوه‌ي اجراي آن هم اهميت زيادي مي‌داد و چون او تحصيل كرده تئاتر و در اين كار نخبه بود، بعدها هم تئاتري‌ها به صورت غيرمستقيم از نوشين الهام مي‌گرفتند. در آن زمان تئاترهاي تهران جامعه باربد، كسري، گيتي و ... فعاليت مي‌كردند و با حضور هنرپيشه‌هاي قديمي و فارغ‌التحصيلان هنرستان هنرپيشگي، اجراهاي كم و بيش خوبي در لاله‌زار به نمايش در مي‌آمد، پس تئاتر كم كم رو به تكامل رفت و مخاطبان زيادي پيدا مي‌كرد.»

اميني با اظهار تاسف از توقف ناگهاني تئاتر حرفه‌اي و رشد تئاترهاي نازل در لاله‌زار مي‌گفت: «با رشد روز افزون تئاتر، سليقه مردم هم بالا رفته بود ولي در يك دوره تئاتر مشتريان خود را از دست داد، چون ديگر مطابق سلايق و علايق مردم جلو نمي‌رفت. به‌خصوص با ظهور تئاترهايي مثل فردوسي و سعدي و عادت مردم به چنين اجراهايي، در اواخر دهه‌ي بيست، تاترهاي لاله‌زاري نمي‌توانستند مثل سابق حركت كنند از اين رو خواسته و ناخواسته مشتريان واقعي تئاتر را از دست داده بودند. از اين مرحله به بعد مديران تئاتر، برنامه‌هاي تفريحي و سرگرم كننده چون پيش پرده خواني، سياه بازي و در كل كارهاي سبك و عوام پسند را انتخاب كردند، تا از اين طريق مشتريان تازه‌اي به دست آورند. پس دلايل افول تئاترهاي ان زمان در درجه اول وجود كساني بود كه فقط در صدد جلب منفعت و كسب پول بودند و چون سليقه مردم آن قدر بالا رفته بود كه ديگر هر نمايشي، نمي‌توانست آنها را ارضا كند پس رو آوردن به نمايشنامه‌هاي متبذل و عوام پسند از كارهاي آنها بود. در نتيجه آن تالارهاي تئاتري يكي پس از ديگري از بين رفتند و جنبه هنري خود را از دست دادند.»

اميني در پايان اين گفت‌وگو از رونق دوباره تئاتر در حال حاضر اظهار خرسندي مي‌كرد: «بعد از انقلاب تا مدتي فعاليت‌هاي تئاتري متوقف شد ولي بعد از جنگ و با تشكيل جشنواره‌هاي فرهنگي هنري، مسابقات تئاتري و ... دوباره تئاتر رونق پيدا كرد.هم اكنون شاهد فعاليت گسترده هنرپيشه‌هاي جوان و كارگردانان خلاق و ايجاد تئاترهاي متعدد هستيم و با وجود محدوديت‌هاي بسيار پيشرفت‌هاي چشمگيري در زمينه تئاتر به وجود امده است.»

انتهاي پيام

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد