ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نوروز و بهار در شعر قدیم ژاپن



MR_Jentelman
27th March 2010, 12:48 AM
مانیوءشؤ Manyoshu قدیم ترین مجموعه ی شعری ژاپن است. سروده شدن مانیوءشؤ و فراهم آمدن آن در دوره ی یاماتو Yamato (حدود سال 350 تا 710 میلادی) آغاز شد و تا چند دهه بعد، در دوره ی تاریخی نارا Nara 0784- 710) که عصر اشرافیت نام گرفته است، دنباله پیدا کرد. یک سلسله دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی زمینه ساز پدید آمدن این مجموعه بود و عمده ی این تحول ها نفوذ و گسترش مکتب های اندیشه ی چینی و نیز آئین بودا (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2009/12/7/109536.html)(نیمه ی سده ی ششم) در ژاپن، و تدبیرها و تغییرهای سیاسی بود که اصلاحاتی را در اندیشه و شیوه ی حکومت فرا آورد (سده ی هفتم و آغاز سده ی هشتم). تا اوایل سده ی هشتم میلادی نظام تازه ی اجتماعی – سیاسی در ژاپن کم و بیش جا افتاده بود. در این سالها پایتخت تازه ای هم در نارا به الگوی چه آنگ – آن Ch"ang-an، پایتخت چین، ساخته شد. عصر تازه ای که آغاز شد، به نام این پایتخت، دوره ی نارا نام گرفته است. به شیوه ی حکومت چین، امپراتور ژاپن اینک به راستی منزلت و جلوه ی «فرزند آسمان (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2009/12/30/111611.html)» (تن – شی Ten-shi) یا «فرمانروای آسمانی (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/12/30/111611.html)(تنّو Tenno) یافت، و نیز پایگاه پیشین خود را در جای رهبر بزرگ روحانی و موروثی آئین باستانی ژاپن، شینتو Shinto، نگاهداشت.

جامعه ی دوره ی نارا مرکب بود از اشراف و بزرگان دولت و دیوان، که شمارشان بسیار اندک بود و بر فرودستان که شامل مردم عامه، راندگان، بردگان و مهاجران آسیائی بودند حکومت داشتند. ثبات نسبی عصرِ مانیوءشؤ به رشد شهرها کمک کرد. رسمِ دیرینِ جابه جا کردنِ پایتخت در جلوس هر امپراتور موقوف شد، و نارا برای هفت نسل پی در پی از امپراتوران پایتخت ماند.

آموختن در مدرسه خاص فرزندان بزرگان بود. در همه ی ایالات مدرسه های محلی بود، اما فقط فرزندان حکام و بلندپایگانِ حکومت به آن راه داشتند. یک دانشگاه دولتی هم بود (دانشگاه اوءمی Omi) که فقط فرزندان اشراف که مدرسه های ایالتی را گذرانده بودند می توانستند در آن تحصیل کنند.

دوره ی مانیوءشؤ عصر تحول و پیشرفته اجتماعی و سیاسی در چین و ژاپن بود، معاصر بود با طلوع اسالم و گسترش آن در اینسوی شرق که بنیاد ناتوان شاهنشاهی ساسانی را در ایران فروریخت.
دوره ی مانیوءشؤ عصر تحول و پیشرفته اجتماعی و سیاسی در چین و ژاپن بود، معاصر بود با طلوع اسالم و گسترش آن در اینسوی شرق که بنیاد ناتوان شاهنشاهی ساسانی را در ایران فروریخت.

http://img.tebyan.net/big/1388/12/24415523346234012214023921824615312231221.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/12/12117513747161121096323320812286215823180.jpg)
در دوره ی نارا جشنها (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/3/18/88104.html)و آیین های سالانه ی چندی برگزار می شد. مهمترین این جشن (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2009/3/18/88082.html)ها، آیین نیایش (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/lyric_literature/2009/12/30/111621.html)برای فراوانی محصول (در بهار) و جشن خرمن (در پاییز) بود.

آداب و معتقدات اجتماعی دوره ی مانیوءشؤ مانند اعتقاد به جادو و طلسم (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2010/3/6/117653.html) برای دور کردن ارواح خبیثه یا موفق شدن در کار و برآمدنِ آرزو، خوابگزاری، و انواع پیشگوئی و فال بینی بخش مهم و قابل توجهی از فرهنگ عامه (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=135) در آن روزگار است.

در چنین احوال و محیط بود که مانیوءشؤ در اواخر دوره ی نارا، احتمالاً در سالهای 778- 759، تألیف شد. این کار شاید که به دستور امپراتور انجام گرفت. گفته اند که اندیشه ی فراهم آوردنِ مانیوءشؤ از ادبِ چین (http://www.tebyan.net/WorldLiterature/2009/4/16/89538.html)گرفته شد. تکوینِ این مجموعه ی شعری جریانِ پیچیده ای را گذراند تا کتابی که امروز در دست است، مرکب از بیست دفتر، پرداخته آید.

ادیبان و شاعرانی چند، مانندِ تاچی بانا – نو – موروئه Tachibana – no – Moroe (757- 684) در این کار سهم داشتند، اما اوءتومو – نو – یا کاموچی Otomo- no- Yakamochi را آخرین کسی دانسته اند که در تدوین این مجموعه دست داشت. در این سالهای اواخرِ دوره ی نارا (784-71) تا اوایلِ دوره ی هیان Heian (858- 794) هوای شعر چینی دربارِ ژاپن را فرا گرفته بود.

در این مجموعه قطعه های بسیار ساخته ی امپراتوران و ملکه ها و بلند پایگان درباری، و شمار کمتری شعرهای سروده ی دیوانیان پایین رفته، مردم عادی (مانند ترانه ها و آوازهای محلی ایالات شرقی یا «آزوُما – اؤتا» Azuma-Uta در کتاب چهاردهم، یا مرزبانان ولایت و همسران آنها آمده است.

در دوره های پس از مانیوءشؤ، مجموعه های متعدد از شعرهای آن بازپرداخته شد و نیز بسیاری ازین شعرها در مجموعه های تازه مانند «کوکین شؤ» Kokinshu و «مجموعه های سلطنتی» بعد از آن، گنجانده شد. از شاعران مانیوءشؤ هیتومارو Hitomaro و آکاهیتو Akahito بیش از همه مورد احترام و ستایش بودند، و یا لقب «کاسه ی» Kasei یا حکیم یاد می شدند، مانند نظامی و فردوسی (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2009/5/14/91727.html)در ادب فارسی – اینان در میان «سی و شش شاعر استاد» در ادب ژاپن (http://www.tebyan.net/worldliterature/2009/4/16/89538.html)ممتازند.
آنچه که روح مانیوءشؤ را می سازد جوهر اندیشه ی ملی و بومی ژاپن است همراه با اثری که این اندیشه، از نیمه ی سده ی ششم، از افکار کنفوسیوسی، تائوئی و بودائی (http://www.tebyan.net/Nonfiction/2005/9/6/13017.html)پذیرفت. دانش چینی و اندیشه ی کنفوسیوسی بسیار جلوتر از آئین بودا (http://www.tebyan.net/nonfiction/2005/9/6/13017.html) به ژاپن راه یافت.

ویژگیهای عمده ی طبع ژاپنی را معصوم و طبیعی بودن، سادگی، دلیری، صدق و و راست اندیشی دانسته اند. با نفوذ آئین ها و مکتب های اندیشه از سرزمین اصلی آسیا، بینشی از زندگی که بودا (http://www.tebyan.net/nonfiction/2005/9/6/13017.html)الگو نهاده و کنفوسیوس تعلیم داده بود، مانند احساس «تسلیم و توکل»، اعتقاد به «تبدیل پذیری دنیای خاکی»، و اینکه «هر موجود زنده ای می میرد» و «هر دیداری جدایی در پی دارد» به خصیصه های ذاتی ژاپنیها افزوده شد. در این میان، آئین بودا (http://www.tebyan.net/nonfiction/2005/9/6/13017.html)مهمترین مایه ی انگیزیش فکر ژاپنی بود، که همراه با روح و مایه ی ذاتی این قوم، جوهر اندیشه مانیوءشؤ را ساخت. پس طبیعی است که شاعری باری شعری بس صادق و ساده و مردانه بسازد و باری دیگر شعری احساسی و پرحال. به سخن دیگر، جوهرِ مانیوءشؤ را می توان بارآمد آمیزش و تأثیر متقابل آیین شینتو، که اهمیت نخستین به جنس زن می دهد، با حکمت چینی و آئین بودا که اعتقادی زاییده ی فکر مردانه است، دانست.
ویژگیهای عمده ی طبع ژاپنی را معصوم و طبیعی بودن، سادگی، دلیری، صدق و و راست اندیشی دانسته اند. با نفوذ آئین ها و مکتب های اندیشه از سرزمین اصلی آسیا، بینشی از زندگی که بودا الگو نهاده و کنفوسیوس تعلیم داده بود، مانند ...

شعر ژاپنی به جای اوزان و ابحار، (http://www.tebyan.net/Poem/Poetry_Iran/Classic_Poetry/2009/5/12/91534.html)که اساس شعر (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=158)فارسی است، توازن هجائی (http://www.tebyan.net/Rhetoric/Rhetoric/2003/8/6/3026.html)دارد. بیشتر قطعه های مجموعه ی مانیوءشؤ Tanka یا شعر کوتاه (http://www.tebyan.net/Poem/Worlds_Poetry/2009/11/19/108079.html) پنج پاره ی 5، 7، 7 و 7 هجائی است. گونه های دیگر شعر هم مانند چوءکا Choka (شعر بلند) در این مجموعه هست.

از مایه هایی که شعر مانیوءشؤ را ممتاز ساخته یکی اصالت اندیشه و احساسی است که در سراسر آن پیداست. فضای بیشتر این شعرها شاد و روشن و آرامش جو است. یک شعر رزمی (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2004/10/19/8881.html) در همه ی این مجموعه دیده نمی شود.

زبان شاعر مانیوءشؤ به بالاترین درجه احساس است و آئینه ی دل و روح او: به دیدن برف، آرزو می کند که در چنین روزِ خوش یارش در کنارش باشد (قطعه ی 1658) و هر فریاد مرغِ باران در دل شب یادی را در دلش زنده می کند (قطعه ی 266)، شاعر مانیوءشؤ چون به جذبه و حال می آید، اشیاء دوروبر خود را به قلمرو احساسش می کشاند، و هر چیز که پیش چشم است، به ویژه جلوه های طبیعت، برایش معنی و کاربرد شاعرانه پیدا می کند.

مانیوءشؤ در تاریخ ادب ژاپن و خاور دور جائی خاص دارد. عنوان مانیوءشؤ که به «مجموعه ی برگهای بیشماره» ترجمه شده است، «مجموعه ی اعصار بیشمار» هم معنی می دهد. این مجموعه در بیست کتاب یا دفتر فراهم آمده و بر رویهم دارای 4516 قطعه ی بلند و کوتاه است.

شاعران مانیوءشؤ که نامشان در کتاب آمده یا قابل تشخیص است، حدود 450 تن می باشند.

« گل صدبرگ» یا یکصد شعر برگزیده از مانیوءشؤ با تحقیق و ترجمه ی دکتر هاشم رجب زاده و یوُکؤ فُوجیموتو، از بخش ایرانشناسی دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا، با شرح شعرها و افزوده های دیگر به فارسی همراه با متن ژاپنی آن به صورت خوشنویسی شده در کتابی آماده شده و اکنون در دست چاپ است. نوشته ی حاضر گلچینی است از این کتاب

MR_Jentelman
27th March 2010, 12:51 AM
نوروز در ژاپن باستان موسمی دیگر است. در ژاپن قدیم تقویم قمری در کار بود. ماهها به شماره نامیده می شد و فقط در شعر نامهای خاص برای ماهها به کار می رفت. یک سال مرکب از دوازده ماه قمری بود، و حدود هر سه سال یکبار – که نوروز تقریباً به یکماه زودتر می افتاد – یک ماه به سال اضافه می کردند تا از فصل دور نشوند.
نوروز ژاپنی، به رسم چینی، در اواخر ژانویه (اوایل بهمن) یا نیمه ی اول فوریه ی فرنگی (نیمه دوم بهمن) واقع می شود. این موقع را، صرفنظر از وضع هوا، عموماً آغاز بهار شمار می کردند و، برف بود یا نبود، مردم جامه سبک می کردند و آمدن سال نو را جشن می گرفتند.
در قطعه ی 4516 که آخرین شعر مانیوءشؤ است و در نوروز ژاپنی مصادف با سال 759 میلادی به وسیله ی اوءتومو - نو – یاکاموچی otomo – no –Yakamochi ساخته شده، از تقارن نوروز (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2010%2F3%2F21%2F116740.html)ب ا برف (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2009%2F3%2F4%2F86914.html)یا د آمده است.

همچنان برف (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2009%2F3%2F4%2F86914.html)که می بارد
در این نوروز،
دانه ها از پیِ هم:
خرّمی نیز فرا آیدمان.
یک یک و بسیار در این سال.

در قطعه ی 4229 از کتاب بیستم مانیوءشؤ هم می خوانیم:
در این آغاز سال،
زانو بر برف،
دست نیایش (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Flyric_literature%2F2009%2F12%2F30% 2F111621.html)سوی خدایان می برم
که بخت یارمان باد
و سعادت سالهای سال در کنارمان!

http://img.tebyan.net/big/1388/12/16110112935758819723688932291722419320.jpg (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fb igimage.aspx%3Fimg%3Dhttp%3A%2F%2Fimg.tebyan.net%2 Fbig%2F1388%2F12%2F1621071150382120731495719662124 133221226.jpg)
در قطعه ی 4490 مانیوءشؤ نیز اوءتومو – نو – یاکاموچی نوروز و بهار (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FL iteraryGenres%2FDidactic_%2520literature%2F2010%2F 3%2F20%2F117350.html)را در ژاپن قدیم به هم پیوند داده است:
چون که نوروز رسد،
و بهار آید نزدیک،
ای چکاوک ها
پیش از هر جا، گرد هم آیید و بخوانید
در باغچه ی خانه امان.

وصف جلوه های بهار (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FL iteraryGenres%2FOtherGenres%2F2010%2F3%2F23%2F1171 90.html)در شعرهای مانیوءشؤ جای جای آمده، خاصه در بهره هایی از این کتاب که در شعرها تقسیم چهار فصل به روشنی نموده شده، مانند دفتر هشتم، شماری از شعرها درباره ی بهار (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2009%2F3%2F18%2F88081.html) است. قطعه ی 1435 در کتاب دهم از گلهای بهار (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FP oem%2FPoetry_Iran%2FContemporary_Poetry%2F2009%2F3 %2F18%2F88114.html)می گوید:
گلِ زردِ زیبا
پُر شده در دشت،
سایه انداخته
بر برکه ی پایِ «کامؤُتابی»،
آبگیر پُر آواز وزغ ها
این بهاریه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Fothergenres%2F2010%2F3%2F23%2F1171 90.html)سروده ی آتسوُمی – نو – اوء کیمی Atsumi – no – Okimi است. یامابوُکی Yamabuki گل زردی است که اواخر بهار باز می شود. کامؤنابی Kamunabi کوهی است در ایالت نارا.
قطعه ی 1422 هم، منسوب به اوءورای – نو – موُراجی Owari – no – Muraji در وصفِ بهار است:
گل ریزان بهار
از راه آمد و گسترد
دورترها هم، سرِ کوه،
نوک هر شاخ درخت،
سر برآورده نگین های شکوفه
با آمدن بهار، گل ها باز می شود و زیبایی شکوفه ها جلوه می کند. در جاهای گرم تر و دامنه ها درختان زودتر به شکوفه می نشینند، و با ملایم شدن هوا در بلندیها هم شکوفه ها کم کم سر بیرون می کنند. شاعر چنین دورنمایی را وصف کرده است.
http://img.tebyan.net/big/1388/12/251501092019556438610616114019117331103114.jpg (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fb igimage.aspx%3Fimg%3Dhttp%3A%2F%2Fimg.tebyan.net%2 Fbig%2F1388%2F12%2F1431992781262543931978818322215 979250247.jpg)
نشانه های آمدن بهار در مانیوءشؤ، مانند شکوفه و جوانه ی تازه دمیده و باز زنده شدن طبیعت، مانند شعر فارسی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FL iteraryGenres%2FOtherGenres%2F2004%2F9%2F16%2F2132 6.html) است. نمونه اش قطعه ی 1418 است از شیکی – نو – میکو:
از هر شکاف سنگ،
در پایِ چشمه سارِ دوان در کوه
بر ساق بوته های سرخس سخت،
هر جا، زنو، جوانه دمیده؛
دیگر بهار (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FF iction%2F2010%2F3%2F21%2F117349.html)آمده است.
در یکی از شعرهای دل انگیز مانیوءشؤ(قطعه 1419)، کامگامی – نو – اوءکیم Kagami – no – Okimi تصویری از فاخته و آواز آن برای نمودنِ جلوه ی بهار آورده است:
در پیشه ی انبوهِ «ایواسه»
سرِ «کوه خدایان»
تو ای فاخته ی دشت
دگر سر مده آواز!
دلِ سودا زده ام می رود از دست.
شاهدخت که گامی همسر فوُجیوارا – نو – کاماتاری Fujiwara – no – Kamatari، چهره ای سرنوشت ساز در تاریخ ژاپن، بود.
بیشه ی ایواسه Iwase به یک احتمال جایی است در ایالت نارا. «کوه خدایان» در این شعر استعاره است برای «نردبان آسمان (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2009%2F12%2F30%2F111611.html) به صورت تخته سنگ یا درختی بلند. در قدیم عقیده داشتند که خدا یا یکی از فرشتگان او ازین بلندی فرود می آید و به دنیای ما می رسد. باز، می پنداشتند که صدای فاخته جان را از تن آدمی بیرون می بَرد و به آسمان (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2009%2F12%2F30%2F111611.html) رواز می دهد. شاعر حال دل بیتابش را با این نمادها (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2009%2F3%2F18%2F87390.html)و ف می کند.
کُوکُو یا فاخته از تصویرهای شعری مانیوءشؤ است. نمونه اش را در قطعه های 1937 و 1938 (از گوینده ی ناشناخته) در کتاب دهم می بینیم، که مناظره (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_criticism%2F2010%2F3%2F17%2F119058.html)م انندی است و چنین پایان گرفته:
http://img.tebyan.net/big/1388/12/522512141525255239113425532551751629034.jpg (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fb igimage.aspx%3Fimg%3Dhttp%3A%2F%2Fimg.tebyan.net%2 Fbig%2F1388%2F12%2F1062251858092101922161341932158 1831559132.jpg)
شاید این فاخته هم
کوچ کنان بی یار
بالای کوه «کاموُنابی»
در دلِ شب با فریادِ «کوُکوُ»
جفتش را می خواند.
در قطعه 112، سروده ی شاهدخت نوُکاتا Nukata می خوانی:
کوُکوّ آن مرغ
که می خواند در حسرت ایام قدیم.
نغمه ی کوُکوُ،
پرسوز و خدنگ آسا،
آوای دلِ زارِ من است.
پیشِ خیام (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fa rchive%2Foccasions%2F2009%2F5%2F18%2F92071.html)ه م آواز فاخته سخنِ افسوس روزگار گذشته است، امّا پرحکمت و عبرت آموز:
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو/ بر درگه او شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای/ بنشته همی گفت که «کوُکوّ – کوُکوُ»
بسیاری از شعرهای مانیوءشؤ وصف شوُر دلدادگی است و شرح اشتیاق برای یار و بهار. در قطعه ی 80 از شاعری ناشناخه می خوانیم:
باز خواهم گشت
به «نارا»
سبزدشتی که سراپرده ی تُست.
تا هزاران سال،
باز در یاد منی.
وصف طبیعت (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterary_Criticism%2F2009%2F3%2F18%2F88130.html) در مانیوءشؤ زنده و گویا است. در قطعه ی 255 سروده ی کاکینوموتو – نو- هیتومارو Kakinomoto- no- Hitomaro آمده:
http://img.tebyan.net/big/1388/12/2199719013320228209242193241152032253911180.jpg (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fb igimage.aspx%3Fimg%3Dhttp%3A%2F%2Fimg.tebyan.net%2 Fbig%2F1388%2F12%2F1691912025224214512142412291682 0316210102.jpg)
از دیاری دور،
آنسوتر ابرانِ شناور،
بس راه آمده ام: پایِ شوقم رهوار.
آبراهِ «آکاشی» اینک
«یاماتو» را در چشم اندازم دارد.
باز، غم بر جای جای مانیوءشؤ سایه انداخته و قصّه و غُصّه ی جدایی بیش از هر سخن دیگر در آن آمده است. اوءتومو – نو – یاکاموچی Otomo- no- Yakamochi در بهار هم از اندوه جدایی (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2FP oem%2FPoetry_Iran%2FContemporary_Poetry%2F2010%2F3 %2F22%2F118302.html)می نالد (قطعه ی 4290):
دل پر از اندوه تنهائی،
دیده بر پرده ی مه
سایه روشن زده بر دشت و دمن فصل بهار.
در فراپهنه ی کمرنگ غروب
قُمری عاشقی آن دور ترک می خواند.
در بهار، طبیعت باز جوان و اندوه جدائی تازه می شود.
در کتاب دهم مانیوءشؤ که شعرهای آن بیشتر درباره ی یکی از فصل ها است، قطعه هایی در وصف طبیعت زیبای بهار می بینیم. از بهاریه (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fl iterarygenres%2Fothergenres%2F2010%2F3%2F23%2F1171 90.html)های لطیف این کتاب چهار قطعه است سروده ی یامابه – تو – آکاهیتو Yamabe- no- Akahito که یکی (شماره ی 1424) را پایان بخشِ سخن از بهار در شعر قدیم ژاپن می سازیم:
به بنفشه چیدن
آمده بودم به چمن زارِ بهار؛
رنگ و بوی رخ گلزار
چه افسونم کرد!
همه شب ماندم در دامنِ دشت.



منبع:تييان

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد