PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ازدواج مجدد زن مطلقه



آبجی
22nd March 2010, 09:43 PM
برخلاف باورهای نادرست عمومی همانطور که مرد پس از فوت همسرش یا جدائی زندگی مشترک حق

دارد با دیگری ازدواج نماید ٬ برابر شرع و قانون مدنی ٬ زن نیز از چنین حقی برخوردار است ٬ ولی در

عمل می بینیم که بواسطه وجود برخی سنتهای غلط و یا برداشتهای نادرست از قوانین شرعی زنان ایرانی از

تشکیل مجدد خانواده پرهیز می کنند ٬ حال آنکه همانند مرد زن نیز ٬ با رعایت شرایط خاص پس از فوت

همسر یا طلاق حق دارد مجددا" ازدواج کند اما برای ازدواج مجدد زن مطلقه توجه به نکات زیر ضروری

است :

زن مطلقه بایستی بعد از طلاق عده نگه دارد یعنی مدتی را که قانون برای او مقرر کرده و تا

پایان آن مدت نمیتواند شوهر دیگری اختیار کند .

عده طلاق سه طهر است مگر اینکه زن به اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت

عده او سه ماه است و اگر زن حامله باشد این عده تا زمان وضع حمل است .

عده برای زنی که شوهر او فوت کرده است 4 ماه و 10 روز است مگر در صورت حاملگی زن که

در اینصورت عده تا موقع وضع حمل است البته به شرط آنکه فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از 4 ماه و

10 روز بیشتر باشد و الا عده همان 4 ماه و 10 روز است .

زنی که بین او شوهرش نزدیکی واقع نشده و نیز زن یائسه عده طلاق ندارند ولی عده وفات دارد یعنی در

صورت فوت شوهر باید عده نگه دارد .

ممکن است زنی پس از صدور حکم طلاق و نگه داشتن عده با دیگری ازدواج کند اما پس از ازدواج بنا به

دلایلی برای مثال نقض حکم طلاق از سوی دادگاه حکم طلاق او دچار اشکال شود حال رابطه این زن با

همسر دوم چگونه خواهد بود ؟

برای پاسخ به این پرسش فرض کنیم دادگاه به دادخواست زن حکم طلاق صادر میکند و این حکم به مرحله

اجرا در میاید و پس از اتمام عده طلاق ٬ زن اقدام به ازدواج مجدد میکند و به دنبال آن به هر عنوان رای

صادره در مورد طلاق نقض میشود در این شرایط برابر شرع و قانون عقد نکاح دوم باطل است و

در صورت نزدیکی بین زن و شوهر دوم حرمت ابدی به وجود میاید و در صورت عدم نزدیکی

صرفا" ازدواج آنان باطل خواهد شد ولی میتوانند دوباره ازدواج کنند . اما اگر مردی با اطلاع از نادرست بودن حکم طلاق

با زن مطلقه ازدواج کند علاوه بر بطلان عقد آن زن بر او حرام دائمی است .


زن و شوهری که با طلاق از یکدیگر جدا شده باشند آیا میتوانند دوباره با هم ازدواج کنند ؟

بله می توانند اما زنی که سه مرتبه متوالی همسر یک نفر بوده و از او طلاق گرفته بر آن مرد حرام می شود

مگر این که به عقد دائم و همسری مرد دیگری درآید و پس از نزدیکی با او به علت طلاق یا فسخ یا فوت

بین آنان جدائی حاصل شود .

Sookoot
23rd March 2010, 03:59 PM
مرسی ابجی از مطلب خوبت.

در واقع بحث محلل اینجا مطرح میشه.

پديده
5th April 2010, 02:17 AM
سيد محمد جان سلام :

در كتاب تاريخ طبري به صراحت آمده است كه حضرت محمد از زني كه شوهر دار بود و اسير شده بود خوشش آمد و فرمود اين زن جزو غنايم من باشد .

گفتند كه اين زن شوهر دارد و شوهر او فلاني است . دستور داد شوهر را آوردند و او را به فردي كه برادرش در جنگ خيبر كشته شده بود سپرد و او هم در جا گردن شوهر زن را بزد .
همان شب حضرت آن زن را به چادر خود برد و با او همبستر شد .

حال اگر اين زن از آن شوهر بچه اي در بطن داشت چه مي شد ؟؟!! مثلا اگر 3 يا 4 ماهه حامله بود ؟؟!!

اين قانون سه طهر و يا عده در مورد اون زن مصداق نداشت ؟؟!!

اگر حضرت خود به اين قانون عده و سه طهر واقف بود پس چرا با آن زن همبستر شد ؟؟!!

منبع : تاريخ طبري

با احترام - بروجرديان

Sookoot
5th April 2010, 06:33 PM
سيد محمد جان سلام :

در كتاب تاريخ طبري به صراحت آمده است كه حضرت محمد از زني كه شوهر دار بود و اسير شده بود خوشش آمد و فرمود اين زن جزو غنايم من باشد .

گفتند كه اين زن شوهر دارد و شوهر او فلاني است . دستور داد شوهر را آوردند و او را به فردي كه برادرش در جنگ خيبر كشته شده بود سپرد و او هم در جا گردن شوهر زن را بزد .
همان شب حضرت آن زن را به چادر خود برد و با او همبستر شد .

حال اگر اين زن از آن شوهر بچه اي در بطن داشت چه مي شد ؟؟!! مثلا اگر 3 يا 4 ماهه حامله بود ؟؟!!

اين قانون سه طهر و يا عده در مورد اون زن مصداق نداشت ؟؟!!

اگر حضرت خود به اين قانون عده و سه طهر واقف بود پس چرا با آن زن همبستر شد ؟؟!!

منبع : تاريخ طبري

با احترام - بروجرديان

بروجردیان عزیزم سلام
تاریخ طبری و چند منبع دیگر از جمله منابعی است که بعلت و جود مطالب خلاف واقع و ملحقات قابل استناد نیست"بدیهی است حرمت هم خوابگی با زن شوهردار نص صریح دارد حال چطور میشود رسول خدا کلام خدا را زیر پا بگذارد
همین منبع اشاره به جریان ماریه قبطی زن اسیر که بعدها همسر پیامبر میشوددارد و سپس سایرین انواع شبهات را بدون دلیل و صرفا با اتکا بر داستانسرایی کذب و خودساخته مطرح میکنند تا پیامبر اسلام را العیاذ بالله هوس باز جلوه دهند.

کیست که نداند پیامبر اسلام تا حضرت خدیجه در قید حیات بودند همسر دیگری اختیار نکرد حدود53-54سالگی "وواضح است که قوای جسمانی و جنسی در این سن تابع چه شرایطی میباشد.

بنابراین باارادت اساس موضوع کذب است"والا پاسخ مسئله ها راتقدیم میکردم

پديده
5th April 2010, 06:59 PM
محمد جان سلام :

يعني تاريخ طبري دروغ نوشته است ؟؟!!!
با اين همه استنادات ؟؟!!!

يعني علامه طباطبايي و علامه جعفري و علامه اميني و علامه هاي ديگر و هزاران هزار تاريخ نگار و محقق اسلامي و مولف كتب اسلامي كه منبع و مرجع و رفرنسشان تاريخ طبري است و رسما در رفرنس هاي خود ارجاع داده اند و به آن استناد كرده اند همه و همه اشتباه كرده اند ؟؟؟!!! اين را كه ديگر نمي توانيم منكر شويم كه تمام علماي ديني و بزرگان حتي شيعه تمام استناد تاريخي شان به تاريخ طبري بوده و هست .

يا نه اونجاهايي كه ما مي خواهيم قبول مي كنيم و اونجاهايش كه نمي خواهيم ببينيم و يا بشنويم مي گوييم ولش كن تاريخ طبري اشتباه است و مغرضانه نوشته است ؟؟!!!

و يا نه ممكن است تاريخ طبري كه بيش از 7000 صفحه است يكي درميان درست و يا غلط داشته باشد و اين مطلب را هم علماي اعلام اسلامي 1400 سال متوجه نبودند و يك هو اين 30 ساله اين اشتباهات يكي درميان كشف شده است ؟؟!!

اين 30 سال گذشته براي پاسخ دادن به سوال بهترين جواب پاك كردن صورت مسئله شده است

چرا كسي از محقق هاي بزرگ اسلامي 1400 سال از اشتباه بودن تاريخ طبري چيزي نگفته و ننوشته ؟؟!!!

اين 20 تا 30 سال اخير كشف كرده اند كه تاريخ طبري اشتباه دارد ؟؟؟!!! چرا ؟؟ چون محمد جرير طبري سني بوده است ؟؟؟!!

محمد جان :
(( آيا مي تواني يك استاندار و يا يك فرمانده سپاه و يا ارتش و يا تيمسار و يا سرتيپ و يا معاون وزير و يا وزير و يا معاون رئيس جمهور و يا يك فرماندار و يا يك شهردار ( سني ) در اين مملكت ايران 70 ميليون نفري مسلمان خودمون نام ببري ؟؟!!!! ))

البته بنده نعوذ بالله اتهامي به حضرت نمي زنم اما چيزي كه اتفاق افتاده نمي توان گفت كه نه نبوده .

از آن گذشته اولين تاريخ اسلام و نزديك ترين تاريخ به حضرت تاريخ طبري است و در زمان حيات امام دهم به بعد هم بوده است چرا امامان دهم تا دوازدهم جايي نگفته اند كه تاريخ طبري دروغ نوشته است و اعتراضي نكرده اند ؟؟؟!!

تا 20 الي 30 سال پيش هم هيچكس از تاريخ طبري بد نشنيده بود و اين تاريخ به عنوان رفرنس تمامي محقق هاي بزرگ اسلامي بوده و اتفاقا الانم هست / و اين 20 الي 30 سال اخير است كه ( انگ اشتباه و غرض ورزي به محمد جرير طبري زده شده است) !!! .

اگر هر كس حتي يك نفر كتابي از يكي از بزرگان ديني و يا آيت الله ها و يا علامه ها و محققان بزرگ اسلامي آورد كه 40 يا 50 سال پيش چاپ و يا نوشته شده است و يا حتي در 100 يا 200 يا 500 سال پيش نوشته شده كه تاريخ طبري اشتباه است بنده مي پذيرم . منتهي ثابت كند كه چه علامه و آيت اللهي و در چه سالي و در كجا تاريخ طبري را رد كرده است و گفته كه اين تاريخ اشتباه است ؟؟!!!.

با احترام
ارادتمند - بروجرديان

Sookoot
7th April 2010, 09:48 PM
محمد جان سلام :

يعني تاريخ طبري دروغ نوشته است ؟؟!!!
با اين همه استنادات ؟؟!!!

يعني علامه طباطبايي و علامه جعفري و علامه اميني و علامه هاي ديگر و هزاران هزار تاريخ نگار و محقق اسلامي و مولف كتب اسلامي كه منبع و مرجع و رفرنسشان تاريخ طبري است و رسما در رفرنس هاي خود ارجاع داده اند و به آن استناد كرده اند همه و همه اشتباه كرده اند ؟؟؟!!! اين را كه ديگر نمي توانيم منكر شويم كه تمام علماي ديني و بزرگان حتي شيعه تمام استناد تاريخي شان به تاريخ طبري بوده و هست .

يا نه اونجاهايي كه ما مي خواهيم قبول مي كنيم و اونجاهايش كه نمي خواهيم ببينيم و يا بشنويم مي گوييم ولش كن تاريخ طبري اشتباه است و مغرضانه نوشته است ؟؟!!!

و يا نه ممكن است تاريخ طبري كه بيش از 7000 صفحه است يكي درميان درست و يا غلط داشته باشد و اين مطلب را هم علماي اعلام اسلامي 1400 سال متوجه نبودند و يك هو اين 30 ساله اين اشتباهات يكي درميان كشف شده است ؟؟!!

اين 30 سال گذشته براي پاسخ دادن به سوال بهترين جواب پاك كردن صورت مسئله شده است

چرا كسي از محقق هاي بزرگ اسلامي 1400 سال از اشتباه بودن تاريخ طبري چيزي نگفته و ننوشته ؟؟!!!

اين 20 تا 30 سال اخير كشف كرده اند كه تاريخ طبري اشتباه دارد ؟؟؟!!! چرا ؟؟ چون محمد جرير طبري سني بوده است ؟؟؟!!

محمد جان :
(( آيا مي تواني يك استاندار و يا يك فرمانده سپاه و يا ارتش و يا تيمسار و يا سرتيپ و يا معاون وزير و يا وزير و يا معاون رئيس جمهور و يا يك فرماندار و يا يك شهردار ( سني ) در اين مملكت ايران 70 ميليون نفري مسلمان خودمون نام ببري ؟؟!!!! ))

البته بنده نعوذ بالله اتهامي به حضرت نمي زنم اما چيزي كه اتفاق افتاده نمي توان گفت كه نه نبوده .

از آن گذشته اولين تاريخ اسلام و نزديك ترين تاريخ به حضرت تاريخ طبري است و در زمان حيات امام دهم به بعد هم بوده است چرا امامان دهم تا دوازدهم جايي نگفته اند كه تاريخ طبري دروغ نوشته است و اعتراضي نكرده اند ؟؟؟!!

تا 20 الي 30 سال پيش هم هيچكس از تاريخ طبري بد نشنيده بود و اين تاريخ به عنوان رفرنس تمامي محقق هاي بزرگ اسلامي بوده و اتفاقا الانم هست / و اين 20 الي 30 سال اخير است كه ( انگ اشتباه و غرض ورزي به محمد جرير طبري زده شده است) !!! .

اگر هر كس حتي يك نفر كتابي از يكي از بزرگان ديني و يا آيت الله ها و يا علامه ها و محققان بزرگ اسلامي آورد كه 40 يا 50 سال پيش چاپ و يا نوشته شده است و يا حتي در 100 يا 200 يا 500 سال پيش نوشته شده كه تاريخ طبري اشتباه است بنده مي پذيرم . منتهي ثابت كند كه چه علامه و آيت اللهي و در چه سالي و در كجا تاريخ طبري را رد كرده است و گفته كه اين تاريخ اشتباه است ؟؟!!!.

با احترام
ارادتمند - بروجرديان

بروجردیان گرامی
معمولا در پاسخ به سوال ابتدا صحت و سقم روایی ان مورد استنادقرار میگیرد"سپس پاسخ به اصل موضوع ارائه میشود"
شمافرمودی این روایت در تاریخ طبری است بنابراین اول بعنوان راوی صحت و سقم ان را مشخص فرما"چون بهرحال میپذیری که ابتدا باید واقعا اتفاقی افتاده باشد تا بعد بشود برمبنای ان بررسی نمود"یک موضوع تاریخی یا اتفاقی است که افتاده است"یا اساسا اتفاق نیفتاده است ما که نمیتوانیم ان را بسازیم "میتوانیم؟
اینکه علامه وسایر بزرگان حین تفسیر ایات از تواریخ استفاده میکنند شیوه معمول است و الزاما دلیلی بر تایید مفاد ان نیست"

تکذیب حواشی و روابات غیر معتبر مربوط به این سی سال نیست حتما تایید میفرمایید که موضوعات مندرج به سال ها قبل بر میگردد.ضمن انکه چه ایرادی دارد هم اکنون پس از سالها متوجه تحریف گسترده در تورات و انجیل شده اند"خب ایا ایراد زمانی بران واقع است؟

داستان سرایی هایی این چنین از پیامبر با عرض معذرت ساخته و پرداخته ذهن های بیماری است که توان مقابله منطقی با اسلام را ندارند لذا به دروغ داستانی میسازند و چه مستندی بهتر از منابعی که شناخته شده است"البته همچنان مایلم مستند ان را ارائه فرمایید

با احترام متوجه ارتباط موضوعی این مسئله با موضوع تعیین استانداران و بحث شیعه و برادران اهل سنت نشدم

ارادت

پديده
7th April 2010, 11:49 PM
سيد محمد جان سلام :

شما چطور از كجا فهميديد كه تاريخ طبري تحريف شده يا مغرضانه نوشته شده است ؟؟!!!
شما 1400 سال سن داريد و يا حضرت محمد را ديده ايد و يا آن موقع بوده ايد ؟؟!!!

از كجا مي دانيد كه اين داستانسرايي است ؟؟!!

شما چطور اثبات مي كنيد كه تاريخ طبري نوشته شده در 1300 سال پيش تحريف شده ؟؟!!

چه كسي اين موضوع را كشف كرده است ؟؟!!

صحت و سقم تفسير الميزان نوشته علامه طباطبايي را چه كسي تاييد كرده است ؟؟!!
آيا مهر امام زمان و يا تاييد خداوندي دارد ؟؟؟!!

خوب اگر قبول كنيم كه تاريخ طبري كه نزديك ترين تاريخ به حضرت محمد بوده است تحريف شده است شما لطفا يك تاريخ معتبري كه قبل از تاريخ طبري نوشته شده است و تحريف نشده است را نام ببريد ؟؟!!

ضمنا در پاسخ خودتان تلويحا پذيرفتيد كه استناد به تاريخ طبري هيچ اشكالي ندارد منتهي يك صفحه درميان قبول داريد و قبول نداريد !!

اون جاهايي كه مي خواهيد مي پذيريد و اون جاهايي كه نمي خواهيد نمي پذيريد !!!

اون اهدافي كه ما داريم به تاريخ طبري استناد مي كنيم و اون جاهايي كه به ضررماست خيلي راحت مي گوييم تاريخ طبري در اينجا تحريف شده است !!!

ضمنا دوست عزيز و گراميم اگر از بزرگترها و مسن تر ها بپرسيد كه چرا و به چه علت و طبق چه قوانين و رسوماتي چندين سال پيش برادران گرامي شيعه جلوي چشمان سني ها كه الان شما آنها را ( برادر ) !!! خطاب مي كنيد مراسم ( عمركشان ) مي گرفتند و انواع و اقسام لعن و نفرين ها و مسخره بازي هايي كه براي عمر مي گرفتند و الان هم مي گيرند / متوجه قضيه به پست هاي استانداري نرسيدن برادران اهل سنت هم خواهيد شد .

ارادتمند
بروجرديان

Sookoot
8th April 2010, 10:22 PM
بروجردیان عزیز درود

خیربنده کوچک شما هستم و سنم به 1400سال نمیرسد و سعادت دیدن وجود مقدس پیامبررا هم نداشته ام اماارزوی زیارت فرزند نازنینش حضرت ولیعصر (عج) را همواره در دل دارم.

براساس نظر محققین شیعه و سنی تاریخ طبری دارای پاره ای اشکالات در انعکاس واقعیات تاریخی است وبنده با تحقیق و مقایسه سیر روایی به این نتیجه رسیده ام بنابراین ایراد برمنبع فوق صرفنظر از شخصیت جریدبن یزید طبری از زاویه نگاه در حوزه پژوهش و تاریخ شناسی مورد نظر است"توجه به سه نکته موضوع رااندکی روشن تر میکند:

- نکته کتاب:
طبری، اگر چه روایات متعدد رااورده است ولی از طرف دیگر، مطالب غیرواقعی و افسانه های حماسی و خلطها و سهوهایی در این کتابش دیده می شود. از همین جهت باید محتوای هر روایت بررسی شود، از شیوه نقل او معلوم است که از منابع مختلف استفاده کرده است.

طبری، داستان آفرینش و تاریخ پیامبران بنی اسرائیل را عمدتا از قول راویان مسلمان و به استناد آیات قرآن شرح داده، همچنین عقاید ایرانیان درباره آفرینش و اینکه بعضی ها کیومرث را اولین انسان می دانند، در کتاب آورده است و صرفا در بخش تاریخ ایران، از منابع ایرانی استفاده کرده است.
3- نکته سوم:
طبری هرگاه از منابعی که اجازه نقل حدیث از آنها را داشته استفاده کرده، با بیان «حدثنا» «اخبرنا» «کتب الی» گفته و هرگاه از منابعی که اجازه نقل حدیث آن را نداشته، استفاده کرده، با ذکر «قالوا» «حدثوا» «روی» «ذکر»، مطلب را بیان کرده است.

بزرگوار شما برای صحت و سقم موضوعی که نقل کردی فقط یک منبع بیاور"خواسته زیادی است؟اگرواقعا این داستان صحت دارد و یک موضوع تاریخی است چرا بقول شما فقط در تاریخ طبری امده؟؟
اینهمه کتب تاریخی معتبر وجوددارد چرا در انان نیست؟؟

مراسم عمر کشان (رضی الله عنه)هنوز هم در نقاطی از کشور برگزار میشود"
خب این چه منافاتی با برادر خواندن اهل سنت دارد ؟
شما چرا از برادر خواندن احساس ناراحتی میکنید.

پوزش بنده را بخاطر صراحت کلام پذیرا باشید.



ارادت.محمد

پديده
9th April 2010, 05:50 PM
دوست عزيزم محمد جان :
سلام

1 - آيا شما حاضريد برادران اهل سنت مراسم علي كشان بگيرند و رقص و پايكوبي كنند و شادي كنند و حضرت علي را مسخره كنند و شما را هم ( برادر ) بخوانند و شما هم اعتراضي نداشته باشيد ؟؟!!!

2 - فرموده بوديد ( محققين شيعه و سني ) نظر دارند كه تاريخ طبري اشتباه دارد !!!

لطفا يك نفر از محققين سني و يك نفر از محققين شيعه كه حداقل در 100 سال پيش زندگي مي كرده اند و كتاب هاي مستندي دارند را نام ببريد .

ضمنا در خصوص دلايل فضيلت مردان به زنان !!! همچنين علت اينكه مردان مي توانند زنان را مورد ضرب و كتك فيزيكي هم قراردهند / فرموده حضرت محمد با نقل قول امام حسن مجتبي را ذيلا ملاحظه فرماييد و قدري هم با عقل و منطق خود آن را بسنجيد / در لينك ذيل :

http://www.askquran.ir/showthread.php?t=14984

در خصوص اينكه حضرت محمد آن زن را در جنگ خيبر به غنايم خود افزود و با او همبستر هم شد نه تاريخ طبري اشتباه گفته است و نه مي توان ان را كتمان كرد / البته هيچكس نمي تواند كتمان كند و تاريخ موثق طبري را منكوب كند چون اولين و مستند ترين تاريخ اسلام است .

واما اين قضيه اتفاقا پاسخ بسيار صحيحي دارد كه هيچ خلل و يا اتهامي به حضرت محمد وارد نيست بابت كاري كه انجام داده است / اما پاسخ آن نه ان چيزي است كه شما فرموديد و نه آن كه ديگران بينگارند كه بنده كافر هستم و يا خداي ناكرده حضرت را بخواهم منكوب كنم .

متاسفانه برخي افراد از قديم تا جديد البته اين 30 الي 40 سال اخير براي اينكه خوبتر و بهتر پاسخ سوالات را با دقت بدهند صورت مسئله را پاك كرده و يا به خود مسئله اشكال مي گيرند تا سوال كننده را به جاي خود به چالش بكشانند / اين روش روش بسيار كودكانه و بسيار بي عقل و بي منطقي است / مثل آنكه من از شما بپرسم دو دو تا ؟؟ شما بگوييد چهار تا / و بنده به شما بگويم ثابت كن كه چرا مي شه 4 تا !!! باز شما بگوييد كه خوب دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه مي شود 4 تا / باز من بگويم كه كدام دانشمند گفته ؟؟ اون دانشمند اصلا كي بوده كه گفته 4 تا ؟؟!! خونه اش كجا بوده ؟؟ و چون اون دانشمند را نديده اي و اون موقع شما هنوز به دنيا نيومده بودي پس دو دو تا از كجا مي دوني كه ميشه 4 تا ؟؟!! و هي مدام به اون دانشمنداني كه اعداد را اختراع كرده اند و ضرب و جمع و تقسيم را ايراد بگيريم و اين دور تسلسل باطل را ادامه دهيم ....

همانطوريكه گفتم تاريخ طبري اين اتفاقات / خصوصا اتفاقاتي كه در دوران و تاريخ اسلام گذشته است را بسيار دقيق و موثق بيان كرده است منتهي براي هر يك از آنها هم جوابي است بسيار دقيق كه متاسفانه بنده تا كنون پاسخي كه جواب اصلي اين قضيه باشد را از كسي نشنيده و نديده ام .

به شما توصيه مي كنم كه جواب آن را بيابيد كه (( چگونه حضرت محمد زني را كه شوهرش همان موقع مرده بود را همان شب همبستر شد ))؟؟!!

جوابش بسيار منطقي و واضح و روشن است و هيچ ايراد و هيچ اتهامي هم به محمد روا نيست .

بگرديد جوابش را بيابيد / اگر نيافتيد بنده جوابش را برايتان مي گويم .

ارادتمند - بروجرديان

تاری
10th April 2010, 12:37 AM
یارب

با تشکر از مطالب مفیدتون که انسان را در پی کشف حقیقت به حرکت وادار می کند.
(یعنی حقیقت مبهم بوده یا مبهمش کردند و یا باید پوشیده بماند و یا .... چراها زیادند و .... نادر خم یک کوچه)

بدون تعصب تامل کنیم که خدا هم انسان را به تفکر و تامل دعوت کرده است چنانکه عبادتی بالاتر از آن نیست.

یاعلی

Sookoot
10th April 2010, 04:21 AM
جناب بروجردیان سلام حتما تایید میفرمایید که :

مباحثه قواعد خاص خودش را دارد جوری میفرمایی و مرا به سنجش عقل و منطق میخوانی گویا بنده تعرضی کردم " برادرم:سوال در حوزه شخصی افراد ربطی به بحث ندارد بله بنده مخالف تعرض به امیرالمومنینم همچنان که عمرکشون را هم صحیح نمیدانم و کارزشت وهابی ها و طالبان را هم به پای برادران اهل سنت نمیگذارم بنده با بحث منطقی و بدون تعصب و تو هین موافقم"چرا که فقط دراینصورت است که به حقیقت میرسیم.ولاغیر

نمیدانم چه اصراری دارید بحث راشیعه و سنی کنید؟موضوع صحت روایت شماست که ایا بوده یانه؟؟
مجددا عرض میکنم تاریخ طبری که توسط جریر ایرانی (مازندرانی )نگاشته شده وصرفا نقل قول هارا گرداوری کرده"ضمن اینکه منبع قابل احترامیست اما فراوان ایراددارد.

ویکی پدیا را قبول دارید؟
این توضیحی پیرامون نقائص تاریخ طبری:
شیوه نگارش تاریخ طبری، روش گرد آوری نقل قول‌ها بوده‌است، اما اینکار بی‌هیچ گزینش صحیحی صورت گرفته‌است تا جایی که نقل قول‌هایی از اشخاصی چون سیف بن عمر در آن به چشم می‌خورد که مورد رد بسیاری از محققان قرار گرفته‌است.[۳]

منبع طبری برای دوران زندگی محمد،مورخین اهل مدینه قرن هشتم میلادی بود. نگاه تاریخی این دسته از مورخین به محمد نگاهی دینی بود و محمد را پایان خط و اوج تاریخ پیامبران الهی میدیدند. البته تاثیرات فرهنگ قبل از اسلام نیز در نوشته‌های این مورخین ملاحظه می‌شود. [۱]
یعنی موقعیت جغرافیایی وسرزمینی ان روزگار بعضا باعث شده روایات طبری وی در تقابل با جزیره العرب قرار گیرد

http://fa.wikipedia.org/wiki/تاریخ_طبری

لینک تان را هم خواندم یک کاربر سایت تعدادی نظر پیرامون ایاتی از قران را جمع اوری کرده وحتی مثل شما اصرارندارد که پیامبرگفته زن های خودرا بزنید.(وارتباطی هم به موضوع این بحث ندارد)

بزرگوار کسی شمارا کافر نخوانده خیلی هم خودتان به این موضوع اصرار نکنید"داریم بحث میکنیم منهی طبق قواعدش"شما هنوز مستند پست اولت را ارائه ننمودی"
وجالب اینکه خودت میگویی هم صورت مسئله و هم حل مسئله را داری دیگر چه اصراری داری موضوع را پیچیده کنی

جهت استحضار جنابعالی پیامبر تا زمان حیات حضرت خدیجه زن دیگری مطلقا اختیار نکرد"تاریخ سوال خود تان را چنانچه بنگرید به صحت و سقم داستانتان پی میبرید.

یکبار دیگر به سوالتان نگاه میکنیم:
در كتاب تاريخ طبري به صراحت آمده است كه حضرت محمد از زني كه شوهر دار بود و اسير شده بود خوشش آمد و فرمود اين زن جزو غنايم من باشد .

گفتند كه اين زن شوهر دارد و شوهر او فلاني است . دستور داد شوهر را آوردند و او را به فردي كه برادرش در جنگ خيبر كشته شده بود سپرد و او هم در جا گردن شوهر زن را بزد .
همان شب حضرت آن زن را به چادر خود برد و با او همبستر شد .
حال اگر اين زن از آن شوهر بچه اي در بطن داشت چه مي شد ؟؟!! مثلا اگر 3 يا 4 ماهه حامله بود ؟؟!!
اين قانون سه طهر و يا عده در مورد اون زن مصداق نداشت ؟؟!!
اگر حضرت خود به اين قانون عده و سه طهر واقف بود پس چرا با آن زن همبستر شد ؟؟!!
منبع : تاريخ طبري

اینکه اگر ان زن خیالی دربطن خودبچه داشت چه میشد و واگر3ماهه بودیا4ماهه بودچه میشد؟وموضوع عده نگهداشتن وی وعدم رعایت حرمت توسط پیامبری که خودواضع شرع مبین است با پوزش سوالات انحرافی است.

واما سوالات من:"

چه تاکیدی بر کلمه صراحت دارید!تاریخ طبری هم همینگونه نوشته؟
واینکه براساس کدام ادله پیامبر با وجود شوهرداربودن از زن خوشش امد؟
جهت اطلاع تان:زن کالا نیست معمولا اسیرزن را در جنگ میگفتند کنیز نه غنیمت جنگی !بعیدمیدانم درتاریخ اینگونه بنویسند
بعد نوشته اید نام شوهرش فلانی است دریک منبع تاریخی به کلمه فلانی اکتفا نمیشود البته نباید هم اسم را بیاورند چون با گفتن هرنامی بعنوان شوهرزن کذب بودن این اتهام اشکار میشود.
بازهم مطمئنیدکه پیامبر اسلام برای لذت همبستری دستور میدهد گردن شوهر اورا بزنند؟؟

ظاهرا زمان وقوع این افسانه پس ازجنگ خیبر است ودرزمان حیات حضرت خدیجه شیعه وسنی به اتفاق معتقدند پیامبر ازدواجی ولو موقت دراین زمان نداشته اند این را چگونه توجیه می کنید
با احترام قصه تان سراسر دروغ است.
ولی چون موضوع مشتمل بر تو هین به پیامبر است منتظر جواب تان هستم .
مسلما قبول دارید که قصه تاریخی ربطی به استانداران و شیعه و سنی و عمر کشون ندارد بنابراین تقاضای اینجانب دوری از حاشیه روی در بحث است.

ارادت

پديده
10th April 2010, 11:00 AM
محمد جان سلام :

بگذريم / موضوع آنقدر مهم نيست كه وقت گرانمايه خود را صرف آن نماييم / هر چه بوده گذشته / حال و آينده را دريابيم / محمد جرير طبري و يا هر كس ديگر هر چه گفته / گفته / به ما چه / ما زندگي خود را بايستي بر اساس عقل و منطق خود پيش ببريم .

بنده ترجيح مي دهم مطالب خوب شما را در تالار حقوق دنبال كنم و از علم و دانش و تخصص شما در امورات حقوقي بهره بيشتري ببرم . تاريخ هر چه بوده بوده خصوصا تاريخ اسلام كه هزاران هزار برداشت روايات ووو.... و هر كس هر جوري دلش خواسته نوشته .

از اينكه فكر و ذهن شما را چند روزي با اين مطالب كه به درد هيچ كس هم نمي خورد و هيچ معظلي از كسي را حل نمي كند / مغشوش كردم عذر خواهي كرده و بيش از پيش براي شما احترام قائل بوده و مطالب خوب و آموزنده شما را در تالار حقوق دنبال مي كنم .

با تقديم احترامات شايسته
بروجرديان

تاری
10th April 2010, 03:46 PM
یارب


با سلام


امیدوار بودم بحث به نتیجه ی خوبی منتهی بشه ....
با اجازه تون یه نظر کوتاه بر نوشته هاتون: همچنانکه پیشتر هم در یکی از تاپیکها آورده بودم دوباره اینجا می یارم.


آیا زندگی خصوصی پیامبر (ص) و رفتار وی با همسران خود نمی تونه الگوی دینی برای مسلمانان باشه؟
پیشنهاد می کنم تفسیر سوره ی احزاب را از مناظر متفاوت مطالعه بفرمایید. چرا خداوند نسبت به همسر گرفتن پیامبر (ص) وی را آزاد گذاشته بودند حتی دختر خاله ها و دختر عموهایش را بر وی حلال کرده بودند؟!


و اگر می شد پیامبر (ص) نسبت به زنی علاقه پیدا می کردند بدون هیچ مانعی وی را به همسری برمی گزیدند اگر چه همسر هم داشته باشد چون همسر زیبای زید (اگه اسمشو درست بگم) که با پیشنهاد پیامبر (ص) از زید جدا می شه تا به همسری پیامبر (ص) دربیاید. (حقیقت این ماجرا؟)


وقتی این سوره را می خوانیم به این فکر می افتیم که مگر پیامبر بزرگوار اسلام (ص) رسالتی اجتماعی نداشتند که اینگونه خداوند زندگی خصوصی وی را به تفسیر کشانده است هدف از گفتن این مسائل به صورت آیات مبارک چه بوده است؟


آیا الگو برداری برای مسلمین؟ پس چرا گفته: این قانون فقط برای پیامبر صادق است و لاغیر. اگر خصوصی است پس چرا بیان فرمودند؟ مگر اینکه از سخره ی جاهلان در امان بمانند؟ اصلا چه ضرورتی داشته که خداوند برای وی دختر خاله ها و دختر عموهایش را حلال کرده اند؟!!!!!!
و خیلی بحثهای بی جواب


یه پیشنهاد کوچیک دارم به عنوان خواهر کوچیکتان. بیشتر در خود آیات مبارک کنکاش کنید. اینم نظر بنده بود. باز جای تحسین هست که چنین سوالاتی مطرح می شه و حر کت و تجسس به سوی حق.

موفق باشید
یاعلی


بدون تعصب= تامل=نتیجه ی خداپسندانه


در ادامه ی این تاپیک موضوع جدیدی به ذهنم رسید. می تونید تشریف بیارید.
http://njavan.com/forum/showthread.php?p=118543#post118543 (http://njavan.com/forum/showthread.php?p=118543#post118543)

پديده
10th April 2010, 04:24 PM
یارب



با سلام


امیدوار بودم بحث به نتیجه ی خوبی منتهی بشه ....
با اجازه تون یه نظر کوتاه بر نوشته هاتون: همچنانکه پیشتر هم در یکی از تاپیکها آورده بودم دوباره اینجا می یارم.


آیا زندگی خصوصی پیامبر (ص) و رفتار وی با همسران خود نمی تونه الگوی دینی برای مسلمانان باشه؟
پیشنهاد می کنم تفسیر سوره ی احزاب را از مناظر متفاوت مطالعه بفرمایید. چرا خداوند نسبت به همسر گرفتن پیامبر (ص) وی را آزاد گذاشته بودند حتی دختر خاله ها و دختر عموهایش را بر وی حلال کرده بودند؟!


و اگر می شد پیامبر (ص) نسبت به زنی علاقه پیدا می کردند بدون هیچ مانعی وی را به همسری برمی گزیدند اگر چه همسر هم داشته باشد چون همسر زیبای زید (اگه اسمشو درست بگم) که با پیشنهاد پیامبر (ص) از زید جدا می شه تا به همسری پیامبر (ص) دربیاید. (حقیقت این ماجرا؟)


وقتی این سوره را می خوانیم به این فکر می افتیم که مگر پیامبر بزرگوار اسلام (ص) رسالتی اجتماعی نداشتند که اینگونه خداوند زندگی خصوصی وی را به تفسیر کشانده است هدف از گفتن این مسائل به صورت آیات مبارک چه بوده است؟


آیا الگو برداری برای مسلمین؟ پس چرا گفته: این قانون فقط برای پیامبر صادق است و لاغیر. اگر خصوصی است پس چرا بیان فرمودند؟ مگر اینکه از سخره ی جاهلان در امان بمانند؟ اصلا چه ضرورتی داشته که خداوند برای وی دختر خاله ها و دختر عموهایش را حلال کرده اند؟!!!!!!
و خیلی بحثهای بی جواب


یه پیشنهاد کوچیک دارم به عنوان خواهر کوچیکتان. بیشتر در خود آیات مبارک کنکاش کنید. اینم نظر بنده بود. باز جای تحسین هست که چنین سوالاتی مطرح می شه و حر کت و تجسس به سوی حق.


موفق باشید
یاعلی


بدون تعصب= تامل=نتیجه ی خداپسندانه


در ادامه ی این تاپیک موضوع جدیدی به ذهنم رسید. می تونید تشریف بیارید.
http://njavan.com/forum/showthread.php?p=118543#post118543 (http://njavan.com/forum/showthread.php?p=118543#post118543)



تاري جان سلام :

نام آن زن زيبا همسر زيد پسر خوانده حضرت محمد ( زينب ) بود و باقي ماجرا را كه مي دانيد .
و اما سوال بسيار است و جواب ( صحيح ) هيچ !! و سفسطه و مغلطه براي جواب بسيار !!

توصيه بنده اين است كه مطالب را خود بخوانيد و با عقل و منطق خود تجزيه و تحليل نماييد / حتما به جواب مي رسيد و اينكه جواب را براي ديگران بگوييد زياد لطفي ندارد چون فضا فضايي نيست كه هر كس بتواند سوالات خود را مطرح و پاسخ صحيح دريافت كند و تعصب كور هم زياد است .

بنده به لحاظ اينكه استاديار دانشگاه بهشتي هستم از نزديك با آيت الله جعفر سبحاني كه يكي از سرشناسان و محققين بزرگ و نويسنده كتب مختلف تاريخ اسلام هستند آشنا و دوست مي باشم / سوالات بسياري در زمينه هاي تاريخ اسلام / حضرت محمد / قرآن / امامان ووو... از ايشان پرسيده ام و ايشان خيلي جالب تنها كسي بودند كه سفسطه نمي كردند و در يك كلام مي فرمودند : ( آقا جان اين سوالات شما پاسخي ندارد / چون ما كه نبوده ايم و نمي دانيم و حكمت برخي از آيات هم نمي دانيم ) !! همين !!!

بنده هم قانع شدم كه واقعا براي برخي از سوالات جوابي نيست .

اينكه شما سوال مي كنيد و فردي ميايد و مي گويد پاسخش اين است / يا برداشت خود را مي گويد و يا نقل قولي از كسي ديگر / خودش نرفته تحقيق كند و تفكر كند و بگويد به نظر عقلي بنده فكر كنم چنين و چنان باشد .

باز هم توصيه مي كنم كه سوالات اين چنين را در جايي ديگر تفحص كنيد .

با احترامات شايسته
بروجرديان

Sookoot
10th April 2010, 10:33 PM
محمد جان سلام :

بگذريم / موضوع آنقدر مهم نيست كه وقت گرانمايه خود را صرف آن نماييم / هر چه بوده گذشته / حال و آينده را دريابيم / محمد جرير طبري و يا هر كس ديگر هر چه گفته / گفته / به ما چه / ما زندگي خود را بايستي بر اساس عقل و منطق خود پيش ببريم .

بنده ترجيح مي دهم مطالب خوب شما را در تالار حقوق دنبال كنم و از علم و دانش و تخصص شما در امورات حقوقي بهره بيشتري ببرم . تاريخ هر چه بوده بوده خصوصا تاريخ اسلام كه هزاران هزار برداشت روايات ووو.... و هر كس هر جوري دلش خواسته نوشته .

از اينكه فكر و ذهن شما را چند روزي با اين مطالب كه به درد هيچ كس هم نمي خورد و هيچ معظلي از كسي را حل نمي كند / مغشوش كردم عذر خواهي كرده و بيش از پيش براي شما احترام قائل بوده و مطالب خوب و آموزنده شما را در تالار حقوق دنبال مي كنم .

با تقديم احترامات شايسته
بروجرديان



بروجردیان عزیزسلام

دوست ايمان مرا سنجيده
حامل نامه زِ من رنجيده
سوخت چشم دلم از اين همه دود
اي خدا کاش اذان مي شد زود @};-

پديده
12th April 2010, 10:52 AM
سيد محمد عزيزم :

دوستت دارم بسيار زياد و بيش از پيش / خداوند هيچوقت آن روز را نمي آورد كه بنده حقير از دوست بسيار عزيزي چون شما رنجيده شوم / اين حقير اساسا همه عزيزانم در اين سايت را بسيار دوست مي دارم از صميم قلب و خالصانه مهر همه بر و بچه هاي اين سايت در دل بنده هست و باقي خواهد ماند .

ارادتمند شما - بروجرديان

filis
7th December 2010, 12:09 AM
حضرت محمد(ص)، زید و زینب (http://antimajus.blogfa.com/post-193.aspx)
شبهه: آیا اینکه در مورد ازدواج پیامبر با زینب گفته می شود: «پیامبر روزی زینب را دید و گفت تبارک الله و احسن الخالقین! زینب قضیه را به شوهرش زید گفت و زید او را طلاق داد و پیامبر با او عقد کرد» درست است؟ در ضمن چرا پیامبر با زن پسرخوانده خود ازدواج کردند؟

پاسخ:
اینکه پیامبر با دیدن زینب چنین گفت و زید زنش را طلاق داد تا به عقد پیامبر در آید هر چند در برخی اسناد آمده است ولی هم با سایر اسناد در تضاد است و هم با عقل جور در نمی آید و در ضمن داستان هم طور دیگری نقل شده است و اصلا اینطور نیست!
طبقات الکبری واقدی این داستان را به این شکل نقل می کند که حضرت وقتی زینب بدون حجاب مقابل او حاضر شد به او پشت کرد و فرمود:«پروردگار بزرگ منزه است، دگرگون و تصرف کننده دلها منزه است» و رفت. زید وقتی ماجرا را شنید پیش پیامبر آمد و گفت اگر از او خوشتان آمده طلاق بدهم تا با او ازدواج کنید! ولی پیامبر فرمود:«همسرت را پسندیده نگهدار» ولی زید دیگر با زن خود نیامیخت و علیرغم چند بار فرمان پیامبر به ایشان که فرمودند «همسرت را پسندیده نگهدار» زنش را طلاق داد و تنها پس از آن بود که پیامبر با او ازدواج کردند.(طبقات ابن سعد واقدی، ج8، ص104و103) پس داستان طبق روایاتی که اینطور می گویند هم آنگونه نیست که در این شبهه ادعا می شود.
اما این داستان با روایات دیگری در تضاد است و روایات دیگری این داستان را رد می کنند و علت طلاق را تحقیرهای زینب که دختری اشرافی بود در حق زید که غلامی آزاد شده بود بیان می کنند.( موسوعة التاریخ الاسلامی ، ج2 ص546؛ بحارالانوار ج22 ص218؛ تفسیر قمی ج2 ص194) حتی خود ابن سعد که داستان فوق را نقل کرده است از دو راوی دیگر بدون اشاره به داستان فوق به شکایت زید
از زینب نزد پیامبر که منجر به جدایی پس از توصیه پیامبر که فرمود «همسرت را پسندیده نگهدار» می شود میکند.(طبقات ابن سعد، ج8، ص106و105) همچنین بر اساس اسناد تاریخی زید بارها زن گرفته طلاق داده است و پیش از زینب نیز با ام ایمن ازدواج کرده طلاقش داده بود. پس از طلاق زینب با ام کلثوم دختر عقبه ازدواج کرد، در ادامه، ام کلثوم را طلاق داده و دره دختر ابولهب را گرفت، اندکی بعد طلاقش داد و هند دختر عوام، گرفت. (الاستیعاب، ابن عبدالبر، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت: دارالجیل، 1412 قمری، ج2، ص546؛ الاصابه، ابن حجر عسقلانی، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه ، 1415 قمری، ج2، ص496) بنابراین زید پنج همسر داشته که بیشتر آنها را طلاق داده است. این نشانگر خوی ناسازگاریش با زنان است. پس علت این طلاق بر اساس اسناد تاریخی بخاطر ناسازگاری زید با زنان و تحقیرهای زینب در حق اوست.
از سوی دیگر داستان نقل شده در این شبهه که پیامبر زینب را دید و شگفتزده شد با عقل سلیم در تضاد است زیرا تا زمان ازدواج پیامبر با زینب حکم حجاب صادر نشده بود(طبقات ابن سعد، ج8، ص108و107) و زینب دختر عمه پیامبر بود و آن حضرت او را دیده بود، پس اگر قرار بود از زیبایی او شگفتزده شود به جای اینکه او را برای پسرخوانده اش زید خواستگاری کند، برای خودش خواستگاری می کرد. ولی آن حضرت او را به عقد زید در آورد و تنها بعد از طلاق داده شدنش او را به عقد در آورد. همچنین زینب دختری کم سن و جوان نبود که اینقدر فریبنده باشد، بر اساس اسناد تاریخی سن او در سال پنجم هجری، پنجاه سال بوده است(زوجات النبی، ص24) البته برخی نیز سن او را در زمان ازدواج سی و سه یا سی و پنج دانسته اند(عیون الاثر، ج2، ص387؛ سبل الهدی و الرشاد، ج11، ص 201و203. الاعلام، ج3، ص 66.) و در هر حال او آنقدر جوان نبوده است که اینقدر برای پیامبر جذاب باشد. از سوی دیگر به دور از غیرت عرب است که وقتی ببیند کسی از زیبایی زنش شگفتزده شده است، او را طلاق دهد و به عقد آن فرد در آورد.
اما اینکه پرسیده می شود که چرا پیامبر با زن پسرخوانده ازدواج کرده است؟، در اسلام فقط ازدواج با محارم، حرام است ولی زن پسرخوانده نامحرم است و ازدواج با او ایرادی ندارد و هر مسلمان دیگری هم می تواند چنین ازدواجی بکند.
از وبلاگ آنتی مجوس (اسلام آیین مخالف بی فکری)

filis
7th December 2010, 12:11 AM
ازدواج حضرت محمد(ص) با زینب همسر غلامش زید

پرسش:آیا حضرت رسول عاشق زینب شده بود یا نه؟ چون، اگر اشتباه نکنم، آیات 40 ـ 34 سوره ی مائده بیان می کنند که حضرت رسول (ص) محبت زینب را در دل داشت اما به کسی اظهار نکرد ولی با این حال خدا از دل او با خبر بود یا چیزی قریب به این مضمون. و بعد از آن خدا، آیات در مورد زید را و طلاق از همسرش را نازل کرد. می خواهم تفسیر آیات فوق را در مورد اینکه حضرت محمد (ص) محبت زینب را مخفی می کرد بدانم.پاسخ:
1)- ابن اثیر در کتاب تاریخ کامل خود ج 2، ص 121 جریان اینکه چشم پیامبر بی اختیار به زینب افتاده است و زید گمان کرد که پیامبر به زینب علاقمند شده است و لذا بر خلاف نهی پیامبر آن را طلاق داد نقل کرده است که کاملاً نادرست و نا بجا می باشد ولی خاور شناسان به جای بررسی سند مجهول نادرست این نقل تاریخی آنقدر به آن پیرایه بسته اند که بصورت افسانه های هزار و یک شب آن را آورده اند.
این درحالی است که دانشمندان بزرگی مانند فخر رازی و آلوسی با صراحت تمام تر این داستان را تکذیب می کنند.
اولا:ً خود قرآن صریحاً می فرماید که انگیزه این ازدواج مخالفت با سنت باطل عرب (آن هم به فرمان خدا) بوده است.
ثانیاً: زینب بانویی است که پیش از ازدواج با زید به پیامبر پیشنهاد ازدواج کرد ولی پیامبر علی رغم تمایل و اصرار او وی را به ازدواج غلام خود یعنی زید در آورد. اگر پیامبر علاقمند به او بود چرا آن موقع با او ازدواج نکرد.
ثالثاً: پیامبری که تا سن پنجاه سالگی با زنی که هیجده سال از او بزرگتر بود بسر برده است منزه است از اینکه حالا اینگونه عمل کند.
مهمتر از همه شخصیت وجودی پیامبر منافات با این پیرایه های منفی دارد که حتی در مورد صحابه عادی او قابل قبول نیستند.
2)- آیاتی که در این مورد گفته اند آیات سوره مبارکه مائده نیست بلکه آیات 37 ـ 40 سوره مبارکه احزاب است در توضیح آنان باید گفت که زید و زینب با هم زندگی آرامی نداشتند و قرآن این جریان را نقل می کند:
"وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْت عَلَیْهِ أَمْسِک عَلَیْک زَوْجَک وَ اتَّقِ اللَّهَ"
"به خاطر بیاور زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خوانده‏ات «زید»] می‏گفتی: «همسرت را نگاه‏دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار می‏کردی"[1] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9893&SubjectID=78244#_ftn1).
و در جمله دیگر می فرماید:
“وَ تخْفِی فی نَفْسِک مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ”
"و در دل چیزی را پنهان می‏داشتی که خداوند آن را آشکار می‏کند".[2] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9893&SubjectID=78244#_ftn2)
گروهی در معنای این جمله را که مورد ابهام قرار گرفته گفته اند که درست است که پیامبر به ظاهر زید را از طلاق نهی می کرد ولی در ته دل خود خواهان این مسئله بود.
در حالی که مسلماً این با اخلاق پیامبر سازگار نیست بلکه مقصود از آنچه که پیامبر پنهان می کرد این بود که خداوند به او وحی کرده بود و از طریق وحی او را آگاه کرده بود که زید همسر خود را طلاق خواهد داد و تو برای ابطال سنت باطل با او ازدواج خواهی کرد. و هنگامی که پیامبر زید را نصحیت می کرد متوجه این وحی الهی هم بود. اما این وحی را از زید و دیگران مخفی نگه می داشت، تا اینکه خداوند آن را اظهار کرد و آیه بعد را فرستاد و جریان را روشن کرد.[3] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9893&SubjectID=78244#_ftn3)
[1] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9893&SubjectID=78244#_ftnref1) سوره احزاب، آیه37

[2] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9893&SubjectID=78244#_ftnref2) سوره احزاب، آیه37

[3] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=9893&SubjectID=78244#_ftnref3) ر.ک فروغ ابدیت، ج 2، ص 111 الی ص 119



منبع: پایگاه حوزه32953295

filis
7th December 2010, 12:14 AM
کتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص 462
نویسنده: رسولى محلاتى
از حوادثى که در این سال اتفاق افتاد ازدواج پیغمبر با زینب بنت جحش بود این ازدواج مورد بحث و انتقاد برخى از کشیشان مغرض مسیحى قرار گرفته و این عمل پیغمبر را حمل بر علاقه شدید به زن و شهوت جنسى کرده‏اند و به پیروى از منافقین صدر اسلام گفته‏اند: چون پیغمبر زینب را دید و به او علاقه‏مند شد، وسیله طلاق او را فراهم ساخت تا خود با او ازدواج کند؟در اینجا لازم است قدرى در این باره توضیح داده شود و نخست اصل داستان ازدواج او را با زید بن حارثه شوهر اول او ذکر کرده و سپس به دنباله ماجرا مى‏پردازیم.
پیش از این در داستان بعثت رسول خدا و دومین مردى که به آن حضرت ایمان آورد گفته شد که زید بن حارثه چند سال قبل از بعثت‏به صورت برده‏اى به خانه خدیجه آمد و رسول خدا(ص)او را از خدیجه گرفت و آزاد کرد و از آن پس او را پسر خود خواند و مردم مکه او را پسر محمد مى‏نامیدند.
داستان اسارت و بردگى او و ماجراهاى بعدى را مورخین این گونه نوشته‏اند که: زید جوانى از قبیله کلب بود و در ضمن نزاعى که میان قبیله مزبور و یکى از قبایل دیگر عرب روى داد او را به اسارت گرفتند و در بازار عکاظ به معرض فروش در آوردند و حکیم بن حزام - برادر زاده خدیجه - روى سفارشى که قبلا خدیجه براى خریدغلامى به او کرده بود، زید را خرید و براى خدیجه به مکه آورد، پس از آنکه پیغمبر اسلام خدیجه را به همسرى اختیار کرد به زید علاقه‏مند شد تا بدانجا که او را زید الحب نامیدند. خدیجه که چنان دید او را به پیغمبر بخشید و در این خلال جریانى اتفاق افتاد که پدر و خویشان زید مطلع شدند که وى به صورت بردگى در خانه خدیجه به سر مى‏برد.
و چون بردگى زید براى آنها موجب سرافکندگى بود و از این گذشته به فرزند خود علاقه داشتند به مکه آمده و براى استرداد زید با پیغمبر گفتگو کردند و مبلغى هم به عنوان قیمت فرزند خود پیش آن حضرت بردند. زید که از ماجرا مطلع شد روى محبتهایى که در طول اقامت در خانه آن حضرت دیده بود حاضر به بازگشت‏به میان قبیله خود نشد و پس از مذاکراتى قرار شد پیغمبر او را آزاد کند و او را پسر خوانده خویش کرده و در خانه آن حضرت بماند.
پدر و مادر زید نیز با این پیشنهاد موافقت کردند و از آن پس رسول خدا(ص)او را پسر خود خواند و اعلام کرد که او از من ارث مى‏برد و من هم از وى ارث خواهم برد و بدین ترتیب منظور زید، پدر، مادر و قبیله او نیز عملى گردید و همگى راضى شدند.
پس از اینکه حضرت محمد به رسالت مبعوث شد و چند سال از این ماجرا گذشت طبق آیه 6 - 5 سوره احزاب این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خوانده‏ها را به نام پدران اصلى آنها بخوانند و از آن پس او را زید بن حارثه گفتند.
ازدواج زید بن حارثه با زینب بنت جحش

از محبتهایى که رسول خدا نسبت‏به زید مبذول داشت آن بود که تصمیم گرفت‏براى زید همسرى اختیار کند و به همین منظور به نزد زینب دختر جحش خواهر عبد الله بن جحش که از طرف مادر عمه زاده آن حضرت و دختر امیمة بنت عبد المطلب بود خواستگارى فرستاد، زینب و نزدیکانش که در آغاز خیال کردند پیغمبر براى ازدواج با خود خواستگار فرستاده خوشحال شدند و جواب مساعد دادند، اما وقتى فهمیدند این خواستگارى براى زید بن حارثه بوده پشیمان شدند وبراى آن حضرت پیغام دادند که این ازدواج - یعنى وصلت‏با زید - بر خلاف شئون فامیلى ماست و بدین ترتیب حاضر به آن وصلت نشدند.
و چون در ضمن آیه 36 سوره احزاب زینب از این کردار سرزنش شد دیگر باره رضایت‏خود را با این ازدواج اعلام کرد و بدین ترتیب به همسرى زید در آمد.
زینب از ابتدا - روى همان جهتى که ذکر شد و یا روى تفاوت سنى که میان آن دو وجود داشت - بناى ناسازگارى را با زید گذارد و زید چند بار خواست او را طلاق گوید ولى پیغمبر وساطت کرده مانع از این کار شد و چنانکه صریح قرآن کریم است‏به آن دو دستور سازش داد تا سرانجام وقتى معلوم شد که توافق اخلاقى میان آن دو وجود ندارد و با هم سازگار نیستند قرار شد زید بن حارثه او را طلاق بدهد.

filis
7th December 2010, 12:15 AM
طلاق زینب و ازدواج رسول خدا با او

زینب که از زنان مهاجر و از خانواده‏هاى شریف مکه بود و پس از طلاق در مدینه و دور از بستگان نزدیک و در شهر غربت‏به سر مى‏برد در اندوه و ماتم فرو رفت و چنانکه گفته‏اند بسیار مى‏گریست و از آن سو خداى تعالى رسول الله را مامور ساخت‏براى از بین بردن سنت جاهلیت که ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمى جایز نمى‏دانستند، زینب را به ازدواج خویش در آورد و در ضمن او را از این عقده و شکست روحى نیز نجات داده و خواسته دیرینه او و فامیلش را - که ازدواج با یکى از شخصیتهاى قریش بود - انجام دهد.
رسول خدا(ص)نیز پس از گذشت دوران عده و مدتى پس از آن، با اینکه از انتقاد منافقان مدینه اندیشه داشت این کار را انجام داد و زینب در ردیف همسران آن حضرت در آمد. (1)
پى‏نوشت:
1. در اینجا به نظرم رسید براى شاهد گفتار بالا سخن جان دیون پورت را در این باره براى شما، که در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن نوشته است نقل کنیم اگر چه قسمتهایى از کتاب مزبور مورد بحث و انتقاد است.
وى پس از اینکه به داستان جنگ خندق و ائتلافى را که یهود با قبایل عرب بر ضد اسلام کردند و منجر به شکست آنان و سپس غلبه مسلمانان بر یهود شد اشاره کرده و مى‏نویسد:
«در اینجا لازم است تهمتى را که دشمنان محمد در همین اوقات از روى غرض و حسد به او زده‏اند رد شود، و آن موضوع ازدواج عیال مطلقه پسر خوانده اوست، واقع امر این است که خیلى قبل از طلوع اسلام میان اعراب عادى رواج داشت که اگر کسى زنى را به نام مادر مى‏خواند دیگر نمى‏توانست‏با او ازدواج کند و اگر کسى جوانى را پسرش مى‏خواند از آن به بعد آن پسر از تمام حقوق فرزندى وى برخوردار مى‏شد، ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مى‏خواند مى‏توانست‏با او ازدواج کند و نیز اگر پسر خوانده‏اى عیالش را طلاق مى‏داد پدر خوانده مى‏توانست عیال او را به ازدواج خودش در آورد.
محمد که نسبت‏به زینب خیلى احترام مى‏گذاشت او را به ازدواج پسرى که به او نیز همان قدر احترام قایل بود در آورد، چون نتیجه این ازدواج براى زید ضایت‏بخش نبود با همه مداخله‏اى که پیغمبر در این باره نمود زید تصمیم به طلاق زینب گرفت.
پیغمبر خودش بخوبى مى‏دانست که چون اصولا این وصلت‏به وسیله او انجام گرفته است مورد توبیخ قرار خواهد گرفت. ولى پس از انجام طلاق، حضرت محمد از گریه‏هاى زینب و بدبختى او متاثر شد، لهذا تصمیم گرفت از تنها وسیله اصلاحى که در دسترس دارد استفاده کند بنابراین پس از طلاق زید، خودش با زینب ازدواج کرد.
پیغمبر با اشکال به این اقدام تصمیم گرفت و مى‏دانست عربها که هنوز پاى بند رسم و عادت سابقشان بودند او را با انجام این عمل به بى‏عفتى متهم خواهند کرد، ولى حس شدید وظیفه‏شناسى بر این موانع غالب آمد و زینب عیال پیغمبر شد. »
کتاب عذر به پیشگاه محمد، ترجمه سعیدى، صص 36 - 35.

filis
7th December 2010, 12:15 AM
چگونه زینب با زید ازدواج کرد؟
پیش از آن که پیامبر مبعوث و برانگیخته شود، زید را پسر خوانده ی خود کرد. وی نزد پیامبر رشد کرد و «زید بن محمد» نامیده شد.
سومین کسی که پس از خدیجه و علی (علیهم اسلام) در خانه ی پیامبر اسلام آورد، زید بود. پیامبر وی را بسیار دوست داشت و تصمیم گرفت او را با خانواده ای هاشمی وصلت و پیوند دهد تا جایگاه و موقعیتش را بالا برد، تا مسلمانان بدانند مرد مؤمن هم شان و کفو زن مؤمن است و پس از ایمان آوردن، فخر فروشی به خاطر اصل و نسب ارزشی ندارد.
پیامبر به خانه ی عمه اش رفت تا دخترش، زینب، یعنی دختر عمه ی هاشمی و قریشی رسول الله را برای زید که در عرف قریشیان، در شمار بردگان و خدمت گزاران بود، خواستگاری کند. این امر بر زینب سخت و دشوار آمد و خواسته ی رسول الله را نپذیرفت. برادر زینب پشتیبان خواهر بود، اما پیامبر که نویدآور مکارم اخلاق برای آموزش آن به مردم بود، می خواست خود نخستین کسی باشد که پای بند اخلاق باشد و بدان عمل کند، تا در عمل و کردار، اخلاق را به مسلمانان یاد داده، جزیی از فرهنگشان باشد... از این رو برخواسته ی خود به زینب و برادرش پافشاری کرد، اما آن دو نمی پذیرفتند، تا آن که خدای بلند مرتبه، سخن والای خود را فرو فرستاد:
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد. (1)
پیامبر بر زینب و برادرش این آیه را خواند، سپس به زینب فرمود: زید را به عنوان همسر تو می پسندم. زینب عرض کرد: به آن چه رسول الله می پسندد، راضی ام! بدین گونه ازدواج انجام شد.
دومین حقیقت نیز، آن افسانه را از بین می برد، زیرا می توان گفت چرا در تمام این مدت که پیامبر ( صلی الله علیه و آله) با زینب سخن می گفت و وی ازدواج با زید را نمی پذیرفت، چرا پیامبر وی را برای خود خواستگاری نکرد؟ این چنین است که افسانه های غرض ورزان، سست تر از تار عنکبوت است!

filis
7th December 2010, 12:15 AM
زید، غلام و پسر خوانده ی رسول الله با زینب، دختر عمه ی پیامبر ازدواج کرد، اما زندگی مشترک آن دو دوام نیافت. زینب که برای خشنودی رسول الله راضی به ازدواج شده بود، نتوانست از نخوت و خودبزرگ بینی اش دست بکشد. وی شریف ترین نسب عرب را داشت و از همه به رسول الله نزدیک تر بود و زید در خانه ی اینان، خدمت گزار بود!
زید مؤمن و فروتن، این بزرگ بینی را بر نمی تافت و به پیامبر شکایت برده، متمایل به طلاق دادن زینب بود، اما پیامبر او را به شکیبایی می خواند اما می دانست خود بزرگ بینی به آسانی از دل ها نمی رود. در جامعه ای که برخورد با مردم فقط بسته به نسب و ثروت بود، پیامبر نخستین تجربه را می نمود شاید بتواند سنت تفاخر به اصل و نسب و ثروت را بشکند، که شاید با گذشت زمانی دراز و نبوغ و برتری نسل های آتی و تکرار این تجربه با زنانی دیگر که از سنت پیامبر پیروی کنند، جفا کاری از بین رفته و مردمان بر دوستی و یک رنگی و همدلی برانگیخته شوند.
زید که هر روز دست به گریبان مشکلش بود، دیگر نمی توانست تحمل کند و شکیبایی ورزد. از این رو پیوسته به احترام پیامبر بدو رجوع می کرد، زیرا ایشان زید را همسر داده، و پیامبر هر بار به زید می فرمود: «همسرت را داشته باش!» .
روزها می گذشت و وضع میان زید و همسرش زینب بحرانی تر می شد. وحی رسید و به پیامبر خبر از آن داد که در دل داشت، اما به سبب ترس از حرف مردم پنهان می داشت، زیرا پیامبر، رهبر و الگوی مردم بود. در این هنگام زید آمد و به پیامبر خبر داد روابط میان او و زینب به حد انفجار رسیده، هر دو به نتیجه ی طلاق رسیده اند. آن چه را پیامبر در همین باره در دل پنهان می داشت، اکنون بر زبان آورد که فرمایش خدای بلند مرتبه بود: (2)
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده ات «زید») می گفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار می کردی) ; و در دل چیزی را پنهان می داشتی که خداوند آن را آشکار می کند، و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزوارتر است که از او بترسی!»
آن چه را پیامبر به خاطر ترس از (حرف و حدیث) مردم پنهان می داشت، چه بود؟
خداوند می خواست حکمی را ثابت کرده، روش دیگری را به مردم بیاموزاند که مخالف و ناهمخوان با احکام و آداب جاهلیت بود. اگر عرب ها کسی را پسرخوانده ی خود می کردند، بدو نسبت خود را داده، وی را فرزند و پسر خویش می شمردند و دیگر او را منسوب به پدر واقعی اش نمی نمودند، که ستمی آشکار بود. قرآن به اینان می فرمود:
«آنان را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خدا عادلانه تر است.» (3)
و از آن رو که پسرخوانده ها منسوب به ارباب (و پدر خوانده ها) می شدند، آن چه را بر فرزندان واقعی خود حرام می دانستند، بر اینان (فرزند خوانده ها) نیز روا نمی دانستند. خداوند می خواست نهایت و پایانی برای این سنت بنهد، از آن رو که بر پایه ی درستی بنا نشده بود; وانگهی می خواست پیامبر نخستین کسی باشد که این سنت را گسسته، معارف جدیدی در اسلام پایه گذاری کند. از این رو خدا دستور داد پس از آن که زید - که بدو زید بن محمد می گفتند - زینب را طلاق گفت، پیامبر با وی ازدواج کرده، زید را به نسبت درستش یعنی زید بن حارثه برگرداند:
«هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوریم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان - هنگامی که طلاق گیرند - نباشد; و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود) .» (4)
آن چه برشمردیم، حقایق ازدواج پیامبر با زینب بود، که آن چه را غرض ورزان با پندار و خیال خود بافته بودند، از بین می برد! هرگاه شبهه ای به منظور کاستن شان و جایگاه پیامبر و اهل بیتش، در این جا و آن جا بشنویم یا ببینم، مانند این افسانه، ما را به پژوهش پیوسته برای دست یابی به حقایق تاریخی فرا می خواند.
پس از این ماجراها زینب به عنوان یکی از همسران پیامبر وارد خانه ی ایشان شد و به همسری خویش افتخار کرده، می گفت: خداوند مرا به ازدواج پیامبرش درآورد و درباره ی من آیه ای نازل کرد که تبدیل نمی شود و تغییر نمی پذیرد و مسلمانان آن را می خوانند.
عموهای زینب نیز بدین پیوند افتخار کرده، با رقیبان خود، در شمار آن چه به عنوان افتخار برمی شمردند، می گفتند:
آیا زنی میان شما هست که از آسمان های هفت گانه ی بالا خداوند او را به ازدواج پیامبر در آورده باشد؟ !
ویژگی زینب میان دیگر همسران پیامبر این بود که در درجه ی دوم پس از خدیجه قرار داشت و به فقیران و نیازمندان بسیار انفاق و بخشش می کرد. خداوند با ثروتی که به خانواده ی زینب بخشیده (و به وی رسیده) بود، وضع را بر وی راحت کرده، پیوسته و بی آن قطع شود، بخشش و دهش می کرد، گر چه دباغی می نمود و حصیر می بافت و می فروخت و پولش را صدقه می داد و با جاری های خود به نیکی سخن می گفت. روزی پیامبر که با زنان خود نشسته بود فرمود: «آن که دستش درازتر است، زودتر (دربهشت) به من می پیوندد» . در وهله ی نخست، مردم از این فرمایش، ظاهر لغوی آن را برداشت کرده، دست های خود را می کشیدند تا ببینند دست کدام یک درازتر است، اما بعد فهمیدند مقصود پیامبر این است که کدام یک بیشتر در راه خدا بخشش و دهش دارد، که کسی جز زینب دختر جحش نبود. وی نخستین زن (از همسران رسول الله) است که پس از وفات پیامبر بدو پیوست.
منابع:
انساب الاشراف، ج 2، ص 67- 68.
اسدالغابه، ج 7، ص 125- 127.
الاصابه، ج 4، ص 313- 314.
الاستیعاب (در حاشیه ی الاصابه)، ج 4، ص 314.
حیاة محمد، محمد حسین هیکل، ص 331- 336.
پی نوشت ها:
1. احزاب / 36.
2. همان، / 37.
3. همان، / 5.
4. همان، / 37.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد