PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله مديريت از ديدگاه امام رضا(ع)



atrak66
13th March 2010, 10:02 AM
از اونجایی که ما خراسونیا ارادت ویژه ای به ولی نعمت مون "امام رضا" داریم ، مناسب دیدم نمونه ای از جنبه های مدیریتی کارهای این امام معصوم رو براتون بذارم.........



http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/yaghush/khodeshe.jpg






مديريت از ديدگاه امام رضا(ع)





الف: ضرورت مديريت

مطالعه در تاريخ زندگى بشر و روابط اجتماعى، ضرورت اين اصل را به اثبات مى‏رساند و مؤيد اين واقعيت است كه اصل مديريت لازمه هر جامعه مى‏باشد و هركجا افرادى جمع شده‏اند تا زندگى خويش را بر اساس همكارى و تعاون تكميل كنند نياز به مدير در رأس برنامه‏هاى آنان قرار گرفته است و اين ويژگى محور و موضوع حركت‏ها و تلاش‏هاى آنان بوده است، فضل بن شاذان نيشابورى مى‏گويد درباره ضرورت مديريت از امام رضا(ع) شنيدم كه فرمود:انّا لانجد فرقة من الفرق و لاملّة من الملل بقوا و عاشوا الّا بقيّم و رئيس لما لابدّ لهم منه فى الامر الدين و الدنيا؛(3) به درستى كه ما در بررسى احوال بشر هيچ گروه و فرقه‏اى را نمى‏يابيم كه در زندگى موفق و پايدار باشد مگر بوجود سرپرستى كه امور مادى و معنوى (دين و دنياى) آنان را مديريت نمايد، هيچ مكتبى به اين روشنى اهميت مديريت و رهبرى را بيان نكرده كه سعادت و پايدارى يك ملت را در زندگى دنيوى و امور دينى مرهون آن بداند.


آن حضرت در جاى ديگر در سخنى جالب، والى مسلمين و مدير امت مسلمان را به ستون خيمه تشبيه كرد و فرموده‏اند: اما علمت انّ والى المسلمين مثل العمود فى وسط الفسطاط من اراده اخذه؛(4) آيا نمى‏دانى كه والى مسلمانان همچون ستون ميان خيمه است (كه اولاً تمام بار سقف بر روى آن استوار است و ثانياً مانند نقطه مركزى دايره شعاعش نسبت به همه جوانب يكسان است) به طورى كه هر كس در هر زمان و از هر طرف كه اراده كند به او دسترسى خواهد داشت.


امام اگرچه شرط غلبه بر مشكلات را توفيق الهى مى‏داند ولى تأكيد مى‏نمايد اين باور كفايت نمى‏كند و بايد مدير براى حلّ دشوارى‏ها تلاش كند:


من سأل التوفيق و لم يجتهد فقد استهزء بنفسه؛(5) كسى كه توفيق از خداوند بخواهد ولى كوشش نكند(كه برناهموارى‏ها غلبه يابد) خود را مورد استهزاء قرار داده است.


مشروعيّت مدير


در بينش شيعه ضرورت مديريت را بايد در اصل استوار امامت جستجو كرد، البته منظور اين نيست كه اين موضوع مهم را در سطح يك مديريت اجتماعى و سياسى پايين آوريم، بلكه رهبرى امام خيلى والاتر از مسايل اجرايى، ادارى و اجتماعى است، اما شجره طيّبه امامت كه ريشه در وحى دارد و از نور نبوت تغذيه مى‏گردد و از جويبارهاى عصمت استفاده مى‏كند، شاخه‏هاى سرسبز، نشاط آور و فرح‏انگيز خود را بر جامعه بشرى مى‏افكند و مديريت يكى از شاخه‏هاى اين درخت شكوهمند، تناور و با صلابت است.


مديريت را اگر اين گونه ارتقا دهيم و با امامت مرتبط نمائيم، عوارض و آفاتش كاسته مى‏گردد، حضرت امام رضا(ع) امامت را اساس


اسلام حيات بخش مى‏داند: انّ الامامة اسّ الاسلام النامى.(6) مشروعيت مديريت در جامعه به اين دليل است كه با امامت پيوند دارد و هرگاه اين ارتباط قطع شود تمام حركت‏ها و خواص خود را از دست مى‏دهد.


حضرت امام رضا(ع) در اين باره فرموده‏اند:


«بوسيله امام نماز و زكوة، روزه، حج و جهاد تمام و خراج و صدقات افزون و حدود و احكام اجرا، مرزها و مناطق حفظ مى‏گردد.»(7) اگر كسى از اين ويژگى محروم باشد نه تنها اعمالش ناقص مى‏باشد بلكه خود از حوزه اسلام خارج است هرچند با نام مسلمان در جامعه اسلامى باشد زيرا پيامبر اكرم(ص) فرموده‏اند: كسى كه بدون امام بميرد، به مرگ جاهليت مرده است.(8)


حضرت امام رضا(ع) در تفسير آيه «والسماء رفعها و وضع الميزان»(9) فرموده‏اند: ميزان اميرالمؤمنين است، خدا او را براى مردم امام (معين) كرده است، پرسيده شد: الّا تطغوا فى الميزان (در ميزان سركشى نكنيد)يعنى چه؟ امام فرمود: امام را نافرمانى نكنيد، گفته شد: «اقيموا الوزن بالقسط» به چه معناست، امام گفتند: امام را به دادگرى برپا داريد (پيروى و يارى كنيد) پرسيده شد: ولاتخسروا الميزان يعنى چه امام پاسخ دادند: در حقوق امام كمى و كاستى روا مداريد.(10) در اين حديث ميزان و وزن كه در كلام وحى آمده به امام تفسير گرديده است در برخى آيات ميزان در كنار كتاب قرار گرفته است.(11)
از آن جا كه «وزن» در كتب لغت شناخت


اندازه هر چيز است، مراعات حد تعادل و اعتدال و عدالت از عبارت اقيموا الوزن بالقسطبدست مى‏آيد و اين نكات رعايت عدالت را در تمام اقوال و افعال انسان ثابت مى‏كند(12) و عدل يعنى چيزى را در جاى خود قرار دادن چنانچه حضرت على(ع) فرموده‏اند: العدل يضع الامور مواضعها.(13)


امير مؤمنان عدل را پايه‏اى دانسته‏اند كه استوارى جهان به آن وابسته است و عدالت را مايه پايدارى مردمان معرفى كرده‏اند(14) پس عدل محور ضابطه تشكيل جامعه انسانى و سبب استوارى زندگى جوامع است و هم در نظام هستى و تكوين و هم در نظام تشريع اين مشخصه مشاهده مى‏گردد و اين خود مى‏تواند روشنگر مفهوم سخن امام رضا(ع) باشد كه چهره امام را به عنوان ميزان در خلقت و جامعه تبيين كرده‏اند.(15)


آن حضرت فرموده‏اند: استعمال العدل و الاحسان موذن بدوام النعمة...؛(16) به كار بستن دادگرى و نيكوكارى، عامل پايدارى نعمت‏هاست.


مدير و ميزان


حضرت امام رضا(ع) مى‏فرمايند: از جمله (دليل‏هاى پيروى از ولىّ امر) اين است كه هيچ كدام از فرقه‏ها و ملت‏ها ديده نمى‏شوند كه جز به داشتن سرپرست و رئيسى كه به دين و دنيايشان رسيدگى كند، باقى مانده باشند. پس در حكمت حكيم روانيست كه مردم را از چيزى كه ناگزير بايد داشته باشند و دوام و قوامشان جز به آن ميسّر نيست محروم سازد.


كسى كه به راهنمايى او با دشمنان خود مى‏جنگند و غنائم را تقسيم مى‏كنند و او نماز جمعه و جماعت آنان را برپا مى‏دارد و از تعدّى ستمگران بر ديگران جلوگيرى مى‏كند، ديگر اين كه چون آفريدگان بر حدّ محدودى قرار گرفته و فرمان يافته‏اند كه از اين حد در نگذرند تا كارشان تباه نشود، اين كار جز به آن ميسر نمى‏شود كه برايشان امينى بگمارند، تا آنان را از تجاوز از حدّ و درآمدن به ناحيه‏اى كه براى ايشان ايجاد خطر كند باز دارد.(17)


آرى امام ميزان و معيار پياده كردن حق و عدل است، پس امين اموال اشخاص و اعراض و نفوس است و چون بر كلّ مسايل اجتماعى و اقتصادى، مبادلات، بازار، كارگاهها و مزارع نيك نظارت مى‏كند تا ستم و بيدادى رخ ندهد و غصب، بهره كشى، احتكار، گران فروشى، رباخوارى و غبن و ديگر اسباب باطل پيش نيايد.


در اين حديث حضرت امام رضا(ع) معيار و ميزان بودن امام و حاكم اسلامى را بطور كلّى براى تمامى بخش‏هاى جامعه در امور دينى و دنيايى بيان مى‏كنند، يعنى ضمن آن كه مرز ديانت، حدودش، شيوه پياده كردن آن، توسط امام مشخص مى‏گردد، امور دنيوى را با برنامه ريزى، ارائه ضوابط عدل و حق سامان مى‏بخشد و سعادت همگان را فراهم مى‏سازد.


چون امام معيارهاى درست جمع گرايى، زندگى اجتماعى و عوامل استوارى جامعه را به مردم مى‏آموزد و آن‏ها را در متن جامعه عملى مى‏سازد، مردمان را در جامعه‏اى فداكار، صميمى و قانون شناس و دادور بار مى‏آورد و آنان را از خودخواهى، سلطه جويى، سودجويى، ستم پيشگى و تجاوزكارى كه از عوامل پراكندگى،سستى و تزلزل در جامعه است باز مى‏دارد.(18)


روابط ظالمانه‏اى كه موجب پيدايش حسّ بدبينى، كينه توزى‏ها، تضادها و رقابت‏هاى ناسالم است با حضور امام كه ميزان عدل است برچيده مى‏شود به همين دليل امام رضا(ع) مى‏فرمايند: ما سرپرست مؤمنان هستيم كه به سود آنان حكم مى‏كنيم و حقوقشان را از ستمگران مى‏ستانيم.(19)


پس بيشترين بخش در فلسفه سياسى كه هشتمين فروغ امامت ترسيم مى‏كند و قلمرو مسؤوليت مديران و كارگزاران نظام اسلامى را ترسيم مى‏كند به برقرارى عدالت اجتماعى و سامان بخشيدن به مسايل اقتصادى، رفع ستم و استضعاف اقتصادى اختصاص دارد.


حتى در حديثى پرداخت بدهى افرادى كه از پرداخت آن ناتوان هستند از وظايف كارگزار شمرده شده است: مردى از امام رضا(ع) پرسيد: فدايت شوم، خداى متعال مى‏گويد: فنظرة الى ميسرة(پس مهلت داده مى‏شود تا گشايشى پديد آيد) منظور از اين مهلت دادن(نظره) چه مى‏باشد، آيا حدّ و تعريفى دارد كه معلوم گردد به آن كس كه در عسرت است تا چه اندازه بايد مهلت دهند در صورتى كه مال مردى را گرفته و خرج خانواده خود كرده و او را محصولى نمى‏باشد كه منتظر رسيدن آن باشد وطلبى ندارد كه چشم به راه دريافت آن بنشيند و اموالى در جايى ندارد كه انتظار رسيدن آن را بكشد؟ امام در پاسخ فرمودند:آرى چندان مهلت مى‏دهند تا خبر آن به امام برسد و امام به جايش طلب وى را از سهم بدهكاران (كه درزكات هست) مى‏پردازد، به شرط آن كه مال وام گرفته را در مسير معصيت و خلاف خرج ننموده باشد.(20)


مدير و كاركنان و نيروى انسانى


مدير غالب طرح‏ها و برنامه‏هاى مديريت را از طريق همكاران اجرايى مى‏كند و در واقع تمام افرادى كه در سازمان‏ها، نهادها و تشكيلات دولتى مشغول كارند كارگزاران مديرند و بازو و عاملى براى وى مى‏باشند، در فرهنگ اسلامى نقش همراهان و ياران در ترويج و گسترش انديشه‏هاى الهى از موقعيتى ويژه برخوردار است، مديرى كه به اخلاص، كمال خواهى، دل سوزى، صداقت گويى و درستى مزيّن مى‏باشد در چهارچوب ضوابط ارزشى و با رعايت اصل فطرت و كرامت‏هاى انسانى انديشه‏ها و طرح‏هاى مفيد، سازنده، رشد دهنده و اصلاحى را به دست همكاران مؤمن، متعهد و داراى وجدان دينى و اخلاقى مى‏سپارد و از آنان مى‏خواهد به عنوان تكليف شرعى در گسترش و اجراى آن‏ها بكوشند. حضرت عيسى به كمك اصحاب خاص خود كه حواريون نام داشتند آئين يكتاپرستى را پيش برد و نسبت به گسترش آن در جوامع كوشيد، اين افراد از شاگردان شايسته آن حضرت بودند كه در اثر مجاهدت‏هاى طولانى و تزكيه درونى به مقام والايى رسيده بودند.(21)


حضرت امام رضا(ع) فرموده‏اند: به اين جهت شاگردان عيسى(ع) را حواريون گفته‏اند كه موفق شدند از طريق جهاد با نفس به مقام اخلاص دست يابند و درون را از كدورت پاك كنند و نيز به وسيله موعظه و تذكر ديگران را از تيرگى‏هاى زشت گناهان بشويند.(22)


آن پيامبر الهى در منصب رهبرى الهى و مديريت هدايتى و ارشادى جامعه چنين افرادى را برگزيد تا به كمك آن‏ها جامعه را به فضيلت آراسته نمايد و خلاف‏ها را از آنان دور كند.


در نهضت عظيم رسول اكرم(ص) مهاجرين و انصار به عنوان بازوان پرتوان پيامبر در پيشبرد برنامه‏ها و اهداف اسلامى نقش ارزنده‏اى عهده دار شدند و در شرايطى سخت و آشفته، بار سنگين اجراى احكام الهى را در بعد تبليغ و عمل و در ميدان‏هاى فرهنگ، معرفت و جهاد بر دوش جان كشيدند، همان‏ها كه خداوند آنان را پيشگامانى ناميد كه در صدر اسلام در ايمان سبقت گرفتند و آنها كه به نيكى از آنان پيروى كردند، پروردگار از آنان خشنود و آنها نيز از خداوند خشنود شدند.(23)


امام رضا(ع) در سيره عملى خويش مراقب كاركنان و خدمتگزاران بود، ابراهيم بن عباس مى‏گويد هيچ‏گاه نديدم كه امام ابوالحسن الرضا(ع) كلمه‏اى به زيان كسى بر زبان آورد و نه سخن كسى را پيش از پايان آن قطع كند و نه حاجت كسى را كه به اداى آن توان داشت ردّ كند، هيچ موقع نزد كسى كه در حضورش نشسته بود، پايش را دراز نكرد و بر متكا در برابر افراد تكيه نداد به دوستان و كارگزارانش هرگز سخنى ناشايست نگفت و چنان بود كه هرگاه به خلوت مى‏رفت و سفره غذاى خويش را مى‏گسترانيد همه كاركنانش را بر سر آن مى‏نشانيد و حتى دربانان و مهتران را بسيار احسان مى‏كرد و صدقات فراوان مى‏داد و اين كار را غالباً در شب‏هاى تاريك انجام مى‏داد.(24)


آرى اين گونه نبود كه امام صرفاً از اطرافيان و كارگزاران وظايفى را بخواهد و آنان را ملزم كند كه در اين راستا از عمق وجود بكوشند ولى از تكريم، تشويق، احترام و رفاه آنان غافل گردد، حرمت همه را در رفتارهاى خويش حفظ مى‏كند، عمق توجه امام به اطرافيان و ملازمان در اين روايت آشكار مى‏گردد:ياسر مى‏گويد:(در روزى كه امام رضا(ع) مسموم گرديد و در اثر آن به شهادت رسيد) پس از اين كه نماز ظهر را گذارد به من گفت: اى ياسر مردم (اهل خانه، كاركنان و خادمان) چيزى خوردند؟ عرض كردم اى آقاى من! چه كسى مى‏تواند غذا بخورد با اين كه شما در چنين وضعى به سر مى‏بريد در اين هنگام بر جاى خويش راست نشست و فرمود: سفره را حاضر كنيد و همگان را بر سر آن فراخواند و كسى را فروگذار نكرد و يكايك را مورد مهر و محبت خويش قرار داد هنگامى كه همه سير شدند امام (بر اثر تأثير زهرى كه مأمون به حضرت داده بود) بيهوش بر زمين قرار گرفت.(25)


اين گونه بزرگداشت نيروهاى انسانى در سيره امام، شكوفا گرديده است، آن فروغ هشتم در قلمرو انديشه، تربيت و رفتار چنين معيارهايى را به بشريت آموخت و در ميدان عمل خود پيشتاز و تجسّم بخش كامل آن تعاليم بود و به يقين جامعه پيرو مكتبش بايد در مناسبات انسانى و برنامه‏هاى مديريتى چنين باشد و اين گونه عمل كند.


همزيستى و همگامى با محرومان و رنج ديدگان


محصول روابط اجتماعى و اقتصادى ظالمانه تشكيل طبقات و پديد آمدن يك جامعه با تضادهاى اجتماعى آشكار است، امام امتيازات طبقاتى را از بنياد واژگون نمود، عبداللّه بن صلت مى‏گويد، مردى از اهل بلخ گفت در سفر خراسان با امام بودم، روزى سفره‏اى انداختند و غلامان سياه و غير آنان را بر سر آن فراخواندند(و همه باهم با خود ايشان غذا خوردند) گفتم: اى كاش براى اين‏ها سفره‏اى جداگانه ترتيب مى‏داديد، فرمود: خاموش باش، خداى همه يكى است، مادر يكى و پدر يكى (پس تفاوت نيست) و پاداش هر كس به كردار او بستگى دارد.(26)


امام در تعاليم والاى خويش به كارگزاران و ديگر مسؤولان نظام اسلامى مى‏آموزد هر كسى بايد در گام نخست در انديشه ساختن خود باشد و شايستگى‏هاى لازم را در وجود خويش آشكار سازد و با ديگران با تعهد و به خوبى رابطه برقرار كند و خدمتگزار همه مردم باشد.


امام در خراسان تمام اموال خود را در روز عرفه (ميان مردم و نيازمندان) تقسيم كرد، در اين هنگام فضل بن سهل گفت: اين كار با خسران توأم است، حضرت فرمود: بلكه چنين كارى قرين با غنيمت و منفعت است، آنچه را كه براى دست‏يابى به پاداش الهى و كرامت انسانى بخشيدى زيان و غرامت تلقى مكن.(27)


معمر بن خلّاد مى‏گويد: هنگامى كه امام رضا(ع) غذا مى‏خوردند، سينى مى‏آوردند و نزديك سفره مى‏گذاشتند، آن حضرت به بهترين غذايى كه برايش مى‏آوردند مى‏نگريست و از هر خوراكى مقدارى را برداشته و در آن سينى مى‏نهادند، سپس دستور مى‏دادند آن سينى غذا را براى بينوايان ببرند امام نمى‏تواند غذايى را ميل كند كه محرومان از آن نخورده‏اند، اين شيوه در راستاى همان محورهاى اصولى در تعاليم الهى امام است كه انسان‏ها ارزشى همانند دارند و بايد نيازهاى آنان برآورده شود امام فرموده‏اند: عونك للضّعيف افضل من الصدقه؛(28) يارى به افراد ناتوان از صدقه در راه خدا برتر است.


حتى در تعاليم رضوى كارى كه خدمت در دربارها را جبران مى‏كند و عمل نامشروع كمك به ستمگران را محو مى‏سازد، يارى رساندن به مردم و گره‏گشايى از كار آنان است، حسين انبارى مى‏گويد: مدت چهارده سال به امام رضا(ع) نامه نوشتم و از كار در دربار پادشاه اجازه خواستم، امام در جوابم نوشت، نامه‏ات را خواندم و از هراسى كه در اين شغل دارى آگاه شدم. اگر مى‏دانى كه هرگاه معتدى كارى(در دربارها) كردى، طبق دستورات رسول اكرم(ص) عمل مى‏كنى و دستياران و كاتبان تو از هم كيشان تو خواهند بود و هنگامى كه مالى به دستت رسيد بخشى از آن را به بينوايان مؤمن مى‏دهى تا بدان اندازه كه خود مانند يكى از آنان باشى، اگر اين گونه عمل كنى، كار تو در دربار سلاطين با خدمت به برادران دينى ترميم مى‏گردد و گرنه (خدمت در دربارها) جائز نمى‏باشد.(29)


امام در حديث زير نقش حياتى كارگزاران نظام اسلامى را چنين ترسيم مى‏نمايد:


آن حضرت به مأمون گفت: درباره امت محمد و فرمانروايى كه برايشان دارى از خدا بترس، زيرا كارهاى آنان را تباه كرده‏اى و كار را به دست كسانى سپرده‏اى كه به غير حكم خداوند بلند مرتبه داورى مى‏كنند و خود در اين سرزمين ماندگار شده و خانه هجرت و محل فرو آمدن وحى را ترك كرده‏اى و بر مهاجران و انصار با نبود تو ستم مى‏رود و سوگند و پيمان هيچ مؤمنى را نگاه نمى‏دارند و روزگار بر مظلومان به سختى مى‏گذرد و آنان براى زندگى به هزينه‏اى دسترس ندارند و كسى را نمى‏يابند كه نزد او از اوضاعى كه دارند شكايت كنند.(30)


ماجراى اين حديث آن است كه روزى مأمون خدمت امام رفت و با خود نامه‏اى طولانى داشت كه متن آن را براى حضرت خواند، در آن مكتوب آمده بود كه برخى روستاهاى كابل به دست لشكريان اسلام فتح گرديده است وقتى خواندن آن خاتمه يافت امام فرمودند آيا فتح مناطقى از قلمرو شرك و كفر تو را خرسند ساخته است، مأمون پرسيد آيا اين خبر شادمانى ندارد كه امام مطالب فوق را فرمودند و به او تأكيد كردند تو عدالت را در داخل سرزمين‏هاى اسلامى برقرار كن و فقر و محروميت را از ريشه برانداز و به گرفتارى‏هاى مردم رسيدگى كن كه اين مايه خشنودى و خوشحالى يك حاكم اسلامى است نه كشورگشايى و فتوحات تازه و افزون بر قلمرو جغرافيايى.(31)


امام از سويى تصريح مى‏نمايند كه بر اثر عواملى، افرادى در جامعه زندگى مى‏كنند كه از نظر سلامتى مشكل دارند و پديدآمدن آنان بر اثر بيمارى، سالخوردگى، حوادث طبيعى و جنگ‏ها طبيعى است امّا بقاى آنان به همان حال نگران كننده از نظر اسلام محكوم است، بايد كارشان را در كمترين زمان سامان داد و از تعهد و تكليف انسانى و حكومتى در اين زمينه فراموش نكرد و ضرورت دارد كار اين گونه افراد درست شود تا از آن وضع آشفته رهايى يابند:


«...لان اللّه كلّف اهل الصحة القيام بشأن اهل الزمانه و البلوى»(32)


يعنى خداوند توانمندان (آنان را كه امكانات، قدرت و شرايطى را در اختيار دارند) مكلف كرده است كه امور زندگى بيماران از كار افتاده و بلا ديدگان را سامان دهند.


كه اين كلام سخن حضرت على(ع) را به اذهان متبادر مى‏نمايد:


«اللّه اللّه فى الطبقه السّفلى من الّذين لاحيلة لهم من المساكين و المحتاجين و اهل البؤسى و الزّمن»(33) خدا را خدا را در كار فرودستان يعنى بينوايان و نيازمندان و فقيران و بيماران زمين گير كه هيچ كارى از دستشان برنمى‏آيد.


امام رضا(ع) در سخن ديگرى از اين واقعيت بيشتر پرده برمى‏دارد و با صراحت افزون‏ترى مسؤوليت كارگزاران مسلمان را مطرح مى‏فرمايند:


اگر زمام حكومت را در دست گيرم غذاى ساده‏تر و كم ارزش‏ترى (نسبت به زمان زمامدارى) خواهم خورد و لباس خشن و زبر(پس از لباس‏هاى نرم) در برخواهم كرد و (پس از آسايش) با سختى و مشقّت خواهم زيست.(34) و باز اين كلام گهربار مؤيّد كلام با كرامت حضرت على(ع) كه فرموده‏اند:خداوند مرا براى مخلوقات خودش امام قرارداد پس بر من واجب ساخت كه درباره خودم و خوردنى و نوشيدنى و لباس‏هايم، همچون ناتوان‏ترين مردم زندگى كنم تا فقير به فقر من اقتدا كند و ثروتمند به سركشى برنخيزد.(35)


حضرت امام رضا(ع) از ديدگاهى ديگر رسيدگى به اوضاع مسلمانان را مورد تأكيد قرار مى‏دهد و آن اين كه هر فردى از كارگزاران با مردمان تحت قلمرو خويش برادر دينى هستند و از اين منظر بايد با آنان به برابرى و برادرى رفتار كنند در هر چيزى كه برابرى در آن رواست.(36)


در روايتى آن حضرت از اجداد خود نقل مى‏كند كه در نظر پيامبراكرم(ص) برترين مسلمان كسى است كه بهتر و بيشتر از ديگران به بخشش اموال و كمك رسانى اجتماعى اقدام كند و خيرخواه‏ترين افراد نسبت به برادران خود و جامعه اسلامى باشند.(37)


اصولاً حضرت امام رضا(ع) برادرى را كه به هميارى و مساوات در مسايل اجتماعى و اقتصادى نينجامد، رد مى‏كند: آن امام همام خطاب به اسماعيل راوى حديث از امام باقر(ع) نقل كرده است: اى اسماعيل، آيا در ميان آشنايان خود چنين ديده‏اى كه هرگاه كسى جامه‏اى ندارد و ديگرى آن را اضافه دارد، به او بدهد، گفتم نه، فرمود: اگر كسى پوششى دارد و براى ديگرى مى‏فرستد تا او نيز پوشش داشته باشد، جواب دادم خير آنگاه امام (به نشانه ابراز تأسّف عميق) دست بر زانوى خويش زد و فرمود: اين‏ها برادر يكديگر نمى‏باشند.(38)





منبع : تعدادی از کتب مذهبی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد