touraj atef
7th March 2010, 02:56 PM
تق تق
صدا از تلفن همراهش هست كه نام شيطانك به آن داده است چشمها را به سوي آن دستگاه كوچك مي دوزد آن كه هميشه او را لو مي دهد و نمي گذارد به انزوائي رود و در خلوتي باشد كه هيچ كس نداند كه او كجاست شيطانك را برمي دارد و پيام كوتاه را مي خواند
شوي هفت سينهاي متنوع نوروز
محل : زعفرانيه
زمان 15 تا 20 اسفند
و...
نمي داند كه چگونه شماره شيطانك به دست اين برگزار كنندگان شوي هفت سين رسيده است اما در زماني كه انزوا با اين دنيائي كه نامش را دهكده جهاني ناميده اند واژه مضحكي شده به طور حتم نبايد دلخور از اين باشد كه چرا شماره شيطانك به دست سوداگران مختلف از جمله تاجران فروش هفت سين افتاده است اما اين پيام كوتاه كمي دلش را فشرده مي كند و از خود مي پرسد
يعني هفت سين هم در دام تظاهر و فخر فروشي افتاده است ؟
مگر هفت سين شو دارد ؟ مگر قرار است هفت سين را هم بفروشند ؟
و خود پاسخ مي دهد
مگر سفره هاي عقدي كه بهر پيوند بود را نفروختند ؟ مگر سفره عقد جايگاه فخر فروشي ها نشد ؟ كدامين سفره عقدي را ديده ايم كه معني وصل را دهد و قصه پز و ژست و اداهاي بي اعتبار و بي اعتنائي و كوبيدن بر دهان آن غريبه نما و پشت چشم نازك كردن و منتظر غيظ آن ديگري شدن نشد و اسمش جاي سفره وصل به سفره هجر تنزل نيافت ؟چه كسي نديد كه سفره هاي عقد هرچه بزرگتر شدند طول اين اخوت و عهد كوتاهتر شد ؟
و حالا سفره نوروز هم چنين تبديل شده است ؟ برايش باورش سخت است كه حكايت دير باز سفره هفت سين حالا تبديل به چنين بازار مكاره فخر فروشي شده است ؟ به ياد آورد روزگاري مادرها و مادر بزرگها چند هفته اي مانده به عيد سفره ترمه اي هفت سين را از گوشه گنجه و يا داخل چمدانهاي مخفي شده داخل صندوق خانه ها و كمدها بيرون مي آوردند و نگاهي از سر شادي به آن مي انداختند و مي دانستند كه دور اين سفره قرار است عزيزانشان بنشينند يادش بخير مادر و مادر بزرگ سبزه ها را سبز مي كرد هفته ها مانده به عيد هر روز به سبزه ها سخن ها مي گفت تا سبز شوند قصه سبز ي خانه و كاشانه و مهر و محبت بين آدمها را تكرار كنند و يا اين كه سمنو مي پختند تا روي سر سفره نوروز حكايت دست پخت بانو هم باشد و بعد سفره را با دقت مي چيدند مادر و بچه ها در سالهائي و بعد هم كه به مدد حرمتها و احترامها و مديريت آن قديمي ها سفره با كمك همان بچه ها كه بزرگتر شده بودند و به همراه عروس و نوه ها چيده مي شد يادش بخير مادر بزرگ براي عروس ها سبزه ها سبز تر از مال دخترهايش را مي داد چون مي خواست كه زندگي قند عسل سالهاي دورش سبز تر شود و سمنو شيرين تر نصيب شاداماد شود كه هميشه عزيز بوده زيرا عزيزش بايد عزيز او باشد بعد سفره ترمه را پهن مي كرد و لاله عباسي ها سر سفره عقدش را بر بالاي آن مي نهاد و شايد اگر معشوق سالهاي دورش حضور نداشت و سايه اش بر سر خانه پر مهر نبود عكس او ديگر عزيزان غايب زينت بخش دوم سفره هفت سين بود و اگر هم كه مرد جاودان زندگيش حضور داشت كه چه زيبا لبخندي در هنگام نوروز و جمع شدن بچه ها و نوه ها به او مي زد بعد از لاله عباسي ها هفت سين جاودانه اي كه از جمشيد جم تا به امروز بر سر سفره هاي عاشقان نوروز بوده چيده مي شد سمنو و سنجد و سماق و سير و سركه و سر انجام آن سبزه كه دانه هايش گندم و يا عدس بود زينت بخش سفره بود بعد هم كتاب قر آن مي آمد كه لا به لاي صفحاتش اسكناس هاي تا نخورده عيدي بچه ها بود كه همه مي دانستند مادر بزرگ موقع تحويل دادن آن مي گويد
-قابلي ندارد شگون سفره نوروز است
بعد هم شاهنامه مي آمد تا عاشقان ايران و ايران زمين حكايت هاي اين مرز پر گوهر را بخوانند قصه جمشيد جم كه نوروز از زمان او به ياد گار است و بعد هم شمع و شيريني كه حكايت دوران هفت " شين " است در كنار " سين" ها چه زيبا هماهنگي داشتند كه نشان دهند آنچه كه مهم است نوروز و ساختن روزي نو بوده و هست و سپس حكايت تفالي به حافظ بود و قصه
مژده اي دل كه مسيحا نفس مي آيد
وز بانگ خوشش بوي كسي مي آيد
و اين گونه اميد را هم در كنار عشق به هم و خدا و ايماني كه به آن داشتند مي گرفتند و...
دلش مي سوزد كه چرا بايد سفره هفت سين قصه تجمل گيرد دلش مي خواهد بداند آيا دور آن هفت سين هاي شوي خيابان زعفرانيه باز هم همان دلهاي پر شوق و پر شور و عاشق روزگار دور نيز خواهد بود ؟دلش مي لرزد ولي مي داند
سخت است كه باور كند چنين باشد
افسوس
كاش بدانيم قصه هفت سين ها قصه شور و اتحاد و عشق و مهر است و ياد آوري آن كه با هم هستيم اما.. بگذريم اميد كه همواره سفره هفت سين حتي مال زعفرانيه هم چنين باشد
/ /tourajatef@hotmail.com/ www.lonelyseaman.wordpress.com
صدا از تلفن همراهش هست كه نام شيطانك به آن داده است چشمها را به سوي آن دستگاه كوچك مي دوزد آن كه هميشه او را لو مي دهد و نمي گذارد به انزوائي رود و در خلوتي باشد كه هيچ كس نداند كه او كجاست شيطانك را برمي دارد و پيام كوتاه را مي خواند
شوي هفت سينهاي متنوع نوروز
محل : زعفرانيه
زمان 15 تا 20 اسفند
و...
نمي داند كه چگونه شماره شيطانك به دست اين برگزار كنندگان شوي هفت سين رسيده است اما در زماني كه انزوا با اين دنيائي كه نامش را دهكده جهاني ناميده اند واژه مضحكي شده به طور حتم نبايد دلخور از اين باشد كه چرا شماره شيطانك به دست سوداگران مختلف از جمله تاجران فروش هفت سين افتاده است اما اين پيام كوتاه كمي دلش را فشرده مي كند و از خود مي پرسد
يعني هفت سين هم در دام تظاهر و فخر فروشي افتاده است ؟
مگر هفت سين شو دارد ؟ مگر قرار است هفت سين را هم بفروشند ؟
و خود پاسخ مي دهد
مگر سفره هاي عقدي كه بهر پيوند بود را نفروختند ؟ مگر سفره عقد جايگاه فخر فروشي ها نشد ؟ كدامين سفره عقدي را ديده ايم كه معني وصل را دهد و قصه پز و ژست و اداهاي بي اعتبار و بي اعتنائي و كوبيدن بر دهان آن غريبه نما و پشت چشم نازك كردن و منتظر غيظ آن ديگري شدن نشد و اسمش جاي سفره وصل به سفره هجر تنزل نيافت ؟چه كسي نديد كه سفره هاي عقد هرچه بزرگتر شدند طول اين اخوت و عهد كوتاهتر شد ؟
و حالا سفره نوروز هم چنين تبديل شده است ؟ برايش باورش سخت است كه حكايت دير باز سفره هفت سين حالا تبديل به چنين بازار مكاره فخر فروشي شده است ؟ به ياد آورد روزگاري مادرها و مادر بزرگها چند هفته اي مانده به عيد سفره ترمه اي هفت سين را از گوشه گنجه و يا داخل چمدانهاي مخفي شده داخل صندوق خانه ها و كمدها بيرون مي آوردند و نگاهي از سر شادي به آن مي انداختند و مي دانستند كه دور اين سفره قرار است عزيزانشان بنشينند يادش بخير مادر و مادر بزرگ سبزه ها را سبز مي كرد هفته ها مانده به عيد هر روز به سبزه ها سخن ها مي گفت تا سبز شوند قصه سبز ي خانه و كاشانه و مهر و محبت بين آدمها را تكرار كنند و يا اين كه سمنو مي پختند تا روي سر سفره نوروز حكايت دست پخت بانو هم باشد و بعد سفره را با دقت مي چيدند مادر و بچه ها در سالهائي و بعد هم كه به مدد حرمتها و احترامها و مديريت آن قديمي ها سفره با كمك همان بچه ها كه بزرگتر شده بودند و به همراه عروس و نوه ها چيده مي شد يادش بخير مادر بزرگ براي عروس ها سبزه ها سبز تر از مال دخترهايش را مي داد چون مي خواست كه زندگي قند عسل سالهاي دورش سبز تر شود و سمنو شيرين تر نصيب شاداماد شود كه هميشه عزيز بوده زيرا عزيزش بايد عزيز او باشد بعد سفره ترمه را پهن مي كرد و لاله عباسي ها سر سفره عقدش را بر بالاي آن مي نهاد و شايد اگر معشوق سالهاي دورش حضور نداشت و سايه اش بر سر خانه پر مهر نبود عكس او ديگر عزيزان غايب زينت بخش دوم سفره هفت سين بود و اگر هم كه مرد جاودان زندگيش حضور داشت كه چه زيبا لبخندي در هنگام نوروز و جمع شدن بچه ها و نوه ها به او مي زد بعد از لاله عباسي ها هفت سين جاودانه اي كه از جمشيد جم تا به امروز بر سر سفره هاي عاشقان نوروز بوده چيده مي شد سمنو و سنجد و سماق و سير و سركه و سر انجام آن سبزه كه دانه هايش گندم و يا عدس بود زينت بخش سفره بود بعد هم كتاب قر آن مي آمد كه لا به لاي صفحاتش اسكناس هاي تا نخورده عيدي بچه ها بود كه همه مي دانستند مادر بزرگ موقع تحويل دادن آن مي گويد
-قابلي ندارد شگون سفره نوروز است
بعد هم شاهنامه مي آمد تا عاشقان ايران و ايران زمين حكايت هاي اين مرز پر گوهر را بخوانند قصه جمشيد جم كه نوروز از زمان او به ياد گار است و بعد هم شمع و شيريني كه حكايت دوران هفت " شين " است در كنار " سين" ها چه زيبا هماهنگي داشتند كه نشان دهند آنچه كه مهم است نوروز و ساختن روزي نو بوده و هست و سپس حكايت تفالي به حافظ بود و قصه
مژده اي دل كه مسيحا نفس مي آيد
وز بانگ خوشش بوي كسي مي آيد
و اين گونه اميد را هم در كنار عشق به هم و خدا و ايماني كه به آن داشتند مي گرفتند و...
دلش مي سوزد كه چرا بايد سفره هفت سين قصه تجمل گيرد دلش مي خواهد بداند آيا دور آن هفت سين هاي شوي خيابان زعفرانيه باز هم همان دلهاي پر شوق و پر شور و عاشق روزگار دور نيز خواهد بود ؟دلش مي لرزد ولي مي داند
سخت است كه باور كند چنين باشد
افسوس
كاش بدانيم قصه هفت سين ها قصه شور و اتحاد و عشق و مهر است و ياد آوري آن كه با هم هستيم اما.. بگذريم اميد كه همواره سفره هفت سين حتي مال زعفرانيه هم چنين باشد
/ /tourajatef@hotmail.com/ www.lonelyseaman.wordpress.com