PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ***دیدی دلم شکست!***



LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 07:04 PM
دیدی دلم شکست!

دیدی چینی اصل قلب خویش

سپردم به دستهای خواهشت

دیدی بی حواس!

پایت به سنگ خورد،افتاد بر زمین...شکست

دیدی چه بی صدا دلم شکست!

دیدی حدیث عشق و جنونت فسانه بود

دیدی عاشقانه هایت فقط یک ترانه بود

دیدی عشق پاک من برایت بهانه بود

و کلام نگاهم برایت چه بیگانه بود

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/setayesh20/nwzihg.gif


دیدی کوهکن!

دیدی به جای کوه غم ،تیشه ات قلب من نشانه گرفت

دیدی قایق عشقم ز دریای محبت کناره گرفت

کبوتر دلم هوای آشیانه گرفت

آسمان غم ابر ناله گرفت

دیدی ...عشقت حباب بود و در هوا شکست

دیدی دلم شکست

بی وفا!

بیهوده مکوش دلریزه های مرا جمع آوری کنی

مرا با دروغ های خود باز راضی کنی

که از چهره ام رفع دل آزاری کنی

با اعتمادم بازی کنی

دیدی دیوار صوتی هفت شهر عشق با ناله غم شکت

دیدی دلم شکست!

http://i31.tinypic.com/2ef3k89.jpg


دیدی.....نفهمیدی

عشق دلباختگیست

برای دلبر سوختگیست

با رنج و غم آمیختگیست

و در آخر با مرگ در آویختگیست



دیدی صیاد

دیدی کبوتر جلد بام تو در گوشه قفس بال و پرش شکست

دیدی؟.......نه ندیدی

باور نمی کنم

چون هرگز راز دل نگفتمت

با دیده غمین فقط نگریستمت

شاید در سوگواری وفا گریستمت

من دگر آن عاشق همیشه نیستمت

http://img02.picoodle.com/img/img02/7/4/8/tucky/f_teamom_26e98ec.jpg


باد بی صفا!

دیدی کلبه چوبی اعتمادم با وزش خشک جور تو چه ناروا شکست

دیدی دلم شکست؟

دیدی زمن چه ماند؟

اشکی همیشگی

گلی تازه نشدنی

بی دلی باور نکردنی ،خاطره ای دست نیافتنی

دیدی سنگدل!

کوزه چشم من که چشمه ناب ترانه بود

با سنگ دلت برای همیشه شکست

دیدی دلم شکست؟

دیدی هرگز ترا نشناختم

همه چیز را در نرد عشق باختم

من که با تو رویاهای جوانی ساختم

شجاعانه بر لشگر رقیبان تاختم

دیدی شاه بیت غزلهای ناب من

شعر من پس از تو چه سرد شد

دشت سبز عشق چه زرد شد

سراسر دنیا حدیث درد شد

کودک روحم در آسیاب غم مرد شد

دیدی همبازی کودکی

در بازی قشنگ مهر

آخر تو جر زدی

بردی و جایزه ات یک عشق تازه بود

حال ببین در من .... بهار غروب کرده را

پاییز رسوب کرده را

زمستان خانه خریده را

تابستان مستانه رمیده را

بیا .....دلریزه های یاقوت گونه ام را بده

نمی توانی مثل قوری قدیمی مادربزرگ بندی بر آن زنی

ترسم که تیزی لبه هایش

دست نامهربان ترا چون خود زخمی کند

ای عشق حقیقی در ما طلوع کن

بگذار تا قلب پاک ما با نیشتر غم تو بسوزد و بسازد

و با جرعه های می ات مست کند

مست مست

و چون قطره ای ما را به اقیانوس تو برساند

LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 07:10 PM
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت
خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می زنند ... مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت
خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت
رحمان نوازنی

LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 07:13 PM
روح تبدار مرا پاشويه كن آه! اي ابر بهاري مويه كن هم تو ميداني چه مشكل مي‌برم اين گران باري كه بر دل مي‌برم آه! اي ياران دلم از دست رفت هستي‌ام در پاي آن سرمست رفت عاشق شبهاي تنهايي منم انتهاي هر چه رسوايي منم بار‌ها با ماه خلوت كرده‌ام بارها با لاله صحبت كرده‌ام روح من با عشق عنابي تر است فكر من از آسمان ، آبي تر است پيش پاي عشق زانو مي‌زدم من سر هر كوچه يا هو مي‌زدم گل به گل داغ است كتف شعر من آه ! آه ! اي شاعران نسترن از شقايق رو گرفتن مشكل است با جدايي خو گرفتن مشكل است او مرا يك باغ بي‌پروانه كرد او شبي آمد... مرا ويرانه كرد هر چه هست از چشم پر نيرنگ اوست شوخ چشمست و دلم در بند اوست دل اسير ايها الساقيش شد دل مريد كيش اشراقيش شد شرح احساسات سبز بلبل است او كه خويشاوند نزديك گل است چشم او يك كاسه اقيانوس بود او كه با آيينه ها مانوس بود كهكشان در كهكشان اعجاز داشت در نگاهش آسماني راز داشت آمد از آنسوي پرچين نياز آمد از نُه توي جنگلهاي راز در وفا سيلي خورم كرد و گذشت آمد از دردش پُرم كرد و گذشت عشوه‌اي كرد و خرابم كرد و رفت مثل شمع بزمي آبم كرد و رفت سالها شبنم پرستي كردنم اين هم از يك عمر مستي كردنم چوب عمري بي‌وفايي را بخور آي دل ... زهر جدايي را بخور خنده‌اي بر خاطراتت كرد و رفت آي دل ... ديدي كه ماتت كرد و رفت من كه گفتم اين پرستو مرده نيست من كه گفتم اين بهار افسرده نيست هم شكست و هم شكستم داد دل

تاری
6th March 2010, 07:19 PM
یارب
مواظب دلت باش ازین پس ترکهایش افزون نگردد خواهر من!

مرمتگر دل نیستا گفته باشم.

LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 07:23 PM
یارب
مواظب دلت باش ازین پس ترکهایش افزون نگردد خواهر من!

مرمتگر دل نیستا گفته باشم.


تاری جون
دل خوش سیری چند ؟!!!!!

بانوثریا
6th March 2010, 07:26 PM
سیری نیست سیخیه{big green}
برای کسی بمیر که برات تب کنه{big green}

LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 07:32 PM
سیری نیست سیخیه{big green}
برای کسی بمیر که برات تب کنه{big green}

باشه
برای کسی تب می کنم که بخواد برام بمیره !!{tongue}

s@ba
6th March 2010, 07:37 PM
ديدي دلم شکست




ديدي که اين بلور درخشان عمر من ! بازيچه بود...



ديدي چه بي صدا دل پر آرزوي من



از دست کودکي که ندانست قدر آن .....افتاد بر زمين

بانوثریا
6th March 2010, 07:37 PM
حالا اگه جای همدیگه هم تب کردید اشکال نداره{big green}

تاری
6th March 2010, 09:49 PM
تاری جون
دل خوش سیری چند ؟!!!!!

سلام همراه گرامی!
من واقعا از این شعرها لذت بردم. خیلی خوب بود. گفتم دلتونو و دلمو تسکین بدم.{happy}

در ضمن قمت سیر و نمی دونم ولی پیاز کیلویی 1000 شده که داد مردم دراومده!!!

Amir
6th March 2010, 10:12 PM
هان ای ملکوت دلدادگیم ! بیش از این در بستر خاطراتم پرسه
نزن ...این وحشی نازکدل را دمی به خود واگذار...چشمهایم این
روزها بارانی است...دلم دریا ایست که تمام وجودم را غرق یاد تو کرده ...

زندگیم پر است از رویا های تو که شبانگاه دلخوشیم اقامه بر آنها
است...این گفتن ها و نوشتنها همه و همه بیان دلسپردگی ٬
چه میگویم سر سپردگی من است...تو که نذر دلم را می
دانی...تو که آبی چشمانم را خیسی گونه هایم را بارها دیده
ای ...چشمانم را خوانده ای آنگاه که دلم هوای تو را
دارد ... دیوانگی هایم را دیده ای زمانی که سودا زده ی چشمان
مست تو می شوم...آخ چقدر دلم تنگ است برای آن نگاهای
آسمانیت ...مگر می شود تو را فراموش کرد ؟ ...مگر می شود
چشمانت را نسرایم ؟...مگر می شود آن دل عاشقت را ندید
؟...مگر می شود آن دستان گرم را پس زد ؟...مگر میشود آن
قلب تپنده ی سرشار از عشق و محبت را بر کناری نهاد ؟ تو چه
می کنی با من ؟ مگر می توان نبودنت را تاب آورد ؟... آیا می
شود بی تو رفت ؟...چگونه تو را بگذارم و بگذرم ...کاش میشد
زمان را متوقف می کردیم ...کاش میشد بهار را نگه
میداشتیم...کاش میشد بهار را نگه می داشتیم ...کاش میشد...
نازنینم دستهایت را بگشا...چشمانم اذان توست...آغوش بگشا
سینه ام درانتظار توست....دلت را بدلم بسپار٬دلم ارزانی
توست ! دستهایت را باز کن چشمهایم را به تو می بخشم

LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 10:15 PM
... آیا می
شود بی تو رفت ؟...چگونه تو را بگذارم و بگذرم ...کاش میشد
زمان را متوقف می کردیم ...

مرسی@};-@};-@};-@};-@};-
قشنگ بود . . .

Amir
6th March 2010, 10:24 PM
متن و اشعار قشنگ بود ولي پست اول زيبا تر از همه بود البته به نظر خودم ..

خسته شدم خسته هر چي درده ..
رو دوش من درد هزار تا مرده
بهار و پاييز زمستون چيه ..
اگه درخت من هميشه زرده ..
وقتي زمونه رو گرفته از من
دلم ميگه دنبال چي بگرده
منتظر كدوم خوشي بمونم ..
دنيا مگه چي داشته رو نكرده..
اي دلخور از گريه... مرد پر از گريه

بغض ترك خورده .. درياچه مرده
با گريه جاري شو .. بازم بهاري شو ..
با درد خلوت كن از غم شكايت كن
هزار تا خورشيد واسه ما كمه دنيا بدون عشق خيلي سرده
بايد بسوزه و بسازه با غم .. دلي كه بازيچه داغ و درده

از اشعار البوم ژاكت از محسن چاوشي ..

بانوثریا
7th March 2010, 12:00 PM
باشه
برای کسی تب می کنم که بخواد برام بمیره !!{tongue}


راستی اگه اون بمیره تو برای کی تب می کنی{big green}{big green}{big green}{big green}{big green}{big green}

LaDy Ds DeMoNa
8th March 2010, 09:18 PM
راستی اگه اون بمیره تو برای کی تب می کنی{big green}{big green}{big green}{big green}{big green}{big green}


اولا : زبونتو گاز بگیر یعنی چی ؟؟؟دلت می آد . . . {big green}

دوما :از خودت مایه بزار . . .;)


سوما :اگه خدا نکرده اون بمیره من فقط برا خدا تب می کنم !!@};-

بانوثریا
14th March 2010, 03:11 PM
اولا : زبونتو گاز بگیر یعنی چی ؟؟؟دلت می آد . . . {big green}

دوما :از خودت مایه بزار . . .;)


سوما :اگه خدا نکرده اون بمیره من فقط برا خدا تب می کنم !!@};-

اولا:{worried}گاز گرفتم خیلی درد گرفت{big green}
دوما: من مایه ندارم{big green}
سوما:{big green}{big green}{big green}{big green}{big green}{big green}

مهاجر
14th March 2010, 04:47 PM
سلام
یاد یک sms افتادم که نوشته بود:
عشق چشم را کور می کند،پس عاشق کسی باش که بتواند به جای تو ببیند.

LaDy Ds DeMoNa
22nd March 2010, 03:37 PM
دیار عاشقان (http://www.stopliving.blogfa.com/post-166.aspx)


ای ستاره ها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید


آری منم که در دل سکوت شب

نامه های عاشقانه پاره می کنم

ای ستاره ها اگر به من مدد کنید

دامن از غمش پر از ستاره می کنم



با دلی که بویی از وفا نبرده است

جور بیکرانه و بهانه خوش تر است

در کنار این مصاحبان خود پسند

ناز و عشوه های زیرکانه خوش تر است



ای ستاره ها چه شد که در نگاه من

دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟

ای ستاره ها چه شد که بر لبان او

آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟



جام باده سرنگون و بسترم تهی

سر نهاده ام به روی نامه های او

سر نهاده ام که در میان این سطور

جستجو کنم نشانی از وفای او



ای ستاره ها مگر شما هم آگهید

از دورویی و جفای ساکنان خاک

که اینچنین به قلب آسمان نهان شدید

ای ستاره ها ، ستاره های خوب و پاک



من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست

تا که کام او ز عشق خود روا کنم

لعنت خدا به من اگر به جز جفا

زین پس به عاشقان وفا کنم



ای ستاره ها که همچو قطره های اشک

سر به دامن سیاه شب نهاده اید

ای ستاره ها کز آن جهان جاودان

روزنی به سوی این جهان گشاده اید



رفته است و مهرش از دلم نمی رود

ای ستاره ها ، چه شد که او مرا نخواست؟

ای ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها

پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
فروغ فرخزاد

LaDy Ds DeMoNa
3rd April 2010, 09:00 PM
امشب همه چیز رو به راه است!...


همه چیز آرام...آرام...است باورت می شود؟!...

دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم"با یاد تو"...

تو نگرانم نشو!...

همه چیز را یاد گرفته ام!...

راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام!...

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم!...

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالش... بی صدا کنم!...

تو نگرانم نشو!...

همه چیز را یاد گرفته ام!...

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی!...

یاد گرفته ام...نفس بکشم بدون تو...به یاد تو...!

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم...!

تو نگرانم نشو!!...

همه چیز را یاد گرفته ام!...

یاد گرفته ام که بدون تو بخندم!!...

یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...بدون شانه هایت...!

یاد گرفته ام که دیگر عاشق نشوم به غیر تو...

یاد گرفته ام که دیگر به کسی دل نبندم...

و مهم تر آنکه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم...

اما هنوز یک چیز هست...که یاد نگرفته ام...

که چگونه...

برای همیشه خاطراتت را از صفحه ی دلم پاک کنم...

و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم...

تو نگرانم نشو...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد