LaDy Ds DeMoNa
6th March 2010, 06:53 PM
نگاهی به فیلم روبان سفید ساخته میشائیل هانیکه
****و آنگاه تولد نازیسم اجتناب ناپذیر شد!
برنده نخل طلای کن 2009 و بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان گلدن گلاب 2010
http://picup.ir/image-D353_4B58CE7E.jpg
/* /*]]>*/
/* /*]]>*/ میشائیل هانیکه در آخرین ساختهاش با بیان قصهای ساده در یک روستای کوچک در آلمان به ظهور و پیدایش نازیسم و فاشیسم اشاره کرده و ریشههای این پدیده شوم را در رفتارهای خشک و متعصبانه مذهبی، فقر و نظام فئودالیسمی دو دههی منتهی به ظهور آن دانسته است.
فیلم روبان سفید: قصهی کودکان آلمانی آخرین ساخته هانیکه را میتوان مهمترین اثر این فیلمساز بزرگ دانست. هانیکه در روبان سفید با نگاهی جامعهشناسانه به ریشه یابی عوامل پدیدآورنده پدیده شوم و خطرناک نازیسم و فاشیسم پرداخته است. قصه فیلم در دهکدهای در آلمان و پیش از جنگ جهانی اول میگذرد. در این دهکده اتفاقات زنجیرواری به روایت راوی قصه، معلم دهکده، میافتد. این رخدادها در ابتدا از نظر ساکنان روستا ابتدائی و ساده به حساب میآیند ولی با تکرار اتفاقات عجیب و خطرناک در دهکده احساس میشود گروهی خاص اقدام به خرابکاری در دهکده میکنند. در ابتدای فیلم پزشک روستا در بازگشت از عیادت یکی از بیماران بر اثر گیر کردن پای اسبش به یک طناب از روی اسب می افتد و مصدوم میشود. معلم مدرسه در روایت خود میگوید تمام ماجراها از همین اتفاق ساده آغاز شد به طوریکه کسی نفهمید چه کسی برای پزشک تله گذاشته بوده تا اورا مصدوم کند. در ادامه اتفاقات دیگری مانند آویزان کردن پسر بارون و کتک زدنش، خراب کردن مزرعه ارباب، کتک زدن فرزند همکار پزشک، کشتن پرنده کشیش و ... به صورت سلسله وار رخ داده و مخاطب را درگیر پرسشهای زیادی کرده که پشت سر تمام این اتفاقات چه کسی یا چه کسانی هستند؟ ولی مهم اینجا پیدا کردن خطاکاران است یا چرایی اتفاقات؟؟؟...
فیلم سرگذشت جامعهای است که زندگی فرزندان خانواده با خیانت، مذهب و تعصب، فقر و فئودالیسم در خانوادههای پدرسالار عجیین شدهاند.
هانیکه در حالی قصه خود را فارغ از جنگ و اشارات مستقیم به جنگ بیان میکند که در جای جای فیلم نشانههای مختلفی از پیشبینی وقوع جنگ و یا نسلی پرخاشگر، متعصب و خشونتطلب را قرار داده است. در نیمه اول فیلم برخوردهای پدران و مادران را با فرزندان خود میبینیم. در خانواده کشیش، بارون، مباشر، رعیت و حتی پزشک تمام زمینههای ظهور نسلی انتقامجو دیدهمیشود. به طور مثال در خانواده کشیش که خانواده برجسته فیلم هستند زمانی که فرزندان کشیش به دلیل اشتباهات خود دچار تنبیه شده بر روی بازوی آنها یک روبان سفید بسته میشود بازوبندهای که دو دهه بعد روی بازوی وفاداران نازیسم دوباره زنده میشوند. همین اشاره مستقیم نشان میدهد چقدر رفتارهای کشیش و کشیشها در شکل گیری حرکتهای فاشیستی مؤثر است. این اشاره مستقیم که حتی در نام فیلمهم آمده است ذهن مخاطب را بهدنبال معصومیتی تلخ در پدید آمدن نسل دهه 30 و 40 آلمان میبرد. کشیش، پزشک، بارون و ... از هیچ کوششی برای پروراندن حس تنفر در فرزندان خود فروگذاری نکرده و نفرت از جامعه و وضعیت آن را به تمام وجود کودکان تبدیل میکنند. هانیکه بر خلاف تفکرات رایج، به قضاوت و نکوهش افرادی که در آینده عضو حزب نازی شده و پدیده نازیسم را بوجود میآورند، نمیپردازد بلکه ذهن مخاطب را در زمینههای اجتناب ناپذیر پدید آمدن آن به چالش میکشد.
هانیکه بسیار هوشمندانه نشان میدهد که چگونه پدران در جامعه پدر سالار آن زمان آلمان زمینه ساز تولد و رشد فرزندانی شدند که با رفتارشان نه تنها آلمان بلکه دنیا را تحت تاثیر منفی خود قرار دهند. کشیش دست و پای پسر خود را شبها به تخت میبندد ولی غافل از این است که بستن دست و پا نه تنها موجب جلوگیری از آتش گرفتن انبار ده نخواهد شد بلکه موجب رشد بیش از پیش تنفر در ذهن فرزند خود میشود. جامعه پدرسالار و مرد سالار روستا به عنوان ماکتی از جامعه آن زمان آلمان بدون هیچ انعطافی روی رفتار خشک خود میتازد. مذهب نیز به صورت ابزاری و به مانند پتکی به کمک این تاخت و تاز برای کوبیدن بر سر فرزندان جامعه میآید.
http://picup.ir/image-0B5C_4B58CE7E.jpg
/* /*]]>*/
نقش زن و دختر در جامعه نقشی حاشیهای است. زن و دختر مطیع و فرمانبردار محض مرد و پدر هستند. پدران جسارت را به جای کشانده که به دختر خود تجاوز کرده و یا سر کلاس بدون دلیل و به اشتباه جلوی همه کودکان، دخترشان را تحقیر میکنند. از دختران و مادران فقط زایش و تولد فرزند و هم خوابی توقع هست و هیچ نقش دیگری برای آنها دیده نمیشود و به محض اینکه از آنها زده میشوند و یا از آنها بهتر را مییابند آنها را مانند یک دستمال به دور میافکند. همین موجب میشود طغیان در دختران و زنان جدیتر و واضحتر دیده شود.
در این جامعه پدرانی هستند که از تجاوز به دختر 14 ساله خود ابایی نداشته و برای نیل به مقصودهای پلیدشان دست به هرکار و نیرنگی می زنند. پر واضح است که از این پدران، فرزندانی رشد پیدا خواهند کرد که از همان کودکی در برابر اجتماع شورش کرده و سعی در گرفتن انتقام از والدین خود هستند. فرزندان این جامعه به طرز معصومانهای بی رحمند. آنها برای گرفتن انتقام از نوزاد و پرنده بی گناه نیز نمیگذرند. این فرزندان حتی به خواهر و برادر خود نیز رحم نمیکنند. فرزندان مباشر برای انتقام از مباشر حتی حاضر میشوند نوزاد خواهر خود را نیز با باز گذاشتن پنجره به کشتن دهند. آنها سعی میکنند مستقیم یا غیرمسقیم والدین خود را به سزای اعمالشان برسانند.
در روبان سفید فرزندانی را میبینیم که از آینده تاریک خود خبر میدهند. فرزندانی که معصومیتشان از دست رفته و ناخواسته در مسیری برای ویرانی آلمان و دنیا قرار گرفتهاند. ولی بازهم این فیلمساز از کلیت بخشیدن به تمام آنها اجتناب کرده و برخی از آنها را همچنان معصوم حفظ کرده زمانی که پسر کوچکتر کشیش و برای پدر به جای پرنده کشته شده پرنده خود را میآورد و یا دختر کوچک مباشر که بابت مراقبت از یکی از بچهها هشدار میدهد نشان از وجود اقلیتی است که در آینده همچنان پاک باقیمانده و اجازه نمیدهند چنین جامعهی آنها را به قهقرا ببرد. از چنین نسل اقلیتی در اوج قدرت هیتلر "زوفی شولها" (گروه مقاومت رز سفید) متولد میشوند. و هنر هانیکه که با بیانی ساده و شیوا چنین جامعهای را برای مخاطب خلق کرده و او را به چالش میکشد، تحسین برانگیز است.
روبان سفید سرشار از سکانسها و پلانهای خاطره انگیز است. فیلمبرداری سیاه وسفید و فضا سازی و نورپردازی دهه 1920 مخاطب را کامل به زمان می برد. فیلمنامه درخشان، شخصیتپردازیهای عالی ( فیلم, اثری شخصیت محوری است. در فیلم در حدود 20 شخصیت داریم که به طور کامل در داستان وقصه حضور پررنگ و تاثیر گذاری دارند )، بازی بسیار خوب بازیگران به خصوص بورگهارت کلاوسنر (کشیش) فیلم را به اثری ممتاز تبدیل کرده است.
هانیکه در پنهان به دنبای وجدان فردی و روبان سفید به دنبال وجدان اجتماعی رفته است. در روبان سفید نشان میدهد دلیا اصلی پیدایش نازیسم و فاشیسم وجود هیتلر و هیتلرها نبوده است بلکه زمینه ساز آن رفتارهای خشک و مذهبی خانوادههای پدرسالار ودر کنار نظام فئودالیستی و فقر جامعه عوام آلمان در دهههای قبل آن بوده است. هانیکه نشان میدهد چنین جریاناتی در این جامعه بیمار اجتناب ناپذیر بوده است.
روبان سفید را از بهترین فیلمهای میشائیل هانیکه و یکی از بهترینهای سال میدانم.
Das weisse Band - Eine deutsche Kindergeschichte
The White Ribbon
فیلم سرشار از سکانس های بکر, زیبا و ماندگاری است. از جمله سکانسهای زیبای فیلم میتوان به بوسیدن دست کشیش توسط فرزندان، مکالمه دختر پزشک با برادر کوچکترش در مورد مرگ و حرکت روی پل فرزند کشیش اشاره کرد
****و آنگاه تولد نازیسم اجتناب ناپذیر شد!
برنده نخل طلای کن 2009 و بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان گلدن گلاب 2010
http://picup.ir/image-D353_4B58CE7E.jpg
/* /*]]>*/
/* /*]]>*/ میشائیل هانیکه در آخرین ساختهاش با بیان قصهای ساده در یک روستای کوچک در آلمان به ظهور و پیدایش نازیسم و فاشیسم اشاره کرده و ریشههای این پدیده شوم را در رفتارهای خشک و متعصبانه مذهبی، فقر و نظام فئودالیسمی دو دههی منتهی به ظهور آن دانسته است.
فیلم روبان سفید: قصهی کودکان آلمانی آخرین ساخته هانیکه را میتوان مهمترین اثر این فیلمساز بزرگ دانست. هانیکه در روبان سفید با نگاهی جامعهشناسانه به ریشه یابی عوامل پدیدآورنده پدیده شوم و خطرناک نازیسم و فاشیسم پرداخته است. قصه فیلم در دهکدهای در آلمان و پیش از جنگ جهانی اول میگذرد. در این دهکده اتفاقات زنجیرواری به روایت راوی قصه، معلم دهکده، میافتد. این رخدادها در ابتدا از نظر ساکنان روستا ابتدائی و ساده به حساب میآیند ولی با تکرار اتفاقات عجیب و خطرناک در دهکده احساس میشود گروهی خاص اقدام به خرابکاری در دهکده میکنند. در ابتدای فیلم پزشک روستا در بازگشت از عیادت یکی از بیماران بر اثر گیر کردن پای اسبش به یک طناب از روی اسب می افتد و مصدوم میشود. معلم مدرسه در روایت خود میگوید تمام ماجراها از همین اتفاق ساده آغاز شد به طوریکه کسی نفهمید چه کسی برای پزشک تله گذاشته بوده تا اورا مصدوم کند. در ادامه اتفاقات دیگری مانند آویزان کردن پسر بارون و کتک زدنش، خراب کردن مزرعه ارباب، کتک زدن فرزند همکار پزشک، کشتن پرنده کشیش و ... به صورت سلسله وار رخ داده و مخاطب را درگیر پرسشهای زیادی کرده که پشت سر تمام این اتفاقات چه کسی یا چه کسانی هستند؟ ولی مهم اینجا پیدا کردن خطاکاران است یا چرایی اتفاقات؟؟؟...
فیلم سرگذشت جامعهای است که زندگی فرزندان خانواده با خیانت، مذهب و تعصب، فقر و فئودالیسم در خانوادههای پدرسالار عجیین شدهاند.
هانیکه در حالی قصه خود را فارغ از جنگ و اشارات مستقیم به جنگ بیان میکند که در جای جای فیلم نشانههای مختلفی از پیشبینی وقوع جنگ و یا نسلی پرخاشگر، متعصب و خشونتطلب را قرار داده است. در نیمه اول فیلم برخوردهای پدران و مادران را با فرزندان خود میبینیم. در خانواده کشیش، بارون، مباشر، رعیت و حتی پزشک تمام زمینههای ظهور نسلی انتقامجو دیدهمیشود. به طور مثال در خانواده کشیش که خانواده برجسته فیلم هستند زمانی که فرزندان کشیش به دلیل اشتباهات خود دچار تنبیه شده بر روی بازوی آنها یک روبان سفید بسته میشود بازوبندهای که دو دهه بعد روی بازوی وفاداران نازیسم دوباره زنده میشوند. همین اشاره مستقیم نشان میدهد چقدر رفتارهای کشیش و کشیشها در شکل گیری حرکتهای فاشیستی مؤثر است. این اشاره مستقیم که حتی در نام فیلمهم آمده است ذهن مخاطب را بهدنبال معصومیتی تلخ در پدید آمدن نسل دهه 30 و 40 آلمان میبرد. کشیش، پزشک، بارون و ... از هیچ کوششی برای پروراندن حس تنفر در فرزندان خود فروگذاری نکرده و نفرت از جامعه و وضعیت آن را به تمام وجود کودکان تبدیل میکنند. هانیکه بر خلاف تفکرات رایج، به قضاوت و نکوهش افرادی که در آینده عضو حزب نازی شده و پدیده نازیسم را بوجود میآورند، نمیپردازد بلکه ذهن مخاطب را در زمینههای اجتناب ناپذیر پدید آمدن آن به چالش میکشد.
هانیکه بسیار هوشمندانه نشان میدهد که چگونه پدران در جامعه پدر سالار آن زمان آلمان زمینه ساز تولد و رشد فرزندانی شدند که با رفتارشان نه تنها آلمان بلکه دنیا را تحت تاثیر منفی خود قرار دهند. کشیش دست و پای پسر خود را شبها به تخت میبندد ولی غافل از این است که بستن دست و پا نه تنها موجب جلوگیری از آتش گرفتن انبار ده نخواهد شد بلکه موجب رشد بیش از پیش تنفر در ذهن فرزند خود میشود. جامعه پدرسالار و مرد سالار روستا به عنوان ماکتی از جامعه آن زمان آلمان بدون هیچ انعطافی روی رفتار خشک خود میتازد. مذهب نیز به صورت ابزاری و به مانند پتکی به کمک این تاخت و تاز برای کوبیدن بر سر فرزندان جامعه میآید.
http://picup.ir/image-0B5C_4B58CE7E.jpg
/* /*]]>*/
نقش زن و دختر در جامعه نقشی حاشیهای است. زن و دختر مطیع و فرمانبردار محض مرد و پدر هستند. پدران جسارت را به جای کشانده که به دختر خود تجاوز کرده و یا سر کلاس بدون دلیل و به اشتباه جلوی همه کودکان، دخترشان را تحقیر میکنند. از دختران و مادران فقط زایش و تولد فرزند و هم خوابی توقع هست و هیچ نقش دیگری برای آنها دیده نمیشود و به محض اینکه از آنها زده میشوند و یا از آنها بهتر را مییابند آنها را مانند یک دستمال به دور میافکند. همین موجب میشود طغیان در دختران و زنان جدیتر و واضحتر دیده شود.
در این جامعه پدرانی هستند که از تجاوز به دختر 14 ساله خود ابایی نداشته و برای نیل به مقصودهای پلیدشان دست به هرکار و نیرنگی می زنند. پر واضح است که از این پدران، فرزندانی رشد پیدا خواهند کرد که از همان کودکی در برابر اجتماع شورش کرده و سعی در گرفتن انتقام از والدین خود هستند. فرزندان این جامعه به طرز معصومانهای بی رحمند. آنها برای گرفتن انتقام از نوزاد و پرنده بی گناه نیز نمیگذرند. این فرزندان حتی به خواهر و برادر خود نیز رحم نمیکنند. فرزندان مباشر برای انتقام از مباشر حتی حاضر میشوند نوزاد خواهر خود را نیز با باز گذاشتن پنجره به کشتن دهند. آنها سعی میکنند مستقیم یا غیرمسقیم والدین خود را به سزای اعمالشان برسانند.
در روبان سفید فرزندانی را میبینیم که از آینده تاریک خود خبر میدهند. فرزندانی که معصومیتشان از دست رفته و ناخواسته در مسیری برای ویرانی آلمان و دنیا قرار گرفتهاند. ولی بازهم این فیلمساز از کلیت بخشیدن به تمام آنها اجتناب کرده و برخی از آنها را همچنان معصوم حفظ کرده زمانی که پسر کوچکتر کشیش و برای پدر به جای پرنده کشته شده پرنده خود را میآورد و یا دختر کوچک مباشر که بابت مراقبت از یکی از بچهها هشدار میدهد نشان از وجود اقلیتی است که در آینده همچنان پاک باقیمانده و اجازه نمیدهند چنین جامعهی آنها را به قهقرا ببرد. از چنین نسل اقلیتی در اوج قدرت هیتلر "زوفی شولها" (گروه مقاومت رز سفید) متولد میشوند. و هنر هانیکه که با بیانی ساده و شیوا چنین جامعهای را برای مخاطب خلق کرده و او را به چالش میکشد، تحسین برانگیز است.
روبان سفید سرشار از سکانسها و پلانهای خاطره انگیز است. فیلمبرداری سیاه وسفید و فضا سازی و نورپردازی دهه 1920 مخاطب را کامل به زمان می برد. فیلمنامه درخشان، شخصیتپردازیهای عالی ( فیلم, اثری شخصیت محوری است. در فیلم در حدود 20 شخصیت داریم که به طور کامل در داستان وقصه حضور پررنگ و تاثیر گذاری دارند )، بازی بسیار خوب بازیگران به خصوص بورگهارت کلاوسنر (کشیش) فیلم را به اثری ممتاز تبدیل کرده است.
هانیکه در پنهان به دنبای وجدان فردی و روبان سفید به دنبال وجدان اجتماعی رفته است. در روبان سفید نشان میدهد دلیا اصلی پیدایش نازیسم و فاشیسم وجود هیتلر و هیتلرها نبوده است بلکه زمینه ساز آن رفتارهای خشک و مذهبی خانوادههای پدرسالار ودر کنار نظام فئودالیستی و فقر جامعه عوام آلمان در دهههای قبل آن بوده است. هانیکه نشان میدهد چنین جریاناتی در این جامعه بیمار اجتناب ناپذیر بوده است.
روبان سفید را از بهترین فیلمهای میشائیل هانیکه و یکی از بهترینهای سال میدانم.
Das weisse Band - Eine deutsche Kindergeschichte
The White Ribbon
فیلم سرشار از سکانس های بکر, زیبا و ماندگاری است. از جمله سکانسهای زیبای فیلم میتوان به بوسیدن دست کشیش توسط فرزندان، مکالمه دختر پزشک با برادر کوچکترش در مورد مرگ و حرکت روی پل فرزند کشیش اشاره کرد