PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث زندگی با قتل



diamonds55
27th October 2008, 03:25 AM
حسین اصغرزاده بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی كه اخبار پرونده‌های جنایی‌اش را بارها در رادیو، تلویزیون و روزنامه‌ها شنیده و خوانده‌اید، این‌بار از خودش می‌گوید از اینكه از همان نوجوانی به رشته حقوق و قضاوت علاقه‌مند بوده و حالا با گذشت ۱۵ سال كار جنایی هنوز هم شغلش را دوست دارد. او كه لیسانس حقوق است و در اداره آموزش قوه قضائیه تدریس می‌كند همسرش را مدیون موفقیت‌هایش می‌داند. حسین اصغرزاده كه امروز یكی از محبوب‌ترین و متبحرترین بازپرس‌های جنایی تهران است در گفت‌وگو با خبرنگار ما از كار، زندگی و خانواده‌اش می‌گوید. آقای اصغرزاده چند سال سابقه‌كار دارید؟
۱۵ سال سابقه كار قضایی دارم.
● چطور شد این شغل را انتخاب كردید، علاقه قبلی داشتید یا به‌طور اتفاقی وارد این رشته شدید؟
علاقه من به این شغل اصلا اتفاقی نبود بلكه من از همان دوران نوجوانی به رشته حقوق و قضاوت علاقه داشتم، من به عشق رشته حقوق وارد دانشگاه شدم تنها به خاطر اینكه روزی یك قاضی شوم.
● شغل شما بسیار سخت است و روحیه بسیار بالایی می‌خواهد؟ تا چه اندازه شغل‌تان در روحیه شما تاثیر گذاشته است؟
بله، كار جنایی مثل خیلی كارهای دیگر كه در روحیه تاثیر می‌گذارد، تاثیر‌گذار است، اما من از ابتدا روحیه این كار را داشتم و خیلی از سختی‌های این شغل جزء خصوصیات شخصی من بود. خب من آدم پرتلاطمی هستم و با آرامش میانه خوبی ندارم. به همین دلیل هم كارم با روحیه‌ام سازگار بوده و هست.
شما كه می‌گویید كارتان با روحیه شما سازگار است، آیا پس از گذشت ۱۵ سال كار جنایی قسی‌‌القلب هم شده‌اید؟ (مخصوصا نسبت به خانواده‌تان)
بله نمی‌شود گفت بی‌تاثیر بوده است،‌ حتی در شرع اسلام مشاغلی چون مرده شوری و قصابی مكروه شمرده شده كه شاید به خاطر همین موضوع بوده، چه برسد به شغل ما كه با گوشت و پوست و استخوان انسان‌ها سر و كار دارد. افرادی كه مرا در كسوت بازپرسی می‌بینند مخصوصا در صحنه قتل یا قضاوت در وهله اول احساس می‌كنند فردی تند، خشن و بی‌احساس و قسی‌القلب هستم اما همان افراد زمانی كه نوع رفتار مرا با خانواده و به‌خصوص فرزندانم می‌بینند می‌گویند پدری مهربان و عاشق هستم. آنها می‌گویند اصلا فكر نمی‌كردند كه نگاه تیز و برنده من در صحنه قضاوت در برخورد با خانواده‌ام اینقدر شكننده باشد.
● آیا تا‌ به حال دل‌تان برای متهم پرونده‌ای سوخته است؟
بله، خیلی پیش آمده چون خیلی متهمان هستند كه ذاتا قاتل بالفطره و شرور نبوده، بلكه اتفاقی و از روی عصبانیت دست به جنایت زده‌اند، در طول مدت قضاوتم حتی متهمانی بودند كه شاید استحقاق مجازات سنگین را داشتند در حالی كه در خانواده‌ای مذهبی و آبرومند بزرگ شده بودند. به طور مثال متهمی كه در یك درگیری ساده با وارد كردن ضربه چوب به سر مرد سالمندی باعث به قتل رسیدن او شده بود زمانی كه دو فرزند كوچك این متهم را در راهرو دادسرا دیدم كه چطور به پدرشان نگاه كرده و ابراز دلتنگی می‌كردند دلم سوخت و منقلب شدم.
● آیا این دلسوزی در رسیدگی به پرونده هم تاثیر داشته؟
به‌هیچ‌وجه، این دلسوزی در كار ما كه همان كشف حقیقت است تاثیر منفی نمی‌گذارد اما ممكن است گاهی اوقات در جلب رضایت اولیای دم و شاكی خصوصی تلاش بیشتری انجام دهیم.
● كدامیك از پرونده‌های‌تان بیشتر روی شما تاثیر گذاشته است؟
از لحاظ فیزیكی و ظاهر قضیه اوج جنایت و متعفن شدن جسد تاثیر منفی زیادی نمی‌گذارد چون قدرت رویارویی با اجساد را دارم، اما معمولا در پرونده‌هایی كه جنایت نسبت به كودكان اتفاق می‌افتد منقلب می‌شوم مثل جنایت‌های بیجه یا مادری كه در بهزیستی سر نوزاد ۵ روزه‌اش را از تن جدا و سپس بدنش را مثله كرد یا مرد جوانی كه پس از قتل همسرش، سینه كودك سه‌ماهه‌اش را با چاقو دریده بود. این فرشتگان بی‌دفاعی كه بدون هیچ قدرت دفاعی و هیچگونه قدرت دخالت در انگیزه‌های جنایت قربانی می‌شوند بسیار مرا متاثر می‌كند و هفته‌ها، ماه‌ها و حتی سال‌ها آزارم می‌دهند.
● آیا تا به حال درخصوص متهم بودن فردی شك داشته‌اید! اصلا چطور به این نتیجه می‌رسید كه فردی قاتل است؟
اقناع قضایی كه در علم حقوق و قانون به رسمیت شناخته شده دارای تعریف و چارچوب خاصی نیست مثل یك حس می‌ماند كه ممكن است در هر پرونده قاضی یك حس خاصی نسبت به متهم پرونده‌اش داشته باشد. یك سری عدله علمی داریم مثل گزارش جسد، نتیجه سم‌شناسی، اظهارات شهود، وسیله ارتكاب جرم و تعلق آن به متهم‌ـ كه هر قاضی در هر مرحله‌ای از تحقیق این مسائل را بخواند براساس دلایل منطقی موجود و مطابقت آن با قانون تصمیم می‌گیرد. اما اقناع قضایی حس تجربی است كه برای قاضی به‌وجود می‌آید كه ممكن است از نگاه لرزش صدای متهم، شخصیت قبل و بعد از جنایت او، ذهن و دل قاضی را به این سمت سوق بدهد كه او گناهكار است یا بی‌گناه. حسین اصغرزاده كه همه او را حاج‌آقا صدا می‌زنند درخصوص اینكه تا به حال درخصوص متهم بودن فردی شك داشته یا خیر از خاطر‌ه‌‌ای سخن می‌گویند، او می‌گوید: زمانی كه در كرج به پرونده‌های قتل رسیدگی می‌كردم پسر جوانی كه دانشجو هم بود به دادسرا آمد و خود را به‌عنوان قاتل دوست‌دخترش معرفی كرد. این جوان در تمام مراحل تحقیقات اتهام قتل را پذیرفت و خب دلایل و مدارك هم این موضوع را ثابت می‌كرد، اما همه‌چیز در جلسه آخرین دفاعیات او تغییر یافت و این متهم جوان منكر اتهام قتل شد و ادعا كرد كه از روی ترس در جریان بازجویی‌ها به قتل دوستش اعتراف كرده است.
این در حالی بود كه پرونده در مرحله صدور حكم بود. پس از اظهارات این جوان ترسی به دلم نشست، با خودم گفتم نكند او اصلا متهم نباشد به‌همین دلیل پرونده را بازخوانی كردم، بازجویی‌ها از سر گرفته شد و اظهارات شهود مورد بررسی قرار گرفت پس از آن مطمئن شدم كه او قاتل است و رای به قصاص متهم صادر شد، دیوان‌عالی كشور هم این حكم را تایید كرد او پای چوبه‌دار رفت حتی طناب دار هم بر گردنش انداخته شد در این لحظه بود كه اولیای دم به خاطر شادی روح فرزندشان از قصاص او صرف‌نظر كردند. اصغرزاده در حالی كه لبخند به لب دارد ادامه داد: پس از گذشت مدت زمانی كه او از مرگ حتمی نجات پیدا كرده بود سوالی پرسیدم، به او گفتم حالا كه از مرگ نجات پیدا كردی راستش را بگو، تو قتل را انجام دادی یا نه؟ او هم گفت، بله من قاتل بودم. حاج‌آقا می‌گوید: اگر این جوان اعدام می‌شد تا آخر عمر به حكمی كه صادر كرده بودم شك داشتم.
● حاج‌آقا، تا به حال خواب پرونده‌های‌تان را دیده‌اید؟
بله، به كرات. البته استرس‌هایی كه در عالم بیداری هست در خواب به سراغ انسان می‌آید نه الهامی كه مبتنی به كشف حقیقت شود.
● حاج‌آقا، با توجه به گذشت ۱۵ سال كار جنایی آیا باز هم به شغل‌تان علاقه دارید (از شغل‌تان خسته نشدید)؟
خیر‌ـ من هنوز هم با وجود تمام سختی‌ها به كارم علاقه دارم، اما تصمیم گرفتم از شغل بازپرسی قتل دوری كنم و در قسمت‌های دیگر قوه‌ قضائیه مشغول به كار شوم، می‌خواهم عرصه را برای بازپرس‌های جوان و پرانگیزه خالی كنم. من مسن شدم و فرزندانم هم در حال رشد هستند. به همین دلیل احساس می‌كنم هم من و هم خانواده‌ام نیاز به آرامش بیشتری داریم، اما همیشه قلب، ذهن و شخصیت من با قضاوت و بازپرسی در حیطه قتل خواهد ماند.
● آیا تا به‌حال اتفاق افتاده كه در مسیر بازگشت به خانه جان فردی را از مرگ نجات دهید؟
بله دختری را سال‌ها پیش در اتوبان از مرگ نجات دادم كه این حادثه بار دوم هم تكرار شد. حدود چهار ماه پیش در خیابان قزوین نبش ۱۶ متری امیری دختر ۱۶ ساله‌ای قصد داشت از روی پل عابر پیاده خود را به داخل خط اتوبوس‌های brt بیندازد كه سرباز شهرستانی متوجه شده و دست او را گرفته بود اما این دختر كاملا بین زمین و آسمان معلق بود هیچكس جرات كمك كردن نداشت بنابراین من ماشین را در وسط خیابان رها كرده و با سرعت خود را به بالای پل رساندم و در لحظاتی كه دستان سرباز از دستان دختر در حال جدا شدن بود موفق شدم جان این دختر را نجات دهم.
حسین اصغرزاده كه ۴۰ سال سن دارد در ادامه این گفت‌وگو از زندگی شخصی و علایقش می‌گوید.
● شما گفتید كه یك بازپرس حتی در خانه و حین غذا خوردن به پرونده‌هایش فكر می‌كند، همسر و فرزندان شما با كارتان مشكی نداشتند، شكایت نمی‌كردند؟
خیر، مشكلی نداشتند چون اگر مشكلی بود من به این مرحله نمی‌رسیدم. همراهی همسرم در همه مراحل زندگی از تحمل غربت در ابتدای كار در شهرستان گرفته تا شب‌بیداری سالیانه به خاطر كشیك‌های قتل، باعث شد تا در كارم موفق شوم، بارها پیش آمد كه مجبور شدم به خاطر تحقیق در صحنه قتل در مراسم عروسی، ختم و تفریح از خانواده‌ام جدا شوم، حتی چند‌سال هم هنگام تحویل سال به خاطر حضور در صحنه قتل مجبور به ترك خانواده‌ام شدم.
● گفتید پسرتان ۱۵ سال سن دارد، آیا او به شغل شما علاقه دارد، او هم دوست دارد مانند پدرش قاضی شود؟
خیر‌ـ پسرم به رشته‌ مهندسی علاقه دارد و می‌خواهد مهندس شود.
● شیرین‌ترین خاطره‌ای كه در این مدت داشته‌اید چه بوده است؟
شیرین‌ترین خاطره‌ای كه بارها هم تكرار شده مواجهه با كسانی است كه روزی متهم من بوده‌اند، وقتی آنها را در خیابان می‌دیدم در لحظه اول از آن خلافكار انتظار مقابله داشتم حتی خانواده‌ام را از آن مكان به سرعت دور می‌كردم اما فكرم اشتباه بود و آنها همیشه‌ و همیشه در نهایت ادب و خضوع رفتار كردند با اینكه در آن لحظه پشت میز قضاوت نبودم و هیچ سلاحی همراه نداشتم.
● شما گفتید متهمان در نهایت ادب با شما برخورد می‌كردند آیا در مدت قضاوت‌تان پیش آمده كه از سوی متهمی تهدید شوید؟
خیر- تا به امروز این اتفاق رخ نداده است و خوشحالم كه این قضاوت بین من و مردم فاصله‌ای نینداخت و با مردم زندگی كردم، خندیدم و گریه كردم.
● به‌عنوان آخرین سوال، آیا در این مدت با خبرنگارانی كه برای تهیه خبر نزد شما آمدند مشكلی نداشتید؟
هرچند كه شغل خبرنگاری را دوست ندارم اما خبرنگاران را مخصوصا خبرنگاران جنایی را دوست دارم و همیشه تعامل خوبی با آنها داشته‌ام و اخبار و اطلاعات جنایی را تا جایی كه به روند تحقیقات لطمه نزده است در اختیارشان قرار داده‌ام چون می‌دانم كه خبرنگاران سهم زیادی در انعكاس اخبار و فعالیت‌های مسوولان قضایی به مردم را دارند و سطح آگاهی‌های مردم را ارتقا می‌دهند و معتقدم اگر امروز محبوبیتی نزد مردم برای من ایجاد شده خبرنگاران نقش عمده‌ای در این محبوبیت داشته‌اند.
بازپرس ویژه قتل پایتخت در پایان صحبت‌هایش می‌گوید در ساخت فیلم‌های سینمایی و سریال‌های پلیسی با كارگردان‌های مطرح و تهیه‌كنندگان بنام همفكری و مشاركت داشته است و بسیاری از پرونده‌هایش در ساخت فیلم‌ها مورد استفاده قرار گرفته از جمله قسمت اول مجموعه كارآگاهان كه چهارشنبه از شبكه سوم سیما پخش شده است.

معصومه کریمی





مصاحبه : روزنامه کارگزاران

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد