PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مرد سالاری در زمان های مــختلف



s@ba
4th March 2010, 10:59 AM
حوالی سال 1230

مرد: دختره‌ ی خیر ندیده! من تا نكشمت راحت نمیشم! اصلا" اگه نكشمت خودم كشته میشم!
زن: آقا، حالا یه غلطی كرد! شما بگذر. نامحرم كه تو خونه مون نبوده. حالااین بنده خدا یه بار بلند خندیده!
مرد: بلند خندیده؟! این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا میخواد بره بقالی ماست بخره! همش تقصیر توئه كه درست تربیتش نكردی. نخیر نمیشه. باید بكشمش!
(بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه ازخر شیطون پیاده می‌شه و دخترگناهكارشو می‌بخشه!)

زن: آقا خدا سایه ی شما رو هیچوقت ازسر ما كم نكن

نیم قرن بعد ،سال 1280:

مرد: واسه من می‌خوای بری مدرسه درس بخونی؟! می‌كشمت تا برات درس عبرت بشه! یه بار كه مردی دیگه جرات نمی‌كنی ازاین حرفا بزنی! تو غلط كردی! تقصیر منبود كه گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده! حالا چی؟
زن: آقا، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نكرده می‌گیره‌ها! یه شكری خورد. دیگه از این شكرها نمی‌خوره. قول میده!
مرد (با نعره حمله می‌كنه طرف دخترش): من باید بكشمت! تا نكشمت آروم نمیشم! خودت بیای خودتو تسلیم كنی بدون درد می‌كشمت!
زن: وای آقا تو رو خدا از خونش بگذرین. منو به جای اون بكشین!
(بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه ازخر شیطون پیاده می‌شه و دخترگناهكارشو می‌بخشه!)
زن: خدا شما رو تا ابد واسهء ما نگهداره.

یك قرن بعد ازاولین رویداد ، سال 1330:

مرد (بعد از گرفتن كمی زهر چشم وشكستن چند تا كاسه كوزه!): چی؟! دانشسرا؟! (همون دانشگاه خودمون). دختره ی چشم سفید حالا می‌خوای بریدانشسرا؟! می‌خوای سر منو زیر ننگ كنی؟مردم از فردا نمیگن آقا رضا غیرتت كو؟! فاسد شدی برا من؟ شیكمتو سورفه (سفره) می‌كنم!
زن: آقا، تو رو خدا خودتونو كنترل كنین. خدای نكرده یه وخ (وقت) سكته می‌كنین!
مرد: چی میگی ززززززن؟! من اگه اینوامشب نكشم دیگه فردا نمی‌تونم جلوی این فسادو بگیرم! یه دانشسرایی نشونت بدم كه خودت كیف كنی!
(بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه ازخر شیطون پیاده می‌شه و دخترگناهكارشو می‌بخشه!)
زن: آقا الهی صد سال سایه تون بالای سر ما باشه

حوالی سال 1360:

فریاد مرد خونه تا هفت خونه اونطرف ترمیرسه كه: بله؟! میخواد بره سر كار؟! یعنی من دیگه انقدر بی غیرت و بدبخت شدم كه دخترم بره سر كار و پول بیاره تو خونه؟! پس من اینجا هویجم؟! مگهاینكه برای این بی آبرویی از روی نعش من رد بشی!
زن: حالا تو عصبانی نشو. این بچه سنمیفهمه. دوستاش یادش دادن این حرفارو! چند روز دیگه یادش میره. ببخشش. خدا تو رو برای ما حفظ كنه

همین چند سال پیش ، سال 1380:

مرد: كجا؟! می‌خوای با تكپوش (از این مانتو خیلی آستین كوتاها كه نیم مترهم پارچه نبردن و مثل جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می‌كنن!) و شلوارك (از این شلوار خیلی برموداها!) بری بیرون؟! می‌كشمت! من، تو رو، می‌كشم!
زن: ای آقا، خودتو ناراحت نكن بابا. الان دیگه همه همینطورین! (شما بخونید اكثرا")
مرد: من اینطوری نیستم! این امروز كه اینجوری باشه لابد فردا میخواد نوبل صلح هم از دست اجنبی بگیره! دختر،لااقل یه كم اون شلوارو پائین‌تر بكش كه زانوتو بپوشونه! نه، نه، نمی‌خواد! بدتر شد! همون بالا ببندیش بهتره!
زن: مرد خدا عمرت بده كه دركش كردی


چند سال بعد ،سال 1390:

مرد: آخه خانم این چه وضعیه؟ روزی كه اومدی خواستگاری گفتم نمیخوام زنم این ریختی لباس بپوشه، گفتی دوره ی این امل بازیها تموم شده، گفتم چشم! تمام خونه و املاكم رو هم كه برای مهریه به نامت كردم. حق طلاق رو هم كه ازم گرفتی. حالا میگی بشینم توی خونه بچهداری كنم؟!
زن: عزیزم مگه چه اشكالی داره؟ مگه توماهی چقدر حقوق میگیری؟ تمام حقوقت همكه برای كرایه تاكسی و خرج ناهارت ومهدكودك بچه و بنزین و جریمه ی ماشین میره! حالا اگه بشینی توی خونه و ازبچه نگهداری كنی هم خرجمون كم میشه هم بچه عقده ای نمیشه! آفرین عزیزم. مندارم با دوستام میرم باشگاه بولینگ! خدا سایه ت رو فعلا" رو سر ما نگهداره

چند سال بعد ،سال 1400:

دختر: چی؟! چی گفتی؟! دارم بهت میگم،ماشین بی ماشین! همین كه گفتم. من با الكس قرار دارم ماشینم می‌خوام. می‌خوایبری بیرون پیاده برو!
زن: دخترم، حالا بابات یه غلطی كرد! تو اعصاب خودتو خراب نكن. لاك ناخنت می‌پره! آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت كدر می‌شه! اوه مامی، باباتم قول می‌ده دیگه از این حرفا نزنه!
(بالاخره با صحبتهای زن، دختر خونه ازخر شیطون پیاده می‌شه و بابای گناهكارشو می‌بخشه!)
زن: عزیزم خدا نگهت داره كه باباتوبخشیدی

دو قرن بعد ازاولین رویداد ، سال 1430:

زن: عزیزم تو كه انقدر فسیل نبودی! مثلا" بین دوستات به روشن فكری وعدالت معروفی. آخه چه اشكالی داره؟این همه سال ما زنها بچه دار شدیم و به دنیا آوردیمشون، حالا با این علم جدیدو تكنولوژی پیشرفته چند وقتی هم شمامردها از این كارا بكنین! اصلا" مگه نمی گفتی جد بزرگت همیشه می گفته: چه مردی بود كز زنی كم بود؟
مرد: پس لااقل بذار بیمارستان و جنس واسم بچه رو خودم انتخاب كنم!
زن: دیگه پررو نشو هر چی هیچی بهت نمیگم!
نه ماه بعد وقتی مرد بچه بغل ازبیمارستان به خونه میاد زن با عشوه میگه: مرد من، یعنی سایه ی تو تا به دنیا آوردن چند تا بچه ی دیگه هنوزبالای سر ماست؟

آینده ای نه چندان دور ، سال 1450:

چند تا مرد دور همدیگه نشستن و درحالی كه سبزی پاك میكنن آهسته و درگوشی مشغول بحث هستن: آره... میگن هدف این جنبش بازگردوندن حق و حقوق ضایع شده ی مردهاست!
- حق با جمشیده... ببینین این زنها چقدر از ما سوء استفاده میكنن! تا وقتی خونه ی بابامون هستیم كه باید آشپزی و بچه داری و خیاطی یاد بگیریمو توسری بخوریم! بعدشم بدون مشورت باما زنمون میدن و زنمون هم استثمارمون میكنه!
- خدا كنه این حركت به یه جایی برسه. میگن وكیل اون مرده كه زیر كتكهای زنش جون داده به رای دادگاه كه زنه روتبرئه كرده اعتراض كرده! دمش گرم.
- آره... خب داشتم می گفتم... اسم این جنبش سیبیلیسمه و اعلامیه هاش هر شب ........
در این هنگام به علت ورود خانم یكی ازمردها ، بحث به زیاد بودن خاك و علف هرزه قاطی سبزی ها كشیده میشه!
زن: زود باشین تمومش كنین دیگه! چقدرفس میزنین! اوی ، درست تمیز كن! من نمیدونم این سایه ی لعنتی شما تا كیمیخواد روی زندگی ما بمونه؟


حوالی سال 1530 ه.ش:

رادیوی سراسری، موج تله پاتی (صدای یه خانم): با اعلام ساعت نه شب شما خانمهای عزیز را در جریان آخرین اخباردنیا قرار میدهم. به گزارش خبرگزاری بانوپرس، دقایقی قبل سایه ی آخرین نمونه ی بازمانده از جنس مرد از رویكره ی زمین محو شد! پس از پایان عمراین موجود از گونه ی مردها، از این پس نام و تصویر این مخلوقات را فقط در وبپیج های تاریخی و باستان شناسی میتوانید رویت نمایید. ساعت نه و پانزده دقیقه با خبرهای جدیدی در خدمت شما بانوان محترم خواهم بود. دینگ دینگ

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد