*AM@NDA*
4th March 2010, 09:29 AM
دختر جوان که به کلاسهای آمادگی کنکور میرفت دلباخته استاد خود شد و پای در سرنوشتی سیاه گذاشت.
استاد 40 ساله وقتی از شاگرد خود شنید به وی دل بسته است برای هوشیاری وی خانواده این دختر را در جریان قرار داد. اوایل دیماه سال جاری، خانواده دختری تماس عجیبی از سوی استاد فیزیک دخترشان داشتند.
مرد 40 ساله ادعا کرد دختر 18 ساله که در کلاسهای درس وی حضور دارد، احساسات غیرمنطقیای به وی ابراز کرده و میتواند خطرآفرین باشد.
این استاد گفت: دختر جوان در تماس تلفنی به من ابراز محبت و عاطفه کرده و هر چه نصیحتش کردم فایدهای نداشت و اصرار دارد با من ملاقات داشته باشد.
همین اخطار کافی بود تا خانواده دختر جوان ماجرا را با وی در میان بگذارند و بخواهند دست از این احساسات غیرمنطقی بردارد. وقتی سمانه شنید استادش دست به چنین کاری زده است در تصمیمی عجیب از خانه فراری شد، هیچ ردپایی از وی در دست نبود تا اینکه خانوادهاش به شعبه 4 دادسرای امور جنایی تهران رفتند و از دادیار رضوانفر خواستار ردیابی سمانه شدند.
با دستور قضایی تیمی از پلیس وارد عمل شد تا دختر جوان را به خانهاش بازگرداند. پس از 15 روز سمانه در حالی که گرفتار سرنوشت سیاهی شده بود، پیدا شد.
دادیار رضوانفر وقتی دختر جوان پیش روی وی نشست خواست به افشای اقدامات عجیبش دست بزند. سمانه گفت: من پدر و مادر و خانوادهام را خیلی دوست دارم، آنها مرا خیلی حمایت کردهاند تا اینکه قرار شد به کلاسهای کنکور بروم.
سر کلاس استاد فیزیک بود که جذب رفتارها و متانت وی شدم، هر روز که میگذشت بیشتر با ذهنم درگیر میشدم، وقتی به خانه میرفتم مدام به فکرش بودم تا اینکه توانستم شماره تلفن وی را به دست آورم.
دختر جوان افزود: وقتی با استادم تلفنی حرف زدم باورم نمیشد احساساتم را نادیده بگیرد، میخواستم باز سعی کنم که شنیدم استادم به پدر و مادرم اطلاع داده که من چه تصوری از وی دارم. دیگر کنترل کارهایم را از دست داده بودم و تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
سمانه گفت: با فرار از خانه خودم را بدبخت کردم اگر میدانستم به چه منجلابی کشیده خواهم شد چنین کاری نمیکردم. در سرگردانی خیابانها با دختری آشنا شدم و وی که بیخانمان بود مرا نزد دوستانش و خانههایی برد که هیچگاه تصور نمیکردم روزی به چنین جاهایی پا بگذارم.
دختر جوان با گریه افزود: خیلی پشیمانم. 15 روز سرگردان بودم. الان میفهمم که اشتباهات بزرگی را مرتکب شدهام و نباید غیرمنطقی با مسائل روبهرو میشدم. از همه خجالت میکشم.
دادیار رضوانفر با سپردن قرار وثیقه از سوی این دختر وی را به خانوادهاش تحویل داد و تحقیقات برای ردیابی خانههای شیطانی ماموریتی را در برابر پلیس قرار داد.
استاد 40 ساله وقتی از شاگرد خود شنید به وی دل بسته است برای هوشیاری وی خانواده این دختر را در جریان قرار داد. اوایل دیماه سال جاری، خانواده دختری تماس عجیبی از سوی استاد فیزیک دخترشان داشتند.
مرد 40 ساله ادعا کرد دختر 18 ساله که در کلاسهای درس وی حضور دارد، احساسات غیرمنطقیای به وی ابراز کرده و میتواند خطرآفرین باشد.
این استاد گفت: دختر جوان در تماس تلفنی به من ابراز محبت و عاطفه کرده و هر چه نصیحتش کردم فایدهای نداشت و اصرار دارد با من ملاقات داشته باشد.
همین اخطار کافی بود تا خانواده دختر جوان ماجرا را با وی در میان بگذارند و بخواهند دست از این احساسات غیرمنطقی بردارد. وقتی سمانه شنید استادش دست به چنین کاری زده است در تصمیمی عجیب از خانه فراری شد، هیچ ردپایی از وی در دست نبود تا اینکه خانوادهاش به شعبه 4 دادسرای امور جنایی تهران رفتند و از دادیار رضوانفر خواستار ردیابی سمانه شدند.
با دستور قضایی تیمی از پلیس وارد عمل شد تا دختر جوان را به خانهاش بازگرداند. پس از 15 روز سمانه در حالی که گرفتار سرنوشت سیاهی شده بود، پیدا شد.
دادیار رضوانفر وقتی دختر جوان پیش روی وی نشست خواست به افشای اقدامات عجیبش دست بزند. سمانه گفت: من پدر و مادر و خانوادهام را خیلی دوست دارم، آنها مرا خیلی حمایت کردهاند تا اینکه قرار شد به کلاسهای کنکور بروم.
سر کلاس استاد فیزیک بود که جذب رفتارها و متانت وی شدم، هر روز که میگذشت بیشتر با ذهنم درگیر میشدم، وقتی به خانه میرفتم مدام به فکرش بودم تا اینکه توانستم شماره تلفن وی را به دست آورم.
دختر جوان افزود: وقتی با استادم تلفنی حرف زدم باورم نمیشد احساساتم را نادیده بگیرد، میخواستم باز سعی کنم که شنیدم استادم به پدر و مادرم اطلاع داده که من چه تصوری از وی دارم. دیگر کنترل کارهایم را از دست داده بودم و تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
سمانه گفت: با فرار از خانه خودم را بدبخت کردم اگر میدانستم به چه منجلابی کشیده خواهم شد چنین کاری نمیکردم. در سرگردانی خیابانها با دختری آشنا شدم و وی که بیخانمان بود مرا نزد دوستانش و خانههایی برد که هیچگاه تصور نمیکردم روزی به چنین جاهایی پا بگذارم.
دختر جوان با گریه افزود: خیلی پشیمانم. 15 روز سرگردان بودم. الان میفهمم که اشتباهات بزرگی را مرتکب شدهام و نباید غیرمنطقی با مسائل روبهرو میشدم. از همه خجالت میکشم.
دادیار رضوانفر با سپردن قرار وثیقه از سوی این دختر وی را به خانوادهاش تحویل داد و تحقیقات برای ردیابی خانههای شیطانی ماموریتی را در برابر پلیس قرار داد.