nasim56
2nd March 2010, 11:00 PM
در روزگار جهل ،شعور خود جرم است و عجیب نیست که این روزها بیشتر باشعورها مجرم شناخته شده اند و به جرم خود نیز معترفند ویا حتی اگر معترف هم نباشند پیش خود نادم اند وگوشه ای غرق در تفکر پیرامون شعور ناکارآمد خود در این روزگارند!
یادم می آید وقتی کم سن وسال ترازاینهابودیم وبچه مدرسه ای !مرتب در گوشمان می خواندند که دنبال درس باشید تابرای خود کسی شوید و آینده روشنی داشته باشید !و ماهم گوش می گرفتیم .بعدها وقتی بزرگترشدیم و عقلمان بیشترقد داد،خودمان هم به این نتیجه رسیدیم که بچه سربراهی باشیم و دنبال درس وتحصیل را بگیریم ،ولی حالابا آنکه از آن روزها مدت زیادی نگذشته ولی خیلی چیزها تغییر کرده ودیگراکثر آدمها به بهتر بودن علم از ثروت حتی اعتقادزبانی هم ندارند !و در اطرافمان خیلی ها را میبینیم که آنور میزها نشسته اند وسرنوشت امروز وفردا و ماه وسال خلق الله را رقم میزنند که پیشترهاشایددلمان به حالشان می سوخت بخاطراینکه شایدفکرمی کردیم خیلی از مرحله پرت اندواز قافله علم و دانش جا مانده اند وبه خاطر کم هوشی و تنبلی مجبورندسر افکنده و شرمسارمردادو شهریور هم سر کلاس بیایند ویا احیانا"سال بعد هم ننگ دوساله بودن را به جان بخرند!به هر حال عالم بچگی بود و هزار فکرو خیال خام !شایدخیلی از ما در این شرایط باخود فکر می کنیم که قضیه چیست و چرا این روزهاسرنوشت ما بدست کسانی افتاده است که شایستگی آن را ندارند ویا لا اقل ما آنها را شایسته نمی دانیم آیا معیار های ما برای تشخیص شایستگی دچار نقصان است و یا نه اصلا"شایستگی معیار مناسبی برای تشخیص نیست ؟! چرا این روزها شاهدظهور قارچ گونه آدمهایی هستیم که در هیچ زمینه خاصی تخصص ندارند و باری به هر جهت زیسته اندولی به واسطه ارتباط با جریانات خاص سیاسی در کوتاه ترین مدت وبی هیچ زحمتی توانسته اندبه تمام حوزه های تخصصی نفوذ یابند؟اصلا" انگار این آدم ها بیشتر از اهل فن به کار حل معضلات و مسائل می آیند اصلا" خود مردم هم اینها را بیشتر می پسندند و به آنها بیشتر اعتماد دارند ،ولی کمی که بیشتر دقیق شویم می بینیم این تیپ افراد روی چیزی دست گذاشته اند واز آن برای خود نردبان ساخته اند که همواره اهالی علم و دانش و جماعت روشنفکر و اهل اندیشه از آن فاصله قابل توجهی داشته اند که همانا عامه مردم اند .
عامه مردم معمولا" نیازهای ساده و مشخصی دارند که برآورده شدن این نیازها مهمترین دغدغه های زندگی آنهاست و خیلی از این آدمهایی که معتمد مردم می شوند افرادی هستند که مدام شعار برآورده شدن این نیازها راسر میدهند وگوش خلق ساده اندیش را با آن پر می کنند و با این شعارها حضور خود را در تمام عرصه های اجتماعی مشروعیت میدهند وتازه پای دین و اعتقاد را هم پیش می کشند و از آن به عنوان تکلیف دینی یاد می کنند که بر دوش آنها نهاده شده است.البته اینکه چنین آدمهایی پیدا می شوند که به فکر بر آورده کردن نیاز های اولیه و معیشتی مردم هستند تازه قسمت مثبت قضیه است وکار از آنجا می لنگد که این آدمها فقط مدعی تلاش برای تحقق چنین هدفی اند واز قبل چنین ادعای عوام فریبانه ایی در صحنه جاخوش کرده اند ولی ازداشتن حداقل امکانات و مقدمات لازم برای برآورده شدن خیلی از این ادعاها کاملا" محروم اند .البته قضیه به اینجا ختم نمی شودچونکه همیشه در هر جامعه ای همواره افرادی وجود دارند که فراتر ازدغدغه های معیشتی خود و خانواده اشان نیاز های انسانی هم در درونشان پرورش یافته که همواره موجد حرکت وجنبش است .این افراد مطمئنا"با نزدیکتر شدن به متن جامعه و عامه مردم می توانند راهبر و جلودار حرکتی عظیم فرهنگی به سوی دستیابی به جامعه ای متعالی وانسانی تر باشند خواه جامعه بسترمناسبی برای شروع چنین حرکتی باشد خواه نه! چرا که تاریخ همواره برغلبه قدرت اراده انسانهای بزرگ شهادت داده است .
یادم می آید وقتی کم سن وسال ترازاینهابودیم وبچه مدرسه ای !مرتب در گوشمان می خواندند که دنبال درس باشید تابرای خود کسی شوید و آینده روشنی داشته باشید !و ماهم گوش می گرفتیم .بعدها وقتی بزرگترشدیم و عقلمان بیشترقد داد،خودمان هم به این نتیجه رسیدیم که بچه سربراهی باشیم و دنبال درس وتحصیل را بگیریم ،ولی حالابا آنکه از آن روزها مدت زیادی نگذشته ولی خیلی چیزها تغییر کرده ودیگراکثر آدمها به بهتر بودن علم از ثروت حتی اعتقادزبانی هم ندارند !و در اطرافمان خیلی ها را میبینیم که آنور میزها نشسته اند وسرنوشت امروز وفردا و ماه وسال خلق الله را رقم میزنند که پیشترهاشایددلمان به حالشان می سوخت بخاطراینکه شایدفکرمی کردیم خیلی از مرحله پرت اندواز قافله علم و دانش جا مانده اند وبه خاطر کم هوشی و تنبلی مجبورندسر افکنده و شرمسارمردادو شهریور هم سر کلاس بیایند ویا احیانا"سال بعد هم ننگ دوساله بودن را به جان بخرند!به هر حال عالم بچگی بود و هزار فکرو خیال خام !شایدخیلی از ما در این شرایط باخود فکر می کنیم که قضیه چیست و چرا این روزهاسرنوشت ما بدست کسانی افتاده است که شایستگی آن را ندارند ویا لا اقل ما آنها را شایسته نمی دانیم آیا معیار های ما برای تشخیص شایستگی دچار نقصان است و یا نه اصلا"شایستگی معیار مناسبی برای تشخیص نیست ؟! چرا این روزها شاهدظهور قارچ گونه آدمهایی هستیم که در هیچ زمینه خاصی تخصص ندارند و باری به هر جهت زیسته اندولی به واسطه ارتباط با جریانات خاص سیاسی در کوتاه ترین مدت وبی هیچ زحمتی توانسته اندبه تمام حوزه های تخصصی نفوذ یابند؟اصلا" انگار این آدم ها بیشتر از اهل فن به کار حل معضلات و مسائل می آیند اصلا" خود مردم هم اینها را بیشتر می پسندند و به آنها بیشتر اعتماد دارند ،ولی کمی که بیشتر دقیق شویم می بینیم این تیپ افراد روی چیزی دست گذاشته اند واز آن برای خود نردبان ساخته اند که همواره اهالی علم و دانش و جماعت روشنفکر و اهل اندیشه از آن فاصله قابل توجهی داشته اند که همانا عامه مردم اند .
عامه مردم معمولا" نیازهای ساده و مشخصی دارند که برآورده شدن این نیازها مهمترین دغدغه های زندگی آنهاست و خیلی از این آدمهایی که معتمد مردم می شوند افرادی هستند که مدام شعار برآورده شدن این نیازها راسر میدهند وگوش خلق ساده اندیش را با آن پر می کنند و با این شعارها حضور خود را در تمام عرصه های اجتماعی مشروعیت میدهند وتازه پای دین و اعتقاد را هم پیش می کشند و از آن به عنوان تکلیف دینی یاد می کنند که بر دوش آنها نهاده شده است.البته اینکه چنین آدمهایی پیدا می شوند که به فکر بر آورده کردن نیاز های اولیه و معیشتی مردم هستند تازه قسمت مثبت قضیه است وکار از آنجا می لنگد که این آدمها فقط مدعی تلاش برای تحقق چنین هدفی اند واز قبل چنین ادعای عوام فریبانه ایی در صحنه جاخوش کرده اند ولی ازداشتن حداقل امکانات و مقدمات لازم برای برآورده شدن خیلی از این ادعاها کاملا" محروم اند .البته قضیه به اینجا ختم نمی شودچونکه همیشه در هر جامعه ای همواره افرادی وجود دارند که فراتر ازدغدغه های معیشتی خود و خانواده اشان نیاز های انسانی هم در درونشان پرورش یافته که همواره موجد حرکت وجنبش است .این افراد مطمئنا"با نزدیکتر شدن به متن جامعه و عامه مردم می توانند راهبر و جلودار حرکتی عظیم فرهنگی به سوی دستیابی به جامعه ای متعالی وانسانی تر باشند خواه جامعه بسترمناسبی برای شروع چنین حرکتی باشد خواه نه! چرا که تاریخ همواره برغلبه قدرت اراده انسانهای بزرگ شهادت داده است .