PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سبزه نوروز



touraj atef
2nd March 2010, 05:31 PM
پسرك با سبزه سفره نوروز بر دست در خيابان راه ميرود و همه به او مي نگرند و هر كس به فرا خور خود واكنشي نسبت به او دارد يكي مي خندد و لابد مي گويد
- اي بابا چه الكي خوش است حالا كو تا عيد ؟
آن دگري با تعجب او را مي نگرد و مي گويد
-چه كسي حوصله سبزه سبز كردن و سفره هفت سين را دارد ؟ چه دل خوشي دارد اين پسرك ؟
سومي اخم آلود او را مي نگرد و مي گويد
- توي اين اوضاع حالا چه جاي سبزه سبز كردن است ؟
آن يك يكي بي تفاوت مي گويد
- گشنگي نكشيده تا سبزه سبز كردن از يادش برود
و در اين ميان حكايت بچه ها به گونه ديگري است دوران كودكي هنوز عطيه هاي الهي را به همراه دارد هدايائي چون كنجكاوي و شور و اشتياق و لبخند و خو ش دلي و به طور حتم دختر من نيز چنين بوده كه از من مي پرسد
- بابائي ! چرا اين آقاهه از الان سبزه عيدش را سبز كرده است ؟
مي گويم
-خوب چه اشكالي دارد ؟
دخترم در حاليه سرش را به عقب چرخانده و پسرك سبزه به دست را مي نگرد مي گويد
- آخه زوده حالا كو تا عيد ؟
مي گويم
- نوروز زياد هم دور نيست ؟ اين همه ماه گذشت اين چند روز هم مي گذرد و يك دفعه مي بيني كه نوروز آمده است
اما دخترم ادامه مي دهد
- اما من فكر كنم كه زود آخه هنوز هوا سرده ونوروز زماني هست كه بهار آمده
مي خندم و به او مي گويم
- مي داني چه زماني بهار مي آيد ؟
لبخندي مي زند و مي گويد
- خوب معلومه پس از زمستان اين كه كاري نداره بابائي !مثل اين كه يادت رفته من كلاس چهارم هستم
از اين كه نتوانستم منظورم را به آيلي تفهيم كنم كمي دلخورم و مي گويم
- نه منظورم اين است كه مي داني نوروز چه وقتي است ؟
آيلي باز لبخندي همراه با استهزا به من مي زند و مي گويد
- اي بابا ! خوب معلومه روز اول بهار را نوروز مي گويند يعني اين را هم نمي داني ؟
پاسخ مي دهم
- دخترم ! حكايت بهار و نوروز زياد ربطي به زمستان و فصلهاي ديگر ندارد قصه نوروز و بهار يعني آغاز زندگي است و معناي ديگرش شروع اميد و عشق است و شايد اين پسري كه چنين سبزه اي را امروز در دست گرفته است مي خواهد كه تنها يك پيام به ما دهد
دخترم بار ديگر نگاهي به پشت سر خود انداخت كه پسرك را ببيند اما گوئي صاحب سبزه غيبش زده بود به همين دليل گفت
- بابائي ! چه پيامي مي خواست كه بدهد ؟
مي گويم
- پسرك پيام عشق و اميد و ايمان به آينده را مي داد او مي خواست لبخندي و شايد ياد آوري از بهار را به ما بگويد لبخندي كه طعم سبزه هاي سر سفره هاي نوروز را دارد آري پسرك از عشق و اميد به ما خبر مي داد
دخترم مي گويد
- يعني سبزه معنايش عشق و اميد است ؟
مي خندم و گويم
- آري اميد و عشق ! نوروز و هفت سين و سبزه و بهار چه پيامي به غير از اين مي تواند داشته باشد ؟
دخترم مي خندد و زير لب تكرار مي كند
سبزه و هفت سين و نوروز و بهار يعني عشق و اميد
و من اميد دارم كه دخترم !هر روزش پر از نوروز باشد و كسي به آن كه پيام اميد حتي با سبزه اي در دست مي تواند كه دهد هيچگاه نخندد و يا به استهزا او را نكشد و يا به ديدگان پر خشم او را ننگرد و يا صحبت از دلخوشي و گشنگي و حرفها ئي ز نا اميدي نزند ؟ كاش هيچ چيز را در گروي چيز ديگر نمي گذاشتيم اي كاش كمي كودكي مي كرديم با همان شور و اميد و اشتياق براي نوروزي كه مي تواند نوروزي باشد

www.lonelyseaman.wordpress.com// tourajatef@hotmacom

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد