ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : به کدامین گناه این طور وحشیانه کشته شدید؟



hoora
2nd March 2010, 12:44 PM
و روزی که از دختران زنده به گور شده می پرسند به کدامین گناه این طور وحشیانه کشته شدید؟

http://www.uc-njavan.ir/images/mhw0vezbed6fe02lu37a.jpg

کارهای زشت و ناپسندی که در میان مردم دوران جاهلیت اعم از ساکنان شبه جزیره عربستان یا سایر نقاط دنیای آن روز شایع و متداول بود به قدری زیاد است که اگر بخواهیم همه آنها را جمع آوری نماییم از هدف اصلی خود که بررسی عوامل پیشرفت اسلام است، دور خواهیم شد. ولی به عنوان شاهد بر اوضاع اسف آور آن دوره به چند نمونه از اعمال زشت رایج در میان عرب آن عصر اشاره می کنیم.


مسأله زنده به گور کردن دختران حتی بعد از گذشت چندین سال از ابتدای تولد آنها یکی از کارهای زشت ایشان بود و در میان بعضی از قبایل عرب چون بنی تمیم و بنی قیس و بنی اسد و هذیل و بکربن وائل و کندة شیوع بیشتری داشت و به قدری این مسأله شیوع داشت که یکی از شعرای عرب با لحن افتخار آمیز می گوید:


سمیتها اذ ولدت تموت والقبر صهر ضامن ذمیت

یعنی: نام آن دختر را به هنگام تولد «تموت» (یعنی می میرد) گذاردم _ و قبر، داماد من است که او را در بر گرفته و خاموش ساخته است.

و برخی نقل کرده اند که در دوران جاهلیت عرب، هنگامی که وقت وضع حمل زن فرا می رسید همسرش حفره ای در زمین حفر می کرد و کنار آن می نشست، اگر نوزاد دختر بود او را در میان گودال پرتاب می کرد و اگر پسر بود او را نگه می داشت.

قرآن مجید این فاجعه هولناک و عمل وحشیانه را متذکّر گشته و با تعبیر تهدید آمیزی می فرماید:


« و اذا الموودة سئلت بایّ ذنب قتلت»

ترجمه آیه: و زمانی که از دختران زنده به گور شده سئوال شود که به کدامین جرم و گناه کشته شدند.

و نیز قرآن در مورد حالت پدران هنگام رسیدن خبر دختردار شدن به ایشان، این چنین می فرماید:


« و اذا بشر احدهم بالانثی ظلّ وجهه مسودّاً و هو کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشّر به ایمسکه علی هون ام یدسّه فی التّراب ألا ساء ما یحکمون»

ترجمه آیه: هنگامی که به یکی از آنها بشارت می دادند دختری نصیب تو شده صورتش از فرط ناراحتی سیاه می شد و مملوّ از خشم می گشت، از قوم و قبیله خود به خاطر بشارت بدی که به او داده شده بود متواری می گشت و نمی دانست آیا او را با قبول ننگ نگهدارد و یا در خاک پنهانش کند. چه بد حکمی می کنند.

و در این زمینه داستانهای بسیار عجیب و وحشت آور در تاریخ نقل شده است. چه بسا پدری که تعداد زیادی از دختران خود را زنده به گور کرده است.

الف_ در حالات «صعصة بن ناجیة مجاشعی» (جدّ فرزدق شاعر معروف) که انسان آزاده و با شخصیت و بزرگی بوده و با بسیاری از کارهای زشت مردم در عصر جاهلیت مبارزه می کرد، نقل شده است که روزی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و داستانی را که برای خودش پیش آمده بود؛ نقل کرد که:

در ایام جوانی دو عدد شترانم گم شده بود، در جستجوی آنها با شتر دیگری به صحرا رفتم، به چادری رسیدم که در کنار آن مردی نشسته بود. از شترانم از او پرسیدم. گفت نشانه آن دو چیست؟ گفتم که بر آن دو نشانه قبیله خودم می باشد. او در جواب گفت که من آن دو را یافتم و اینک در نزد من است. بدین گونه شترانم را در آنجا یافتم. در این هنگام پیرزنی که گویا مادر آن مرد بود، از خیمه با حالتی گرفته خارج شد. آن مرد به او خطاب کرد و پرسید. چه زائید؟ از سوال او به دست آوردم که در داخل خیمه زنی در حال زایمان می باشد و سپس بعد از پرسش بدون آن که منتظر جواب مادر خود باشد، آن مرد سخنش را ادامه داد و گفت: اگر پسر باشد با ما شریک در مال و زندگی است و نیز وارث ما خواهد شد و اگر دختر باشد به خاکش می سپاریم. مادر او پاسخ داد: دختر است. آن مرد با خشم و غضب همراه با غصه و اندوه گفت: معطّل نشوید او را آسوده نموده و به خاکش بسپارید.

صعصه عرض کرد: ای رسول خدا ناگهان انقلابی در من پدید آمد و عواطف و احساساتم مرا تحت فشار قرار داد و به آن مرد گفتم آیا این دختر را به من می فروشی؟ پاسخ داد: هرگز شنیده ای که عرب فرزندان خود را بفروشد و این ننگ را تحمل کند؟ گفتم: نفروش بلکه در مقابل احسان و هدیه ای که به تو عطا نمودم، او را به من ببخش، گفت: آماده ام با همان دو شتر و این شتری که بر آن سوار می باشی معاوضه نمایم.

من راضی شدم و سه شتر را به او بخشیدم و دختر را گرفتم و به دایه ای سپردم تا پرستاری نماید.

این داستان برای دیگران بازگو شد و سبب شهرت من گشت و پس از آن در جاهای دیگر کسانی که دارای دختر می شدند نظیر این پیشنهاد را به من می دادند، من این روش را ترک نکردم و تا کنون دویست و هشتاد ( بر حسب نقل دیگری سیصد و شصت ) دختر را هر یک به بهای سه شتر گرفته و از مرگ نجات دادم . آیا این عمل برای من سودی دارد؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ فرمودند:


« هذا لک باب من البرّ و لک اجره اذ منّ الله علیک بالاسلام»

ترجمه: این کار برای تو دربی به سوی کارهای نیک و پسندیده بوده و پاداشی بزرگ خواهد داشت زیرا (به برکت این روش پسندیده) به پذیرش اسلام موفق گشتی.

و فرزدق همیشه در اشعار خود به این عمل پر ارزش جدّ خویش افتخار می کرد و می گفت:


و جدّی الذی منع الوائدین و احیا الوئید فلم توئد

ترجمه: جدّ من کسی می باشد که از زنده به گور کردن دختران جلوگیری نمود _ و آنان را زنده کرد تا زنده دفن نگردند.

ب _ مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و اسلام را پذیرفت . سپس سئوال کرد: اگر من گناه بزرگی مرتکب شده باشم توبه من پذیرفته می شود؟

آن حضرت فرمودند: خداوند توّاب و رحیم است. عرض کرد: ای رسول گناه من بسیار عظیم و بزرگ است.

حضرت فرمود: وای بر تو ! هر قدر گناه تو بزرگ باشد عفو خدا از آن بزرگتر است.

عرض کرد: اکنون که چنین می گویی بدان من در جاهلیت به سفر دوری رفته بودم در حالی که همسرم باردار بود. پس از چهار سال بازگشتم همسرم به استقبال من آمد. نگاه کردم دخترکی در خانه دیدم. پرسیدم دختر کیست؟ گفت دختر یکی از همسایگان است. من فکر کردم ساعتی بعد به خانه می رود. اما با تعجب دیدم به خانه خود نرفت، غافل از اینکه او دختر من است و مادرش این واقعیت را مکتوم و پنهان می دارد تا مبادا به دست من کشته شود. سرانجام گفتم راستش را بگو این دختر کیست؟ گفت به خاطر داری هنگامی که به سفر رفتی باردار بودم. این نتیجه همان حمل است و دختر تو می باشد. آن شب را با کمال ناراحتی خوابیدم. گاهی به خواب می رفتم و گاهی بیدار می شدم، صبح نزدیک شده بود از بستر برخاستم و کنار بستر دخترک رفتم در کنار مادرش به خواب رفته بود . او را از بستر بیرون کشیدم و بیدارش نمودم. گفتم همراه من به نخلستان بیا. او بدنبال من حرکت می کرد تا نزدیک نخلستان رسیدیم من شروع به کندن حفره ای کردم، او به من کمک می کرد که خاک را بیرون آورم. هنگامی که گودال آماده شد من زیر بغل او را گرفتم و در وسط حفره افکندم... در این هنگام هر دو چشم پیامبر پر از اشک شد...سپس دست چپم را به کتف او گذاشتم که بیرون نیاید و با دست راست خاک بر او می افشاندم او پیوسته دست و پا می زد و مظلومانه فریاد می کشید: پدر جان با من چه کردی؟ در این هنگام مقداری خاک به روی موهای صورت من ریخت او دستش را دراز کرد و خاک از صورتم پاک نمود ولی همچنان با قساوت خاک بر روی او می ریختم تا آخرین ناله هایش در زیر قشر عظیمی از خاک محو شد.

در این هنگام پیامبر در حالی که بسیار ناراحت و پریشان بود و اشکها را از چشم مبارک خویش پاک می کرد، فرمود: اگر نه این بود که رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته، لازم بود که هر چه زودتر از تو انتقام بگیرد.

ممکن است این سئوال پیش آید که چرا و چگونه اعراب دست به چنین جنایات شرم آوری می زدند، به طوری که گویا از عواطف و احساسات انسانی در وجود ایشان هیچ اثری نمی باشد؟

در پاسخ این سئوال باید توجه داشت که حوادثی پیش آمد و اسباب و عواملی دست به دست یکدیگر داد، که موجب آلودگی اعراب به چنین رفتار وحشیانه ای گشت که به طور خلاصه اشاره می شود.

1- فقر و قحطی های فراوان در عربستان موجب آن شد که دختران خود را با این وضع فجیع نابود سازند، خصوصاً با توجه به این که دختران همانند پسران قادر بر تولید و فعالیت اقتصادی نبودند و برای نگهداری شتران و امثال آن و نیز برای شرکت در غارتگری های متداول میان آنان از آنها استفاده نمی شد و لذا قرآن مجید در چند مورد این موضوع را مطرح نموده و چنین می فرماید:


« و لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نررقکم و ایاهم»

فرزندان خود را از ترس گرسنگی و فقر نکشید ما، شما و آنان را روزی می دهیم.

«
قد خسر الذین قتلوا اولادهم سفها بغیر علم»

به تحقیق زیان کردند کسانی که فرزندان خود را بر اثر جهل و نادانی و دوری از دانش کشتند.

«
و لا تقتلوا اولادکم خشیة املاق نحن نرزقهم و ایاکم انّ قتلهم کان خطاً کبیراً»

فرزندان خود را از ترس گرسنگی نکشید ما شما و آنان را روزی می دهیم، بدرستی که کشتن ایشان خطای بزرگی به شمار می آید.

2- وجود جنگها و نزاعهای دائمی میان قبایل عرب می تواند عامل دیگری برای این عمل شرم آور باشد. زیرا در اثر آن کشمکشها و خونریزیها، مردان و پسران زیادی از دست رفته و تعادل میان تعداد پسران و دختران بهم می خورد. به طوری که تولد یک پسر مایه مباهات بود و تولد یک دختر موجب ناراحتی و رنج می شد.

3- ارزش نداشتن زن در جوامع بشری اعمّ از عرب و غیر آن در دوران قبل از اسلام به طوری که زن را انسان نمی دانستند و این حقیقت با مراجعه به تاریخ و طرز برخورد با زن در عصر جاهلیت به خوبی آشکار می گردد.

4- از آنجا که جنگ و خونریزی از کارهای بسیار عادی و پیش پا افتاده در آن زمان بود و قهراً گروه غالب دست به غارت اموال و نوامیس جمعیت مغلوب و شکست خورده می زد. بر این اساس به جهت آن که مبادا روزی ناموس ایشان به دست دشمن افتد و موجبات ننگ برای آنان فراهم آید اقدام به کشتن دختران در اول ولادت می نمودند.

بعضی از مورخین مبدأ این عمل شرم آور و ضد انسانی را رفتار مردی از روسای قبائل عرب به نام قیس بن عاصم می دانند. زیرا نقل شده قبیله بنی تمیم در یکسال از دادن مالیات و خراج امتناع نمودند، نعمان بن منذر فرمان داد تا لشکری به فرماندهی برادر خود به قبیله قیس هجوم برده و غارت کنند، ایشان به آن قبیله حمله ور گشته و اموال و حیوانات و دختران و زنان را به غنیمت گرفتند، در میان اسیرانی که گرفته بودند دختران قیس نیز به چشم می خوردند.

قیس و بزرگان قبیله بنی تمیم نزد نعمان رفتند و از او تقاضای عفو نمودند و یا با دادن « فدیه» خواستار باز پس گیری اسرا گشتند.

نعمان به اسیران رو کرد و گفت هر زن یا دختری که مایل است با پدرش برود آماده حرکت باشد و هر کس میل دارد نزد شوهرش بماند می تواند این جا بماند تا شوهرش بیاید و او را ببرد.

پس از این تذکر نعمان، دختران شوهر کرده قیس نزد وی به انتظار آمدن شوهران خود ماندند و تنها دختران شوهر نکرده او به همراهش بازگشتند.

قیس که از اسارت دختران خود به شدت خشمگین بود و این ننگ و عار را جز با کشتار بی رحمانه ای از قوم نعمان قابل برطرف شدن نمی دید. از توقف دختران خود نزد نعمان سخت برآشفت ولی تصمیم خطرناک و وحشیانه ای گرفت، قیس پس از این ماجرا تمام دختران شوهر کرده و شوهر نکرده خود را که دوازده تن بودند در فاصله نزدیکی زنده به گور کرد و دیگران را نیز بر این کار وحشیانه تشویق نمود.

پس از ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که قیس پیرمردی فرتوت شده و اسلام را قبول کرده بود برای جبران خطاهای گذشته خود نزد رسول گرامی اسلام آمد و چنین اعتراف نمود:

- جهل و نادانی بسیاری از پدران این محیط و منطقه سبب شد که دختران بی گناه خود را زنده به گور کنند، من نیز دوازده دخترم را در فاصله های نزدیک به یکدیگر، زنده به گور نمودم، سیزدهمین دخترم را همسرم در پنهانی زائید و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده به دنیا آمد، ولی بدور از چشم من او را نزد اقوام خود فرستاد تا بزرگ شود، سالها گذشت تا روزی هنگامی که ناگهان و بدون خبر قبلی از سفر بازگشتم دختری خردسال را در خانه خود دیدم و چون شباهت زیادی به سایر فرزندانم داشت، درباره او به تردید و شک افتادم و عاقبت فهمیدم که او دختر من است، بی درنگ دختر را در حالی که زار، زار می گریست و می گفت مرا بگذار تا نزد دایی های خود بروم و از خانه تو خارج می شوم و بر سفره تو نمی نشینم کشان کشان به نقطه دوری بردم و به ناله های او اعتنا نکرده و زنده به گورش کردم. سپس قیس به انتظار پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سکوت کرد.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که قطرات اشک از دیدگان ایشان جاری بود و با خود این جمله را آهسته زمزمه می کردند: « من لا یرحم لا یرحم» ( هر کسی ترحّم نکند به او رحم نمی شود) به قیس خطاب کرده و فرمودند: روز بدی را در پیش داری. در این حال ابوبکر که در مجلس حاضر بود، رو به قیس کرد و گفت: دیگران به جهت فقر و کمبود قدرت نظامی و امثال آن دختران خود را می کشتند، اما تو که دارای نفوذ و قدرت و ثروت زیادی می باشی! چرا چنین کردی؟ قیس که شخصیت خود را برتر از سخن گفتن با ابی بکر می دانست پاسخ داد: به جهت آنکه شخصی همانند تو با آنها هم بستر نشود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای جلوگیری از نزاع و درگیری به ابی بکر فرمود: هذا سید اهل الوبر (قیس از اشراف عربهای چادرنشین است. قیس پرسید: برای تخفیف گناهانم چه کاری انجام دهم؟

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « اعتق عن کلّ موودة نسمة» به عدد دخترانی که زنده به گور کرده ای مملوکی ( اعمّ از غلام و کنیز) را آزاد کن.

بنابراین باید گفت: نادانی همراه با غیرت فزونتر از حدّ مطلوب و فقر و تهیدستی و حسّ جنگجویی سبب این رفتار وحشیانه شده بود.

s@ba
6th March 2010, 05:36 PM
قرآن ، فرهنگ زمانه و زنده به گور کردن دختران


برخي بر اين باورند که قرآن هر چند کتابي وحياني و جاودانه است و آموزه هاي آن فراتاريخي است و مي تواند در هر زمان و مکاني به کار آيد
ولي برخي از مطالب همان قرآن به جهت آن که در زمان و مکان خاصي براي فرهنگ و اشخاص خاصي نيز فروفرستاده شده است ، گرفتار لحظه و مقتضيات آن است. از اين رو به مساله اي به نام تاثيرپذيري قرآن از فرهنگ زمانه اشاره مي کنند و مواردي را نيز به عنوان مصاديق آن بيان مي دارند.
از نمونه هاي که ذکر مي کنند مي توان به مساله جن و سحر و جادو و شيطان اشاره کرد که اموري موهوم و خاص فرهنگ سامي و يا عربي است و قرآن براي بيان آموزه هاي خويش ناچار شده است که از همان فرهنگ و آداب بهره برد. همان گونه که از ادبيات عربي متاثر شده است و خدا و فرشتگان را که نه مذکر است و نه مونث به صورت مذکر ياد مي کند که اين تنها محدوديت هاي است که فرهنگ و ادبيات عربي ايجاد مي کند. محدوديت هاي فرهنگي موجب شده است که قرآن در فضا و تنگناي آن گرفتار آيد و خود را با آن هماهنگ سازد و اين گونه است که آموزه هاي قرآني ناخواسته گرفتار محدوديت هاي فرهنگي مي شود و نمي تواند جز در آن فرهنگ و ادبيات سخن خود را بيان دارد.
بنابراين براي پراسته کردن آيات از مضامين فرهنگي و ادبي تلاش جدي اي ضروري است که همه انديشمندان بدان همت کرده و نيروي خود را در اين راه هزينه کنند. آنان شواهدي را نيز نقل مي کنند که پيش از اين صورت گرفته است. از آن جمله تلاشي که در باره " اذا جاء ربک و الملائکه صفاصفا" بيان کرده اند تا جسميت خداوند را که در اين آيات و مانند آن چون در تعبير يدالله به کار رفته را تصحيح کنند. به هر حال پيام قرآن هر چند جاودانه است ولي فرهنگ و ادبيات عربي ناخواسته اموري را بر قرآن و شرايط نزولي آن تحميل کرده است که مي بايست از آن رهايي جست. آنان حتي به مسايلي چون برده داري و دخترکشي اشاره مي کنند و بيان مي دارند که اين امور و مصاديق آن کهنه شده و نمي توان بدان ها پرداخت. بنابراين مي بايست قرآن را از شرايط لحظه و مقتضيات زمکاني (زمان و مکان و لحظه) جدا کرد و به گونه اي ديگر به آيات آن نگريست. همگي اين محققان نوگرا به اين مساله اعتقاد و باور دارند و مصاديقي بسيار براي آن ياد مي کنند؛ هر چند که در ميان خود اين افراد اختلاف است ولي در کليت نه مصاديق با هم مشترک هستند.
به نظر مي رسد که نوعي خلط در اين جا صورت گرفته است. قرآن کتابي از خداوند حکيم و دانايي است که مي تواند و اين توانايي را دارد که شرايط و مقتضيات را چنان که خواهد به گونه اي فراهم آورد که هر چه را بخواهد انجام دهد. بنابراين مي توانست (چنان که انجام داد) شرايط فرهنگي و زباني ادبيات عربي را به آن حد از کمال مطلوب رساند تا آموزه هاي شناختي و دستوري پايدار و جادوانه خود را در قالب همان ادبيات و فرهنگ ارايه دهد بي آن که لازم باشد تا تحت تاثير فرهنگ و ادبيات امري ناخواسته را بر قرآن تحميل کند. اگر ادبيات عربي اقتضاي آن را دارد که خداوند و يا فرشتگان به صورت مذکر و يا مونث ذکر شود، در حالي که آنان به گونه اي نيستند که ذکوريت و يا انوثيت در آنان معنا و مفهوم يابد، همان خداوند اين توانايي و امکان را نيز بيان داشته است که تغييراتي را ادبيات و يا فرهنگ ايجاد کند تا مقاصدش را از طريق آن انتقال دهد و ارتباطي کامل و درست با انسان برقرار نمايد.
بسياري از مصاديقي که درباره تاثيرگذاري فرهنگ زمانه بر قرآن بيان مي شود ، مصاديقي هستند که به جهت ناتواني از درک درست و فقدان ابزارهاي شناختي به عنوان فرهنگ عربي و سامي مردود شمرده شده و يا آن را با واقعيت هاي علمي ناهماهنگ و نادرست تشيخص داده شده است. در گذشته هنگامي که ابزارهاي پيشرفته کنوني وجود نداشت آتش گرفتن دريا و آب هاي دور از تصور بود و يا اين که انگشتان چگونه بازسازي مي شود که خطوط آن نيز مشخص مي دارد که از آن کيست و يا درباره سلول هاي بنيادين و يا ذرات بسيار ريز که هنوز بر پايه نظريه تارها و نظريه m به دنبال کشف بيش از 21 ريز ذره اتمي مي باشد و هز اران معما و چيستان علمي ديگر که اکنون با ابزارهاي دقيق علمي برخي کشف شده است. آيا تاثير چشم و انرژي هاي ساطع از شخص و يا هاله انساني و يا وجود موجوداتي که از انرژي ساخته شده و همانند انسان جان دار است امروز به اثبات نرسيده است. از سوي ديگر تا کجا مي توان به نظريه هاي علمي پاي بند بود؟
در مطلبي از بردگي و زنده به گور کردن دختران نوشتم که برخي گفتند که مساله ديروز بود. اما اگر به خوبي نگاه شود هم بردگي و هم زنده به گور کردن دختران مساله ديروز و امروز و فرداي ماست. در گزارش هاي مختلف که در پايگاه هاي اينترنتي بسيار ديده ايد و خوانده ايد سخن از کشتار دختران در هنگام شناسايي در زمان جنيني آنان است. در سال هزاران و بلکه صدها هزار هزار دختر در زهدان مادران شناسايي و کشته مي شوند. اين زنده به گور کردن مدرن دختران نيست؟ آيا هزاران دختر براي بردگي فروخته نمي شوند و هزاران کودک ربوده و به بردگي کشيده نمي شوند؟ قرآن در آيات خود هم به اين مساله پرداخته است و هم حقوق کودکان و بردگان را بر شمرده است. در اين دنياي بردگان جديد نمي بايست حقوقي داشته باشند. چه قوانيني حقوق آنان را تضمين مي کند و مردمان را وامي دارد که آن را رعايت کنند. مدتي پيش در خبرها آمده بود که 70 ميليون مرد چيني قادر به ازدواج نيستند؛ زيرا سياست هاي تک فرزندي دولت موجب شده است که زنان هنگام بارداري تنها فرزندان پسر را زنده نگه داشته و دختران را بکشند . اين زنده به گور کردن دختران در رحم اتفاق مي افتد و اين بي گناهان پيش از تولد کشته مي شوند. آيا نمي توان اکنون هم همانند ديروز پرسيد : باي ذنب قلت ؛ اين دختر به کدامين گناه ناکرده کشته شد؟

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد