صدای باران
26th February 2010, 06:07 PM
کاربرد علم چینه شناسی
* علم چینه شناسی نقش مهمی در زمینههای مختلف زمین شناسی اقتصادی دارد. از این علم در حفاریهای مربوط به ذخایر نفت و آب و همچنین در کشف کانسارهای رسوبی و تعیین سن نسبی رگههای معدنی استفاده مینمایند.
* در حفاریهای مربوط به آبهای زیرزمینی نیز برای شناسایی چگونگی وضع ساختمانی و یافتن طبقات غیر قابل نفوذ و عمق سطح ایستابی از چینه شناسی استفاده می شود.
* علم چینه شناسی کمک شایانی به کشف کانسارهای رسوبی از قبیل بوکسیت ، سولفورها، نیتراتها ، فسفاتها ، خاک نسوز (کانیهای رسی) ، زغال سنگ و از این قبیل ... که هر یک تحت شرایط خاص رسوبی در ادوار مختلف زمین شناسی تشکیل شده است، مینماید. به عنوان مثال وجود کانسار بوکسیت در پرمین بالایی ایران معرف شرایط مطلوب برای تشکیل این کانسار است. بنابراین کشف کانسار بوکسیت در نقاطی که سنگهای پرمین بالایی وجود دارد، امکانپذیر است. همچنین مطالعات چینه شناسی معلوم داشته است که ژوراسیک زیرین و میانی در ایران غربی و مرکزی دوره گسترش بیشتر و وسیع تر تشکیلات ذغالی است.
ارتباط چینه شناسی با سایر علوم
* علم چینه شناسی ، تاریخ حوادث زمینی را بر ما معلوم میدارد. بنابراین ، میتوان گفت که این علم تقریبا با تمام علوم زمین شناسی کم و بیش در ارتباط است. در این مورد فسیل شناسی اساس و پایه علم چینه شناسی به شمار رفته ، این دو رشته رابطه نزدیکی با یکدیگر پیدا میکنند.
* در اصل پیوستگی لایههای رسوبی ، شناسایی خواص سنگ شناسی هر رخساره ، چینه شناسی را با علم سنگ شناسی مربوط میکند سرانجام رویهم قرار گرفتن طبقات که ممکن است در اثر عوامل تکتونیکی تغییر کرده باشد، جهت یافتن طبقات همزمان و ایجاد تطابق چینه شناسی بین آنها ، علم تکتونیک را با چینه شناسی مربوط میکند. علاوه بر اصول نامبرده میتوان از روی قواعد و قوانین رسوب شناسی ابتدا و انتهای تشکیل یک طبقه رسوبی را دقیقا تعیین کرد.
چينهشناسي Stratology مشكل از دو واژه يوناني Strata به معناي چينه و Logy به معني شناسايي است.
چينهنگاري Stratigraphy شكل از دو واژه يوناني Strata و graphy به معناي شكل نگاشتن و ترسيم است.
همانطور كه از معناي دو كلمه بر ميآيد اين دو تعريف با هم متفاوتند. در واقع زمينشناس ابتدا چينهها را شناسايي و مطالعه ميكند (چينهشناسي) و سپس با توجه به آنچه از چينهها بدست آورده مبادرت به نگارشتن و ترسيم مينمايند (چينه نگاري Stratigraphy) اما با اينحال اين دو تعريف مكمل و در كنار هم بكار برده ميشود.
چينهشناسي در تعريف عام، علم مطالعه و شناسايي چينههاست اما در تعريف علمي عبارت است از ˝علم بررسي و مطالعه چينهها و طبقات مختلف زمين و تعيين ارتباط بين آنها ميباشد˝، كه البته در اين تعريف مطالب زيادي ميگنجد از جمله، ارتباطات تكتونيكي، حوادث زمين، تاريخ اين حوادث و تكامل موجودات زنده و ...
امروزه تعاريف ديگري نيز براي چينهشناسي در نظر گرفتهاند :مطالعه شناخت رخسارهها در زمانهاي و مكانهاي مختلف و ارتباط آنها با يكديگر.
- رخساره (Facies) يك سنگ رسوبي بر اساس تعريف گرسلي (Gressly) مجموعه اختصاصات سنگشناسي و فسيلشناسي سنگهاي رسوبي گفته ميشود. رخسارهها گاه به دو گروه تقسيم ميكند:
Lithofacies كه تنها به بررسي اختصاصات سنگي ميپردازد.
Biofacies كه به بررسي صفات و خصوصيات زيستي پرداخته ميشود.
رخسارهها معمولاً در دو مقياس ماكرو و ميكرو مطالعه ميشود كه مطالعه رخسارههاي ميكروسكپي يا ميكروفاسيس (Microfacies) اولين بار در سال 1952 توسط پروفسور ژان كوويلير Jean Covillier فرانسوي پيشنهاد شده است.
- چينه Stratumطبق تعاريف، بر طبقهاي از سنگ اطلاق ميشود كه در شرايط معيني در محيط رسوبي تشكيل شده است.
- لايهBed: اگر ضخامت چينه بيشتر از 1 سانتيمتر باشد بنام لايه يا خوانده ميشود و معمولاً در فرهنگ چينهشناسي واژه لايه و لايهبندي Beddingرا مترادف چينه و چينهبندي در نظر گرفته ميشود.
اما به عقيده خسرو تهراني واژههاي stratum و Bed و Bedding با Stratification از نظر علمي با هم متفاوت هستند و نميتواند كاملاً يكسان باشد چون:
1- چينه الزاماً هميشه رسوبي نيست در حاليكه لايه رسوبي است.
2- لايه ضخامتي معين از رسوب است در صورتيكه چينه اگر رسوبي باشد چگونگي ساختمان رسوبي آن Architecture نيز از نظر دانهبندي، يا چينهبندي مورب Cross bedding و لاميناسيون و غيره مدنظر قرار دارد.
3- گر چه چينهبندي نوعي لايهبندي است ولي چگونگي منظره و نوع لايهبندي را نيز مشخص مينمايد. به عنوان مثال ممكن است تغييرات خاصي لايههاي رسوبي نوعي چينهبندي بين انگشتي interfingering را بوجود آورد.
- لامينه: اگر چينه ضخامتي كمتر از 1 سانتيمتر داشته باشد به نام لامينه خوانده ميشود و اگر مجموعهاي از لامينهها داشته باشيم بنام لاميناسيون Lamination خوانده ميشود.
لايه ها را بر اساس ضخامت به انواع زير تقسيم ميكند:
1-3 cm very thin bedded
3-10cm Thin bedded
10-30 cm Medium bedded
30-100 cm Thick bedded
>100 cm Very Thick bedded
نكته قابل ذكر در اين تقسيمبندي اين است كه، تا زمانيكه لايهبندي را با ضخامت بيشتر از 100سانتيمتر (يك متر) ميبينيم اصطلاح Very thick bedded را بكار ميبريم. اما در مواقعي كه طبقات لايهبندي از خود نشان نميدهند و ضخامتشان بيشتر از يك متر است بنام تودهاي (Massive) خوانده ميشود.
گاه ممكن است سنگها حالت يكدست و بدون لايه و حالت ديوارهساز يا اصطلاحاً پيشاني ساز پيدا ميكند در اين حالت آن را Cliff forming مينامند (معمولاً توده اينها پيشانيساز نيز ميباشد) اين حالت را در سازند لار (از آهكهاي تودهاي ديوارهساز) قابل مشاهده است
* علم چینه شناسی نقش مهمی در زمینههای مختلف زمین شناسی اقتصادی دارد. از این علم در حفاریهای مربوط به ذخایر نفت و آب و همچنین در کشف کانسارهای رسوبی و تعیین سن نسبی رگههای معدنی استفاده مینمایند.
* در حفاریهای مربوط به آبهای زیرزمینی نیز برای شناسایی چگونگی وضع ساختمانی و یافتن طبقات غیر قابل نفوذ و عمق سطح ایستابی از چینه شناسی استفاده می شود.
* علم چینه شناسی کمک شایانی به کشف کانسارهای رسوبی از قبیل بوکسیت ، سولفورها، نیتراتها ، فسفاتها ، خاک نسوز (کانیهای رسی) ، زغال سنگ و از این قبیل ... که هر یک تحت شرایط خاص رسوبی در ادوار مختلف زمین شناسی تشکیل شده است، مینماید. به عنوان مثال وجود کانسار بوکسیت در پرمین بالایی ایران معرف شرایط مطلوب برای تشکیل این کانسار است. بنابراین کشف کانسار بوکسیت در نقاطی که سنگهای پرمین بالایی وجود دارد، امکانپذیر است. همچنین مطالعات چینه شناسی معلوم داشته است که ژوراسیک زیرین و میانی در ایران غربی و مرکزی دوره گسترش بیشتر و وسیع تر تشکیلات ذغالی است.
ارتباط چینه شناسی با سایر علوم
* علم چینه شناسی ، تاریخ حوادث زمینی را بر ما معلوم میدارد. بنابراین ، میتوان گفت که این علم تقریبا با تمام علوم زمین شناسی کم و بیش در ارتباط است. در این مورد فسیل شناسی اساس و پایه علم چینه شناسی به شمار رفته ، این دو رشته رابطه نزدیکی با یکدیگر پیدا میکنند.
* در اصل پیوستگی لایههای رسوبی ، شناسایی خواص سنگ شناسی هر رخساره ، چینه شناسی را با علم سنگ شناسی مربوط میکند سرانجام رویهم قرار گرفتن طبقات که ممکن است در اثر عوامل تکتونیکی تغییر کرده باشد، جهت یافتن طبقات همزمان و ایجاد تطابق چینه شناسی بین آنها ، علم تکتونیک را با چینه شناسی مربوط میکند. علاوه بر اصول نامبرده میتوان از روی قواعد و قوانین رسوب شناسی ابتدا و انتهای تشکیل یک طبقه رسوبی را دقیقا تعیین کرد.
چينهشناسي Stratology مشكل از دو واژه يوناني Strata به معناي چينه و Logy به معني شناسايي است.
چينهنگاري Stratigraphy شكل از دو واژه يوناني Strata و graphy به معناي شكل نگاشتن و ترسيم است.
همانطور كه از معناي دو كلمه بر ميآيد اين دو تعريف با هم متفاوتند. در واقع زمينشناس ابتدا چينهها را شناسايي و مطالعه ميكند (چينهشناسي) و سپس با توجه به آنچه از چينهها بدست آورده مبادرت به نگارشتن و ترسيم مينمايند (چينه نگاري Stratigraphy) اما با اينحال اين دو تعريف مكمل و در كنار هم بكار برده ميشود.
چينهشناسي در تعريف عام، علم مطالعه و شناسايي چينههاست اما در تعريف علمي عبارت است از ˝علم بررسي و مطالعه چينهها و طبقات مختلف زمين و تعيين ارتباط بين آنها ميباشد˝، كه البته در اين تعريف مطالب زيادي ميگنجد از جمله، ارتباطات تكتونيكي، حوادث زمين، تاريخ اين حوادث و تكامل موجودات زنده و ...
امروزه تعاريف ديگري نيز براي چينهشناسي در نظر گرفتهاند :مطالعه شناخت رخسارهها در زمانهاي و مكانهاي مختلف و ارتباط آنها با يكديگر.
- رخساره (Facies) يك سنگ رسوبي بر اساس تعريف گرسلي (Gressly) مجموعه اختصاصات سنگشناسي و فسيلشناسي سنگهاي رسوبي گفته ميشود. رخسارهها گاه به دو گروه تقسيم ميكند:
Lithofacies كه تنها به بررسي اختصاصات سنگي ميپردازد.
Biofacies كه به بررسي صفات و خصوصيات زيستي پرداخته ميشود.
رخسارهها معمولاً در دو مقياس ماكرو و ميكرو مطالعه ميشود كه مطالعه رخسارههاي ميكروسكپي يا ميكروفاسيس (Microfacies) اولين بار در سال 1952 توسط پروفسور ژان كوويلير Jean Covillier فرانسوي پيشنهاد شده است.
- چينه Stratumطبق تعاريف، بر طبقهاي از سنگ اطلاق ميشود كه در شرايط معيني در محيط رسوبي تشكيل شده است.
- لايهBed: اگر ضخامت چينه بيشتر از 1 سانتيمتر باشد بنام لايه يا خوانده ميشود و معمولاً در فرهنگ چينهشناسي واژه لايه و لايهبندي Beddingرا مترادف چينه و چينهبندي در نظر گرفته ميشود.
اما به عقيده خسرو تهراني واژههاي stratum و Bed و Bedding با Stratification از نظر علمي با هم متفاوت هستند و نميتواند كاملاً يكسان باشد چون:
1- چينه الزاماً هميشه رسوبي نيست در حاليكه لايه رسوبي است.
2- لايه ضخامتي معين از رسوب است در صورتيكه چينه اگر رسوبي باشد چگونگي ساختمان رسوبي آن Architecture نيز از نظر دانهبندي، يا چينهبندي مورب Cross bedding و لاميناسيون و غيره مدنظر قرار دارد.
3- گر چه چينهبندي نوعي لايهبندي است ولي چگونگي منظره و نوع لايهبندي را نيز مشخص مينمايد. به عنوان مثال ممكن است تغييرات خاصي لايههاي رسوبي نوعي چينهبندي بين انگشتي interfingering را بوجود آورد.
- لامينه: اگر چينه ضخامتي كمتر از 1 سانتيمتر داشته باشد به نام لامينه خوانده ميشود و اگر مجموعهاي از لامينهها داشته باشيم بنام لاميناسيون Lamination خوانده ميشود.
لايه ها را بر اساس ضخامت به انواع زير تقسيم ميكند:
1-3 cm very thin bedded
3-10cm Thin bedded
10-30 cm Medium bedded
30-100 cm Thick bedded
>100 cm Very Thick bedded
نكته قابل ذكر در اين تقسيمبندي اين است كه، تا زمانيكه لايهبندي را با ضخامت بيشتر از 100سانتيمتر (يك متر) ميبينيم اصطلاح Very thick bedded را بكار ميبريم. اما در مواقعي كه طبقات لايهبندي از خود نشان نميدهند و ضخامتشان بيشتر از يك متر است بنام تودهاي (Massive) خوانده ميشود.
گاه ممكن است سنگها حالت يكدست و بدون لايه و حالت ديوارهساز يا اصطلاحاً پيشاني ساز پيدا ميكند در اين حالت آن را Cliff forming مينامند (معمولاً توده اينها پيشانيساز نيز ميباشد) اين حالت را در سازند لار (از آهكهاي تودهاي ديوارهساز) قابل مشاهده است