ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تعيين جاى آيات از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله



hoora
26th February 2010, 01:48 PM
آنهايى كه تصور مى‏كنند، آيات قرآن، متفرق و پراكنده بود و در زمان جمع قرآن پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله احتمال تحريف در آنها منتفى نبوده است، از اين نكته غافلند كه حضرت خود پس از نزول آيات جاى آنها را در درون سوره‏ها مشخص مى‏فرمود .

اين امر را علاوه بر دلائل متقن تاريخى كه به اجمال در مورد پيشين بدان اشاره شده، قرآن نيز گواهى مى‏دهد; زيرا وقتى قرآن با صراحت مى‏فرمايد: «فاتوا بسورة من مثله‏» (34) يا «فاتوا بعشر سور مثله‏» (35) يا «سورة انزلناها» (36) و . . . ، به روشنى اثبات مى‏كند كه واژه سوره در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله هم براى آن حضرت و هم براى صحابه شناخته‏شده بود و تعريف مشخصى داشت; به ويژه آنكه برخى سوره‏ها يكباره نازل گرديده بود و نظم و ترتيب آنها از همان آغاز به وسيله وحى مشخص شده بود و اين سوره‏ها در مكتوبات متعددى در نزد برخى از صحابه موجود بود و بسيارى ديگر نيز آنها را به دقت‏حفظ كرده‏بودند; بنابراين هيچ زمينه‏اى براى تحريف به معناى كم و يا زياد كردن در قرآن فراهم نبود .
به تعبير مرحوم شعرانى:

حاصل كلام اينكه مى‏پرسيم: پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى كه قرآن نازل مى‏شد، آن را پنهان نگاه مى‏داشت‏يا بين مردم منتشر مى‏كرد؟ البته در جواب مى‏گويند: منتشر مى‏كرد . باز مى‏پرسيم: وقتى منتشر مى‏كرد، اجازه مى‏داد هر آيه را جزو هر سوره بخوانند يا مقيد مى‏فرمود؟ اگر بگويند: مردم را آزاد مى‏گذاشت، در اين صورت، تحريف معنا ندارد و هر آيه را در هر جا مى‏توان قرائت كرد و اگر بگويند: مقيد مى‏فرمود; البته جمعى كثير كه آن حضرت را در تكاليف دشوار، مانند زكات و جهاد و روزه اطاعت مى‏كردند، در اين امر نيز متابعت داشتند و وقتى يك آيه جزو يك سوره شد و به همان هيات در ممالك پراكنده گشت، تغيير آن محال بود (37) .
۶ . اهتمام صحابه

نكته ديگرى كه به اعتقاد علامه، دليل تحريف ناپذيرى قرآن است، توجه و اهتمام بيش از حد صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله به قرآن است . همان گونه كه از خلال مطالب پيشين به دست مى‏آيد، علاوه بر شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و تاكيدهاى فراوانى كه در حفظ و نگارش و تعليم و تعلم قرآن بيان فرمود و ثوابهاى بسيارى كه براى حفظ و تعليم آن مطرح كرد، اصحاب آن حضرت نيز توجه و عنايت‏خاصى نسبت‏به قرآن مبذول داشتند، به گونه‏اى كه حتى تصور اين كه ممكن است چيزى از قرآن كم يا زياد شده باشد، امرى محال مى‏نمايد .

اين توجه تا بدان حد بوده است كه به تعبير مرحوم علامه: آيه‏ها و كلمات و حروف قرآن را شمردند و كيفيت اداى كلمات را ضبط كردند . مانند اين كه ابن‏كثير چه اندازه مد واجب را مى‏كشيد و كسائى كدام را با غنه ادا مى‏كرد و با اين قراين، معلوم مى‏شود كه چه اندازه در ضبط و نگهدارى قرآن از تصحيف و تحريف مى‏كوشيدند (38) .
7 . تاكيد بر تلاوت صحيح

تلاوت عين الفاظ قرآن از صدر اسلام تا كنون و سفارش و توصيه اكيد پيامبر صلى الله عليه و آله بر حفظ و تلاوت عين الفاظ آخرين كتاب آسمانى دليل ديگرى بر تحريف ناپذيرى آن است .

علامه در اين‏باره مى‏فرمايد: قرآن كلام الهى است كه به وحى الهى بر پيغمبر ما نازل گرديد; لذا ترجمه آن را قرآن نگوييم و مطالعه آن را بى‏تلفظ، تلاوت نخوانيم; هر چند ثواب بسيار دارد و عنايت پيغمبر صلى الله عليه و آله از آغاز بر اين بود كه عين الفاظ، بى‏كم و زياده، بر زبان‏ها جارى گردد و همين را عبادت قرار داد و در هر نماز واجب فرمود به امر الهى . چنان كه اگر كسى نتواند لفظ آن را چنان كه بايد بر زبان ادا كند، حتى براى لكنت و آفت، امامت وى جايز نباشد، و اقتداى به او در جماعت‏باطل بود و اگر حرفى را مانند عين و حاء، چنان كه عرب ادا مى‏كنند، از مخارج معين، به صفات معينه، ادا نكند، قرآن نخوانده و تلاوت نكرده است و اين قاعده بر خلاف ساير كتب و مؤلفات است كه به ترجمه و مطالعه و فهم معنا، بى‏اداى لفظ، مقصود حاصل است . حكمت‏بزرگ اين دستور، نگهدارى قرآن از تحريف و تبديل است; چون كه تمام مسلمانان در اطراف و اكناف عالم به اين تقيد، نگهبان كلمات قرآنند و جاسوس يكديگر كه در آن تغييرى رخ ندهد . از اين جهت مشاهده مى‏كنيم كه هيچ كتابى، هر چند معروف و مشهور بود و در هر زمان متداول و متواتر، بى‏اختلاف و تغيير و بدون زياده و نقصان نيست و نسخ اصلى و قديم با يكديگر مخالف و در فصول و ابواب و عدد ابيات مانند يكديگر نيستند . . . ; چون آن طور كه در قرآن ملاحظه مى‏كنيم، اذهان اهل عالم متوجه الفاظ و كلمات و عين عبارات كتاب نبوده است [و اين تنها قرآن است كه از چنين ويژگى استثنايى و منحصر به فرد برخوردار است.] (39)
۸. ضعف ادله تحريف

يكى از دلايلى كه برخى محدثان، نظير محدث نورى را وادار ساخت تا قول به تحريف را بپذيرد، وجود پاره‏اى احاديث، در برخى جوامع حديثى است . علامه شعرانى - همانند بسيارى از بزرگان شيعه بر اين باور است كه:

اولا اين احاديث از برخى كتابهاى مجعول يا غير معروف حديثى نقل شده‏است (40) ;

ثانيا از نظر سند غير موثق است;

ثالثا از نظر متن و محتوا نامعتبر است;

رابعا با قرآن و عقل مخالف است;

بنابراين به هيچ وجه نبايد به چنين احاديثى استناد كرد (41) ; چنانكه اين نكته را در ترجمه " تبصرة المتعلمين" با صراحت‏بيان كرده و چنين فرموده است: روايتى كه بدانيم مفاد و لوازم آن، مطابق قواعد مذهب صحيح نيست، نسبت آن به ائمه عليهم‏السلام نتوان داد; مانند رواياتى كه در سهو نبى صلى الله عليه و آله يا تحريف قرآن يا اين كه ماه رمضان هرگز از سى روز كمتر نمى‏شود، [وارد شده است . . .] ; گر چه بسيار باشد و به اسناد از ثقات نقل شده [باشد] ; اما يقينا راويان در آن سهو كرده‏اند; چون از خطا معصوم نبودند (42) .

ايشان در پاسخ به ميرزاى نورى در حواشى فصل الخطاب در اين زمينه چنين مرقوم فرموده‏اند: ترديدى نيست كه خود آن سوره‏ها در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله گردآورى [شد] و به نامهاى خودش [ان] مرسوم گرديده بود; به گونه‏اى كه چون يكى از آنان مى‏گفت، سوره هود يا سوره يوسف يا سوره طه، شنوندگان متوجه مى‏شوند چه سوره‏اى را اراده كرده و پس از آن كه سوره نوشته شد و معروف بود، [حتى با فرض] نبودن اين ترتيب بين سوره‏ها در يك مصحف، زيانى ندارد; چون به طور كلى مى‏گوييم: همه اين احاديثى كه روايت‏شده، نه بركاسته شدن از قرآن دلالت دارد و نه بر متواتر نبودن قرآن موجود; بلكه آوردن سه حديث ضعيفى كه ضعفش آشكار است - و ما در جلوتر بيان داشتيم - در برابر معلوم، ارزش و اعتبارى ندارد (43) .

و در جايى ديگر مى‏فرمايد: حديث [تحريف] بدون سند و ضعيف است و احتمال توهم راوى در آن مى‏رود و ممكن است كه در آن تصرف كرده باشد و به تعبيرى نقل كرده است كه با آن، از مقصود خارج شده باشد (44) .

همچنين از آن جا كه برخى از احاديث تحريف از كتاب "سليم بن قيس" نقل شده، درباره او و كتابش مى‏نويسد: كتاب سليم بن قيس ساختگى است و حديثى كه فقط در آن باشد و در جاى ديگر نباشد، جدا ضعيف است . . . و يك حديث را به چند بار آوردن متعدد نمى‏گردد و تمامى آنچه در كتاب سليم بن قيس مى‏باشد، حديث واحد و ضعيف است و به چند مرتبه نقل كردن قوى نمى‏شود (45) .

و سرانجام اين كه در نفى حديثى مى‏نويسد: اين حديث نيز مرسل و ضعيف است و گويا همان حديثى است كه از كتاب سليم نقل گرديده; چون عبارتهايش به آن مى‏ماند (46) .

مرحوم شعرانى در حواشى وافى - كه بحث تحريف‏ناپذيرى را با تفصيل بيشترى مورد بررسى قرار داده است - به نقل از «مرآة العقول‏» علامه مجلسى چنين آورده است:

لايخفى ان هذا الخبر و كثيرا من الاخبار الصحيحة صريحة فى نقص القرآن و تغييره و عندى ان الاخبار فى هذا الباب متواترة معنى و طرح جميعها يوجب رفع الاعتماد عن اخبار الامامة فكيف يثبتونها بالخبر (47) .

آن گاه در پاسخ به تفكر علامه مجلسى و پيروانش چنين مى‏فرمايد: و الجواب انا لانثبت اصل الامامة بالخبر الوارد عن اهل البيت فانه مصادرة على المطلوب، بل باخبار اهل السنة و كما ان طرح جميع الاخبار يوجب رفع الاعتماد عن الاخبار قبول جميعا يوجب رفع الاعتماد عن‏القرآن و القرآن اولى بان يعتمد عليه و اما تغيير القرآن فلايثبت‏بهذا الخبر; لان هذا الخبر نفسه محرف مغير و اما الاخبار المتواترة التى تدل على تحريف القرآن فلم‏نرها مع بذل الجهد و قد جمع بعض محدثى العصر الاخير جميع ما ورد بزعمه فى تحريف الكتاب فى كتاب سماه فصل الخطاب و تتبعنا صدره و ذيله و جميع ما فيه يرجع الى الادلة الثلالثة التى ذكرناها و اجبنا عنها بما فيه كفاية (48) .

سپس در ادامه مى‏افزايد: البته برخى احاديث را محدث نورى نقل كرده‏است كه علامه مجلسى آنها را نياورده; از آن جمله حديثى است كه مى‏گويد: منافقان چيزهايى را از جانب خود به قرآن افزودند; در حالى كه اولا راوى اين سخن معلوم نيست كه چه كسى است; ثانيا حتى اگر معلوم بود هم، ما حكم به ضعف و جرح او مى‏كرديم; چرا كه او روايتى را نقل كرده كه با صريح قرآن مخالف است; علاوه بر اين كه او از كتاب سليم بن‏قيس (49) رواياتى را نقل كرده; در حالى كه كتاب وى داراى اشتباهات و مجهولاتى است كه هرگز نمى‏توان و نبايد بدان اعتماد كرد; حتى برخى آن را به دليل همين اشتباهات فاحش، موضوع و جعلى مى‏دانند; همچنين سوره‏اى به نام "سورة الولاية"! را نقل كرده‏است كه در كتاب بى‏اصل و اساسى همچون "دبستان المذاهب" آمده‏است (50) .

و سرانجام اين كه از احتجاج طبرسى اين‏گونه آورده است كه ميان قول خداوند در سوره نساء كه فرمود: «و ان خفتم ان لا تقسطوا فى اليتامى و اين آيه بود فانكحوا ما طاب لكم‏» بيش از يك سوم قرآن حذف شده است! ! يعنى در بين اين دو آيه از سوره نساء بيش از ثلث قرآن حذف شده! ! در حالى كه اولا اين روايت مرسل است; ثانيا مضمون آنها معقول و نامقبول است; چرا كه در اين صورت بايد گفت‏سوره نساء حدود دوهزار و پانصد آيه داشته‏است; ثالثا بيانگر آن است كه سوره‏ها در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله تاليف نشده باشد كه اين هم خلاف نقل مسلم و تاريخ قطعى است .

عين عبارت ايشان در اين زمينه چنين است: نقل [المحدث النورى] فيها بضع اخبار ضعاف لايبلغ عقد العشرة يشتمل بعضها على امور لايقول به المجلسى رحمه الله و لا غيره من علمائنا و لايعتمد عليها قطعا . منها مرسلة الاحتجاج يتضمن ان المنافقين زادوا فى القرآن اشياء من تلقاء انفسهم و لانعرف راوى هذه الرواية و لو كان معلوما لحكمنا بضعفه لانه راويها و منها رواية سليم بن قيس فى مواضع عديدة من كتابه المعروف و هو كتاب موضوع لا يعتمد عليه و مشتمل على اغلاط و مناكير كما ثبت فى محله و منها سورة الولاية التى اوردها فى كتاب دبستان المذاهب و ليس لها اصل و مستند و منها ما روى فى كتاب الاحتجاج: ان بين قوله تعالى «و ان خفتم ان لاتقسطوا فى اليتامى‏» و قوله تعالى «فانكحوا ما طاب لكم من النساء» سقط اكثر من ثلث القرآن و هو رواية مرسلة و مضمونها غير معقول; اذ يلزم منه كون سورة النساء اكثر من ثلث القرآن مشتملة على‏الفين و خمسمائة آية تقريبا او يلتزم بعدم كون السورة مؤلفة على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله و تكلمنا على كل واحد من هذه الاخبار فى حاشية فصل الخطاب و اظن ان المجلسى (ره) ما اراد من الاخبار المتواترة امثال تلك الروايات فانها قليلة جدا بل اراد بها ما ورد فى القراآت الشاذة و اراده بالتحريف اختلاف القرائة و الله العالم (51) .


34) بقره/23 .

35) هود/13 .

36) نور/1 .

37) وقف ميراث جاويدان، ش‏5، ص‏10; نيز بنگيريد: راه سعادت، ص‏20 .

38) همان .

39) منهج‏الصادقين، 1/3- 2; نيز بنگريد: راه سعادت، ص 23- 22 .

40) وقف ميراث جاوديان، ش‏5، ص‏12 .

41) وافى، 5/233 .

42) تبصرة المتعلمين، ترجمه و شرح علامه شعرانى، 2/524و2/551 .

43) قرآن هرگز تحريف نشده، ص‏135 .

44) همان، ص‏131 .

45) همان .

46) همان، ايشان درباره سليم بن قيس و كتابش در موارد ديگرى هم همين نظر را بيان فرموده‏اند . بنگريد به: وافى، چاپ سنگى، با حواشى شعرانى، 1/55 و1/99 و 3/47 و 5/233; شرح اصول كافى ملاصالح، حواشى شعرانى، 2/163 و 2/274 و 2/373 .

47) وافى، 5/232 .

48) همان، 5/233 .

49) اين كتاب با نام "اسرار آل محمد" به فارسى منتشر شده‏است .

50) شايد انتخاب عنوان طنزگونه "دبستان المذاهب" و در هم آميختن واژه فارسى به عربى، تا حدودى بر محتواى غيرواقعى آن دلالت داشته‏باشد و تاسف‏بار اين است كه مرحوم محدث نورى، با آن همه علم و اطلاع و ايمان و تعبد، از كتابى اين‏چنين تهى از واقعيت مطالبى را نقل نمايد و جالب اين كه آن را دليل تحريف قرآن قلمداد كند! !

51) وافى، 5/233 .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد