ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حكومت ديني و دخالت در تكاليف فردي يا اجتماعي افراد



m_salehy
20th February 2010, 07:13 AM
حكومت ديني و دخالت در تكاليف فردي يا اجتماعي افراد

پرسش هجدهم : در انديشه سياسي جنابعالي، برخورد حكومت ديني با تكاليف فردي از قبيل ترك نماز، روزه و حتي امور فرهنگي و اجتماعي همچون حجاب، چگونه بايد باشد؟ آيا حكومت مي‎تواند افراد را - هر چند در اقليت باشند - با زور و اجبار وادار بر آن نمايد و اگر انجام ندادند مجازات كند؟ و اساسا چگونگي زندگي مردم يا نوع پوشش آنان از ناحيه حكومت مشخص مي‎شود يا در اختيار مردم مي‎باشد؟
جواب : در ابتدا بايد ميان "جرم" و "گناه" در حكومت ديني فرق گذاشت . گناه آن است كه فرد بر خلاف فرمان خدا عمل كند. اين گناه مي‎تواند در ارتباط ميان انسان و خدا باشد، مانند ترك نماز، روزه و نرفتن به حج ; و يا مربوط به حقوق انسان با انسان باشد، مانند: دزدي، اذيت و آزار ديگران، ظلم و استبداد.
معمولا در جايي كه از قسم دوم باشد (بلكه در مصاديقي از قسم اول) جرم تلقي مي‎شود و حكومت ديني موظف به رعايت و تحقق امنيت، آزادي، عدالت و معنويت است ; و اگر در جايي گناهي مانع تحقق امنيت، آزادي و عدالت باشد، موظف بر جلوگيري آن است.
اما تكاليف ديني مانند اعتقادات اجبارناپذير است . يعني همان طور كه اجبار در عقيده و استفاده از زور براي پذيرش عقيده ممكن و جايز نيست، اگر كسي بخواهد جامعه اي را متدين و مقيد به تكاليف ديني كند نمي تواند مردم را به زور و اجبار متدين كند و ارزشي ندارد.
حكومت ديني مي‎تواند برنامه ريزي كند تا مردم با اشتياق به عبادت و دعا بپردازند، نماز بخوانند و روزه بگيرند، اما حق اجبار و اكراه آنان را ندارد. البته اگر كسي بخواهد حرمت شريعت را بشكند مثل اينكه بدون عذر و از روي علم و عمد در اماكن عمومي در ماه رمضان روزه خواري كند حاكم شرع مي‎تواند وي را به خاطر آن تعزير كند ولي همان طور كه قبلا اشاره شد اين به معناي اجبار بر انجام تكاليف شرعي نيست . خلاصه فرق است ميان اجراي شريعت از طريق اجبار، و تشويق حكومت به رغبت به شريعت . تصدي گري حكومت در امر اجراي شريعت نه تنها مشكل پايبندي مردم را به اين دستورات حل نمي كند، كه چه بسا موجب گريز و ستيز با دين هم مي‎گردد. از سوي ديگر استفاده از روش هاي غير مستقيم و عملي براي تشويق به اجراي شريعت بسيار مؤثرتر از الزامات قانوني است . قرآن كريم مي‎فرمايد: (ألذين ان مكناهم في الارض أقاموا الصلوة و آتوا الزكوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر) ;(1) "كساني كه اگر در روي زمين به آنان توانايي و قدرت داديم نماز را برپا مي‎دارند و زكات مي‎دهند و مردم را به كارهاي پسنديده امر كرده و از كارهاي ناپسند نهي مي‎كنند". از اين آيه شريفه هيچ گاه اجبار در اجراي تكاليف الهي فهميده نمي شود; بلكه استفاده مي‎شود كه اين گروه كه قدرت به دست گرفتند كوشش و تلاش مي‎كنند تا زمينه برپايي معنويت و عدالت فراهم گردد; مانند تأسيس مساجد و مراكز فرهنگي، مهيا كردن امكانات، تشكيل احزاب سياسي و نظارت همگاني بر مسئولان و بر يكديگر.
همين طور در باب روزه و حج و ديگر اعمال عبادي و مسأله حجاب اگر به حوزه مسائل اجتماعي مربوط شد، يعني در جايي بود كه به حقوق جامعه آسيب مي‎رساند و منجر به فحشا و ترويج فسق و فجور علني مي‎گرديد ،البته از قسم دوم تلقي مي‎گردد; و اما اگر
حجاب در حد كيفيت لباس و پوشش مو و امثال آنها باشد كه هر چند از نظر شرعي هر زن مسلمان لازم است رعايت كند و مؤمنين در خانواده ها بايد فرزندان خود را به گونه اي تربيت كنند كه اين مسأله را از تكاليف شرعي بشمارند و به آن پايبند باشند، اما جواز الزام و اجبار مردم بر آن - در صورتي كه رعايت نكردن حجاب تضييع حقوق اكثريت و يا زمينه ساز فساد و اشاعه فحشا نباشد - دليل شرعي ندارد و در اين زمينه بهترين راه كار فرهنگي و آموزشي و استفاده از روش هاي غير مستقيم براي تشويق و ترغيب است .
خداوند در آيه شريفه 25 از سوره حديد در رابطه با هدف از ارسال رسل و انزال كتب مي‎فرمايد:(ليقوم الناس بالقسط) ; تا خود مردم در اثر هدايت انبيا و كار فرهنگي و فكري آنان، عدالت را به پا دارند.قرآن نفرموده است: تا پيامبران عدالت را به پا دارند، تا شائبه اجراي شريعت و عدالت با اجبار و زور در بين نباشد. و ادامه آيه شريفه كه مي‎فرمايد: (وانزلنا الحديد فيه بأس شديد ومنافع للناس وليعلم الله من ينصره ورسله بالغيب) مربوط است به دفاع از اسلام در برابر متجاوزان و قتال با كفار، چنان كه از برخي از روايات نيز استفاده مي‎شود; و با توجه به آيات ديگر و صدر همين آيه، هيچ گاه بر اجبار در اعتقادات يا تكاليف فردي دلالت نمي كند.
همچنين به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه اصل اولي عقلي و شرعي، عدم ولايت احدي بر ديگري است، الا ما خرج بالدليل . بنابراين هر جا شك در ثبوت ولايت كسي بر ديگري داشته باشيم ، اصل را بر عدم ولايت قرار مي‎دهيم ; يا هر جا در كميت و كيفيت ولايت غير ترديدي پديد آمد، اصل را بر عدم ثبوت ولايت در مقدار بيش از قدر متيقن مي‎گذاريم . بنابراين در بحث اعمال ولايت از ناحيه حكومت ديني، اگر ترديدي در ثبوت ولايت در حوزه خصوصي زندگي افراد باشد - كه هست - قدر متيقن آن كه حوزه عمومي زندگي افراد است موضوع تحقق و اعمال ولايت قرار مي‎گيرد.
علاوه بر اين اساس بحث حكومت و ولايت، مبتني بر ضرورت و اضطرار است (لابد للناس من امير، بر أو فاجر) و روشن است كه در بحث ضرورت و اضطرار، قاعده "الضرورات تتقدر بقدرها" حكم مي‎كند كه به قدر متيقن تصرفات اكتفا شود.
...............
زیر نویسها :
[1] سوره حج (22)، آيه 41 .
منبع : کتاب حكومت ديني و حقوق انسان - حضرت آيت الله العظمي منتظري - ص 141 تا 145

محمد صالحی – 1/ 12 88
http://mahsan.parsiblog.com/ (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fmahsan.parsiblog.c om%2F)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد