PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونه خدا را بشناسیم



آبجی
11th February 2010, 05:59 PM
بخش اول خداي خوب و واقعي
از معجرات الهي اين است كه ناپيداست و با وجود اين قابل پرستش و ستايش است و برخي او را پيرمرد ريش سفيدي پنداشته اند كه در آسمان ها بر تختي تكيه زده ، اما هيچ كس ادعا نكرده كه او را به ديدة چشم ديده است . هر چند اثبات وجود خداوند در دادگاه حقوقي حقيقت محال است ، اما بيشتر مردم او را مي پرستند و باور دارند . طبق آمار موجود 96 درصد مردم جهان به خدا ايمان دارند .
اين موضوع ثابت مي كند ، كه خلاً عظيمي ميان اين باور و چيزي كه اساس زندگي روزمرة ما را تشكيل مي دهد ، وجود دارد . مابايد چاره اي براي از بين بردن اين خلاً بينديشيم . دلايل و مستنداتي كه در دست داريم چيست ؟
آنچه به عنوان واقعيت مادي تجربه مي كنيم ، در قلمرويي ناپيدا ، وراي زمان و مكان پديد آمده ، قلمرويي كه با سكوت ادراك شده و با انرژي و آگاهي ، وجود يافته است . اين منشأ ناپيدا در پديده هاي موجود ، خود تهي و خالي نيست ، بلكه مشأ خلقت و آفرينش است . پديده اي است كه اين انرژي را خلق مي كند و سامان مي بخشد و بوده هاي بي شكل و پراكندة ابرهاي كوانتومي را به ستارگان ، كهكشان ها ، جنگل هاي باراني ، آدميان ، افكار ، احساسات ، عواطف ، خاطرات و خواسته هاي انساني تبديل مي كند . ما در اين كتاب خواهيم ديد كه امكان شناخت اين وجود لايتناهي به صورت مجرد ممكن نيست ، بلكه بايد با او همدل و يگانه شد . در اين صورت است كه افق ذهن ما به سوي واقعيت هاي تازه اي گشوده خواهد شد و ما خداوند را تجربه خواهيم كرد .
چون خداوند نامتناهي است ، خدايي او را به زنانگي يا مردانگي منسوب كردن نوعي عادت و درك انساني است .
مهم ترين چيزي كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه اگر خدا وجود دارد ، يعني مي توان او را تجربه كرد ، مي توان او را شناخت . اين نكتة بسيار مهمي است ، چون در هر صورت خدا ناپيدا و نامحسوس است واگر بارقه هاي وجودي او در اين جهان مادي به چشم نمي خورد شايد براي هميشه ناشناخته باقي مي ماند .
ما خدا را به صورت انسان مجسم مي كنيم تا به اين ترتيب با تشابه به خودمان او را بيشتر بشناسيم . پس در اين صورت او همچون انسان خويشتندار و بي مهري بوده باشد ، كه با وجود ملاحضة عشق پرشور ما اين طور خود را از ما پنهان مي كند . چه عاملي ما را به نيك خواهي و مهرورزي موجودي معنوي مؤمن كرده ، در حالي كه تاريخ هزاران سالة اديان ، سراسر كينه و خونريزي بوده است ؟
ما نياز به الگويي جديد داريم ، طرح ساده و سه قسمتي كه آورده ايم ، جوابگوي عقل سليم ما در برابر ديدگاه ما از خداست . اين طرح كه بر مبناي واقعيت تنظيم يافته به اين شرح است :
اين طرح رد لاية فوقاني و زيرين خود چيز نازه اي ندارد . در اين الگو هم ، خدا وراي جهان مادي و جدا از آن است . خدا وراي ما است ، وگرنه ما مثل كتاب آفرينش او را مي ديديم كه دراطراف ما قدم مي زند . فقط مرحلة مياني الگوي ما ، كه مرحلة گذار نام دارد جديد يا نامتعارف است . مرحلة گذار به طور ضمني به ملاقات خدا و انسان در زمينة مشتركي اشاره دارد . معجزه هاي به وقوع پيوسته در بينش معنوي ، فرشتگان ، روشن بيني و شنيدن نداي الهي ، همه پديده هايي خارق العاده و دراواقع پلي بين اين دو جهان اند . اگر چه همة اينها واقعيت دارند ، ولي در عين حال جزئي از نظام علت و معلول به شمار نمي روند . براي وجود معجزات و فرشتگان هيچ دليل آشكاري نيست ، حتي بينش هاي معنوي هم ممكن است در هر مقطعي و بنا به دلايلي تأييد نشوند . ذهن منطقي ، سرسختانه و بر درك خود از بعد مادي جهان پاي مي فشارد .
تصور نمي كنم ، قديسان و عارفان تفاوت چنداني با مردمان عادي داشته باشند . وقتي به فضاي ملموس و واقعي كه درآن قرار داريم دقت كنيم ، مرحلة گذار ذهني به نظر مي رسد ، اين مرحله اي است كه حضور الهي حس يا مشاهده مي شود . هر رويداد ذهني بايد در مغز رخ دهد ، چون براي هر تجربة ذهني ميليون ها سلول عصبي مغز فعاليت مي كنند .
اينك جستجوي ما وارد مرحله اي شده است كه وعده كرده بوديم :
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش الهي : نور و حضور الهي هنگامي واقعيت مي يابد كه آن را به پاسخي ذهني تبديل كنيم . من اين مرحله را « واكنش الهي » مي نامم . بينش معنوي ، الهام و مكاشفه اي اتفاقي نيست . اينها به هفت رويدادي كه در مغز رخ مي دهد مربوط مي شوند . اين واكنش ها بسيار بيشتر از باورهاي شما وجود دارند ، اما همة آنها باعث ارتقاي باورهاي شما مي شوند و مانند پلي ميان جهان مادي و ماوراي طبيعي ، كه ماده هستي خود را از دست ميدهد و روح پديدار مي شود ، قرار مي گيرد :
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش جنگ يا گريز : واكنشي است كه باعث مي شود ما درمواجهه با خطر جان سالم به در ببريم . اين واكنش به خداوند مربوط مي شود ، زيرا مي خواهد از ما محافظت كند . ما نيز به خداوند ايمان مي آوريم چون مي خواهيم باقي بمانيم .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش فعال : اين واكنش ابتكار مغز براي كسب هوبت فردي است . علاوه بر ميل به بقا ، هر فردي در پي نيازهاي « من ، مال من » است . اين واكنش ، غريزي است و از اين جا است كه خداي جديدي به وجود مي آيد ، خدايي كه توانا و قادر است و قوانين و اصول در دست اوست . ما به اين خدا روي مي آوريم چون به كسب كردن ، رسيدن و رقابت نياز داريم .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش آگاهي غير فعال : ذهن در حال فعاليت و استراحت ، وقتي به آرامش نياز داشته باشد ، واكنش آگاهي غير فعال را بروز مي دهد . تمام بخش هاي مغز به طور متناوب در حال كار و آرامش است . جانشين آسماني آن خدايي است كه به ما آرامش مي بخشد . او در لابه لاي همة كارها و امور دنيايي به ما آرامش مي بخشد ، ما را متوجة خدا ميكند ، چون مي خواهيم امور دنياي مادي « در اين گيرو دار و كشاكش بي پايان » ما را غافل نكنند .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش شهودي : ذهن در پي كسب آگاهي است ، « هم از درون و هم از بيرون . » دانش بيروني ، عيني است ، اما علم دروني ، شهودي است . خدايي كه به اين واكنش پاسخ مي گويد خدايي فهيم و بخشنده است . ما به او نياز داريم تا بر حق بودن دنياي دروني ما گواهي بخشد .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش خلاقه ك مغز انسان توانايي ابداع چيزهاي جديد و كشف واقعيت هاي نوين را دارد . اين نيروي خلاقه در ظاهر منشأ خاصي ندارد ، تنها پديده اي ناشناخته است كه ناگهان منجر به ظهور فكري جديد ، مي شود . ما به آن الهام مي گوييم و نقطة مقابل آن ، پروردگاري است كه جهانو جهانيان را از نيستي خلق مي كند . ما در گريز از سر گشتگي هاي مان از زيبايي و پيچيدگي هاي متداول هستي ، به او پناه مي بريم .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش اسرارآميز : مغز به طور مستقيم با « بور » ارتباط برقرار مي كند . همان شكل ناب آگاهي كه در ما احساس شادماني و موهبت پديد مي آورد . اين پديده به شكلي مرموز متجلي مي شود و خالق آن بسيار والا و متعالي است . او شفا مي دهد و معجزه مي كند . ما به اين بعد خداوندي نياز داريم تا اثبات كنيم ، كه نيروهاي ماوراء الطلبيعه در كنار واقعيت هاي ملموس و روزمرة مادي ، حضور دارند .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif واكنش مقدس : مغز از سلولي بارور شده ، كه هيچ پديده اي چون نغز در آن نبوده و فقط ذره اي از حيات درآن بوده است به وجود آمده . اگر چه ميليادرها سلول عصبي از همان ذرةحيات منشأ يافته ، اما از نظر سادگي و بي آلايشي به همان شكل بكر و اوليه بوده اند . در برابر اين واكنش خدايي ناب و خالص حضور دارد كه جز خير نمي خواهد . ما به اونياز داريم ، چون بدون اين سرچشمة پاكي و نيكي ، وجود ما بي پايه و اساس مي شود .
اين هفت واكنش در سفربي پايان انسانيت براي مان ضروري و مفيد هستند و بناهاي استوار دين را تشكيل مي دهند . در مقايسة دو ذهعن با يكديگر ، براي مثال موسي و بودا ، مسيح و فرويد ، سن فرانسيس و مائو ، هر كدام از آنها ديدگاهي را نسبت به واقعيت مطرح مي كنند وخدايي را متناسب با آن مي ستايند ومي پرستند . هيچ كس نمي تواند خدا را فقط مختص به خود بداند . ما به تعداد تجربه هاي انساني گوناگون ، انديشه وباوي داريم . بي دينان نياز به خداي خود دارند ، خدايي كه حضور و وجود ندارد ، در حالي كه در سوي ديگر پروردگار عرفان قرار دارد ، خدايي كه عشق ناب و نور مطلق است . فقط مغز مي تواند اين دامنة گستردة خدايان را به خود جاي دهد . ممكن است بي درنگ بگوييد كه اين ذهن آدمي است كه خدايان مختلفي درست مي كند ، نه فقط مغز . من كاملاً با شما موافق ام ، اما در گذر زمان ذهن در خلق تمام اين مفاهيم مقدم بر مغز عمل مي كند . در حال حاضر مغز براي ما تنها راه مشخص ورود به ذهن است . در فيلم هاي كارتوني وقتي شخصيت فيلم فكر ، بكري مي كند ، لامپ بالاي سر او روشن مي شود ، اما در زندگي واقعي اين طورنيست . ذهن ، بدون مغز به همان اندازة خدا ناپيدا و ناديدني است .
رسيدن به آنچه مي خواهيد
هفت مرحلة كاميابي
خدا نام ديگري براي آگاهي نامتناهي است . براي به دست آوردن هر خواسته اي در زندگي بخشي از اين آگاهي لازم است و بايد به كار گرفته شود . به عبارت ديگر خدا هميشه حاضر است . هفت واكنش ذهن انسان راه هايي براي جذب جنبه هاي الهي هستند . هر مرحله از كاميابي ، حقيقت الهي را درهمان مرحله به اثبات مي رساند .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة ا : ( واكنش جنگ يا گريز )
از طريق خانواده ، اجتماع ، حس تعلق و آسايش هاي مادي احساس كاميابي مي كنيد .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحله 2 : ( واكنش فعال )
كسب موفقيت ، قدرت و مقام ، تأثير بر ديگران و رضايتمندي هاي نفساني ديگر به شما احساس كاميابي مي بخشد .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 3 : ( واكنش آگاهي غير فعال )
با آرامش ، تمركز ، پذيرش فردي و آرامش دروني به كاميابي مي رسيد .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 4 : ( واكنش شهودي )
بينش ، همدلي ، رفع نياز ديگران و بخشش سبب كاميابي شما مي شوند .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gifمرحلة 5 : ( واكنش خلاقه )
با الهام ، خلاقيت در هنر يا دانش ، اكتشاف و نوآوري به كاميابي حاصل مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 6 : ( واكنش اسرار آميز )
كاميابي شما با فروتني ، عاطفه ، ايثار و فداكاري و عشق همگاني حاصل مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 7 : ( واكنش مقدس )
شما با رسيدن به كمال و يگانگي با خداوند با كاميابي مي رسيد .
درك اين نكته ، بسيار مهم ، است ، كه روح همواره درجرياني پيوسته درگير است . در هزارتوي ناپيداي روح بسياري از رازها معنا مي يابد . مثلاً اين جملة معروف از وادها را درنظر بگيريد : « آنها كه آن را دريافتند لب از سخن فرو بستند و آنها كه لب به سخنن گشودند هيچ از آن نيافته اند » . در اين جا راز در واژة « آن » پنهان است . اگر « آن » به معناي نوعي مكاشفه و شهود باشد ، ما در تمام زندگي تلاش مي كنيم تا به فردي كه به « آن » يقين دارد ، ايمان بياوريم . اما اگر « آن » به معنا مكاني معود باشد ، آدمي توانايي رسيدن به آن را دارد ، يأس و نااميدي بي معناست . بدون ترديد آن مكان را خواهيد يافت . « دربارة آن حرف نزنيد ، پيش برويد ! » بايد توصية معقولي باشد .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif4هفت مرحلة معجزه
معجزة آشكار شدن نيرويي وراء حواس پنج گانه است . هر چند تمام معجزات در مرحلة گذار روي مي دهد ، اما در هر سطحي متفاوت است . به طور كلي معجزات بعد از واكنش چهارم و پنجم ذهن بسيار « فراطبيعي » مي شوند . هر معجزه اي با روح رابطه اي مستقيم دارد .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 1 : ( واكنش جنگ يا گريز )
معجزه ها شامل ، سالم ماندن از خطرهاي بزرگ ، نجات يافتن از مرگ حتمي و محافظت هاي الهي مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 2 : ( واكنش فعال )
معجزه ها شامل نوآوري هاي خارق العاده ، موفقيت ، مهار جسم و ذهن مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 3 : ( واكنش آگاهي غير فعال )
معغجزه ها شامل : همزماني ها . توانمندي هاي زاهدانه ، پيش آگاهي غيبگويي ، احساس حضور خداوند و فرشتگان مي شود
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 4 : ( واكنش شهودي )
معجزه ها شامل : ارتباط ذهني ، ادراك فراحسي ، آگاهي از گذشته يا آينده و قدرت پيشگويي مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 5 : ( واكنش خلاقه )
معجزه ها شامل : الهام الهي ، نبوغ هنري ، احساس كاميابي و سهولت دستيابي به خواسته ها ( برآورده شدن آرزوهاي فرد ) مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 6 : ( واكنش اسرار آميز )
معجزه ها شامل : شفا بخشي ، تغيير و تحول هاي مادي ، تجسم و ادراك ماوراء الطليعه و كارهاي خطير فراطبيعي مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة 7 : ( واكنش مقدس )
معجزه ها شامل : شواهد دروني ، كرامات و اشراق مي شود .

آبجی
11th February 2010, 06:00 PM
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifهفت مرتبة خداوند
اگر خود را به مرتبة خدايي نرساني . او را در نمي يابي .
از بدعت گذاران ناشناس ميسحي ، قرن سوم
هر انساني متناسب با درك واقعي خود ، نام هايي به خداوند نسبت مي دهد ، اما بسياري از ادارك ها با يكديگر متنا قض است
« خدا » در هر مذهبي فقط بخشي ازاعتقاد به خداست . در حقيقت وجودي نامتناهي و نامحدود ، كه هيچ تجسمي ندارد ، هيچ نقشي ندارد ، درهيچ مكاني چه در كيهان و چه خارج از آن نمي گنجد ، اما اديان مختلف تجسم هاي گوناگوني ازخداوند ارائه مي دهند : پدر ، مادر ، قانون گذار ، داور ، حاكم جهان . هفت برداشت از خدا وجود دارد كه با باورهاي سامان يافته ، در ارتباط است . هر كدام بخشي مجزاست ، اما چنان انسجام و تكاملي دارد كه جهاني يگانه را خلق مي كند :
رمرتبة اول : خداي پناه دهنده و نگهدارنده .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرتبة دوم : خداي قادر مطلق .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرتبة سوم : خداي آرامش و آشتي .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرتبة چهارم : خداي ناجي .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرتبة پنجم : خداي آفريدگار .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرتبة ششم : خداي معجزه ها .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرتبة هفتم : خداي كمال مطلق .
هر مرتبه جوابگوينيازهاي خاص و معقول انساني است . در مواجهه با نيروهاي نابودكننده ، انسان ها نیاز به خدايي دارند كه آنها را از آسيب ايمن دارد . انسان وقتي احساس مي كند كه حقي را تباه ميكند يا خطايي مرتكب مي شود ، به خدايي روي مي آورد كه از طرفي اعمال او را داوري كند و از سويي ديگر گناهانش راببخشايد . به اين ترتيب ، به دور از سليقه هاي فردي ، عوامل بوجوود آورندة خدا در ذهن ما پيش مي رود و خود به خود جريان مي يابد .
با وجودانعطاف پذيري هاي سيستم عصبي ، ما به عادت ها و الگوهاي تكراري تمركز مي كنيم ، چون نسبت به تأثير و تأثيرهاي پيش تكيه مي كنيم . اين امر بيش از هر چيز در مورد باورهاي ما صدق مي كند . روزي در يكي از خيابان هاي قسمت قديمي قاهره راه مي رفتم كه ناگهان مردي سر رسيده و با گستاخي و تندخويي براي رهگذران سخنراني كرد . من چون عربي نمي دانستم متوجه حرف هاي او نمي شدم ، اما از روي آزدگي و خشمي كه در چهره اش نمايان بود معلوم شد كه حرف هاي پرخاش جويانة او دربارة ترس از خداوند است. در تمام اديان وقتي فرد مطمئن است كه جهان در معرض تهديد وخطر و گناه است ، اين نوع گرايش ها پيش مي آيد . در عين حال در هر ديني وقتي جهان سرشار از نيكي ها و مهرباني هاي پرورش دهنده باشد ، رگه اي از مهر و عشق هم وجود دارد . همة اينها نوعي فرافكني است . من در هيچ كدام از آنها اشكالي نمي بينم . ما حق داريم عشق ، محبت ، همدردي ، حقيقت وعدالت را در مراتب متعالي ، تحسين و ستايش كينم ، همان طور كه حق داريم ، از داوري و عذاب الهي بترسيم . اگر شما بپذيريد كه جهان به همين صورت است كه ما مي بينيم و تجربه مي كنيم ، كاملاً منطقي است كه بپذيريم خدا هم همين طور ات كه ما هستيم .
خداي پناه دهنده و نگهدارنده پروردگار چهاني سرشار از ناامني و خطرهاي مادي است كه درآن فقط بقا اهميت دارد .خداي قادر مطلق ، براي جهاني است كه مبارزة قدرت و جاه طلبي آن را فرا گرفته ، جهاني كه قوانين سودجويانه و بي رحمانه درآن حاكم شده است .خداي آرامش و آشتي ، مختص به جهاني از عزلت و خلوتي دروني است ، جهاني كه انديشه و تعمق در آن امكان پذير است . خداي ناجي ، خالق عالمي است كه رشد انسان ها در آن تقويت مي شود و درون بيني و بصيرت ، مفيد و پرثمر مي شود.خداي آفريدگار ، پرورگار جهاني است كه پيوسته حيات مي يابد و زندگي نو و تازه اي را از سر مي گيرد ، جهاني كه نوآوري و كشف در آن ارزشمند است .خداي معجزه ها ، خالق جهان ، رسولان و پيامبران بوده ، جهاني كه از بينش و بصيرت معنوي پرورش يافته است .خداي كمال مطلق ،حضور جاوداني ، خداي ماوراءالطلبعت و جهان پا بر جاي بي انتها . شگفت اين كه سيستم عصبي انسان طرح ها و تصورات مختلفي را به كار مي بندد . ما فقط اين جنبه ها را درك نمي كنيم ، بلكه آنها را مي طلبيم ، آنها را درهم مي آميزيم و دوباره جهان تازه اي را پيرامون خود مي سازيم . اگر به چند وجهي بودن وجود خويش معتقد نباشيد ، ايمان واعتقادتان را به خداوند ازدست خواهيد داد .

http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة اول : خداي پناه دهنده و نگهدارنده
( واكنش جنگ يا گريز )
عصب شناسان مدت ها ذهن را به قديم و جديد تقسيم مي كردند . ذهن جديد پديده اي است كه مي شود به آن افتخار كرد . هنگامي كه افكار خلاقانه اي در ذهن شما نقش مي بندند ، اين منطقة خاكستري مغزو بخصوص ، پوستة مغزاست كه وارد عمل مي شود .
ذهن قديمي نمايانگر خدايي است كه براي كارايي بهتر و والاتر توانايي ندارد . او خدايي ازلي است وبسيار بي رحم است . اودشمنان خود را مي شناسد و هيچ نوع گذشت و چشم پوشي نسبت به مخلوقاتش روا نمي دارد . اگر خصوصيات اين خداي ازلي را كه بيشتر آنها بر گرفته از عهد عتيق است بر قلم جاري كنيم اين ويژگي ها را خواهد داشت :
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif كينه توز .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بي ثبات .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif خشمگين وعصباني .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif حسود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif اهل قضاوت و كيفر وپاداش .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif درك نكردني .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif به ندرت بخشنده وآمرزگار .
اينها فقط وصف خداي يگانه نيست كه در عين حال مهربان وخيرخواه هم هست و در ميان خدايان هنديو خدايان كوه المپ هم با همين خصوصيات مقتدرانه و هول انگيزمواجه مي شويم . چون خداوند در مرحلة اول بسيار قهار است ، با استفاده از طبيعت عزيزترين فرزندان خود را با توفان ، سيل ، زلزله و بيماري تنبيه ومجازات مي كند . آزمون فرد مؤمن دريافت جنبة مثبت و خيرخواهانة وجود خداوند است كه مؤمنان نيز بر اين باورند .در حقيقت ذهن قديمي قرن هاست اثر خود را براي بقاي نقش خدا « به عنوان پناهنده و نگهدارنده » ايفا كرده است . اگر واكنش هاي ابتدايي ما در برابر بروز خطر چندان تغيير و رشدي نكرده و هنوز هم وجود دارند به دليل وجود همين ساختار قديمي ذهن است .خودتان را به جاي متهم بي گناهي ، درمحضر دادگاه قرار دهيد . فردي ناشناس اتهاماتي را به شما نسبت داده و شما را وادار كرده است تا در برابر قاضي حاضر شويد . بااين كه وظيفه داريد مطابق قانون عمل كنيد ، اما ازبعضي احساسات ابتدايي گريزي نيست ، زيرا اين احساسات در سرشت ما بسيار ديرپا هستند :
شما دوست داريد ، عمل كسي كه شما را متهم مي كند تلافي كنيد ، « خدا انتفام گيرنده است » .
در پي كشف دلايلي هستيد تا بر حق بودن خودتان را ثابت كنيد ، « خدا هم بي اثبات است » .
از بي عدالتي كه نسبت به شما كرده اند به خشم آمده ايد ، « خدا هم قهار است » .
مي خواهيد تا جايي كه ممكن است دادگاه نسبت به گرفتن حق شما رسيدگي كند وفقط خودتان ومسائل مربوط به خودتان را مي بينيد ، « خدا هم حسود است » . دوست داريد وقتي بي گناهي شما ثابت شد ، شخصي كهشما را متهم كرد ، مجازات شود ، « خدا هم قاضي و داور قضاوت است و در پي پاداش و مجازات » .تمام شب بيدار مي مانيد و به اين فكر مي كنيد كه چرا بايد اين وضعيت براي شما پيش مي آمد . « خدا هم در نيافتني و درك ناشدني است » .شما به اين باورو ايمان يقين داريد و اميدواريد كه رأي دادگاه شما را ناعادلانه مجازات نخواهد كرد ، « خدا هم گاهي بخشنده و آمرزنده است » . چون او حافظ و پناه دهنده است .خداي مرحلة اول وقتي انساني ، قرباني بيماري ، رويداد غم انگيز يا خشونت شد ديگر كارايي ندارد . اين خدا فقط در گريز از خطر و در شرايطي كه نياز به پناه گاه داريم ، فرياد رس ما خواهد بود . در حالت پيروزي و كاميابي است كه معتقدان به اين خدا احساس مي كنند مورد لطف او قرار مي گيرند . آنها با غلبه بر دشمنان شان باز هم احساس امنيت مي كنند ( البته براي مدتي ) ، چون در آسمان ها ، طرفدار آنهاست .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة دوم : خداي قادر مطلق
مرحلة اول براي بقا و زنده ماندن بود ، اما مرحلة دوم براي كسب قدرت است . ترديدي نيست كه خداوند قدرت مطلق است و او هوشيارانه محافظ ماست . در اوايل عمر جديد ، وقتي رازهاي ناشناختة الكتريسيته و اجزاء و عناصر مربوط به آن كشف شده بود ، بسياري نگران بودند كه اين نوعي ، حرمت شكني و تجاوزبه حريم اختيارات الهي است . نه فقط قدرت از آن اوست ، بلكه او بر حق هم هست . نقش ما فقط اطاعت است و دراين حالت اعتقادي كه « بهشت را مقصد غايت هستي مي پندارد ، » كاملاً مفهوم مي يابد ، زيرا كسي روح خود را به خطر مي اندازد ، كه فقط بفهمد صاعقه چگونه پديده اي است ؟
فرويد اشاره می كند كه قدرت ، مقاومت ناپذير است . اين يكي از لازمه هاي اساسي زندگي است ، همراه با پول و عشق به زن ( بينش فرويد به طور گريزناپذيري مردانه است . ) اگر تنگناها و دوراهي هملت ، ريشه در مرحلة اول دارد ، قهرمان مرحلة دوم ، مكبث است . كسي كه كشتن پادشاه وپدر نمادين خويش را آسان يافت ، اما بعد ناچار شد باديوهاي جاه طلبي بجنگد . در پردة اول وقتي مكبث سه جادوگر را با هيجان و شوريدگي ملاقات مي كند ، آنها پيش بيني مي كنند كه قدرت هاي مافوق و بيشتري به سوي او مي آيند و سرانجام او را پادشاه مي كند . اما اين چيزي فراتر از پيشگويي است . در اینجا قدرت ، نفرين ابدي است ، زيرا او را در دام گناه گرفتار كرد و وا داشت كه به عشقش پشت كرده ودر اندوه و تيرگي زندگي كند و هميشه بي خواب و در هراس از توطئه هاي گوناگون باشد و در نخايت « قدرت » او را به ديوانگي مي كشاند . خدايي كه با قدرت تعريف شود بسيار خطر آفرين است ، اما از خداي مرحلة اول به هر حال متعالي تر است . در توصيف اين خدا ما از اين واژه ها استفاده مي كنيم :
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif قدرتمند و فرمانروا .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif قادر مطلق .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif عادل .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif مستجاب گنندة دعاها .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif منصف .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif خردمند .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif قانونمند .
در مقايسه با خداي مرحلة اول ، اين خدا بسيار اجتماعي تر و مردمي تر است . اين خدا مورد پرستش مردمي بوده است كه جامعه اي با ثبات تشكيل داده اند . جامعه ايكه به قانون و عدالت نياز دارد . اين خداوند همچون خداي اول قدرت مدار نيست . او هنوز هم اهل مجازات است ، اما مي توان فهميد كه چرا اين مجازات را اعمال كرده ، چون فردي از قانون پيروي نگرده و خلافي را كه به آن آگاهي داشته انجام داده است . عدالت ديگر به آن سختي و خشونت نيست . پادشاهان و قاضياني كه قدرت خود را از خدا مي گرفتند و آنچه مي خواستند با حس بر حق بودن خويش انجام مي دادند ، آنها اساحقاق اين قدرت را داشتند يا اين طور مي پنداشتند . همانند مكبث ميل به حكمراني و دست يابي به قدرت به طور مقاومت ناپذيري در همه وجود دارد .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة سوم : خداي آرامش و آشتي
( واكنش آگاهي غير فعال )
نمي توان گفت كه خدايان مراحل اول ودوم خواستار آرامش و آشتي بوده اند ، زيرا خدايي كه تا به حال شناخته ايم با جاري كردن سيلاب ها يا برافروختن جنگ ها هميشه به ستيز و پيكار و تنازع متمايل بوده است ، اما رشته هاي محكمي كه از جنس هراس و ترس بوده ، ديگر نخ نما شده اند . زماني يكي از رهبران روحاني هندي مي گفت : « شما باور داريد كه خلق شده ايد تا به خداوند خدمت كنيد ، اما در نهايت مي فهميديد كه خداوند در خدمت شماست » . احتمال وقوع و حقيقت يافتن اين امر مرحلة سوم را بنيان نهاده است . تا به حال همه چيز به نفع خداوند بوده ، اما اطاعت و پيروي از او بسيار مهم تر از نياز هاي ما بوده است .
وقتي ما نيازهاي خود را مطرح مي كنيم ، اين امر تعادل بيشتري مي يابد . ديگر خدايي « آن بالا » نيست كه به ما آرامش و آگاهي بدهد .چون قشر متفكر و كارهايي براي هر دوي اينها دارد . وقتي فردي از تمركز بر فعاليت هاي بيروني فارغ مي شود ، چشمانش را مي ببندد و آرامش مي يابد ، فعاليت هاي مغز به طور خودكار جريان پيدا مي كند . اين نوع جديدي از آگاهي و هوشياري است كه به افكاري كه با آسايش و آرامش همراه نيستند ، نيازي ندارد . اين دگرگوني هاي متعدد وقتي در قالب واژه هاي تخصصي بيان شوند اثر شگرفي ندارند ، اما اثرات عيني آنها بسيار آشكار و مشخص هستند . آرامش جاي فعاليت هاي جنجالي مغز را مي گيرد و هيجان و آشفتگي دروني فرو مي نشيند . در مزامير آمده است : « د بستر خود باقلب خويش راز و نياز كن و آرام بگير » و با صراحت و روشني بيشتري بيان كرده است : « آرام بگيرو بدان كه من خداي تو هستم . » ، اين خداي مرحلة سوم است كه با صفات زير توصيف مي شود :
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بي طرف
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif آرام
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif تسلي بخش
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بي توقع
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif آشتي جو مسالمت آميز
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif نهفته و پنهان
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif ژرف انديش
به سختي مي توان تصور كرد كه اين خداي عاري از خشونت زاييدة مرحلة دوم است و به راستي ، اين چنين است . مرحلة سوم به همان اندازه ازخداي مقتدر و متوقعي كه قبلاً مورد پرستش بوده ، سرچشمه گرفته كه ذهنيت نو از دهنيت كهنه پديد آمده است .فرد مؤمن با كسب آرامش دروني به مرحله اي مي رسد كه كينه توزي و انتقام و كيفرهاي الهي هرگز او را به آن مرحله نمي رساند .خلاصه اينكه ذهن متوجة درونش مي شود وخود را تجربه مي كند . اين امر اساس ژرف انديشي و مراقبه هاي دروني ، در هر آيين و مدهبي است .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة چهارم : خداي ناجي
واكنش شهودي
مغز مي داند ، چه طور فعال و يا آرام شود . چرا يان مرحلة پاياني نيست ؟ ذهن پس از احساس آرامش ، درون خويش به چه چيزي نياز دارد ؟ مراتب بالاتر معنويت وقتي در اين مرحله ، قرار مي گيرند . شگفت انگيز و پر رمز و راز جلوه مي كنند . چون وراء آرامش ، چيز ديري متصور نمي شود . ما بايد دريابيم كه آرامش به چيز ديگري رهنمون مي شود كه همانا آگاهي و خرد است .
همان طور كه در مرحلة سوم ، خداي آرامش بخش در هستي متجلي مي شود ، در مرحلة چهارم ، خداي خرد و فرزانگي به ظهور مي رسد . اودر پي انتقام جويي نيست . او بر گناهان پيشين ما خرده نمي گيرد و روزي عليه ما از آن استفاده نمي كند . بينش او وراي درستي و نادرست اعمال ماست . خداوند در نقش ناجي ، داوري ها و قضاوت هاي كردار ، ما را با خرد و فرزانگي اش ، بامهر و عطوفت به بندگانش در مقام پروردگاري جانشين مي كند . به اني ترتيب ، انزواي دنياي معنوي ملايم تر و مهرآميزتر مي شود . ويژگي هاي خداي ناجي همه مثبت هستند :
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif فهيم
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif صبور و شكيبا
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بخشنده
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif دوري از قضاوت و داوري
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif شامل و كامل
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif پذيرنده
توجه كنيد . هيچ كدام از اين ويژگي ها ناشي ازتفكر نيست . اگراين صفات در فردي جمع شود ، ما آنها را ويژگي هاي شخصيتي او خواهيم دانست . ازنظر روان شناسي ، دانش و خرد با سن و سال تجربه در ارتباط است ، اما در اين زمينه چيزي بسيار عميق تر وجود دارد . بزرگان معنوي از حس و توانايي شگرفي ياد مي كنند كه « توجه دوباره » نام دارد . توجه اوليه مربوط به امور متداول روزمره است كه از طريق حواس پنجگانه ايجاد مي شود و بهصورت افكار و احساسات ظاهري ، نمود مي يابد و بيان مي شود . توجه دوباره چيز ديگري است ، يعني به چيزي وراء امور روزمره نظر افكندن و هستي را ازمنظري عميق تر ديدن . از اين سرچشمه خرد و فرزانگي مي تراود و خداي مرحلة چهارم ، فقط هنگامي آشكار مي شود كه توجه دوباره در وجودمان نهادينه مي شود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة پنجم : خداي آفريدگار
( واكنش خلاقه )
سطحي از خلاقيت وجود دارد كه بسيار فراتر از تمام سطوحي است كه تا به حال گفتيم . اين خلاقيت زماني ظهور مي يابد كه شهود و درون بيني ، عميق و پرتوان مي شود و نمود عيني پيدا مي كند . اين « شهود والا » رويداد ها را در اختيار مي گيرد و آرزوهاي ما راعملي مي كند ، درست مثل آن نقاشي كه به جاي بوم و رنگ روي پهنة زندگي نقش مي زند ، و نتيجة آن خلاقيت است .
زمينة ذهني كه فراتر از زمان و مكان است جهان خلقت را به ميل و ارادة خود در اختيار مي گيرد . معمولاً اين امور چندان آشكار وعيان نيستند .ما نمي بينيم كه سرنوشت چه طور عمل مي كند تا در مرحلة پنجم به مشاهدة آننائل شويم ، اينك به مرحله اي رسيده ايم كه سرنوشت ، ديگر از ديد ما پنهان نمي شود . اين امر زماني اتفاق مي افتد كه فرد تمام تصورات و باورهاي مربوط به حوادث و بازي هاي سرنوشت را كنار مي گذارد و خود مسئول هر اتفاقاتي مي شود كه رخ مي دهد « حتي رويدادهاي كوچك و پيش پا افتاده » . در اين مرحله اتفاقات و رويدادها ديگر « از بالا » هدايت نمي شوند ، بلكه با اراده و خواست آدمي به وقوع مي پيوندند . درمرحلة پنجم خود فرد درخلقت و سرنوشتش سهيم مي شود . وقتي شما آمادة پذيرش اين همراهي و اتحاد مي شويد خداي مورد ستايش ، داراي اينصفات خواهد بود :
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif توانايي خلقت نامحدود
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif مهار زمان و مكان
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif سرشارو پرنعمت
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif پذيرا
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بخشنده وبزرگوار
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif متجلي و معروف
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif الهام بخش
اين صميمانه ترين خصوصيت خدايي است كه تا به حال از او سخن گفته ايم ودليل آن ويژگي خاص مرحلة پنجم ، يعني پذيرندگي است . خداي آفريدگار مي خواهد نيروي خود را با مخلوقاتش تقسيم كند . دهش و بخشندگي او از پذيرندگي اش سرچشمه مي گيرد . خداي آفريدگار ، بسيار عظيم تر از خداياني است كه قبلاً توصيف كرديم . ذهن ما فقط بايد از محدودة گريز زمان و مكان آنچه را كه لازم است به دست آورد .
وقتي آدم و حوا ميوة ممنوع را خوردند ، ناگهان حس شرم در آنها به وجود آمد . اين اولين حس خودآگاهيي باعث شد كه خود را از ديدة خداوند پنهان كنند وبه همين دليل است كه تا امروز ما هم خود را پنهان كرديم . به بياني ديگر احساس گناه ، ما را از خلاقيت خويشتن جدا كرده خلاقيتي كه اگر نه ، برابر با خداوند ، اما به طور موازي با او وجود داشته است . بازگشت به اصل از نخستين مراحل و مهم ترين موضوع بوده است . در مرحلة پنجم و در طولاني مدت ديگر اثري از گناه اوليه باقي نمي ماند تا براي آن كيفر شويم .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة ششم : خداي معجزه ها
( واكنش اسرارآميز )
خداي آفريدگار امكان دستيابي به سراسر كيهان را فراهم مي كند ، از جمله نقاط تاريك و ناشناخته و مكان هاي پررمز و راز آن را . براي قابليت پذيرش بخشش و بزرگواري خداوند ، فرد از تاريكي ها و ناشناخته هاي وجود خويش نمي هراسد كه البته اين به تدرت تحقق مي يابد . چه كسي وجود خود را زلال همچون زايش نور مي بيند ؟
به سختي مي توان خويشتن را مانند پديده اي تصور كرد كه بدون هيچ مانع و محدوديتي در جهان سير كند . در كليساي كاتوليك چندين قديس توانسته از زمين برخاسته وبه پرواز در آيند و دريك زمان در دو مكان حضور يابند و در هنگام دعا و نيايش هاله اي از نور در اطراف شان پديد آمده وشفا بخشند .
با تحقيق اين معجزه ها و اعمال غير عادي است كه فكر مي كنيم قديسان موجوداتي بدون تفريح و شادي ، و فاقد روابط عاطفي و خواسته هاي نفساني اند . شايد هيچ گاه نتوانيم قديسي را ثروتمند و در اتومبيلي گران قيمت تصور كنيم . تجسم آنها هيچ گاه بدون متعلقات مرسوم ، از جمله : رداي سفيد ، صندل ، هاله اي نور ، شهود و روحانيت ، ميسر نيست .
در مرحلة ششم تمام اين پيش فرض ها در معرض سنجش قرار مي گيرند . در اين مرحله معجزات در بالاترين حد خود ممكن مي شوند . اين جاست كه ما دعوت الهي را با تحول و دگرگون شدن وجود مادي مان مي پذيريم و به لذتي نشاط آور و سرمست كننده مي رسيم . براي مثال ، يكي از جذاب ترين افراد مقدس در دوران اخير راهبه اي بود ، از اواخر دوران ويكتوريا به نام خواهر ماريا كه در ميان راهبه هاي كارملي در نزديكي بيت اللحم زندگي مي كرد . او در خانوادة عرب و تهي دستي در همان منطقه به دنيا آمده بود و پيش از سوگند خوردن خدمتكار بود . با ورود به صومعه در سال 1874 متوجه سشدند كه اين نوآموز تازه وارد عادت خطرناكي دارد ، زيرا ناگهان مانند پرندگان در ميان درختان از اين شاخه به آن شاخه پرواز مي كرد . بعضي از شاخه هاي كه روي آنها مي نشست حتي تحمل وزن پرنده اي كوچك را نداشتند . اين توانايي شگرف ، باعث شرمساري ماريا شد ، چون او هيچ راهي براي پيش بيني يا مهار اين جذبه ها و از خود بي خود شدن ها نداشت . سرانجام يك روز هنگام بروز اين حالت ( در كل هشت مورد مشاهده شده بود ) ماريا با ترس و لرز از يكي از دوستانش خواست روي برگرداند تا او را نبيند .
در موقعيت از خود بي خود شدگي آن طور كا ماريا مي گفت : « پري كوچكي » به طور پيوسته در ستاش خداوند نغمه سرايي مي كرد . سرپرست راهبان صومعه به جاي آن كه از حيرت و شگفتي كار اغو زانو بزند و دعا كند به ماريا دستور مي داد تا بلافاصله از درخت پايين بيايد .
به يعين در گوشه اي از اين جهان پهناور كسي كه ما اصلاً نامش را هم نمي دانيم ، به پرواز در مي آمد . اين واقعيت كه شكاكان و ديرباوران ، وجود معجزات را انكار مي كنند وجود خداي مرحلة ششم را به منصة ظهور مي رساند كه ويژگي هاي زير از آن اوست
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif دگرگوني و تحول
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif اسرارآميز و سالك
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif روشنگر
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif علت العمل همة علت ها
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif حاضر وبينا
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif شفا بخش
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif افسونگر و مسحور كننده
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif كيمياگر
واژه ها فقط با اشاره و جنبه هايي از وجود را كه دربارة آن ضحبت مي كنيم بيان مي كنند . خداي معجزه ها ، چنان در اعماق جهان چند گانة ما رخنه كرده است كه حتي افرادي كه سال ها به دعا و نيايش و مراقبه پرداخته اند ، ممكن است نشاني از او نيابند . جهان مادي طوري سامان يافته كه بدون حضور او همچنان جريان مي يابد و اين باعث مي شود كه خداي معجزه ها حتي با معيارهاي ديني هم درهاله اي از رمز و راز فرو رود .
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gifمرحلة هفتم : خداي كمال مطلق
( واكنش مقدس )
خدايي هست كه فقط با گذشتن از مرزهاي تجربه مي توان او را تجربه كرد .
در اعماق وجود ما رودي جاري است ، به زلالي بلورهاي سبز رنگ . در كوره راه كوهستاني چنان توفاني بر پاست كه با وجود زيبايي اين آب ، نمي توانيم به آن بنگريم ، چون مي ترسيم نشانه هاي راه را گم كنيم ، دري در كنار صخره اي .آخرين پيچ ، راه ما ار به لبة درة عميقي مي رساند . با نگاه كردن از فراز آن فقط كوره راه باريك و سياهي را مي بينيم « بله درست است » كه به دري در صخره منتهي مي شود . ما پنج نفر به كنارة جاده تكيه داده بوديم . به ما گفته بودند كه در پي قديس كهنسالي باشيم . پارسايي با ريشي بلند كه سال هايت دراين جا زندگي مي كند . در انتهاي راه كلبه اي وجود دارد ، اما قديسي در آن نيست . راهب جواني آن جا بود كه گفت : « چندساعت ديگر مي توانيد استاد را ملاقات كنيد » ، كليد را از كجا مي توانيم به دست آوريم ؟ او سري تكان مي دهد . ناگهان قفل در غار مقدس از فرط پوسيدگي خود به خود مي افتد. يعني حالا مي توانيم وارد شويم ؟ او با بي اعتنايي شانه اي بالا مي اندازد و مي گويد : « البته كه مي توانيد » .
چند صد متر پيش مي رويم تا به فضايي از غار برسيم كه بتوانيم در آن راست بايستيم . ما چراغي نداريم و فقط نور ضعيف خورشيد است كه اندكي به درون نفوذ مي كند . وقتي ما وارد غار مي شويم داهب جوان با سكوت پيمان مي بندد . در اين مكان هزاران سال پيش مراقبه صورت مي گيرد ، از روزگاراني كه پير فرزانه ويشنو در دوران افسانه هاي كهن به اين مكان مي امد . فوراً آن را حس مي كنيم . ويشنو معلم شاهزاده راما بوده . و وظيفه اي هراس انگيز و پر شكوه داشته است ، چون مي پنداشتند راما همانا خدا بوده است و حالا ما اين حاييم ، در مكاني كه نه فقط تقديس داشته اند ، بلكه مقدس ترين انسان ها در آن حضور داشته است . ما معمولاً آن قدر بد اقبال ايم كه قداست را در نمي يابيم . ناگاه در اين غار مي فهميم كه جهان ناپديد مي شود . بعد از لحظاتي كوره راه توفاني بالاي رود گنگ را به فراموشي مي سپاريم . چند دقيقة ديگر كه روي اين زمين سرد سنگي با چشمان بسته مي گذرد ، تمام اين سفر از برابر ديدگان مان محوو نابود مي شود .اين بهترين مكان براي ديدار با خداي هفتمين مرحلة است و زماني به شناخت او مي رسيم كه ديگر همه چيز را به فراموشي مي سپاريم . هر فردي با هزاران تار و پود ناديدني مثل : فعاليت هاي ذهني ، درك زمان و مكان و همة تجربه هاي گذشته به اين جهان بسته است . در تاريكي از بسياري از اين تارها رها مي شويم . آيا مي توانيم تا آن حد پيش رويم كه از خود نيز رها شويم ؟
خداي مرحلة هفتم خدايي كامل و همبسته است . او دربرگيرندة همة پديده هاست . براي شناخت او بايد ذهني در خور او داشت .يافتن ابديت خداوند در اتاقي خالي ، تجربه اي است كه قريسان ، ساليان سال ، تمام توان خود را صرفش كرده اند . در بالاترين حد از خود بي خود شدن ، شخص به خلوت مي رسد . خداي مرحلة هفتم آن در معنوي و شهودي است كه با هيچ ويژگي اي قابل توصيف و بيان نيست . هيچ چيز او را وصف نمي كند . در سنت هاي ديرين هندي اين جنبه ازروح را فقط با صفات نفي توصيف مي كردند . خداي مرحلة هفتم چنين است :
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif نزاده
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif ناميرا
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بي دگرگوني
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif بي مكان
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif غير قابل وصف
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif ناديدني
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif نامحسوس
http://www.jadidtarin.com/images/title0.gif لايتناهي
اين خدارا حتي به صورت نوري عظيم هم نمي توان تصور كرد و اين از نظر بسياري از غربي ها مانند مرگ است . فضايي خالي كه همة هستي و همة تجربه ها را پديد مي آورد . تنها ويژگي مثبتي كه به خداي مرحلة هفتم نسبت مي دهيم هستي يا وجود مطلق است . مهم نيست كه اين فضاي خالي چقدر خلأ داشته باشد ، اما به هر حال وجود دارد و همين براي هستي دادن به كل جهان كافي است .شگفتي مرحلة هفتم اين است كه « هيچ » ، بي كران و نامتناهي مي شود . اگر از همان ابتدا وارد اين مرحله مي شديم ، اثبات حقيقت اين خدا ممكن نمي شد . بايد نربان معنوي را از ابتدا و پله پله پيمود . حالا كه آنقدر صعود كرده و دوردست ها را ديده ايم ، زمان آن است كه نردبان را كنار گذاشته شود . در اين مرحله به هيچ حمايتي حتي به فكرمان هم نيازي نخواهيم داشت

آبجی
11th February 2010, 06:00 PM
ارتباط با خداوند
اگر خداوند اراده نمي كرد ، شناخت او محال بود . هيچ پديده اي جلوي تبديل شدن مراحل معنويت تو را نمي گيرد و فريب نمي دهد . قديسي كه با خداوند گفتگو مي كند ، ممكن است دچار آسيب مغزي باشد ، از طرف ديگر منكري كه به خداوند اعتقادي ندارد ، ممكن است هر روز پيام هايي از سوي خداوند را نشنود .
الگوهاي چندگانة چهان ما براي ارتباط با خدا سه روش را بيان مي كنند :
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gifاو در حوزة حقيقت ، ولي وراء حواس پنجگانة ما وجود دارد و منشأ هستي ماست . چون ما موجودات چند وجهي هستيم ، هميشه در خدا حضور داريم ،
بدون او كه آن را حس كنيم و بفهميم .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif او براي ما پيام هايي مي فرستد و نشانه هايي ماداي پيش روي مان قرار مي دهد . ما همة اينها راجريان وقعيت مي ناميم .
http://www.jadidtarin.com/reading/images/before.gif او با « توجه دوباره » ما رامتوجه عميق ترين بخش هاي شهودي ذهن مان مي كند ، اما بيشتر آدم ها به آن اعتنايي نمي كنند اين سه راه شناخت خدا بر مبناي حقايقي كه از بحقيقات مان تاكنون به دست آورده ايم ، بيان شده است . ما هواپيما را ساخته ايم و به طور نظري با فنون پرواز آشنا شده ايم . تنها كاري كه بايد بكنيم اين است كه به پرواز درآييم .بخشي از وجودمان كه بر آن وقوف داريم قسمتي است ، كه بسيار سريع بال مي زند . آن قدر سريع كه اين زمان را در مي نوردد و به بي زماني مي رسد .
وقتي حس و انگيزه اي تازه ، انديشه اي متعالي ، بينشي را كه قبلاً هرگز نداشته ايد در مي يابيد ، اين ناشناخته ها را در بر مي گيريد ، مانند نوازدي از آن مراقبت مي كنيد و آن را عزيز مي ناميد . اين ناشناخته ها تنها چيزهايي است كه به راستي براي سرشت روح شما اهميت دارد ، پس خوب است كه آن را به اندازة امري مقدس حرمت داريد و تكريم كنيد . خدا در ناشناخته ها تجلي مي يابد و وقتي كامل و تمام او را در بر مي گيريد به هدف و مقصود خود مي رسيد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد