PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا عشق ما روز به روز كم رنگتر مي‌شويم



میهن
10th February 2010, 08:08 PM
چرا عشق ما روز به روز كم رنگتر مي‌شويمhttp://www.hamdardi.com/my_documents/My_Pictures/marge_eshgh.jpg
بر خلاف تصور خيلي ها كه فكر مي كنند عشق يكباره پيدا مي شود و هميشه مي ماند و يا حتي بيشتر مي شود؛ واقعيت اينست كه عشق ممكن است يك لحظه ايجاد شود، اما همانند بذري است و در صورتي باقي مي ماند و رشد مي كند كه در زمين مناسبي جاي گيرد، آب و نور كافي به آن برسانيم؛ مرتب آفت كشي كنيم و به آن كود بدهيم و مستمراً به آن رسيدگي نمائيم.

چگونه عشق به مرور كمرنگ مي شود يا از بين مي‌رود؟
ما عاشق ايده‌ آلها و كمالها مي شويم و از نقصان ها مي گريزيم. شايد تعجب كنيد اگر بدانيد معمولا انسانها عاشق يك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود مي شوند و هنگامي كه اين تصوير ذهني را منطبق با يك دختر يا يك پسر در اطراف خود مي‌كنند، به آن نام عشق مي نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتي رشد مي يابد و قلب ما را به تپش وا مي دارد كه او خود را منطبق با تصوير ذهني ما ارائه دهد. و هنگامي كه به مرور او را متفاوت از ذهنيات خود بيينم ، عشق ما رو به افول مي رود. اما اينكه تصوير ذهني ما چگونه بايد در بيرون شكل بگيرد و حفظ شود نياز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، يعني اينكه بايد از مسير عقلاني و منطقي گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس . يعني عشق نبايد مادون فكر باشد. عشقي كه مادون باشد، و از سطح پائين تري برخوردارست ، ارزش ندارد تا برايش بميريم.
پس اگر در زندگي به مرور دريافتيم همسرمان از زير بار وظايف و مسئوليتهاي خود شانه خالي مي كند، لذتهاي خود را محور قرار مي دهد و هنوز « من» بودن محور فكري اوست. اينگونه مي شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهيم ديد. از ديگر آفتهايي كه ما به عشق مي رسانيم ، مي توان به موارد زير اشاره كرد.
عدم انعطاف پذيري:
عدم انعطاف پذيري نسبت به مسائلي كه در زندگي با آن روبرو هستيم. مثلا اگر تعصب روي روش و سليقه هاي خود داشته باشيم. و به علاقه ها، سليقه ها و شيوه هاي زندگي همسرمان، مكرراً انتقاد كنيم يا از آن بدتر ، اهانت كرده يا مسخره بگيريم.
كمال گرايي افراطي:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه عاشق « خوبي مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ايم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبي ارزيابي كرده ايم ، به مرور اين ارزيابي خطا، خود را به ما نشان مي دهد و دچار مشكل مي سازد. او هرگز نمي‌تواند انتظارات و توقعات ايده آلي ما را بر آورده كند. او هم يك انسان مثل بقيه انسانهاست و بديهي است كه نقاط ضعف زيادي نيز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت هاي زندگي:
مهارت های كافي جهت رسيدگي به بذر عشق را نداريم. مهارتهاي ارتباطی زندگي را كسب نكرده ايم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ايم ،‌نحوه سازگاري با مسائل زندگي را نياموخته ايم ، همه و همه موجب ناكارآمدي ما در ايجاد عشق و آرامش در زندگي مي شود
عدم رعايت حريم خانواده و مرزهاي زندگي:
به وظايف خود در زندگي آگاهي نداريم يا مرزهاي مسائل زندگي و مشكلات خانواده را رعايت نمي كنيم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بيرون منتقل مي كنيم . مشكلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فاميل ، حتي همسايگان و ... در ميان مي گذاريم يا در حيطه و مرزهاي همسرمان دخالت مي كنيم و به نام عشق و دوست داشتن وي را كنترل كرده و در قفس نامرئي انتظارات خودمان، او را محبوس و زنداني مي كنيم. مثلا به علائق او ، دوستان وي،‌نحوه لباس پوشيدن او، شيوه راه رفتن و حتي طرز تفكر و احساسش گير مي دهيم و او را در تنگنا قرار مي دهيم. و در نهايت آزادي را از او مي گيريم.
مشكلات شخصيتي و انتظارت غير واقع:
توقعات بيجايي به لحاظ مسائل شخصيتي خود، از همسرمان داريم. كه بر آورده شدني نيست و برآورده نمي شود. مثلا يك نفر با اختلال شخصيت وسواسي، زياد نكته سنجي مي كند و معيارهاي زيادي در ذهنش دارد و با ريزبيني بيش از حدي كه به همسرش نشان مي دهد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معيارهايي كه تعيين مي كند؛ حبس مي كند و عرصه را بر او تنگ مي كند. يا كسي كه اختلال شخصيت پارانوئيدي دارد و بدبين است ، با سوء‌ظن ها و بدبيني ها خود و حسادت و توهم توطئه هايي كه در ذهن خود، آنها را مي بافد، همسرش را هميشه در نقش يك دشمن و جاسوس مي بيند.
لذت طلبي و خودكامگي:
ما مي بايست در چهارچوب خانواده، خود را مقيد به بعضي امور كنيم. وقتي كه لذتهاي خود را كه در خارج از خانواده است به صورت افراطي دنبال مي كنيم و توجهي به خواست و ميل خانواده نداريم . به مرور زندگي يك طرفه و بي روح مي شود. زن و شوهر هر كدام دنبال تمايلات خاصي در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از يكديگر را فهم نمي كنند.
عدم مهارتهاي ارتباطي:
نمي توانيم ارتباط موثري با همسرمان بر قرار كنيم، حرف هم را نمي فهميم. هر كدام به ظاهر منطقي صحبت مي كنيم ، ولي نمي توانيم يكديگر را قانع كنيم. توجه كافي به احساسات ، خواسته ها و صحبتهاي يكديگر نداريم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دريغ مي كنيم. در رساندن حرفهاي خود به يديگر آنها را تحريف مي كنيم يا آنقدر مبهم رفتار مي كنيم يا صحبت مي كنيم كه ديگري را به خطا مي اندازيم. در واقع مهارتهاي ارتباطي را نمي دانيم.

اگر گويند «لحظه ايست روئيدن عشق .... »؛ پس اين هم شايد درست باشد كه «لحظه ايست مردن عشق.»
ولي عشق عميق تر از آنست كه لحظه اي خلق شود يا در لحظه اي بميرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختي و زمان است و هم از بين رفتن آن به علت مسائل مختلفي است كه در طي زمان و به وسيله زوجين ايجاد مي گردد.
آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه مي گيرند؛ «هوس » و « عشق » است.
هوس : ميلي شديد براي پاسخ آني به يك نياز جسماني و رواني است كه به خود رنگ رمانتيك مي گيرد و يك استدلال به ظاهر عقلاني نيز در پي دارد و پس از ارضا تا زمان نياز بعدي محو مي شود. هوس شامل آن چيزهايي از وجودتان است كه شما نقشي در آن نداشته ايد. فقط احساسي هست كه در خود براي ارضاء نياز مي بينيد.http://www.hamdardi.com/my_documents/My_Pictures/marge_eshgh2.jpg
ليكن عشق ، دوام دارد و مهارتهاي زوجين به رشد آن كمك مي كند. دو طرف با برنامه و انرژي آن را رشد داده و تداوم مي بخشند و از آن نگهداري مي كنند و بيشتر از آنكه احساسي باشد ، متشكل از احساس و منطق است.
آري عشق به نگاهي نمي آيد كه با نگاهي برود.
با رنگ چشمي نمي آيد كه با رنگ چشمي برود.
با قامتي رعنا نمي آيد كه با قامتي رعناتر برود.
با عشوه اي نمي آيد كه با غمزه اي برود.
عشق سنگين و به تدريج مي آيد ، با زحمت و تلاش مي ماند و هرگز نمي رود. و از همه مهمتر اينكه منحصر به فرد مي ماند و هيچ كس و هيچ چيز جاي آن را نمي گيرد.

*AM@NDA*
6th March 2010, 11:43 AM
چرا بعد از ازدواج نهال عشق پژمرده می‌شود؟ (http://www.persianv.com/ravan/078698.php)
حتماً همهٔ شما زوج‌هائی را دیده‌اید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور می‌کردند زندگی رویائی‌شان پس از ازدواج تازه آغاز می‌شود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوج‌ها آرزو می‌کنندحتماً همهٔ شما زوج‌هائی را دیده‌اید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور می‌کردند زندگی رویائی‌شان پس از ازدواج تازه آغاز می‌شود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند.

بیشتر این زوج‌ها آرزو می‌کنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانی‌که در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند!...حتماً همهٔ شما زوج‌هائی را دیده‌اید که حتی یک هفته پس از ازدواج شور و شوق سابق را ندارند. آنها که تصور می‌کردند زندگی رویائی‌شان پس از ازدواج تازه آغاز می‌شود، با تعجب شاهد پژمردن نهال عشقشان هستند. بیشتر این زوج‌ها آرزو می‌کنند که به دوران نامزدی برگردند. زمانی‌که در آرزوی رسیدن به یکدیگر بودند! زمانی‌که صدای زنگ تلفن، ضربان قلبشان را بالا می‌برد! همهٔ ما گاهی به نامزدهائی برخورد می‌کنیم که در پارک‌ها و گردشگاه‌های عمومی در کنار هم قدم می‌زنند. اگر خودمان متأهل باشیم. شاید در دل بگوئیم ”ای بابا! حال که کله‌تان داغ است!! دو روز دیگر که ازدواج کردید، مشکلات زندگی، عاشقی را از یادتان می‌برد!!“

اما آن‌چه عشق را کمرنگ می‌کند مشکلات زندگی نیست بلکه این حقیقت است که انسان وقتی چیزی را با اطمینان کامل در تصاحب داشت دیگر نیازی به مصرف آن احساس نمی‌کند. یعنی وقتی شما از داشتن همسر خود مطمئن باشید دیگر برای عشق ورزیدن به او عجله نمی‌کنید. شما با خود فکر می‌کنید: روزهای دیگری هم هست. بنابراین از آب دادن به نهال عشق خود غافل می‌شوید!
آیا فراموش کرده‌اید که یک گل برای شکوفا شدن به آب و غذا نیاز دارد؟ چگونه توقع دارید که نهال عشق شما بدون آب و آفتاب دوام بیاورد؟!بعد از ازدواج بیشتر زوج‌ها مشغول امور زندگی روزمرهٔ خود می‌شوند.

به سر کار می‌روند. یا در خانه می‌مانند و آشپزی می‌کنند. گاهی هم به خرید یا میهمانی می‌روند به همین ترتیب روزها می‌گذرد و از خواسته‌های یکدیگر بی‌اطلاع می‌مانند، نیازهای روحی همدیگر را فراموش می‌کنند تا این‌که این غفلت فاصلهٔ زیادی بینشان می‌اندازد. گاهی سال‌ها به همین صورت می‌گذرد و آنها خود را با بچه‌ها یا با شغلشان مشغول می‌دارند و گاهی کاملاً از یکدیگر کناره‌گیری کرده و به دنبال عشق جدیدی می‌روند. آن‌چه آنها به آن نیاز دارند فرد جدیدی نیست بلکه عشق سابقشان است.

همان نهال عشقی که به دلیل بی‌توجهی آنها، از گرسنگی و تشنگی در حال پژمردن است. نهالی که اگر آن را همین‌طور رها کنند به زودی ریشه‌اش هم خشکیده خواهد شد و دیگر هرگز به زندگی باز نخواهد گشت. چه فایده که شخص جدیدی را پیدا کنیم؟ آن نهال جدید نیز به زودی به همین سرنوشت دچار خواهد شد مگر این‌که ما خودمان را تغییر بدهیم! بهتر است همین امروز به خود گوشزد کنید که شاید این آخرین روز داشتن همدیگر باشد... ممکن است کسی یا حتی مرگ و بیماری شما را از یکدیگر دور کند. ممکن است همین امروز کسی محبوبتان را برباید آری، شاید کسی همین الان در کمین باشد!

حالا به ضربان قلب خود گوش فرا دهید! درست است! دوباره مثل همان روزهای آشنائی است! آن‌وقت فکر این‌که فردا دیگر او را نخواهید داشت بر خود می‌لرزید! بنابراین در فرصت باقی‌مانده تا جای امکان عشق و محبت خود را به همسرتان ارائه خواهید داد و این‌چنین است که نهال عشق شما شکوفا خواهد شد. عشق هم‌چون گلی است که نیاز به توجه دارد. اگر آب و آفتاب را از آن دریغ کنید پژمرده خواهد شد. اما آن‌چه بیشتر ما انجام می‌دهیم فقط کاشتن نهال عشق است.

بعد از آن، بی‌اعتنا به نیازش آن را رها کرده و به دنبال کار خود می‌رویم! غافل از این‌که روزی فرا خواهد رسید که در کمال حیرتِ خود و اطرافیان، شاهد خشکیدن ریشه‌هایش خواهیم بود. دیگران خواهند گفت: عجب! عاقبتِ این عشق افسانه‌ای هم جدائی بود!! آیا این عشق هم دروغین بود؟!اما اشکال از عشق ما نبود! فقط ما آبپاش‌ها را فراموش کرده‌ بودیم! ما پرده‌ها را کشیده بودیم و نور به گلدانمان نمی‌تابید.پس بیائید تا دیر نشده خورشید را به خانه دعوت کنیم...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد