PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روديار کيپلينگ و نوبل ادبيات



MR_Jentelman
18th January 2010, 01:15 PM
روديار کيپلينگ و نوبل ادبيات



روديار کيپلينگ در 30 دسامبر 1865 در بمبئي هندوستان به‌دنيا آمد. پدرش فرزند يک کشيش بود و قبل از تولد فرزندش رشته‌ي حجاري در معماري را در دانشگاه بمبئي تدريس مي‌کرد. کيپلينگ 5 ساله بود که خواندن را آموخت و در سال 1871 به انگلستان رفت تا در آن‌جا تحصيل کند. به همين‌خاطر به کاپيتاني بازنشسته و بداخلاق سپرده شد و دوران ابتدايي را روي کشتي گذراند. اما کاپيتان و همسرش، در اين مدت شش ساله چنان با روديار بدرفتاري کردند که او هميشه مترصد فرار از آن‌جا بود. او در اين‌دوره بيش‌تر وقت‌ها بيمار بود. چنانچه در داستان بع‌بع گوسفندان سياه که براساس زندگي روي کشتي نوشته، مي‌گويد: «وقتي لب‌هاي جواني مزه‌ي تلخ آب‌هاي تنفر و ظن و بدگماني را عميقا چشيده باشند، تمام عشق جهان هم نمي‌تواند اين تلخي را کاملا از بين ببرد.»
بعد از گذراندن دوران سخت ابتدايي، دوره‌ي خوشي را در کنار پدر و مادرش گذراند و بعد از مدتي در دانشکده‌ي نيروهاي متحد انگلستان ثبت نام کرد. کيپلينگ در اين دوران نيز با تلخ‌کامي‌هاي زندگي مواجه شد و براي هميشه درس را کنار گذاشت.

آغاز نويسندگي


کيپلينگ از سال 1882 تا 1889 به روزنامه‌نگاري در لاهور پرداخت. در همين زمان بود که سرودن شعر را آغاز کرد و کم‌کم به داستان‌نويسي گرايش پيدا کرد. او در سال 1886 هفت جلد کتاب منتشر کرد و در سال 1889 به مسافرت به‌دور دنيا رفت و تجربيات سفرش را در کتاب از دريا به دريا جمع‌آوري کرد. ناشران نيويورکي و لندني ابتدا تمايلي به چاپ آثار او نشان ندادند.
ولي سرانجام ويليام ارنست هنلي، با پي بردن به شيوه‌‌ي جديد و زنده‌ي کيپلينگ در سرودن شعر او را در اين مسير کمک کرد. کيپلينگ از طريق همين فرد در انگلستان مطرح شد. در همين سال‌ها با دختر يک نويسنده‌ي آمريکايي ازدواج کرد و ماه عسل را در ژاپن گذراند و به علت بعضي مشکلات خانوادگي ساکن انگليس شد.
«وقتي لب‌هاي جواني مزه‌ي تلخ آب‌هاي تنفر و ظن و بدگماني را عميقا چشيده باشند، تمام عشق جهان هم نمي‌تواند اين تلخي را کاملا از بين ببرد.»
کتاب جنگل و کتاب دوم جنگل شهرت زيادي را براي او به ارمغان آورد و جوايز بسياري به او تعلق گرفت. در يکي از سفرهايش به آمريکا دختر 6 ساله‌اش را از دست داد و همين امر باعث انزوا و گوشه‌نشيني او شد. از همين ‌رو در يکي از مناطق ييلاقي انگلستان اقامت کرد و بهترين آثارش را نوشت.
کيپلينگ برخلاف تمامي‌ شهرتي که داشت زندگي در کنار خانواده را به همه چيز ترجيح مي‌داد. اما با آغاز جنگ جهاني اول خانواده‌اش به شکل غم‌انگيزي از هم پاشيد. تنها پسرش در 11 سالگي به قتل رسيد.
نوشته‌هاي بعدي کيپلينگ تلخي اين مشقت‌ها را به تصوير مي‌کشند. به‌گونه‌اي که در داستان‌هاي مجموعه موجودات (1917)، وام‌ها و اعتبارها (1926)، مرزها و تازه‌ها (1932) آرزوهاي درهم شکسته و نااميدي را به تصوير مي‌کشد. حتي در زندگي‌نامه‌اي که خودش آن را به نام چيزي از خودم نوشت، سکوت عميقي اختيار کرده و آن را به‌صورتي نوشته که انسان را به فکر فرو مي‌برد.


نوشته‌هاي کيپلينگ تاثير زيادي بر روي هم‌وطنانش داشت، به ويژه آن‌که در اشعار حماسي‌اش از وطن دوستي، محبت، مهرورزي و عطوفت به ديگران به زباني ساده ستايش مي‌کرد. داستان‌هاي کوتاه‌اش بسيار نغز و دل‌کش است. در ضمن در آثارش بارها از خاطرات‌اش در هندوستان که با مردم و فرهنگ‌اش آشنايي عميق داشته، استفاده کرده است. از ميان رمان‌هاي او مي‌توان به کيم اشاره کرد که بافتي بسيار منسجم دارد و با رمان‌هاي ديگرش تفاوت اساسي دارد. او جمعا سه کتاب منظوم نوشت که از آن ميان، کتاب هفت دريا به بسياري از زبان‌ها ترجمه شده است. علاوه‌ بر ‌اين پنج داستان‌ کوتاه دارد و کتاب جنگل و کتاب دوم جنگل او شهرت زيادي کسب کردند. کيپلينگ در مجموع بيش از 35 جلد کتاب نوشته است.
او در سن 43 سالگي و در سال 1907 برنده‌ي جايزه‌ي نوبل ادبيات شد. آکادمي ‌سوئد علت انتخاب کيپلينگ را قدرت مشاهده و تخيل پيشرو و هنر توصيف او ذکر کرد.


در همان سال دانشگاه‌هاي دورهام و آکسفورد و سال بعد دانشگاه کمبريج نيز به او درجات افتخاري اهدا کردند. کيپلينگ در 18 ژانويه‌ي 1936 درگذشت و در کليساي وست مينستر به خاک سپرده شد.

يکي از نوشته‌هاي کيپلينگ

در زير يکي از نوشته‌هاي کيپلينگ که توسط دکتر ابوالقاسم تفضلي ترجمه شده را مي‌خوانيد:



اگر بتواني گردن فراز داري آن‌گاه که پيرامونت همه‌ي ناکامي‌ها خود را از تو مي‌دانند و تو را مقصر مي‌شناسند
اگر بتواني به خود متکي باشي آن‌گاه که همه به تو بد گمانند و در رفتارهاي‌شان اين بد‌گماني را بروز مي‌دهند
اگر بتواني شکيبا باشي و در شکيبايي‌ات پايداري کني يا در روزگار دورويي‌ها و ريا‌ها، دورويي نورزي و از ريا بپرهيزي يا منفور باشي و نفرت نيافريني و بکوشي که خرمندانه‌تر سخن بگويي
اگر بتواني رويا ببيني اما برده‌ي حلقه به‌گوش روياهايت نشوي
اگر بتواني بينديشي اما فقط انديشيدن را هدف زندگي نداني
اگر بتواني در برابر کاميابي‌ها و ناکامي‌ها اين دو شياد و فريب‌کار زندگي بي‌تفاوت بماني
اگر بتواني بشنوي که نيرنگ بازان، کلام ِ حق تو را براي فريب ساده‌انگاران تحريف کرده‌اند يا نظاره‌گر همه‌ي آن چيز‌هايي باشي که يک عمر براي ساختن آن‌ها کوشيده‌اي و اکنون با ابزار‌هاي فرسوده بايد آن‌ها را باز‌سازي کني
اگر بتواني همه‌ي دستاوردهاي زندگي‌ات را يک‌جا جمع کني و در يک چشم به‌هم زدن همه را ببازي و ديگر بار از نو آغاز کني و از باخته‌ها شکوه نکني
اگر بتواني قلب و روح خويش را پس از آن‌که دير زماني‌ست که از تو گسسته‌اند به فرمان آوري و هم‌چنان به فرمان داشته باشي هرچند که جز اراده که مي‌گويدت‌: «پايداري کن» هيچ نمانده باشد‌.
اگر بتواني با فرودستان سخن بگويي با فروتني و با شاهان هم‌گام شوي بي‌آن‌که زير دستان را از ياد ببري
اگر نه دشمنان‌ات و نه دوستان‌ات قادر به رنجاندن‌ات نباشند
اگر همه به تو تکيه داشته باشند و تو به هيچ‌کس
اگر بتواني هر دقيقه‌ي باز نايافتني‌ات را با شصت ثانيه تلاش ازرشمند پر کني
آن‌گاه، همه‌ي دنيا و هر آن‌چه در آن است از آنِ تو خواهد بود و فراتر از اين فرزندم، تو را مي‌توان انسان ناميد.


منبع :هزار‌کتاب- نسترن صائبي

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد